#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستارهی سحرم دست کشیدم
زبانحال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سیدرضاموید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
نماهنگ تویی محبوبم.mp3
3.42M
🎙 #جواد_مقدم
✳️ #جدید
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین
#️⃣ #احساسی
برات اشکای چشمام سر نمیاد
دیگه حال خوش به نوکر نمیاد
دست خالی اومدم در بزنم
کاری جز روضه ازم بر نمیاد
گریه میکنم برات گریه زیاد
کی میگه گریه به مردا نمیاد
مردم و زنونه گریه میکنم
این همونیه که مادرت میخواهد
تویی محبوبم تویی سلطانم
دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم
جانم آقا جان من به فرمانم
دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم
ای حسین جانم ...
به خودم میگفتم عاشق نمیشم
بی خیال عقل و منطق نمیشم
ولی حالا حرفمو پس میگیرم
دیگه اون آدم سابق نمیشم
حرمت روزمو شب کرده حسین
همه وجود من درده حسین
کاش بذاری نوکرت مثل قدیم
باز به آغوش تو برگرده حسین
خیلی دلتنگم خیلی دلگیرم
دوست دارم بیام حرم با مادر پیرم
بنویس آقا توی تقدیرم
دوست دارم بیام حرم با پدر پیرم
تویی محبوبم تویی سلطانم
دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم
جانم آقا جان من به فرمانم
دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم
ای حسین جانم ...
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر(ع)
به سبک آتیشه خونمون
لالایی اصغرم
چش به راهته الان مادر توو حرم
تو رو زیر عبا تا خیمه می برم
لالایی اصغرم
لالایی تشنه لب
مادرت ببیندت میشه جوون به لب
تیر حرمله سرت رو برده عقب
لالایی تشنه لب
دست و پا می زنی
دست و پامو گم می کنم
آروم تر عزیزم یه کم ۲
آخرین باره که
می گیرم تو رو توو بغل
زود اومد سراغت اجل
بند دوم
بالای نیزه ها
من نشستم حالا پای نیزه ها
تووو گلوت مشخصه جای نیزه ها
بالای نیزه ها
نرمه حلقوم تو
بمیرم برا بابای مظلوم تو
یه کمی ببند چشای معصومتو
نرمه حلقوم تو
اگه بودی الان
می خندیدی واسم یه کم
نمی ذاشتی تنها بشم۲
اگه بودی الان
لالایی می خوندم برات
با خنده می کردم صدات
#وحید_محمدی ✍
سبک آتیش خونمون
#سبک_آتیشه_خونمون
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
#حضرت_علی_اصغر_روضه
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حسینی زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی
بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی
گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست
که روی کهکشان را خط بیندازد بهآسانی
تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
کجای این جهان دیدند یک لشکر بهیکباره
ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی
علیالظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولی الله
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقا توانستی به نای حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
لب از لب باز کن ای آخرین سرباز ثارالله
که مادر جان به لب شد تا که شاید لب بجنبانی
گرفتی با دمِ لالایی تیر و کمان سامان
پس از داغ تو مادر را نه سر ماند و نه سامانی
میان رفتن و ماندن چقدر این پا و آن پا کرد
پس از داغ تو بابا مانده و یک دشت حیرانی
نشد زیر عبا پنهان کند این شرمساری را
تو آن بغضی که بین خاک هم پنهان نمیمانی
رقیه در دلش مانده که کِی باشد در آغوشش
کمی بازی کند با تو که تو او را بخندانی
شگفتا که شگفتآورترین نوزاد تاریخی
دریغ از عمر کوتاهت، شگفت از بغض طولانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور مهتاب است دریک شام بارانی
شبیه باد سرگردان، میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی
گدای کربلا بودن شرف دارد به اربابی
بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی
بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی
منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی
که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای کربلای تو
زیارت چیست؟ پایان دلانگیز پریشانی
✍️ #منصوره_محمدی_مزینان
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
فکر کن تشنگی به دنیا نیست...
خیمهی ما کنار دریا نیست
فکر کن در مدینهایم اصلاً...
خبر از آفتاب صحرا نیست
فکر کن شیر میخوری راحت...
مادرت شرمسار بابا نیست
فکر کن مشکها پر از آب است
غصهای در وجود سقا نیست
فکر کن حرمله نیامده است...
تیرها با کمانش اینجا نیست
فکر کن تختِ تخت خوابیدی
همهاش واقعی ست رؤیا نیست
آه دیگر بس است فکر و خیال
پسرم جا برای حاشا نیست
به خدا مادر تو صد دفعه...
رفت دنبال آب، اما نیست!
بین آغوش من بمان امن است
جای دیگر به غیر بلوا نیست
تو حواست فقط به بابات است
چارهات خواب نیست لالا نیست
پسرم حرمله کمان دارد
تیرهایش یکی و دوتا نیست
تیر مردانه میزنند به تو
ذرهای رحم بین اینها نیست
تیر آمد...درست سمت سرت
سر روی پیکر تو حالا نیست
بین میدان و خیمه مانده حسین
راه دیگر برای آقا نیست
ختم تو پشت خیمه برپا شد!
عفو کن مجلس تو غوغا نیست
✍️ #سیدپوریا_هاشمی
|⇦•جوون رعنای حسین..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده #شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
برا خدافظی همه،از توی خیمه اومدن
ببین همه مخدرات، دور علی حلقه زدن
نرو ای علی جان...
*وقتی آمد محضر بابا"فَاستَاذَنَ اَباه فی القِتال..."بابا اجازه میدان بده،معطل نکرد...سریع اجازه داد،اما..." اَرخی عَینَیه و بَکی..."شروع کرد های های گریه کردن...
یه وقت سر به آسمان بلند کرد.."اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ "خدایا تو شاهد باش چه کسی رو به میدان فرستادم...
" أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِكَ "شبیه ترین مردم به پیغمبرت..."كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ..."وقتی دلمون برای پیغمبر تنگ میشد، علی رو نگاه می کردیم...اما هنوز وداع تمام نشد، راوی میگه نگاه کردم " اِجتَمَعَتِ النِّساء حَولَه کالحَلقَه..."دیدم دخترای اهل حرم و مخدرات دور علی رو گرفتن...همه میگن:علی..."اِرحَم غُربَتَنا..."علی! به غربت ما رحم کن..علی! گوشواره مو ببین...علی! خلخالمو ببین..علی! این النگو رو باباحسین برام خریده...همه دور علی رو گرفتند...همه دور علی جمع شدند...
این زن ها ساعتی نگذشت همه دور هم جمع شدند.وقتی ذوالجناح برگشت سمت خیمه ها...."وَاستُرجِع عَلَیهِم مَلْوِيّاً"زین واژگون شده بود...دخترا اومدن دورشو گرفتن ..سکینه اومد یه سوال کرد"یا جوادَ أَبی هَل سُقیَ أبی اَم قَتَلوهُ عَطشانا...!"
فقط به من بگو به بابام آب دادند یا نه..؟! *
علی اصغر و ببین، تو بغل برادرش
ببین سکینه اومده، برا وداع آخرش
نرو ای علی جان...
*اینجا سکینه آمد با برادرش وداع کنه دوباره ساعتی نگذشت...(اینو یادت باشه...هر وقت تو زندگیت سر دوراهی موندی؛یه سمت خدا بود...یه سمت گناه بود...یاد این یه جمله بیفت)وقتی "و بقی الحسین فرداً وحیدا "وقتی آقا تنها شد.اراده میدان کرد...آماده شد بره خونش رو در راه خدا فدا کنه...آقا دید اسب تکون نمی خوره یه نگاهی انداخت، دید سکینه آمده دستا رو دور دست اسب حلقه کرده.میخواد با بابا وداع کنه...صدا زد:"یا ابَ اِستَسلَمتَ للموت ؟! "بابا آیا تسلیم مرگ شدی؟چی جواب داد بابا؟فرمود:دخترم ! "کیف لایَستَسلِمُ لِلموت ؟! "چطور تسلیم مرگ نشه اون کسی که"مَن لا ناصر و لامعین..."
اون کسی که دیگه یاری نداره دیگه چه کار کنه؟! یه جمله ای به بابا گفت:صدا زد حالا که این جوریه؛ بابا !"رُدَّنا الی حَرَمِ جَدِّنا..."
بیا ما رو برگردون مدینه...*
جوون رعنای حسین میره
از جلو چشمای حسین میره
داره نفسهای حسین میره
ای اشبهُ الناسِ نبی رفتی
با چه وقار و ادبی رفتی
قرار قلب زینبی رفتی
«ای وارث حیدر، علی اکبر...»
گفتم علیِ اکبرو، دیدم جدا شدن حروف...
روضه همین یه مصرعه،فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف، ارباًاربا
*یه وقت اسب راه رو اشتباه رفت.خون جلوی چشمای اسب رو گرفت.رفت سمت سپاه دشمن...کوچه باز شد...همه ایستاده بودند..." وَاحتَوُحوش القَومُ"وحشیا دورش رو گرفتن..."فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم،ارباً اربا"
علی رو ریزریزش کردند...*
حسین تماشا میکنه، زدن زمین امیدشو
داره میبینه روی خاک، اون قامت رشیدشو
ارباً اربا
این همه شمشیر به تنش خوردن
چی به سر این بدن آوردن
اشکِ آقامونو درآوردن...
*"فَبَکی الحسین"پاشو...پاشو...
همه دارند می خندن...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
آن خیمه که بهشت دخیل است بر درش
آتش گرفت چون جگرِ آبآورش
از خیمهها هنوز به عباس میرسد
آهِ رباب و گریهی نوزاد مضطرش
“بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید”
اصغر ز قحط آب سرانگشت مادرش
بعد از سه شب گرسنگی و گریه و عطش
جانی نمانده بود در اندام لاغرش
گهواره جایگاه سخنرانیاش نبود
دست حسین گشت بلندای منبرش
وقت رجز، گلوش دهن باز کرده بود
با ذکر یابن فاطمه و یابن حیدرش
تشویق کرد حرمله را لشگر یزید
وقتی علی به سمت عقب پرت شد سرش
وا شد گلوش قبل زبان باز کردنش
رفت و «پدر» نگفت علیاصغر آخرش
خون ذبیح ریخت روی سینهی خلیل
حالا که میدهد خبرش را به هاجرش؟
طوری حسین کودک خود را فدا نمود
حتی نریخت روی زمین خون اطهرش
✍️سروده گروه #یا_مظلوم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده #شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
یاس باغ امام را چیدند
اشک چَشم حسین را دیدند
آی مردم! بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند...
حسین تنِ، علی رو جمع کرده
قدش خمه چشاش پر از درده
حیرونه که چجوری برگرده
پاشو بیا با هم بریم خیمه
«علی پاشو..علی پاشو..»
داری میبینی روبروت
میخوای بگی بابا ولی
بسته شده راه گلوت
بلند شو...عزیزم....!
با گوشه ی عبا دارم
خونو میگیرم از لبت
*دلش آروم نشد" وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ.."
صورت به صورت جوانش گذاشت...
ای حسیین...*
با گوشه ی عبا دارم، خونو میگیرم از لبت
پاشو یه کاری کن علی، رسیده عمه زینبت
بلند شو...عزیزم...!
*راوی میگه یه وقت خواهرش از خیمه ها بیرون آمد"کَاَنَّهَاالشَّمسُ الطّالِعَه"می دوید سمت قتلگاه..."و هی تُنادی! یابن اخاه..."
وای علی اکبرم
نور دو دیدهٔ ترم...
"وا ثمرةَ فؤاداه ! "
ای میوه دلم!
" وا اُخَیّاه وابن اُخَیّاه،فَجائَت الیه،فَاَکَبَّت الیه"اومد خودشو رو این بدن پاره پاره انداخت. امامه...لنگر این دنیاست..."فَاَخَذَها الحُسَین"خواهر رو بلند کرد.زیر بازوهاشو گرفت.."وَ رَدَّها الی الخَیمَه..."خواهر رو بر گردوند سمت خیمه ها..."فَاَقبَل الیه فِتیانِه،اِحمَلوا اَخاکم"همینجور که بالای سر جوونش ایستاده بود.حسین رو کرد سمت خیمه ها هنوز بنی هاشم هستن صدا زد" يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم" آی جوونای بنی هاشم" اِحمَلوا اَخاکم"این راوی که این صحنه رو نوشت،گفت:حسین رو کرد سمت خیمه ها وقتی خواهر رو برگردوند،خودش که نرفت...زینب رو تنها فرستاد...گفت:زینب جان! برگرد..*
*این صحنه رو نوشت که زینب از خیمه ها بیرون آمد.ساعتی نگذشت.دوباره نوشت، گفت یادمم نمیره.."واللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ..." دختر علی از خیمه ها بیرون آمد"وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ"میگه زینب با یه صدای حزین و قلب خسته ای شروع کرد ناله کردن...
همه دست کشیدن...قاتل بلند شد، نگاه کرد...میدان سکوتِ مطلق شد...زینب شروع کرد حرف زدن،همه شروع کردند گریه کردن...عمر سعد گریه میکرد،سنان و خولی گریه می کردند.مگه چی میگفت؟صدا میزد.."وامحمداه! هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء و بناتك سبايا إلى الله المشتكى..."*
«این کشته ی فتاده به هامون حسین توست»
با یا علی بلند شو باباجون
به خیمهها از وسط میدون
هرجوری هست عمه رو برگردون
گریز روضه رفته اونجا که
میبینه زینب تن صد چاکه
حسینو، بی کفن روی خاکه
برای اون لحظه ای که بابا کنار جوونش ایستاده بود.ب ای اون لحظه ی غربت دستت رو بلند کن.. «سیدنا الغریب حسین جانم....»
#شاعر: محمد رسولی
نغمه پرداز: مهدی زنگنه
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#جمهوری_اسلامی_ایران
#غزه
نشستم زیر نور ماه گفتم
همانا با دلی آگاه گفتم
نجف تا کربلا در راه گفتم
پس از تقدیم بسم الله گفتم
ردیف مطلعی زیبا حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
چه گویم در غزل با استعاره
چه گویم در مراثی با اشاره
بهغیراز او نباشد راه چاره
خوارج را بگو میراث دارِ،
علی عالی اعلا، حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
از او فرمایش و از ما اطاعت
چه میخواهیم از او غیر از سعادت؟
سعادت چیست جز فیض شهادت؟
امید شیعه در روز قیامت
عزیز حضرت زهرا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است "
حسینی که دو عالم مخلص اوست
ارادتمند حر و عابس اوست
کرامت ویژگیِ شاخص اوست
امام هشتم ما وارث اوست
رضا هم نیز سرتاپا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است "
زیارت رفته رو در رو بخواهید
همیشه حاجت نیکو بخواهید
دو قطره اشک آب رو بخواهید
هدایت را فقط از او بخواهید
که مصباح الهدي تنها حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است "
گلم را با تولایش سرشتند
سپس بر طالعم نوکر نوشتند
اگر که خوب و بد، زیبا و زشتاند
محبانش همه اهل بهشتاند
کلید جنت الاعلی حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
به این آقا کسی دل داده باشد
زهیری گردد و آزاده باشد
دلم میخواست اکبر زاده باشد
سرم پای حبیب افتاده باشد
ولیِّ امر بی پروا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است "
کلامش حق، کلامش نور مولا
طنین خطبهاش پر شور، مولا
اگرچه شد تنش رنجور، مولا
نرفته زیر بار زور، مولا
حماسهساز عاشورا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است "
بنازم خط و مشی کشوری را
که میپوید ولایت محوری را
ببین عمق کلام رهبری را
که معنا میکند روشنگری را
مراد حضرت آقا حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
شهیدان کشتهی راه خدایند
سبکبالان از دنیا رهایند
پرندهتر ز مرغان هوایند
بلاگردان شاه کربلایند
امام حاج قاسمها حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
به گوشم میرسد آوای غزه
صدای کودک تنهای غزه
امیدی هست بر فردای غزه
بگو با هر مجاهدهای غزه
به فکر مردم دنیا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است"
چه بیم از اینکه سرها روی تن نیست
به تنهای شهیدان هم کفن نیست
کفن نه بلکه حتی پیرهن نیست
کسی این روزها فکر یمن نیست
شعار مردم صنعا حسین است
"نجات اهل عالم با حسین است"
::
علی رغمی که سینه گشته سنگین
محاسن شد به خونش نیز رنگین
نوای یا غیاث المستغیثین
به لب دارد امام کشتهی دین
تنی که مانده در صحرا حسین است
"نجات اهل عالم باحسین است "
✍️ #علیرضا_خاکساری