∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
🌄صبح از سفر سـخت زمان مے آید
🌝زانـسوی زمین و آسمـان مے آید
❣شب را به فـراسوے زمین رانـده بہ خشم
🌤صـبحے کہ نفس نفس زنان مے آید
🍃✍🏻#قیصر_امین_پور
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
🔺7 نکته درباره مهریه💵
نیاز هست، بدانید...⬇️
🔰مهریه در سند عقدنامه ذكر میشود و دینی به گردن شوهر است.🧔🏻
🔰زن به محض ازدواج حق مطالبه مهریه را دارد و میتواند هر نوع تصرفی كه بخواهد در آن داشته باشد.👌
🔰اگر مهریه در عقدنامه ثبت شده باشد، میتوان آن را از طریق اداره اجرای ثبت اسناد و یا محاكم عمومی مطالبه کرد.🤗
🔰مهریه تا حدی كه رفع جهالت از آن شود باید برای طرفین مشخص باشد.✅
🔰مبلغ مهریه و کموزیاد بودن آن مهم نیست. مهم این است که به توافق طرفین رسیده باشد.🤝
🔰بر اساس قانون، برای ادای تمام یا قسمتی از مهریه میتوان مدت یا اقساطی قرار داد.📝
🔰مهریه نشان محبت مرد به همسرش است. اما مراقب باشید که این هدیه، با ترس و اجبار و وحشت از زندان افتادن تقدیم خانم نشـود.😌🤩
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
#قبل_از_ازدواج
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 سلام تشکر بابت کانال و سوتی های
خوبتون. من یه مقدار آدم عصبی ای هستم تلاش
میکنم بیشتر شه کنترلم و بهتر هم شدم درطول
زمان؛ ولی یه مقدار عصبی بودن ذاتی هنوز تو
من هست که در حال تلاش برای رفعشم...
سوتی من این بود که یه بار با مامانم داشتم
فیلم میدیدم، فیلمه هم زیرنویس داشت ولی
یه کم پس و پیش شده بود زیرنویسش، مامانم
هی میگفت اه این چرا اینجوریه بریم یه فیلم
دیگه ببینیم، من ولی میخواستم اون فیلمو
ببینم تا آخر، مامانمم هی میگفت بزنیم یچی
دیگه، یهو اعصابم خرد شد گفتم وای چرا آنقد
اعصابت ضعیفه؟😬 تحمل کن دیگه😐
(خودم اعصابم بیشتر خرد شده بود ولی به
مامانم میگفتم اعصاب ضعیف😅😅😅😩)
ازون موقع به بعد با داداشم هی این قضیه رو
سوژه میکنیم میخندیم، تصمیم گرفتم بیشتر
روی خشمم کار کنم و دارم کتابِ "برای پخته
شدن کافیه که از کوره در نری (که دانلودش
رایگان هم هست، سرچ بزنید براتون میاره)
رو میخونم خیلی عالیه کتابش..👌
به بقیه افرادی هم که این مشکل رو دارن خوندن
این کتابو توصیه میکنم؛ چون خیلی این مشکل
ویران کننده ست برای دین و ایمان آدم و حق
الناسه. تشکر🌷
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 569 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
🆔| @Daricheh_Khadem
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Refighe Nime Rah Boodam_۲۰۲۳_۰۲_۱۴_۱۴_۰۵_۵۶_۴۶۳.mp3
4.9M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
#رضا_پورکاوه🎙
گویند “می” نمی شود
از راه گوش خورد
من “یاحُسین” میشنوم
مست میشوم..💔
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
حرف حق❤
«ما مرده بودیم امام خمینی ما را زنده کرد.»
#بهجاموندهاز۲۲بهمن😅😂
#قبولکنیددیگه😁
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
به خودم آمدم
انگار تویی در من بود..😁
این کمی بیشتـر از
دل به کسی بستن بود..😇
#دلبرِمن💓🌸
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_چهاردهم حسام کلافه به آپارتمانش بازگشته بود. از عصبانیت
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_پانزدهم
لحظه ای که حوریا شش سنگ مزار یکسان را در کنار هم دید، هول و هراسی به دلش چنگ انداخت. پدر،مادر،عمه،شوهرعمه،دخترعمه و در آخر مادربزرگ حسام، در کنار هم بی صدا و خاموش آرمیده بودند. حتی نمی دانست سینی خیرات را بر سر کدام مزار بگذارد. این قبرها، تنهایی و بی کسی حسام را یکجا به رخ حوریا و خانواده اش می کشید و باورشان می شد که وقتی حسام می گفت کسی را جز خدا ندارم، یعنی چه؟! وقتی به حوریا می گفت همه کس و کارم شده ای، زندگیم شده ای یعنی چه؟! حسام سینی خیرات را از حوریا که محزون و بغض آلود به قبرها خیره شده بود گرفت و از حاج خانم تشکری کرد و گفت:
_ همیشه خیرات رو روی مزار مادربزرگ میذارم که از همه شون بزرگتره.
و سینی را روی مزار مادربزرگش گذاشت و شروع کرد روی هر سنگ مزاری چند شاخه از گلایول سفید را گذاشت و فاتحه ای خواند. حوریا تحمل دیدن حسام را نداشت. چرخید و پشت به حسام قطرات اشکش را که پی در پی و بی اختیار از پلکش می افتادند پاک می کرد. خودش را حتی نمی توانست جای حسام و حجم تنهایی اش بگذارد. دیدن آن همه قبر، با تاریخ وفات یکسان دلش را داشت می ترکاند. سنگ قبر متفاوت و سفیدرنگ مادربزرگ حسام انگار آخرین کورسوی امید حسام بود که خاموش شده باشد. کمی که آرام شد چرخید و نگاه نگران حسام را روی خود احساس کرد. چشم چرخاند و نگاه حسام را شکار کرد و طولانی ترین نگاهش را به آن گره زد. حسام متوجه حال منقلب حوریا شده بود و برای اینکه او را از این حال درآورد گفت:
_ حوریا خانوم زحمت می کشی گلا رو پرپر کنی؟ من میرم آب بیارم که بشورم سنگا رو.
و از آنها دور شد. خودش هم بغض داشت. دوست داشت با صدای بلند حوریا را به خانواده اش معرفی کند اما از حضور پدر و مادر او شرم داشت. گالن آب را از پشت ماشینش برداشت و به آنها پیوست. حاج رسول با صوت خوش و بلندی در حال قرائت قرآن بود و حاج خانم سینی خیرات را بین مردم می چرخاند. حوریا گلها را پرپر می کرد و منتظر بود حسام کارش را انجام دهد که بتواند پره های گل را با سلیقه روی هر مزار بچیند. کم کم شروع کرد در دل خودش با پدر و مادر حسام حرف زدن.
_ فکر نمی کردم انقدر پسرتون تنها باشه. می دونستم کسی رو نداره اما فقط با دیدن مزار شما این واقعیت به رخم کشیده شد. پسرتون خیلی قویه که تونسته توی این تنهایی دوام بیاره. من عروستونم، حوریا... به هم موقتی محرم شدیم و قراره بعدا عقد دائم کنیم. حسام میگه همه کس و کارش شدم. می دونم جای هیچ کدومتونو نمی تونم پر کنم اما... تنها کس و کارش شدم. قول میدم... یه قول واقعی و جانانه... مراقب پسرتون باشم و نذارم از این به بعد تنهایی بکشه. شما هم دعامون کنید زندگیمون خوب باشه.
حسام متوجه بود که حوریا غرق این سنگ مزارها شده. در سکوت اجازه داد با آنها انس بگیرد و آشنا شود. بعد ازآنجا به درخواست حاج رسول به مزار شهدا رفتند و راهی منزل شدند. حسام رو به حاج رسول گفت:
_ حاجی شام بریم رستوران؟
نفس حاج رسول کمی گرفته بود. گفت:
_ کمی خسته م حسام جان. من و حاج خانوم رو برسونید. اگه خواستی خودت با حوریا برو.
حوریا برگشت و به چهره ی رنگ پریده پدرش نگاه کرد و گفت:
_ منم نمیرم. برمی گردم خونه. کپسول اکسیژنتون پره؟
حاج خانم تایید کرد و گفت که نگران نباشد. حسام گفت:
_ پس با اجازه تون شام میگیرم میارم خونه شما. اگه اجازه بدید به افشین و النا هم میگم بیان.
خندید و ادامه داد:
_ این افشین مخ منو خورده از دیروز بسکه گفته شام نامزدیتو ندادی بهمون.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_پانزدهم لحظه ای که حوریا شش سنگ مزار یکسان را در کنار هم
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_شانزدهم
حاج رسول روی مبل دراز کشیده و اکسیژن به دهانش، نفس هایش را تنظیم می کرد. افشین خانه را روی سرش گذاشته بود. در حال چیدن سفره و کمک به حاج رسول که بتواند از روی مبل بلند شود و کنار سفره بنشیند، گفت:
_ حاجی می فهممت. تازه فهمیدی حسام کیه و چه هیولاییه که کارت به این کپسول اکسیژن کشیده. نگران نباش حاجی... کم کم به این غول عادت میکنی. چه میشه کرد دیگه... مال بده و بیخ ریش صاحابش. حسام که صاحاب نداره پس میفته به بیخ ریش شما...
و قهقهه ای زد و حاج رسول بی جان می خندید. شمرده شمرده گفت:
_ اتفاقا دیدن حجم صبر و مردونگیش منو از پا درآورد.
و با یادآوری مزار گفت:
_ با دیدن اون سنگ مزارها واقعا ته دلم خالی شد برای این پسر. خدا رحمتشون کنه، کم داغی نکشیدی حسام جان.
و حسام سر به زیر و بی صدا زوم گل های سفره شده بود. غذاها که پخش شد حاج رسول گفت:
_ قبل از خوردن غذا برای خانواده حسام یه فاتحه قرائت کنید.
حمدوسوره که قرائت شد حاج رسول گفت «بسم الله»
افشین با لحن شوخی گفت:
_ خب این غذا که خیرات شد. پس... شیرینی نامزدیت می مونه برا یه وقت دیگه.
و موذیانه خندید و جمع را به خنده وا داشت. حسام می خواست به او جواب دهد که حاج رسول گفت:
_ از این لحظه کسی حرف شیرینی نامزدی رو پیش بکشه با من طرفه.
و دوباره همه خندیدند و افشین دستش را به حالت تسلیم بالا گرفت. بعد از شام حال حاج رسول بهتر شده بود و به پیشنهاد النا همه برای خیابان گردی حاضر شدند. حاج رسول و حاج خانم منزل ماندند و خستگی را بهانه کردند و آنها را با هم راهی خوشگذرانی کردند. به پیشنهاد حسام، همگی راهی پارک کوهستانی شدند که حسام سرگشتگی اش را آنجا جا گذاشته و با توبه ای نصوح از آنجا راهی خانه اش شده بود. به انتهای جاده که رسید دست حوریا را گرفت و دامنه ی کوه را به او نشان داد.
_ اونجا بود که از خودم رها شدم. همونجا توبه کردم و از خدا کمک خواستم. فکرشم نمی کردم یه روز دستت رو بگیرم و بیارمت اینجا و بگم خدایا شکرت که خوب برام ساختی.
بوسه ای نرم روی دست حوریا کاشت و با هم از ماشین پیاده شدند. بلال های کبابی که افشین خرید با هزار شوخی و مسخره بازی خورده شد و بعد از ساعتی وقت گذرانی از افشین و النا جداشدند و راهی محله ی خودشان شدند.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
به وقتِ خانهتکانیِ صحنهای حرم🌥
بخواه قلب من از گَردِ غصه پاک شود:)✨
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
#خادمانه
💠 جشن نیمه شعبان
📌 با حضور :
خانواده های معظم شهیدان آرمان علی وردی
وشهید سید روح اله عجمیان
📌سخنران و مداحان:
شیخ علی سرلک
حاج سیدمهدی میرداماد
🗓سهشنبه ۱۶اسفندماه
⏰️ساعت ۱۴/۳۰
🔸️خیابان تختی سالنطالقانی
📍 شهرستان بروجرد
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
سلام
یادش بخیر😍
این عکس برای محرمہ..
محرم بود رفتیم هیئت و ازم عکس گرفتن📷
الان هم رفتیم هیئت شادے اهل بیت توی همون مکان🌸😁
بهـبهــ😍
🏷● #نےنے_لغت↓
نداریم🤗
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
با بچهها بچگے کنیم.
درست مثل پیشوایانمون.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
⌠ هزار قصّه نوشتیم📖
بر صحیفه دل❤️
هنوز عشقِ تو😘
عنوان سرمقاله ماست😌 ⌡
#ارفع_کرمانی /✍
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1729»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
قسمت اول رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883
هدایت شده از رصدنما 🚩
قسمت اول رمان امنیتی سیاسی "نقاب ابلیس" 👇
https://eitaa.com/rasad_nama/25563
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
بهتـࢪ😊
آن اسٺـ👌🏻
ڪـه غفلٺـ⚡️
نڪـنیم از #آغاز
بازڪن پنجـ🏞ـࢪه ࢪا
صـبــ🌤ــح دمــیــــــد😍✋🏻
#سلام_صبحتون_بخیر💐
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
💚به رسم ادب واحترام،
💚به ساحت مقدس امام رضا"ع"
💟السلام علیڪ یا امام الرئوف💟
💚ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ
💚 ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ
💚 ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ
💚 ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ
💚 ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً
💚 ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ
💚 ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ...!
#چهارشنبه_هاۍ_امام_رضایے
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
فهیمہ بر سر پیڪر پاره پاره
همســرش حاضر شد،
در حالی ڪہ پیراهن سفیـد
پوشیــده بود
و فــریاد میزد:
ای همسـر شهیدم!
شہادتت مبــارڪ!🌱
و در مراسم ختم نیز گفت:
این ختم نیست، ڪہ آغـاز است ،
آغاز راهی ڪہ همسرم آن را پیمود …🌷
فهیمہ تا یڪ سال سفید پوشید
و تاڪید داشت کہ اگر غلامرضا
بہ مرگ طبیعی رفتہ بود باید
عــزاداری میڪرد.
او حتی با غلامرضا
خداحـافظی هم نڪرد.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #غلامرضا_صادقزاده
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
🔺دلایل درست ونادرست ازدواجکردن👫
هر دختر و پسری حتما باید قبل از ازدواج کردن، دلیل و علت آن را برای خود مشخص نمایند.⁉️
اگر ازدواج کردن جوانان به دلایل زیر باشد⬇️
یعنی هدف صحیحی برای ازدواج خود تعیین کرده است.✅
1- همراهی و همصحبتی
2- ابراز محبت و عشق و صمیمیت
3- داشتن شریک حمایت کننده
4- شریک جنسی
5- والد شدن.
🔻اما اگر ازدواج کردن جوانان تنها به دلایل زیر باشد⬇️
یعنی هدف صحیحی برای ازدواج خود تعیین نکرده است❌
1- تضاد با والدین
2- مستقل شدن
3- التیام یک رابطه شکست خورده
4- فشار خانواده یا اجتماع
5- دلایل اقتصادی
6- تنهایی
7- احساس کمبود اعتماد به نفس
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
#قبل_از_ازدواج
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
قسمت اول رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883
هدایت شده از رصدنما 🚩
قسمت اول رمان امنیتی سیاسی "نقاب ابلیس" 👇
https://eitaa.com/rasad_nama/25563
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
✍ اگه همسرتون بدقولے ڪرد
یا دیر به خونه اومد و توضیحے
نداد بعد از رفع خستگے باملایمت
ازش علت تاخیرش رو بپرسید
و بهش بگید ڪه نگرانش شدید.ツ😌
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 سلام. اینکه میخوام بگم سوتی نیست
ولی باتوجه به فضای کانالتون، گفتم بفرستم
دیروز در راهیان خواهران، حاج آقا یک جمله
طلایی گفتن:
خدا خودتون و نیمه ی گمشدتون رو البته تا
وقتی که برای شماست حفظ کنه بعدش بزنه
نصف کنه😂😂😂
گفتم که برادران حواسشون باشه😁
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 570 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
🆔| @Daricheh_Khadem
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
4_6028074474966878278.mp3
17.06M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
#حاج_حسین_یکتا🎙
اگرمیخوایدخترحاجقاسمباشی
تومسیرحاجقاسمباشی
یعنیبایدمجاهدباشی..!
-حاجحسینیکتا
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
قسمت اول رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883