🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 4️⃣6️⃣
👤 #قیس_بن_مسهر_صیداوی_رحمه_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی اَلاَسَدِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅هنگامی که امام حسین(ع) در مکه حضور داشت، کوفیان به ایشان نامه نوشتند، وحمایت و آمادگی خود را اعلام کردند.
به نقل ابن طاووس، تعداد نامه ها به ۱۲ هزار رسید.(۱)
که البته امام حسین(ع) به نامهها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجستهای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و رفاعة بن شداد پای نامهها بود.
سرانجام امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام(ع) گزارش کند، که اگر کوفیان همانگونه هستند که در نامههایشان نوشتهاند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود.
نامه های کوفیان به امام حسین(ع) توسط قیس بن مسهر و تنی دیگر از کوفیان، به دست حضرت(ع) می رسید.
نام قیس در کنار مسلم بن عقیل به عنوان فرستاده و پیک امام حسین(ع) مشهور شد.
قیس از قبیله بنی اسد بود و به همین جهت در بعضی از منابع، او را جزء شهدای بنی اسد به شمار آورده اند.
قیس با مسلم در سفر مکه به کوفه و رساندن نامه مسلم به امام حسین(ع) در جریان بیعت کوفیان نقش داشت.
شیخ مفید می نویسد :
📋《دَعَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَسَرَّحَهُ مَعَ قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيِّ..》
♦️امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را فراخواند و او را به همراه قیس بن مسهر صیداوی به کوفه فرستاد.(۲)
و همچنین؛
📋《..اِذَا بَلَغَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلْحَاجِرَ مِنْ بَطْنِ اَلرُّمَّةِ بَعَثَ قَيْسَ بْنَ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيَّ إلَى أهلِ الكُوفَةِ》
♦️امام حسین(ع) در محلی به نام حاجز برای کوفیان نامه نوشت و آن نامه را قیس بن مسهر صیداوی به کوفه برد.(۳)
که این اعزام قیس بعد از شهادت مسلم بن عقیل بود.
در طول مسیر، هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود.
قیس قبل از دستگیری؛ نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیافتد.
حُصَین، قیس را پیش ابن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیم گیری کند.
پس از آن که قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردند، مناظرهای بین آندو صورت گرفت.
ابن زیاد گفت : تو کیستی؟
قیس گفت : گفت : مردیام از شیعیان علی(ع) و پسرش!
ابن زیاد گفت : چرا نامه را پاره کردی؟
قیس گفت : برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
ابن زیاد گفت : از جانب که بود و سوی که نوشته؟
قیس گفت : از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمیدانم.
ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
📋《وَ اللّهِ لَا تُفَارِقنِي حَتَّى تُخبِرنِي بِأَسمَاءِ هَؤلاءِ القَومِ أَو تَصعَدُ المِنبِرَ فَتَلعَنُ الحُسَينَ بنَ عَلِي(ع) وَ أَبَاهُ وَ أَخَاهُ وَ إِلَّا قَطَعتُكَ إربَاً إربَاً》
♦️به خدا قسم! از من جدا نشوی تا نام آنان را به من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی(ع) و پدرش و برادرش را لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم.
قیس گفت : نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم.
به دستور ابن زیاد، قیس به بالای منبر رفت تا امام علی(ع) و دو فرزندش را لعن کند.(۴)
شیخ مفید می نویسد :
📋《فَصَعِدَ قَيْسٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ هَذَا اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) خَيْرُ خَلْقِ اَللَّهِ اِبْنُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ فَأَجِيبُوهُ!
ثُمَّ لَعَنَ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ أَبَاهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ صَلَّى عَلَيْهِ》
♦️او وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد.
سپس درود بر حضرت رسول اکرم(ص) فرستاد و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد.
او در ادامه، عبیدالله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد.
آنگاه گفت : ای مردم! من فرستاده حسین(ع) به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید.
پس؛
📋《[فَأُخبِرَ ابنُ زِيَادِِ بِذَلِكَ] وفَأَمَرَ عُبَيْدُ اَللَّهِ أَنْ يُرْمَى بِهِ مِنْ فَوْقِ اَلْقَصْرِ فَرَمَوْا بِهِ فَتَقَطَّعَ [فَمَاتَ]》
♦️ابن زیاد از افشاگری های قیس مطلع شد و دستور داد او را از بالای بام قصر پایین انداخته و به شهادت رساندند و سپس بدن وی را قطعه قطعه کردند.(۵)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
در گزارش شیخ مفید آمده است :
📋《أَنَّهُ وَقَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ مَكْتُوفاً فَتَكَسَّرَتْ عِظَامُهُ وَ بَقِيَ بِهِ رَمَقٌ فَجَاءَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ اَللَّخْمِيُّ فَذَبَحَهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ وَ عِيبَ عَلَيْهِ! فَقَالَ : أَرَدْتُ أَنْ أُرِيحَهُ!》
♦️قیس را دست بسته به زمین افکندند استخوانهایش شکست و هنوز رمقی مانده بود که مردی به نام عبد الملک بن عمیر لخمی، سر وی را برید. حاضران وی را نکوهش کردند که چرا چنین کردی؟
در جواب گفت : میخواستم راحتش کنم!(۶)
طبق بعضی از گزارشها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید.
هنگامیکه خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود :
📋《...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》
♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳)
بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیرهگاه نهان ثوابت فراهم آور.(۷)
كميت اسدی در بتی از شعر خود از قیس با نام شیخ صیداء نام می برد :
📋《وَ شَيْخِ بَنِي الصَّيْدَاءَ قَدْ فَاظَ قَبلَهُمْ..》
♦️بزرگ قبيله صيداء قبل از آنان به شهادت رسيد.(۸)
در فرازی از زیارت الشهداء به قیس بن مسهر اینگونه سلام داده شده است.
📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی》(۹)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمهی «أحلی من العسل»
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
👤قزوه
📚منابع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۳۵
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۹
۳)تاريخ طبری، ج۴، ص۲۹۷
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۶۶
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۶
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۱
۷)موسوعة التاریخ الإسلامی، غروی، ج۶، ص۱۲۴
۸)نفس المهموم محدث قمی، ص۵۶۷
۹)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 5️⃣6️⃣
👤 #حبیب_بن_مظاهر_رحمه_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ بنَ مُظاهِرِ الأَسَدِىٖ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید، نامه ای به حبیب بن مظاهر در کوفه نوشت.
📋《بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(ع) إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ!
أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》
♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان!
از حسین بن علی(ع) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی!
ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۱)
حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم بن عوسجه، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام(ع) پیوستند.(۲)
حبیب با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد :
در این نزدیکی، قبیلهای از «بنی اسد» هستند، اگر اجازه دهید پیش آنها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.
بعد از اینکه حضرت(ع) اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد، اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام(ع) شد.(۳)
در صبح روز عاشورا، امام حسین(ع) حبیب را فرمانده جناح چپ و زهیر بن قین را در جناح راست و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشکر قرار داد.
حبیب با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر میزد.
حبیب در میدان این چنین رجز خواند :
📋《اقْسِمُ لَوْ کُنَّا لَکُمْ أَعْداداً،
أَوْ شَطْرَکُمْ وَلَّیْتُمْ الأَکْتاداً،
یا شَرِّ قَوْمٍ حَسَباً وَآداً،
وَشَرَّهُمْ قَدْعُلِمُوا أَنْداداً،
وَیا أَشَدَّ مَعْشَرٍ عِناداً》
♦️به خدا سوگند! اگر ما به شمار شما یا نیمی از شما بودیم، گروه گروه فراری میشدید ای بدترین مردم از نظر نسب و ریشه و نیرو! دانسته شد که از لحاظ پستی و دنائت، همه مانند هم هستید.
و ای گروهی که از تمام مردم عناد و دشمنیتان بیشتر و شدیدتر است.(۴)
تا اینکه در حین رزم شخصی به نام بُدیل بن صریم به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد.
امام حسین(ع) خود را به بالین او رساند در حالی که حبیب به امام(ع) عرض کرد :
📋《أَحْتَسِبُ نَفْسِي وَ حُمَاةَ أَصْحَابِي》
♦️پاداش خود و یاران حامی خود را، از خدای تعالی انتظار میبرم.(۵)
قبیله بنی اسد که در نزدیکی کربلا به سر می بردند، هنگام دفن شهیدان کربلا، حبیب را، که از بزرگان و مورد احترام آنان بود، در نزدیکی متری قبر امام حسین(ع) به طور مستقل و جداگانه به خاک سپردند.
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
در عشق بازی از طفولیت نجیب است
یار غریبی های مولای غریب است
این پیر میدان دار مستان در حقیقت
بیمار عشق است و حسین او را طبیب است
موی سفیدش تشنۀ خون است آری
او دومین تصویر از شیب الخضیب است
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
این عاشق دلداه عنوانش حبیب است
در کوی رندان پیش افتاده است در عشق
در سر هوای یاری خَدّالتریب است
از بین زوار حریم شاه او هم
از این شکوه عشق بازی با نصیب است
👤علی پور
📚منابع :
۱)مکاتیب الائمه میانجی، ج۳، ص۱۴۵
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵
۳)الفتوح ابناعثم کوفی، ج۵، ص۹۰
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۷
۵)سفینه البحار محدث قمی، ج۲، ص۲۷
@AsnadolMasaeb
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙روضه #امام_حسین_علیه_السلام با نوای #استاد_میرزا_محمدی :👆
👤صفوان می گوید :
امام صادق(ع) در سفری كه به حیره عراق داشتند، به من فرمودند :
📋《هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع)؟》
♦️آيا قبر امام حسين(ع) را زیارت می کنی؟
عرض کردم : آری فدايت شوم! شما هم اين قبر ایشان را زيارت می كنيد؟
حضرت(ع) فرمودند :
📋《وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ؟ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ!》
♦️چگونه آن را زيارت نكنم، در حالی كه خدا و ملائكه و پيامبران و افضل آنان كه پيامبر اسلام است و اوصيا كه افضلشان ما هستيم، در هر «شب جمعه» آن را زيارت مي كنند؟!
عرض كردم : فدایت شوم! آيا شما هر «شب جمعه» آن را زيارت مي كنيد تا به زيارت خدا نايل شده باشيد؟
حضرت(ع) فرمودند :
آری ای صفوان! ملازم زيارت امام حسين(ع) باش تا در نامه عملت زيارت امام حسين(ع) را بنويسند كه اين تفضيل است، اين تفضيل است.(۱)
#ویژه_شب_جمعه
📚منبع :
۱)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ج۱، ص۱۱۲
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️
✍ #روضه_شماره 6️⃣6️⃣
👤 #مسلم_بن_عوسجه_اسدی_رحمه_الله
#انصار_الحسین_علیه_السلام
#از_شهدای_کربلا
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلَامُ عَلَی مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الْأَسَدِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅مسلم بن عوسجه از شیعیان امام علی(ع) بود و حضرت رسول اکرم(ص) را نیز درک کرده بود و در زمان خلافت امام علی(ع) جزء یاران حضرت(ع) محسوب می شد و در هر سه جنگ ایشان شرکت نمود و بعد از شهادت امام علی(ع) نیز در جرگه یاران امام حسن(ع) در آمد و بعد از شهادت ایشان، همچنان در کوفه بود که آخر الامر مانند کوفیان به امام حسین(ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت نمود.
مسلم جنگجویی شجاع، قاری قرآن، عالم و مردی پرهیزکار بود.
مسلم بن عوسجه هنگام ورود مسلم بن عقیل به عنوان فرستاده امام حسین(ع) به کوفه، از او حمایت کرد و برایش سلاح تهیه کرد و به نفع امام حسین(ع) بیعت میگرفت.(۱)
امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید، به حبیب بن مظاهر در کوفه نامه نوشت :
📋《فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》
♦️ما وارد کربلا شدیم، تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۲)
حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام(ع) پیوستند.(۳)
در شب عاشورا زمانی که امام حسین(ع) در سخنرانی خود بیعت را از یاران خود برداشت و به آنان اجازه ی رفتن داد، یاران امام(ع) هر یک با عبارتی علاقه خود را به امام(ع) ابراز کردند و بر عهد خود پای فشردند.
بعد از جوانان بنی هاشم، مسلم بن عوسجه اولین کسی بود که بلند شد و گفت :
📋《أَ نُخَلِّي عَنْكَ وَ لَمَّا نُعْذِرْ إِلَى اَللَّهِ سُبْحَانَهُ فِي أَدَاءِ حَقِّكَ؟ أَمَا وَ اَللَّهِ حَتَّى أَطْعَنَ فِي صُدُورِهِمْ بِرُمْحِي وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَيْفِي مَا ثَبَتَ قَائِمُهُ فِي يَدِي وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ مَعِي سِلاَحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَةِ وَ اَللَّهِ لاَ نُخَلِّيكَ حَتَّى يَعْلَمَ اَللَّهُ أَنْ قَدْ حَفِظْنَا غَيْبَةَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) فِيكَ وَ اَللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّي أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُذْرَى يُفْعَلُ ذَلِكَ بِي سَبْعِينَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُكَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِي دُونَكَ وَ كَيْفَ لاَ أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا هِيَ قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ هِيَ اَلْكَرَامَةُ اَلَّتِي لاَ اِنْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》
♦️آیا ما تو را رها کنیم؟ آنگاه در مورد ادای حق تو در پیشگاه الهی چه عذری بیاوریم؟
نه! به خدا! ما هرگز تو را رها نمیکنیم، دست از تو بر نمیدارم، تا اینکه نیزهام را به سینههای دشمن بکوبم و با شمشیر خود آنان را آن قدر بزنم تا شمشیر از دستم بیفتد و بعد از آن اگر هیچ سلاحی نداشته باشم، دشمن را سنگ باران خواهم کرد.
سوگند به خدا، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا خداوند بداند (و ثابت کنم) که ما حرمت رسول خدا(ص) را درباره تو پاس داشتیم.
به خدا قسم، اگر بدانم که من کشته میشوم، سپس زنده میگردم، سپس سوزانده میشوم و خاکسترم بر باد میرود و بار دیگر زنده میگردم و هفتاد بار با من چنین کنند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم. چگونه چنین نکنم؛ در حالی که فقط یک بار کشته میشوم، سپس کرامت و خوشبختی ابدی خواهد بود؟(۴)
در روز عاشورا یاران امام حسین(ع) برای حفاظت از پشت خیمهها خندقی آماده و در داخل آن آتش روشن کرده بودند.
وقتی که شمر بن ذیالجوشن آن هیزمها و نیهای شعلهور را دید، بین او و امام حسین(ع) سخنانی رد و بدل شد.
مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع) گفت :
📋《دَعْنِي حَتَّى أَرْمِيَهُ فَإِنَّهُ اَلْفَاسِقُ مِنْ عُظَمَاءِ اَلْجَبَّارِينَ وَ قَدْ أَمْكَنَ اَللَّهُ مِنْهُ》
♦️اجازه بدهید که او را بزنم، زيرا كه او مردى فاسق و از دشمنان خدا و ستمكاران بزرگ است و اكنون خداوند كشتن او را براى ما آسان ساخته است!
امام(ع) اجازه نداد و فرمود :
📋《لاَ تَرْمِهِ فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ بِالْقِتَالِ》
♦️او را نزن! من دوست ندارم آغازگر جنگ باشم.(۵)
در روز عاشورا، مسلم بن عوسجه بعد از کسب تکلیف از امام حسین(ع) عازم میدان نبرد شد.
مسلم بن عوسجه در روز عاشورا این چنین رجز خواند :
📋《إنْ تَسْألُوا عَنِّی فَإِنِّی ذُو لَبَدِِ
وَ اِنَّ بَیتِی فِی ذَرِی بَنِی اَسَدِِ
فَمَنْ بَغَانِی حَائِدٌ عَنِ الرَّشَدِ
وَ کافرٌ بِدینِ جَبَّارٍ صَمَدِِ》
♦️اگر درباره من بپرسید، همانا من دارای شجاعت شیرم و نسبم از قبیله بنی اسد است.
کسی که بر من ستم روا دارد، از حق، منحرف و به خدای بینیاز، کفر ورزیده است.(۶)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇