هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🔸 #کریم_اهل_البیت
🔹 #سبط_اکبر
🔸 #فاتح_جمل
🔹 #غریب_مدینه
ماهي كه وامدارِ رخش آفتاب بود
آنکس كه خلقي از كرمش ، كامياب بود
دُردانه ي رسول و جگر گوشه ي بتول
در علم و حلم ، آينه ي بوتراب بود
نامش حسن ، مرام حسن ، خُلق و خو حسن
در حُسنِ خُلق ، وارث ختمي مآب بود
او را كريم آل محمد شمرده اند
با فعلِ خود ، مفسّرِ اُمّ الكتاب بود
گردد عيان به حشر ، هر آن كس بر او گريست
مشمولِ لطفِ خالقِ مالك رقاب بود
ديديم در بقيع ، مزارِ شريف او
باخاكِ ره برابر و در آفتاب بود
جاري زلال معرفتش در همه وجود
نازل هماره رحمت حق ز اين سحاب بود
دولتسراي او همه دم از فقير ، پُر
خالي لبش ز واژه ي (( لا )) در جواب بود
در راه حق ، سه بار ز هستيّ خود گذشت
آمار بذل و بخششِ او بي حساب بود
اكرام كرد دشمنِ دشنام گوي را
خصمش مُريد گشت و خجل ز آن عتاب بود
دوّم امام شيعه ، چهارم ز پنج تن
در مجمعِ دو بحر ، حسن دُرّ ناب بود
تنها نه در بهشت بُود سيد شباب
در روزگار ، اُسوه ي هر شيخ و شاب بود
گه زيبِ دوش و گاه در آغوشِ عقلِ كُل
ريحانه ي رسولِ حق ، آن مستطاب بود
در گير و دارِ جنگ جمل ، تيغِ سركشش
بهر سپاه كفر ، بريد عِقاب بود
عهدي كه با شرايط خود بست با عدو
در آن زمانه ، خوبترين انتخاب بود
صلحش اگر نبود ، نشاني ز دين نبود
صلحِ حسن ، مقدّمه ي انقلاب بود
جان دادن و حمايتِ از شاه دين حسين
فرمانِ او به قاسمِ عاليجناب بود
ديدند مثلِ اكبر و عباس ، قاسمش
در كربلا مجاهدِ پا در ركاب بود
آري حسن به صبر ز طاغوت سر بُريد
او را به نسل بت شكنان انتساب بود
در ديده خار داشت و در حلق ، استخوان
در شهرِ خود غريب ، چنان بوتراب بود
مولا علي به خانه ي خود داشت فاطمه
فارغ ميانِ خانه ز هر اضطراب بود
امّا حسن غريب به كاشانه بود و داشت
گمراه همسري كه برايش عذاب بود
مي خواست تا عروس معاويّه اش كنند
بر آب پشت كرده به سوي سراب بود
مسموم كرد كوزه ي آبِ امام را
وقتي كه نور چشمِ پيمبر ، به خواب بود
بيدار شد ز خواب و بنوشيد جرعه اي
اي كاش آن زمان همه عالم ، خراب بود
آتش زدند بر دلِ پر خون مجتبي
الماس سوده ها كه در آن ظرفِ آب بود
يك طشت ، مثل دشتِ پُر از لا له در برش
مي سوخت جانِ پاكش و قلبش كباب بود
وقتي كه ديد اشكِ حسينش روانه است
بر سوّمین امام ، حسن را خطاب بود
روزي بسانِ روزِ تو ، در روزگار نيست
هر چند تلخ روزِ من و عهدِ باب بود
جان داد مجتبي و ز بيدادِ (( عايشه ))
در شهر ، وقت دفنِ تنش انقلاب بود
باريد تير ، جاي گل از كين به پيكرش
بر او سرشك ديده ي ياران گلاب بود
بي بهره بود (( جعده )) ز مهر و وفا و صدق
اين يك عروس فاطمه ، آن يك (( رباب )) بود
اين زهر داد بر حسن ، او در غم حسين
مي ريخت اشكِ ديده و در آفتاب بود
يادش نرفته بود چه كردند با حسين
آن ناكسان كه صورتشان را نقاب بود
در زير سُمّ اسب ، شكستند سينه اي
كاندر مَثَل ، خزانه ي علم الكتاب بود
آنکس كه بر تراب ، تنش مانْد بي كفن
روزي به روي سينه ي ختمي مآب بود
در كوفه چون رباب سرِ او به نيزه ديد
خاكسترِ تنور بر آن رخ ، حجاب بود
جانسوز صحنه اي به برِ ديده ي ترش
از خيزران و فتنه ي بزمِ شراب بود
اين پاك زن كه مادر باب الحوئج است
گه گاه گرمِ زمزمه ي ذكر خواب بود
اي (( ايزدي )) هر آنكه به آل نبي گريست
هر چيز خواست وقت دعا ، مستجاب بود
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
هر آنکه بر دلِ خود مُهرِ مِهرِ عترت داشت
قرین لطفِ خدا بود و بس سعادت داشت
ولای آل محمّد، رهِ نجات بُوَد
هر آنکه داشت ولایت، اجلّ نعمت داشت
سفینه های نجاتند و رهنمای بشر
که هرکدام به کف، مشعل هدایت داشت
چگونه وصف کنم خاندان پاکی را
که با گواهی داور ، مدال عصمت داشت
خدا ستوده به قرآن و گفته مدحتشان
بیان نموده که این دودمان، طهارت داشت
بر آستانۀ ایشان ، نهاده سر، خورشید
خوشا کسی که بر این در، سرِ ارادت داشت
من و محبّت این خاندان ! خدا را شکر
که مهرشان ز ازل در دلم اقامت داشت
دلم دوباره هواییِّ کاظمین شده
که آن دیار، مرا رنگ و بوی جنّت داشت
با یاد بارگهی که ربوده دل از عرش
به یاد آن حرمی که به بر، دو حجّت داشت
دو نورِ دیده، دو دریای بی کرانِ کرم
دو گل، که برگ و بر از گلشن رسالت داشت
به کاظمینِ جوادین، شهره گردیدند
طوافِ مرقدِ ایشان چقدر لذّت داشت!
دلم به سینه تپد با ولای آن سرور
که از صفای وجودش، جهان طراوت داشت
امام موسیِ جعفر، ولیّ جنّ و بشر
عزیز صادق و هر گفته اش صداقت داشت
به یک پیام ، رُباید ز بشر حافی دل
ز بسکه در سخنش نورِ معنویّت داشت
فرو برندۀ خشم است و روحِ بخشایش
به دشمنانِ قسم خورده هم عطوفت داشت
امام مفترض الطاعتی که در هر حال
به خاک بندگیِ حق، سر اطاعت داشت
کسی که سجدۀ طولانی اش به خلوت شب
به سجده های علیّ ولی ، شباهت داشت
نماز، محوِ خضوع و خشوعِ او میگشت
گهِ نماز، ز خود تا خدای، هجرت داشت
به یک اشارۀ خود، نقش پرده را جان داد
به شیر پرده نشین، حضرتش ولایت داشت
بداد حکم که حمله به ساحری آرد
که بر امامِ زمانش ، سرِ اهانت داشت
درید شیر، تنِ ساحری، نمک به حرام
که پشت کرده به خورشید و رو به ظلمت داشت
خلیفه دید چو این صحنه ، رنگِ رخ را باخت
چو بید، لرزه بر اندامِ خود ز وحشت داشت
ز عجز گفت بدان مقتدای آزاده
الا! که بخشش و عفوت به دهر شهرت داشت
بگو به شیر، پس آرَد دوباره ساحر را
اگر چه در بَرِتان قصد بر جسارت داشت
امام گفت به هارون : اگر عصای کلیم
که اژدها شد و اعجاز را دلالت داشت
هر آنچه خورد از آثار سِحر، پس میداد
بر این قضیّه ، همین شیر نیز، رخصت داشت
شکسته سحرِ دو فرعون از دو موسی شد
که هر کدام فزون از عدد، فضیلت داشت
فدای موسی کاظم، تمامِ هستیِ من
که با چنین جبروتی ، هزار محنت داشت
به جور گشت جدا از حریمِ پیغمبر
ز ظلمِ خصم، به جدّش بسی شکایت داشت
ز خانواده و یارانِ خود جدا افتاد
مکان به قعر سیه چال ، از عداوت داشت
شکنجه های فراوان کشید در زندان
به ساقِ پاش ز زنجیرِ کین، جراحت داشت
ز فرطِ ظلمت زندان و ظلم زندانبان
ز پیشگاه خدا، خواهشِ شهادت داشت
هزار حیف که مسموم شد ز زهر ستم
دلی شکسته ز بیدادها، به غربت داشت
اگرچه وقت شهادت، غریب و بیکس بود
به سمتِ شهر مدینه، نگاهِ حسرت داشت
پس از شهادتِ او ریخت گل به روی تنش
اگرچه بسته به زنجیر بود، حُرمت داشت
هزار شکر، سلیمان بر او کفن آوَرد
زمانِ دفن به همراه خود جماعت داشت
هزار شکر ، تنش زیر سمّ اسب نرفت
نه ساربانِ پلیدی، خیال غارت داشت
فدای آنکه شکستند استخوانهایش
"هزارونهصد و پنجاه و یک "جراحت داشت
به صبح روز قیامت ، گواه من باشید
که "ایزدی" ز فلان و فلان ، برائت داشت
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
سلام بر تو که گوید خدا مدیحت تو
به هر کجا که رَوَم ، بشنوم حکایت تو
به نصّ "یُذهَب عَنکُم"که قولِ حق باشد
کتاب حق ، سند محکم طهارت تو
امام صابر و کاظم که آمده ناظم
به گردشِ همه منظومه ها ، اشارتِ تو
تویی که حضرت باب الحوائجت خوانند
رواج یافته این سکّه ، از کرامت تو
تو آن امام کریمی که تا جهان برپاست
بُوَد زمین و زمان ، زیر بار منّت تو
شهید دار فنایی، شفیعِ مُلکِ بقا
همیشه بوده و باشد کرم ، سجیّت تو
فدای طبع بلندت که چون رسول خدا
نبوده است جز احسان به خلق، عادت تو
گدای کوی تو هستم بگیر دستم را
که راز خویش نگفتم، مگر به حضرت تو
من از همان دم میلاد بر تو دل بستم
خمیر مایۀ من بوده از محبّت تو
عزیز مصرِ وجودم ، تویی تویی ، مولا
گرفته مُلکِ دلم را سپاهِ رحمتِ تو
نداشتم به دلم مِهرِ دشمنان شما
قسم به عصمت زهرا، قسم به عزت تو
به دوشِ ابر، ز چین تا به طالقان بنشست
کسی که داشت به دل، گوهر ولایت تو
تو حکمرانِ جهانی به حکم حضرت دوست
یقین اطاعت حقّ است در اطاعت تو
بنا به امرِ تو شد نقش پرده ، شیر ژیان
درید آنکه همی کرد هتکِ حُرمت تو
کبوتران ِ سبکبال ، در هوایِ تواَند
سپرده اند دل خویش بر امامت تو
روایت است زبانِ پرنده می دانی
فزون ز جاهِ سلیمان بُوَد جلالت تو
الا! که می خری از لطف آبرویم را
چگونه همچو منی ، دم زند ز مدحت تو
بریز شهدِ حلاوت به کامِ شعر ترم
که دلنشین شود ، آید پسند حضرت تو
اراده کرده خدایت، به پهنۀ دنیا
همیشه پهن بُوَد سفرۀعنایت تو
نفس نفس ، لب تو گرم ذکرِ رحمان بود
یکی بُوَد به خدا، خلوتِ تو ، جلوتِ تو
روایت است که هارون، کنیز زیبایی
روانه کرد به زندان ، پیِ اذیّت تو
تو گرم راز و نیاز و نمازِ خود بودی
به هم نخورد دمی، شور و حالِ خلوت تو
کنیز دید، نظر سوی او نیندازی
بگفت: آمدم اینجا به قصد خدمت تو
جواب دادی : بر تو چه حاجتم باشد؟
دلم به لرزه نیفتد ز سیرِ صورت تو
ز لطف و مرحمتت، رهنمای او گشتی
الا! تمام عوالم، فدای عصمت تو
به یک اشارۀ تو ، پرده ها کناری رفت
شناخت آن زن گمراه، شأن و عزّت تو
صفای روضۀ رضوان به کنج زندان دید
و حوریان کمر بسته ، بهر خدمت تو
بدید گوشۀ زندان ، بهشت داری تو
بدید جلوه ای از جایگاه و شوکت تو
نمود سجده و پیشانی اش به خاک گذاشت
دلش به سمتِ خدا رفت با هدایت تو
الا! ولیّ خدا ، ای امام خوبی ها
مدام غوطه ورم در بِحارِ نعمت تو
دلم سفر به سوی کاظمین می خواهد
تمام عمر، تپیده است با محبّت تو
کنم به حشر، مباهات بر همه حجّاج
اگر نصیب شود فرصتِ زیارت تو
وجود تو عَلَم دین و رکن ایمان است
فکنده بر سرِ خورشید، سایه رأیت تو
اگر اشاره کنی مردگان به پا خیزند
که دست قدرت حق است دست قدرت تو
تو ابرِ رحمتی و قلب من کویر، ببار
فزون ز قطرۀ باران بُوَد فضیلت تو
چکید اشک ز چشمم چو یاد آوردم
ز جور سِندی ملعون و رنج و غربت تو
به زهر کشت تو را دشمنِ قسم خورده
شرر فکند به دل، قصّه شهادت تو
به روی تختۀ در، پیکر تو را بردند
شکست پشت فلک، چون شکست حُرمت تو
ز"ایزدی" به صف حشر ، دستگیری کن
که نیست راه نجاتش مگر شفاعت تو
بیا و پاره مَکُن رشتۀ امیدش را
که بوده است از آغاز، در حمایت تو
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
#دعای_امام_کاظم_ع_برای_حاجت_شیر
آورده "راوندی" فقیه با درایت
در "الخرائج و الجرائح " این روایت
موسی بن جعفر ، آن امام بی قرینه
باغ وسیعی داشت بیرون مدینه
یک روز با راویِّ این زیبا کرامت
شد راهیِ باغش، گل باغ امامت
راوی چنین گوید که ناگه شیری آمد
ره بست بر رویِ ولیّ حیّ سرمد
من از هجوم ترس، بر جا ایستادم
دل بر رضای حضرت دادار دادم
بی اعتنا بر شیر، مولا پیش می رفت
بر پشت قاطر ، سوی باغ خویش می رفت
شیری که از خوفش دلم زیر و زبر شد
بر زادۀ شیر خدا ، نزدیک تر شد
بگذاشت پنجه ، روی رانِ مرکب او
گویی که بودی معتقد بر مذهب او
شیر درَنده ، با زبان بی زبانی
می کرد عجز و لابه ، بودش داستانی
می گفت زار خویش با موسی بن جعفر
انگار بودش خواهشی از آن فلک فر
مولا ز رحمت ، گفته اش را گوش می کرد
در دل ، شرارِ غصّه اش خاموش می کرد
پس رو به سوی قبله ، آن عبدِ خدایی
بگشود دست و کرد زیر لب ، دعایی
آن گاه با دستِ ولایت، حجت الله
بر شیر، اشاره کرد تا برگردد از راه
غرّید، نوعی خاص، آن شیرِ تنومند
آمین به لب آورد، محبوب خداوند
با خاطری آسوده و با قلبِ مسرور
شد شیر از راهِ ولیّ ذوالمنن، دور
مولا به راه افتاد و من در خدمتِ او
زاین ماجرا کردم سؤال از حضرت او
گفتم که ترسیدم، به طور ناگهانی
بر جسم و جان پاکتان آید زیانی
امّا ز برخورد شما با شیر غرّان
کردم تعجب، ای امام جنّ و انسان
فرمود مولا: شیر با من راز می گفت
حاجاتِ خود را با امامش باز می گفت
از همسرش گفتا که کارِ زایمانش
دشوار گردیده است و بگرفته امانش
می خواست از من تا کنم قدری دعایش
من نیز، نزد حق، دعا کردم برایش
پس در دلم افتاد و از بهر سرورش
گفتم: خدا بخشیده فرزندِ ذکورش
او شادمان شد رویِ دل، سوی خدا کرد
بر خاندان و شیعیان ما، دعا کرد
کردی طلب از درگه خلّاقِ منّان
نایَد مسلّط، هیچ درّنده ، بر ایشان
من نیز آمین گفتم و او شادمانه
گردید سوی همسرِ زارش ، روانه
ای "ایزدی" آل محمد، چاره سازند
مولای کلّ خلقت و بنده نوازند
هر چیز خواهی، کن طلب زاین خانواده
از یُمنِ ایشان، حق به هستی، هست داده
ایشان پناهِ انس و جنّ و وحش و طیرند
آغاز و پایان، معدنِ هر فیض و خیرند
هم بال و پر بخشند بر مرغِ پرنده
هم عقده بگشایند از شیر درنده
خاصه امام هفتم آن روح مناجات
خوانند خلقِ عالم او را باب حاجات
آنکس که نور الله، در ظلمات ارض است
طاعت از او بر عالمِ ایجاد ، فرض است
حبّش رسانَد دوستانش را به رضوان
بغضش کشانَد دشمنانش را به نیران
"والکاظمین الغیظ" توصیفِ خصالش
خورشیدِ گردون ، وام گیرد از جمالش
در گوشۀ زندان به سیرِ چرخ، ناظم
هم عبد صالح بود و هم صدّیق و کاظم
زنجیرها بر دست پاکش بوسه دادند
در کنج زندانها به پایش اوفتادند
سوزد دلم زاین غم که بر او رفت بیداد
ماهِ مدینه گشت زندانی به بغداد
از فتنۀ هارون دلش همواره خون بود
خورشیدِ عالم تاب، در قعر سجون بود
شد تلخ از بی رحمیِ دشمن، مذاقش
گردید در بندِ جفا، آزرده ساقش
چون مادرش زهرای اطهر، در زمانه
بر جسم پاکش ماند جای تازیانه
آدرس: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح ،
مجلسی ، بحار الانوار ، ج 48، ص 58 ، ح 67.
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
ماجرای #نامگذاری_دختر_یعقوب_سرّاج
به نام حمیرا (از #القاب_عایشه )
با نام و یاد خالق روزی رسانم
گویم کنون یک داستان بر دوستانم
این قصّه را بی هیچ شکّ و اختلافی
«شیخ کُلینی» نقل فرموده به «کافی»
ای آنکه باشد از ولایت بر سرت تاج
بشنو روایت را تو از یعقوب سرّاج
گفتا رسیدم روزی از الطاف خالق
نزد امام صادق آن قرآن ناطق
دیدم ولیّ الله اعظم ایستاده
بگشوده لب بر شُکر با روی گشاده
با چشم حق بین در کنار گاهواره
می کرد بر فرزند دلبندش نظاره
من با ادب در گوشه ای بنشسته بودم
بر هر چه جز آن دو، دو چشمم بسته بودم
چون گفتگوی حضرتش پایان پذیرفت
با من ز رحمت صادق آل نبی گفت:
نزدیک مولایت برو کن احترامش
بر وجه حق بنما نظر بر گو سلامش
مُحرِم بشو،| لبّیک گو، برخیز برخیز
بر دامن این کعبه، دست دل درآویز
بر تو امام و باب حاجات است این طفل
جان جهان، روح مناجات است این طفل
این قبلۀ دل، مقتدای اهل راز است
کان کَرَم، بیچارگان را چاره ساز است
برخاستم، مُحرِم شدم آرام آرام
لبّیک گویان، سوی آن کعبه زدم گام
کـردم زیـارت، قبلـۀ اهـلِ ولا را
بی پرده دیدم جلوه گر وجه خدا را
مجذوب آن جذبه شدم مات رُخ او
دادم سـلام و خود شنیدم پاسخ او
بودم همی حیران رخسار ملیحش
ناگه به من فرمود با لحن فصیحش
ای که به رویت، حق درِ رحمت گشوده
یک دختـر نیـک اختـرت اعطا نموده
اینک برو، تغییر دِه، ای نیک اندیش
نامی که بُگزیدی برای دختر خویش
از نام آن دختر خدا بیزار باشد
آن نام، نازیباست ناهنجار باشد
دارد خدای مهربان زآن نام نفرت
نامی نکو بُگزین بر آن پاکیزه فطرت
یعقوب می گوید به فرمان امامم
کز عهد مهد خویش آمد هم کلامم
بر آنچه از گهواره ام فرمود کاظم
تأکید کردی صادق آن فخر اعاظم
گفتا: به امر حجّت پروردگارت
بنما عمل تا حق نماید رستگارت
کردم اجابت رهبر نیک اخترم را
تغییـر دادم نام زشت دخترم را
با نام نیکو، خواندم از آن روز، وی را
آسوده شد از ننگ نامی چون حُمیرا
ای «ایزدی» این است دستور خداوند
نام نکـو بایـد گُزیـد از بهـر فرزند
چون نام در شخصیّتش تأثیر دارد
حتی اثر در رزق و در تقدیر دارد
برما ز معصومین رسیده این روایت
نام نکـو باشـد ز اسبـاب شفـاعت
نام حسن نام حسین نام محمد
نام علیِ و جعفر و حمزه ز سرمد
باشد برای صاحبش اسبـاب رحمت
بر روی او بر می گشاید باب رحمت
نام خدیجه ، فاطمه، با نام زینب
بر بانوان باشد پَسَند حضرت رَب
این نامها دارای شَأن و وَقر هستند
بر صاحبان خود امان از فَقر هستند
اهلش ز فقر ایمن شوند از لطف سرمد
در خانه ای که هست نامی از محمّد
زیرا محمّد، نام مردی پاک باشد
زیبنـده اسم خواجۀ لولاک باشد
امّا «حُمیرا» یک لقب بر عایشه بود
که ننگ کارش بدتر از هر فاحشه بود
او طعنه بر ختم رُسُل ، بی واهمه زد
زخم زبـان بر مرتضـی و فاطمه زد
او روی خود را تیـره رنگ از ننگ کرده
چون با امیـرالمؤمنین هـم جنگ کرده
با حُبِّ «بِن مُلجَم» به بُغض شیر یزدان
خوانده غلام خویشتن را عبد رحمان
این پَست فِطرت کرده پیش چشم یاران
از کینه تـابـوت حسن را تیـر بـاران
تهران 12/بهمن/1402 هـ ش
20/رجب/1445 هـ ق
🔸باتشکر از جناب آقای علی وطنی
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
موسی جعفر ، آن امام هُمام
قبلۀ حاجت خواص و عوام
هفتمین اختر سپهر شرف
ششمین یادگار ِ میر نجف
پنج تن را عُصاره ، درجانش
چار عنصر ، برند فرمانش
شامگاهان به صحن ِ بارگهش
می توان دید جلوه گر سه مهش
دو مهش ، آن دو گنبد زرّین
روشنی بخش آسمان و زمین
و آن یکی ماه آسمان باشد
که مر او را مدیح خوان باشد
زادۀ صادق و ز صدّیقین
که ستاید وِرا کتاب ِ مبین
پنج خورشید را سپهرِ طلوع
سجدتینش یمِ خضوع و خشوع
هر نمازش ، نماز را معراج
آفرینش همه بر او محتاج
هست دریای بی کران ، کرمش
قبله ، مایل بُوَد سوی حرمش
روح بخشِ جهان ، مناجاتش
خَلق ، خوانند باب حاجاتش
عبد صالح ، خدای را مظهر
کاظم خاندان پیغمبر
معدن علم و حلم ، منشاء خیر
آگهی باشدش ز منطق طیر
وامدارِ جمالش ، اخترها
پُر ز مِهرش ، دل کبوترها
می کند گاوِ مُرده را زنده
تا یتیم آوَرَد به لب خنده
نقش پرده به حکم او شد شیر
تا دَرَد ، دشمنانِ زشت ضمیر
کنج زندان ، به واژگانِ عرب
شیر، بر او نماید عرضِ ادب
کند اقرار، بر امامتِ او
کوشد از بهرِ حفظِ حُرمتِ او
اوست نورِ خدا به ظلمتِ ارض
که بُوَد طاعتش به عالم ، فرض
دستِ سرمد ، در آستینش بود
نورِ ا...، در جبینش بود
داشت همواره ، روی پیشانی
اثرِ سجده های طولانی
سخنش را نفوذ، در دل بود
گرچه آن دل ، اسیر باطل بود
یک کلامش دلیل کافی شد
بُشرِ سرمست ، بُشرِ حافی شد
کوفت بر خاکِ تیره ، ساغرِ می
پا برهنه ، دوید در پیِ وی
پشت پا بر تمامِ دنیا زد
بوسه بر جای پای موسی زد
موسی کاظم است و این برکات
بر جمال و جلالِ او ، صلوات
همۀ حاصلم به قربانش
جان ناقابلم به قربانش
کاظمینش مراست قبلۀ جان
روضه اش ، رشک روضۀ رضوان
گشته در صحنِ بارگاهش فرش
شهپرِ طائرانِ سدره و عرش
در رواقش ، فرشته ، جاروکش
زائرانش حرام ، بر آتش
حرمش عطر کربلا دارد
در ، سوی مشهد الرضا دارد
هر که در آن به صدق ، پای بهشت
سرِ دستش بَرَند سمتِ بهشت
کی توان است نظم و ناظم را
که ستاید امام کاظم را؟!
مدحِ او گفتن ، از خدا آید
از رسولان و اولیا آید
وای بر من ، که آن دُرِ مکنون
گشت دلخون به محبسِ هارون
خصمِ او در بر خدا ، مبغوض
ساقِ پایش ز کُنده شد مرضوض
رنجِ زندان کشید بی تقصیر
شاهد غربتش ، غل و زنجیر
بس که خصم زبون ، عذابش کرد
مثل شمعی بسوخت ، آبش کرد
ذکر یارب ! چو نیمه شب می کرد
مرگ خود را ز حق ، طلب می کرد
"ایزدی" در غمش بُوَد محزون
لعن گوید به " سندی و هارون "
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
#کلام_فقیه
#امام_کاظم_علیه_السلام
🔰تمام #علوم_انبیاء نزد #حضرت_موسی_بن_جعفر علیهماالسلام است.
🎥 بیانات ارزشمند شیخ الفقهاء
حضرت #آیت_الله_العظمی_وحید_خراسانی (دامت برکاته)
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
#خمس
#معرفه_الامام
#حجه_الاسلام _شیخ_احمد_کافی رضوان الله علیه
#داستان_شطیطه_نیشابوری
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
🌿🍁🌿🍁🌿🍁"سروده ابن ابی الحدید در مورد فرار ابوبکر و عمر از معرکه خیبر و شجاعت امیرالمومنین علی علیه السلام(با تصویر کتاب)🌿🍁🌿🍁🌿🍁
ابن ابی الحدید معتزلی در قصیده ای ضمن مدح علی(علیه السلام) جریان فرار کردن عمر و ابوبکر را در جنگ خیبر یاد آور شده و آنان را این چنین مذمّت می کند:
1_ و ما انس لا انس اللذین تقدما و فرهما و الفرقد علما حوب
2_ و للرایة العظمى و قد ذهبا بها ملابس ذل فوقها و جلابیب
3_ یشلهما من ال موسى شمر دل طویل نجاد السیف اجید یعبوب
4_ یمج منونا سیفه و سنانه و یلهب نارا غمده و الانابیب
5_ عذرتکما ان الحمام لمبغض و ان بقاء النفس للنفس محبوب
6_ لیکره طعم الموت و الموت طالب فکیف یلذ الموت و الموت مطلوب
7_ دعا قصب العُلیا یملکها امرؤ بغیر أفا عیل الدنائة مقضوبٌ
8_ یرى ان طول الحرب و البؤس راحة و ان دوام السلم و الخفض تعذیب
9_ فلله عینا من راه مبارزا و للحرب کأس بالمنیة مقطوب
10_ جواد علا ظهر الجواد و اخشب تزلزل منه فى النزال الاخاشیب
11_ و اصلت فیها مرحب القوم مقضبا جرازا به حبل الامانى مقضوب
12_ فاشربه کأس المنیة احوس من الدم طعیم و للدم.شریب
[1ـ هر چه را فراموش کنم فرار کردن این دو نفر (عمر و ابوبکر ) را فراموش نمیکنم با اینکه می دانستند که فرار از جنگ گناه است.
2ـ پرچم بزرگ و پر افتخار پیغمبر را با خود بردند ولى (در اثر گریختن) لباس ذلت و خوارى بدان پوشانیدند.
3ـ قهرمان قویدلى از آل موسى (مرحب) آندو را راند در حالیکه تیغ تیز و بلندى در دست داشت و بر اسبى چالاک سوار بود.
4ـ از شمشیر و نیزه او مرگ میریخت و از غلاف تیغش آتش زبانه میکشید (آنها چون مرحب را چنین دیدند فرار کردند).
5ـ من عذر شما دو نفر را (که از ترس مرحب فرار کردید) مىپذیرم زیرا هر کسى مرگ را دشمن داشته و دوستدار زندگى است.
6ـ هر وقت مرگ بسراغ شما میآید آنرا دوست ندارید آنوقت چگونه ممکن است خود بسراغ مرگ روید و از آن لذت ببرید.
7ـ شما (دو تن، مرد این میدان نیستید بهتر که) آنرا ترک گوئید و بگذارید راد مردى (على علیه السلام) آنرا مالک شود که هرگز گرد ننگ و مذلت بر دامن مرد انگیش ننشسته است.
8 ـ او چنان کسى است که طولانی شدن جنگ و سختى را راحتى میداند و دوام مسالمت و گوشه نشینى را رنج و عذاب می شمارد.
9ـ خوشا بحال چشمى که او را در حال جنگ و مبارزه ببیند با اینکه در جنگ کاسه مرگ لبریز است.
10ـ بخشنده قویدلى که سوار بر اسب تیز رو بوده و بهنگام جنگ کوهها (از ترس او) بلرزه در آیند.
11ـ و مرحب در آن جنگ شمشیر برندهاى را کشیده بود که ریسمان آرزوها بوسیله آن قطع می شد.
12ـ پس شجاع پر دلى (على علیه السلام) کاسه مرگ را به او نوشانید و در جنگها (براى احیاى حق) بسیار رزمنده و کشنده بود.
القصائد السبع العلویات، القصیدة الاولی."
20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
#فضایل_خاص_امیرالمومنین علیه السلام
#جنگ_خیبر
#فرار_ابوبکر
#فرار_عمر_بن_الخطاب
#آیه_الله_میلانی
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم رب الزهراء علیهاالسلام
#فدک ( از #فتح_خیبر تا #غصب_فدک )
بخش اول
...
بنا به مصلحتي بود اينكه پيغمبر
سپرد دست ابوبكر ، پرچمِ لشگر
ز خوف خيبريان ، حاملِ عَلَم بگريخت
از اين فرار ، نظامِ سپاه ، برهم ريخت2
ملول گشت از اين قصّه ، خواجه ي لولاك
كه از طفيلِ وجودش به پا شده افلاك
سپرد روزِ دُوُم ، آن علم به دستِ عمر
شكست لشگر اسلام را ، شكستِ عمر
عمر ، به عرصه ي ميدان نداشت صبر و قرار
نهاد همچو ابوبكرِ سُفله ، پا به فرار3
فرارِ آن دو ز ميدان ، برِ مسلمانان
شكست روحيه ي لشگرِ مسلمانان
رسول گفت كه : فردا سپارم اين پرچم
به دست آنكه ندارد نظير در عالم
كسي كه فتحِ نمايان به خيبرش باشد
كسي كه دوستِ حقّ و پيمبرش باشد
كسي كه خالق و من ، دوستدارِ او هستيم
چنانكه اوست به ما يار ، يارِ او هستيم
كسي كه مردِ نَبَرد است و غيرِ فرّار است
زمانِ حمله به دشمن ، شجاع و كرّار است
صحابه چونكه شُنود اين كلام را كردند
تمام ، آرزوي آن مقام را كردند4
سحر گهان كه عيان شد در آسمان ، خورشيد
لباسِ رزم به تن ، هر مجاهدي ، پوشيد
سراغِ شير خدا را گرفت شخصِ رسول
جواب آمد : كز دردِ چشم ، گشته ملول
بگفت : نزد من آريد ، آن فلك فر را
كه او ز دل بزدايد غمِ پيمبر را
كسي برفت و علي را به محضرش آورْد
توان به قلب و روان بهرِ پيكرش آورْد
به بر گرفت علي را چو جانِ شيرينش
كشيد آب دهان ، روي چشمِ حق بينش
علم سپرد به دستش كه بود دستِ خدا
به حقّ حق كه علي بود پايْ بستِ خدا5
دعا نمود برايش ز لطف ، پيغمبر
به قصدِ فتح ، علي گشت راهيِ خيبر
به نيم ضربت حيدر ، دو نيم شد مرحب
ز جاي ، كَنْد درِ قلعه را امير عرب
قسم به كعبه كه قتلِ چنين يل و بَطَلي
نبود كار كسي در صحابه ، غير علي
يهوديانِ فدك اين خبر چو بشنيدند
شكوه و قدرتِ اسلام و لشگرش ديدند
ز ترسِ هيبتِ حيدر ، به فكر افتادند
پيام صلح براي نبي فرستادند
پس از مذاكره ، گرديد اين مفاد قبول
به حُكمِ ( فَئ )، فدك گشت ملك خاص رسول6
يهوديان ، پيِ نصف در آمدِ املاك
شدند كارگزارانِ خواجه ي لولاك7
رسول نيز ، به حُكمِ ( وَ آتِ ذَالْقُرْبي )8
بداد ملك فدك را به دخترش زهرا
سند نوشت ، كه بندد زبانِ دشمن را
گرفت شاهد ( حيدر ) وَ ( اُمّ ايمن ) را
...
برای مطالعه متن کامل این مثنوی، لینک زیر را لمس کنید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/124
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
AmirIzadiHamedani14
بسم رب الزهراء علیهاالسلام #فدک ( از #فتح_خیبر تا #غصب_فدک ) بخش اول ... بنا به مصلحتي بود اينكه پ
باز نشر بمناسبت ۲۳ رجب
سالروز فتح خیبر
با دست گره گشای امیر المومنین علی علیه السلام