eitaa logo
AmirIzadiHamedani14 کانال حاج امیر ایزدی همدانی
452 دنبال‌کننده
97 عکس
409 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
29.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴دوربین مخفی / روضه بی ریا گوشه خیابون ▪️دم سازنده کلیپ گرم، ماکه اشکمون در اومد...
44.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج علی اصغر انصاریان داداش عزیزم پرچمت بالا باشه
66.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر بسیار زیبا و اثر گذار به لهجه اصفهانی سروده شاعر با اخلاص اهلبیت علیهم السلام ، جناب آقای تقدیم به رفقای اصفهانی عزیز...
هدایت شده از مبلغان امامت
09 zelzal.pdf
6.13M
📗کتاب «الزلزال في انتصار الحق» تالیف دکتر عصام العماد است که پس از رها کردن اندیشه وهابیت و شیعه شدن این کتاب را نوشت. 📌این فایل ترجمه کتاب الزلزال است که در ضمن پانزده مناظره با عالم بزرگ وهابی «شیخ عثمان الخمیس» به چاپ رسیده و موجب شیعه شدن یک میلیون و پانصد هزار نفر شده است. شما نیز با ارسال این فایل، در تبلیغ فرهنگ تشیع سهیم باشید.🌸
بسم الله الرحمن الرحیم سلسله مناظرات دوست خوبم و برادر بزرگوارم آقای با عالم وهابی مشهور کویت در کتاب با ترجمه فارسی منتشر شده است. این کتاب بابرکت یک ونیم میلیون سنی باگرایشات وهابیت را تاحالا شیعه کرده است. دکتر عصام العماد سابقاً وهابی تندرو بودند و از وقتی شیعه شده‌اند در شیعه شدن میلیون‌ها نفر، نقش بسزایی داشتند...
بسم الله الرحمن الرحیم علیهم السلام علیه السلام 🏴🏴🏴 ❄️ ... در خبر باشد كه چون فخر عرب تازه دامادِ ديار طف ، روز عاشورا گرفت اذن نبرد تيغ بر كف ، سوي ميدان روي كرد با لب خشك آن ز شيران ، شيرتر كرد از خونِ عدو شمشير ، تر چند تن را كرد دور از چند سر پايِ يار از دشمنان افكند سر چون به تيغش سينه ي دشمن شكافت جانب خيمه ، برِ مادر شتافت بر زمين زانو زد از راه ادب گفت : راضي گشتي آيا از وهب ؟ مادر ، از فرزندِ خود خشنود باش شاهدِ حالم ، برِ معبود باش مادرش بگشود ديده بر رخش با صلابت داد اينسان پاسخش نيستم راضي ز تو ، اي نور عين تا نگردي كشته در راه حسين كن براي ياري اش پا در ركاب دِه به (( هَلْ مِنْ ناصرش )) از جان جواب نزدِ مادر ، در حرم بودن بس است زاده ي زهرا غريب و بي كس است در ره ِ یاریّ او کن جهد و كوش از كَفَش ، شهدِ شهادت را بنوش ز امر مادر آن جوانِ نيكخو بارِ ديگر حمله ور شد بر عدو باز راهي شد به جنگ گمرهان شيري آمد بر مصافِ روبهان برق شمشيرش عدو را كور كرد دشمنان را سر ز پيكر ، دور كرد يكتنه مي بُرد يورش يكسره گاه سوي ميمنه ، گه ميسره چونكه خصمش مانْد عاجز در نبرد لاجرم تدبيرِ نامردانه كرد از ره كين قطع كردند از كمين دستهايش از يسار و از يمين دست داد از دست و بين دشمنان مانْد چون خاتم ، برِ اهريمنان فوج فوج آنگه به سويش تاختند بر زمين ، جسمش ز زين انداختند پيكرش از تيغ ، گشتي چاك چاك غوطه زد در خونِ خود ، بر روي خاك چون ز دستش رشته ي تدبير شد كافري كفتار سيرت ، شير شد از پيِ قتلِ وهب ، خنجر كشيد حاميِ دين مبين را سر بُريد آن مسلمان خويِ نصراني نژاد آب حيوان خورد ، از جامِ جهاد كشته گشت و زندگي از سر گرفت مرغ روحش سويِ جنّت پر گرفت داد خون ، در راه حق ـ عزّ و جل ـ مادرش خشنود شد از اين عمل ديد چون اين وضع ، خصمِ بَد غرض شد فزون در قلب بيمارش مرض او كه باطل بود و با حق جنگ داشت زلفِ خونين وهب ، در چنگ داشت در فكند آن سر به نزد مادرش بشكند شايد بلورِ باورش با چنين انديشه اي خصمِ زبون خواست بيند ، حاصلِ اين آزمون ديد بانويي كه در اوج شكوه با وقار اِستاده بر پا همچو كوه شُكر گويان ، مادري يكتا پرست رأسِ پر خونِ پسر دارد به دست از رُخش گلبوسه با قلب كباب برگرفت و زد ز اشك آن را گلاب گفت : جانا ! خوب دادي امتحان سربلندم كردي ، اي آرام جان من تو را در راهِ جانان داده ام در رهِ قرآن به قربان داده ام حاصلِ عمرم بُدي در روزگار هديه ات كردم به ذات كردگار شكر حق گويم ، شد اين قربان قبول كشته شد در ياريِ آل رسول در ميانِ پاكبازان ، هيچ كس هديه ي خود را نگيرد باز پس لاجرم پرتاب كرد آن خوش سير سوي دشمن ها سرِ پاك پسر گفت : كاي قوم ز غفلت گشته مست زشت سيرت هايِ بي مقدار و پست آن سرِ قابل كه شد قربانِ دوست پس نگيرد هر كه بنيادش نكوست بر شما مسلم نمايان ، صد فسوس برتري دارد نصاري و مجوس (( )) حاليا بنما طلب فيضِ طوفِ كربلا را از وهب 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم صحبت‌های شنیدنی و قابل تامل ... 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیهم‌السلام 🔹 علیه السلام 🔹 ... (( )) علامه ی والا تبار این روایت ، نقل کرده در (( بحار )) بود روزی خاتمِ پیغمبران همرهِ اصحاب ، در راهی روان دید در ره ، کودکِ دُردانه ای کاو بُوَد با سنّ کم ، فرزانه ای در میانِ ره ، رسولِ حق پرست با لبِ خندان گشودی هر دو دست خواند کودک را رسولِ مهر کیش از کرم بگرفت در آغوشِ خویش او که باشد رحمهٌ للعالمین مهربانی کرد با آن نازنین گاه دستِ رحمتش بر سر کشید گاه از رخسارِ وی ، گلبوسه چید عاقبت ، اصحاب بگشودند لب کای وجودت مایه ی فخرِ عرب کودکی که در بغل دارید ، کیست ؟ این همه احسان به او از بهر چیست ؟ گفت در پاسخ ، رسول کردگار هستم او را از دل و جان ، دوستدار شد مُحبّ او رسول عالمین چونکه در قلبش بُوَد حبّ حسین در کلاسِ حبّ فرزند بتول این پسر در آزمون گشته قبول روزی آن ریحانه ی خیر البشر از رهی کاو بود ، افتادش گذر دیدم از جای قدم های حسین از همان خاکِ کف پای حسین از زمین برداشت ، بر صورت گذاشت توتیا بر دیده ز آن تربت گذاشت فاش گویم ، کز سوی ربّ جلیل این خبر آورد بر من جبر ئیل این پسر در ماجرای کربلا می خرد بر جانِ پاکش هر بلا او ز انصارِ حسینِ من بُوَد دشمنِ سبط مرا ، دشمن بُوَد 1 جای دارد بعدِ نقلِ داستان این سخن گویم به خیل دوستان الله الله ! هر که باشد با حسین می تپد قلبش به ذکر یا حسین هر که یارِ زاده ی زهرا شود بنده ی فرمانِ آن مولا شود می شود محبوبِ محبوبِ خدا شامل الطافِ خاص مصطفی الغرض ، آن کودک نیکو سرشت کز وجودِ او صفا گیرد بهشت گشت از اصحاب و انصار حسین شد به دشت کربلا ، یار حسین از قرائن آنچه ظاهر بوده است او (( حبیب بن مظاهر )) بوده است 2 ... 1 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج 44 ؛ ص 242 ؛ ح 36 ـ علامه بحرانی ؛ عوالم العلوم ؛ ص133 ـ طریحی ؛ المنتخب ؛ ص 202 ـ شیخ جعفر شوشتری ؛ خصائص الحسینیه ؛ ص 53 . 2 ـ ذبیح الله محلاتی در فرسان الهیجاء این داستان را در شرح حال حبیب بن مظاهر آورده و برغانی در مخزن البکاء آن کودک را حبیب بن مظاهر دانسته است . 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از سیّد مجتبی علوی
حضرت امام کاظم علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل می کند که ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام وصیت خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «فَاِنَّما مَثَلُکَ فِی الأُمَّةِ مَثَلُ الکَعْبَةِ نَصَبَهااللّه ُ عَلَما وَاِنَّما تُؤْتِی مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیق وَنَأی سَحِیقٍ وَلا تَأتی وَاِنَّما اَنْتَ عَلَمُ الْهُدی وَنُورُالدِّینِ وَهُوَ نُورُاللّه ِ...» «فقط مَثَل تو در میان امت، مَثل کعبه است که خداوند به عنوان عَلَم و پرچم، آن را نصب کرد و معین نمود و از هر درّه عمیق و ناحیه دور دستی به سوی او می شتابند و او به سوی آنها نمی رود ...!! و تو ای علی ...!! پرچم هدایتی و نور و روشنایی دینی و آن نور خدا است...» 📗الأمالي( للصدوق) ...ج ۲۳ ...ص ۴۸۳. (ارسال : جناب آقای حجةالاسلام دکتر جعفری پور) .
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 علیه السلام 🔹 ... اکبر که در سپهرِ شرف ، آفتاب بود آئینه ی وجاهتِ ختمی مآب بود هم پاره ی جگر به جگر پاره ی رسول هم ترجمانِ وحی و زبانِ کتاب بود احسانِ او ، زبانزدِ اهلِ مدینه گشت دستش گره گشایِ همه شیخ و شاب بود « نار الضّیافه » بر درِ « دار الضّیافه » داشت کاو را به صاحبانِ کرم انتساب بود مهمان نواز و مَحرمِ راز و خجسته پی عالَم ، کویرِ تشنه و او چون سحاب بود دانایِ حکمت و ثمرِ نخلِ معرفت دارایِ علم و حلم ، به فصلِ شباب بود آید به گوشِ جان « اَوَلَسنا عَلَی الحَقَش » او را مرامِ نیک و کلامِ صواب بود او را خدا ز « عترتِ عمران » گزیده بود اسرار ، بی شمار ، در این انتخاب بود اوّل قتیلِ نسلِ خلیلِ خدا به طف جانبازی اش به سوی جنان ، فتحِ باب بود در او عیان ، تجلّیِ ایمانِ پنجتن بر عقلِ کُل ، حسین گل و او گلاب بود چونان عمو ، برایش امان آمد از عدو رد کرد آن امان که ز اهلِ عذاب بود عبّاس و او به سوره ی اخلاص ، آیه اند آن ماه آلِ هاشم و این آفتاب بود بی شُبهه ، شبهِ ختم رسالت به کربلا از پایه های اصلیِ این انقلاب بود هر کس که بُرد وقت دعا ، نامِ او به لب هر حاجتی که خواست ز حق ، مستجاب بود شش گوشه شد ضریحِ حسین از وجودِ او پایین ِ پایِ باب ، وِ را جایِ خواب بود روزِ دَهُم ، امام سوُم را غریب دید « هَل مِن مُغیثِ » خون خدا ، بی جواب بود رخصت طلب نمود و به میدان روانه گشت شوقِ شهادتش به سر و در شتاب بود وقتی روان ، روانِ حسین از خیام شد از خوفِ او ، به قلبِ عدو ، اضطراب بود با یأس بر پسر ، پدر آن دم نگاه کرد بغضِ گلوش ، چون شکننده حُباب بود بر دست خود محاسنِ پاکش گرفت و گفت : حرفی که شرحِ درد دلِ بی حساب بود یا رب ! گواه باش به جنگِ سپاه کفر عازم شد آن جوان که چو ختمی مآب بود نامش علی ، شبیه ترین فرد ، بر رسول در خَلق و خُلق و منطقش ، آن مستطاب بود کم کم علی به مرکزِ میدان قدم نهاد شمشیر داشت بر کف و پا در رکاب بود لب بر رجز گشاد و بر آن قوم ، پند داد بی بهره گر چه آن همه وعظ و خطاب بود در ، دم شکافت قلبِ سپاه یزید را شمشیرِ وی ز خونِ عدو ، کامیاب بود شمشیر زد چو شیرِ خدا ، در مصاف شرک او شاهبازِ دین و عدو چون غُراب بود دشمن به زیرِ ضربه ی جانسوز وی ، چنان ماری ، اسیرِ پنجه ی تیز عُقاب بود آمد دمی به نزدِ پدر ، خسته ، تشنه کام لعل لبش تَرَک تَرَک از قحطِ آب بود بوسید خون حق ز لبِ آن جوان که هان! بنگر که خشکتر ز لبت ، کامِ باب بود پس در دهان ، زبانِ عزیزِ دلش نهاد بس رازها در این عملِ آن جناب بود فرمود : صبر کن ، که پیمبر تو را دهد آبی که هر سؤالِ عطش را جواب بود بار دگر به سوی سپه گشت حمله ور رزمنده ای که حافظِ اُمّ الکتاب بود آمد هدف به ضربتِ دشمن ز هر طرف آن قوم را به کشتنِ اکبر ، شتاب بود با جسمِ پاره پاره چو افتاد بر تراب فرقش دو تا ز تیغ ، چنان بوتراب بود آمد حسین و خم شد و رخ بر رخش نهاد اشکش روان ز دیده ، چنان دُرّ ناب بود گفت : ای عزیزِ دل ، پسرم ، نورِ دیده ام با بودنِ تو ، در دلِ من ، صبر و تاب بود رفتیّ و راحت از غمِ دنیا شدی ، علی بابت غریب مانده و قلبش کباب بود جانا ! پس از تو خاک به سر باد ، دهر را بعد از تو کاش خانه ی عالَم ، خراب بود برداشت چونکه صورت از آن رویِ لاله گون گویی ز خون ، محاسن او را خضاب بود از « » قبول کن این شعر ، یا حسین ! او را امید بر کَرَمت ، بی حساب بود 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.