eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
Hossein Haghighi - Inja.mp3
8.46M
🇮🇷 🍃🎉 🇮🇷✌️ اینجـــا ایرانهـ✌️🇮🇷 تا آخرین نفس پاے ڪشورمون✌️ پـــــای رهبــــرمون✌️🇮🇷 و پــــای نظاممون وایسادیم✌️🇮🇷 🔦 🎓 @asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎨🍃 ♥ 👻 ♥ 📽 مـــلت شریف ایـــران✋ از شخص شخیص به شمـــا سلااااام😁🤪 😎 یه تُـڪ پــا اومـدم خودتون و ببینــممممم😉 همــش تو خونه اید ڪه!🤣 ســیاست در طنــــازتــرین حالت ممڪن😌👇 🎭| @Asheghaneh_halal 🍃🎨
📚✨ 🎁 . . 📖 ✐ـــ ـ ــــ ـ سالن خلوت تر شده است‌ ماییم و ادواردو ڪه نشسته بود ڪنار من. بین من و حامد. با همان شڪل و قیافه مسیح وارش. میگویم تا حالا ڪسے بهت گفته بود شڪل مسیحے؟ میگوید من خود مسیحم. میگویم پیامبرے؟ میگوید نه. بین مردم خودم تنهایم مثل مسیح. دشمنانم دشمنان مسیح اند. فقط یڪ فرق هست. مسیح یڪ روز صلیبش را به دوش ڪشید، من بیست سال. میگویم تو ما را ڪشاندے این جا، نه؟ ڪه چه بشود؟ ڪہ تو را پیدا ڪنم و نسرین را رها . . . "ادواردو" به قلم: بهزاد دانشگر و ناشر : عهد مانا . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 • 📚✨• @asheghaneh_halal
#بکانه قدر لحظہ ها رو بدونـ...☺ خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃
[• •] 🍃🌸 🌙🍃 حـــلول ماه ❣ مــــــــــبارڪـــباد.🌙🍃 🌹 دعــــاے هنـــگام رؤیت هلال ☺️ 🎙 با نواے دلنشین، . صـــدا، تصویــــر، حرڪـتـ👇🏻 √🎥√ Eitaa.com/Rasad_Nama
1_53831760.mp3
1.78M
❣ 🍃🌸 🌙🍃 حـــلول ماه ❣ مــــــــــبارڪـــباد.🌙🍃 🌹 دعــــاے هنـــگام رؤیت هلال ☺️ 🎙 با نواے دلنشین، . ڪلیڪ ڪن،صفاڪن😎👇 🎬| @Asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868378146268513513.mp3
17.26M
❣ 🍃🌸 🌙🍃 حـــلول ماه ❣ مــــــــــبارڪـــباد.🌙🍃 🔊 مناجات امام موسی کاظم (ع) در شب اول ماه رجب🍃🌸🍃 🎙با نوای: حاج میثم مطیعے 📝 متن دعا: MeysamMotiee.ir/post/253 ڪلیڪ‌ڪن،صفاڪن😎👇 🎬| @Asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃👑 <❤️> دوسـتـ(😍) دارمـ(😘) [☜] بـهـ(😊) اندازهـ(☺️) <❤️> تـمومـ(😍) ثانـیه هایـ(⏰) [☜] زنـــدگـــیــمــ(❤️) 👑🍃 @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_صد_و_بیست_و_نه قبل از اینکه فاطمه بتونه حرفی بزنه سها پرید وسط و گفت
💐•• 💚 -نمی خوای بگی کجا میخوایم بریم؟ -وقتی رفتیم می فهمی فاطمه با شیطنت گفت: حالا مثلا کجا؟ سهیل کارتون رو با پاش هل داد و نگاه غضبناکی به فاطمه کرد و گفت: قبرستون فاطمه لبخندی زد و گفت:جای خوبیه، حاضرم باهات بیام. بعد هم دوباره استکان رو برداشت و رو به روش ایستاد و گفت: جون فاطمه بیا این استکان چایی رو بخور، میدونم الان بهش نیاز داری... سهیل که دیگه جوش آورده بود با دستش استکان رو پس زد و گفت: بس کن دیگه فاطمه ... میفهمی الان حوصله ندارم؟! فاطمه که اشک توی چشماش جمع شده بود، نگاهی به سهیل انداخت، خیلی آروم گفت: چرا سهیل؟ چرا اینجوری با من رفتار میکنی؟! صدای آروم و لرزون فاطمه که دل سهیل رو به درد آورده بود ،باعث شد دست از کار بکشه، دستش رو به کمرش زد و سرش رو انداخت پایین و با صدایی که معلوم بود داره کنترلش میکنه گفت: فاطمه، با من کل کل نکن، یه مدت کارم نداشته باش ... دارم سعی میکنم یه چیزایی رو واسه خودم حل کن، پس لطفا دور من نچرخ... -فقط میخوام بدونم از دست من ناراحتی؟ یا از ماجراهای پیش اومده؟ فقط همینو بگو قول میدم تا آخر سفر چیزی نگم. -قضیه سر این زندگی زهر ماریه، سر از دست دادن همه چیزم، کارم موقعیتم، پولم، خونم، خانوادم ... آره فاطمه خانم قضیه سر اون نامه های لعنتیه ... حالا بس میکنی یا نه؟ -سر نامه ها؟! ... یعنی تو باور نکردی خودمم نمیدونستم اون نامه ها رو کی فرستاده؟ سهیل با غیض سرش رو بالا آورد و گفت: خیلی هم خوب میدونی اون نامه ها رو کی فرستاده؟ فاطمه با تعجب گفت: اما... ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••