eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
306 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣کرامت تراشی و خرافه پردازی ممنوع!🚫 🎙منبر حسینی و محفل منسوب به اهل بیت(علیهم السلام) باید مشعل نور باشد و هدایت. باید اندیشه ساز باشد نه اندیشه سوز! باید خرافه ستیز باشد نه خرافه پرداز و خرافه پذیر! ⚠️حال آیا اگر اساس چنین مجالسی به خواب و خرافه گذشت و مطالب کذب و مجعول و بی پایه طرح شد و به جای بیان اخلاق و آداب و عقائد اسلامی، برای عالمی یا زاهدی کرامت تراشی کردیم و یا به لفاظی و بازی با واژه ها پرداختیم ، ناسپاسی چنین نعمتِ بی نظیر و بزرگی را نکرده ایم؟!! @AsnadolMasaeb
2⃣سخنرانان‌ مذهبی در ترازوی نقد!✍ ✅در نوبت پیشین، سخن از لزوم نقد عملکرد روحانیون به میان آمد. در همین زمینه به عنوان کسی که بیش از چهل سال پیشینه ی حوزوی و بیش از سی سال سابقه ی سخنرانی داشته و نیز با توجه به این که رشد و نمو من در بیت وعظ و خطابه بوده، عرض می کنم که؛ آفت‌های‌ عظیم و خطرناکی را در این شجره ی طیبه می بینم! که اگر از بین نروند، دیگر نباید انتظاری از منبر و خطابه داشت!! ۱)سرمایه ی اندک علمی برخی از اهل منبر ۲)بی فکر و مطالعه سخن گفتن ۳)عوام زدگی(به خوشایند مستمعین سخن گفتن!!) ۴)بیان مطالبی که بر فرض صحت بی نتیجه است و دردی از مستمع دوا نمی کند. ۵)غلوّ ۶)عدم بهره برداری از منابع متقن @AsnadolMasaeb
3⃣برآورده کردن انتظارات مستمعین!👥 ✅مخاطبین از خطیب انتظار دارند، بر دانسته های آنها بیفزاید. نه اینکه "تکرار مکرّراتی" کند که بارها شنیده اند! نمی‌توان با معلوماتِ اندک دینی، بر این "مَسند بزرگ" تکیه زد! نمی‌توان با مطالعه چند کتاب‌ِ معمولی و شنیدن چند نوار سخنرانی، خود را خطیب دانست!!! نمی توان وقت گرانبهای مردم را با بیان خرافه و خواب تلف کرد! @AsnadolMasaeb
4⃣لزوم‌ ارتباط هیئات‌ حسینی با علما!♻️ ✅وقتی‌هیئت‌ های‌ حسینی با محوریت علمای ‌فهیم و آگاه به زمان نباشد؛ وقتی ‌مجالس ‌دینی به دست برخی از مداح‌نمایانِ ‌غالی و بی‌ سواد نباشد؛ وقتی برخی از واعظ ‌نماهای بی بهره از علم و اخلاق دینی، یکّه تاز محافل مذهبی شدند؛ انتظاری به جز ترویج خرافه و باطل از این جمع می‌توان داشت؟! روشنفکر نمایان خرافه پندار از یک سو و مداح‌نمایان دروغگو و روحانی‌نماهای خرافه‌پرداز از سوی دیگر، مانند دو لبه‌ قیچی هستند که خواسته یا ناخواسته هدف مشترکی دارند و آن دور شدن مردم از حقایق ناب دینی است. @AsnadolMasaeb
5⃣وظیفه مستمعین چیست؟👂 ✅حال که بساط خرافه گویی گسترده است، ما خرافه پذیر نباشیم! 🔰حال که بعضی برای تقویت ایمان خلق، دروغ پردازی می کنندما تصدیقشان نکنیم. 🔰حال که به نام عرفان، غیر معصومی را مثل قرآن می‌شمرند و می‌گویند [لا یمسه الا المطهرون] ما به قرآن کریم جسارت نکنیم. 🔰حال که برخی عملاً غیر‌‌ معصوم‌ را با معصوم یکی می‌پندارند، ما بر خطا نرویم. 🔰حال که روزی از شاه نعمت الله ولی، و روزی از نوستر آداموس و... بهره جسته و پیش‌گویی می کنند ما از موازین عقلانی و عقلایی دین، خارج نشویم. 🔰حال که عده ای با دین خدا بازی می‌کنند، بدعت در دین می‌نهند، ما استفاده ابزاری از دین نکنیم. @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅زهیر بن قین به همراه همسرش در سال ۶۰ هجری از سفر مکه به سمت کوفه باز می گشت که در منزلی به نام «زَرُود» با کاروان امام حسین(ع) یک جا فرود می آیند. مردى از قبیله بنى فزارة که با زهیر هم سفر و هم عقیده بود، مى‌ گويد : 📋《كُنَّا مَعَ زُهَيْرِ بْنِ اَلْقَيْنِ اَلْبَجَلِيِّ حِينَ أَقْبَلْنَا مِنْ مَكَّةَ نُسَايِرُ اَلْحُسَيْنَ(ع) فَلَمْ يَكُنْ شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَيْنَا مِنْ أَنْ نُسَايِرَهُ فِي مَنْزِلٍ، فَإِذَا سَارَ اَلْحُسَيْنُ(ع) تَخَلَّفَ زُهَيْرُ بْنُ اَلْقَيْنِ، وَ إِذَا نَزَلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) تَقَدَّمَ زُهَيْرٌ، حَتَّى نَزَلْنَا فِي مَنْزِلِ لَمْ نَجِدْ بُدّاً مِنْ أَنْ نُنَازِلَهُ فِيهِ، فَنَزَلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) فِي جَانِبٍ، وَ نَزَلْنَا فِي جَانِبٍ》 ♦️ما با زهير بن قين بجلى همسفر بوديم، هنگامى كه از مكه حركت كرده بوديم همراه حسين(ع) راه مى‌رفتيم، ولى از اينكه با او در يك منزل همنشين شويم بشدت پرهيز مى‌كرديم به طورى كه هيچ چيزى نزدمان مبغوض‌تر از اين نبود كه با حسين(ع) در يك منزل فرود بياييم. از اين رو وقتى حسين(ع) در حركت بود، ما عقب می افتادیم و وقتی حسین(ع) در منزلی فرود می آمد، ما منزلی را پیش می افتادیم! [اين روند ادامه داشت تا اینکه] در جايى كه هيچ چاره‌اى جز منزل كردن در كنار حسین(ع) نداشته‌ايم، فرود آمدیم. لذا حسين(ع) در گوشه‌اى و ما نیز در گوشه ديگرى منزل كرديم. 📋《فَبَيْنَا نَحْنُ جُلُوسٌ نَتَغَدَّى مِنْ طَعَامٍ لَنَا إِذْ أَقْبَلَ رَسُولُ اَلْحُسَيْنِ(ع) حَتَّى سَلَّمَ ثُمَّ دَخَلَ فَقَالَ : يَا زُهَيْرَ بْنَ اَلْقَيْنِ! إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِتَأْتِيَهُ! فَطَرَحَ كُلُّ إِنْسَانٍ مَا فِي يَدِهِ حَتَّى كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِنَا اَلطَّيْرَ》 ♦️هنگامى كه ما بر سر سفرۀ غذا نشسته بوديم فرستادۀ حسين(ع) آمد، سلام كرد و داخل شد، گفت : زهير بن قين! امام حسين بن على(ع) مرا دنبال شما فرستاده، تا نزد او بيايى! ناگاه همگى هر چه در دست داشتيم به زمين انداختيم [و ميخكوب شديم] گويى پرنده‌اى بر سرمان نشسته بود! زهیر ابتدا قبول نکرد ولی «دَلهَم بنت عمرو» همسر زهیر، خطاب به زهیر گفت : 📋《أَ يَبْعَثُ إِلَيْكَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ لاَ تَأْتِيهِ؟!! سُبْحَانَ اَللَّهِ! لَوْ أَتَيْتَهُ فَسَمِعْتَ كَلاَمَهُ، ثُمَّ اِنْصَرَفْتَ》 ♦️پسر رسول خدا(ص) دنبالت مى‌فرستد تو از رفتن اباء می کنی و نمى‌روى؟!! سبحان الله! برو صحبتش را بشنو بعد برگرد. پس زهیر قبول کرد و به سمت خیمه گاه امام حسین(ع) رفت. چیزی نگذشت که زهير از نزد حضرت(ع) بازگشت. آن هم با چهره‌اى بشّاش و درخشان و خطاب به یاران و همسفران خود گفت : 📋《مَنْ أَحَبَّ مِنْكُمْ أَنْ يَتْبَعَنِي؛ وَ إِلاَّ فَإِنَّهُ آخِرُ اَلْعَهْدِ! فَأَمَّا أَنَا فَإِنِّي أَسْتَوْدِعُكُمُ اَللَّهَ!》 ♦️هر كس مى‌خواهد، دنبال من بيايد وگرنه اين آخر همراهى و ديدار ما با يكديگر است! امّا من شما را به خدا مى‌سپارم! سپس به همسرش گفت : 📋《أَنْتِ طَالِقٌ، اِلْحَقِي بِأَهْلِكِ، فَإِنِّي لاَ أُحِبُّ أَنْ يُصِيبَكِ مِنْ سَبَبِي إِلاَّ خَيْرٌ》 ♦️تو را طلاق مى‌دهم نزد خانواده‌ات بازگرد! دوست ندارم به واسطۀ من، به شما چيزى جز خير برسد.(۱) پس زهیر با کاروان امام حسین(ع) همراه شد، تا اینکه کاروان امام(ع) در منزل (ذی حسم) با سپاه حر بن یزید ریاحی برخورد کرد. امام حسین(ع) خطابه‌ای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژی‌های حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند : «...مگر نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل پرهیز نمی‌کنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمی‌یابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمی‌دانم.» پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت(ع) اعلام داشت؛ و گفت : 📋ً《قَدْ سَمِعْنَا هَدَاكَ اللَّهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَقَالَتَكَ وَ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا لَنَا بَاقِيَةً وَ كُنَّا فِيهَا مُخَلَّدِينَ لَآثَرْنَا النُّهُوضَ مَعَكَ عَلَى الْإِقَامَةِ》 ♦️ای پسر پیامبر(ص) که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم! به خدا سوگند که اگر ما می‌توانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب می‌کردیم. امام(ع) نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.(۲) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
گذشت تا اینکه شب عاشورا فرا رسید. امام حسین(ع) در شب عاشورا یاران را درون خیمه ای بزرگ جمع نمود تا آنهایی که آمده اند برای پست و مقام، برای مال و غنیمت و برای دنیا، آنها را مرخّص کند و غربال نماید و دانه درشت ها را برچیند. پس در خطاب به یارانش فرمود : 📋《أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُّ یَومَاً أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا》 ♦️آگاه باشيد که يک روز بیشتر از عمر ما نمانده است.من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود را از گردن شما برداشتم، بر شما حرجی نيست و شما را به اختیار خودتان گذاشتم و نسبت به خود، بر شما عهده و ذِمامی ندارم. اینک شب فرا رسیده است و پوشش آن شما را در بر گرفته است؛ آن را چون شتر راهواری بگیرید و متفرّق شوید!(۳) 📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی، وَ لَوْ أَصابُونِی وَ قَدَرُوا عَلى قَتْلی لَما طَلَبُوکُمْ》 ♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند و اگر بر من دست یابند و مرا به قتل برسانند، دیگر به سراغ شما نخواهند آمد!(۴) کلام امام(ع) تمام شد و حضرت(ع) مشاهده کرد که کسی حضرت(ع) را تنها نگذاشت و حتی همگی تا پای جان ایستاده اند، و یک به یک وفاداری خود را به حضرت(ع) اعلام می کنند. حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت : 📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》 ♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۵) پس امام(ع) خطاب به آنان فرمود : 📋《أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ اللَهُ عَنِّی خَیرَ الْجَزَآءِ》‌ ♦️من حقّاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم، و نه اهل بیتی نیکوکارتر و با صِله و پیوندتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم؛ پس خداوند شما را از طرف من به بهترین جزائی پاداش دهد!(۶) در صبح روز عاشورا، امام حسین(ع) بعد از اقامه نماز صبح، سپاه خود را سازماندهی کرد و زهیر بن قین را در جناح راست و حبیب را فرمانده جناح چپ و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشکر خود قرار داد.(۷) در ظهر روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.(۸) زهیر پس از کسب اجازه از امام(ع) عازم میدان نبرد شد در حالی که این رجز را می‌خواند : 📋《انَا زُهَیْرٌ وَانَا ابْنُ الْقَیْنِ، اذُودُکُمْ بِالسّیْفِ عَنْ حُسَیْنِ،  انَّ حُسَيناً احَدُ السِّبْطَينِ، مِنْ عِتْرَةِ البَرِّ التَقِىّ الزِّيْنِ‌ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ غَيْر المَيْنِ، اضْرِبُكُمْ وَلا ارى‌ مِنْ شَيْنِ》 ♦️من زهیر پسر قین هستم با شمشیر خود از حریم حسین(ع) دفاع می‌کنم. حسین(ع) یکی از دو نواده رسول خدا(ص) است، از خاندانی که نیکی و تقوا زینت آن هاست، و اکنون او فرستاده پاک خدا از دو نسل نبوی است و من شما را می‌کشم و عیب نمی‌دانم.(۹) زهیر دلاورانه جنگید تا اینکه سرانجام زهیر به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به درجه رفیع شهادت رسید.(۱۰) خوارزمی می‌نویسد : هنگامی که زهیر بر زمین افتاد، امام حسین(ع) به او فرمود : 《لَایَبعَدَنَّکَ الَلهُ یَا زُهَیرُ وَ لَعَنَ اللهُ قَاتَلَکَ لَعنَ الذَّینَ مَسَخَهُم قَردَةً وَ خَنَازِیرَ》 ♦️خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، به مانند کسانی که ملعون گشتند و به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند.(۱۱) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
وقتی امام حسین(ع) بدن‌هاى پاك و پاره پاره‏ یارانش را دید كه بر روى خاك كربلا افتاده است و دیگر كسى نمانده است كه از او حمایت كند و نیز بی‌تابى اهل‌بیت(ع) را مشاهده فرمود، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود : 📋《هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟ هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟》 ♦️آیا یارى کننده‌‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏‌شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟(۱۲) اسنتصار و استغاثه امام حسین(ع) در دل دشمن اثر نکرد و از همین رو امام(ع) مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و خطاب به آنان فرمود : 📋《يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلٍ، وَ يَا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ يا حَبيبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا زُهَيْرَ بْنَ الْقَيْنِ، وَ يَا أَبْطالَ الصَّفا، وَ يا فُرْسانَ الْهَيْجاءِ》 ♦️ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قین! ای مسلم بن عوسجه! و.. اى دلاور مردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! 📋《مالي أُناديكُمْ فَلا تُجيبُوني، وَ أَدْعُوكُمْ فَلا تَسْمَعُوني؟! أَنْتُمْ نِيامٌ أَرْجُوكُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(ص) لِفَقْدِكُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكُمْ، أَيُّهَا الْكِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ》 ♦️چرا شما را ندا مى‏ كنم ولى كلام مرا نمى‌شنوید؟! شما را فرا مى‏ خوانم، ولى مرا اجابت نمى‌كنید؟! پس اینان زنان آل رسولند که پس از شما یاوری ندارند. از خواب برخیزید ای کریمان و در برابر این یاغیان پَست از اهل بیت رسول خدا(ص) دفاع کنید.(۱۳) در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه، از وفاداری و ایثار زهیر این‌گونه تجلیل شده است : 📋《السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذِنَ لَهُ فِی الانْصِرافِ : لا وَاللَّهِ لا یَکُونُ ذلِکَ ابَداً، اتْرُکُ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اسیراً فِی یَدِ الَاعْداءِ وَانْجُو! لا ارانِیَ اللَّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ》 ♦️سلام بر زهیر بن قین بَجَلیّ، کسی که وقتی امام حسین(ع) به او اجازه بازگشت داد، به حضرت عرض کرد : به خدا سوگند، نه، هرگز چنین نخواهد شد. آیا فرزند رسول خدا(ص) را اسیر در دست دشمنان رها کرده، خود را نجات دهم؟ خدا آن روز را به من ننماید.(۱۴) پس از شهادت زهیر، همسرش دَلهم به غلام او گفت : 📋《اِنطَلِق فَكَفِّن مَولاَكَ》 قَالَ : فَجِئتُ فَرَأَيتُ حُسَينَاً(ع) مُلقَىً! فَقُلتُ : اُكَفِّنُ مَولَاي وَ أَدَعُ حُسَينَاً؟!! فَكَفَّنتُ حُسَينَاً، ثُمَّ رَجَعتُ فَقُلتُ ذَلِكَ لَهَا! فَقَالَت : أَحسَنتَ! وَأَعطَتنِي كَفَنَاً آخَرَ، وَقَالَت : إِنطَلِق فَكَفِّن مَولاَكَ، فَفَعَلتُ!》 ♦️برو مولایت را کفن کن! غلام گفت : وقتی آمدم، حسین(ع) را بی‌ کفن مشاهده کردم، با خود گفتم : مولایم را کفن کنم و حسین را واگذارم؟ آن‌گاه حسین(ع) را کفن پوشانده و برگشتم. وقتی قصه را برای همسر زهیر باز گفتم، مرا آفرین گفت و کفنی دیگر به من داد و گفت : برو مولایت را کفن کن، و من چنین کردم.(۱۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : سلام ما به زهیر و دلاورى‌هایش! که بود شاهد عشق حسین و مولایش   هر آنچه خواست که سر پیچد از کمند حسین نشد که داشت به دل، جذبه‌ی تولّایش   گذشت از ره عثمانى و حسینى شد چنان که از دل و جان سرسپرد در پایش   کسى که در ره قرآن و یارى اسلام هزار بار شهادت بُدى تمنّایش   شهادتش به جبین، داغ سرفرازى زد چو دید آن همه ایثار و فضل و تقوایش   سعادت ابد از فیض جان‌نثارى یافت که قطره بود ولى عشق کرد دریایش   گرفت اوج به افلاک با دعاى حسین که ریخت خون شریفش به کربلاى حسین 👤موئد 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۲ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۷۹ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱ ۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۹۰ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۵۶ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱ ۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۰ ۸)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۰ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۵ ۱۰)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۲۵ ۱۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۳ ۱۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۶ ۱۳)مقتل الحسین(ع) ابی مخنف، ص۱۳۳ ۱۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۹۳ ۱۵)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۴۸۵ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَبْدَاللّهِ بنَ عُمَیرِ الکَلبِی وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷🔹 ✅ابو وهب، «عبدالله بن عمیر کلبی» یکی از شهدای کربلا بود که به همراه همسرش «اُمِّ‌ وَهَب» در کربلا حضور داشت. آنان شبانه از کوفه به کربلا رفتند و به کاروان امام حسین(ع) پیوستند. عبدالله بن عمیر از جمله افرادی بود که‌ در روزهای‌ آخر به‌ سپاه‌ امام‌ حسین‌(ع) پیوست که خود نیز مجاهد جبهه‌ های‌ جنگ‌ با کفار بود. محمد بن جریر طبری می نویسد : 📋《..فَرَأَى القَومَ بِالنُّخَيلَةِ يَعرِضُونَ لِيَسرَحُوا إِِلَى الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️عبدالله در کوفه عده‌ای‌ را که در نخیله‌ آماده‌ جنگ‌ با امام‌ حسین(ع) بودند را دید که آنان در حال حرکت بودند. عبدالله که در مسیر خود با آنها برخورد کرده بود، از آن‌ها ماجرا را پرسید. آنها گفتند : به جنگ حسین بن علی(ع) می‌ رویم. در این هنگام عبدالله با خود گفت : 📋《وَاللَّهِ لَقَد كُنتُ عَلَى جَهَادِ أَهلِ الشِّركِ حَرِيصَاً وَإِنِّي لأَرجُو أَلَا يَكُونَ جَهَادِ هَؤُلاءِ الَّذِينَ يَغزَونَ اِبنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أَيسَرُ ثَوَابَاً عِنْدَ اللَّه مِن ثَوَابِهِ إِيَّايَّ فِي جَهَادِ المُشرِكِينَ》 ♦️به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد. سپس عبدالله نزد همسرش ام وهب رفت و آنچه را که شنیده بود را برای او نقل کرد. همسرش گفت : 📋《أَصَبتَ أَصَابَ اللهُ بِكَ أَرشَدَ أُمُورِکَ اِفَعلْ وَ أَخرِجْنِي مَعَكَ》 ♦️درست‌ دریافته‌ای‌ که این بهترین کار است! این کار را انجام بده و من‌ نیز با تو می‌آیم‌. آن دو شبانه‌ از کوفه‌ خارج‌ شده‌ و به‌ امام ‌حسین(ع) در کربلا ملحق‌ شدند.(۱) در روز عاشورا، عبدالله جزء اولین کسانی بود که راهی میدان شد و به نقل طبری دومین شهید کربلاست.(۲) او در روز عاشورا این گونه رجز می خواند : 📋《إنْ تُنْکِرُونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِِ حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبِی إنِّی امْرَءٌ ذُو مِرَّة وَ عَصْبِی وَ لَسْتُ بِالْخَوارِ عَنْدَ الْحَرْبِ إنِّی زَعِیمٌ لَکِ أُمَّ وَهْبِِ بِالطَّعْنِ فِیهِمْ مَقْدَماً وَالضَّرْبِ》 ♦️اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است. من دلیر مردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم.‌ ای امّ‌ وهب! من عهده‌ دار می‌ شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛ ضربه زدن بنده‌ای که به پروردگارش ایمان دارد.(۳) او همچنان می جنگید که بدنش زخمی شد و همسرش امّ وهب که شاهد ماجرا بود، عمود خیمه را گرفت و به سوى همسرش رفت و گفت : پدر و مادرم به فدایت! در برابر این ذریه رسول خدا(ص) مبارزه کن! امام حسین(ع) جلو آمد و فرمود : 📋《جُزِیتُمْ مِن أَهْلِ بَیْتِی خَیْراً إرْجِعِی إلَى النِّسَاءِ رَحِمَکِ اللهُ فَقَدْ وُضِعَ عَنْکِ الْجِهَادُ》 ♦️خدا به شما در برابر دفاع از اهل بیتم خیر دهد، به سوى زنان برگرد، خدا تو را رحمت کند، جهاد از تو برداشته شد. سپاه دشمن به راست و چپ حمله برد و جنگ سختى درگرفت و عبدالله بن عمیر همانند شیر مى جنگید تا آنکه به شرف شهادت نائل آمد. پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالی‌که سر و صورت عبدالله را پاک می‌کرد، رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : هر جا که می روم ز غمت دیده پر نم است هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس؟ دنیای بی حسین، برایم جهنم است عمری گریستم ، که موظف، به گریه ام گر، نُه فلک، به گریه شود، باز هم کم است در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست نام تو افتخار خداوند عالم است! 👤خوشزاد 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۰ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶ ۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۰ ۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7️⃣سخنی چند درباره دسته عزاداری «مراسم شاه‌ حسین‌ گویان» یا همان؛ «شاخ‌سی» (شاه حسین)! «واخ‌سی» (وای حسین)! @AsnadolMasaeb
✅عزاداری مراسم «شاه حسین گویان» نوعی مراسم مذهبی است که در ایام ماه محرم در بیش‌تر نقاط آذربایجان و به‌طور گسترده در تبریز و مشهد برگزار می‌شود. این مراسم از چند روز مانده به ماه محرم تا دهمین روز از همین ماه و ظهر عاشورا ادامه می‌یابد. در زبان ترکی آذربایجانی، مردم به این مراسم «شاخ‌سی» می‌گویند که کوتاه‌ شده ی واژه «شاه‌حسین(ع)» است. شاخسی در واقع یک رژه نظامی است که در مراسم، عزاداران نوعی چوب یا قمه یا شمشیر را برداشته و آن را از زمین تا فرق سر خود حرکت می‌دهند و وقتی که چوب به زمین نزدیک می‌شود، همگی با صدای بلند ندای «شاخ‌سی»(شاه حسین) و زمانی که چوب به سرشان نزدیک می‌شود، همگی با صدای بلند ندای «واخ‌سی»(وای‌حسین) سر می‌دهند. ⁉️اما فلسفه این کار چیست؟ و این نوع عزاداری یادآور چه قضیه ای است؟ 👤«محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی»(متوفی ۱۲۸۵ق) در کتاب خود، به نام «اَلدَّمْعَةُ السّاکِبَة فی أحْوالِ النَّبیّ و العِتْرَة الطّاهِرَة» به نقل از «شیخ مفید»(متوفی۴۱۳ق) نقل می کند که؛ «هلال بن نافع» می گوید : در شب عاشورا امام حسين(ع) را ديدم كه به تنهايي از خيمه ها دور شد و به طرف اردوی عمر بن سعد به راه افتاد. شمشيرم را برداشته و به دنبال امام حسین(ع) به راه افتادم. ديدم كه حضرت(ع) گودالها و پشت تلّ و تپه های مُشرف به خيام را وارسی می کند. چيزی نگذشت كه متوجه حضور من شدند و فرمودند : كيستی؟ عرض كردم : قربانت شوم! هلال بن نافع هستم و در اين دل شب ترسيدم كه آسيبي از جانب دشمن به شما برسد؛ اين بود كه پشت سر شما آمدم. امام(ع) فرمود : 📋«يَا هِلَالُ! خَرَجْتُ اتَفَقَّدُ هَذِهِ التَّلَاعَ مَخَافَةَ أَنْ تَكُونَ كُنَاءً لِهُجُومِ الْخَيْلِ عَلَى مُخَيِّمِنا يَوْمَ تَحْمِلُونَ وَ يَحْمِلُونَ‌» ♦️ای هلال، آمده‌ ام تا اين پستى و بلندى‌ ها را شناسايى كنم كه وقتى ما و آنان درگير مى‌شويم، به خيام ما حمله نكنند. سپس به من فرمود : 📋«يَا هِلَالُ! أَلا تَسْلُكُ ما بَينَ هَذَينِ الجَبَلَينِ مِنْ وَقْتِكَ هَذَا وَانْجِ بِنَفْسِكَ‌؟» ♦️ای هلال! چرا هم اينك از ميان اين دو كوه نمى‌ روى تا جان خود را نجات دهى؟ در این هنگام؛ هلال با چشمان گريان روى قدم‌ هاى امام(ع) افتاد و سوگند ياد كرد كه هرگز از تو جدا نمی شوم تا اینکه در ركاب شما كشته شوم. هلال می گويد : در این هنگام؛ امام حسین(ع) به خيمه ی خواهرش زینب کبری(س) برگشت و من از پشت خيمه ديدم كه زينب(س) نگران بود و با برادرش از اصحاب امام(ع) سخن می گفت و می پرسيد : آيا اصحاب خود را امتحان كرده ای؟ نكند تو را به دشمن تسليم كنند! هلال می گويد : وقتی زينب(س) را این چنین بي تاب و بيمناک ديدم، به سرعت پيش حبيب بن مظاهر رفتم و داستان گفتگوی امام(ع) و خواهرش را برای او باز گو کردم. حبیب گفت : به خدا سوگند! اگر منتظر امر امام(ع) نبودم، همین الان با این شمشیرم به سپاه دشمن حمله‌ور می‌شدم. گفتم : گمان می‌کنم باید خاطر بانوان حرم را از وفاداری خود آسوده سازیم. ای حبیب! آیا می‌توانی یارانت را جمع کنی تا نزد آن‌ها رفته خیالشان را آسوده کنیم؟ حبیب از جای برخاست و فرمود : 📋«يَا أَصحَابَ الحَميّةِ و لُيُوثَ الكَريهةِ فَتَطالَعوا من مَضَاربِهم كَالاُسودِ الضَاريةِ» ♦️ای یاران مردانگی! ‌ای شیران! چون شیران شرزه از خیم ه‌گاهتان بیرون آیید! سپس به بنی‌ هاشم گفت : به خیمه‌های خویش باز گردید امیدوارم که چشمانتان بیدار نباشد. بعد از آن، به اصحاب خود رو کرد و آن‌چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند : به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبود، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا که جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم. حبیب از خداوند بر آنان طلب خیر کرد و گفت : همراه من بیایید تا که نزد بانوان حرم برویم و خاطرشان را آسوده سازیم. او به راه افتاد و یاران، از پی‌ او به راه افتادند. حبیب به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و فریاد زد : 📋«يا مَعشَرَ حَرائِرِ رَسولِ الله(ص)! هَذه صَوارِمُ فَتَيانِكُم آلَوا ألاّ يَغمدُوهَا إلاّ فِي رِقاب مَن يَريد السُّوء فِيكُم، وَ هَذه أسنّةُ غِلمانِكم أقسَموا ألاّ يَركَزوها إلاّ في صُدور مَن يُفرِّق نَاديِكُم» ♦️ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت، تا این که گردن بدخواهان شما را بزند و این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند، فرو برند. در این هنگام زن‌های حرم از خیمه‌هایشان گریان خارج شدند و گفتند : 📋«اَیُّهَا الطَّیّبوُن! حَامُوا عَنْ بَناتِ رَسولِ اللّه(ع) وَ حَرائِر اَمِیرِالمؤمنینَ(ع)» ♦️ای پاکان! از دختران رسول الله(ص) و نوامیس امیرالمؤمنین(ع) حمایت کنید. در آن حال همه منقلب شدند وضجّه کنان گریستند.(۱) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :
✍پاسخ : چند نکته درباره این داستان :👇 1⃣سند این داستان توسط نویسنده آن، به مرحوم شيخ مفيد نسبت داده شده است و این در حالی است که؛ در جایی از کتب شیخ مفید اشاره ای به آن نشده است. مرحوم «محمد محمدی ری شهری» در این باره می نویسد : 📋«أَنَّهَا لَم تُذكَر فِي شَي‌ءِِ مِن كُتُبِ المُفيدِ أو غيرِه من القُدماءِ» ♦️این نقل در کتاب مرحوم شیخ مفید، ذکری از آن به میان نیامده است و حتی در کتاب قدما نیز چنین نقلی وجود ندارد.(۲) 2⃣همانطور که قبلا گفته شد؛ در ميان اصحاب امام حسين(ع) فردی به نام «هلال بن نافع» وجود ندارد. هلال بن نافع، نه تنها در بين ياران امام حسين(ع) نبود، بلكه برعكس، نام مردی از دشمنان امام حسين(ع) و از سربازان عمر بن سعد بود که برخی مقاتل، شهادت امام حسین(ع) در قتلگاه را از گزارش او نوشته اند.(۳)(۴) 3⃣اما شخصی دیگر به نام «نافع بن هلال» که تشابه اسمی به «هلال بن نافع» دارد، از یاران امام حسین(ع) بود که در رکاب حضرت(ع) شهید شد و شیخ مفید نیز، در کتاب خود، تنها از رشادتها و جهاد و شهادت او در روز عاشورا، سخن به میان آورده است. شیخ مفید می نویسد : 📋«وَ بَرَزَ نَافِعُ‏ بْنُ‏ هِلَالٍ‏ وَ هُوَ يَقُولُ‏ : أَنَا ابْنُ هِلَالٍ الْبَجَلِي، أَنَا عَلَى دِينِ عَلِي(ع) فَبَرَزَ إِلَيْهِ مُزَاحِمُ بْنُ حُرَيْثٍ فَقَالَ لَهُ : أَنَا عَلَى دِينِ عُثْمَانَ! فَقَالَ لَهُ نَافِعٌ : أَنْتَ عَلَى دِينِ الشَّيْطَانِ وَ حَمَلَ عَلَيْهِ فَقَتَلَهُ» نافع در روز عاشورا نیز همانند دیگر یاران امام حسین(ع)، پا به میدان نهاد، در حالی که این چنین رجز می خواند : «اَنَا عَلَی دِینِ عَلِیِّ(ع)!» و در مقابل او شخصی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حدیث رجز می خواند و می گفت : «اَنَا عَلَی دِینِ عُثمَانَ!» نافع بن هلال گفت : تو بر دین شیطانی! سپس نافع با شمشیر بر او حمله کرد؛ او را به هلاکت رساند.(۵) اما خبر ساختگی این چنینی، در کتب و آثار شيخ مفيد و ديگر آثار معتبر وجود ندارد. 4⃣در مورد ملاقات امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) در درون خیمه، در شب عاشورا، روایتی است که ابوحمزه ثمالی که از امام سجاد(ع) نقل می کند که؛ در شب عاشورا، عمه ام زینب(س) از من پرستاری می کرد و امام حسین(ع) در گوشه ی خیمه، ابیاتی که نشانگر فانی بودن دنیا و یاد مرگ باشد را با خود زمزمه می کرد. زینب(س) که متوجه شده بود، بیمناک و پریشان خاطر شد و امام حسین(ع) به ایشان دلداری داد و فرمود : 📋«يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ» ♦️اى خواهرم! شيطان حلم و صبر شما را نگيرد.(۶) و بقیه ماجرا، که اشاره ای به رد و بدل شدن این سخنان فوق نشده است. 5⃣پس عزاداری «شاه حسین گویان» هیچ پشتوانه تاریخی ندارد و از یک نقل جعلی منشاء گرفته است. و باید به این نکته دقت کرد که؛ عزاداری برای امام حسین(ع) از فروعات مذهب شیعه است و دلایل زیادی آن را تائید می کند و مصادیق زیادی هم درباره نوع عزاداری در روایات آمده است. گاهی عزاداری برای اهل بیت(علیهم السلام) گریستن و گریاندن و خود را به حالت گریه زدن است. گاهی به گفتن یک بیت شعر است و گاهی هم اینکه انسان قلبا این مصیبت را لمس کند و از درون محزون باشد. هر چند عزاداری خود از شعائر است، منتهی باید در چارچوب مناسب انجام شود و عزاداری ها تا زمانی که با اصلی از اصول اسلام و آیه و روایتی که در سنت آمده است، تنافی نداشته باشد، اشکالی ندارد و عرف های مختلف می توانند، شیوه های مختلفی را برای برپایی مراسم عزا داشته باشند. حتی عزاداری به صورت سینه زنی و زنجیر زنی که غالبا عزاداری ها به این صورت انجام می پذیرد، آن نیز یک نوع عزاداری که عرف آن را پذیرا شده است. اما این نوع عزاداری یعنی «شاه حسین گویان» که از یک نقل بی سند نشات گرفته و مانند قمه زنی که طرفداران آن، به ادعایی بی سند و جعلی استناد می کنند و اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر امام حسین(ع) را دلیل کار خود می دانند، (که مفصل در بخش گفته شد) استناد می کنند. در ضمن ؛ حتی به فتوای برخی از مراجع عظام از تلفظ ناقص نام مبارک ائمه اطهار(علیهم السلام) باید اجتناب کرد. و واقعا این چه معنایی دارد؟!! «شاخ‌سی» (شاه حسین)! «واخ‌سی» (وای حسین)! در این باره بیان می کنند که؛ «این مداحی شما، نوحه خوانی شما، باید حکم یک منبر آموزنده را داشته باشد!» «باید در نوحه خوانی ها مضامین اسلامی و انقلابی و قرآنی گنجانده شود. حسین وای گفتن هیچ فایده‌ای ندارد!!» 📚منابع : ۱)الدمعة الساكبة بهبهانی، ج۴، ص۲۷۳ ۲)الصّحيح من مقتل سید الشهداء(ع) محمدی ری شهری، ج۱، ص۴۶ ۳)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۷۵ ۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۸ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۳ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ الخَزرَجِی وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅«عمرو بن جُناده» فرزند «جُنادة بن کعب» بود. جناده از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از شیعیان امام علی(ع) بود که در جنگ صفین حضور داشت و از مکه با خانواده اش به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب شد و در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نایل آمد.(۱) پس عمرو به همراه مادرش بحریّه دختر مسعود خزرجی که از زنان شجاع و فداکار بود، باقی ماند. او در روز عاشورا ۲۱ سال داشت.(۲) مادرش به او گفت : 📋《أُخرُج يَا بُنَيَّ وَ قَاتِل بَينَ يَدَي ابنِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦️پسرم! عازم میدان شو! و از پسر رسول خدا(ص) دفاع کن و او نیز خارج شد. امام حسین(ع) هنگامی که او را دید، فرمود : 📋《هَذَا شَابُّ قُتِلَ أَبُوهُ وَ لَعَلَّ اُمُّهُ تُكرِهُ خُرُوجَهُ》 ♦️پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد. عمرو عرض کرد : 📋《إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی》 ♦️مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم. به دنبال این سخن، امام حسین(ع) به او اذن میدان داد، و او به میدان رفت و این رجزِ را خواند : 📋《أَمِیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمِیرُ سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذِیرِ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَالِدَاهُ فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِیرِِ لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحَى لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیرِِ》 ♦️امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است. على(ع) و فاطمه(س) پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟! طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.(۳) خوارزمی نقل می کند که آن جوان در میدان این رجز را خواند : 📋《أَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَ ارْمِ، هِفی عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الانْصارِ و مُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکفَّارِ خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِی محمّدٍ فَالْیومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ وَالله رَبّی‌ لاأَزالُ مُضَارِباً لِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتَّارِ هَذَا عَلی الْیوْمَ حَقَّ واجِبٌ فِی‌ کُلِّ یوْمٍ تعانُقٌ وَ حَوارِ》 ♦️راه نَفَس را بر پسر هند تنگ می‌کنم و تیر به گلوی او می‌زنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزه‌ هاشان را در زیر گرد و غبار میدان جنگ‌ از خون کافران رنگین کردند. در زمان پیامبر اکرم(ص) نیزه‌ها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین می‌شود. امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند؛ و در صدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در جنگ‌ بدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزه‌های برافراشته پنهان کردند. به خدا سوگند پیوسته فاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.(۴) 📋《فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ وَ حُزَّ رَأسُهُ وَ رُمِي بِهِ إلَى عَسكَرِ الحُسَينِ(ع) فَحَمَلَت اُمُّهُ رَأسَهُ وَ قَالَت: أَحسَنتَ يَا بُنَيَّ! يَا سُرُورَ قَلبِي وَ يَا قُرَّةَ عَينِي! ثُمَّ رَمَت بِرَأسِ ابنِهَا رَجُلاً فَقَتَلَتهُ وَ أَخَذَت عَمُودُ خَيمِةِ وَ حَمَلَت عَلَيهِم》 ♦️این جوان جنگید تا اینکه به شهادت رسید و دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى سپاه امام(ع) پرتاب کرد. دراین هنگام؛ مادرش سر فرزندش را برداشت و او را تحسین کرد و سر پسرش را بر مردى از سپاه ابن سعد کوبید و آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد : 📋《أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة》 ♦️با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولى در حمایت از فرزندان فاطمه(س) گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم. 📋《ضَرَبَت رَجُلَينِ فَقَتَلَتهِمَا فَأَمَرَ الحُسَينِ(ع) بِصَرفِهَا وَ دَعَا لَهَا》 ♦️در این حمله دو نفر از آنها کشته شدند و امام حسین(ع) مادر آن جوان را به خیمه بازگرداند و برایش دعا کرد.(۵) در زیارت ناحیه غیر معروفه نام او و پدرش آمده است : 📋«السَّلَامُ عَلَی جُنَادَةِ بنِ کَعبِ الاَنصَارِی الخَزرَجِی وَ ابنِهِ عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ» ♦️سلام بر جناده بن کعب انصاری و پسرش عمرو بن جناده!(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۳۲۷ ۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ج۱، ص۲۵۳ ۳_۵)تسلية المُجالس كركی حائری، ج۲، ص۲۹۸ ۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۶ ۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِیِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷🔹 ✅یکی از یاران امام حسین(علیه السلام) که در روز عاشورا به شهادت رسید، «سعید بن عبدالله حنفی» است. او از چهره های سرشناس نهضت عاشورا و از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که به هنگام ورود جناب مسلم به کوفه، مردم را برای بیعت با مسلم بسیج کرد. او نیز همانند زهیر در شب عاشورا حماسه سرود و به هنگام اجازه امام حسین(علیه السلام) برای انصراف و بازگشت چنین گفت؛ 📋《لَا نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِیکَ وَ اللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَهُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》 ♦️تو را وا نمی‌گذاریم تا خداوند بداند که در نبود رسول خدا(ص) با دفاع از تو حرمت او را نگه داشتیم. به خدا اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌گردم، سپس سوزانده می‌شوم و خاکسترم را بر باد می‌دهند و هفتاد بار با من چنین می‌کنند، از تو جدا نمی‌شوم تا در راه تو کشته شوم و چرا نه، که جز یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن کرامت بی‌انتهاست.(۱) در روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند. سعید به عنوان سپر مقابل امام(ع) قرار گرفت. 📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》 ♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲) و در نقلی آمده است : 📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن‏(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》 ♦️تیری به سمت امام حسین(علیه السلام) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(علیه السلام) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود. پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد. سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت : 📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳) 📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》 ♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴) و فرمود : 📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ! فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》 ♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند! تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵) نقل شده که؛ 📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》 ♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخم‌های شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶) طبری چنین می نویسد : در روز عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش نماز خوف را به جماعت برپا کردند. 📋《فَاستَقدَمَ الحَنَفِيُّ أَمَامَه، فَاستَهدَفَ لَهُم يَرمُونَهُ بِالنَّبلِ يَمِينَاً وَ شِمَالَاً َقائِمَاً بَينَ يَدَيهِ، فَمَا زَالَ يَرمِى حَتَّى سَقَطَ》 ♦️پس سعید بن عبدالله حنفی مقابل حضرت ایستاد و باران تیرها را از چپ و راست به جان خرید تا به حضرت(ع) اصابت نکند، همچنان بارانی از تیر پرتاپ می شد، که سعید افتاد و نقش بر زمین شد.(۷) در زیارت ناحیه مقدسه به سعید این گونه سلام داده شده است : 📋《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیّ! فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَهَ فِی دَارِ الْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اللَّهُ مَعَکُمْ فِی الْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ》 ♦️سلام بر سعد بن عبدالله حنفی! ای کسی جان باختی و از امام خود دفاع کردی و در قرارگاه ابدی به کرامت خدایی دست یافتی! خدا ما را در زمره‌ی شما شهیدان محشور کند و در ملکوت اعلا همراهتان سازد.(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بُوَد ذکر تو چون دعای مجیر امیری حسین و نعم الامیر 👤مقیمی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰ ۲)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۴)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱ ۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۱ ۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۶ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا