.
#زمزمه
#امام_حسین #حضرت_زینب
خورشید به روی نی نشسته
با زلف دریده و گسسته
خونین شده صورتش شفق وار
ما بین دو ابرویش شکسته
از بهر تماشای اسیران
مردم به نظاره دسته دسته
آذین شده شهرو، جشنی شده برپا
هستند همه خشنود با دلی خجسته
او می نگرد به خواهر خویش
گردیده چقدر پیر و خسته
دیدند که گریه کرد و آنگاه
چشمان قشنگ خویش بسته
#روح_الامین_کشاف✍
#کوفه
#شام
.👇
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_اسارت
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب
✍ #احمد_علوی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
چشم امید من به دوتا قطره اشک بود
این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن
هرشب بساط ساز من آماده بوده است
امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن
فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت
از چشم شور مردم بی روضه دور کن
ما مُردهایم بی تو و بی کربلای تو
فکری به حال مردم اهل قبور کن
کردی سفارش آن دو ملک را؛ ولی حسین
گاهی هم از کنار مزارم عبور کن
پروندهام پُر است از اعمال بد؛ ولی
تو صفحههای نوکریام را مرور کن
✍ #محسن_ناصحی
زمینه عاشورا ۱۴۴۵ حاج محمدرضا طاهری.mp3
8.96M
#محرم_۱۴۴۵
#زمینه_عاشورا
ایوای پر از زخمی، ایوای پر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیرهنت
چادرمو میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
خدای من خدای من؛
عریانه بچۀ باحیای من
خدای من خدای من؛
ببین چقد تنهان بچههای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
...........................
دیدم توی مقتل، سینهت پر از تیره
شمر از سنان داره، خنجر رو میگیره
تیرا رو از سینهت بیرون میکِشه
میشینه روی سینه تا آماده شه
با خنجرش ضربۀ محکم میزنه
رگای نامرتبت سهم منه
خدای من خدای من؛
کشتن بچهمو جلو چشای من
خدای من خدای من؛
به هیچکسی نمیرسه صدای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
...........................
گودال پر از خونه، خیمه تُو آتیشه
رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه
با اینکه ریختن سرِ تو قبیلهای
ولی تو فکر خواهرت عقیله ای
ضجر که دخترا رو هر بار میزنه
سرِ تو روی نیزهها زار میزنه
خدای من خدای من؛
سربریدن بچهمو روی پای من
خدای من خدای من؛
قهقهه میزنن به نالههای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
#حمید_رمی
کشیدم زجر بیش از هر کسی در این سفر بابا
کشیدم زجر ، افتادم زمین با چشم تر بابا
چرا اینقدر بد هستند با ما مردم کوفه
مگر از نسل ما هستند اینها بی خبر بابا
به من گفتند بابایت نمی آید ، خودم دیدم
سرت بر روی نی میرفت و ما هم پشت سر بابا
نخوردم غیر زخم از دشمنت در راه می دانی ؟
چهل منزل فقط عمه برایم شد سپر بابا
به استقبال ما هر کس که آمد سنگ دستش بود
تمام راه در دیدارهای مختصر بابا
یتیمی درد بی درمان یتیمی خواری دوران
همین اندازه میگویم برایت از سفر بابا
پریشان است مویم کاش با دست خودت می شد
ببندی گیسویم را باز هم با گیر سر بابا
دلم میخواست روی زانویت باشم ، از این پایین
ببینم روی ماهت را ببینم یکنظر بابا
ندارد طاقت دوری دل بی تاب یک لحظه
نمیخواهم بدون تو بمانم بیشتر بابا
میان دخترانت من به تو وابسته تر هستم
مرا با خود ببر با خود ببر باخود ببر بابا
#مهدی_قاسمی
#زمزمه سنتی
#ایام_اسارت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
حاج
#احمدصفاری
می میرم از جدایی
حسین من کجایی(3)
حسین تشنه لب
حسین محبوب رب
حسین جانم حسین (4)
من باغبان باغ
آتش گرفته هستم(3)
رفته تمام هستم
در این سفر زدستم (3)
حسین دور از وطن
حسین بی کفن
حسین جانم حسین (4)
جای نفس برایت
ازسینه ام شراره (3)
در آسمان زینب
نمانده یک ستاره (3)
حسین تشنه لب
حسین محبوب رب
حسین جانم حسین (4)
قرآن ز نی تلاوت
آیه به آیه کردی (3)
به محملم حسین جان
با سرتوسایه کردی (3)
الا ای همسفر
کمی آهسته تر(3)
حسین جانم حسین (4)
زمزمه_امام_زمان_عج
هستم گدای کوی تو
چشمم بود بر سوی تو
شاید ببینم روی تو
یابن الحسن یا بن الحسن
گیرم سراغت را کجا
در مروه ای یا در صفا
در سامرا یا کربلا
یابن الحسن یا بن الحسن
عشقت نهفته در دلم
مهرت سرشته با گلم
کی میشود حل مشگلم
یابن الحسن یا بن الحسن
یک شب به دیدارم بیا
تا من به اشک دیده ها
شویم کف پای تو را
یابن الحسن یا بن الحسن
تو خوب خوبی من بدم
گفتی بیا من امدم
از درگهت مکن ردم
یابن الحسن یا بن الحسن
مولا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت
یابن الحسن یا بن الحسن
زینب
کربلا تا شام ویران شهریارش زینب است
شیعه تا صبح قیامت افتخارش زینب است
عمه سادات باشد خود گلستانی ز یاس
گردش ایام هستی را بهارش زینب است
بیقرار اصفهانی