5️⃣بخاری و مسلم و بسياری ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته اند که؛
📋«قالت عَائِشَةُ : لَدَدْنَاهُ في مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فلما أَفَاقَ قال أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فقال لَا يَبْقَي أَحَدٌ في الْبَيْتِ إلا لُدَّ وأنا أَنْظُرُ إلا الْعَبَّاسَ فإنه لم يَشْهَدْكُمْ»
♦️عايشه گفته است در دهان رسول خدا(ص) در زمان مريضي ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد، ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مي آيد و وقتي حضرت(ع) بهتر شد، فرمودند : آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهي نكردم؟
پس فرمودند : بايد در دهان هر كسي كه در اين خانه است، در جلوي چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.(۱)
#اسناد_شهادت_پیغمبر
📚منبع :
۱)صحيح بخاری، ج۴، ص۱۶۱۸
@AsnadolMasaeb
🕌تصویری از بیرون ضریح قبر مطهر «حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله)» که در کنار ایشان «ابوبکر بن ابی قُحافه» و «عُمر بن خطّاب» نیز دفن می باشند.
📎یکی از فضائلی که اهل سنت برای خلیفه اول و دوم خود قائلند دفن این دو نفر در کنار مرقد مطهر و شریف حضرت رسول اکرم(ص) می باشد!
@AsnadolMasaeb
🕌تصویری از داخل ضریح و قبر مطهر حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) :👆
@AsnadolMasaeb
✍پاسخ :
از واقعه «غدیر»﴿۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری﴾ تا شهادت حضرت رسول اکرم(ص)﴿۲۸ صفر سال یازدهم هجری﴾ هفتاد روز طول کشیده است.
حضرت(ص) در این هفتاد روز دو ماموریت مهم دارد :
1⃣ابتدا خطر یهودیان را از سر مسلمانان دفع کند :
حضرت رسول اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند و این قرارداد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.
پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل «بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته» آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند.
پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یا عقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند.(۱)
2⃣تصریح در جانشینی امام علی(علیه السلام) به صورت مکتوب :
حضرت(ص) باید یک بار دیگر جانشینی امام علی(ع) را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار تصریح شفاهی یعنی «غدیر» دلیلی محکم بر جانشینی ایشان باشد.
✍اما تحلیل این دو ماموریت:
۱)ماموریت اول در حال حاضر برای رسول اکرم(ص) مقدور نبود، چون حضرت(ص) در ماههای حرام که «نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم» می باشد، قرار داشت. پس حضرت(ص) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند.
۲)ماموریت دوم حضرت(ص) نیز در سایه ماموریت اول مقدور نیست!
چون با وجود منافقین در مدینه، این امکان وجود نداشت، چون اینان درصدد مخالفت بر می خاستند و مانع کار می شدند.
پس حضرت(ص) باید ابتدا منافقین را به بهانه ی جنگ، از مدینه خارج کند.
پس حضرت(ص) تا پایان ماه محرم صبر کرد، تا اینکه ماه صفر فرا رسید.
اکنون از عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.(۲)
پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد و فرماندهی سپاه را به «اسامه بن زید بن حارثه» ۱۹ ساله به پرچمداری «بريده بن حصيب اسلمی» داد.
اما منافقین ابتدا از رفتن با سپاه، خودداری کردند و دلیل نرفتن آنها در مرحله اول اعتراض به جوان بودن فرمانده بود.
رسول اکرم(ص) هنگامی که از سر باز زدن منافقین از رفتن به جهاد مطلع شد، با همان حالت بیماری که داشتند به مسجد آمدند و در طی خطبه ای کسانی را که از رفتن با سپاه اسامه خودداری کردند را لعن کرد و فرمود:
📋«جَهِّزُوُا جَیْشَ اُسَامَةَ لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ»
♦️سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هرکس را که از سپاه اسامه تخلف کند.
پس آنان به اجبار رسول اکرم(ص) تا منطقه «جُرُف» در نزدیکی مدینه پیش رفتند، و در آنجا اردو زدند.(۳)
به ظاهر تا حدودی این ماموریت انجام شد و سپاه مخصوصا منافقین از مدینه خارج شدند.
حضرت(ص) از این فرصت استفاده کرد و افراد و اصحاب را که نام آنان در تاریخ هست را در منزل خود فرا خواند و فرمود:
📋«اِئْتُونِي بِالكَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابَاً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدَاً»
♦️برایم کَتِف و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.(۴)
از درخواست رسول اکرم(ص) مشخص بود که ایشان قصد داشتند مطلب بسیار مهمی را مطرح کنند.
از طرفی در این هنگام، «عُمر بن خطاب» برای کسب خبر از اوضاع مدینه، از سپاه جدا شد و خود را به مدینه رساند.
وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن کتف و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت:
📋«إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ»
♦️بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده است و کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.
و در ادامه گفت:
📋«إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ»
♦️این مرد هذیان می گوید.(۵)
در این هنگام؛
📋«فَتَنَازَعُوا و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ»
♦️پس به نزاع پرداختند و تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا رسول اکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تایید کردند.
در این هنگام رسول اکرم(ص) صورت مبارک از آنها برگرداند و فرمود :
📋«قُومُوا عَنِّي وَ لاَ يَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ»
♦️برخیزید و از نزدم بروید که نزاع نزد من شایسته نیست.(۶)
پس همگی رفتند!
بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات «یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ! اِنّ الرَّزیَّة ما حالَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ کتابِ رَسُولُ اللهِ(ص)» همواره آن روز را به «روز مصیبت» یاد می کرد و می گریست.(۷)
عمر بن خطاب بعدها به ابن عباس گفت : آیا مى دانى چرا قوم شما(قریش)، شما را از جانشینى محمد(ص) منع کردند؟ گفتم : نه!
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
عمر گفت :
📋«كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ»
♦️براى این که کراهت داشتند خلافت و نبوت هر دو براى شما باشد، در آن صورت فخر و غرور شما افزون مى شد؛ به همین دلیل قریش خلافت را براى خود گذاشت و کار درستى کرد.(۸)
از طرفی هم، سپاه أسامة بن زید که در «جُرُف» اردو زده بودند، به مدینه بازگشت.
دلیل بر این مطلب اینکه یکی از کسانی که در غسل و دفن حضرت رسول اکرم(ص) به امام علی(ع) کمک کرد، خود أسامة بن زید بود که فرماندهی سپاه را برعهده داشت.(۹)
پس این ماموریت دوم که در سایه ی ماموریت اول صورت می گرفت، ناتمام ماند.
و این امر مهم به سرانجام نرسید، و رسول اکرم(ص) از دنیا رفت و نه سپاه به جنگ با یهود رفت و نه «حدیث قرطاس» عملی شد.
در مورد حضور اميرالمؤمنین علی(ع) در این مجلس، جزء قطعيات تاریخ است؛ به نقل شیخ مفید که می نویسد :
📋«وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَة»
♦️اميرالمومنین(ع) جز برای كارهای ضروری از حضرت رسول اکرم(ص) جدا نمی شد.
شيخ مفيد وقتی داستان حديث قرطاس را نقل می کند، به صراحت می گويد كه اميرالمؤمنین(ع) در آن جا بوده است.
📋《ثُمَّ أَعْرَضَ [رَسوُلُ اللهِ(ص)] بِوَجْهِهِ عَنْ الْقَوْمِ فَنَهَضُوا وَ بَقِيَ عِنْدَهُ الْعَبَّاسُ وَ الْفَضْلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَأَهْلُ بَيْتِهِ خَاصَّةً》
♦️رسول اکرم(ص) صورت مبارک خود را از مردم برگرداند، و مردم برخاستند و به خانه های خود رفتند؛ اما عباس، فضل بن عباس و علی بن أبی طالب(ع) باقی ماندند.(۱۰)
📜«حدیث قرطاس» در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۱۱) و صحیح مسلم(۱۲) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت «تواتر معنوی»(اخبار گروهی به مطلبی خاص با خبرهای جداگانه اما دارای الفاظ مختلف ولی با مفاد و معنای واحد) آمده است.
و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند،
از جمله؛
👤«سُلیم بن قیس»(از تابعین) در کتاب خود(۱۳) که «طبرسی» در «الاحتجاج»(۱۴) و «مجلسی» در «بحارالانوار»(۱۵) این حدیث را از او نقل کرده اند.
👤«شیخ مفید»(متوفای قرن۴و۵) در کتب «أوائل المقالات»(۱۶) و «الارشاد»(۱۷) و «الامالی»(۱۸)
👤«ابن شهر آشوب»(قرن۵) در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۹)
👤«سید بن طاووس»(قرن۷) در «سعد السُعود»(۲۰)و «کشف المحجّه»(۲۱) و «الطرائف»(۲۲)
👤و از علمای قرن دهم نیز همچون «مقدس اردبیلی» این روایت را نقل کرده اند.(۲۳)
📚منابع:
۱)مکاتیب الرسول(ص) میانجی، ج۳، ص۷۱۳
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹
۳)تاریخ طبری، ج۳، ص۶۸۱
۴)صحيح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، ح۲۱
۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳
۶)بحارالانوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷
۷)صحیح بخاری، ج۴، ص۶
۲۲)التحفة العسجدیة موئّدی، ص۱۴۴
۸)الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۶۳
۹)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۵
۱۰)علل الشرایع شیخ صدوق، ج۱، ص۱۵۱
۱۱)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲
۱۲)صحیح مسلم، ج۳، باب۵، ص۱۲۵
۱۳)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴
۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳
۱۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵
۱۶)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶
۱۷)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴
۱۸)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶
۱۹)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳
۲۰)سعد السُعود سید بن طاووس، ص۲۶۶
۲۱)المحجّة سید بن طاووس، ص۶۵
۲۲)الطرائف سید بن طاووس، ص۴۳۲
۲۳)مجمع الفائدة محقق أردبیلی، ج۳، ص۲۱۷
@AsnadolMasaeb
📜صحیح بخاری از ماجرای ممانعت از نوشتن حدیث قرطاس توسط «عمر بن خطاب» می نویسد :
«إِنَّ النَّبِيَّ(ص) عَلَيْهِ الْوَجَعُ، وَ عِنْدَنَا كِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا!»
👤همانا بیماری بر پیامبر غلبه کرده است و کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.(۱)
#حدیث_قرطاس
#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله)
📚منبع :
۱)صحیح بخاری، ج۶، باب مرض النّبی(ص) و وفاته، ص۴۱
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا وَصِیَّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)، أَشْهَدُ أَنَّکَ عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیتَ شَهِیدَاً》🔶🔸
✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) از دو جهت نسبت به امام حسین(علیه السلام) از مظلومیت برخوردار بود.
1⃣از جهت همسر :👇
همسر امام حسین(ع) حضرت رباب(س) بود که امام(ع) علاقه زیادى به ایشان داشت، تا جایی که امام(ع) در مورد رباب(س) چنین سروده است :
📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً
تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ
أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي
وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》
♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم.
آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۱)
رباب در کوفه نیز، در مجلس ابن زیاد، وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و گفت :
📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ
اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ
غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ
لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》
♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزههای دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲)
اما همسر امام حسن مجتبی(ع) جعده دختر اشعث بن قیس بود که معاویه برای اینکه او را برای به قتل رساندن امام حسن مجتبی(ع) تطمیع و تحریک کند، به او پیغام فرستاد که :
📋《أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ(ع)》
♦️من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه حسن بن علی(ع) را مسموم کنی و او را به قتل رسانی!
📋《وَ بَعَثَ إِلَيهَا بِمِائَةِ أَلفَ دِرهَمِِ فَقَبِلَت》
♦️و هزار درهم نیز برای جعده فرستاد و جعده نیز با وساطت و پافشاری پدرش اشعث پذیرفت.
تا اینکه روزی که امام حسن(ع) روزه بود، جعده زهر را در شیر ایشان ریخت و در هنگام افطار به امام(ع) داد، امام(ع) مقداری از آن را نوشید و بلافاصله زهر را احساس کرد و فرمود :
«إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»!(۳)
2⃣از جهت اصحاب و یاران :👇
امام حسین(ع) در شب عاشورا خطاب به اصحاب خود فرمود :
📋《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَدَاً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》
♦️من فردا کشته میشوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمیماند.(۴)
سپس فرمود :
📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی》
♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند!(۵)
کلام امام(ع) تمام شد و حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم عرضه داشت :
📋《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》
♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و بهسوی شهر خود برگردیم.(۶)
و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت :
📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》
♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۷)
امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود :
📋《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》
♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۸)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
اما امام حسن مجتبی(ع) هنگامی که در ساباط خواست یاران خود را امتحان کند و میزان اطاعت پذیری آنها بداند و از این طریق دوست را از دشمن تشخیص دهد، به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه خود بازگشتتند.
در این میان، سپاه امام(ع) گفتند :
📋《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》
♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند!
حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى به طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را به گردن آويخته بود، نشست.(۹)
تا جایی که یاران، ایشان را این چنین خطاب می کردند :
📋《عَلَیْکَ السَّلامُ یَا مُذِلَّ الْمُومِنِینَ!》
♦️سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را خوار و ذلیل کرده ای!(۱۰)
ابن اثیر می نویسد :
هنگامی که معاویه به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد، مردم به گرمی آن را پذیرفتند. امام حسن(ع) در خطبه ای پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و فرمود :
📋《أَلا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَانَا إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ فِيهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ، فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَيْهِ، وَحَاكَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِظُبَا السُّيُوفِ، وَإِنْ أَرَدْتُمْ الْحَيَاةَ قَبِلْنَاهُ، وَ أَخَذْنَا لَكُمُ الرِّضَا》
♦️بدانید همانا معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است.
اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را می طلبید، خواسته اش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم.
هنگامی که کلام امام حسن(ع) به این جا رسید :
📋《فَنَادَاهُ الْقَوْمُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ : الْبَقِيَّةَ! الْبَقِيَّةَ! فَلَمَّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ》
♦️مردم از هر سو فریاد برآوردند که ما زندگی و بقای دنیایی را می خواهیم.
با این سخن، صلح را بر امام(ع) تحمیل کردند و امام(ع) پس از آن که از آن ها جدا شد، صلح با معاویه را امضاء نمود.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚شعر :
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد، تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبان های پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
👤سازگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۲)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸
۴)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴
۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۹۰
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱
۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۲
۸)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱
۱۰)تحف العقول شعرانی، ص۳۰۸
۱۱)اسدالغابه ابن اثیر، ج۲، ص۱۳
@AsnadolMasaeb
💠روایتی از #امام_جعفر_صادق_علیه_السلام و تطبیق ذوقی این روایت بر زندگانی #امام_حسن_علیه_السلام :👇
@AsnadolMasaeb
✅امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید :
«الحِلمُ يَدُورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ :
۱)أَن يَكُونَ عَزِيزَاً فَيَذِلَّ!
۲)أَو يَكُونَ صَادِقَاً فَيُتَّهَمَ!
۳)أَو يَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ!
۴)أَو أَن يُؤذَى بِلَا جُرمٍ!
۵)أَو أَن يُطَالِبَ بِالحَقِّ وَيُخَالِفُوهُ فِيهِ!»
♦️پنج چيز است كه بردبارى مىطلبد :
۱)شخص عزيز باشد، ولی خوار شود.
۲)راستگو باشد، ولی نسبت ناروا به او داده شود.
۳)به حق دعوت كند، ولی او را سبكش بشمارند.
۴)بى گناه باشد، ولی او اذيت شود.
۵)حق طلبى كند، ولی با او مخالفت كنند.(۱)
💠حال می بینیم که هر پنج ویژگی حلم، در وجود امام حسن مجتبی(ع) بوده و برای ایشان صدق می کند :
1⃣«أَن يَكُونَ عَزِيزَاً فَيَذِلَّ»
امام حسن(ع) عزیزی بود که او را خوار کردند!
در تاریخ آمده است که؛
وقتی امام حسن مجتبی(ع) در ساباط خواست یاران خود را امتحان کند و میزان اطاعت پذیری آنها بداند و از این طریق دوست را از دشمن تشخیص دهد، به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه خود بازگشتتند.
در این میان، سپاه امام(ع) گفتند :
📋《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》
♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند!
حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى به طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را به گردن آويخته بود، نشست.(۲)
تا جایی که یاران، ایشان را این چنین خطاب می کردند :
📋《عَلَیْکَ السَّلامُ یَا مُذِلَّ الْمُومِنِینَ!》
♦️سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را خوار و ذلیل کرده ای!(۳)
2⃣«أَو يَكُونَ صَادِقَاً فَيُتَّهَمَ»
امام حسن(ع) راستگویی بود که نسبت ناروا به او دادند!
ابن اثیر می نویسد :
هنگامی که معاویه به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد، مردم به گرمی آن را پذیرفتند. امام حسن(ع) در خطبه ای پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و فرمود :
📋《أَلا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَانَا إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ فِيهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ، فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَيْهِ، وَحَاكَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِظُبَا السُّيُوفِ، وَإِنْ أَرَدْتُمْ الْحَيَاةَ قَبِلْنَاهُ، وَ أَخَذْنَا لَكُمُ الرِّضَا》
♦️بدانید همانا معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است.
اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را می طلبید، خواسته اش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم.
هنگامی که کلام امام حسن(ع) به این جا رسید :
📋《فَنَادَاهُ الْقَوْمُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ : الْبَقِيَّةَ! الْبَقِيَّةَ! فَلَمَّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ》
♦️مردم از هر سو فریاد برآوردند که ما زندگی و بقای دنیایی را می خواهیم.
با این سخن، صلح را بر امام(ع) تحمیل کردند و امام(ع) پس از آن که از آن ها جدا شد، صلح با معاویه را امضاء نمود.(۴)
3⃣«يَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ»
امام حسن(ع) داعی به حق و خیرخواه مردم بود ولی او را سبک و خفیف کردند!
هنگامی که امام حسن(ع) توسط جعده بنت اشعث مسموم شد، به امام حسین(ع) وصیت کرد و فرمود :
📋《فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ(س) فَادْفِنِّی هُنَاکَ》
♦️هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تابوتی گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر تا تجدید عهدى کنم.
سپس مرا به سوی قبر جده ام فاطمه بنت اسد منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.
بعد از شهادت امام(ع)، امام حسین(ع) طبق وصیت، برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روى سریری گذاشت تا براى آخرین وداع، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا(ص) ببرد.
مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند، بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند.
از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
در این هنگام عایشه نیز، سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت :
📋《مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ؟!!》
♦️ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی و ارادتی نسبت به او ندارم؟(۵)
مروان و دار و دسته اش از فرصت استفاده کردند و تیراندازی کردند.
ابن شهر آشوب می نویسد :
📋《وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلَاً》
♦️در این هنگام، جنازهی آن حضرت(ع) را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهی تیر به تابوت آویخته شد.(۶)
در این هنگام امام حسین(ع) فرمود :
📋《وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ(ع) إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَهَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا》
♦️به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند.
شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرائط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبی(ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.(۷)
4⃣«أَن يُؤذَى بِلَا جُرمٍ»
امام حسن(ع) مظلومی بود که بدون هیچ جرمی مورد اذیت و آزار دیگران واقع می شد.
در تاریخ نقل شده است که؛
با پایان گرفتن مراسم صلح و کناره گیری امام حسن مجتبی(ع) از حکومت، امام(ع) از کوفه به مدینه هجرت کرد.
حتی امام(ع) به تقاضای برخی از اهل کوفه مانند مُسّیب بن نجبه و دیگران که خواستار توقف آن حضرت(ع) در کوفه شدند پاسخ رد داد، و درخواستشان را نپذیرفت و به مدینه رفت.
از طرفی هم مغیره از سوی معاویه حاکم کوفه شد.
در این مدت که امام حسن(ع) در مدینه ساکن بودند، معاویه از شام به مدینه سفر کرد.
امام(ع) با معاویه و درباریان او مانند عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه و مروان بن حکم و ولید بن عقبه و دیگران دیدارهایی داشته و سخنانی از آن حضرت(ع) در برخورد با آنها نقل شده است، و در این برخوردها و دیدارها چیزی که همه جا به چشم می خورد، عناد و دشمنی و اهانت و جسارت آنها به امام مجتبی(ع) است.
آنان همواره می خواستند امام(ع) را در انظار مردم و در حضور دیگران تحقیر نمایند.
و حتی این شیوه ناپسند در هواداران آنها و بنی امیه نیز معمول بوده که هر جا امام(ع) را دیدار می کردند، دشنام و یا زخم زبانی به آن بزرگوار می زدند.(۸)
در یکی از این دیدار ها که هرکدام به امام مجتبی(ع) اهانت کردند و امام(ع) با حلم حَسنیّه خودشون، جواب یکایک آنان را داد، وقتی نوبت به مُغیره رسید، امام مجتبی(ع) فرمود :
📋《مَهلَاً یا مُغَیرَه! أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ(س) بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) حَتَّی أَدْمَیتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا》
♦️ساکت باش مغیره! تو همان هستی که فاطمه(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) را زدی؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزند در شکمش را سقط کرد.(۹)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
5⃣«أَن يُطَالِبَ بِالحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ»
امام حسن مجتبی(ع) همواره طالب حق بود ولی با او نشناخته به مخالفت می پرداختند.
در تاریخ آمده است که؛
📋《أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ اَلْحَسَنُ(ع) لاَ يَرُدُّ》
♦️روزی یکی از اهل شام که به مدینه آمده بود، همین که با امام حسن(ع) برخورد نمود، شروع کرد به ناسزاگویی نسبت به امام حسن(ع) و امام(ع) به او پاسخی نداد تا سخنانش تمام شود.
📋《فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ اَلْحَسَنُ(ع) فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ فَقَالَ : أَيُّهَا اَلشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اِسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ اِرْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالاً كَثِيراً》
♦️زمانی که سخنان مرد شامی تمام شد، آن حضرت(ع) به مرد شامی سلام کرد و لبخندی زد و سپس فرمود :
ای شیخ! گمان میکنم که غریب باشی و گویا بر تو اموری مشتبه شده باشد، پس اگر از ما حلالیت بطلبی و بخواهی که از تو راضی شویم، از تو راضی و خشنود میشویم و اگر چیزی سؤال کنی برایت باربر فراهم میکنیم و اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی تو را ارشاد میکنیم و اگر بار برداری بطلبی عطا میکنیم و اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنیم و اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم و اگر محتاج باشی بینیازت میکنیم و اگر رانده شدهای تو را پناه میدهیم و اگر حاجتی داری حاجتت را برمیآوریم و اگر بار خود را به خانهی ما فرود آوری و میهمان ما باشی، تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانهی بزرگ و جاه و مال فراوان داریم.
📋《فَلَمَّا سَمِعَ اَلرَّجُلُ كَلاَمَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ : أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ وَ اَلْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ》
♦️آن مرد وقتی این برخورد را از امام حسن مجتبی(ع) دید، گریست و گفت :
شهادت میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی و خدا میداند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. من پیش از این سرسختترین دشمن تو و پدرت بودهام، اما الان دوست داشتنیترین شخص نزد من تو هستی.(۱۰)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۷۱، ص۴۲۲
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱
۳)تُحف العقول شعرانی، ص۳۰۸
۴)اسد الغابة ابن اثیر، ج۲، ص۱۳
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸
۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴
۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۹
۸)حیاة الامام الحسن(ع) قرشی، ج۲، ص۲۸۵
۹)الإحتجاج طبرسی، ج١، ص٢٧٨
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۴
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 0️⃣0️⃣1️⃣
👤 #امام_حسن_علیه_السلام
👤 #امام_حسین_علیه_السلام
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَی رِیحَانَتَیِ الرَّسُولِ(ص)، سَیِّدَی شَبَابِ اَهلِ الجَنَّةِ الحَسَنِ(علیه السلام) وَ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹
✅حضرت رسول اکرم(ص) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) علاقه وافری داشت و آنان را همواره دوست می داشت.
ابن مسعود نقل می کند :
📋《حَمَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) الحَسَنَ(ع) وَ الحُسَینَ(ع) عَلَی ظَهرِهِ، الحَسَنُ(ع) عَلَی اَضلَاعِهِ الیُمنَی وَ الحُسَینُ(ع) عَلَی اَضلَاعِهِ الیُسرَی ثُمَّ مَشَی》
♦️حضرت رسول اکرم(ص) حسنین(ع) را بر پشت مبارکشان سوار می کرد، درحالی که حسن(ع) را بر دوش راست خود و حسین(ع) را بر دوش چپ خود، حمل می کرد.(۱)
و در روایتی دیگر آمده است که حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به اصحاب می فرمود :
📋《إِنَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) رَيْحَانَتِي مِنَ اَلدُّنْيَا》
♦️حسن(ع) و حسین(ع) دو گل من در دنيا هستند.(۲)
🏴اما با دردانه های حضرت رسول اکرم(ص) چه کردند؟!
آنچه در تاریخ آمده، نشان از جنایات امت در قبال این دو بزرگوار است.
وجه اشتراک این جنایات این بود که هر دو بزرگوار را مورد هدف تیر قرار دادند.
ابن شهر آشوب در مناقب نقل می کند؛
هنگام حمل جنازه امام حسن مجتبی(ع) به سمت مسجد حضرت رسول اکرم(ص)؛
📋《وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلَاً》
♦️جنازهی آن حضرت(ع) را تیر باران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهی تیر به تابوت آویخته شد.(۳)
در مورد امام حسین(ع) نیز آمده است؛
در روز عاشورا که امام حسین(ع) تنها مشغول جنگ کردن بود، دستور تیر باران حضرت(ص) را دادند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِّبَالِ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(ع) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ》
♦️حضرت(ع) را تير باران کردند، و هنگامی که بر امام حسین(ع) جراحات بسیاری وارد گردید، همانند خارپشت شد.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامه ای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمه های زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانه های انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریب نواز مدینه ای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو نداده ست خاتمه
بر روضه های دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره ی غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
👤رحیمی
📚منابع :
۱)احقاق الحق شوشتری، ج۱۰، ص۷۲۰
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۶۲
۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴
۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۵۰
@AsnadolMasaeb