وظيفه و نتيجه 02.mp3
9.85M
🔈 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔊 جلسه دوم
📅97/07/01
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
🔵 #رهایی_از_غم
🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔷 جلسات دهم و یازدهم / پایانی
📍وقتی برای رسیدن به مادیات رقابت شکل گرفت، همراهش افسردگی و غم را نیز می آورد، زیرا اگر شخص به آن چیزی که می خواهد نرسد همیشه ناراحت این است که چرا نرسیده و یا اگر به آن چیزی که آرزو دارد دست پیدا کند، استرس آن را دارد که چطور حفظش کند و یا افزایشش بدهد؛ رقابت در مسائل دنیایی و غیر الهی عاقبتی جز پژمردگی و دلمردگی نخواهد داشت.
👈یکی دیگر از مسائلی که می تواند در برطرف شدن افسردگی نقش بسیار موثری داشته باشد، " نوع نگاه انسان به مرگ " است، اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که سرانجام فقیر و غنی یک جاست و فقط اعمال انسان است که با او خواهد ماند ، می تواند به راحتی از اشتباهات دیگران گذشت کند و دیگر مال دنیا و رقابت بر سر مسائل فانی برای او بی ارزش خواهد بود لذا افسردگی ها و غم های منفی از او دور شده و با آسایش بیشتری زندگی خواهد کرد.
🚩امام حسین ع در وسط معرکه جنگ خطاب به اصحاب خود می فرمودند که مرگ چیزی جز پلی نیست! صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَة (کافی، ج2، ص226)
❌از دیگر عوامل افسردگی، مقایسه زندگی خود با دیگران است ، که از مشاهده دارایی های آن ها شروع می شود، شیطان نقاط ضعف خودمان و نقاط قوت زندگی دیگران را پیش چشم می آورد که در نتیجه به حسادت ها ، چشم و هم چشمی ها و افسردگی ها می انجامد، در زمانه ما بیشتر این چشم و هم چشمی ها و مانور های ثروت و زیبایی که باعث ایجاد رقابت منفی در این زمینه ها می شود، به صورت مدرن و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی مثل instagram و.. شکل می گیرد.
💰قارون در قرآن نماد اشرافیت و مانور ثروت و دارایی است، در سوره مبارکه قصص آیات82تا76 به ذکر داستان او می پردازد، که عوام جامعه چطور حسرت زندگی و داشته های او را می خوردند: فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيم ؛ و در نهایت قارون به خاطر سرپیچی از فرمان پیامبر خدا به همراه ثروت و دارایی های خود به دل زمین فرو رفت! فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِين .
🔶همچنین خدای متعال خطاب به پیامبر اسلام ص نیز می فرماید: که چشمانت را به آنچه دیگران دارند نیفکن: لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِم (حجر/88 ، طه/131 )
🚨راه درمان برای این عامل افسردگی ، "فرار از مقایسه" کردن به وسیله "کنترل چشم" است، که منشا بسیاری از غم های منفی در زندگی ماست، که در لسان روایات نیز فراوان از آن برحذر داشته شده ایم، امام صادق ع ضمن روایتی طولانی می فرمایند: إِيَّاكُمْ أَنْ تَمُدُّوا أَطْرَافَكُمْ إِلَى مَا فِي أَيْدِي أَبْنَاءِ الدُّنْيَا ؛ و بپرهيزيد از چشم داشت به آن چه دنياداران دارند كه هر كه بر آن چشم دوزد اندوهش طولانی شود و خشمش فروکش نکند و نعمت خدا نزدش اندك نمايد و شكرش براى خدا كم شود، به زيردستت بنگر تا قدر نعمت خدا را بشناسى. (بحارالانوار،ج 72، ص 367)
📌در حدیث دیگری از پیامبر اسلام ص نیز نقل شده که ایشان فرمودند : هر کس به آنچه در دست دیگری است نظر افکند، غمش زیاد می شود (تفسیر قمی، ج1، ص381)
✅ @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 03.mp3
4.1M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه سوم
#ملکوت_اعمال / 3
📅97/07/02
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
وظيفه و نتيجه 03.mp3
11.88M
🔈 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔊 جلسه سوم
📅97/07/02
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
🔵 # خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه نهم
📍مردم کوفه در قیاس با تمام شهر های اسلامی، جزء نخبگان محسوب شده و دارای قدرت تاثیرگذاری در جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی آن زمان بودند، اما با توجه به ساختار درون جامعه کوفه در می یابیم ، این طور هم نبوده که همه در بزنگاه های تاریخی دارای تشخیص صحیح باشند، بلکه گاهی با تصمیمی صحیح با امیرالمومنین ع بیعت کرده و گاهی هم با تصمیمی نادرست و عافیت طلبی شان، باعث شهادت اباعبدالله می شوند! افرادی مثل شریح قاضی که جزو خواص جامعه بوده و با یک سکوت خود باعث شکست جنبش مسلم و با یک فتوا باعث شهادت امام ع می شود.
📌به عنوان مثال، اساتید دانشگاه و یا نمایندگان مجلس نسبت به عموم مردم جامعه، نخبه محسوب شده اما در میان خود، همه در یک سطح نبوده و تحت تاثیر جناح ها و مشرب های فکری متفاوت اند که همین بر تصمیم گیری های آن ها در مواقع حساس اثرگذار خواهد بود.
💡امیرالمومنین ع در ابتدای دوره 4 سال و 9 ماهه حکومت خود، خطاب به کوفیان تعاریفی از این قبیل دارند: يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ إِنَّكُمْ مِنْ أَكْرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ أَقْصَدِهِمْ تَقْوِيماً وَ أَعْدَلِهِمْ سُنَّةً وَ أَفْضَلِهِمْ سَهْماً فِي الْإِسْلَام ؛ اى مردم كوفه شما از گرامي ترين مسلمانان و با استقامت ترین آنان و عادلترين ايشانيد ، و برتر از آن ها هستید از نظر سهمى كه در اسلام دارید.(الارشاد، ج1، ص 249)
❌اما مدتی بعد مردم کوفه ایشان را به جایی رسانده که در وصف آن ها در خطبه 131 نهج البلاغه می فرمایند: هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَق ؛ هيهات كه با شما بتوانم تاريكى را از چهره عدالت بزدايم، و كجىهاى را كه در حق راه يافته است نمايم. (نهج البلاغه صبحی صالح، ترجمه دشتی)
👈همچنین در خطبه 121 نیز اینگونه می فرمایند: أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَة مى خواهم به وسيله شما بيمارى ها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شدهايد، كسى را مى مانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مى خواهد آن را بيرون كشد.(نهج البلاغه صبحی صالح،ترجمه دشتی)
🚩در واقع نخبگان کوفه دچار یک نوع "خود فرزانه پنداری" شده بودند و اینطور تصور می کردند که مصلحت را بهتر از علی ع می فهمند، به همین جهت گروهی مثل خوارج شکل گرفت که باعث تحمیل بسیاری از امور به امیرالمومنین شدند.
🚨یکی دیگر از صفات نخبگان آن است که تعاون و کار تشکیلاتی بین آن ها بسیار ضعیف است؛ امیرالمومنین ع در وصف این مردمان می فرمایند: مادام كه افكار شما پراكنده است فراوانى تعداد شما سودى ندارد( نهج البلاغه صبحی صالح (خطبه 119) ، ص 176)
🏳همچنین ایشان در وصف همکاری و فرمانبرداری یاران معاویه و مقایسه آن ها با کوفیان می فرمایند: أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ، الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ. صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ، وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ يَعْصِي اللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ. لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ، فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُمْ (خطبه 97) اى مردم كه بدنهاى شما حاضر و عقلهاى شما پنهان و افكار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند، رهبر شما از خدا اطاعت مىكند، شما با او مخالفت مىكنيد، امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مىكند، از او فرمانبردارند. به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا كند، ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد!
🗡امیرالمومنین خطاب به این دسته از افراد می فرمایند: همانا میدانم که اصلاح شما جز با زور و شمشیر نیست، اما نمیخواهم با فاسد شدن خودم شما را اصلاح کنم! وَ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي يُصْلِحُكُمْ هُوَ السَّيْفُ وَ مَا كُنْتُ مُتَحَرِّياً صَلَاحَكُمْ بِفَسَادِ نَفْسِي (الارشاد، ج1، ص 281)
📛امام صادق ع نیز می فرمایند کسانی که روبه روی امام عصر عج نیز می ایستند به همین شکل در ابتدا برای پیروزی ایشان تلاش کرده اما وقتی نوبت به تشکیل حکومت جهانی می رسد، بر اساس غرور و تکبری که در آن ها رسوخ کرده، این توهم را خواهند داشت که صلاح حکومت را بهتر و بیشتر از امام ع تشخیص می دهند.
✅ @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 04.mp3
6.29M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهارم
#ملکوت_اعمال / 4
📅97/07/03
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
وظيفه و نتيجه 04.mp3
14.97M
🔈 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔊 جلسه چهارم
📅97/07/03
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
🔵 #خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه دهم / پایانی
🔶کلامی از امیرالمومنین در نهج البلاغه آورده شده که ریشه مخالفتها و دشمنی ها با خدا و رسول و امام را نشان می دهد، ایشان در خطبه 160 می فرمایند: وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّه ؛ اگر نبود در ما مگر دوستى دنيايى كه خدا و رسول آنرا دشمن داشته، و بزرگ شمردن آن چیزی را كه خدا و رسول كوچك شمرده همين مقدار براى سركشى از خدا و مخالفت فرمان او بس بود. (نهج البلاغه صبحی صالح، ترجمه فیض الاسلام)
📍یکی نبودن حب و بغض ها کافی است تا یک جامعه را به دشمنی با امام و سرانجام شهادت او برساند و طی 30 سال از تعابیر بلند امیرالمومنین ع (يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ إِنَّكُمْ مِنْ أَكْرَمِ الْمُسْلِمِينَ) به آن جایی می رسد که حضرت زینب س این طور خطابشان می کند: (يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ؛ ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار)
📛باید امامی که بافته ذهن خودمان است را کنار بگذاریم و امام حقیقی را با تمام مصلحت اندیشی ها و شرایط ظاهری و.. پذیرا باشیم، مشکل امیرالمومنین ع نیز همین بود که در عرض امر ایشان، مصلحت اندیشی های متعددی مطرح می کردند و توقعات بی جا و فراوانی از ایشان داشتند.
❌در حال حضر نیز، بعضی به حکومت اسلامی اشکال وارد میکنند و مدعی می شوند که حکومت امیرالمومنین ع هیچ پناهنده سیاسی نداشته چرا در حال حاضر از حکومت اسلامی پناهنده می شوند؟! روایتی از کتاب قویّ السند "الغارات" ذکر می شود که این ادعا را رد میکند: روزی امیرالمومنین از فرار مردم به سمت معاویه پیش مالک اشتر شکایت می کنند : شَكَا عَلِيٌّ ع إِلَى الْأَشْتَرِ فِرَارَ النَّاسِ إِلَى مُعَاوِيَةَ... مالک اشتر هم در پاسخ ، عدالت امیرالمومنین و از بین بردن اختلاف طبقاتی را عامل فرار نیروها به سمت معاویه معرفی میکند، اما امیرالمومنین ع در پاسخ می فرمایند: من می ترسم که در رعایت عدالت کم کاری هم کرده باشم!
🚩امام صادق ع در زیارت اربعین، در معرفی قاتلین اباعبدالله می فرمایند: آن ها کسانی بودند که دنیا آن ها را فریفته بود (وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا) امام ع خداخواه بود اما آنان دنیا خواه و پول دوست، و همین تفاوت حب و بغض ها آن ها را تا قتل اباعبدالله پیش برد.. .
✅ @Aminikhaah_Media
وظيفه و نتيجه 05.mp3
17.69M
🔈 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔊 جلسه پنجم
📅97/07/04
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و هفتم
🔶 بخش اول
🔶 نکته ای را درباره حجاب در جلسه قبل مطرح کردیم که باعث شده بود برای برخی از عزیزان سوال پیش بیاید.
گفتیم فضای رقابتی که در مباحث حجاب و عدم حجاب هست باعث میشود این هندسه از موزون بودن خودش خارج شود.
بعضی ها گفتند این رقابتی که شما می گویید در مسائل علمی هم هست ، شما مگر نمی گویید که دعوت به رقابت خوب نیست ، پس این که بگوییم او پیشرفته تر است ، فلانی جلوتر از ماست ، ما عقب تریم ، پس با این حساب چون کسی که عقب می افتد دلش می شکند و خاطرش مکدر می شود ، کسی رقابتی در کسب علم نداشته باشد؟!؟
نکته ای که اینجا مطرح است این است که اول اینکه "رقابت" یک حس فطری است فطرت به طور کلی رقابت را دوست دارد.
برای همین قرآن دعوت به سبقت و رقابت می کند
فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ (بقره:۱۴۸)
«درکارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیرید»
وَ سارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ (ال عمران:133)
«و به سوى آمرزشى از پروردگارتان بشتابید.»
ما رقابت و سبقت و مسارعه را رد نمی کنیم ، چه بسا که در روایات داریم اگر کسی در یک شهری باشد و ادعای تشیّع و ایمان هم داشته باشد، آن کسی که ادعای تشیع ما را دارد اگر دیگرانی هم باشند که از او مومن ترند , پس آن شخص که عقب مانده از شیعیان ما نیست.
یعنی باید سعی کنید که سبقت بگیرید از دیگران در ایمان .
یعنی بنا داری که از او جلو بیافتی یا نه؟
اگر بنای آن را نداری شیعه نیستی..
لسان این روایت لسان سبقت و رقابت است.
اما رقابت نسبت به چه چیزی؟
نسبت به کمال حقیقی!
ما در رسیدن به کمال حقیقی باید از یکدیگر سبقت بگیریم.
حرف ما این است که رقابت در آن چیزی که من در آن نقشی ندارم و یا ، بود و نبود آن فی نفسه خیر نیست ، اصلا معنا ندارد و سبقت گرفتن در آن هم اصلا کمال نیست.
مثل رقابت داشتن بر سر مال و جمال ، که یکی را به شبی برند و دیگری را به تبی!
یک نفر هست که چهره اش زیبا شده ، حالا بخشی از آن ممکن است به ژن او برگردد یا به مناطق آب و هوایی او و... چیزی نیست که من در آن دخالتی داشته و تحصیلش کرده باشم بر فرض هم اگر باشد فی نفسه کمال به حساب نمی آید.
یا یک کسی قدش بلندتر است ، دیگری قدش کوتاه تر ، واقعا اینها چه اهمیتی دارد؟
اصل این رقابت باطل است.
شیطان و نفس ، فطرت را در یک سطح پایین مشغول می کند .
فطرت ، رقابت و سبقت را دوست دارد اما فریب می خورد و در پایین ترین سطح ظواهر گیر می کند.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و هفتم
🔶 بخش دوم
🔶 فطرت مشغول رقابت در سطح پایین شود دنبال این می رود که چه کسی ماشین بهتری دارد ، چه کسی صورت قشنگتری دارد ، خب که چه؟!
مثالش این است ؛ یک وقت شما می گویید علی آمد ،
بعد می گویید خودِعلی نیامد ، ماشین علی آمد ، بعد می گویید ، ماشین علی هم نیامد کارت بیمه ماشین علی آمد!
این فاصله ای که افتاده را دقت کنید.
میگوید ما یک انسان داریم و یک لایه دیگری از انسان که آن لایه میشود بدن انسان.
بدن انسان که انسان نیست ، بدن شما که شما نیستید این بدن هر چند سال یکبار عوض می شود.
مثلاً یک پیوندی(قلب ، کبد ، دست و...) میزنید پس معلوم می شود اینها ما نیستیم.
بدن دوباره یک لایه دیگری به آن تعلق می گیرد ، مثل لباس او و چهره ی او ، قد و قامت او ، ماشین و محل استراحت و محل کار او.
باز همان محل کار و یا خانه که در آن زندگی می کند از حیث اعتباری یک جایگاه دیگری دارد.
مثلا یک نفر محل زندگی اش بالای شهر است یک نفر جایی که زندگی می کند پایین شهر است یا یک نفر کارمند است یک نفر کارگر.
همه اینها اعتباری است حقیقت که ندارد.
حالا این بنده خدا گول خورده است و به این افتخار میکند که مثلاً منزل من در بالای شهر است؟!
اینها تفاخر میکنند به داشته هایی که اعتباری هستند.
قرآن می فرماید:
أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ (حدید:۲۰)
«بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است»
اموال و اولاد چیزیست که ربطی به ما ندارد و تفاخر کردن به اینها بی معناست.
زینت و کمال ما ایمان است حتی کمال شما علم هم نیست ، علم فی نفسه کمال نیست.
چو دزدی با چراغ آید ، گزیده تر برد کالا
می گویند علم چراغ است ، اما وقتی چراغ دست دزد باشد ، بهتر غارت گری می کند.
قرآن به زیبایی بیان می کند:
وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ(جاثیه:۲۳)
«خداوند او را با وجود آگاهیش به بیراهه گذاشت»
یعنی خداوند با علمی که او داشت ، او را به جهنم برد!
پس معلوم می شود آنی که انسان را به بهشت می برد علم نیست.
استاد ما می فرمود که در جهنم عالِم زیاد پیدا می شود اما عاقل پیدا نمی شود!
هیچ عاقلی به جهنم نمیرود ولی عالِم الی ماشاالله.
در سوره مبارکه اعراف میفرماید:
فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ(اعراف:۱۷۶)
«مثل او همچون سگ [هار] است»
یعنی عالمی داریم که چهره برزخی آن چون سگ است.
بدترین تعابیر قرآن در ارتباط با علما مطرح شده است؛
کَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً (جمعه:۵)
«مثل آنها مانند الاغیست که کتابها بر پشت حمل کند»
عالِم است ، علم دارد استدلال های زیادی می کند اما دلش کجاست که قرآن او را به دراز گوش تعبیر می کند؟
پس چه علمی است که به درد میخورد ؟
علم مفید و مضر ربطی به این ندارد که چه کسی در دانشگاه درس خوانده یا چه کسی در حوزه؟
علم مفید علمی است که آن علم بشود فصل مُقوّم شما.
این تعبیر فلسفی است یک وقت چیزی برای شما ملکه می شود و یک وقت می شود فصل مُقوّم ، یعنی می شود بخشی از وجود شما.
وقتی بخشی از هویت و ذات شما شد تا ابد با شما خواهد بود این همان علم مفید است.
علم مفید فراموشی و رها کردن ندارد تا ابد با شماست. همراه شما در برزخ و قیامت حضور دارد.
حالا سوال ما این است که مشخصا کدام یک از علوم دانشگاه اینطور است ؟
و یا کدام یک از علوم حوزوی اینطور است؟
هیچکدام ...
فرقی میان حوزه و دانشگاه نیست ، چرا که علم حقیقی ، توحید است!
آن هم توحید حقیقی نه توحید مفهومی چون توحید مفهومی هم هیچ خاصیتی ندارد.
توحید حقیقی آن علمی است که بخشی از قلب و وجود انسان شده باشد.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 05.mp3
5.17M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه پنجم
#ملکوت_اعمال / 5
📅97/07/07
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
ضروري ترين واقعيت_1.mp3
7.18M
🔈 #پادکست | مهم ترین کارکرد دین
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و هفتم
🔶 بخش سوم
🔶 توحید حقیقی همان است که امام صادق(ع) به عنوان بصری فرمود :
فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ
«پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.»
اول باید عبد باشی عبد که شدی خدا به تو علم می دهد.
بعد حضرت نه مرحله را عنوان میکند که خیلیها در همان مرحله اول آن می مانند .
اولین آن این است که هیچ مالی را از خودت ندانی و می فرماید « فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى »اینها اولین درجات تقوا است.
اصلا علم گرفتنی نیست.
لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ
«علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرید»
درسی نبود هرآنچه در سینه بُوَد
علم حقیقی که خوراک فطرت است نه کلاس دارد نه درس و نه تعلیم و نه تعلّم.
نور است ، خدا باید بدهد فقط ما باید زمینه را فراهم کنیم.
این نور زمینه اش چیست؟
خیلی چیزها زمینه ساز است ، یکی از آنها همین درس خواندن ها و زحمت کشیدن هاست چه در حوزه و چه در دانشگاه.
با چه می شود به آن علم حقیقی رسید؟ « با توجه و تذکر ».
امام خمینی (ره) میفرماید:
مگر میشود یک نفر مهندس شود و در اثر درس خواندنش آن به آن توحید او قوی تر نشود؟ مگر میشود یک نفر عالم شود اما توجه او به خدا بیشتر نشود ؟
خاصیت علم این است .
متأسفانه چیزی که الان هست این است که درس هم می خوانند و سال به سال از خدا دورتر می شوند [چه طلبه ها چه دانشجوها ] دلیل آن این است که به خدا توجه نمیشود .
در این باره شخصی می فرمود من اوایل دوران طلبگی رفتم خدمت علامه طباطبایی و عرض کردم مگرنه قرآن می فرماید:
إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ(فاطر:۲۸)
«و از میان بندگان خدا، فقط دانشمندان خدا ترس هستند.»
خشیت به معنای تقوا و مراقبه است , این فرد میگوید من به علامه عرض کردم؛
مگر نه این که قرآن می فرماید هر چه علم بیشتر می شود خشیت هم بیشتر می شود؟ پس چرا من اوایل طلبگی حال و هوای بهتری داشتم. ارتباط بیشتری با خدا داشتم ولی الان این گونه نیست!
علامه فرمودند:
معلوم می شود آنچه که تحصیل شده علم نبوده علم اگر علم باشد خشیت را به همراه دارد.
حوزه و دانشگاه اینجا مطرح نیست ، چه بسا که در حوزه وضع بد تر است فطرت در آنجا بیشتر فریب می خورد.
چون شما در دانشگاه درس ها را می خوانید می بینید خیلی ربطی به خدا و پیغمبر ندارد ، فطرتتان آرام نمی گیرد ، اما در حوزه طرف گول می خورد فکر می کند همین هاست در حالی که علم اصلی اصلا اینها نیست.
علم آن است که خوراک فطرت باشد علم آن است که شهود بیاورد ، علم آن است که خشیت بیاورد توجه بیاورد.
راه این که اینهایی که می خوانیم خوراک فطرت شود این است که با توجه به خدا همراه باشد.
اگر همین هایی که در دانشگاه می خوانیم با توجه بود از بسیاری از حوزویان جلو می زنیم.
حوزه و دانشگاه درس خود را می دهد .
آن کسی که دارد درس را می گیرد اگر با توجه درس را گرفت این می شود خوراک فطرتش و رشد می کند وگرنه آن علم می شود حجاب ، می خواهد در دانشگاه باشد یا در حوزه فرقی نمی کند! برای همین است که فرمود: « العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر » یعنی این علم نه تنها خوراک فطرت نمی شود بلکه بزرگترین حجاب را برای فطرت ایجاد میکند .
علم نردبان است اگر آن را به سمت پایین گذاشتید می روی به سمت جهنم اگر به سمت بالا گذاشتید می روید تا لقاء الله.
در روایات هم «العلم نُورٌ » داریم و هم « العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر ».
همه چیز به این بستگی دارد که شما به کدام سمت حرکت کنید.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 06.mp3
4.79M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه ششم
#ملکوت_اعمال / 6
📅97/07/08
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه اول
🔶 بخش اول
🔶 عمدتا دو وقت ، دوگانه بین وظیفه و نتیجه طرح می شود.
1. جایی که تکلیفی انجام می دهیم و نتیجه ای نمی بینیم.
2. وقتی در مطالعه تاریخ ، نتیجه ملموس و محسوسی در عملکرد بزرگان دین یافت نمی شود. که اینجا نیز احاله به تکلیف می شود.
درباره قیام اباعبدالله ع نیز عده ای که به زعم خود نتیجه محسوسی برای نهضت حضرت نیافته اند ، توجیهاتی کرده اند تا نتیجه گرایی امام حسین ع زیر سوال نرود!
مثلا گفته اند حضرت نمی دانستند در کربلا شهید خواهند شد. عده ای هم گفته اند حضرت ، برای تشکیل حکومت قیام نکردند ، بلکه فقط نحوه شهادتشان را انتخاب کردند.
این در حالی است که حضرت به صراحت فرموده اند برای تشکیل حکومت خروج می کنم:
«إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 329)
« من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!»
در عین حال ، می دانسته اند که شهید هم می شوند:
«َ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ ، بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً، وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَم» (نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 86)
« براى من «شهادت گاهى» اختيار شده است كه من به آن خواهم رسيد. گويا مى بينم كه گرگ هاى بيابان هاى عراق ميان نواويس (قبرستان يهود در نزديكى كربلا) و كربلا بند بند مرا جدا كرده و شكم ها و جيب هاى خالى خود را (با كشتن من و دريافت جوايز) پر مى كنند. از روزى كه با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره اى نيست.»
اینکه بین وظیفه و نتیجه ، دوگانگی می بینیم ، ناشی از نگاه تاجرانه به دینداری و بندگی است.
امیر مومنان ع فرمود:
«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار» (نهج البلاغه ، حکمت 237)
«گروهى خدا را از روى رغبت و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّه اى از روى ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمت ها (و اين كه شايسته عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است.»
اما سوال این است که اگر کسی بندگی عاشقانه داشت ، نسبت وظیفه گرایی و نتیجه گرایی او چه خواهد شد؟
مثلا اگر ما تبلیغ دین کردیم ، چقدر به نتایج کار اهمیت دهیم؟ چقدر به دنبال جذب مخاطب باشیم؟ چقدر به فنون ، مهارت ها و تاثیرگذاری بها دهیم؟
اگر مجلس روضه گرفتیم ، تعداد جمعیت حاضر در جلسه برایمان اهمیت داشته باشد؟ یا بگوییم ما به وظیفه خود عمل کردیم و اهمیتی ندارد که چند نفر بیایند و چگونه باشند!
در فعالیت سیاسی ، به رای و نظر مردم اهمیت دهیم؟ اگر کاندیدای انتخابات شدیم ، بخواهیم رای بیاوریم؟ برای رای آوردن تلاش کنیم؟ یا فقط به وظیفه خود فکر کنیم؟
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه اول
🔶 بخش دوم
🔶 سیره انبیاء در قرآن حاوی نکات جالب و جذابی از ترکیب نتیجه گرایی و وظیفه گرایی است. برخی انبیاء مانند حضرت ابراهیم ع نماد تکلیف گرایی محض اند.
حضرت ابراهیم ع وقتی مامور به ذبح اسماعیل شد نپرسید خب که چه؟! نپرسید سر بریدن من از فرزندم چه دردی را از من و جامعه برطرف می کند. اسماعیل هم وقتی از تکلیف پدر باخبر شد ، هیچ سوالی از نتیجه نکرد! فقط گفت: پدر! هر آنچه تکلیف داری انجام بده. من هم صبر خواهم کرد.
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِين» ( صافات/102)
از طرفی حضرت موسی ع نماد نتیجه گرایی شناخته می شود. او در هر اقدام خود محاسبه زیان و فایده می کند و با علم به نتیجه ، وارد عمل می شود.
وقتی حضرت موسی ع به رسالت برانگیخته می شود ، مامور می شود به کاخ فرعون رود و او را دعوت به حق کند.
« وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُون» (شعراء / 10 - 11)
حضرت موسی ع به محض شنیدن دستور ، نگرانی های خود بابت نتیجه را بر می شمرد.
ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ مرا تکذیب کنند. قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُون (شعراء / 12)
ﻭ ﺳﻴﻨﻪ ﺍم [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺳﻨﮕﻴﻦ ] ﺗﻨﮕﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ، ﭘﺲ رسالت را ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻔﺮﺳﺖ. وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُون (شعراء / 13)
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺟﺮﻣﻰ دارند ﻛﻪ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ ] ﻣﺮﺍ ﺑﻜﺸﻨﺪ . وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (شعراء / 14)
اما پاسخ خدای متعال به موسی ع جالب است. در برابر همه نگرانی های او مبنی بر حاصل نشدن نتیجه مطلوب ، به او می فرماید:
هرگز ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ [ ﻛﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺷﻮﺩ ] . ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ [ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ]ﻫﺴﺘﻴﻢ. قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُون (شعراء / 15)
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ : ﻳﻘﻴﻨﺎ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻧﻴﻢ. فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِين (شعراء / 16)
ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﺻﻒ ، ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺭﺍ [ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻦ ﻭ ]ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻔﺮﺳﺖ . أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيل (شعراء / 17)
در ماجرای همراهی موسی ع و خضر نیز نتیجه گرایی حضرت موسی ع به وضوح دیده می شود.
وقتی به آن شهر رسیدند و گرسنه بودند ، از مردم تقاضای غذا کردند. هیچ کس حاضر نشد به ایشان غذا دهد. با خستگی کنار دیواری نشستند. دیوار ، در حال فرو ریختن بود. حضرت خضر ، دیوار را به گونه ای بنا کرد که فرو نریزد. موسی ع به او گفت: اگر می خواستی برای اینها بنایی کنی ، لااقل از آنها پولی می گرفتی! فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (کهف/77)
در ماجرای موسی ع و هارون نیز نتیجه گرایی حضرت موسی دیده می شود. با این تفاوت که این نتیجه گرایی ، از دل تکلیف گرایی او سر می زند و بین وظیفه و نتیجه ، تفاوتی نمی بیند.
وقتی حضرت موسی ع از طور بر می گردد و مردم را در حال گوساله پرستی می بیند ، به هارون نهیب می زند که چرا به تکلیفت عمل نکردی؟! که اگر عمل کرده بودی ، این نتیجه حاصل نمی شد.
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي (طه/ 92- 93)
جناب هارون عرض کرد: اتفاقا من به تکلیفی که به من محول کرده بودی عمل کردم. من مکلف بودم جامعه را اصلاح کنم و از امر مفسدین تبعیت نکنم. مفسدین ، در پی تفرقه افکنی و دو قطبی سازی در جامعه بودند. من هم با سکوت ، این توطئه را ناکام گذاشتم.
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (طه/94)
اینجا بود که موسی از سخن هارون قانع شد. نتیجه مد نظر موسی ع حاصل نشده بود و مردم از توحید دست برداشته بودند. ولی در عین حال هارون هم به تکلیفش عمل کرده بود. این بود که موسی ع دیگر گلایه ای نکرد. چون عمل به وظیفه ، خودش نتیجه است!
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 07.mp3
5.28M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتم
#ملکوت_اعمال / 7
📅97/07/10
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه اول
🔶 بخش سوم
🔶 اهل بیت ع و مدل شیعه تنوری (تکلیف گرا و نه نتیجه گرا)
📌در زمان امام صادق (ع) یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسد و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کند که:
-" آقا چرا #قیام نمی فرمایید؟!! چرا حکومت اسلامی تشکیل نمی دهید؟!"
حضرت (ع) سعی می کنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند. تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : "آقا چرا ... ما که هستیم! ..." و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : "با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟"
در این گیر و دار، امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهند که تنور را روشن کند و بعد بی مقدمه به این عزیز هموطن! می فرمایند که: "برو و داخل تنور بنشین! "
سهل می ترسد و می گوید: "آقای من! مرا به آتش عذاب مکن.. از من بگذر که خدا از تو بگذرد."
امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: "کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین! "
او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: "برخیز و داخل تنور را نگاه کن! "
سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است.
آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه) مثل این مرد دارید؟
سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم.
فرمود: ما تا وقتی پنج نفر همراه واقعی مثل هارون مکی نداشته باشیم قیام نمی کنیم... ما به زمان انجام تکلیف آگاه تریم!
كُنْتُ عِنْدَ سَيِّدِيَ الصَّادِقِ ع إِذْ دَخَلَ سَهْلُ بْنُ حَسَنٍ الْخُرَاسَانِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَكُمُ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ بَيْتِ الْإِمَامَةِ مَا الَّذِي يَمْنَعُكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ حَقٌّ تَقْعُدُ عَنْهُ وَ أَنْتَ تَجِدُ مِنْ شِيعَتِكَ مِائَةَ أَلْفٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيْكَ بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ ع اجْلِسْ يَا خُرَاسَانِيُّ رَعَى اللَّهُ حَقَّكَ ثُمَّ قَالَ يَا حَنَفِيَّةُ اسْجُرِي التَّنُّورَ فَسَجَرَتْهُ حَتَّى صَارَ كَالْجَمْرَةِ وَ ابْيَضَّ عُلْوُهُ ثُمَّ قَالَ يَا خُرَاسَانِيٌّ قُمْ فَاجْلِسْ فِي التَّنُّورِ فَقَالَ الْخُرَاسَانِيُّ يَا سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ أَقِلْنِي أَقَالَكَ اللَّهُ قَالَ قَدْ أَقَلْتُكَ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ هَارُونٌ الْمَكِّيُّ وَ نَعْلُهُ فِي سَبَّابَتِهِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اجْلِسْ فِي التَّنُّورِ قَالَ فَأَلْقَى النَّعْلَ مِنْ سَبَّابَتِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِي التَّنُّورِ وَ أَقْبَلَ الْإِمَامُ يُحَدِّثُ الْخُرَاسَانِيَّ حَدِيثَ خُرَاسَانَ حَتَّى كَأَنَّهُ شَاهِدٌ لَهَا ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا خُرَاسَانِيُّ وَ انْظُرْ مَا فِي التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَرَأَيْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَيْنَا وَ سَلَّمَ عَلَيْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع كَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً فَقَالَ ع لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً أَمَا إِنَّا لَا نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لَا نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج4 ؛ ص237)
اساسا این داستان ترکیب معجزه گونه ای از وظیفه گرایی و نتیجه گرایی است. نتیجه کامل را کسانی رقم می زنند که محو در وظیفه باشند و جز وظیفه ، به چیز دیگر فکر نکنند. مثل هارون مکی که هیچ نپرسید که رفتن من به تنور چه خاصیتی دارد؟ چه گره ای را باز می کند؟ اصلا چه شده که به این تصمیم رسیده اید که مرا به تنور رفتن امر کنید؟ می توانست کمی درنگ کند تا لااقل سر سوزنی فلسفه این حکم برایش روشن شود. ولی او اوج تعبد و پایبندی خودش را اینگونه نشان داد.
از طرفی خود امام صادق ع جان مبارکشان را بیهوده هدر نمی دهند و به این یاران سست عنصر تکیه نمی کنند. درست است که مرگ ، سعادت است و شهادت ، کرامت ، ولی قرار نیست سرمایه عمر و نیروی انسانی را بی گدار به آب داد. باید محاسبه کرد چقدر عِدّه و عُدّه داریم. وقتی هارون مکی ها بودند ، قیام و انقلاب رواست.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 08.mp3
4.6M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هشتم
#ملکوت_اعمال / 8
📅97/07/11
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
تربيت باليني.mp3
18.62M
🔈 #امام_سجاد_و_تربیت_بالینی
📢 تحلیلی بر الگوی امام سجاد ع در بازسازی جامعه تهی از معنویت
📅97/07/12
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه اول
🔶 بخش چهارم
🔶امام حسین ع از نهضت کربلا نتایجی را توقع داشتند و اهداف کوتاه مدت و بلند مدتی را مد نظر داشتند.
حضرت ، به هدف اصلاح امت خروج کردند «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 329)
از آنجا که بندگان خالص خدا قطعا به نتایج مد نظر می رسند ، اصلاح مد نظر حضرت از بعد شهادت ایشان آغاز شد. بالاخص در دوره امام سجاد ع به نحو عجیب و خاصی پیکره جامعه اسلامی دچار تحول شد.
در دوران امام سجاد ع اتفاق ویژه ای رخ داد و آن هم سرانه بسیار بالای ورود بردگان به جامعه اسلامی بود که پیش و پس از آن سابقه نداشت. این زمینه ای شد برای اینکه حضرت بردگانی را بخرند و پس از تربیت اجمالی آزاد کنند. اینها هم به وطن خود باز می گشتند و مبلغ مبانی اسلامی می شدند. این شد که زمینه دانشگاه عظیم صادقین ع را فراهم آورد.
▫️ نكاتى كه در اين موضوع به روش تربیتی امام سجاد عليه السّلام مربوط مى شود:
1⃣ هيچكدام از غلامان و كنيزانى كه امام عليه السّلام آنها را خريدارى میفرمود بيش از يك سال نزد آن حضرت باقى نمیماندند و ايشان به بهانه هاى مختلف و در مناسبت هاى گوناگون آن را آزاد میكرد، نتيجه مىگيريم كه امام احتياج به خدمت آنان نداشته و هدف از خريدن آن چيز ديگرى بوده است.
2⃣ امام عليه السّلام با بردگان رفتارى غير از آنچه معمولا با بردگان انجام میشود داشت، او با آنان رفتارى انسانى و نمونه داشت و اين رفتار، محبت اسلام و اهل بيت عليهم السّلام را در دل آنان زياد كرده و آنان را به داشتن كرامت اخلاقى تشويق می کرد.
3⃣ امام سجاد عليه السّلام به بردگان احكام مى آموخت و آنان را با مسائل معارفى اسلام تغذيه روحى و فكرى میكرد تا جايى كه هركدام از آنان از نزد آن حضرت خارج میشد داراى معلومات مفيدى بود كه در زندگى راهگشاى او بوده و او را از انحراف از اسلام بازمیداشت.
4⃣ امام سجاد عليه السّلام نه تنها بردگان را آزاد میكرد بلكه به هركدام از آنها كه آزاد میشدند سرمايه هایی میداد تا پس از آزادى سربار جامعه نبوده و بتواند از آن سرمايه كسب درآمد و امرار معاش کند.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه دوم
🔶 بخش اول
🔷 معمولا هر انسانی یک سؤال جدی دارد،که به این سادگی ها پاسخش را نمی یابد و درواقع همه مکاتب فلسفی و ایدئولوژیک می خواهند پاسخ این سؤال را بدهند و آن سؤال این است، «من چه کار باید بکنم؟» این سؤال ، از سؤال من چه کسی هستم؟ و حتى از سؤال من کجا باید بروم؟ هم مهمتر است. چون تازه وقتی فهمیدیم چه کسی هستیم و کجا باید برویم ، سوال مطرح می شود که حالا چه باید بکنم؟
🔹ادیان و مکاتب آمده اند به این پرسش پاسخ بدهند اما گاهی دین به صورت کلی جواب میدهد و انسان در جزئیات آن می ماند.
⬅️مسائلی که جزئی هستند، مثل:
1- حوزه را انتخاب کنم یا دانشگاه؟
2-با کدام خانم ازدواج کنم؟
3-به کدام خواستگار جواب مثبت بدهم؟
🔹طرح این سؤال اینطور نيست که متوقف بشود. به جایی خواهد رسید که خود انبیا و اولیا (ع) متحیر می مانند. و حتی خود پیامبر اکرم ص در مواردی نیز حیران می مانند و منتظر دستور الهی می شوند:
«َ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبين» (احقاف / 9)
« نمىدانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مى شود پيروى مى كنم، و جز بيم دهنده آشكارى نيستم!»
در این موقعیت هایی که به خاطر سؤالاتى آدم سرگردان و حیران می شود ، معمولا راحت ترین و نزدیک ترین کاری که تلقی می شود ، استخاره است. در حالی که این مدل وضعیت ها ، وضعیتی نیست که با استخاره حل شود. بلکه مدلی است که انسان باید برآورد «وظیفه» و «نتیجه» کند.
عصاره همه حرفی که ما می خواهیم در این موضوع بگوییم این است:
« وظیفه همان نتیجه است و نتیجه همان وظیفه.»
اما نتیجه ای را که ما در ابتدا می بینیم خیلی به وظیفه نمی خورد و وظیفه هم از بطنش نتیجه در نمی آید. پس چطور این دو را جمع می کنیم؟
به طور مثال حضرت ابراهیم ع که به ذبح فرزندشان امر شدند، آیا نتیجه ملموس و خاصی داشت؟ با سر بریدن از اسماعیل ، طرفداران ابراهیم بیشتر می شدند؟ حتی خوف این بود که تا ابد بدنام شود و در طول تاریخ بگویند او حتی به فرزندش هم رحم نکرد! ولی عمل به آن وظیفه نتایج بی شماری برای او داشت که یکی از آن ، رسیدن به مقام امامت بود و دیگری ، قرار گرفتن رسالت در نسل و ذریه او.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 09.mp3
5.58M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه نهم
#ملکوت_اعمال / 9
📅97/07/14
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media