eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.1هزار دنبال‌کننده
74 عکس
10 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات و روایات اجتماعی
2️⃣ اقدام دوم: جهاد تبیین، روشنگری و فریادهای کوبنده 🔺دومین راهبرد جبهه حق در مقابل غاصبین خلافت، م
ادامه روایت قبل: 🔺بعد از اینکه تک تک آن 12 نفر در مقابل و مردم بلند شده و به روشنگری میپردازند، أبوبكر بسيار مضطرّ و شده و مجاب میشود و میگوید: من والى شما شدم در صورتى كه از شما برتر و بهتر نيستم! مرا رها كنيد! مرا رها كنيد!! 🔺 از دست ابوبکر عصبانی شده و به او میگوید: اى عاجز از كلام! از منبر پایین بیا! تو وقتى در برابر سخنان اینها تاب نمى ‏آورى،‏ چگونه خود را بر اين مقام قرار داده ای؟! بخدا سوگند قصد داشتم تو را از اين مقام خلع نموده و سالم مولا ابى حذيفه را به جايت نصب نمايم!! 🔺سپس أبوبكر از منبر پایین آمده و همراه عمر به سمت منزل رفته و تا سه روز هيچ كس به نيامد. اینجاست که اطرافیان ابوبکر به فکر افتاده و را وارد میدان میکنند تا بتوانند را به میدان بازگردانند لذا ابتدا با هزار نفر به خانه او رفته و میگوید: اين چه جلوس و نشستنى است! به خدا سوگند، بنى هاشم درباره خلافت به طمع افتاده‏ اند! 🔺در ادامه نیز، دیگر خواص باطل هر کدام با هزار نفر با ابوبکر بیعت میکنند. مثلا با هزار نفر و سپس با هزار نفر آمدند تا كم كم تعدادشان به چهار هزار نفر رسيد. اینجاست که عمر با جمعیتی بیش از چهار هزار نفر و با شمشیرهای برهنه، به سمت مسجد و یاران حضرت امیر حرکت میکند. 🔺عمر رو به یاران علىّ(ع) كرده و میگوید: اى ياران علىّ، به خدا سوگند اگر يكى از شما مانند روز گذشته از جاى برخاسته و سخنى بگويد سخت میكنيم و او را میکشیم. 🔺 بن عاص در مقابل او برخاسته و میگوید: اى پسر صُهاك حبشيّه، آيا به شمشيرهاى خودمان تهديدمان میكنيد يا به جمعيت خود ما را میترسانيد؟ بخدا سوگند شمشيرهاى ما از شما تيزتر، و تعدادمان از شما انبوهتر، و هر چند كمتر باشيم ولى حجّت خدا در ميان ما است، به خدا اگر اطاعت خدا و رسول و امامم را واجب نمیشمردم،‏ شمشير از غلاف كشيده و در راه خدا با شما تا آنجا به جهاد میپرداختم. 🔺اميرالمؤمنين(ع) به او گفت: اى خالد بنشين، كه خداوند بر مقام تو واقف بود و تلاش تو در نزد آن حضرت مشكور و مورد تقدير است! او نيز نشست. سپس برخاسته و با آنها به محاجه پرداخت. 🔺در اينجا خواست به او حمله كند كه حضرت امیر او را از لباس گرفته و بر زمين زد، سپس گفت: اى پسر صُهاك حبشيّه، اگر تقدير الهى و عهد رسول او با من نبود، همين الآن بتو میفهماندم كه كدام يك از ما دو نفر ضعيف‏ تر و بی ‏ياورتر است. سپس حضرت امیر تلاش کردند فضا را آرام کنند و مانع از نزاع و درگیری دو طرف بشوند و امر کردند که هرکس به خانه خود بازگردد. 🔺در ادامه حضرت شروع به از و یاور کردند و گفتند: به خدا سوگند هرگز به اين مسجد داخل نشدم مگر به همان شيوه كه دو برادر من و داخل آن شهر شدند، در حالى كه اصحاب آن دو بزرگوار گفتند: «تو با خدايت برويد و بجنگيد و ما همين جا نشسته منتظريم- مائده: 24». 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9