eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.9هزار دنبال‌کننده
122 عکس
38 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بدگویی، تخریب و زدن شیعیانِ برائتیِ جاهل، ممنوع 🔺 نقل میکند: با پدرم (ع) به مکه رفتیم. در آنجا یکی از را دیدیم که در حال به و است. 🔺پدرم او را مورد قرار داده و به توصیه کرد. توبیخ و تذکر امام، آنقدر برای او عجیب و جدی بود که از حضرت پرسید: تو را به صاحب این خانه کعبه قسم می‌دهم که آیا این دو نفر بر (س) نماز خواندند؟ حضرت با قاطعیت پاسخ داد: خیر! 🔺زيد می‌گوید: وقتی آن شیعه رفت، من شروع به و کردن از او کردم. پدرم به من فرمود: ! دست بردار و این کار را نکن! (قَالَ: فَلَمَّا افْتَرَقْنَا سَبَبْتُهُ، فَقَالَ لِي أَبِي: لَا تَفْعَل‏) 🔺سپس به من فرمود: به خدا قسم که آن دو حتی به نماز نخواندند، چه رسد به پیکر حضرت فاطمه! و این، به آن دلیل بود که آنها مشغول و محکم کردن حکومت خود بودند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 1️⃣ ابوذر (بخش اول) 🔺 دارای صراحت لهجه ای مختص به خود بود. او هرگاه یا میدید، دست به میزد. برای او خلیفه و غیر خلیفه مهم نبود، هرکه دست از پا خطا میکرد، با فریادهای بیدارگر خود، را فریاد میزد. 🔺، خلیفه سوم، آنقدر از به خویشان و دوستان خود بذل و بخشش میکرد که شیرینی آن زیر زبان خیلی ها مزه کرده بود لذا خود را کنار کشیده بودند. 🔺ابوذر، جزو معدود صحابه ای بود که با خود، عثمان و اطرافیانش را عاصی کرده بود، به حدی که عثمان ترسید مردم علیه او بشورند لذا مجبور شد، ابوذر را از مدینه به شام، کند تا شاید بتواند او را کنترل کند و کمی از گزند زبان حقگوی او راحت بشود. ➕ابن ابی الحدید نقل میکند: روزی ابوذر به عثمان گفت: شما برای اینکه کار خود در عدم کمک به فقرا را توجیح کنید، این را ترویج میکنید که دست خدا برای بخشش به فقرا بسته است. این برای آن است که شانه خود را از مسئولیت خالی کنید. 🔸ابوذر گفت از پيامبر خدا شنیدم که میگفت: «چون ، سى نفر گردند، را در ميان خود دست به‌دست‌ مى‌گردانند و بندگان خدا را خود مى‌كنند و را سرمايه خود مى‌سازند یعنی دین را پوششی برای کسب ثروت خود قرار میدهند». (إذا بَلَغَ بَنو أبِي العاصِ ثَلاثينَ رَجُلاً جَعَلوا مالَ اللّهِ دَولاً، و عِبادَ اللّهِ خَوَلاً، و دينَ اللّهِ دَخلا) 🔸عثمان از حاضران که اصحاب بودند پرسید این کلام را از رسول خدا شنیده اید؟ اصحاب گفتند خیر. عثمان به ابوذر گفت: وای برتو که بر پیامبر خدا دروغ میبندی. خلاصه دعوا بالا میگیرد و عثمان برای صحت سنجی این کلام ابوذر، حضرت امیر را میخواند و از حضرت میپرسد این کلام را از پیامبر شنیده است یا نه. 🔸حضرت تاکید میکند که من چنین بیانی از پیامبر نشنیده ام اما قطعا ابوذر راست میگوید. چرا که از پیامبر شنیدم: آسمان بر کسی سایه نیانداخته و زمین کسی را بر روی خود حمل نکرده که از ابوذر باشد. (لَأَنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ يَقولُ‌: ما أظَلَّتِ الخَضراءُ‌، و لا أقَلَّتِ الغَبراءُ مِن ذي لَهجَةٍ أصدَقَ مِن أبي ذَر) مُروج الذهب ماجرای جهاد تبیین ابوذر در مقابل یهودی که در زمان مسلمان شده بود و مورد احترام خلفا بود و به نحوی نقش توجیه کارهای عثمان را بازی میکرد را نقل کرده. در پایان این افشاگری های ابوذر، دارد که عثمان به ابوذر گفت: چقدر مرا مى‌دهى! از جلوى چشمم دور شو، كه ما را آزار دادى. (ما أكثَرَ أذاكَ لي! غَيِّب وَجهَكَ عَنّي؛ فَقَد آذَيتَنا) 🔺این کنش فعالانه ابوذر در مدینه جهت نسبت به ، فسادها و تبعیض های عثمان، موجب شد که عثمان او را به شام تبعید کند تا بلکه بتواند او را کنترل کند. اما در ادامه ببینید ابوذر چه بر سر معاویه می آورد. تاریخ یعقوبی نقل میکند: وقتی به عثمان خبر رسيد كه ابوذر بر او و خُرده‌گيرى مى‌كند و تغيير و تبديل‌هاى او در سنّت‌هاى پيامبر خدا و ابوبكر و عمر را برای مردم بازگو و تبیین میکند، او را به شام نزد معاویه تبعید کرد. ابوذر در شام نیز همان کنش فعالانه خود را ادامه داد. 🔹او در مسجد مى‌نشست و مردم نیز به گرد او جمع مى‌شدند، تا آن كه اجتماع‌كنندگان و شنوندگانِ او فراوان می شدند و ابوذر نیز همان خود را برای مردم تبیین میکرد. ابوذر، نماز صبح خود را که میخواند، به دروازه دمشق میرفت و به خود میپرداخت. (كانَ يَجلِسُ فِي المَسجِدِ، فَيَقولُ كَما كانَ يَقولُ‌، و يَجتَمِعُ إلَيهِ النّاسُ‌، حَتّى كَثُرَ مَن يَجتَمِعُ إلَيهِ‌، و يَسمَعُ مِنهُ‌. و كانَ يَقِفُ عَلى بابِ دِمَشقَ إذا صَلّى صَلاةَ الصُّبحِ فَيَقول...) 🔹کار به آنجا رسید که معاويه نیز از دست ابوذر عاصی شد و به عثمان نامه نوشت و گفت: تو با تبعيد ابوذر به اینجا، را براى خود ساختى. (إنَّكَ قَد أفسَدتَ الشّامَ عَلى نَفسِكَ بِأَبي ذَر) ➕مُروج الذهب مینویسد: معاويه به عثمان نوشت: مردم بر گِرد ابوذر جمع شده‌اند و مى‌ترسم كه آنها را بر ضدّ تو بشوراند. اگر به این مردم نياز داری که با تو همراهی کنند، اگر مردم برای تو مهم است، ابوذر را از شام، به سوى خود بازگردان، تا افکار عمومی را بیش از این بهم نریخته است. (إنَّ أباذَرٍّ تَجتَمِعُ إلَيهِ الجُموعُ‌، و لا آمَنُ أن يُفسِدَهُم عَلَيكَ‌، فَإِن كانَ لَكَ فِي القَومِ حاجَةٌ فَاحمِلهُ إلَيك) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نظر امیرالمومنین(ع) درباره سنی یا شیعه بودن امثال حماس و سنوار در میانه جنگ 🔺 نقل میکند: ▫️، ، حبّه عَرنى، حارث اعور و عبد اللّه بن سبا، پس از آنکه به دست سپاه افتاد و شهید شد، خدمت حضرت امير رسيدند، در حالى كه آن حضرت، گرفته و غمگين بود و به ایشان گفتند: ▫️به ما بگو كه نظرتان درباره و چيست‌؟ حضرت به آنان گفت: آيا تمام مشكلاتتان حل شده و آنقدر شده اید و براى اين مسئله يافته‌ايد که چنین سوالی میپرسید؟ مصر به دست معاویه افتاده و پيروانم در آنجا كشته شده‌اند، الان وقت این است؟ (فَقالوا لَهُ‌: بَيِّن لَنا ما قَولُكَ في أبي بَكرٍ وعُمَرَ؟ فَقالَ لَهُم عَلِيٌّ(ع): و هَل فَرَغتُم لِهذا؟! و هذِهِ مِصرُ قَدِ افتُتِحَت و شيعَتي بِها قَد قُتِلَت) ▫️بعد حضرت نامه ای مفصل و مهم، خطاب به مینویسند و در آن به این سوال اصحاب نیز اشاره کرده و پیرامون فلسفه کنش خود پس از ماجرای سقیفه و دوران خلفا، توضیحی میدهند. عملا یک دور تاریخ پس از پیامبر را تا هنگام نوشتن این نامه، بیان میکنند. ▫️هدفشان نیز نشان دادن فراز و فرودهایی است که اسلام طی کرده و امروز دیگر وقت و نیست. امروز وقت آن است تمام علیه تمام قیام کند. در ادامه نیز تاکید میکنند: حقّى را كه از من تباه ساختيد، رعايت كنيد و این نامه را بر پيروانم بخوانيد و باشيد. ▪️در ادامه حضرت، اندیشه قیام را پررنگ کرده و پر شور، لشکریانش را به قیام علیه معاویه فرامیخواند. بخشی از آن بیانات حضرت را از اینجا بخوانید. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش سوم) 🔰 در روایت مهم دیگری که به نقل از ع در سیدبن طاووس آمده و علامه مجلسی هم در آورده اند، ابعاد جدیدی از این ماجرا روشن میشود: 🔺جبرئیل خدمت پیامبر رسیده و میگوید: خداوند میفرماید، الان وقت اعلان (ع) است. (فَهَبَطَ إلَيهِ و قالَ لَهُ‌: حَبيبي مُحَمَّدُ! إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ‌، و يَقولُ لَكَ‌: قُم في هذَا اليَومِ بِوِلايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام؛ لِيَكونَ عَلَما لِاُمَّتِكَ بَعدَكَ‌، يَرجِعونَ إلَيهِ‌، و يَكونُ لَهُم كَأَنتَ‌) 🔺حضرت در پاسخ میفرمایند: جبرئیل! من از این اقدام ، از اینکه بواسطه این اعلان، اصحاب و مردم بهم ریخته و علی را نپذیرند، چرا؟ به خاطر هایی که علی(ع) از آنها ریخته، و این باعث بشود آنها، شان را آشکار کنند. (حَبيبي جَبرَئيلُ‌! إنّي أخافُ تَغَيُّرَ أصحابي لِما قَد وُتِروهُ‌، و أن يُبدوا ما يُضمِرونَ فيهِ‌.) 🔺جبرئيل بالا رفته و پس از اندکی مجدد بازگشته و را برای حضرت میخواند: «اى پيامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن، كه اگر نكنى، پيامش را نرسانده‌اى و خدا تو را از [گزند] مردم، حفظ مى‌كند». 🔺اینجاست که پيامبر، ، ترسان و هراسان برمیخیزد و در حالیكه پاهايشان از شدّت گرما مى‌سوخت، فرمان میدهند تا بستر برای نماز و سپس ابلاغ ولایت آماده شود. در ميان آنان، ، ، و ديگر مهاجران و انصار نیز بودند. (فَقامَ رَسولُ اللّهِ ص ذَعِرا مَرعوبا خائِفا مِن شِدَّةِ الرَّمضاءِ و قَدَماهُ تُشوَيانِ‌... ثُمَّ نادى بِالصَّلاةِ جامِعَةً‌، فَاجتَمَعَ المُسلِمونَ‌، و فيمَنِ اجتَمَعَ أبوبَكرٍ و عُمَرُ و عُثمانُ و سائِرُ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ.) 🔺پس از نماز، حضرت به سخنرانى برخاست و مسئله ولایت را ابلاغ فرموده و آن را بر همه مردم، واجب نمودند. اینجا بود که عده ای شروع کردند به پچ پچ کردن و مخفیانه با یکدیگر زمزمه کردن. اینجاست که زمزمه های آغاز میشود و یک عده شروع کردند به صحبت کردن که نتیجه اش را بعدا در سقیفه میبینیم. (ثُمَّ قامَ خَطيبا و ذَكَرَ بَعدَهُ الوِلايَةَ‌، فَأَلزَمَها لِلنّاسِ جَميعا، فَأَعلَمَهُم أمرَ اللّهِ بِذلِكَ، فَقالَ قَومٌ ما قالوا، و تَناجَوا بما أسَرّوا) 🔰 نسبت به همین ، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت امیر رو ابلاغ کرد، بن یمان از اصحاب برجسته پیامبر چنین گفت: 🔺سوگند به خدا دیدم که برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش اشعری و دست چپش را بر دوش گذارده بود و با این حال راه می‌رفت، می‌گفت: (فَقَالَ حُذَيْفَةُ‌ : فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ مُعَاوِيَةَ‌ قَامَ - وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعٌ يَمِينَهُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ اَلْأَشْعَرِيِّ‌ وَ يَسَارَهُ عَلَى اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ يَمْشِي مُتَمَطِّياً وَ هُوَ يَقُولُ‌:) 🔺معاویه: «ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.» در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد، سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر می‌داشت!» (لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لاَ نُقِرُّ لِعَلِيٍّ‌ بِوَلاَيَتِهِ‌، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى، وَ لٰكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّٰى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطّٰى») 🔺و رسول خدا (ص) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد. (فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ فَيَقْتُلَهُ فَقَالَ‌: لَهُ جَبْرَئِيلُ‌ : لاٰ تُحَرِّكْ بِهِ لِسٰانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‌. فَسَكَتَ عَنْهُ‌.) 📌پ.ن: هر چند این روایت در منابع آمده و ممکن است بخشی از آن را تلقی به قبول نکنیم اما با توجه به شواهد و قرائن تاریخی، این کنش و اطرافیانش طبیعی به نظر میرسد و این موضع او دور از انتظار نبوده و نشان میدهد یک جریانی به دنبال ایجاد در این مسئله بوده اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن 🔺فضای مدینه پس از سقیفه، فضای است. در کتاب ، در گزارش مهمی از نقل میکند: ▫️«كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة» ▫️جماعتى از اعراب براى خريد غذا وارد مدينه شدند. مردم گرفتار مصيبت رحلت پيامبر (ص) بودند و توجهی به این جماعت نداشتند. این جماعت هم سرگرم مسئله بيعت شده و در آن حضور یافتند. ▫️ به آن جماعت پيام فرستاد تا پيش او آيند. چون آمدند، به آنها گفت: از فرصت استفاده کنید و هرچه بخواهید من به شما میدهم و شما در قبال آن، برای با خلیفه پیامبر خدا کمک کنید و به میان مردم بروید و آنها را جمع کنید تا بیعت کنند، و هر کس کرد، بر سر و پیشانی‌اش بزنید. ▫️راوی میگوید: به خدا قسم، دیدم که این اعراب، شال‌ها را محکم به کمر بسته و خود را با لباس‌های صنعا پوشانده بودند و چوب‌ها و ها را در دست گرفته و بیرون رفتند و به جان مردم افتادند تا آنها را به و جمع کرده و برای بیعت بیاورند. ▫️در ادامه جناب شیخ مفید میگوید: امثال اين اخبار كه در مورد بر بيعت با ابوبكر آمده، بسيار است و اگر بخواهيم همه را بياوريم اين كتاب را گنجايش آن نيست. (و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب‏) 🔺چه بسا بتوان این جماعت را همان «» های این کودتا نامید، همان کسانی که به زور شمشیر مردم را ترسانده و آنها را مجبور به بیعت با ابوبکر کردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن 🔺فضای مدینه پس از سقیفه، فضای #کودتا است. #شیخ_
💠 ماجرای تبعید بلال حبشی به شام 🔺شاید برای شما هم سوال باشد که مگر در مدینه آدم خوب کم بود؟ چرا کم اند افرادی که وسط میدان حاضر باشند و عملا از حق امیرالمومنین دفاع کنند؟ 🔺در مدینه کم نبود، اما چون جوّ حاکم بر مدینه، چنان رعب و وحشتی به خود گرفته بود که حتی وقتی حضرت امیر با زهرای مرضیه شبانه به درب خانه میروند، حتی برخی از انصار درب خانه خود را هم بروی حضرت باز نمیکنند. راهبرد و ترس، کار خودش را کرده بود. البته عوامل دیگری هم بود اما یکی از عوامل مهم، همین بود. 🔺نقل است: از بیعت با خودداری کرد، از این رو او را سرزنش کرد و گفت: این گونه پاداش ابوبکر را می دهی که تو را از بردگی آزاد کرد و اکنون تو با او بیعت نمی کنی؟! ▫️بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا بخاطر خدا آزاد ساخته است، مرا به خدا واگذار کند؛ ولی اگر از آزاد کردن من هدفی جز این داشته است، آگاه باش که من همین هستم که می بینی. من با کسی که رسول خدا او را خلیفه قرار نداده است، بیعت نمی کنم؛ اما بیعت آن کسی که رسول خدا او را خلیفه قرار داده است، تا روز رستاخیز بر گردن ماست. ▫️عمر عصبانی شد و به او گفت مدینه را ترک کند، بلال نیز به رفت. بلال، آنقدر است که نمیگذارد، خلفا از او، سو استفاده کنند. بلال حتی یک اذان هم برای آنها نخواند درحالی که اذان بلال میتوانست برای آنها آبرو کسب کند. 🔺بلال پس از پیامبر، فقط یک بار اذان خوانده و آن هم برای (س) بوده است. افرادی مانند بلال در مدینه کم نیستند. کسانی که بسیار افراد خوبی هستند اما به هر دلیل، برای جمع کردن مردم و عوض کردن فضا را ندارند. نیز به آن افزوده شده لذا همه غلاف کرده اند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
2️⃣ اقدام دوم: جهاد تبیین، روشنگری و فریادهای کوبنده 🔺دومین راهبرد جبهه حق در مقابل غاصبین خلافت، م
ادامه روایت قبل: 🔺بعد از اینکه تک تک آن 12 نفر در مقابل و مردم بلند شده و به روشنگری میپردازند، أبوبكر بسيار مضطرّ و شده و مجاب میشود و میگوید: من والى شما شدم در صورتى كه از شما برتر و بهتر نيستم! مرا رها كنيد! مرا رها كنيد!! 🔺 از دست ابوبکر عصبانی شده و به او میگوید: اى عاجز از كلام! از منبر پایین بیا! تو وقتى در برابر سخنان اینها تاب نمى ‏آورى،‏ چگونه خود را بر اين مقام قرار داده ای؟! بخدا سوگند قصد داشتم تو را از اين مقام خلع نموده و سالم مولا ابى حذيفه را به جايت نصب نمايم!! 🔺سپس أبوبكر از منبر پایین آمده و همراه عمر به سمت منزل رفته و تا سه روز هيچ كس به نيامد. اینجاست که اطرافیان ابوبکر به فکر افتاده و را وارد میدان میکنند تا بتوانند را به میدان بازگردانند لذا ابتدا با هزار نفر به خانه او رفته و میگوید: اين چه جلوس و نشستنى است! به خدا سوگند، بنى هاشم درباره خلافت به طمع افتاده‏ اند! 🔺در ادامه نیز، دیگر خواص باطل هر کدام با هزار نفر با ابوبکر بیعت میکنند. مثلا با هزار نفر و سپس با هزار نفر آمدند تا كم كم تعدادشان به چهار هزار نفر رسيد. اینجاست که عمر با جمعیتی بیش از چهار هزار نفر و با شمشیرهای برهنه، به سمت مسجد و یاران حضرت امیر حرکت میکند. 🔺عمر رو به یاران علىّ(ع) كرده و میگوید: اى ياران علىّ، به خدا سوگند اگر يكى از شما مانند روز گذشته از جاى برخاسته و سخنى بگويد سخت میكنيم و او را میکشیم. 🔺 بن عاص در مقابل او برخاسته و میگوید: اى پسر صُهاك حبشيّه، آيا به شمشيرهاى خودمان تهديدمان میكنيد يا به جمعيت خود ما را میترسانيد؟ بخدا سوگند شمشيرهاى ما از شما تيزتر، و تعدادمان از شما انبوهتر، و هر چند كمتر باشيم ولى حجّت خدا در ميان ما است، به خدا اگر اطاعت خدا و رسول و امامم را واجب نمیشمردم،‏ شمشير از غلاف كشيده و در راه خدا با شما تا آنجا به جهاد میپرداختم. 🔺اميرالمؤمنين(ع) به او گفت: اى خالد بنشين، كه خداوند بر مقام تو واقف بود و تلاش تو در نزد آن حضرت مشكور و مورد تقدير است! او نيز نشست. سپس برخاسته و با آنها به محاجه پرداخت. 🔺در اينجا خواست به او حمله كند كه حضرت امیر او را از لباس گرفته و بر زمين زد، سپس گفت: اى پسر صُهاك حبشيّه، اگر تقدير الهى و عهد رسول او با من نبود، همين الآن بتو میفهماندم كه كدام يك از ما دو نفر ضعيف‏ تر و بی ‏ياورتر است. سپس حضرت امیر تلاش کردند فضا را آرام کنند و مانع از نزاع و درگیری دو طرف بشوند و امر کردند که هرکس به خانه خود بازگردد. 🔺در ادامه حضرت شروع به از و یاور کردند و گفتند: به خدا سوگند هرگز به اين مسجد داخل نشدم مگر به همان شيوه كه دو برادر من و داخل آن شهر شدند، در حالى كه اصحاب آن دو بزرگوار گفتند: «تو با خدايت برويد و بجنگيد و ما همين جا نشسته منتظريم- مائده: 24». 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
📌 پ.ن: این دسته روایات، حاکی از یک است، اگر خودت را خرج پیشبرد نکنی، قاعدتا خرج پیشبرد خواهی شد. این یکی از است. 🔺اگر اهل در مسیر طاعت الهی و امام جامعه نشویم و سختی و رنج های این مسیر را تحمل نکنیم و حاضر نشویم از جان و مال خود برای این آرمان ها بگذریم، سنت الهی چنین است که مجبور خواهیم شد همین هزینه ها بلکه چند برابر بیشتر از آن را در مسیر اراده و طاعت شیطان و باطل بپردازیم، تازه بدون هیچ اجر و مزدی. یعنی عملا به و مواجب دشمنِ خدا تبدیل خواهیم شد و این است که خدا در این دنیا می‌تواند بر سر کسی بیاورد. 🔺اگر وقت و داشته های خود را خرج پیشبرد اراده نکنیم، قطعاً یک قسمتی از آن، بسیجی‌وار خرج پیشبرد اراده دشمن امام جامعه خواهد شد. البته این اتفاق به مرور خواهد افتاد و از یک جایی به بعد دیگر کل هستی‌ شخص خرج غیرخدا یا دشمن خدا میشود. مثل مردم کوفه که هستی‌شان را خرج حسین(ع) نکردند و عملا شدند اراده یزید و بعد هم کارشان افتاد به دست جنایتکاران سفاکی مثل ! چرا؟ 🔺خطای چه بود که مجبور شدند مقابل امام حسین(ع) بایستند؟ جُرمشان این بود که برخی جاها پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) از جان و مال و وقت خود مایه نگذاشتند. این کار را نکردند یا کم‌گذاشتند؛ تا حدی که امام حسن(ع) وادار به شد و امیرالمؤمنین(ع) به آنها فرمود: «یَا أَشْبَاهَ‏ الرِّجَالِ‏ وَ لَا رِجَال‏...»(نهج البلاغه/خطبه27) 🔺قاعده و این است که سزای چنین مردمی این بشود که مجبور شوند پای رکاب دشمن خدا یعنی و ، امام خود یعنی حسین بن علی(ع) را به شهادت برسانند و دچار ننگ و نکبت ابدی شوند. این یکی از عجیب‌ترین است. 🔺 منظور از داشته ها همه داشته هاست، همه نعمت هایی که خدا به ما داده، ، ، ، و... . اگر کسی آبروی خودش را برای ولیّ خدا خرج نکند، خدا مبتلایش می‌کند به اینکه آبرویش را صرف دشمن خدا بکند. ما در جامعۀ خودمان از این افراد، کم نداشته‌ایم. فقط کافی است کمی تاریخ بخوانیم. 🔺بدانیم که اگر و آنکه او دستور داده نباشیم، قطعا و حتما خواهیم شد. و اگر در مقابل خدا و آنکه او دستور داده، خاضع نشویم، قطعا و حتما مقابل شیطان سر فرود آورده و خاضع خواهیم شد. 🔺 : اگر امروز خود را خرج نکنیم، در این مسیر اهل جهاد نباشیم، نتیجه آن سنت الهی چه خواهد شد؟ اگر امروز در نبرد با و کوتاهی کنیم، نتیجه آن سنت الهی چه خواهد شد؟ 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
آیات و روایات اجتماعی
💠 وظیفه امروز جوان مومن انقلابی چیست؟ «پُر کردن خلأها» 🔺چندی پیش در حاشیه‌ی یکی از دیدارهای
روایت مربوط به تقریر اجتماعی انفاق و اینکه انفاق در جایی است که خلأها را پر کند را همین دو روز پیش گذاشتیم. اگر آن روایت را ندیده اید حتما ببینید. امروز نیز این متن و توصیه رهبر انقلاب منتشر شد که وظیفه امروز را «پُر کردن خلاها» معرفی کرده و مصداق اتم آن را «تبیین مقاومت» دانستند. پس میتوان اینچنین گفت که وظیفه امروز ما: انفاق همه دارایی ها و توانمان، خصوصا دارایی و لحظه لحظه های زندگی مان جهت پر کردن خلأها و خصوصا مسئله مقاومت برای توده های مردم و حتی مسئولین است.
💠 تحقق وعده های الهی، لزوما آنگونه که مطابق میل ما باشد، نیست! 🔺 انصاری نقل میکند: زمانیکه پیامبر در محاصره اهل بود، با حضرت امیر جلسه ای خصوصی گذاشت. عمر نزد حضرت آمده و گفت: آیا با علی(ع) به تنهایی خلوت کرده ای و راز خود را به ما نمیگویی؟ 🔺حضرت فرمود: من به اختیار خود با او راز نمیگفتم، بلکه خداوند رازگوییِ با او را برایم برگزید. 🔺 رو برگردانده و گفت: این سخن نیز مانند آن سخنی است که پیش از صلح به ما گفتی. آنجا که گفتی: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ(الفتح: 27)»[یعنی اِن‌شاءالله در كمال امنيت و بدون دل‌واپسى، وارد مسجدالحرام مى‌شويد] درحالیکه ما وارد نشدیم بلکه بواسطه صلحی که در حدیبیه رخ داد، مشرکین ما را از رفتن به آنجا بازداشتند. (فَأَعْرَضَ عُمَرُ وَ هُوَ يَقُولُ: هَذَا كَمَا قُلْتَ لَنَا قَبْلَ الْحُدَيْبِيَةِ: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» فَلَمْ نَدْخُلْهُ وَ صُدِدْنَا عَنْه‏) 🔺پیامبر در پاسخ فرمود: من کی به شما گفتم در همان سال وارد مسجدالحرام میشویم؟ من آن وعده را به شما دادم، اما زمان آن را مشخص نکردم. (فَنَادَاهُ النَّبِيُّ(ص): لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنَّكُمْ تَدْخُلُونَهُ فِي ذَلِكَ الْعَام!‏) 📚 الإرشاد، ج‏1، ص153. 📌پ.ن: وعده های الهی دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد! دیر یا زود داشتنش نیز وابسته به عواملی است؛ که مهمترینش: تلاش، کوشش و ، به صورت جمعی در تحقق است. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9