eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
438 دنبال‌کننده
81 عکس
374 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 کشیش کاتولیک: نیمی از قلبم را به حضرت زینب (س) و نیمه دیگر را به حضرت زهرا (س) بخشیدم 👈 ماجرای نگارش کتاب وی درباره حضرت زینب سلام الله علیها 1⃣ کریستوفر کلوهسی، یک کشیش کاتولیک رومی متولد آفریقای جنوبی و نویسنده کتاب «فاطمه، دختر حضرت محمد (ص)» (چاپ اول: ۲۰۰، چاپ دوم:۲۰۱۸) و کتاب «نیمی از قلبم: روایت‌هایی از [حضرت]زینب، دختر [امام]علی (ع)» (۲۰۱۸) است که هردو را انتشارات گورگیاس چاپ کرده است. 2⃣ نیمی از قلبم برای زینب (سلام الله علیها) ماجرای نوشتن کتاب او درباره زندگی حضرت زینب (س) بسیار جالب توجه است. او می‌گوید: «ما یک گروه از استادان مطالعات عربی و اسلامی در رُم بودیم. سر میز ناهار بحث می‌کردیم که چرا مسلمانان کتاب قابل ملاحظه‌ای درباره زنان تأثیرگذار اسلام ننوشته‌اند. به عنوان نمونه درباره زنانی که در کربلا حضور داشتند. پس تصمیم گرفتیم که هرکدام یک خانم را انتخاب کنیم و زندگی‌نامه او را بنویسیم. من [حضرت]زینب (س) را انتخاب کردم، زیرا شناخت خوبی از مادر ایشان داشتم. البته بقیه فکر نمی‌کردند که سخن من جدی باشد، اما هیچ‌کس به جز من کتابی درباره شخصیت ایشان ننوشت.» 3⃣ کلوهسی درباره نام‌گذاری کتابش نیز چنین می‌گوید: «در مطالعاتم دیدم وقتی زینب بدن [امام]حسین (ع) را دید و ایشان به خاک سپرده شد برادر خود را با عنوان «نیمه قلب من» خطاب کرد. [شقیق فوادی؟] برای من نیمه اول قلبم، کتابی بود که درباره [حضرت]فاطمه (س) نوشتم و نیمه دوم قلبم برای زینب (س). گمان می‌کنم دیگر قلبی برایم نمانده باشد، اما این باعث نمی‌شود که از کتاب نوشتن دست بردارم. زینب (س) یک بانوی بی نظیر است و مانند حسین (ع) از همه مرز‌های دینی و سیاسی فراتر رفته است. او یک الگوی جهانی برای همه ماست.» 4⃣ کلوهسی در گفت‌و‌گویی به بررسی زوایای گوناگون کتابش پرداخته است. دربخشی از این گفتگو می‌گوید: «شخصیت زینب (س) در قبل از روز واقعه کربلا و بعد از آن بسیار متفاوت است. او پیش از وقوع جنگ بار‌ها تحت‌تأثیر قرار گرفت و روحیه رقیق او باعث شد که بار‌ها به دلیل فشار‌های به وجود آمده از حال برود.» کلوهسی چنین ادامه می‌دهد: «اما در روز واقعه وضعیت تغییر می‌کند. حتی در گزارش‌های برخی مخالفان چنین آمده که حضرت زینب (س) در روز عاشورا، چون خورشید می‌درخشید و چندبار وارد معرکه شد و در برابر سپاه اموی ایستاد.» 5⃣ این کشیش مسیحی در کتابش شخصیت حضرت زینب (س) را در مقابل دشمنان به عنوان یک بانوی مقاوم و حماسه‌آفرین توصیف می‌کند. او با بررسی وضعیت سیاسی کوفه و فشاری که بر اهل بیت (ع) پس از حادثه کربلا وارد شد می‌نویسد: «پس از روز عاشورا رهبری کاروان اسرا بر عهده ایشان بود. شکی نیست که در مدت کوتاهی بانو زینب (س) مدیریت کاروان را برعهده داشت. زیرا امام سجاد (علیه‌السلام) بیمار بود. با اینکه بیماری بر ایشان غلبه داشت، اما مقام امامت را دارا بود. تا آنجایی که در کوفه علی‌بن‌الحسین (علیه‌السلام) از همانجایی که ایستاده بود در برابر یزید شروع به سخنرانی کرد و آنجا بود که مقام امامت در برابر همگان عیان شد.» 6⃣ کلوهسی در این کتاب به نکته‌ای اشاره می‌کند و می‌نویسد: «من از برخی علما پرسیدم که آیا حضرت زینب (س) به مقام امامت رسید؟ با اینکه می‌دانم در شیعه چنین نظری مورد قبول نیست. اما می‌توانم بگویم که حضرت زینب (س) بدون آنکه دارای مقام امامت باشد و اختیارات یک امام را برعهده داشته باشد در آن دوران پر‌مشقت همه خصوصیات یک امام را دارا بود و به شایستگی کاروان اسرا را در برابر ظلم‌های سپاه یزید مدیریت کرد؛ و من به این سخن اطمینان دارم.» ╭────────────╮ 🆔 کانال اسرار تاریخ http://eitaa.com/monzer_ir ╰────────────╯
🔴 تولّد شرم‌آور مأمون عباسی ملعون ... در نقل‌های متقدّم اهل تسنن نیز این حکایت آمده است: 🔹 مأمون عباسی ملعون پس از کشتن امین (برادر خود) با «زبیده» مادر امین ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می‌نمود، جوابی نمی‌شنید. در این بین متوجه شد که مادر أمین، زیر لب سخنانی می‌گوید ولی معنای آن را متوجه نمی‌شود. 🔸مأمون گفت: مادر! مرا نفرین می‌کنی؟ گفت: نه. ولی مأمون همچنان اصرار ورزید تا بداند مادر أمین چه می‌گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می‌آورم مطلبی را که تمام مقدّرات تو در کشتن پسرم (حتی به قتل رساندن امام رضا علیه‌السلام توسط وی در آینده) از همان ماجرا رقم می‌خورد! و آن ماجرا این است: 🔹روزی با پدرت هارون، شطرنج بازی می‌کردیم، به شرط آن که هر کس بُرد، آنچه از فرد بازنده خواست، عملی کند. در این بین پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برای من گذاشت؛ هارون گفت: باید یک دور در قصر برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالاخره خواسته‌ی او را عملی کردم. 🔸پس از آن دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم، 📋فأمَرتُهُ أنْ يَذهَبَ إلى المَطبخ، فَيَطَأ أقبَحَ جاريةٍ و أشوَهَها خِلقَةً 🔻پس پدرت را امر کردم که باید در آشپزخانه قصر با زشت‌ترین و بدقواره ترین کنیز، همبستر شوی! 🔹پدرت هر چه به من التماس کرد، من نپذیرفتم؛ حتی گفت که خراج یک سال مصر را به من می‌دهد، ولی باز من قبول نکردم؛ در آخر دست او را گرفتم و به میان آشپزخانه بردم؛ خوب گشتم و کنیزی بدشکل‌تر و نجس‌تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، همبستر شوی! او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه‌ی تو منعقد شد. 🔸حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم زیر لب به خود می‌گفتم: خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار، سبب قتل پسر خودم شدم! مأمون ملعون هم گفت: آری؛ خدا اصرارکننده را لعنت کند؛ اگر من هم اصرار نمی‌کردم تو این ماجرا را برای من برملا نمی‌کردی! 📚حیاة الحیوان،دمیری، ج۱ ص۱۱۵ 📚نوادر الخلفاء،إتلیدی، ج۱ ص۲۳۵ ✍ و چه زیبا و دقیق، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: 📋 یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ وَلَدُ زِنًا وَ مُنَافِقٌ وَ مَنْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ وَ هِیَ حَائِضٌ 🔻یاعلی! با شما اهلبیت، دشمنی نمی‌ورزد مگر سه نفر: ولد زنا، منافق و کسی که مادرش در حال حیض به او حامله شده است. 📚علل الشرائع،ص۵۸ @marsieh_madh
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم در شان چه کسی نازل شد؟ داستان که به صلی الله علیه و آله زدند 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم پيامبر صلّی الله عليه وآله فرزندش ابراهيم را فدای امام حسين عليه السلام نمود خطيب در كتاب «تاريخ بغداد» از ابن عبّاس نقل كرده است كه گفت: در خدمت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بودم ، آن بزرگوار فرزندش ابراهيم را بر پاى چپ و حسين بن على عليهما السلام را بر پاى راست خود نشانيده بود ، گاهى ابراهيم و گاهى حسينش را مى‏ بوسيد كه ناگهان جبرئيل عليه السلام فرود آمد و حامل وحى الهى بود . وقتى پيغام پروردگار را به رسولش رسانيد و آنجا را ترك كرد، پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: جبرئيل از طرف پروردگارم آمد و به من خبر داد كه خداوند به تو سلام مى‏ رساند و مى‏ فرمايد، اين دو طفلى را كه بر روى زانو نهاده ‏اى هر دو را برايت باقى نخواهم گذاشت ، يكى از آن دو را بايد فداى ديگرى كنى .     رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلم نگاهى به ابراهيم كرد و اشك از چشمانش جارى شد، و نگاهى به حسين عليه السلام كرد و گريه كرد. سپس فرمود:  إنّ إبراهيم اُمّه أمة، ومتى مات لم يحزن عليه غيري، واُمّ الحسين عليه السلام فاطمة، وأبوه عليّ ابن عمّي لحمي ودمي، ومتى مات حزنت ابنتي وحزن ابن عمّي وحزنت أنا عليه، وأنا اُؤثر حزني على حزنهما، يا جبرئيل تقبض إبراهيم فقد فديت الحسين به.  ابراهيم مادرش كنيزكى بيش نيست و وقتى بميرد غير از من كسى بر او غمگين نمى‏ شود ، امّا مادر حسين عليه السلام فاطمه عليها السلام و پدرش پسر عموى من على است كه گوشت و خون من است، و هنگامى كه حسين عليه السلام از دنيا رود دخترم و پسر عمويم و من همگى دچار غم و اندوه خواهيم شد و من غمناك بودن خود را بر غمناكى آن دو بزرگوار ترجيح مى ‏دهم.  اى جبرئيل ! ابراهيم را از من بگير، من او را فداى حسينم كردم.     پس از سه روز ابراهيم از دنيا رفت و بعد از آن هر زمان حسين عليه السلام بطرف او مى‏ آمد ، او را دربرمى‏ گرفت و مى‏ بوسيد، لبها و دندانهاى ثناياى او را مى‏ مكيد و مى ‏فرمود:  فديت من فديته بإبني إبراهيم.  من به فداى كسى كه فرزندم ابراهيم را فداى او كردم .(1) _ (1) تاريخ بغداد: 201/2، طرائف: 202 ح 289 ، بحار الأنوار : 1453/22 ح7، و ج : 261/43 ح2 به نقل از مناقب ابن شهراشوبب: 81/4، مدينة المعاجز: 57/4 ح 137 به نقل از طرائف، منتخب طريحى: 51 تاريخ بغداد وذيوله - ط العلميه - الخطيب البغدادي - کتابخانه مدرسه فقاهت 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸کلیپ واقعه مباهله 💢پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله) فرمودند: چنانچه آنها مباهله میکردند دچار عذاب میشدند و نسل آنها منقرض میشد اللهم عجل الولیک الفرج 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان مباهله مسیحیان نجران با رسول خدا صلی الله علیه وآله آیه الله قزوینی 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نکات ریزی در مورد آیه مباهله که هر اهل سنت و شیعه ای باید بداند حجه الاسلام یزدانی 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیه‌السلام 🔸 🔹 🔸 🔹 ماهي كه وامدارِ رخش آفتاب بود آنکس كه خلقي از كرمش ، كامياب بود دُردانه ي رسول و جگر گوشه ي بتول در علم و حلم ، آينه ي بوتراب بود نامش حسن ، مرام حسن ، خُلق و خو حسن در حُسنِ خُلق ، وارث ختمي مآب بود او را كريم آل محمد شمرده اند با فعلِ خود ، مفسّرِ اُمّ الكتاب بود گردد عيان به حشر ، هر آن كس بر او گريست مشمولِ لطفِ خالقِ مالك رقاب بود ديديم در بقيع ، مزارِ شريف او باخاكِ ره برابر و در آفتاب بود جاري زلال معرفتش در همه وجود نازل هماره رحمت حق ز اين سحاب بود دولتسراي او همه دم از فقير ، پُر خالي لبش ز واژه ي (( لا )) در جواب بود در راه حق ، سه بار ز هستيّ خود گذشت آمار بذل و بخششِ او بي حساب بود اكرام كرد دشمنِ دشنام گوي را خصمش مُريد گشت و خجل ز آن عتاب بود دوّم امام شيعه ، چهارم ز پنج تن در مجمعِ دو بحر ، حسن دُرّ ناب بود تنها نه در بهشت بُود سيد شباب در روزگار ، اُسوه ي هر شيخ و شاب بود گه زيبِ دوش و گاه در آغوشِ عقلِ كُل ريحانه ي رسولِ حق ، آن مستطاب بود در گير و دارِ جنگ جمل ، تيغِ سركشش بهر سپاه كفر ، بريد عِقاب بود عهدي كه با شرايط خود بست با عدو در آن زمانه ، خوبترين انتخاب بود صلحش اگر نبود ، نشاني ز دين نبود صلحِ حسن ، مقدّمه ي انقلاب بود جان دادن و حمايتِ از شاه دين حسين فرمانِ او به قاسمِ عاليجناب بود ديدند مثلِ اكبر و عباس ، قاسمش در كربلا مجاهدِ پا در ركاب بود آري حسن به صبر ز طاغوت سر بُريد او را به نسل بت شكنان انتساب بود در ديده خار داشت و در حلق ، استخوان در شهرِ خود غريب ، چنان بوتراب بود مولا علي به خانه ي خود داشت فاطمه فارغ ميانِ خانه ز هر اضطراب بود امّا حسن غريب به كاشانه بود و داشت گمراه همسري كه برايش عذاب بود مي خواست تا عروس معاويّه اش كنند بر آب پشت كرده به سوي سراب بود مسموم كرد كوزه ي آبِ امام را وقتي كه نور چشمِ پيمبر ، به خواب بود بيدار شد ز خواب و بنوشيد جرعه اي اي كاش آن زمان همه عالم ، خراب بود آتش زدند بر دلِ پر خون مجتبي الماس سوده ها كه در آن ظرفِ آب بود يك طشت ، مثل دشتِ پُر از لا له در برش مي سوخت جانِ پاكش و قلبش كباب بود وقتي كه ديد اشكِ حسينش روانه است بر سوّمین امام ، حسن را خطاب بود روزي بسانِ روزِ تو ، در روزگار نيست هر چند تلخ روزِ من و عهدِ باب بود جان داد مجتبي و ز بيدادِ (( عايشه )) در شهر ، وقت دفنِ تنش انقلاب بود باريد تير ، جاي گل از كين به پيكرش بر او سرشك ديده ي ياران گلاب بود بي بهره بود (( جعده )) ز مهر و وفا و صدق اين يك عروس فاطمه ، آن يك (( رباب )) بود اين زهر داد بر حسن ، او در غم حسين مي ريخت اشكِ ديده و در آفتاب بود يادش نرفته بود چه كردند با حسين آن ناكسان كه صورتشان را نقاب بود در زير سُمّ اسب ، شكستند سينه اي كاندر مَثَل ، خزانه ي علم الكتاب بود آنکس كه بر تراب ، تنش مانْد بي كفن روزي به روي سينه ي ختمي مآب بود در كوفه چون رباب سرِ او به نيزه ديد خاكسترِ تنور بر آن رخ ، حجاب بود جانسوز صحنه اي به برِ ديده ي ترش از خيزران و فتنه ي بزمِ شراب بود اين پاك زن كه مادر باب الحوئج است گه گاه گرمِ زمزمه ي ذكر خواب بود اي (( ايزدي )) هر آنكه به آل نبي گريست هر چيز خواست وقت دعا ، مستجاب بود 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 هر آنکه بر دلِ خود مُهرِ مِهرِ عترت داشت قرین لطفِ خدا بود و بس سعادت داشت ولای آل محمّد، رهِ نجات بُوَد هر آنکه داشت ولایت، اجلّ نعمت داشت سفینه های نجاتند و رهنمای بشر که هرکدام به کف، مشعل هدایت داشت چگونه وصف کنم خاندان پاکی را که با گواهی داور ، مدال عصمت داشت خدا ستوده به قرآن و گفته مدحتشان بیان نموده که این دودمان، طهارت داشت بر آستانۀ ایشان ، نهاده سر، خورشید خوشا کسی که بر این در، سرِ ارادت داشت من و محبّت این خاندان ! خدا را شکر که مهرشان ز ازل در دلم اقامت داشت دلم دوباره هواییِّ کاظمین شده که آن دیار، مرا رنگ و بوی جنّت داشت با یاد بارگهی که ربوده دل از عرش به یاد آن حرمی که به بر، دو حجّت داشت دو نورِ دیده، دو دریای بی کرانِ کرم دو گل، که برگ و بر از گلشن رسالت داشت به کاظمینِ جوادین، شهره گردیدند طوافِ مرقدِ ایشان چقدر لذّت داشت! دلم به سینه تپد با ولای آن سرور که از صفای وجودش، جهان طراوت داشت امام موسیِ جعفر، ولیّ جنّ و بشر عزیز صادق و هر گفته اش صداقت داشت به یک پیام ، رُباید ز بشر حافی دل ز بسکه در سخنش نورِ معنویّت داشت فرو برندۀ خشم است و روحِ بخشایش به دشمنانِ قسم خورده هم عطوفت داشت امام مفترض الطاعتی که در هر حال به خاک بندگیِ حق، سر اطاعت داشت کسی که سجدۀ طولانی اش به خلوت شب به سجده های علیّ ولی ، شباهت داشت نماز، محوِ خضوع و خشوعِ او می‌گشت گهِ نماز، ز خود تا خدای، هجرت داشت به یک اشارۀ خود، نقش پرده را جان داد به شیر پرده نشین، حضرتش ولایت داشت بداد حکم که حمله به ساحری آرد که بر امامِ زمانش ، سرِ اهانت داشت درید شیر، تنِ ساحری، نمک به حرام که پشت کرده به خورشید و رو به ظلمت داشت خلیفه دید چو این صحنه ، رنگِ رخ را باخت چو بید، لرزه بر اندامِ خود ز وحشت داشت ز عجز گفت بدان مقتدای آزاده الا! که بخشش و عفوت به دهر شهرت داشت بگو به شیر، پس آرَد دوباره ساحر را اگر چه در بَرِتان قصد بر جسارت داشت امام گفت به هارون : اگر عصای کلیم که اژدها شد و اعجاز را دلالت داشت هر آنچه خورد از آثار سِحر، پس می‌داد بر این قضیّه ، همین شیر نیز، رخصت داشت شکسته سحرِ دو فرعون از دو موسی شد که هر کدام فزون از عدد، فضیلت داشت فدای موسی کاظم، تمامِ هستیِ من که با چنین جبروتی ، هزار محنت داشت به جور گشت جدا از حریمِ پیغمبر ز ظلمِ خصم، به جدّش بسی شکایت داشت ز خانواده و یارانِ خود جدا افتاد مکان به قعر سیه چال ، از عداوت داشت شکنجه های فراوان کشید در زندان به ساقِ پاش ز زنجیرِ کین، جراحت داشت ز فرطِ ظلمت زندان و ظلم زندانبان ز پیشگاه خدا، خواهشِ شهادت داشت هزار حیف که مسموم شد ز زهر ستم دلی شکسته ز بیدادها، به غربت داشت اگرچه وقت شهادت، غریب و بی‌کس بود به سمتِ شهر مدینه، نگاهِ حسرت داشت پس از شهادتِ او ریخت گل به روی تنش اگرچه بسته به زنجیر بود، حُرمت داشت هزار شکر، سلیمان بر او کفن آوَرد زمانِ دفن به همراه خود جماعت داشت هزار شکر ، تنش زیر سمّ اسب نرفت نه ساربانِ پلیدی، خیال غارت داشت فدای آنکه شکستند استخوانهایش "هزارونهصد و پنجاه و یک "جراحت داشت به صبح روز قیامت ، گواه من باشید که "ایزدی" ز فلان و فلان ، برائت داشت 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 سلام بر تو که گوید خدا مدیحت تو به هر کجا که رَوَم ، بشنوم حکایت تو به نصّ "یُذهَب عَنکُم"که قولِ حق باشد کتاب حق ، سند محکم طهارت تو امام صابر و کاظم که آمده ناظم به گردشِ همه منظومه ها ، اشارتِ تو تویی که حضرت باب الحوائجت خوانند رواج یافته این سکّه ، از کرامت تو تو آن امام کریمی که تا جهان برپاست بُوَد زمین و زمان ، زیر بار منّت تو شهید دار فنایی، شفیعِ مُلکِ بقا همیشه بوده و باشد کرم ، سجیّت تو فدای طبع بلندت که چون رسول خدا نبوده است جز احسان به خلق، عادت تو گدای کوی تو هستم بگیر دستم را که راز خویش نگفتم، مگر به حضرت تو من از همان دم میلاد بر تو دل بستم خمیر مایۀ من بوده از محبّت تو عزیز مصرِ وجودم ، تویی تویی ، مولا گرفته مُلکِ دلم را سپاهِ رحمتِ تو نداشتم به دلم مِهرِ دشمنان شما قسم به عصمت زهرا، قسم به عزت تو به دوشِ ابر، ز چین تا به طالقان بنشست کسی که داشت به دل، گوهر ولایت تو تو حکمرانِ جهانی به حکم حضرت دوست یقین اطاعت حقّ است در اطاعت تو بنا به امرِ تو شد نقش پرده ، شیر ژیان درید آنکه همی کرد هتکِ حُرمت تو کبوتران ِ سبکبال ، در هوایِ تواَند سپرده اند دل خویش بر امامت تو روایت است زبانِ پرنده می دانی فزون ز جاهِ سلیمان بُوَد جلالت تو الا! که می خری از لطف آبرویم را چگونه همچو منی ، دم زند ز مدحت تو بریز شهدِ حلاوت به کامِ شعر ترم که دلنشین شود ، آید پسند حضرت تو اراده کرده خدایت، به پهنۀ دنیا همیشه پهن بُوَد سفرۀعنایت تو نفس نفس ، لب تو گرم ذکرِ رحمان بود یکی بُوَد به خدا، خلوتِ تو ، جلوتِ تو روایت است که هارون، کنیز زیبایی روانه کرد به زندان ، پیِ اذیّت تو تو گرم راز و نیاز و نمازِ خود بودی به هم نخورد دمی، شور و حالِ خلوت تو کنیز دید، نظر سوی او نیندازی بگفت: آمدم اینجا به قصد خدمت تو جواب دادی : بر تو چه حاجتم باشد؟ دلم به لرزه نیفتد ز سیرِ صورت تو ز لطف و مرحمتت، رهنمای او گشتی الا! تمام عوالم، فدای عصمت تو به یک اشارۀ تو ، پرده ها کناری رفت شناخت آن زن گمراه، شأن و عزّت تو صفای روضۀ رضوان به کنج زندان دید و حوریان کمر بسته ، بهر خدمت تو بدید گوشۀ زندان ، بهشت داری تو بدید جلوه ای از جایگاه و شوکت تو نمود سجده و پیشانی اش به خاک گذاشت دلش به سمتِ خدا رفت با هدایت تو الا! ولیّ خدا ، ای امام خوبی ها مدام غوطه ورم در بِحارِ نعمت تو دلم سفر به سوی کاظمین می خواهد تمام عمر، تپیده است با محبّت تو کنم به حشر، مباهات بر همه حجّاج اگر نصیب شود فرصتِ زیارت تو وجود تو عَلَم دین و رکن ایمان است فکنده بر سرِ خورشید، سایه رأیت تو اگر اشاره کنی مردگان به پا خیزند که دست قدرت حق است دست قدرت تو تو ابرِ رحمتی و قلب من کویر، ببار فزون ز قطرۀ باران بُوَد فضیلت تو چکید اشک ز چشمم چو یاد آوردم ز جور سِندی ملعون و رنج و غربت تو به زهر کشت تو را دشمنِ قسم خورده شرر فکند به دل، قصّه شهادت تو به روی تختۀ در، پیکر تو را بردند شکست پشت فلک، چون شکست حُرمت تو ز"ایزدی" به صف حشر ، دستگیری کن که نیست راه نجاتش مگر شفاعت تو بیا و پاره مَکُن رشتۀ امیدش را که بوده است از آغاز، در حمایت تو 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 آورده "راوندی" فقیه با درایت در "الخرائج و الجرائح " این روایت موسی بن جعفر ، آن امام بی قرینه باغ وسیعی داشت بیرون مدینه یک روز با راویِّ این زیبا کرامت شد راهیِ باغش، گل باغ امامت راوی چنین گوید که ناگه شیری آمد ره بست بر رویِ ولیّ حیّ سرمد من از هجوم ترس، بر جا ایستادم دل بر رضای حضرت دادار دادم بی اعتنا بر شیر، مولا پیش می رفت بر پشت قاطر ، سوی باغ خویش می رفت شیری که از خوفش دلم زیر و زبر شد بر زادۀ شیر خدا ، نزدیک تر شد بگذاشت پنجه ، روی رانِ مرکب او گویی که بودی معتقد بر مذهب او شیر درَنده ، با زبان بی زبانی می کرد عجز و لابه ، بودش داستانی می گفت زار خویش با موسی بن جعفر انگار بودش خواهشی از آن فلک فر مولا ز رحمت ، گفته اش را گوش می کرد در دل ، شرارِ غصّه اش خاموش می کرد پس رو به سوی قبله ، آن عبدِ خدایی بگشود دست و کرد زیر لب ، دعایی آن گاه با دستِ ولایت، حجت الله بر شیر، اشاره کرد تا برگردد از راه غرّید، نوعی خاص، آن شیرِ تنومند آمین به لب آورد، محبوب خداوند با خاطری آسوده و با قلبِ مسرور شد شیر از راهِ ولیّ ذوالمنن، دور مولا به راه افتاد و من در خدمتِ او زاین ماجرا کردم سؤال از حضرت او گفتم که ترسیدم، به طور ناگهانی بر جسم و جان پاکتان آید زیانی امّا ز برخورد شما با شیر غرّان کردم تعجب، ای امام جنّ و انسان فرمود مولا: شیر با من راز می گفت حاجاتِ خود را با امامش باز می گفت از همسرش گفتا که کارِ زایمانش دشوار گردیده است و بگرفته امانش می خواست از من تا کنم قدری دعایش من نیز، نزد حق، دعا کردم برایش پس در دلم افتاد و از بهر سرورش گفتم: خدا بخشیده فرزندِ ذکورش او شادمان شد رویِ دل، سوی خدا کرد بر خاندان و شیعیان ما، دعا کرد کردی طلب از درگه خلّاقِ منّان نایَد مسلّط، هیچ درّنده ، بر ایشان من نیز آمین گفتم و او شادمانه گردید سوی همسرِ زارش ، روانه ای "ایزدی" آل محمد، چاره سازند مولای کلّ خلقت و بنده نوازند هر چیز خواهی، کن طلب زاین خانواده از یُمنِ ایشان، حق به هستی، هست داده ایشان پناهِ انس و جنّ و وحش و طیرند آغاز و پایان، معدنِ هر فیض و خیرند هم بال و پر بخشند بر مرغِ پرنده هم عقده بگشایند از شیر درنده خاصه امام هفتم آن روح مناجات خوانند خلقِ عالم او را باب حاجات آنکس که نور الله، در ظلمات ارض است طاعت از او بر عالمِ ایجاد ، فرض است حبّش رسانَد دوستانش را به رضوان بغضش کشانَد دشمنانش را به نیران "والکاظمین الغیظ" توصیفِ خصالش خورشیدِ گردون ، وام گیرد از جمالش در گوشۀ زندان به سیرِ چرخ، ناظم هم عبد صالح بود و هم صدّیق و کاظم زنجیرها بر دست پاکش بوسه دادند در کنج زندان‌ها به پایش اوفتادند سوزد دلم زاین غم که بر او رفت بیداد ماهِ مدینه گشت زندانی به بغداد از فتنۀ هارون دلش همواره خون بود خورشیدِ عالم تاب، در قعر سجون بود شد تلخ از بی رحمیِ دشمن، مذاقش گردید در بندِ جفا، آزرده ساقش چون مادرش زهرای اطهر، در زمانه بر جسم پاکش ماند جای تازیانه   آدرس: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح ، مجلسی ، بحار الانوار ، ج 48، ص 58 ، ح 67. 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه... 🔹 علیه السلام 🔸 علیه السلام 🔹 🔸 🔹 ماجرای به نام حمیرا (از ) با نام و یاد خالق روزی رسانم گویم کنون یک داستان بر دوستانم این قصّه را بی هیچ شکّ و اختلافی «شیخ کُلینی» نقل فرموده به «کافی» ای آنکه باشد از ولایت بر سرت تاج بشنو روایت را تو از یعقوب سرّاج گفتا رسیدم روزی از الطاف خالق نزد امام صادق آن قرآن ناطق دیدم ولیّ الله اعظم ایستاده بگشوده لب بر شُکر با روی گشاده با چشم حق بین در کنار گاهواره می کرد بر فرزند دلبندش نظاره من با ادب در گوشه ای بنشسته بودم بر هر چه جز آن دو، دو چشمم بسته بودم چون گفتگوی حضرتش پایان پذیرفت با من ز رحمت صادق آل نبی گفت: نزدیک مولایت برو کن احترامش بر وجه حق بنما نظر بر گو سلامش مُحرِم بشو،| لبّیک گو، برخیز برخیز بر دامن این کعبه، دست دل درآویز بر تو امام و باب حاجات است این طفل جان جهان، روح مناجات است این طفل این قبلۀ دل، مقتدای اهل راز است کان کَرَم، بیچارگان را چاره ساز است برخاستم، مُحرِم شدم آرام آرام لبّیک گویان، سوی آن کعبه زدم گام کـردم زیـارت، قبلـۀ اهـلِ ولا را بی پرده دیدم جلوه گر وجه خدا را مجذوب آن جذبه شدم مات رُخ او دادم سـلام و خود شنیدم پاسخ او بودم همی حیران رخسار ملیحش ناگه به من فرمود با لحن فصیحش ای که به رویت، حق درِ رحمت گشوده یک دختـر نیـک اختـرت اعطا نموده اینک برو، تغییر دِه، ای نیک اندیش نامی که بُگزیدی برای دختر خویش از نام آن دختر خدا بیزار باشد آن نام، نازیباست ناهنجار باشد دارد خدای مهربان زآن نام نفرت نامی نکو بُگزین بر آن پاکیزه فطرت یعقوب می گوید به فرمان امامم کز عهد مهد خویش آمد هم کلامم بر آنچه از گهواره ام فرمود کاظم تأکید کردی صادق آن فخر اعاظم گفتا: به امر حجّت پروردگارت بنما عمل تا حق نماید رستگارت کردم اجابت رهبر نیک اخترم را تغییـر دادم نام زشت دخترم را با نام نیکو، خواندم از آن روز، وی را آسوده شد از ننگ نامی چون حُمیرا ای «ایزدی» این است دستور خداوند نام نکـو بایـد گُزیـد از بهـر فرزند چون نام در شخصیّتش تأثیر دارد حتی اثر در رزق و در تقدیر دارد برما ز معصومین رسیده این روایت نام نکـو باشـد ز اسبـاب شفـاعت نام حسن نام حسین نام محمد نام علیِ و جعفر و حمزه ز سرمد باشد برای صاحبش اسبـاب رحمت بر روی او بر می گشاید باب رحمت نام خدیجه ، فاطمه، با نام زینب بر بانوان باشد پَسَند حضرت رَب این نامها دارای شَأن و وَقر هستند بر صاحبان خود امان از فَقر هستند اهلش ز فقر ایمن شوند از لطف سرمد در خانه ای که هست نامی از محمّد زیرا محمّد، نام مردی پاک باشد زیبنـده اسم خواجۀ لولاک باشد امّا «حُمیرا» یک لقب بر عایشه بود که ننگ کارش بدتر از هر فاحشه بود او طعنه بر ختم رُسُل ، بی واهمه زد زخم زبـان بر مرتضـی و فاطمه زد او روی خود را تیـره رنگ از ننگ کرده چون با امیـرالمؤمنین هـم جنگ کرده با حُبِّ «بِن مُلجَم» به بُغض شیر یزدان خوانده غلام خویشتن را عبد رحمان این پَست فِطرت کرده پیش چشم یاران از کینه تـابـوت حسن را تیـر بـاران تهران 12/بهمن/1402 هـ ش 20/رجب/1445 هـ ق 🔸باتشکر از جناب آقای علی وطنی 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.