1686270704421534952454.mp3
2.31M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
مارا بخر به خاطر این چند قطره اشک
کاری به غیر ِگریه بلد نیستیم حسین : ))
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_یازدهم چادر سفید ضخیمی بود که از زیرش چیزی
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دوازدهم
شروع به خواندن سوره نور کردم.
عاقد هم شروع به خواندن خطبه و وکالت گرفتن شد:
دوشیزه مکرمه سرکار خانم رقیه معصومی آیا وکیلم شما را با مهریه معلومه، یک جلد قرآن کریم، یک جفت شمعدان و آیینه و 14 مثقال طلای ساخته شده شما را به عقد دائمی آقای احمد صفری در بیاورم؟
کسی گفت:
عروس رفته گل بچینه
برای بار دوم وکالت گرفت و ولوله ای در دلم افتاد.
صدای عاقد در گوشم پیچید:
برای بار سوم می پرسم
سرکار خانم رقیه معصومی ... آیا وکیلم؟
سکوت محض اتاق را فراگرفته بود و فقط صدای ساییده شدن قند روی سرم به گوشم می رسید.
در دل بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و بعد با صدایی که به زور از حنجره ام بیرون می آمد گفتم:
با اجازه آقاجانم ... مادرم ... بله
صدای کل در فضای اتاق پیچید.
عاقد بلند گفت:
لطفا ساکت.
بعد گفت:
آقا داماد، آقای احمد صفری وکیلم؟
با صدای مردانه اش که گوش هایم برای شنیدنش تیز شده بود گفت:
با توکل به خدا، بله
دوباره همه کل کشیدند.
عاقد گفت:
لطفا ساکت!
یکی از مواقع استجابت دعا موقع خواندن خطبه عقده.
هر کس هر حاجتی داره از خدا بخواد.
عروس و داماد هم برای خودشان، خوشبختی شان، حاضرین در مجلس، ملتمسین دعا و تعجیل در فرج امام زمان دعا بفرمایند.
و بعد مشغول خواندن خطبه عقد شد.
همه چیز انگار دور سرم می چرخید.
در دل فقط دعا می کردم.
وقتی عاقد بلند گفت صلوات فهمیدم تمام شد.
من و او، من و احمد به هم محرم شدیم.
من شدم زن او، مال او و او شد همسرم، شوهرم و به تعبیری همه کسم.
عاقد رفت و همه شروع به کل کشیدن و دست زدن کردند.
اقدس خانم هم دف می زد.
مادر دستم را گرفت و از جا بلندم کرد.
آقاجانم که جلو آمده بود چادرم را از سرم بردتشت.
از خجالت سرخ شدم.
تبریک گفت، مرا بوسید و دستم را در دست او گذاشت.
دست های یخ کرده ام میان دست های گرم او جای گرفت.
انگار از دستش حس آرامش و صمیمیت به تمام وجودم منتقل می شد.
آقاجان با او هم روبوسی کرد.
بعد از آقاجان پدرش-پدر احمد- آمد با من روبوسی کرد و برای مان آرزوی خوش بختی کرد.
بعد هم مادر و مادرش، خواهرانم و کلی افراد دیگر جلو آمدند، تبریک گفتند و روی مان را بوسیدند.
هر کی با ما روبوسی می کرد عکس هم می گرفت.
در تمام مدت هم دست من در میان دست او بود
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_سیزدهم
انگار نمی خواست دستم را رها کند.
من هم تمام مدت از خجالت سرخ و سفید می شدم.
دوباره هدیه دادن ها شروع شد و دست و گردنم پر از طلا شد.
تقریبا همه با ما عکس گرفتند و رفتند.
خانباجی نیامده بود.
از مادر خواستم خانباجی را صدا کند که او هم بیاید و با ما عکس بگیرد.
خانباجی که گوشه ای ایستاده بود با شادی کنارم آمد مرا بوسید چادرش را مرتب کرد و عکس گرفتیم.
صدای دف اقدس خانم در گوشم بود.
به خانباجی گفتم که بگوید اقدس خانم هم بیاید.
خانباجی رفت و صدای اقدس خانم از ته مهمانخانه به گوش رسید که با تعجب بلند پرسید:
چی؟ رقیه میخواد منم باهاش عکس بگیرم؟!
بعد با شادی سریع خودش را به من رساند.
محکم مرا بوسید کنارم ایستاد و عکاس عکس گرفت.
اقدس خانم یکی از همسایه های مان بود که از جوانی همسرش را از دست داده بود.
چند فرزند داشت که در خانه ای کوچک در انتهای کوچه مان زندگی می کرد و با کارگری در زمین های کشاورزی، در خانه های مردم و گاهی دف زنی در مجالی خرج زندگی شان را در می آورد.
زن خوب و خوش اخلاقی بود با این که کمتر از 40 سال داشت ولی چهره اش بسیار پیر و شکسته شده بود.
مادر با وجود این که اهل دف و مطربی نبودیم برای این که به او کمکی کرده باشد از او برای دف زنی دعوت کرده بود.
همه عکس گرفتند و رفتند اما من هنوز صورت او را ندیده بودم.
نمی دانستم دستم در دست چه کسی است.
مادر احمد جلو آمد.
دست راست مرا گرفت و مرا به سمت او چرخاند و دست دیگرمان را هم در دست هم گذاشت.
برای اولین بار با هم رخ به رخدشدیم.
نیم نگاهی به او کردم و سرم را پایین انداختم ولی انگار او به من خیره شده بود.
همان نیم نگاه برایم کافی بود.
با نگاهی که سرشار از آرامش بود به من نگاه می کرد.
ابروهایی کشیده و پر، چشمانی نه خیلی درشت و نه خیلی ریز، بینی عقابی، با لب و دهانی معمولی که لبخند ملایمی بر آن نقش بسته بود.
ته ریش و پوستی گندمی داشت.
همه اجزای صورتش معمولی بود نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچک.
انگار خدا در خلقت او همه چیز را میانه آفریده بود.
چهره اش در همان نگاه اول به دلم نشست.
کت و شلوار سیاه، پیراهنی سفید با کراواتی مشکی با خال های زرد رنگ پوشیده بود.
عکاس صدا زد:
عروس خانم و آقا داماد میخوام عکس بگیرم چند لحظه به صورت هم نگاه کنید.
با هزار شرم و خجالت دوباره سرم را بالا آوردم.
نگاه مهربانش همراه با لبخند ملایمی که روی لبانش نقش بسته بود بر روی صورتم خیره مانده بود.
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی ••
گریزانم من از حال و هوای خود، ولی آقا
نشستن در هوای این حرم را دوست دارم
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
هزاران جان ما و بهتر از ما
فدای #تُ ،
که جان جان جانى
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
⃟ ⃟•🌱 به نفسهای تو
بند است مرا هر نفسی😌
⃟ ⃟•💚 سایه ات کم نشود
از سرمان حضرت یار🥰
محمود احمدی ✍🏻
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1960»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
🇵🇸
🌱اللهُ ولیُ الذینَ آمَنوا🌱
خدا یار اهل ایمان است ...
سوره بقره،آیه ۲۵۷
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
@ASHEGHANEH_HALAL
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
✨ وَه که چه شکوهی خواهد داشت روزی که مولای ما با عصای موسی ، دَم عیسی و خُلق محمّدی ، همهی عالم را مبهوت کند...
🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِـوَلـیِّڪَ الفَـرَج...
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥿𓆪•
.
.
•• #ریحانه ••
مدافع حرم زینب سلام الله نمیتوانم باشم!😔
ولـــــــــــی....!!!!☝️
مدافع چادر حضرت زهرا که هستم!🙂✌️🏻
.
.
𓆩صورتتٓوروسرےهاراچهزیبامیڪند𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥿𓆪•
•𓆩📺𓆪•
.
.
•• #هیس_طوری (History) ••
🎯 چارلز دیکنز برای افزایش خلاقیت و
توانایی خود حالات عجیبی داشت. وی مرتبا
جای وسایل و چیدمان اتاقش را عوض می
کرد؛ به آینه زیاد نگاه می کرد و عجیب اینکه
همیشه رو به قطب شمال می خوابید!
.
.
𓆩هوشیارپایانمیدهدمدهوشےتاریخرا𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📺𓆪•
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 من ۴۶ سالمه؛ سوم ابتدایی بودم برای
اولین بار معلم انشا گفت درمورد جنگ
فلسطین و اسراییل بنویسید...
منم اون موقع روستا بودیم چیزی در موردش
نمیدونستم؛ حتی تلوزیونم نداشتیم! منم
برداشتم هر چی درود سلام و صلوات بود نثار
اسراییل کردم😏 هرچی فش و دشنام بود
روانه ی فلسطین😢 کسی چیزی نگفت حتی
معلم نمره ۱۸ بهم داد🙄 من تاسالها اسراییل
رو دوس میدونستم و فلسطین رو دشمن!
نمیونم معلمه مثل من گیج میزد یا طرفدار
اسراییل بود هیچی نگفت بهم😌
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 716 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪
مداحی آنلاین - گاهی که قلب اهل زمان سنگ میشود - امید روشن.mp3
4.34M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
هر کسی رو با رفیقش میشناسن
یه کاری کن منو با تو بشناسن مهدیِ زهرا...(:
#اللهمعجللولیکالفرج
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
روزیقدسآزادخواهدشد❤️🩹 . . .
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
🤍☁️ #خادمانه سلام و دروووود بر همسرانِ عاشق و البته مجردانِ عاقل🤓👌 و همچنین حتی سلام به کسی که در
•𓆩💗𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
بسم الله
درباره نحوه وصال عاشقیمون
همسایه بودیم
مامانش هیئت داشت که مامانم و خواهرم میرفتن
فهمیدن دختر دانشگاهی داره
منو خواهرش هم رشته بودیم
به بهانه گرفتن یه کتاب شب دوتا از خواهراش و مادرش اومدن جلو در ما رو به حرف گرفتن
دقایقی بعد خودش با ماشین اومد وایساد
سلام کرد، خواهرش معرفیش کرد
خواهر زاده اش رو بغل کرد و رفت
دو سه روز بعد گفتن میخوام بیایم خواستگاری
منم از جایی که قصد ازدواج نداشتم گفتم برا رد کردنه، بگو بیاد 😐
[شما هم میتونید خاطراتتون و یا پیام عاشقانهای که برای همسرتون دارید رو از طریق راه ارتباطی به ما برسونید تا ما در کانال قرارش بدیم...☺️]
.
.
𓆩عشقتبههزاررشتهبرمابستند𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💗𓆪•
🪞••
سلام و نور و رحمت خدمت تڪ تڪ
اعضاے ڪانال هاے
••❤️ #عاشقانههاےحلال
••📿 #هیئتمجازے
••📡 #رصدنما
خدمتتون عارضیم هرگونه استفاده اے
از قالب ها و هشتگ هاے این سه ڪانال در ڪانالهاے دیگر اشڪال شرعے دارد، و حرام است...
#مدیون_نشے_مومن☺️👌
••و من الله توفیق••🇵🇸
Eitaa.com/asheghaneh_halal
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
Eitaa.com/Rasad_Nama
🪞••
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی ••
امـام رضا(ع)
از قول جدشان امام صادق(ع)
میفرمودند:
مرگ برای مؤمن، مثل بوییدنِ
خوشبوترین گلهاست
با بویِ خوشش از حال میرود و
خستگی و دردش برطرف میشود...
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #نےنے_شو ••
منو باباژونی بلا دفاع از ملدم فلشطین اومدیم😍
ملدم فلشطین تنها نیشتن👌
.
.
𓆩نسلآیندهسازاینجاست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
عشـــق یعني ،
بتوني بغلش کنيُ
آروم توگوشش زِمزمه کني
عاشقتم♥️
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
⃟ ⃟•🇮🇷 ما
آخرِ تاریختان را مینویسیم🇳🇮
ما نقطهی پایانتان را میگذاریم❗️
⃟ ⃟•🗓 اینک
هدف واضح، مسیر و راه روشن💡
چشم انتظارِ فتح، فتحِ آشکاریم✌️🏻
رباب کلامی ✍🏻
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1961»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
زندگے بوے خوش نسترن است 🌸
بوے یاسے است
ڪہ گل ڪرده بہ دیوارِ نگاه من و تو 👀
زندگے خاطره است
زندگے خنده ے یڪ شاپرڪ است بر گل ناز ◠◡◠
زندگے شیرین است 💕
✍🏻 سهراب سپهرے
☕️ صبحتون دلنواز 🌷
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
@ASHEGHANEH_HALAL
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩✨𓆪•
•• #همسفرانه ••
.
.
[🌿]یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت همراهش بودم.
[🚙]داخل ماشین هدیهای به من داد. اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همانجا بازش کردم.
[🌹]دیدم روسری است. یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. از آن وقت روسری گذاشتم.
#همسرشهیدمصطفیچمران
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩✨𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
به احتمال زیاد،
بارها شنیدی که میگن:
😌 «طرف رو برای خودش بخواه»
یا شاید پیش اومده باشه که
به کسی گفته باشی:
«اون من رو به خاطر خودم نمیخواست»
💚 اما این #خودم چیه...؟
کدوم ویژگیها «خود» رو میسازه...؟
🌸 جواب یک جملهست:
هر ویژگی در ما که توی موقعیتهای
مختلف، ثابت باشه و تغییر نکنه
مثلا #مهربونی
هرکسی توی موقعیتهای شاد
😅 میگه و میخنده و مهربونه
اما اون کسی، مهربونی جزء ویژگیهای
اصلیشه که توی بدترین شرایط
مهربونه و خیرخواه دیگران
💰 یا #پول
اگه کسی یک شبه پولدار شه
یا توی موقعیتهای خاص، پول
توی حسابش باشه، پولدار بودن
ویژگی اصلیش نیست
و «خود»ش رو شکل نمیده
چون دائمی و همیشگی نیست
💜 پس #خود آدمها
مجموع این ویژگیهای اصلیه...
🌾 هر صفت و ویژگی که ملکهی
همیشگی ذهن و شخصیت انسان بشه،
شکل دهندهی "خود" دائمی آدمه
و میشه بر اساسش
برای ازدواج تصمیم گرفت و انتخاب کرد..
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥿𓆪•
.
.
•• #ریحانه ••
دختر مسلمان خارجی در یک #چالش
که بخواد حجابشو دربیاره ..😱
و به جاش آیفون بگیره !❤️
ببینید چیکار کرد 😍👆🏻
.
.
𓆩صورتتٓوروسرےهاراچهزیبامیڪند𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥿𓆪•
•𓆩📺𓆪•
.
.
•• #هیس_طوری (History) ••
🎯 ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ!
ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ بغل ﺩﺳﺘﯿﺎﻣﻮﻥ
ﻗﻬﺮ میکرﺩﯾﻢ، ﯾﻪ ﺧﻂ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﺰ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯾﻢ
ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ ﻭﺳﺎﯾﻠﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺗﺮ نیاد!
.
.
𓆩هوشیارپایانمیدهدمدهوشےتاریخرا𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📺𓆪•
•𓆩🥤𓆪•
.
.
•• #سوتے_ندید ••
💬 دو ماهه از دفتر پیشخوان
پیام میفرستن که کارت ملیتون آمادهست
بیاید تحویل بگیرید...
منم نمیرم...
با اون عکسی که از من گرفتن، با تماس و
پیام نمیتونن مجبور کنن که برم بگیرمش
مگر اینکه ارتش دخالت کنه😅😌
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 717 •
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩خندهڪنعشقنمڪگیرشود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥤𓆪