فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مقتل خوانی شهادت #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام توسط #مقام_معظم_رهبری در روز عاشورا در خطبه های نماز جمعه تهران :👆
#مقتل_خوانی
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
📚پانزده داستان کوتاه و شنیدنی و موثق درباب آداب روضه و منبر و تکریم شعائر حسینی در سیره علماء :👇
#آداب_منبر
#سیره_علماء
#سخن_علماء
#روضه_خوانی_علماء
#آداب_روضه_خوانی
@AsnadolMasaeb
1️⃣فررند مرحوم «آیت الله العظمی مرعشی نجفی» نقل می کند که مرحوم پدرم در خاطره ای می فرماید؛
سالها پیش در نیمه های شب از جایی می گذشتم که از قضا با یک جوان مست عربده کش مواجه شدم.
آن جوان که متوجه شد، رهگذری طلبه هستم، با تحکم به من گفت :
آشیخ برایم روضه بخوان!
ابتدا امتناع کردم ولی سپس شروع کردم به روضه خواندن و جوان نیز به شدت گریه می کرد، به حدی که شانههایش تکان میخورد.
روضه را تمام کردم و وقتی خواستم خداحافظی کنم، گفت که من باید تا درب خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.
گذشت تا اینکه بعدها در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) نشسته بودم که دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من و به حضرت معصومه(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بود.
از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت میآمد. این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت حرم شرکت میکرد و وقتی هم که فوت کرد، تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
2️⃣درس خارج فقه و اصول «مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی» یکی از شلوغ ترین درسهای زمان حیات این مرجع بزرگوار بود.
«آیت الله حاج سید علی حسینی» یکی از اساتید حوزه علیمه قم نقل می کند که؛ روزی در اواخر ساعت درس، یکی از طلبهها به ایشان اشکالی کردند و ایشان هم جواب اشکال را کامل دادند، ولی آن طلبه قانع یا متوجه نشد و این بار سوالش را مجدد و به اصرار پرسید.
اما مرحوم آیت الله تبریزی به ادامه درس پرداختند فرمودند : بعد از درس، بس است، صحبت نکنید!
در این هنگام آن طلبه با صدای بلند می گوید : مگر اینجا مجلس «روضه» است که صحبت نکنیم؟!!
در این هنگام سکوت بر مسجد اعظم حاکم شد، و همه منتظر عکس العمل استادمان بودیم.
که دیدیم ایشان کتاب پیش روی خود را بستند و با قدری تامل، در حالی که اشک در چشمان ایشان حلقه زده بود و با آن دستمال سیاهی که همیشه به همراه داشتند، اشکشان را پاک کردند و با صدای حزن انگیزی فرمودند :
«من می خواستم روضه خوان بشوم، که مرجع شدم!»
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
3️⃣ «استاد محمد عندلیب همدانی» از اساتید حوزه علمیه قم نقل می کند که؛
مرحوم «متقی همدانی» آن عالم پرهیزکار یکبار به بنده فرمودند :
روزی با پدر شما [مرحوم حاج میرزا حسین عندلیب] برای تفریح به باغهای اطراف همدان رفته بودیم، من به ایشان گفتم : در این فضای با صفا و با آن صوت زیبایت چند بیتی غزل از حافظ بخوان، پدرت گفت :
«آقای متقی! من این حنجره را وقف اهل بیت(علیهم السلام) و بالخصوص حسین بن علی(علیهماالسلام) کرده ام و در جای دیگر استفاده نمی کنم.»
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
4️⃣حاج علی قصری از پیر غلامان تهران می گوید :
«مرحوم شیخ رضا سراج» در روز عاشورا همواره روضه حضرت علیاکبر(ع) را میخواند.
او عمامه از سر و عبا از تن در می آورد و بر روی منبر می ایستاد و شروع به مقتل خوانی می کرد.
او گفت :
«فَقَطََّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إربَاً إربَاً»
جمعیت به آن گونه ای که مرحوم سراج انتظار داشت، حق مقتل را ادا نکرد.
مرحوم سراج به من گفت : تسبیحات را به من بده!
من تسبیحم را به او دادم و او تسبیح را بالا گرفت، و در حضور جمع پاره کرد و دانه های تسبیح زمین ریخت.
سپس گفت؛ ای مردم! بدن علی اکبر(ع) را مانند دانههای این تسبیح تکهتکه کردند.
مرحوم سراج از منبر پایین آمد و رفت و مردم همچنان بر سر و روی خود می زدند و می گریستند!
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
5️⃣خاطره ای شنیدنی از «مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی» در مورد دوست هم دوره ای خود :👇
@AsnadolMasaeb
✅حجت الاسلام و المسلمین استاد حسینی نسب از جمله شاگران جوانی بود که درس خارج فقه «مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی» را درک کرده بود.
از ایشان نقل می کند که روزی ایشان در درس خارج خود، طلبه ها را برای رفتن به تبلیغ توصیه و آنان را دعوت به خواندن روضه های مستند می کردند.
در ضمنِ این توصیه، خاطره ای را نیز از جوانی خود تعریف نمودند.
ایشان فرمودند :
«در اوایل جوانی ام، با طلبه ای هم دوران بودم که از همان ابتدا علاقه وافری به منبر و روضه خوانی داشت و راه ما کم کم از هم جدا شد و من نیز متمرکز در تحصیل فقه و اصول در حوزه شدم.
گذشت تا اینکه، بعد از مدتها، او را دیدم، که احوال خود را برایم شرح داد.
او گفت : سالها منبر می رفتم و روضه می خواندم، کم کم در آن شهر پر آوازه و معروف شدم و مجالس زیادی از من دعوت به عمل می آمد.
دیگر فرصت کافی برای مطالعه و مراجعه نداشتم و هر روضه ای را که شنیده بودم، ضعیف یا بی سند، یا روضه هایی که خود، آنان را بافته بودم، همه را می خواندم.
و اگر به ندرت در مجلسی، کسی سند روضه ای را از من می پرسید، با کمال جسارت به دروغ می گفتم : بحارالانوار مجلسی!
سالیان سال به این منوال گذشت، تا اینکه شبی در عالم خواب دیدم که در صحرای محشر جواب گوی اعمال خویشم!
در آن لحظه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای من تجسم شد و از من پرسید : فلانی! آن سخنان را از کجا می گفتی؟
من نیز که مانند عادت سابق، به دروغ، همه را به بحارالانوار ارجاع می دادم، به حضرت فاطمه(س) نیز گفتم : از بحارالانوار مجلسی!
در این حین، دیدم که علامه مجلسی در محضر حضرت فاطمه(س) حاضر شد!
حضرت(س) رو به او کرد و فرمود :
محمدباقر! آیا تو این سخنان را در بحار خود نوشته ای؟
علامه قسم خورد که من از اینها بی اطلاع هستم!
وقتی این سخن را شنیدم، دیگر تاب تحمل نگاه حضرت فاطمه(س) را نداشتم.
پس از شدت وحشت و اضطراب، ناگهان از خواب پریدم و گریستم و توبه نمودم و از همان لحظه به بعد، به خود قول دادم که هیچ گاه روضه بی سند و دروغ نخوانم!»
#سیره_علماء
@AsnadolMasaeb
6️⃣ «آیت الله العظمی شبیری زنجانی» از مراجع معظم قم در کتاب خود می نویسد :
از مرحوم «حاج میرزا علی محدث زاده» [فرزند «مرحوم شیخ عباس قمی»] نقل کردهاند که در عتبات روضه خواند، وقتی از منبر پایین آمد، «مرحوم آشیخ محمدعلی کاظمی» از ایشان پرسید : مدرک آن کجاست؟
ایشان یادش نبود لذا گفت من این را در جایی دیده ام، ولی الان نمی دانم.
خلاصه این قضیه برای حاج میرزا علی خوب تمام نمیشود.
حاج میرزا علی شب پدرش حاج شیخ عباس را در خواب می بیند و پدرش می گوید : من این مطلب را دیده ام ولی نمیدانم در کجا ذکر شده؟!!
ایشان توصیه میکند که وقتی مطلبی را میگویی باید مدرکش در دستت باشد. وقتی بدون سند مطلبی نقل می کنی، چنین گرفتاری برایت پیش میآید.
من این مطلب را در «نفس المهموم» در وقایع روز عاشورا صفحه فلان نوشته ام مراجعه کن.
حاجی میرزا علی از خواب بیدار میشود و به نفس المهموم مراجعه میکند و در همان صفحه مطلب را میبیند.
بعد حاج میرزا علی پیش آقای آشیخ محمد علی کاظمی میرود و ماجرای خواب را میگوید.
آشیخ محمدعلی میگوید : پس الان با هم برویم حرم تا من برایشان زیارت کنم.
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
7️⃣آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرماید :
«مرحوم میرزای شیرازی فحل الفحول است! روضه خوان مجلس او «مرحوم محقق حائری یزدی» بود، موسس حوزه علمیه کبرای قم که امروز مرکز تشیّع می باشد.
وقتی آن عالم عظیم الشان روی منبر نشست در حضور میرزا، یک جمله گفت.
این جمله را هر کسی می شنود، ولی معرفت مهم است، تا بفهمد معنی این جمله چیست؟
تا شروع کرد به خواندن مقتل، جمله اولی را که گفت، این جمله بود :
«دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی اِبْنِ زِیَادِِ»
زینب کبری(س) وارد مجلس ابن زیاد شد.
تا این جمله رو گفت؛ میرزا داد زد :
«دیگر بس است، کافی است!»
و میرزا از صبح تا ظهر بر سر و سینه زد، این است معرفت!»
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
8️⃣مرحوم آیت الله شیخ «حسین عندلیب همدانی» در خاطرات خود نقل می کند که؛
حدودا پنج ساله بودم که در ایام دهه اول محرم با مرحوم پدرم «شیخ محمد تقی عندلیب» به مجالس مختلف روضه می رفتم.
روزی پدرم مرا با خود به مجلس روضه منزل «شریف الملک» که اکنون به نام «حسینیه بختیاریها» نامیده می شود بُرد و به من گفت : اینجا بنشین تا من برگردم!
وارد مجلس که شدم جمعیت بسیار زیادی نشسته بودند و مشغول نوشیدن چایی و کشیدن قلیان و صحبت کردن با هم بودند.
من نشستم ناگهان مرحوم «سید محمد علی بطحایی» وارد مجلس شد و عصا زنان به طرف منبر رفت و بر پله اول منبر نشست، دست روی عصای خود گذاشت و با چشمان بسیار نافذ خود نگاهی به مردم کرد.
مجلس یکپارچه سکوت محض شد، بعد با صدای زیبا و دلنشین خود تک بیتی از «صامت بروجردی» خواند :
«یوسف گلگون قَبا، آه علی اکبرم!»
صدای گریه ی مردم بلند شد، بعد در ادامه خواند :
«گم شده در کرب و بلا، آه علی اکبرم!»
با خواندن این بیت از روی منبر بلند شد و مجلس را ترک کرد و رفت، اما بیش از نیم ساعت مجلس پر از شیون و گریه و زاری بود.
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
9️⃣استاد «شیخ علی نظامی همدانی» از استاد خود نقل می کند که روزی «مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی» فرمودند :
«روضه خواندن واجب است نه مستحب!
و اگر کسی منبر رفت و روضه نخواند، او را نهی از منکر کنید و به او بگویید که چرا روضه نخواندی؟!!»
#سیره_علماء
#روضه_خوانی_علماء
@AsnadolMasaeb
0️⃣1️⃣حجت الاسلام سید حسین مومنی از استاد خود «مرحوم آیت الله وجدانی فخر» می کند که؛
روزی بعد از ظهر عاشورایی بر قبرستان «قبرستان نو» در قم رفته بودم که دیدم «مرحوم علامه طباطبایی» در گوشه ای از قبرستان هستند، برای عرض ارادت نزدیک شدم و عرض سلام و ادب کردم و دیدم که ایشان خیلی غمگین و متأثر هستند و اشک می ریزند، سپس آن بزرگوار با سوز و گداز به من فرمودند : «آقای وجدانی! می دانید امروز چه روزی است؟!»
عرض کردم: بله، امروز عاشورا است. ایشان فرمودند : «می بینی که امروز همه دنیا، موجودات، آسمان، زمین و حتی جمادات در حال اشک خون ریختن و گریستن بر حضرت سیدالشهدا (ع) هستند؟!»
متعجب شده و دانستم که ایشان خبر از حقایق هستی می دهند.
در همین حال ایشان خم شده و سنگی از زمین برداشته و آن را به مانند سیبی با دست از وسط شکافتند و میان آن را به من نشان دادند و من با چشمان خود در میان سنگ خون دیدم!
سپس ایشان فرمودند :
«امروز نه تنها جنّ و انس، بلکه جمادات نیز در عزای امام حسین(علیه السلام) می گریند.»
#سیره_علماء
@AsnadolMasaeb