فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت تصویری که رسانه ها از زن های ایرانی و مسلمان نشون میدن، با واقعیت...
⛔️ زن ایرانی در رسانه ها: بددهن، پول پرست، خنگ و کم هوش، ناتوان
✅ زن ایرانی در واقعیت: ورزشکار، جراح، دانشمند، کاشف پادتن ایدز، خلاق و باهوش
سینما و تلویزیون ایران، کدام زن را به دنیا نشان میدهد؟ چرا؟
روشنگری
🍁〰🍂
@Alachiigh
4_5915521180483193731.mp3
2.76M
فایل صوتي امام زمان (عج)
💢 تمام زمین،تو را خواهند شناخت
اگر؛ما هرچه داریم روی هم بگذاریم؛استعدادمان راهنرمان راآبرویمان را
و همه ی دار و ندارمان را.
✅رمز ظهور : دستان گشاده وهمدل ماست.
به نیت فرج مولا گوش کنید و نشر دهید
استاد شجاعی🎙
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴پشت پرده بیانیه مغرضانه مرکز پژوهشها علیه طرح ساماندهی فضای مجازی کیست؟
این #رشتو را بخوانید تا متوجه بشوید طرحی که در مرکز پژوهشهای دوران علی لاریجانی برای ساماندهی فضای مجازی تایید شد چرا در مجلس نواصولگرا عده ای کاسه از آش داغتر شدند و علیه آن بیانیه سیاسی دادند
نفوذی میرحسین موسوی، در تشکیلات مجلس چگونه وارد شد؟
- جذب دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط کی نژاد دبیر وقت در دوره خاتمی که از دوستان نزدیک میرحسین بود ،میشود.
-پس از فتنه۸۸ با کمک ایازی معاون اصلاحطلب به شهرداری تهران نفوذ داده شد و مدیریت مرکز مهمی به وی داده شد.در دانشگاه آزاد معاون میشود
- با سرکار آمدن مجلس نواصولگرا در مسئولیت مهمی منصوب شد
-با رفتن زاکانی،به مرکز پژوهشها رفت
-در اولین حرکت، برخلاف آیین نامه داخلی مجلس به دنبال انحلال مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در قم برآمد
⏪مسئله غربگرایان طرح ساماندهی فضای مجازی بود که این طرح با جنگ روانی آنها با چالش در مجلس به مرکز پژوهشها رفت
حالا شخص مورد نظر وارد میدان میشود و بانی یک بیانیه مغرضانه علیه طرح میشود
عنصری نفوذی که از سالها قبل برای چنین مأموریتهایی آماده کرده اند.
✍️بیداری ملت
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 54 حالم تازه کمی جا آمده است، خواب به چشمم نمیآید، باید با حامد حرف بزنم؛ درباره
🌺دلارام من🌺
قسمت55
آستینهایش را بالا میزند و لب حوض وضو میگیرد؛ بدون هیچ حرفی به اتاق میرود؛ در حیاط به تماشای ماه مینشینم، مثل پدر؛ فقط کاش صدای مناجات حامد را از اینجا هم بشنوم...
با اینکه از صبح تا حالا کلی کار کرده و باید خسته باشد، سرحالتر از همیشه است؛ از صبح تا ظهر اصفهان را ز یر پا گذاشتهایم تا وصیتنامهها را به دست خانوادهها برسانیم، اما حامد سریع خداحافظی میکرد که خیلی مزاحمشان نشویم؛ بعد هم برگشتیم خانه و استراحتی کوتاه کردیم، از عمه خداحافظی کرد و باهم آمدیم گلستان.
این بار نه فقط با عمه، با خانه و حیاط و گلهایش هم خداحافظی کرد؛ خوبیاش این بود که امروز درخانه خودمان بودیم و عمه راحت توانست هرچه میخواهد حامد را درآغوش بگیرد و صورتش را بوسه باران کند؛ و وقتی حامد دستش را به زور میبوسد، مادرانه دست برسر حامد بکشد و بگوید: «نکن پسرم... نکن عزیزم...» عمه آن لحظه گریه نکرد، اما شاید بعد از اینکه گفت«سپردمت به خدا» و آب پاشید پشت سرمان، دلش مثل کاسه آب ریخت و باران شد.
- نباید با هر اتفاق کوچیکی خودتو ببازی؛ دنیام زیر و رو بشه تو تکیهات به همون خداییه که دنیا رو زیرو رو میکنه! آیندتو میتونی خیلی قشنگتر بسازی، به شرطی که بهجای افسوس خوردن برای گذشته، از تجربههات استفاده کنی؛ اما مطمئنم با علی قشنگتر میشه.
حامد است که با حرفهایش باعث میشود سرم را از روی شیشه بردارم و مستقیم نگاهش کنم؛ این دو روز با هر دوجمله، یک علی از دهانش درمیآید! میداند قانع شدهام، اما میخواهد محکم کاری کند.
با اینکه همین دیروز شهدا بودیم، همه جا برایم تازه است؛ گلستان شهدا یکی از معدود جاهاییست که تکراری نمیشود برایم، و همیشه حس میکنم باید از نو کشفش کنم؛ از دیوار کوتاهش که میگذری و از خیابان به گلستان پا میگذاری، دنیا عوض میشود؛ انگار از سرزمین مردگان به بهشت برین آمده باشی! اصلا همین دیوار حدودا نیم متری که رویش نخل کاشتهاند، مرز عالم ملکوت با دنیای ماست و حتی این دیوار، آلودگی هوای شهر و هیاهویش را به داخل راه نمیدهد؛ این را باید به آنها گفت که تمام تلاششان را میکنند دیوارهای بتنی و ضدصدا بسازند! مشکل صدا نیست، مشکل ماییم که دائم گوش میسپاریم به صدای نخراشیده دنیا!
دوست دارم به تک تک شهدایی که میشناسم سربزنیم؛ حامد هم ساعت 4 باکسی که نمیدانم کیست قرار دارد، موافقت میکند؛ حالات و رفتارهایش مرا میترسانَد، طوری با حسرت به شهدا نگاه میکند که انگار دوست دارد همین حالا پربکشد و تنهایم بگذارد، بیتابیاش من را هم بیتاب کرده.
هردو به پهنای صورتمان اشک میریزیم؛ حتی خودم هم نمیدانم چرا گریه میکنم. گله دارم، نگرانم، میترسم... حامد بیشتر از هرکسی مرا میفهمد و اگر برود، تنهای تنها میشوم... دست به دامان شهدا شدهام و همه چیزم را نذر کردهام که بماند.
حدود 4بعد از ظهر است که برمیگردد به طرف در ورودی، زود است؛ با تعجب میپرسم: مگه پنج و نیم پرواز نداشتی؟
- با یکی قرار دارم.
ماشینی مدل بالا جلوی در میایستد؛ خدای من! مادر! مادر و نیما از ماشین پیاده میشوند؛ حامد اشکهایش را پاک میکند، با شوق کودکانهای چشم دوخته به مادر، من مبهوت عقب میروم و لبه سکویی مینشینم؛ حامد سر جایش ایستاده و مادر با طمانینه به طرفش میرود؛ نمیدانم چطور مادر را راضی کرده که ببیندش، به چندقدمی هم که میرسند، حامد جلو میرود که در آغوش مادر آرام بگیرد، اما مادر خودش را عقب میکشد و به سردی دست میدهد.
باورم نمیشود همین مادر به ظاهر بیاحساس، اشکی بر گونهاش غلتیده باشد و بعد از برانداز کردن سرتاقدم حامد، او را در آغوش بکشد؛ مادر هرکه باشد، مادر است، برای بچههایش جان میدهد و دلش تنگ میشود، ناگاه دل من هم مادر را میخواهد، اما ترجیح میدهم فاصلهام را حفظ کنم که راحت باشند.
همانقدر که دخترها باباییاند، پسرها وابسته مادرند؛ همانقدر که دخترها محتاج راهنمایی و حمایت پدرند، پسرها محبت و مشورتهای مادر را میخواهند. من و حامد هردو محروم بودهایم از این موهبتهای الهی... قطعا عمه درحد توانش برای حامد مادری کرده ولی هیچکس مادر نمیشود؛ این را من میفهمم که باوجود سردی مادرم، عاشقش هستم... مادر زن مغروریست ولی هیچوقت نتوانسته چشمهایش را پنهان کند.
دستی از پشت سر محکم به شانهام میخورد، آه از نهادم بلند میشود، قطعا نیماست؛ کلافه برمیگردم طرفش: تو بعد دوسال هنوز آدم نشدی؟
- مگه فکر میکنی خودت آدم شدی؟
- هرهرهر! جنابعالی خوش میگذره دیگه کسی نیست اذیتش کنی؟
دوباره به مادر و حامد نگاه میکنم که روی نیمکتی نشستهاند؛ چهره مادر درهم رفته و حامد متواضعانه صحبت میکند.
- قراره بعد کنکور یکتا باهم عقد کنیم.
- مبارکه!
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴 حذف ارز 4200 از نهاده های دامی یعنی قیمت نجومی گوشت و شیر و لبنیات.. یعنی نابودی دامداری های ایران
آقای ساداتی نژاد.. راه حل رو دریابید.. و نگذارید بیش از این دامداری ایران نابود بشه..
roshangarii
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️اگر نقرس یا دیابت دارید سماق را
فراموش نکنید :👇
🔸سماق با کاهش اوریک اسید نقرس را
درمان و به طرز شگفت انگیزی میتواند
نشانه های دیابت را 81% کاهش دهد!
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜⚜⚜⚜⚜
جواب آزمایش الهی مون درست در نمیاد
اگر عمری از حرام و لقمه اش، ناشتا نباشیم
⚜⚜⚜⚜⚜
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۹۴ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مادرِ *شهید سید یوسف موسوی* که به تازگی به فرزند شهیدش پیوسته :
✅ «تا الان دلم نمیخواد کسی بهم بگه مادر شهید»
(امیدوارم عکس شهید را درست گذاشته باشم)
⭐️شادی روحشان صلوات🙏
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞🎥 سیاهچالهای به نام "فضای سایبر" برای بلعیدن فرزندان شما!
♨️ فضای مجازی که امروز زندگی رو برامون آسونتر کرده یه بخش سیاه و خطرناکی هم داره که از کودک تا بزرگسال رو میتونه به نابودی بکشه!
⚠️ مثل ۲۵ میلیون سایت پورن با محتوایات غیراخلاقی که حتی کودکان رو هم تهدید میکنه
#صیانت_از_مردم
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
♦️طرف نوشته بود آمریکا مریخ رو فتح کرده، ما هنوز فکر اینیم با پای چپ بریم دستشویی یا راست!
🔹خواستم بگم شهید شهریاری، هم با پای چپ میرفت دستشویی، هم انگشتر عقیق دستش داشت و هم نماز شب میخوند، هم مشکل بسیار مهمی مانند غنی سازی ۲۰ درصد اروانیم رو یک تنه حل کرد!
🔹مشکل از پای چپ و راست نیست رفیق، مشکل از مغزهای پوسیده شما، عاشقان غرب ِ.. یعنی شمایی که هیچ خدمتی برای کشورت نداشتی جز خود تحقیری و...!
fasle_bidari
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شبیه سازی دیمونابه کنار!
نکته بسیار مهم افزایش چشمگیر قدرت مانور موشک ها بود
در لحظه شلیک ،موشک وسطی معیار است، موشکهای سمت راستی به چپ متمایل شده و موشک های سمت چپ به راست
وقتی موشکی در لحظه شلیک(سرعت کم )اینگونه عمل می کند در لحظه برخورد عملا هیچ پدافندی توان رهگیری آنرا ندارد
# رائفی پور
🍁〰🍂
@Alachiigh
♦️در کشور خودمون موشک آزمایش کردیم برای امنیت مرزهای خودمون.
🔹انگلیس از ۱۰هزار کیلومتر اونورتر و از یک قاره دیگه در شمال نیمکره شمالی زمین این اقدام رو محکوم کرده!
🔹این اقتدار رو مدیون رابطه نداشتن با کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا هستیم. چون اگه با اینها روابط صمیمانه داشتیم قطعا اجازه نمیدادن در هیچ عرصهای قدرتمند بشیم.
🔹چون اونها میگن ابرقدرت منطقه باید اسرائیل باشه! بفهمید اصلاح طلبان و غربزدههای وطن فروش.
fasle_bidari
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️ چرا روحانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نشد؟
🔻از دلایل اصلی عدم انتصاب روحانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، قبول نداشتن ساختار مجمع توسط وی بود.
🔻علیرغم شایعات و گمانهزنیهایی که در خصوص علت عدم صدور حکم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام در فضاهای رسانهای منتشر شده است، بررسیها از منابع موثق حاکی از این است یکی از دلایل اصلی عدم انتصاب رئیس جمهور سابق در مجمع تشخیص مصلحت نظام، به دلیل عدم اعتقاد وی به مجمع بوده است.
🔻برابر بررسیهای صورت گرفته روحانی در دوران 8 ساله مسئولیت خود در دولت کمتر از 10 جلسه در این مجمع شرکت کرده چرا که معتقد بود ریاست مجمع تشخیص مصلحت باید رئیس جمهوور باشد و در غیر اینصورت نهاد موثری نیست.
🔻علاوه بر این روحانی ساختارهای قانونی مجمع نظیر نظارت بر اجرای سیاست های کلی نظام را نیز قبول نداشته و معتقد است این اقدام خلاف قانون اساسی است.
🔻در عین حال علی رغم نظر وی مبنی بر اینکه رئیس جمهور باید همزمان ریاست مجمع را نیز برعهده داشته باشد، طی ماههای اخیر پیغامهای متعددی درباره علاقه مندی به حضور در مجمع در جایگاه ریاست این نهاد به مقامات عالی کشور داده است.
➕آقای مسوول،،،
وقتی علی رغم پرونده های متعدد و شکایت خصوصی بیش از پانصدهزار نفر از مردم هنوز برای ایشان هیچ دادگاه عادله ای برگزار نشده است خوب مشخص است که برای فرار از برخورد بدنبال پست هم باشد.
چرا برای مردم ارزش قائل نیستید؟
pedarefetneh
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت55 آستینهایش را بالا میزند و لب حوض وضو میگیرد؛ بدون هیچ حرفی به اتاق میرود؛ د
🌺دلارام من🌺
قسمت 56
- تو چی؟ قضیه علی به کجا رسید؟
لبم را میگزم؛ خدایا این از کجا فهمید؟ فقط خواجه حافظ شیرازی مانده که احتمالا نیما او را هم در جریان میگذارد، ترجیح میدهم ساکت باشم.
- چندروز پیش با عمو رحیم اومد خونمون؛ بهش میخورد بچه خوبی باشه، از این مثبت حزب اللهیها! ولی خوب دستش ناقصه دیگه!
- نقص و کمال آدما خیلی تعریفای دیگه داره!
- به به! چقدرم مدافعشی!یعنی به همین زودی...؟!
تازه متوجه میشوم چه آتویی دست چه کسی دادهام! شروع میکند به سخنرانی کردن: حالا من گفتم پسر خوبیه، ولی با یه دست ناقص و یکم آه در بساط نمیشه زندگی کردها! عاقل باش!
- چقدر دلسوز شدی!
- بعد دوسال، یکم دلم برات تنگ شده! سوژه خندمون رفته! تو نباشی من به کی بخندم؟
حوصله کل کل کردن را ندارم؛ وای! چقدر حرف میزند، از همان اول همینطور بود؛ حرف حساب هم که نمیزند، چرت و پرت میگوید؛ سعی دارم بیتوجه به نیما، مادر و حامد را نگاه کنم، غرور مادر و خاکساری حامد را؛ دقیق میشوم به صورتشان، گریه میکنند؛ چقدر شبیه هماند!
ناگاه حامد از نیمکت میافتد! نیما هم ساکت میشود؛ حامد روی پاهای مادر افتاده و مادر خم شده تا بلندش کند، به نیما پشت کردهام که اشکهایم را نبیند. انگار حامد عمری منتظر این لحظه بوده؛ چرا من که فرصتش را داشتم، یکبار پای مادر را نبوسیدم؟
مادر حامد را بلند میکند و مثل پسربچهای در آغوش میگیرد؛ همراه نیما زنگ میخورد:
- جانم پدر؟
- ....
- چشم الان راه میافتیم!
قطع میکند و به طرف مادر میرود: مامان! بابا زنگ زد گفت بیایم!
اخمهای حامد درهم میرود؛ من جای او بودم دهان نیما را پر خون میکردم! مادر دست حامد را میفشارد: مواظب خودت باش، زود برگرد تکلیف خودت و حوراء رو روشن کن!
- چشم!
مادر میایستد، حامد هم، چشم از پسرش برنمیدارد؛ حسودیام میشود، چه زود عزیز شد! مهره مار دارد انگار!
- حلالم کنید مامان!
- من چیزی از تو ندیدم؛ برات کم گذاشتم، حلالم کن!
دوباره برمیگردد به همان حالت سرد و خشک همیشگی؛ خداحافظی میکند و میرود!
حامد متوجه من میشود که مثل مجسمه سرجایم ایستادهام: مگه فیلم هندیه که انقدر گریه کردی؟!
و سرخوشانه میخندد؛ نگاهی به ساعت میاندازد: اوه! من الان باید برم، تو رو میرسونم تا یه جایی و خودم میرم.
دقیق نمیفهمم چه میگوید؛ رفتنش کابوس است، مهم نیست کسی ببیند؛ به خودم که میآیم، سر گذاشتهام روی سینهاش و بلند گریه میکنم؛ از خودم بدم آمده که انقدر احساساتی شدهام، اصلا نمیدانم چه میگویم و چه میگوید؛ فقط میدانم باید از همه مهربانیها و بزرگواریهایش بگذرم؛ انگار پدر دوباره بخواهد شهید شود؛ گفتنش ساده است اما در واقعیت، هزاربار میمیری و زنده میشوی.
سوار ماشین میشویم، تمام راه نگاهش میکنم و او حرف میزند برایم. تصویرش را اشکهایم تار میکنند. وقتی ماشین میایستد و بغضآلود حلالیت میخواهد، تازه به خودم میآیم.
- کاش انقدر زود نمیرفتی!
- الانشم دیره؛ ببخشید... اونی که میخواستی نبودم.
- چرا بودی.
و ادامه حرفم را در دل میگویم: تو بهترین بودی ولی من لیاقتت رو نداشتم.
بحث را عوض میکند: کارت اتوبوست شارژ داره؟
- نمیدونم!
- بیا مال منو بگیر، یه وقت توی راه میمونی.
تسبیحش را میگذارد کف دستم و مشتم را میبندد: دعا کن برام.
دستش را میگیرم که ببوسم، اما زورش بر من میچربد و دستانم را به سمت خودش میکشد و میبوسد.
پیاده میشود و در را باز میکند برایم؛ دستم را میگیرد که بلندم کند: پاشو آبجی خانم! دیرم میشه الان، پاشو خواهرکم، آفرین...
ادامه دارد ...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
❄️
📝 #یادداشت_کوتاه | دشمن را خوب معرفی کن!
🍃🌹🍃
۱) انگلیسی ها در دو جنگ اول و دوم جهانی حدود چهار میلیون ایرانی را با قحطی مصنوعی به کام مرگ فرستادند، مقابل ملی شدن نفت ایران دست به هر دسیسه زدند و ...، ولی امروز با بی بی سی ادعای طرفداری از ملت ایران را دارند و عدهای هم به او اعتماد میکنند، چرا؟ چون این دشمن را خوب معرفی نکردیم.
۲) آمریکا در ایران کودتا کرد، از ساواک و جنایات شاه و صدام حمایت کرد، هواپیمای مسافربری ما را با موشک ساقط کرد، انواع فشارهای اقتصادی را بر مردم ایران وارد کرد و حاج قاسم را شهید کرد، اما در جنگ روایتی، خود را طرفدار حقوق ملت ایران معرفی میکند و عدهای باور می کنند، چرا؟ چون این دشمن را خوب معرفی نکردیم.
۳) پهلویها استقلال ملت را به باد دادند و منافع ملی را فدای تاج و تخت خود کردند، دهها هزار نفر را در سال های مختلف از جمله ۴۲ و ۵۶ و ۵۷ کشتند و امروز پسر و نوادگان آنها با پول ملت ایران خوش می گذرانند و علیه منافع ایران اقدام میکنند، اما عدهای شعار جاوید شاه سر میدهند! چرا؟ چون دشمن را خوب معرفی نکردیم.
پس دشمنت را خوب معرفی کن زیرا در جنگ روایتی معرفی دشمن بسیار ضروری است.
✍ دکتر قاسم حبیبزاده
#روشنگری
#ثامن
#فاطمیه
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️خوابیدن بدون بالش درد کمر را کاهش میدهد و ستون فقرات شما را قویتر میکند
🔸 استفاده از بالشی که خیلی نرم باشد، میتواند عضلات گردن را تحت فشار قرار داده و حتی جریان خون به سر را کاهش دهد
🔸متخصصین به افرادی که دچار گردن درد هستند توصیه میکنند از بالش استفاده نکنند یا بالش نرم و بالش طبی مناسب استفاده کنند. در این وضعیت احساس راحتی بیشتری در گردن و کمر ایجاد می شود. همچنین از خروپف و آسم جلوگیری می کند و باعث گردش هوا در سر خواهد
#خواب
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️⭐️⚜⚜⚜
خداوند هیچگاه به شما چیزی نمیدهد که نتوانید از پس آن برآیید؛
پس،
استرس نداشته باشید
⭐️⭐️⚜⚜⚜
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh