May 11
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
#دعای_امام_کاظم_ع_برای_حاجت_شیر
آورده "راوندی" فقیه با درایت
در "الخرائج و الجرائح " این روایت
موسی بن جعفر ، آن امام بی قرینه
باغ وسیعی داشت بیرون مدینه
یک روز با راویِّ این زیبا کرامت
شد راهیِ باغش، گل باغ امامت
راوی چنین گوید که ناگه شیری آمد
ره بست بر رویِ ولیّ حیّ سرمد
من از هجوم ترس، بر جا ایستادم
دل بر رضای حضرت دادار دادم
بی اعتنا بر شیر، مولا پیش می رفت
بر پشت قاطر ، سوی باغ خویش می رفت
شیری که از خوفش دلم زیر و زبر شد
بر زادۀ شیر خدا ، نزدیک تر شد
بگذاشت پنجه ، روی رانِ مرکب او
گویی که بودی معتقد بر مذهب او
شیر درَنده ، با زبان بی زبانی
می کرد عجز و لابه ، بودش داستانی
می گفت زار خویش با موسی بن جعفر
انگار بودش خواهشی از آن فلک فر
مولا ز رحمت ، گفته اش را گوش می کرد
در دل ، شرارِ غصّه اش خاموش می کرد
پس رو به سوی قبله ، آن عبدِ خدایی
بگشود دست و کرد زیر لب ، دعایی
آن گاه با دستِ ولایت، حجت الله
بر شیر، اشاره کرد تا برگردد از راه
غرّید، نوعی خاص، آن شیرِ تنومند
آمین به لب آورد، محبوب خداوند
با خاطری آسوده و با قلبِ مسرور
شد شیر از راهِ ولیّ ذوالمنن، دور
مولا به راه افتاد و من در خدمتِ او
زاین ماجرا کردم سؤال از حضرت او
گفتم که ترسیدم، به طور ناگهانی
بر جسم و جان پاکتان آید زیانی
امّا ز برخورد شما با شیر غرّان
کردم تعجب، ای امام جنّ و انسان
فرمود مولا: شیر با من راز می گفت
حاجاتِ خود را با امامش باز می گفت
از همسرش گفتا که کارِ زایمانش
دشوار گردیده است و بگرفته امانش
می خواست از من تا کنم قدری دعایش
من نیز، نزد حق، دعا کردم برایش
پس در دلم افتاد و از بهر سرورش
گفتم: خدا بخشیده فرزندِ ذکورش
او شادمان شد رویِ دل، سوی خدا کرد
بر خاندان و شیعیان ما، دعا کرد
کردی طلب از درگه خلّاقِ منّان
نایَد مسلّط، هیچ درّنده ، بر ایشان
من نیز آمین گفتم و او شادمانه
گردید سوی همسرِ زارش ، روانه
ای "ایزدی" آل محمد، چاره سازند
مولای کلّ خلقت و بنده نوازند
هر چیز خواهی، کن طلب زاین خانواده
از یُمنِ ایشان، حق به هستی، هست داده
ایشان پناهِ انس و جنّ و وحش و طیرند
آغاز و پایان، معدنِ هر فیض و خیرند
هم بال و پر بخشند بر مرغِ پرنده
هم عقده بگشایند از شیر درنده
خاصه امام هفتم آن روح مناجات
خوانند خلقِ عالم او را باب حاجات
آنکس که نور الله، در ظلمات ارض است
طاعت از او بر عالمِ ایجاد ، فرض است
حبّش رسانَد دوستانش را به رضوان
بغضش کشانَد دشمنانش را به نیران
"والکاظمین الغیظ" توصیفِ خصالش
خورشیدِ گردون ، وام گیرد از جمالش
در گوشۀ زندان به سیرِ چرخ، ناظم
هم عبد صالح بود و هم صدّیق و کاظم
زنجیرها بر دست پاکش بوسه دادند
در کنج زندانها به پایش اوفتادند
سوزد دلم زاین غم که بر او رفت بیداد
ماهِ مدینه گشت زندانی به بغداد
از فتنۀ هارون دلش همواره خون بود
خورشیدِ عالم تاب، در قعر سجون بود
شد تلخ از بی رحمیِ دشمن، مذاقش
گردید در بندِ جفا، آزرده ساقش
چون مادرش زهرای اطهر، در زمانه
بر جسم پاکش ماند جای تازیانه
آدرس: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح ،
مجلسی ، بحار الانوار ، ج 48، ص 58 ، ح 67.
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
ماجرای #نامگذاری_دختر_یعقوب_سرّاج
به نام حمیرا (از #القاب_عایشه )
با نام و یاد خالق روزی رسانم
گویم کنون یک داستان بر دوستانم
این قصّه را بی هیچ شکّ و اختلافی
«شیخ کُلینی» نقل فرموده به «کافی»
ای آنکه باشد از ولایت بر سرت تاج
بشنو روایت را تو از یعقوب سرّاج
گفتا رسیدم روزی از الطاف خالق
نزد امام صادق آن قرآن ناطق
دیدم ولیّ الله اعظم ایستاده
بگشوده لب بر شُکر با روی گشاده
با چشم حق بین در کنار گاهواره
می کرد بر فرزند دلبندش نظاره
من با ادب در گوشه ای بنشسته بودم
بر هر چه جز آن دو، دو چشمم بسته بودم
چون گفتگوی حضرتش پایان پذیرفت
با من ز رحمت صادق آل نبی گفت:
نزدیک مولایت برو کن احترامش
بر وجه حق بنما نظر بر گو سلامش
مُحرِم بشو،| لبّیک گو، برخیز برخیز
بر دامن این کعبه، دست دل درآویز
بر تو امام و باب حاجات است این طفل
جان جهان، روح مناجات است این طفل
این قبلۀ دل، مقتدای اهل راز است
کان کَرَم، بیچارگان را چاره ساز است
برخاستم، مُحرِم شدم آرام آرام
لبّیک گویان، سوی آن کعبه زدم گام
کـردم زیـارت، قبلـۀ اهـلِ ولا را
بی پرده دیدم جلوه گر وجه خدا را
مجذوب آن جذبه شدم مات رُخ او
دادم سـلام و خود شنیدم پاسخ او
بودم همی حیران رخسار ملیحش
ناگه به من فرمود با لحن فصیحش
ای که به رویت، حق درِ رحمت گشوده
یک دختـر نیـک اختـرت اعطا نموده
اینک برو، تغییر دِه، ای نیک اندیش
نامی که بُگزیدی برای دختر خویش
از نام آن دختر خدا بیزار باشد
آن نام، نازیباست ناهنجار باشد
دارد خدای مهربان زآن نام نفرت
نامی نکو بُگزین بر آن پاکیزه فطرت
یعقوب می گوید به فرمان امامم
کز عهد مهد خویش آمد هم کلامم
بر آنچه از گهواره ام فرمود کاظم
تأکید کردی صادق آن فخر اعاظم
گفتا: به امر حجّت پروردگارت
بنما عمل تا حق نماید رستگارت
کردم اجابت رهبر نیک اخترم را
تغییـر دادم نام زشت دخترم را
با نام نیکو، خواندم از آن روز، وی را
آسوده شد از ننگ نامی چون حُمیرا
ای «ایزدی» این است دستور خداوند
نام نکـو بایـد گُزیـد از بهـر فرزند
چون نام در شخصیّتش تأثیر دارد
حتی اثر در رزق و در تقدیر دارد
برما ز معصومین رسیده این روایت
نام نکـو باشـد ز اسبـاب شفـاعت
نام حسن نام حسین نام محمد
نام علیِ و جعفر و حمزه ز سرمد
باشد برای صاحبش اسبـاب رحمت
بر روی او بر می گشاید باب رحمت
نام خدیجه ، فاطمه، با نام زینب
بر بانوان باشد پَسَند حضرت رَب
این نامها دارای شَأن و وَقر هستند
بر صاحبان خود امان از فَقر هستند
اهلش ز فقر ایمن شوند از لطف سرمد
در خانه ای که هست نامی از محمّد
زیرا محمّد، نام مردی پاک باشد
زیبنـده اسم خواجۀ لولاک باشد
امّا «حُمیرا» یک لقب بر عایشه بود
که ننگ کارش بدتر از هر فاحشه بود
او طعنه بر ختم رُسُل ، بی واهمه زد
زخم زبـان بر مرتضـی و فاطمه زد
او روی خود را تیـره رنگ از ننگ کرده
چون با امیـرالمؤمنین هـم جنگ کرده
با حُبِّ «بِن مُلجَم» به بُغض شیر یزدان
خوانده غلام خویشتن را عبد رحمان
این پَست فِطرت کرده پیش چشم یاران
از کینه تـابـوت حسن را تیـر بـاران
تهران 12/بهمن/1402 هـ ش
20/رجب/1445 هـ ق
🔸باتشکر از جناب آقای علی وطنی
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
#منحوس_بودن_اسم_حُمیرا
بگشای گوش جان و بشنو این روایت
از «ابن شهرآشوب»آن صاحب درایت
فرموده نقل اینگونه از یعقوب سـرّاج
کز حُبِّ اهل البیت بر سر داشتی تاج
روزی رسیدم خدمت کان حقایق
مولا امام صادق آن قرآن ناطق
دیدم، ستاده در کنار گاهواره
بر روی موسی، دارد از رحمت نظاره
انگار با طفل عزیزش راز می گفت
با کودکش اَسرار حق را باز می گفت
آمد چو با فرزند گفتارش به پایان
آن قُلزُم احسان، به مهمان داد فرمان
فرمود شو نزدیک بر این گاهواره
مهپاره را در گاهواره کن نظاره
برگو به مولایت سلام و بین کرامت
بشناس او را چونکه می باشد امامت
از این عنایت خُرّم و مسرور گشتم
بحر خروشانی ز شوق و شور گشتم
نزدیکتر رفتم به پاس احترامش
ز امر رئیس مذهبم، گفتم سلامش
دل از کف من بُرد رخسار ملیحش
دادی جوابم را بدان لحن فصیحش
فرمود آن شیرین زبان انجم افروز
از آنچه در کاشانه ام بگذشته دیروز
از غیب بودش آگهی موسی بن جعفر
کز لطف و رحمت حق مرا داده است دختر
فرمود: ده تغییر نام دخترت را
خشنود از خود کن خدای اکبرت را
نامی که بنهادی بر آن فرزند دلبند
بس ناخوشایند است در نزد خداوند
پس صادقم فرمود: کز صدقِ دل و جان
انجام ده هر آنچه بر تو داد فرمان
برحُکم موسای زمان گر سر سپاری
بنهاده ای پا در مسیر رستگاری
یعقوب گوید: این سخنها چون شنیدم
راه سعادت را برای خود گُزیدم
من دل به مِهر دختر خود داده بودم
نام «حُمیرا» را بر او بنهاده بودم
گردن به حکم حجّت سرمد نهادم
آن نام را با امر او تغییر دادم (1)
ای «ایزدی» این داستان را رمز و راز است
این رشته دارد ماجرایی بس دراز است
باید که شیعه ز این روایت درس گیرد
از صاحبِ امر ولایت، درس گیرد
نامی گزیند بهر فرزند نکویش
کاندر صفِ محشر نریزد آبرویش
نامی که یاد آرد رسول و خاندانش
نامی که افزاید به رِزق و قدر و شأنش
نامی که نام دشمن قرآن نباشد
نامی که سود مشرکان در آن نباشد
نام حمیرا یاد می آرد از آن زن
کز فتنه اش یکدم نماند اسلام ایمن
آن زن که رفتارش نبی را سخت آشفت
سِرِّ مگو را در برِ نامحرمان گفت
آن کو مذمّت گشته در آیات تحریم
بر امر پیغمبر نشد یک لحظه تسلیم
آن زن که همچون همسران لوط و نوح است
در دین چه بدعتها نهاد و عهد بشکست
آن زن که بر زهرای اطهر طعنه می زد
بـر اُمِّ سبطیـن پیمبـر طعنه می زد
آن زن که در بغض علی ضرب المَثَل بود
پایـه گُـذار جنـگ خونین جَمَـل بود
آن زن که گِرد خیمه اش سگهای «حَوئَب»
گشتند گرم پارس کردن در دل شب
آن زن که از شرم و حیا، بویی نبرده
وز قتل حیدر شاد گشته، سجده کرده
او داد حکم تیر بارانِ حسن را
با تیر زد پیوند، تابوت و کفن را
این زن، مُلَقَّب بر حُمیرا بود آری
او شادمان در سوگ زهرا بود آری
ما از حمیرا کینۀ دیرینه داریم
از خردسالی بغض او در سینه داریم
ما جرعه نوش چشمه سار جود هستیم
چشم انتظار مهدی موعود هستیم
داریم اُمّیدی که در روز ظهورش
گردد نصیب ما دمی فیض حضورش
بلکه ببینیم آن عزیز حیّ باری
بر این حمیرا حدّ شرعی کرده جاری
تا صبح محشر بر حمیرا باد لعنت
تعداد برگی کز درخت افتاد، لعنت
همدان ـ جمعه 8/بهمن/1395
1)منابع:
ـ ابن شهرآشوب، منماقب آل ابیطالب
ـ شیخ کلینی، الکافی ج 1 ص 310
ـ طبری، دلائل الامامه ص 327
ـ شیخ مفید، الارشاد ج 2 ص 219
ـ ابن حمزه، الثاقب فی المناقب ص433
ـ علامۀ طبرسی ، اعلام الوری ج 2 ص 14
ـ علامۀ مجلسی، بحارالانوار ج 48 ص 19 ح 24
ـ ترجمه مناقب، ج 6 ص 3271
🔸 باتشکر از جناب آقای علی وطنی
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
May 11
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
موسی جعفر ، آن امام هُمام
قبلۀ حاجت خواص و عوام
هفتمین اختر سپهر شرف
ششمین یادگار ِ میر نجف
پنج تن را عُصاره ، درجانش
چار عنصر ، برند فرمانش
شامگاهان به صحن ِ بارگهش
می توان دید جلوه گر سه مهش
دو مهش ، آن دو گنبد زرّین
روشنی بخش آسمان و زمین
و آن یکی ماه آسمان باشد
که مر او را مدیح خوان باشد
زادۀ صادق و ز صدّیقین
که ستاید وِرا کتاب ِ مبین
پنج خورشید را سپهرِ طلوع
سجدتینش یمِ خضوع و خشوع
هر نمازش ، نماز را معراج
آفرینش همه بر او محتاج
هست دریای بی کران ، کرمش
قبله ، مایل بُوَد سوی حرمش
روح بخشِ جهان ، مناجاتش
خَلق ، خوانند باب حاجاتش
عبد صالح ، خدای را مظهر
کاظم خاندان پیغمبر
معدن علم و حلم ، منشاء خیر
آگهی باشدش ز منطق طیر
وامدارِ جمالش ، اخترها
پُر ز مِهرش ، دل کبوترها
می کند گاوِ مُرده را زنده
تا یتیم آوَرَد به لب خنده
نقش پرده به حکم او شد شیر
تا دَرَد ، دشمنانِ زشت ضمیر
کنج زندان ، به واژگانِ عرب
شیر، بر او نماید عرضِ ادب
کند اقرار، بر امامتِ او
کوشد از بهرِ حفظِ حُرمتِ او
اوست نورِ خدا به ظلمتِ ارض
که بُوَد طاعتش به عالم ، فرض
دستِ سرمد ، در آستینش بود
نورِ ا...، در جبینش بود
داشت همواره ، روی پیشانی
اثرِ سجده های طولانی
سخنش را نفوذ، در دل بود
گرچه آن دل ، اسیر باطل بود
یک کلامش دلیل کافی شد
بُشرِ سرمست ، بُشرِ حافی شد
کوفت بر خاکِ تیره ، ساغرِ می
پا برهنه ، دوید در پیِ وی
پشت پا بر تمامِ دنیا زد
بوسه بر جای پای موسی زد
موسی کاظم است و این برکات
بر جمال و جلالِ او ، صلوات
همۀ حاصلم به قربانش
جان ناقابلم به قربانش
کاظمینش مراست قبلۀ جان
روضه اش ، رشک روضۀ رضوان
گشته در صحنِ بارگاهش فرش
شهپرِ طائرانِ سدره و عرش
در رواقش ، فرشته ، جاروکش
زائرانش حرام ، بر آتش
حرمش عطر کربلا دارد
در ، سوی مشهد الرضا دارد
هر که در آن به صدق ، پای بهشت
سرِ دستش بَرَند سمتِ بهشت
کی توان است نظم و ناظم را
که ستاید امام کاظم را؟!
مدحِ او گفتن ، از خدا آید
از رسولان و اولیا آید
وای بر من ، که آن دُرِ مکنون
گشت دلخون به محبسِ هارون
خصمِ او در بر خدا ، مبغوض
ساقِ پایش ز کُنده شد مرضوض
رنجِ زندان کشید بی تقصیر
شاهد غربتش ، غل و زنجیر
بس که خصم زبون ، عذابش کرد
مثل شمعی بسوخت ، آبش کرد
ذکر یارب ! چو نیمه شب می کرد
مرگ خود را ز حق ، طلب می کرد
"ایزدی" در غمش بُوَد محزون
لعن گوید به " سندی و هارون "
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از آیت الله بحرالعلوم میردامادی
▪️مقام والای حضرت ابوطالب علیهالسلام در فرمایش امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه
مفضّل از امام صادق علیهالسلام روایت میکند که حضرت فرمودند: روزی اميرالمؤمنين صلواتاللهعليه در مسجد نزول اجلال فرموده و مردم گرد ایشان نشسته بودند؛ ناگهان مردى بلند شد و گفت: اى اميرالمؤمنين! چطور میشود كه خداوند متعال برای تو چنین جایگاه رفیعی قرار داده باشد، در حالى كه پدرت ابوطالب در آتش جهنّم معذّب است؟! حضرت فرمودند:
🔴 ساکت باش! خدا دهانت را بشکند! قسم به خدايى كه محمّد صلّیاللهعلیهوآله را به پيامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گنهكاران زمين را شفاعت كند، خداوند شفاعتش را مىپذيرد؛ مگر میشود كه پدرم به آتش در عذاب باشد، در حالی که فرزندش تقسيم کنندۀ (بهشت و) جهنّم است؟!
قسم به آنكه محمّد صلّیاللهعلیهوآله را به رسالت برگزید، بدون شک نور پدرم در روز قيامت، نور همۀ خلایق را خاموش میکند (کنایه از برتری ایشان بر جمیع مردم، حتی انبیای الهی است)، جز پنج نور: نور محمّد، نور من، نور فاطمه، نور حسن و حسين و نُه فرزند از اولاد حسین (صلواتاللهعلیهمأجمعین)؛ چرا که نور او از نور ماست، خداوند آن را دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم آفريده است.
📜 الأمالی (شیخطوسی)، ص۷۰۲
احتجاج (أبومنصورطبرسی)، ج۱، ص۲۲۹
۲۶ رجب، سالروز رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام بر شیعیان تسلیت باد.
{ @AyatollahBahrololom }
هدایت شده از آیت الله بحرالعلوم میردامادی
🚩 سالروز رحلت مؤمن قریش، حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیهماالسلام و بزرگ مدافع رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهتعالیفرجهالشریف و همهی شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
▪️مثَل حضرت ابوطالب، مَثَل اصحاب كهف است كه (برای نصرت دین و بخاطر عمل به تقیّه) ايمان خود را مخفى كردند و اظهار شرک نمودند؛ پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد.
💠 «عَن أَبِيعَبدِاللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِنَّ مَثَلَ أَبِيطَالِبٍ مَثَلُ أَصحَابِ الكَهفِ أَسَرُّوا الإِيمَانَ وَ أَظهَرُوا الشِّركَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجرَهُم مَرَّتَين.»
📜 کافی (شیخکلینی)،ج۱،ص۴۴۸،ح۲۸
مرآةالعقول (علامهمجلسی)،ج۵،ص۲۵۳
{ @AyatollahBahrololom }
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #سلام_علی_آل_یس
🔸 #المصطفی_الامجد
🔹 #العبد_الموید
🔸 #حبیب_اله_العالمین
🔹 #ابالقاسم_محمد
گذر داشت روزی رسول اله
ز جایی تهی از درخت و گیاه
فرود آمدی ، خاتم المرسلین
به همراه یاران در آن سرزمین
بفرمود : رو ، سوی صحرا کنید
یکی تلّ هیزم مهیّا کنید
شنیدند حرف رسولِ اله
به حیرت فکندند بر هم نگاه
بگفتند : کای خسرو حق پرست
در این دشت هیزم نیآید به دست
نباشد در اینجا نشان از درخت
نروییده خاری از این خاکِ سخت
چه سان سر به امرت فرود آوریم
برت تلّ هیزم وجود آوریم
بفرمود : هر کس به هر سو شتافت
بیارد به همراه ، هر چیز یافت
به فرمان پیغمبر راست گوی
نمودند اصحاب او جستجوی
یکی یافت خاشاک را بی درنگ
یکی تکه ای چوب در پشت سنگ
یکی شد ز پستی به جایی بلند
به کف خار کند و رسیدش گزند
غرض دست پر هر کس از آن گروه
برِ مصطفی آمد از دشت و کوه
ز هیزم به قدر توان ، هر یکی
به کف داشتی ، دستة کوچکی
همه بر زمین بار بگذاشتند
به میدانگی هیزم انباشتند
برِ چشم اصحاب و ختم رسل
همان جزء ها پیش هم گشت کل
تعجب نمودند آن مردمی
که گفتند در دشت کو هیزمی ؟
پیمبر که جانم فدایش شود
دل آرام از گفته هایش شود
لب شکّرین بر سخن باز کرد
به اصحاب ، این نکته ابراز کرد
گناهان همی جمع گردد چنین
به صحرای محشر ، دمِ واپسین
نمایید پرهیز از هر گناه
اگر چه بُود کوچک آن اشتباه
گنه دامن پاک ، ننگین کند
حذر کن که بار تو سنگین کند
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الحسین (علیهالسلام)
🔸 #ولادت_اباعبد_الله_الحسین
باز از لطفِ خالق منّان
جلوه گر شد طلیعة شعبان
شهرِ شادیّ احمد و آلش
ماهِ پر فیضِ رحمت و غفران
ماه میلاد پنجمین معصوم
آنکه اعمال را بُود میزان
سبط دوّم ، سِوُم امام ، حسین
کاوست مرجان به قلب اَلرَّحْمان
شبلِ شیر خدا ، علیّ ولی
در صفِ طف ، دلاورِ میدان
گل باغ رسول و جان بتول
پدرِ نُه ولیِّ عالی شان
من چه گویم از آن خجسته صفات ؟
به صفاتِ الهی اش ، صلوات
سوّمین روزِ ماه شعبان است
شوق و شوری به مُلک امکان است
زاده شد کودکی به خانة وحی
که از او نور حق ، نمایان است
پسری را بتول ، مادر شد
کاو پدر را عصارة جان است
خُفْت بر رویِ سینة یا سین
جای او رویِ جای قرآن است
اوست مقصود حق ، ز ذبح عظیم
در رهِ دوست ، تشنه قربان است
تربتِ پاک او ، عجین به شفاست
دارویِ دردِ دردمندان است
هر که خواهد ز تربتش برکات
هدیه بر جدّ او کند صلوات
آیتِ محکمِ ظفر آمد
نورِ چشمِ پیامبر آمد
از دو دریا ، عیان شده مرجان
از یمِ لطفِ حق ، گهر آمد
او که شمسِ ولایتش ، پدر است
برجِ اسلام را قمر آمد
چشمة جود و ابرِ رحمتِ حق
نخل اُمّید را ثمر آمد
اوست از هر فرشته والاتر
گر چه در کسوتِ بشر آمد
مژده ! مژده ! که بهر « دردائیل »
شبِ غم طی شد و سحر آمد
او دهد خلق را ، ز غُصّه نجات
به کراماتِ حضرتش ، صلوات
باز مرغِ دلم ، هوایی شد
اوج بگرفت و کربلایی شد
گِرد گنبدْ طلایِ ثار الله
آنقدر گشت ، تا خدایی شد
به اجابت ، قرین بُود بی شک
تحتِ آن قُبّه ، گر دعایی شد
هر که زد گام ، در مسیرِ حسین
به رهِ راست ، رهنمایی شد
من از اوّل ، گدایِ او بودم
بی نیازیم ، ز این گدایی شد
شیر خوردن به روضه و جشنش
علّتی بهرِ آشنایی شد
سائل اوست ، صاحب درجات
به دو دستِ کریم او صلوات
حجت کبریا ، حسین آمد
گلِ اهل کسا ، حسین آمد
مژده بر خیلِ انبیا دادند
وارث انبیا ، حسین آمد
در رگش ، خونِ حق بُود جاری
پورِ خون خدا ، حسین آمد
کربلایش ز کعبه ، دل بُرده
خسروِ کربلا ، حسین آمد
ای که در کارت ، اوفتاده گره
مَهِ عقده گشا ، حسین آمد
ای گنه کارها ، بشارت باد
شافعِ جُرم ها ، حسین آمد
شافعِ شیعه اوست در عرصات
به مقامِ شفاعتش صلوات
چونکه این اخترِ خجسته دمید
بر جهان و جهانیان ، تابید
همرهِ جبرئیل ، نزد رسول
فطرسِ خسته ، با امید رسید
عقلِ کُل ، در حَقَش ، دعا فرمود
حالِ زار و ندامتش چون دید
ز امرِ احمد ، سوی حسین آمد
بالِ خود را به مهدِ او مالید
حق به یُمنِ حسین در آن شب
پر و بالِ دوباره اش ، بخشید
گفت فطرس : منم عتیق حسین
پر گشود و به بام عرش ، پرید
فطرس آرد خبر به فُلکِ نجات
هر کسی گفت بر حسین ، صلوات
سینة او ، تهی ز کینه بُوَد
علمِ دادار را خزینه بُوَد
چهرة تابناک و زیبایش
اخترِ مکّه و مدینه بُوَد
او چراغِ هدایتِ بشر است
در یمِ فتنه ها ، سفینه بُوَد
تحتِ فرمانِ او بُوَد خورشید
در برش بندة کمینه بُوَد
یاد او می دهد صفا بر دل
ذکر او ، قلب را سکینه بُوَد
بُوَد این نازدانه ، نبضِ حیات
هدیه بر باب و مادرش ، صلوات
میر و سالارِ من ، حسین بُوَد
دل و دلدارِ من ، حسین بُوَد
در هجوم غم و گرفتاری
یار و غمخوارِ من حسین بُوَد
آنکه دست خدایی اش بگشود
گره از کارِ من ، حسین بُوَد
در دلم نیست خوفی از دشمن
تا هوادارِ من ، حسین بُوَد
بهتر از صحّت است بیماری
گر پرستارِ من ، حسین بُوَد
در حیات و ممات ، در عرصات
همه جا یار من ، حسین بُوَد
اوست احیاگرِ زکات و صلات
به روانِ مطهّرش ، صلوات
نخلِ اُمّیدِ ما ، ثمر دارد
او ز احوالِ ما ، خبر دارد
به علی اکبرش قسم که حسین
بر محبّینِ خود ، نظر دارد
هر کسی یا حسین می گوید
پیشِ تیرِ بلا ، سپر دارد
هر کسی پیروِ رَهَش گردد
در کَفَش ، رایت ظفر دارد
اوست خورشید و در کنارِ خودش
یک برادر ، چنان قمر دارد
بیشتر مَحرمِ حسین شود
هر که اخلاصِ بیشتر دارد
تا اَبَد شرمگین از اوست فرات
به لب خشک اصغرش ، صلوات
من ز نامش ، قرار می خواهم
فرج از بهرِ کار می خواهم
دیدنِ رویِ ماهِ مهدی را
پس از این انتظار می خواهم
حاجتم بی شُمار کرده روا
باز هم بی شمار می خواهم
همچو لاله ، به یادِ داغ دلش
سینه ای داغدار می خواهم
تا کنم گریه بر مصائب او
دیده ای اشکبار می خواهم
دلِ من سخت ، تنگِ شش گوشه است
بوسه از آن مزار می خواهم
به اُمیدِ قبولِ این ابیات
«ایزدی» را بُوَد به لب ، صلوات
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.