eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🕊🍃 #چفیه | #خادمانه |ختم صلوات امروز 🍃| هــدیـہ بہ شهید⇓ ❣| مصطفے ردانےپور ارسال تعـداد #صلوات به آے دے😌👇 •🌷• @F_Delaram_313 تعداد صلواٺ ها •• ۲۹۷۲ •• هر روز میزبان یڪ فرشته😃👇 |❤️| @asheghaneh_halal 🍃🕊🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🕊🍃 #چفیه | #خادمانه |ختم صلوات امروز 🍃| هــدیـہ بہ شهید⇓ ❣| مصطفے ردانےپور ارسال تعـداد #صلوات
🍃🕊🍃 | هر وقت که مادر برای سرو سامان دادن پسرش نقشه ای می کشید و او را در خلوتی به کنار می کشید می شنید که مصطفی می گوید :بچه های مردم تکه پاره شدن ،افتادن گوشه کنار بیابون ها ،اون وقت شما می گین کارهاتو ول کن بیا زن بگیر ! با همه این اوصاف شنیده بود.  امام (ره ) گفته ‏اند با همسرهای شهدا ازدواج کنید. مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش می خواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.  بهشان نگفته بود که این خانم همسر شهید است. ایشان همه خواستگارها را رد می کرد، مصطفی را هم رد کرد.  مصطفی پیغام فرستاد امام (ره ) گفتن : «با همسرهای شهدا ازدواج کنید » باز هم قبول نکرد او می خواست تا مراسم سال همسر شهیدش صبر کند.   دوباره مصطفی پیغام فرستاد که شما سید هستید می خواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. دیگر نتوانست حرفی بزند . جوابش مثبت بود .  امام خطبه عقدشان را خواند. مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت کنید » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: « از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد.»😔💔 هر روز میزبان یڪ فرشته😃👇 |❤️| @asheghaneh_halal 🍃🕊🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌[• #شهید_زنده •] °| اطعام عید غدیـر💚 °| پیشنهـاد ویژه دانلـود☝️ •✨• #عید‌ولایـت •✨• #استاد‌رفیعے ـشھید اند،امـا زندھ😌👇 [•🕊•] @asheghaneh_halal
[• #قرار_عاشقی⏰ •] بہ هواے حرمش میگذرد ایاممـ😊^→ ڪوه دردم ڪہ ڪند نام رضا آراممـ😍^→ ✨السلام‌‌علیڪَ‌یٰاعَلْےِ‌بْنِ‌مْوسَے‌الْرِضٰا✨ هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
👗👑 با یڪـ نگاه تـــو رنگمــ پـریده است••🤕 قــربانــ آن شــومـ کهـ تــــو را آفریده اســتـ ••😍 👗👑 @asheghaneh_halal
🐝°•| |•°🐝 شلام😃 دالم حوابہ یہ دختَل ڪوچولو لو میبینم😴 اینگَده نازه ته نگو! سَبیهه فِلسته هاست😌 شولَتیَم پوسیده اونم اینگالے حوابه سبییهه منم هست خوسجِل و ناز😍 عزیز دلم! اون خانوم ڪوچولو هم شبیهه خودت یه فرشتہ است☺️ اسمشم حسنا اس، حسنا عــــ🎀ـاشقانه‌های‌حلال شبیهه خودت که اینقدر ناز و معصومی فرشته کوچولوی عاشقانه ها هم ناز و معصومهِ!😘 : 💚ـادات(‌متن‌) ‌❤️ــاطمہ‌بآنـو(خوشگل‌سازے)‌ 🍼 استودیو نےنےشو آب قنـــــــــــــــ🍭ــــــد فراموش نشه👶👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_چـهـارم «تویی که نمے شناختمت» این گــــل پــر پـــــر از کجا آمده
🍃🎀 💚 یکے از همرزمانش میگفت:در لحظه ی شهـادت ترکشے به پهلویش اصابــت کرد. وقتے به زمین افتاد ازما خواست اورا بلند کنیــم. وقتے روے پایش ایستاد رو به سمت کربلا دستـش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جارے کرد : (السلام علیک یاابا عبدالله) بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بے کفن خود رفت. براے همین دستش هنوز به شانه ے ادب بر سینہ اش قرار دارد! براے من عجیب بود. چرا طلّاب علوم دینے وشاگـردان استاد، که معمولا انسان هاے صبور هستند در فراق این دوست ،طاقت از کف داده اند!؟ پیکر شہــید را داخل قبر گذاشتند ولحد راچیدند. شخصے کہ آخریـن لحد را گذاشت، وبیرون آمد، رنگش پریده بود! پرسیدم:چیزے شده؟! گفت:وقتے آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوے عطر فضای قبر را پر کرد. باور کنید باهمہ ی عطـرهاے دنیایے فرق داشـت! امروز مراسم ختم این شہـید است . رفقا گفته اند :خود استاد حق شناس در مراسم حضور می یابند! فراق این جوان براے استاد بسیار سخت بود. من در اطراف درب مسجـد امین الدوله ایستادم. می خواستم به همراه استاد وارد مسجد شوم. دقایقے بعد این مرد خدا از پیچ کوچہ عبور کرد وبه همراه چندتن از شاگردان به مسجد نزدیک شد. این پیر اهل دل در جلوے درب مسجد سرشان را بالا آوردند ونگاهے به اطرافیان کردند. بعد باحالتے نالان و افسرده گفتند: آه آه، آقاجان ... دوباره، آهے از سر حسرت کشیدند و فرمودند:(بروید در این تہران بگردیدو ببینید کسے مانند این احمد آقا پیدا مے کنید؟!) ...شب موقع نماز فرا رسید. درشبہاے دوشنبه وغروب جمعہ ایشان مجلس موعظه داشتند. یک صندلے برایشان مےگذاشتند واین مرد وارسته مشغول صحبت می شد. آن شب بین دونماز سخنرانے نداشتند،اما ازجا بلند شدندو روے صندلے قرار گرفتند. بعد شروع به صحبت کردند. موضوع صحبت ایشان به همین شہـید مربو‌ط می شد. در اواخر سخنان خود دوباره آهے از سرحسرت در فراق این شہید کشـیدند. بعد در عظمت این شہـید فرمودند:(این شہید را دیشب در عالــم رویا دیدم. از احمد پرسیـدم چہ خبر؟ به من فــرمود: تمام مطـالـبے که (از برزخ و...) مے گویند حق است. ازشب اول قبر وسوال و...اما من را بےحســاب وکتـاب بردند. بعد مکثے کردند و فرمودند... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_پنجم یکے از همرزمانش میگفت:در لحظه ی شهـادت ترکشے به پهلویش اصابــت کر
🍃🎀 💚 بعد مکثی کردند وفرمودند :( رفقا، آیت الله العظمی بروجردے حساب وکتاب داشتند. اما من نمےدانم این جوان چہ کرده بود، چہ کرد که به اینجا رسید!) من با تعجـب به سخنان حضرت استـاد گوش مے کردم. به راستے این جوان چہ کرده بود که اسـتاد بزرگ اخلاق و عرفان این گونه دروصف او اینــگونہ در وصف او سخن مے گوید!؟ بعد از مراســم ختـم به یکے از دوسـتان شہیدگفتم : این شہید چند سالہ بود؟ گفت: نوزده سـال! دوباره پرسیــدم : دراین مسجد چه کار مے کرد؟طلبہ بود؟ او جواب داد:نہ ، طلبہ ی رسمے نبود. امـا از شـاگردان اخلاق وعـرفان حضرت اسـتاد بود. در این مسجد هم کار فرهـنگے وپذیرش بسیج را انجـام مے داد. تعجــب من بیشـتر شد. یعنے یک جـوان نوزده سـالہ چگـونہ به این مقام رسیده کہ استـاد این گونہ از او تعریـف مے کند؟ آن شـب به همــراه چنـد نفر از دوسـتان وبہ همراه آیت الله حق شنـاس بہ منـزل همـان شہـید در ضلـع شـمالے مسجد رفتیـم. حاج آقا وقتے وارد خـانہ شدند در همـان ورودے منـزل روبہ بـرادر شہـید کردند وبـا حالتے افسـرده خاطـره اے نقـل کـردند و فـرمـودند : بہ جز بنده وخـادم مسجد ،ایـن شہـید بـزرگوار هـم کلیـد مسجـد را داشتند. بعـد نفسے تـازه کـردندو فـرمودنـد : مـن یـک نیمہ شب زودتر از ساعـت نمـاز راهے مسجد شدم. به محض اینکہ در را بـاز کـردم دیـدم شخصے در مسجـد مشغول نـماز است. حضـرت آقاے حق شنـاس مکثے کردنـد وادامہ دادند: من دیـدم یــک جـوان در حـال سجـده است، امـا نه روے زمین!! بلکـہ بین زمـین وآسمـان مشغـول تسبیح حضـرت حـق است!! حاج آقا حق شنـاس در حالے کہ اشـک در چشـمانشـان حلقہ زده بـود ادامہ دادند : مـن جلـو رفتـم ودیـدم همیـن احمـد آقا مشغـول نمـاز است.بعـد کہ نمـازش تمـام شد پیش من آمـد و گفت: تا زنـده ام بہ کسے حرفے نزنیـد. بعـد از تایید حضـرت آقاے حق شنـاس بود کہ برخے از نزدیک ترین دوستـان این شہـید لـب به سـخن گـشودند. آن ها آنچہ را به چشـم خـود دیده بودند بیـان کردنـد ومن با تعجـب بسیـار ، فقـط گوش مے کردم. آیـا یک جـوان مے توانـد بہ این درجہ از کمـال بشرے دسـت یابـد!؟ نمے دانم !؟ چـرا مـن بہ طور نا خـود آگاه در تمـام مـراسـم این شہـید حضـور داشـتم. چـرا این عبـارات عجیـب را از زبان این اسـتاد وارستہ وبه حق رسیـده شنیـدم !چـرا؟! شایـد ایـن بـار مسئولیـتے برعہده ی ماسـت . شـاید خـدا مے خواهـد یکے از بندگـان خـالص و گمـنام در گـاهش را کہ بسیـار سـاده وعادے در میـان ما زندگے کرد بہ دیگران معرفے کنیـم . شـاید براے این دوره ی معاصـر کہ غالـب بشر در ورطہ ی حیـوانے خـود دست و پـا مے زند احمــد آقا الگویے شـود براے آن ها کہ مے خواهنـد در مسـیر بندگے باشـند. هـرچنـد از دوران شہـادت ایشـان چندیـن دهه گذشتہ، امـا با یارے خـدا تصمـیم گرفتیـم کہ خـاطـرات این عـبد درگاه حـق الهے را جمع آورے کنیـم. تـازه زمـانے کہ کار شروع شد ،متوجہ دیگـر سختے های کار شدیم. احمـد آقا از آنچہ فکـر مے کردیم بسـیار بالا تر بود. اما اگر استـاد العارفیـن این گـونہ در وصـف این جوان سخن نمے گفت ، کـار بسیار سخت تر مے شد. آنچہ.... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌🍃 🍃 سوال مسابقه #قربان_تا_غدیر(۵) گفت و گوے فوق حاوےچه پیامے از ڪتاب نورانی نهج البلاغه می باشد
💌🍃 🍃 سلااااممم علیڪم مجددا ولادت امام هادے {ع}مبارڪ😍 خب خب بریم سراغ جواب گزینه ۳_خطبه ۹۶ ویژگے هاے پیامبر : قرارگاه پیامبر بهترین قرارگاه ومحل پرورش و خاندان او شریفترین پایگاه است در معدن بزرگوارے و گاهواره سلامت رشد ڪرد . دلهاے نیکوکاران شیفته او گشته و خدا به برڪت وجود او ڪینه‌ها را دفن کرد و آتش دشمنے خاموش ڪرد. این خطبه به بیان ویژگے هاے پیامبر مےپردازد... 🍃 💌🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۵) 🙂 مامان!! من باید کدوم مدرسه برم؟؟ ☺️ توی بهترین مدرسه حاضر میشی.
💌🍃 🍃 مسابقه (۶) 🤔 بحث الان چیه؟؟؟ 🙂 من میگم اجر شهدا خیلے زیاده... ☺️ اما من میگم از اجر شهدا بالا تر هم داریم... 🍃 @asheghaneh_halal 💌🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۶) 🤔 بحث الان چیه؟؟؟ 🙂 من میگم اجر شهدا خیلے زیاده... ☺️ اما من می
💌🍃 🍃 سوال مسابقه (۶) گفت و گوے فوق حاوے چه پیامے از ڪتاب نورانے نهج البلاغه می باشد؟! ۱) اجر عفت و پاڪدامنے_ حڪمت ۴۷۴ ۲) اجر ڪمڪ به فقرا _خطبه ۳۶ ۳) اجر قناعت_ حڪمت ۳۲۶ ۴) اجر همسردارے _ خطبه ۷۵ 🍃 @DokhtarAbani 💌🍃
°| لبخندبزن دلبر💚 \° لبخند ٺـو °/ ۺیرین‌است☺️ °\ دارو به چه ڪار آید⁉️ /° لبخند ٺـو😊 °| ٺسڪین است😍👌 😍✌️ (477)📸 🌸| @Asheghaneh_Halal
•••🍃••• #صبحونه کس را به خلوتِ "دلِ من♡" جز تو راه نیست🙊 این در به روی "غیرِ تو😌" پیوسته بسته باد😁 #صبحت_بخیر_جانم #صبحتون_دلانگیز @Asheghaneh_halal •••🍃•••
#همسفرانه صبحــ🌤 یعنۍ طلــوعِــ🌞 تـــــو بر مَــدارِ بی قراریِ من...💫 #صبحتــون_دلبــری😍🍃💗 ‌‌‌‌‌‌‌‌ بھ وقت ـعاشقے😉👇 •°❤️•° @Asheghaneh_Halal
[• ღ •] دعوا بین زوجین اجتناب ناپذیر است اما قوانینش را رعایت ڪنید: •💕•فقط روے مشڪل تمرڪز ڪنید. •🍃•در جمع دعــوا نڪنید. •💕•به گذشته باز نگردید. •🍃•توهین نڪنید. •💕•خوب بشنوید. •🍃•ڪنایه نزنید. 🙃 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•🍹•] @asheghaneh_halal
~🍃~ 👳🏻_:آخوند که سالیان دراز دنبال چنین استادےبود مشتاقانه در درس تربیتی آقا سید على شوشتری حاضر می شود. به طوری که نظر استاد را جلب میکند و استاد عنایت ویژه ای به وی مبذول می دارد. شیخ آغا بزرگ تهرانی در نقباء البشر واقعه ای نقل نموده که شدت این ارادت را می رساند. او می نویسد: آخوند در ایام تحصیل در نجف در مدرسه سیلمیه حجره داشت و در همان ایام سخت بیمار می شود و در بستر بیماری در حجره می خوابد. اتفاقا پزشکی از مریدان سید در همان ایام وارد نجف اشرف می شود و به خدمت آقا سید علی شوشتری می رسد. سید از دکتر در خواست می کند که سریعا در مدرسه سیلمیه بر بالین آخوند همدانے حاضر شود و به مداوای وی بپردازد. دکتر پس از حضور در بالین مریض و معاینه خدمت سید می رسد و اعلام می کند که مریضے وی صعب العلاج است و معالجه اش به هزینه سنگین نیاز دارد. سید به دکتر می فرماید که: برگرد و مریض را معالجه کن اگر چه مخارج درمان وی به صد تومان هم برسد. شیخ در توضیح مطلب مےنویسد که صد تومان در آن عصر مبلغ سنگینی بود و کمتر کسی از اهالی نجف بود که دارای صد تومان دارائی و مایملک باشد. از نقل فوق میزان اعتنای مرحوم شوشترے به شاگرد برجسته خود کاملا مشهود است. مـنـابـع: 1:نقباء الـبـشـر ،شیخ آغا بزرگ تهرانے 676/2 2:تذکره المتقین صـــ17ـ @asheghaneh_halal ~🍃~
🍒•| |•🍒 قشقرق هاے ڪودڪ 😫😭 قسمت چهارم👇 پیشگیرے از قشقرق هاے ڪودڪ : علت داد زدن ڪودڪ را پیگیرے ڪنید .🤔 در بعضے از خانہ ها تلویزیون همیشہ روشن است .📺در نتیجہ ڪودڪ مجبور مے شود بلند حرف بزند و بہ بلند حرف زدن عادت مے ڪند پس دنبال علت ها هم باشید. هیچوقت با داد زدن بر سرفرزندتان ڪارے را از او نخواهید .❌ سعے ڪنید براے صحبت ڪردن با فرزندتان بہ ڪنار او بروید و با صداے اهستہ با او صحبت ڪنید تا او هم یاد بگیرد.😊 هیچ گاہ براے صداے بلند فرزندتان با او مشاجرہ نڪنید ، زیرا وارد یڪ جنگ مے شوید و ناخواستہ داد مے زنید ،بهترین تڪنیڪ بے اعتنایے است. اگر ڪودڪ توانست صداے خود را ڪنترل ڪند او را تشویق ڪنید و هدیہ ڪوچڪے براے او تهیہ ڪنید.🎁 ☺️👇 🍒•• @asheghaneh_halal
😜•| #خندیشه |•😜 بـــا این فــرمون ڪه داریم میریم👆 دیگه نیازی نیست به خارج مهاجرت ڪنیم😄 ڪم ڪم ایـــران داره تبدیل میشه به #ایــــــــرانِ_خارجے به مــدد 😉 بعـــضے از مسئولیــن بررگوار ڪه چنـــین معمـــاری هایے رو👆 برای خــــانه های تحت سڪونتشون توی لـــواسون پیاده مےڪنند.👆😂 ایشون یڪے از خونه هایے ڪه در شهــرڪ #سیتے_هیلز وجود فیزیڪے دارد😂 دیگـــه از لاڪچری گذشته! توی خرابڪاری ڪه همشون استادن تـــوی تقلـــید ڪردن هم دیگه نگم براتون! بهـــتر از اونــوریا مےسازند!😎😁 دمتـــون گرم! مسئولین فوق لاڪچری! #سیتے_هیلز_لواسون😁 سیاست در طنزترین حالت ممڪن😎👇 •|😜|• @Asheghaneh_halal
❤️🍃 |•☺️•|تو در ڪنار خودت |•✨•|نیستے نمیدانے |•💚•|ڪه در ڪنار تو بودن |•😍•|چه عالمے دارد 😌 @asheghaneh_halal ❤️🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_ششم بعد مکثی کردند وفرمودند :( رفقا، آیت الله العظمی بروجردے حساب وکتاب
🍃🎀 💚 آنچه ڪه شاگردان و دوستان او از ڪرامات و حالات او می‌گفتند ڪار را سخت ڪرده بود. آیا آنها را جمـع آوری و مڪتوب ڪنیم؟ آیا مردم ظرفیت پذیرش این سخنان را دارند؟ آیا ما را متهـم به خرافه گویی و... نمی‌کنند آیا... و صدها سوال دیگر ڪه پاسخی برای آنها نمی یافتم. خلاصہ مدتہا خاطرات او ذهن ما را درگیر ڪرده بود. تا اینکه با یاری خدا از خود احمدآقا کمک خواستیم و ڪار را شروع ڪردیم. اگر هیچ کس هم از این مطالب سودے نبرد لااقل برای نگارنده مفید است. مطالب او همگی درس درست زیستن است. حمدآقا مربی فرهنگی مسجد بود. بارها به شاگردانش درباره‌ی عمل به دستورات دین و پرهیز از گناه سفارش می‌ڪرد. در بسیاری از موارد برای آنها از نتـــایج اعمالشـــان می گفت. از عقوبت گناهان و از فضایل کار نیکشان آنها را با خبر می کرد. او مانند یڪ طبیب ، دردهای معنوی را به خوبے درمان می‌ڪرد. نسخہ های او همگی مطابق با دستورات دین و آیات و روایات بود. براے همین امروز هم می توان به ڪلام دلنشیـن این استاد راه اعتماد ڪرد و آن را چراغ راه قرار داد. ما از خداوند مدد گرفتیم و از روح بلند این شهید کمک خواستیم. اما احتیاج بود ڪه مطالب عرفانی و شاید عجیب ایشان مستند باشد. فقط نقل قول از اطرافیان ، ڪار جالب نیست. این بار هم خود شہیـد ما را یاری ڪرد درست زمانی ڪه می خواستیم مطالبــ را آماده کنیم خبر جدیـدی به ما رسید بعد از 27سال از لابه لای یڪ ڪیف قدیمی و داخل یڪ سر رسید ، یڪ دفتر یادداشت کوچک از احمد آقا پیدا شد در این دفترچہ به قلم خود احمد آقا گوشہ اے از حالاتـــ و اتفاقات معنوے ایشان نگاشتہ شده بود. این مطالب تمام خاطرات دوستان و عبارات حضرت آقای حق شناس را تایید مے ڪرد. حالا دیگر خود شہید سندی قوی در اختیار ما قرار داده بود ما هم بسم الله رو گفتیم و کار را با قوت ادامہ دادیم. باید براے آنها که در آینده می آیند بگوییم. باید بگوییم برای زندگی صحیح ازکدام الگوها باید استفاده کرد. باید گفت آنها چه ڪردند و چگونه راه را پیدا ڪردند. باید این ستاره ها را به آیندگان معرفی ڪنیم تا راه را بهتر بشناسند. ان شاءالله. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_هفتم آنچه ڪه شاگردان و دوستان او از ڪرامات و حالات او می‌گفتند ڪار را س
🍃🎀 💚 آن روزها:راوی مادر شہید تهران خیلی کـوچک تر از حالا بود.مردم زندگی های ساده ولے با صفایی داشتند. بہ کم قـانع بودند. اما خیـر وبرکت از سـر وروی زندگی هایشان می‌بارید. خدا مے داند با ایـنکہ اوضـاع اقتصادی مردم ضعیف تر از حالا بود امـا دلخوشی مردم بیشتر بود. درب هر خانہ که باز می شد لشکری‌ از بچہ‌های قد ونیم قد راهی‌کوچہ و خیابان می شدند ! خانہ ها کوچک و شلـوغ بـود اما پر از خیر و بـرکت . صبح زود مردها بسم الله می‌گفتند وراهی کار می‌شدند وخانم هـا تـوی خانہ مشغول پخت و پز و شست و شو و... من و حاج محمود در روستای آینہ ورزان دماوند بہ دنیا آمدیم . دست تقدیر مارا بہ تـهـران آورد و در اطراف بـازار مولوی ساکن کـرد. حاجی مغـازه‌ی‌ چـایی‌فـروشی در چهار راه سیروس داشـت . آن موقع اکثر بازاری ها در اطراف بـازار سـاکـن بودند تـا بـہ محل کار نـزدیک بـاشند. خـداونـد بـاب رحـمـتـش را بـہ روی مـا باز کرد. زندگی خـوب و هـشـت فـرزنـد عطا کرد. آن سـال هـا ، در ایــام تـابستان ، بـہ هـمـراه بـچـہ ها بـہ دمـاوند مـے رفتیم و سـہ مـاه در روسـتا می‌ماندیم . بـچہ هـا از خانہ و مـحـیـط بـازار دور می شدند و حـسـابـے از آب و هـواے روستا لـذت مـی‌بـردنـد . آنـجـا بـاغ سـیـب داشـتـیـم و بـیـشـتـر فـامـیـل مـا هـم در آنـجـا بـودنـد. تـابـسـتـان سـال ۱۳۵۴ بـود کـہ بـار دیـگـر راهی روستا شـدیـم . آن مـوقـع بـاردار بـودم. در آخــرین روز هـاے تـیـر مـاه بـود کــہ بـا کـمـک قـابلہ ی روستا آخرین فـرزنـدم بـہ دنیا آمـد :پسـری بـسـیـار زیبـا کـہ آخرین فـرزنـد خانـواده‌ی‌ مــا بـاشـد.دوســت داشــتـم نـامـش را وحـیـد بـگذارم اما حـاجی اصـرار داشــت اسـمـش را احمد علـی بگذاریم. احـمـد علی از روز اول بـا بـقـیـہ بـچـہ هـایـم فـرق مـے کـرد . خـیـلی پـسـر آرامـی بـود. اصـلا اذیـت و حرص وجوش نـداشـت. مـن خـیـلی دوســتش داشــتـم . مـظلوم بـود کـارے بـہ کسی نـداشـت . از بـچگی دنبال کـار خـودش بـود. داخل خانہ.... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا