eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.3هزار دنبال‌کننده
90 عکس
15 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با حقیر/سوالات، اشکالات و نقدها: @yahadi71 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72 سایر فیش های مطالعاتی و پراکنده در این کانال گذاشته میشود: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ نظر اسلام درباره تعامل با کسی که هم عقیده ما نیست 🌱 مرحوم در شریف ج2ص43 ذیل روایتی میگوید: خادم امام صادق(ع) نقل میکنه پیش حضرت بودیم که سخن از گروهی به میان آمد. من گفتم آقا جان، ما از اینها میجوییم چرا که آنها به آنچه ما عقیده داریم، عقیده ندارند. 🌱 حضرت فرمود: آنها ما را دوست دارند، چرا از آنها بیزاری میجویید؟ فقط به خاطر همینکه هم عقیده شما نیستند؟ خادم ایشان میگوید بله. حضرت میگوید خب ما هم عقایدی داریم که شما ندارید، پس حالا باید از شما بیزاری بجوییم؟ 🌱 خادم میگوید: خیر. بعد حضرت میگوید نزد خدا نیز حقایقی است که ما آن ها را نداریم، خب حالا خدا باید ما را دور بیاندازد؟ خادم میگوید خیر و بعد میگوید خب دیگه این مشی رو ترک میکنیم. 🌱 بعد حضرت به خادم میگوید: آنها را دوست بداريد و از آنها بيزارى مجوئيد، چرا که برخى از مسلمين يك سهم و برخى دو سهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم از ايمان را دارند. 🌱 بعد حضرت میگوید سزاوار نيست از کسی که صاحب یک سهم است، توقع کسی را داشته باشیم که صاحب دو سهم است و... یعنی باید از هر شخص به اندازه و طاقت خودش توقع داشت، نه بیشتر. 🌱 بعد حضرت مثال نصرانی ای را میزند که تازه مسلمان شده بود و همسایه مسلمان او، از صبح تا شب او را به عبادت میگیرد درحالی که او چنین ظرفیتی نداشته و عملا از روز دوم دوباره از اسلام به مسیحیت برمیگردد. ➕کلید واژه: «إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا يَقُولُونَ مَا نَقُولُ» 📌پ.ن: خیلی وقت ها ما نیز دچار همین هستیم. همینکه فلانی هم عقیده ما نیست، کلا دور او را خط میکشیم و کل ارتباطات مان با او را قطع میکنیم. حضرت اساسا به دنبال پیدا کردن برای است. اتفاقا باید با آنها داشت. قرار نیست به صرف هم عقیده نبودن، قطع ارتباط کنیم. نزدیک است، از این فرصت باید نهایت استفاده را کرد، تا میتوانیم در جمع ها با ، را به دیگران نشان دهیم. باید راه مناسبش را پیدا کنیم. قرار نیست به این بهانه که فلانی هم عقیده من نیست، فلانی مناسب نیست، فلانی به دولت و رهبری نقد دارد، فلانی اینگونه هست و آنگونه نیست، ارتباط موثر با او را کنار بگذاریم. باید به دنبال پیدا کردن نقاط مشترک بود. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ ماجرای بازگشت یک سلبریتی به آغوش اسلام 🔹 پسر عمو و برادر رضاعی پیامبر بود که تا قبل از پیامبر نیز بسیار به حضرت علاقه داشت اما بعد از ماجرای بعثت پیامبر جزو دشمنان ایشان گردید و از آنجا که بود، همواره حضرت و یارانش را با زبان و قلمش آزار میداد و اشعار علیه حضرت می سرود. 🔸او مردم را از اسلام دور میكرد و بر هر كه مسلمان مى‌شد، سخت میگرفت و 20 سال با حضرت دشمن ماند و از هيچ راهى كه براى جنگ با پيامبر پيش گرفت، جا نماند. او به معنای واقعی کلمه یک موثر و از دانسته میشد لذا مواجهه پیامبر با او هم بسیار تند بود تا آنجا که خون او را دانسته بود. 🔹اما این همه ماجرا نبود، اسلام آنقدر قدرتمند شده بود که پیامبر در سال هشتم هجری تصمیم به گرفت و لشکرش را به حرکت در آورد. اینجا بود که ابوسفیان چاره ای جزو پذیرش اسلام نمیبیند. ماجرا را با خانواده اش در میان میگذارد و بعد از همراهی آنها، به همراه به سرعت به سوی پیامبر حرکت میکند. 🔸وقتی در که محلی مابین مکه و مدینه بود به سپاهیان حضرت رسیده و اجازه ورود بر پیامبر خواستند، حضرت آنها را نپذیرفت. اینجاست که که برادر عبدالله بود واسطه میشود و به پیامبر عرض میکند ابوسفیان پسر عمو و عبدالله پسر عمه و برادر همسر شماست لذا به آنها اجازه ورود بدهید. 🔹پیامبر میفرمایند من نیازی به آنها ندارم چون آنها در آغاز اسلام و زمانی که اسلام به آنها نیاز داشت، سرسختانه در مقابل دعوت من ایستاده و کارشکنی کردند و بعد اشاره ای نیز به شعرهای هجو آمیز ابوسفیان کرده که موجب هتک آبروی حضرت و اسلام شده است. خلاصه امّ سلمه ناامید شده و مطلب را به ابوسفیان و عبدالله منتقل میکند. 🔸ابوسفیان بعد از دیدن مواجهه پیامبر به هم میریزد و انگار آمده تا هرجور که شده حضرت او را پذیرفته و ببخشد لذا به امّ سلمه میگوید به پیامبر بگویید به خدا سوگند یا پیامبر به من اجازه ورود بدهد یا دست این پسر کوچکم (که به همراه خود آورده بود) را گرفته و آنقدر در این بیابان میرویم تا از تشنگی و گرسنگی بمیریم. 🔹پیامبر وقتی از ماجرا مطلع میشود و اصرار ابوسفیان را میبیند، اجازه ورود میدهد و آنها در محضر پیامبر، اسلام آورده و مسلمان میشوند و برای فتح مکه به لشکر پیامبر میپیوندند. 🔸چه بسا بازگشت اولیه ابوسفیان یک بازگشت ظاهری بوده باشد چون راه دیگری برای خود متصور نبود اما بعد از مدتی تنفس در اتمسفری که پیامبر ساخته بود، کم کم را میبیند و حقیقتا اسلام می آورد تا آنجا که به شدت از گناهان سابقش پشیمان میشود و هرگاه پیامبر را میبیند از شدت شرمندگی سرش را پایین می اندازد و با سرودن اشعاری در مدح حضرت، اشعار هجو آمیز گذشته اش را جبران میکند. 🔹او در به حدی ساخته میشود که در وقتی همه مسلمانان پا به فرار میگذارند، تنها کمتر از ده نفر به همراه پیامبر مانده و مقاومت میکنند که یکی از آنها همین ابوسفیان بن حارث است. او در عصر از دنیا میرود و در گزارش ها آمده سه روز قبل از مرگش، قبرش را با دستان خود آماده ساخته بود. 📚الطبقات الكبرى، ج 4 ص 49؛ مجمع البیان، ج10، ص846؛ سفینة البحار، ج4، ص191؛ بحارالانوار، ج21، ص102 و چندین منبع دیگر به این ماجرا پرداخته اند. 📌پ.ن: این ماجرا و دیگر ماجراهای مشابه هم برای های ما پُر از عبرت است که بیاموزند چگونه میشود هم دنیا را داشت و هم آخرت را و هم برای که بیاموزند چگونه باید با آنها تعامل کنند. به جای خود باید محکم و پولادین بود و قوانین را به تمامه اجرا کرد و با متخلف و خرابکار به شدت برخورد کرد و به جای خود باید بخشید و سخت نگرفت و با محبت برخورد کرد. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai