eitaa logo
رسانه منطقه اردهال
1.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
117 فایل
رویداد ها، اخبار و برنامه های منطقه‌ی اردهال را در کانال«رسانه اردهال‌»دنبال کنید ارتباط با مدیر با مدیر رسانه @Yaqmar59 ارتباط با ادمین رسانه برای نظرات و پیشنهادات و ارسال خبرها،عکس وسوژه،کیلیپ،تبادل، تبلیغات @barikarasfi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻۱۵ آبان از لوح «کاشان،شهر جهانی نساجی» رونمایی می شود 🔹فرماندار ویژه کاشان روز شنبه در جلسه برنامه ریزی برگزاری «جشن کاشان ،شهر جهانی نساجی» افزود: نساجی کاشان با تاریخ سیلک گره خورده و پیشینه چندین هزار ساله دارد. 🔸محمدشریف زارعی گفت: در حال حاضر ۲۵ کارگاه نساجی سنتی در حوزه های رنگرزی،زری بافی،مخمل بافی و غیره در شهرستان کاشان فعال است. 🔸وی افزود: این کارگاه ها برای یکصد نفر به طور مستقیم شغل ایجاد کرده است و تلاش ما تقویت کارگاه های سنتی نساجی است. 🔸وی اظهار کرد:در بخش خصوصی صنایع دستی نساجی سنتی صادرات داریم و امیدواریم در آینده توسعه صادرات در این حوزه را شاهد باشیم. 🔸سرپرست اداره کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان اصفهان هم در این جلسه گفت: ۷۰ اقامتگاه سنتی و بوم گردی در کاشان داریم و امکان ارائه خدمات مطلوب به گردشگران خارجی و داخلی را دارند. 🔸حمیدرضا محققیان افزود: ۳۰۰ طرح گردشگری با ۳۰ هزار میلیارد ریال سرمایه گذاری در استان اصفهان در حال اجراست که ۲ هزار فرصت شغلی ایجاد می کند. 🔸۱۵ آبان جشن کاشان شهر جهانی نساجی برگزار می شود. 🔸۵۲ رشته صنایع دستی هم اکنون در شهرستان کاشان فعال می باشد. /ایرنا 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل هشتم: پیک علی قسمت اول علی و امیر همراه محمد کریمی، از بچه‌های مسجد، پایین پله‌ها ایستاده بودند. گوش تیز کردم ببینم چه می‌گویند. درباره جبهه با هم صحبت می‌کردند. امیر گفت: «فایده نداره! مامان همه‌ش ما رو می‌بره جهاد؛ اجازه نمیده بریم جبهه.» به‌محض شنیدن اسم جبهه، چهره‌ی عصبانی رجب جلوی چشمم آمد. اگر می‌فهمید، شر به پا می‌شد. بچه‌ها وارد اتاق شدند و فرم‌ها را جلوی من گذاشتند. امیر با نگاهش التماس می‌کرد زیر برگه را امضا کنم. جگرم سوخت؛ برگه را امضا کردم. جواب سؤالات شرعی را نوشتند. علی از آن دو کم‌سن‌وسال‌تر بود؛ از سر و کول من بالا می‌رفت و جواب سؤال‌ها را می‌پرسید. من هم تقلب می‌رساندم. پیش خودم گفتم حالا کو تا اعزام. علی را که اصلا نمی‌برند؛ سن‌وسالی ندارد. امیر هم تا کارهایش رو به راه شود رجب راضی می‌شود. با این خیالات دلم را خوش می‌کردم تا ببینم خدا چه می‌خواهد. یک روز امیر سر سفره ناهار بدون مقدمه خبر ثبت‌نام جبهه را گفت. قاشق از دست رجب افتاد. نگاه تندی به من کرد و رو به امیر گفت: «می‌خوای بری جبهه؟! دیگه چی؟! حتما مامانت ساکتم بسته! هر جا می‌خوای بری برو، اما من راضی نیستم. برو ببینم خدا ازت قبول می‌کنه یا نه؟!» امیر پرید و از پشتْ رجب را محکم بغل گرفت: «بابا جون! اگه رضایت بدی برم جبهه، بهت پول میدن ها! مگه پول دوست نداری؟» رجب، امیر را از خودش جدا کرد: «از کِی تا حالا پول میدن؟! بچه گول می‌زنی؟! پول نمی‌خوام. همین که گفتم؛ من راضی نیستم.» با عصبانیت از سر سفره بلند شد و رفت مغازه. امیر خیلی دمق شد. گفتم: «مامان جان! نگران نباش. بسپار به خدا، خودش همه‌چیز رو درست می‌کنه.» مهرماه سال 60 موعد اعزام حج رسید و ما آماده سفر شدیم. بچه‌ها را به خواهرم سپردم. از همه خداحافظی کردیم و راهی مکه شدیم. تا وقتی به مدینه نرسیده بودم، باور نمی‌کردم خدا چه نعمت بزرگی قسمتم کرده است. بعد از زیارت بقیع، سوار اتوبوس شدیم. راننده بدون هیچ ترسی به حضرت زهرا (علیها‌السلام) و امام خمینی هتاکی کرد. هرچه صبر کردم و نشستم، دیدم به غیرت مردان کاروان برنمی‌خورد و با یک استغفرالله مثلا اعتراض می‌کردند. از صندلی بلند شدم، رو به راننده فریاد زدم: «من زبون تو رو نمی‌فهمم، اما می‌دونم تو زبون ما رو بلدی؛ پس خوب گوش کن ببین چی میگم. شماهایی که پهلوی حضرت زهرا رو شکستید و محسنش رو به شهادت رسوندید، حق ندارید از باباش رسول‌الله دم بزنید. بگو ببینم، چرا قبر دختر پیامبر مخفیه؟! چرا لال شدی؟! شماها حق ندارید اسم خودتون رو خادم‌الحرمین بذارید.» راننده روی صندلی میخکوب شده بود و از آینه من را نگاه می‌کرد. ادامه دادم: « تو حق نداری اسم رهبر ما رو به دهن کثیفت بیاری! فهمیدی یا نه؟!» اهالی کاروان که منتظر همچین فرصتی بودند، چند تکبیر بلند گفتند و با یک صلوات غائله را ختم کردند. راننده جوری خفه شد که انگار مادرزادی لال است! مثل اینکه تا حالا هیچ‌کس این‌طوری جوابش را نداده بود. رجب که فکر می‌کرد الان مرا دستگیر می‌کنند، گوشه چادرم را کشید. - بشین زن! اینجا هم نمی‌تونی زبونت رو نگهداری؟! الان میان می‌برنت بدبخت میشیم! - نه‌خیر! نمی‌تونم. آدم مقابل دشمن باید حرفش رو بزنه. به‌خیر گذشت و کم‌کم آماده حرکت به سمت مکه شدیم. کنار رجب در مسجدالحرام نشسته بودم. زل زدم به کعبه، اشک می‌ریختم و نجوا می‌کردم. رجب زد به پهلویم و درِ گوشم گفت: «زهرا! وای به حالت اگه امیر رفته باشه جبهه، اون وقت من می‌دونم با تو. خداخدا کن یه مو از سر بچه‌هام کم نشده باشه.» بدون اینکه به او نگاه کنم رو به کعبه گفتم: «خدایا! زهرا تو خونه‌ی تو هم باید تنش بلرزه؟! عیب نداره، من راضی‌ام به رضای تو. هر اتفاقی می‌خواد بیفته؛ فقط اینجا نه، بذار برگردیم تهران.» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
بسم الله الرحمن الرحیم
⚘بی دلیل شاد باشید ⚘بی دلیل عالی باشید ⚘بی دلیل بزرگ باشید ⚘بی دلیل خوب باشید ⚘بـی دلیل اول بـاشید ⚘و بگویید : امروز روز منه ⚘سلام عزیزان اردهالی روزتون بخیر 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خود آزمایی... - خود آزمایی....mp3
5.05M
۱۵ ام آبان ماه ✅یادتون نره هر روز اینو توی ذهنتون مرور کنید ❇️امروز روز منه به بهترین صورت ازش استفاده میکنم ❇️خودتون رو دوست داشته باشید ❇️ شاکر نعمت های خداوند باشید 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
🏵 مراسم اجتماع بزرگداشت ۱۳ آبان ۱۴۰۲ ✊ همراه با محکومیت جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی و استکبار جهانی آمریکای جنایتکار روستای نشلج کاشان 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷سیزده آبان روز فریاد بود و روز شهادت، روز مشت‌های گره کرده امت. روز فتح بود، روز خروشیدن روح‌های پاک. روز جرقه و روز آتش بود...آن روز روز دانش‌آموز بود. 🎥گزارش تصویری ازحضوردانش آموزان مدرسه طاهری روستای باریکرسف همراه با نوگلان پیش دبستانی سفیراردهال درمراسم گرامیداشت ۱۳آبان 🕌مکان؛آستان مقدس حضرت سلطانعلی ابن امام محمدباقر (علیه السلام) تشکرفراوان ازمدیریت و کادرآموزشی دلسوز مدرسه 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
اجتماع بزرگ خانوادگی یاران مهدی (عج) با حضور : ابوذر روحی خوانند سلام فرمانده جمعه ١٩ آبان ١۴٠٢ ساعت ١۵:٠٠ مکان : ، سالن ورزشی دانشگاه آزاد اسلامی 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
فصل هشتم: پیک علی قسمت دوم قبل از سفر، بچه‌ها چیزهایی سفارش داده بودند که باید می‌خریدم. وامی که از بانک گرفته بودم دست رجب بود؛ با اوقات تلخی پولم را پس داد. یک دستگاه تلویزیون رنگی کوچک برای امیر خریدم؛ ساعت مچی هم خواسته بود. علی شلوار می‌خواست که پولم ته کشید؛ نشد چیزی برایش بخرم. رجب تعدادی ساعت مچی برای فامیل‌های نزدیک خرید و برگشتیم تهران. دوست و آشنا به دیدنم می‌آمدند، از خجالت مانده بودم چه کنم! خواهر بزرگم، صغری وضعیت مالی خوبی داشت؛ شوهرش بازاری بود. زیاد حج می‌رفتند. انبار خانه‌اش پر از سوغاتی‌های مکه بود. صبح زود با کلی پارچه چادری و پیراهنی به دیدنم آمد و گفت: «این پارچه‌ها رو بده به مهمونات، من لازمشون ندارم.» آبرویم را خرید. از شرمندگی در و همسایه نجات پیدا کردم. دست‌به‌خیر بود و هیچ‌وقت از من غافل نمی‌شد. خیلی اوقات که میهمانی و مراسمی داشت، می‌رفتم کارهایش را انجام می‌دادم. آخر شب موقع برگشت، یک کیسه برنج ایرانی و مقداری پول به من می‌داد. اوایل قبول نمی‌کردم، اما زور خواهرم به من می‌چربید. هرچه از دستش برمی‌آمد دریغ نمی‌کرد. می‌دانست رجب برای خانه دست به جیب نمی‌شود و من در فشار زیادی هستم. آن‌قدر درگیر راه انداختن میهمان و کارهای جهاد بودم که ماجرای اعزام امیر را پاک فراموش کردم. غفلت ما فرصت خوبی بود که بی‌سروصدا کارهایش را پیش ببرد. بدون اینکه کسی بفهمد، دوره‌های آموزشی جبهه را گذراند و منتظر اعزام بود. بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد اعلام کردند فردا صبح بسیجیان پایگاه عازم جبهه هستند؛ امیر هم بینشان بود. شوکه شدم. مانده بودم چطور به رجب خبر بدهم. تا صبح خواب به چشمم نیامد. امیر ساکش را دور از چشم ما بست. دلم آشوب بود. راضی به رفتنش بودم، اما دلم نمی‌خواست بدون اطلاع رجب اعزام شود. نماز صبح را خواندم. تسبیح دست گرفتم و صلوات فرستادم. فکر اینکه رجب، صبح چه بلایی به سر ما می‌آورد داشت دیوانه‌ام می‌کرد. امیر حوله‌اش را برداشت و با آب سرد غسل شهادت کرد. آفتاب که بالا آمد، از بلندگوهای مسجد صدای نوحه آهنگران و مارش جنگ پخش شد. امیر ساکش را برداشت و خداحافظی کرد. دل‌شوره امانم را بریده بود. رفتم جلوی در خانه، از دور به مسجد نگاه کردم. خیابان شلوغ بود و رزمندگان به‌نوبت سوار اتوبوس می‌شدند. کنار تشک رجب نشستم و چند بار صدایش زدم: «رجب! رجب! آقا رجب! بلند شو امیر داره میره جبهه. پاشو مَرد! این بچه اعزام شد، نگی نگفتی!» توپ بالای سرش منفجر می‌کردی بیدار نمی‌شد. پیش خودم گفتم: «من که صداش زدم، خودش بیدار نشد.» همراه علی رفتیم پای اتوبوس. خواستم امیر را بغل کنم؛ ولی دستم لرزید و فشارم افتاد. نتوانستم زیاد سرپا بمانم؛ به خانه برگشتم. رجب تازه از خواب بیدار شده بود. دست و صورتش را شست. سفره صبحانه را پهن کردم. از حال و روز من فهمید اتفاقی افتاده؛ مشکوک شد و سراغ امیر را گرفت. نفس عمیقی کشیدم، گفتم: «امیر اعزام شد. هرچی صدات زدم جلوش رو بگیری بیدار نشدی.» دودستی محکم زد به سرش و گفت: «کار خودت رو کردی زهرا؟!» پای برهنه به طرف مسجد دوید؛ علی هم به دنبالش. اتوبوس حرکت کرده بود. برگشت خانه و همه‌ی کاسه کوزه‌ها را سر من شکست. چپ می‌رفت، راست می‌آمد، می‌گفت: «فقط دعا کن بلایی سر امیر نیاد؛ وگرنه روزگارت رو سیاه می‌کنم.» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم می‌خندم آنقدر می‌خندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ🌹 گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس این باران گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان… 🌹سلام اهالی منطقه ی اردهال صبحتون بخیر باشه ان شاءالله 🌺 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
خدایا شکرت... - خدایا شکرت....mp3
6.64M
❇️صبح ۱۶ ام آبان ماه ❇️خدایا شکرت ❇️خدایا برای تمام اردهالی های مهربونم روزی شاد رقم بزن 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥈نایب قهرمان مسابقات کشتی دانش آموزی کاشان ✅توسط قهرمان عزیزمون از روستای مهدی آباد جناب آقای ماهان مهدی پور ❇️تبریک ویژه ی رسانه منطقه ی اردهال خدمت آقا ماهان عزیز و خانواده ی محترمشان 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
📸 گزارش تصویری ✨️برگزاری جشن روزدانش آموزوهفته بسیج دانش آموزی با کلی از برنامه هاومسابقات متنوع ✅️قرائت قرآن مجید ✅️خواندن دعای فرج وشفای بیماران ✅️سرود ✅️دکلمه خوانی ✅️قصه گویی توسط خواهر گرامی خانم صادقی ✅️نمایش طنز ✅️مسابقات متنوع ✅️هدیای متنوع وباارزش ✅️پذیرایی ✅️داستانهای شنیدنی وپندآموز ✅️نصب پرچم کشورایران وفلسطین بالای درب ورودی دبستان هاجرحسنارود ✅️خواندن نمازجماعت ظهربه امامت حجت الاسلام برادران ✅️حضور جناب ستوان عزیزی فرمانده حوزه حضرت روح الله 📌باتشکر از تمامی زحمتکشان ودست درکاران این مراسم: خیرین،انجمن اولیاءومربیان،مدیریت دبستان خانم عالمیان،معلمان،دانش آموزان،خواهران جهادی وزحمتکش پایگاه مطهره 🏠دبستان هاجرحسنارود 📆دوشنبه 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
50.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚛رسول خدا میفرمایند؛ «فرزندانتان را بر سه ويژگى تربيّت كنيد: محبّت پيامبرتان ، محبّت اهل بيت و قرائت قرآن، زيرا حاملان قرآن در سايه خدايند؛ در آن روز كه هيچ سايه اى جز سايه خدا نيست و در كنار پيامبران و برگزيدگان او جاى دارند». 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🎇برگزاری جشن قرآن نوگلان پیش دبستانی سفیراردهال ❇️حفظ سوره ی اخلاص همراه با معنی ❇️همخوانی شعر سوره ی اخلاص 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁
⚘يك سلام بی حسرت، ⚘یک سلامی بدون کینه ⚘یک سلامی گرم ⚘سلامی سرشار از آرامش، ⚘روزتون بخير، ⚘و شاد،شاد. ⚘عاقبتتان بخير، ⚘عشقتان مستدام. ⚘ محبت خدا در دلتان ⚘ ⚘✿سلام اهالی منطقه ی اردهال ⚘✿صبح تون ⚘✿پر ازاحساس خوشبختی✿⚘ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
❣خدايا ❇️یادم بده آنقدر مشغول عیب‌های خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم... ❇️یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم... ❇️یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه... ❇️یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم... ❇️یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"... ❇️یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم... ❇️یادم بده چشمانم را روی بدی‌ها و تلخی‌ها ببندم .. چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا مى بيندهمه دنيا را 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 دیدارآیت الله سلیمانی اردهالی امام جمعه منطقه مشهداردهال کاشان وسردارمقدم فر دبیر کنگره علی بن باقر علیهما السلام وحجت الاسلام والمسلمین حلاجی رئیس دفتر ائمه جمعه شهرستان کاشان باحضرت آیت الله العظمی نوری همدانی حفظه الله تعالی آقا رحیم پرتابیان: 🔺دیدار آیت‌الله سلیمانی اردهالی امام جمعه منطقه مشهداردهال وسردار مقدم‌فر و دیگر اعضای هیات امنا آستان وکنگره بین المللی علی بن باقر علیهما السلام با رئیس محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ورئیس شورای عالي حوزه علمیه قم حضرت آیت‌الله حسینی بوشهری درقم: ✅در این دیدار امام جمعه محترم منطقه اردهال وسردار مقدم‌فر راجع به عظمت وشان و جایگاه رفیع حضرت علی بن باقر وضرورت برپایی کنگره بين المللی علی بن باقر علیهما السلام ومعرفی ایشان به جهان تشیع بیاناتی ارائه کردند؛ سپس آیت‌الله العظمی نوری همدانی پیرامون ضرورت برپایی چنین اجلاسیه هایی درجهت معرفی حضرت علی ابن باقر علیهما السلام وپاسداشت وتجلیل از مقام شامخ این شهید مجاهد وسفیر اهلبیت درایران وکاشان بیانات ورهنمودهایی را ارائه فرمودند. 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia
دعای کمیل:مورخ ۱۴۰۲/۸/۱۸ بعداز نماز مغرب وعشاء در حرم حضرت سلطانعلی ابن محمد باقر علیه السلام برگزار می گردد. 🎤مداح: کربلایی علیرضا دارابی (ع) 👈باماهمراه باشید... 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ardahalmedia