❇️ علی(ع) و فضائل غیر قابل انکارش
#حسادت_به_علی
🔹 #ابن_عساکر در #تاریخ_دمشق(ج42،ص116) به نقل از حارث بن مالک چنین میگوید: وارد #مکه شده و نزد #سعد_بن_ابی_وقاص رفته و از او پرسیدم درباره علی فضیلتی شنیده ای؟ سعد به وجود پنج ویژگی برای علی(ع) شهادت میدهد و میگوید اگر من یکی از آنها را داشتم، برایم از اینکه در دنیا عمر #نوح(ع) را داشته باشم، دوست داشتنی تر بود و بعد شروع به شمردن آن فضیلت ها میکند:
1️⃣ اول آنکه پیامبر خدا #ابوبکر را به همراه #سوره_برائت به سوی مشرکان قریش فرستاد و او یک روز و شب در راه بود تا اینکه به علی(ع) فرمود دنبال ابوبکر برو و سوره را از او بگیر و خودت ابلاغ کن و ابوبکر را نزد من برگردان. وقتی ابوبکر برگشت از پیامبر پرسید ماجرا چیست؟ آیا چیزی درباره من نازل شده؟ حضرت فرموید خیر اما برای ابلاغ مطلبی، یا باید خودم ابلاغ کنم یا کسی که از من باشد[و تو از من نیستی اما علی از من است].
2️⃣ دوم آنکه با #پیامبر در مسجد مینشستیم تا اینکه یک روز گفته شد از این به بعد غیر از #خانواده_پیامبر و #خانواده_علی همه باید از مسجد خارج شوند و ما نعلین کشان از مسجد خارج شدیم. صبح #عباس[عموی حضرت] به پیامبر فرمود چرا عموها و یارانت را بیرون کردی و این جوان را در مسجد ساکن کردی؟ حضرت فرمود من شما را بیرون نکردم بلکه این فرمان خداست.
3️⃣ سوم آنکه پیامبر، #عمر و #سعد را به #خیبر فرستاد اما کار پیش نرفت تا اینکه فرمود فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند. روز بعد با اینکه علی چشم درد داشت، با آب دهانش به چشمان او زد و چشم او خوب شد و پرچم را به دست او داد و او پیروز شد.
4️⃣ چهارم آنکه در روز #غدیر_خم، پیامبر همه را نگه داشت و دستان علی را بالا برد به طوری که سفیدی زیر بغلش پیدا شد و سه بار گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه»
5️⃣ پنجم آنکه پیامبر سوار بر شترش به قصد جنگ از شهر خارج شد و علی را به همراه خود نبرد. #قریش این را دلیل بر ناشایستگی علی و عدم رضایت و توجه پیامبر به او دانستند اما پیامبر همه مردم را جمع کرد و فرمود: یا علی! نسبت تو به من همانند نسبت #هارون به #موسی است، جز آنکه بعد از من دیگر پیامبری نداریم.
📌 پ.ن: افراد کثیری از صحابه و غیر صحابه ولایت و امامت حضرت امیر(ع) را نپذیرفتند اما شاید به جرئت بتوان گفت با این حال، همه یا عمده آنها منکر فضائل علی(ع) نبودند، چه اینکه در نقل های متعددی این گزارش ها به دست ما رسیده است که می توان درباره آن کتاب ها نوشت.
سعدبن ابی وقاص یکی از آن افراد است، کسی که از صحابه پیامبر بود، فرماندهی سپاه اسلام در #جنگ_قادسیه را به عهده داشت اما در زمان خلافت حضرت در ابتدا با ایشان بیعت نکرد و وقتی هم که بیعت کرد در جنگ های حضرت حاضر نشد و با او همراهی نکرد. پسر او، #عمر_سعد نیز فرماندهی سپاه دشمن در کربلا را به عهده داشت.
اما همین شخصیت نمی تواند منکر فضائل حضرت بشود، چون روز و شب این فضائل را به چشمان خود دیده است، فضائلی که یکی دو تا هم نیستند و بعضی از آنها به تواتر نقل میشده لذا اساسا قابل انکار نبوده اند.
یکی از دلایلی که باعث شد این چنین افرادی در عین قبول فضائل حضرت اما امامت و ولایتش را قبول نکنند، #حسادت آنها بود که در روایات نیز به آن اشاره شده. اگر همین گزارش سعد را به دقت بخوانید، حس حسادت از سر و روی آن می بارد.
در نقل دیگری آمده #معاویه وارد مدینه شد و به سعد گفت چرا ما را در حقمان در برابر باطل یاری نمیکنی اما سعد پاسخ داد از پیامبر شنیدم که می فرمود: «على با حق است و حق با على است، هر جا كه باشد.» معاویه در پاسخ میگوید: هیچگاه نزد من مانند امروز شایسته ملامت نبودی. سعد میگوید چرا؟ معاویه پاسخ میدهد: چون اگر من این سخن را از پیامبر شنیده بودم تا زمان مرگم همواره #خادم_علی میشدم.
البته معاویه هم حق را درباره علی(ع) می دانست اما چه بسا حسادت او نسبت به حضرت از حسادت سعد بیشتر هم بود.
https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
آیات و روایات اجتماعی
💠 خود و داشته هایت را خرج پیشبرد اراده الهی نکنی، خرج پیشبرد اراده شیطان خواهد شد! 1️⃣ #امام_صادق(ع
📌 پ.ن: این دسته روایات، حاکی از یک #سنت_الهی است، اگر خودت را خرج پیشبرد #اراده_الهی نکنی، قاعدتا خرج پیشبرد #اراده_شیطان خواهی شد. این یکی از #سنن_الهی است.
🔺اگر اهل #جهاد در مسیر طاعت الهی و امام جامعه نشویم و سختی و رنج های این مسیر را تحمل نکنیم و حاضر نشویم از جان و مال خود برای این آرمان ها بگذریم،
سنت الهی چنین است که مجبور خواهیم شد همین هزینه ها بلکه چند برابر بیشتر از آن را در مسیر اراده و طاعت شیطان و باطل بپردازیم، تازه بدون هیچ اجر و مزدی.
یعنی عملا به #نوکر_بیجیره و مواجب دشمنِ خدا تبدیل خواهیم شد
و این #بدترین_بلایی است که خدا در این دنیا میتواند بر سر کسی بیاورد.
🔺اگر وقت و داشته های خود را #بسیجیوار خرج پیشبرد اراده #امام_جامعه نکنیم، قطعاً یک قسمتی از آن، بسیجیوار خرج پیشبرد اراده دشمن امام جامعه خواهد شد.
البته این اتفاق به مرور خواهد افتاد و از یک جایی به بعد دیگر کل هستی شخص خرج غیرخدا یا دشمن خدا میشود.
مثل مردم کوفه که هستیشان را خرج حسین(ع) نکردند و عملا شدند #جاده_صاف_کن اراده یزید و بعد هم کارشان افتاد به دست جنایتکاران سفاکی مثل #حجاج_سقفی! چرا؟
🔺خطای #مردم_کوفه چه بود که مجبور شدند مقابل امام حسین(ع) بایستند؟
جُرمشان این بود که برخی جاها پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) از جان و مال و وقت خود مایه نگذاشتند.
این کار را نکردند یا کمگذاشتند؛ تا حدی که امام حسن(ع) وادار به #صلح شد
و امیرالمؤمنین(ع) به آنها فرمود: «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال...»(نهج البلاغه/خطبه27)
🔺قاعده و #سنت_عالم این است که سزای چنین مردمی این بشود که مجبور شوند پای رکاب دشمن خدا یعنی #عمر_سعد و #یزید، امام خود یعنی حسین بن علی(ع) را به شهادت برسانند و دچار ننگ و نکبت ابدی شوند.
این یکی از عجیبترین #عبرتهای_عاشورا است.
🔺 منظور از داشته ها همه داشته هاست، همه نعمت هایی که خدا به ما داده، #جان، #مال، #عمر، #آبرو و... .
اگر کسی آبروی خودش را برای ولیّ خدا خرج نکند، خدا مبتلایش میکند به اینکه آبرویش را صرف دشمن خدا بکند.
ما در جامعۀ خودمان از این افراد، کم نداشتهایم. فقط کافی است کمی تاریخ بخوانیم.
🔺بدانیم که اگر #مطیع_خدا و آنکه او دستور داده نباشیم، قطعا و حتما #مطیع_شیطان خواهیم شد.
و اگر در مقابل خدا و آنکه او دستور داده، خاضع نشویم، قطعا و حتما مقابل شیطان سر فرود آورده و خاضع خواهیم شد.
🔺 #سوال: اگر امروز خود را خرج #جمهوری_اسلامی نکنیم، در این مسیر اهل جهاد نباشیم، نتیجه آن سنت الهی چه خواهد شد؟
اگر امروز در نبرد با #استکبار و #رژیم_صهیونیستی کوتاهی کنیم، نتیجه آن سنت الهی چه خواهد شد؟
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 ماجرای تکفیر و قتل عبدالله بن خباب و زنش، فقط به جرم هم فکر نبودن
🔺#تاریخ_طبری نقل میکنه: عده ای از #خوارج در حال عبور بودند، به مردى برخوردند كه زنى را بر خرى سوار كرده، شتابان پيش مىبُرد. به كنارش رفتند و او را فرا خوانده و به #تهديد، هراسانش ساختند.
🔺به او گفتند: تو كيستى؟ گفت: من عبد اللّه هستم، فرزند خَبّاب، كه صحابى پيامبر خدا بود. سپس خَم شد تا جامهاش را كه هنگام هراساندن او از اندامش بر زمين افتاده بود، بردارد.
🔺به او گفتند: آيا تو را به هراس افكنديم؟ گفت: آرى. به او گفتند: تو را بيمى نيست! پس حدیثی از پدرت كه وى از پيامبر شنيده باشد روایت کن؛ اميد كه خداوند، ما را از آن سود دهد.
🔺گفت: پدرم از پيامبر خدا روايت كرد كه آشوبى در پيش است كه در آن، دل ها مىميرد، همانگونه كه بدنش مىميرد. در آن #فتنه، آدمى شبانگاه #مؤمن است و صبحگاهان، #كافر؛ و روز را به كفر آغاز مىكند و به ايمان پايان مىدهد.
🔺به آن مرد گفتند: حال بگو درباره #ابوبكر و #عمر چه نگاهی دارى؟ او آن دو را به نيكى ستود. گفتند: درباره #عثمان چه مىگويى؛ در آغاز خلافتش و در پايانش؟ گفت: او هم در آغاز و هم در پايان خلافتش، بر #حق بود.
🔺گفتند: چه مىگويى درباره #على، پيش و پس از داورى؟
گفت: همانا او #خداشناستر از شما و در دينش #پرهيزگارتر و #بصيرتر است.
(إنَّهُ أعلَمُ بِاللّهِ مِنكُم، و أشَدُّ تَوَقِّيا عَلى دينِهِ، و أنفَذُ بَصيرَةً)
🔺وقتی این سخنان را از او شنیدند به او گفتند: همانا تو از #هوای_نَفْس پيروى مىكنى و افراد را به نامشان و نه به كارهایشان، دنبال میکنی. به خدا سوگند، تو را مىكشيم، به گونهاى كه هيچ كس را نكشتهايم.
(إنَّكَ تَتَّبِعُ الهَوى، وتُوالِي الرِّجالَ عَلى أسمائِها لا عَلى أفعالِها، وَاللّه لَنَقتُلَنَّكَ قِتلَةً ما قَتَلناها أحَدا)
🔺بعد آنها را گرفتند و زیر نخلی آوردند. خرمایی از درخت نخل افتاد و یکی از خوارج آن را خورد. دیگری به او گفت چرا بدون اجازه صاحبش و از راه غیر حلال خوردی؟ او هم آن دانه خرما را از دهانش به بیرون پرت کرد.
🔺بعد خوکی را در آنجا دیدند و یکی شان با شمشیر آن را کشت. یکی از خوارج به دوستش گفت: این کار تو، #مصداق_فساد_در_زمین بود. آنگاه صاحب خوک آمد و بهای آن را به او پرداخت کردند.
🔺چون #ابن_خبّاب اين كار را از آنها ديد، گفت: اگر در آنچه از شما مىبينم، صادقيد، پس مرا از شما بيمى نيست. من #مسلمانم و در اسلام، #بدعتى نياوردهام؛ و همانا مرا امان داديد و گفتيد كه بيمى بر من نيست.
🔺خوارج او را به پهلو خواباندند و سرش را بريدند؛ و خونش در آب، روان گشت. سپس به سوى #زن_باردار ابن خباب آمدند. او گفت: همانا من تنها يك زن هستم. آيا خداى را پروا نمىكنيد؟ پس شكمش را دريدند. غیر از او چند زن دیگر را هم کشتند.
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 بدگویی، تخریب و زدن شیعیانِ برائتیِ جاهل، ممنوع
🔺#زيد_بن_علی نقل میکند: با پدرم #امام_سجاد(ع) به مکه رفتیم. در آنجا یکی از #شیعیان_طائف را دیدیم که در حال #فحشدادن به #عمر و #ابوبکر است.
🔺پدرم او را مورد #توبیخ قرار داده و به #تقوای_الهی توصیه کرد. توبیخ و تذکر امام، آنقدر برای او عجیب و جدی بود که از حضرت پرسید:
تو را به صاحب این خانه کعبه قسم میدهم که آیا این دو نفر بر #فاطمة_زهرا(س) نماز خواندند؟ حضرت با قاطعیت پاسخ داد: خیر!
🔺زيد میگوید: وقتی آن شیعه رفت، من شروع به #دشنام و #بدگویی کردن از او کردم. پدرم به من فرمود: #بس_است! دست بردار و این کار را نکن!
(قَالَ: فَلَمَّا افْتَرَقْنَا سَبَبْتُهُ، فَقَالَ لِي أَبِي: لَا تَفْعَل)
🔺سپس به من فرمود: به خدا قسم که آن دو حتی به #رسول_خدا نماز نخواندند، چه رسد به پیکر حضرت فاطمه! و این، به آن دلیل بود که آنها مشغول #سقیفه و محکم کردن حکومت خود بودند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان
🔺#أنساب_الأشراف نقل میکند #عبداللّه_بن_سعد بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی #کاتب_پیامبر بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد.
بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مىكرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مىنوشت. به او «عزيز حكيم» املا مىكرد اما او «عليم حكيم» مىنوشت و مانند اين موارد.
🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مىگويد، مىگويم و مانند آنچه محمّد مىآورد، مىآورم. یعنی به نحوی #ادعای_نبوت کرد.
اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد:
➕«و كيست ستمكارتر از آن كسكه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مىكنم»؟».
🔺عبدالله بن سعد عملا #مرتد شد و به #مكّه فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) #عثمان بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد.
🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين #سگ(عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه #امانش دهم، او را بكشد؟».
#عمر گفت: اگر با چشم به ما اشاره مىكردى، او را مىكشتيم. پيامبر فرمود:
➕من، كسى را با #اشاره نمىكشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید.
➕#کلید_واژه: «قالَ: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ!!»
📌پ.ن:
▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین #نظر_امام و #تصمیم_امام خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به #امام_معصوم است و هم نسبت به امام و #پیشوای_غیرمعصوم.
▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر #حضرت_امیر این نبود که #محمدبن_ابی_بکر والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا #عبدالله_بن_جعفر تصمیمش انتخاب او شد.
یا در #جنگ_احد نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ #حکمیت بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر.
▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است.
#سیره_رهبران_انقلاب این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل #نظر_خواص، به شدت در آن اثرگذار است.
▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند
مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش #معاویه به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به #سوریه، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست.
▫️رهبران انقلاب، نه #معصوم اند و نه #دیکتاتور! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به #نظرات_کارشناسان و نهادهای رسمی و همینطور #مصالح_اجتماعی و #افکار_عمومی نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند.
▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف #قابلیّت_ها، #کارشناسی، #کنشگری و #بلوغ ما سمت و سو پیدا میکند،
بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند.
▫️به عنوان نمونه مسئله #برجام، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی #خواص و #شرایط_اجتماعی ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام #نظر_رهبری نبود اما #تصمیم ایشان بود.
‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر #وعده_صادق2 نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
1️⃣ ابوذر (بخش اول)
🔺#ابوذر دارای صراحت لهجه ای مختص به خود بود. او هرگاه #فساد یا #تبعیضی میدید، دست به #افشاگری میزد. برای او خلیفه و غیر خلیفه مهم نبود، هرکه دست از پا خطا میکرد، با فریادهای بیدارگر خود، #عدالت را فریاد میزد.
🔺#عثمان، خلیفه سوم، آنقدر از #بیت_المال به خویشان و دوستان خود بذل و بخشش میکرد که شیرینی آن زیر زبان خیلی ها مزه کرده بود لذا خود را کنار کشیده بودند.
🔺ابوذر، جزو معدود صحابه ای بود که با #جهاد_تبیین خود، عثمان و اطرافیانش را عاصی کرده بود، به حدی که عثمان ترسید مردم علیه او بشورند لذا مجبور شد، ابوذر را از مدینه به شام، #تبعید کند تا شاید #معاویه بتواند او را کنترل کند و کمی از گزند زبان حقگوی او راحت بشود.
➕ابن ابی الحدید نقل میکند:
روزی ابوذر به عثمان گفت: شما برای اینکه کار خود در عدم کمک به فقرا را توجیح کنید، این #تفکر_یهود را ترویج میکنید که دست خدا برای بخشش به فقرا بسته است. این برای آن است که شانه خود را از مسئولیت خالی کنید.
🔸ابوذر گفت از پيامبر خدا شنیدم که میگفت: «چون #پسران_ابوعاص، سى نفر گردند، #مالخدا را در ميان خود دست بهدست مىگردانند و بندگان خدا را #برده خود مىكنند و #دين_خدا را سرمايه خود مىسازند یعنی دین را پوششی برای کسب ثروت خود قرار میدهند».
(إذا بَلَغَ بَنو أبِي العاصِ ثَلاثينَ رَجُلاً جَعَلوا مالَ اللّهِ دَولاً، و عِبادَ اللّهِ خَوَلاً، و دينَ اللّهِ دَخلا)
🔸عثمان از حاضران که اصحاب بودند پرسید این کلام را از رسول خدا شنیده اید؟ اصحاب گفتند خیر. عثمان به ابوذر گفت: وای برتو که بر پیامبر خدا دروغ میبندی.
خلاصه دعوا بالا میگیرد و عثمان برای صحت سنجی این کلام ابوذر، حضرت امیر را میخواند و از حضرت میپرسد این کلام را از پیامبر شنیده است یا نه.
🔸حضرت تاکید میکند که من چنین بیانی از پیامبر نشنیده ام اما قطعا ابوذر راست میگوید. چرا که از پیامبر شنیدم: آسمان بر کسی سایه نیانداخته و زمین کسی را بر روی خود حمل نکرده که #راستگوتر از ابوذر باشد.
(لَأَنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ يَقولُ: ما أظَلَّتِ الخَضراءُ، و لا أقَلَّتِ الغَبراءُ مِن ذي لَهجَةٍ أصدَقَ مِن أبي ذَر)
➕مُروج الذهب ماجرای جهاد تبیین ابوذر در مقابل #کعب_الاحبار یهودی که در زمان #عُمَر مسلمان شده بود و مورد احترام خلفا بود و به نحوی نقش توجیه کارهای عثمان را بازی میکرد را نقل کرده. در پایان این افشاگری های ابوذر، دارد که عثمان به ابوذر گفت:
چقدر مرا #آزار مىدهى! از جلوى چشمم دور شو، كه ما را آزار دادى.
(ما أكثَرَ أذاكَ لي! غَيِّب وَجهَكَ عَنّي؛ فَقَد آذَيتَنا)
🔺این کنش فعالانه ابوذر در مدینه جهت #بیدار_کردن_مردم نسبت به #ناعدالتی، فسادها و تبعیض های عثمان، موجب شد که عثمان او را به شام تبعید کند تا بلکه #معاویه بتواند او را کنترل کند. اما در ادامه ببینید ابوذر چه بر سر معاویه می آورد.
➕تاریخ یعقوبی نقل میکند:
وقتی به عثمان خبر رسيد كه ابوذر بر او #انتقاد و خُردهگيرى مىكند و تغيير و تبديلهاى او در سنّتهاى پيامبر خدا و ابوبكر و عمر را برای مردم بازگو و تبیین میکند، او را به شام نزد معاویه تبعید کرد.
ابوذر در شام نیز همان کنش فعالانه خود را ادامه داد.
🔹او در مسجد مىنشست و مردم نیز به گرد او جمع مىشدند، تا آن كه اجتماعكنندگان و شنوندگانِ او فراوان می شدند و ابوذر نیز همان #حرفهای_افشاگرانه خود را برای مردم تبیین میکرد.
ابوذر، نماز صبح خود را که میخواند، به دروازه دمشق میرفت و به #جهاد_تبیین خود میپرداخت.
(كانَ يَجلِسُ فِي المَسجِدِ، فَيَقولُ كَما كانَ يَقولُ، و يَجتَمِعُ إلَيهِ النّاسُ، حَتّى كَثُرَ مَن يَجتَمِعُ إلَيهِ، و يَسمَعُ مِنهُ. و كانَ يَقِفُ عَلى بابِ دِمَشقَ إذا صَلّى صَلاةَ الصُّبحِ فَيَقول...)
🔹کار به آنجا رسید که معاويه نیز از دست ابوذر عاصی شد و به عثمان نامه نوشت و گفت: تو با تبعيد ابوذر به اینجا، #شام را براى خود #تباه ساختى.
(إنَّكَ قَد أفسَدتَ الشّامَ عَلى نَفسِكَ بِأَبي ذَر)
➕مُروج الذهب مینویسد:
معاويه به عثمان نوشت: مردم بر گِرد ابوذر جمع شدهاند و مىترسم كه آنها را بر ضدّ تو بشوراند. اگر به این مردم نياز داری که با تو همراهی کنند، اگر #افکار_عمومی مردم برای تو مهم است، ابوذر را از شام، به سوى خود بازگردان، تا افکار عمومی را بیش از این بهم نریخته است.
(إنَّ أباذَرٍّ تَجتَمِعُ إلَيهِ الجُموعُ، و لا آمَنُ أن يُفسِدَهُم عَلَيكَ، فَإِن كانَ لَكَ فِي القَومِ حاجَةٌ فَاحمِلهُ إلَيك)
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نظر امیرالمومنین(ع) درباره سنی یا شیعه بودن امثال حماس و سنوار در میانه جنگ
🔺#الغارات نقل میکند:
▫️#عمرو_بن_حَمِق، #حُجر_بن_عَدى، حبّه عَرنى، حارث اعور و عبد اللّه بن سبا، پس از آنکه #مصر به دست سپاه #معاویه افتاد و #محمدبن_ابی_بکر شهید شد، خدمت حضرت امير رسيدند، در حالى كه آن حضرت، گرفته و غمگين بود و به ایشان گفتند:
▫️به ما بگو كه نظرتان درباره #ابوبكر و #عمر چيست؟
حضرت به آنان گفت:
آيا تمام مشكلاتتان حل شده و آنقدر #بیکار شده اید و براى اين مسئله #فراغت يافتهايد که چنین سوالی میپرسید؟ مصر به دست معاویه افتاده و پيروانم در آنجا كشته شدهاند، الان وقت این #مسائل_فرعی است؟
(فَقالوا لَهُ: بَيِّن لَنا ما قَولُكَ في أبي بَكرٍ وعُمَرَ؟ فَقالَ لَهُم عَلِيٌّ(ع): و هَل فَرَغتُم لِهذا؟! و هذِهِ مِصرُ قَدِ افتُتِحَت و شيعَتي بِها قَد قُتِلَت)
▫️بعد حضرت نامه ای مفصل و مهم، خطاب به #امت_اسلام مینویسند و در آن به این سوال اصحاب نیز اشاره کرده و پیرامون فلسفه کنش خود پس از ماجرای سقیفه و دوران خلفا، توضیحی میدهند. عملا یک دور تاریخ پس از پیامبر را تا هنگام نوشتن این نامه، بیان میکنند.
▫️هدفشان نیز نشان دادن فراز و فرودهایی است که اسلام طی کرده و امروز دیگر وقت #کاهلی و #سستی نیست. امروز وقت آن است تمام #حق علیه تمام #باطل قیام کند. در ادامه نیز تاکید میکنند:
حقّى را كه از من تباه ساختيد، رعايت كنيد و این نامه را بر پيروانم بخوانيد و #ياورانِ_حق باشيد.
▪️در ادامه حضرت، اندیشه قیام را پررنگ کرده و پر شور، لشکریانش را به قیام علیه معاویه فرامیخواند. بخشی از آن بیانات حضرت را از اینجا بخوانید.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
🔰 در روایت مهم دیگری که به نقل از #امام_صادق ع در #اقبال سیدبن طاووس آمده و علامه مجلسی هم در #بحار آورده اند، ابعاد جدیدی از این ماجرا روشن میشود:
🔺جبرئیل خدمت پیامبر رسیده و میگوید: خداوند میفرماید، الان وقت اعلان #ولایت_علی(ع) است.
(فَهَبَطَ إلَيهِ و قالَ لَهُ: حَبيبي مُحَمَّدُ! إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ، و يَقولُ لَكَ: قُم في هذَا اليَومِ بِوِلايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام؛ لِيَكونَ عَلَما لِاُمَّتِكَ بَعدَكَ، يَرجِعونَ إلَيهِ، و يَكونُ لَهُم كَأَنتَ)
🔺حضرت در پاسخ میفرمایند: جبرئیل! من از این اقدام #میترسم، از اینکه بواسطه این اعلان، اصحاب و مردم بهم ریخته و #ولایت علی را نپذیرند، چرا؟
به خاطر #خون هایی که علی(ع) از آنها ریخته، و این باعث بشود آنها، #کینه_های_درونی شان را آشکار کنند.
(حَبيبي جَبرَئيلُ! إنّي أخافُ تَغَيُّرَ أصحابي لِما قَد وُتِروهُ، و أن يُبدوا ما يُضمِرونَ فيهِ.)
🔺جبرئيل بالا رفته و پس از اندکی مجدد بازگشته و #آیه_ابلاغ را برای حضرت میخواند:
«اى پيامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن، كه اگر نكنى، پيامش را نرساندهاى و خدا تو را از [گزند] مردم، حفظ مىكند».
🔺اینجاست که پيامبر، #بيمناك، ترسان و هراسان برمیخیزد و در حالیكه پاهايشان از شدّت گرما مىسوخت، فرمان میدهند تا بستر برای نماز و سپس ابلاغ ولایت آماده شود.
در ميان آنان، #ابوبكر، #عمر، #عثمان و ديگر مهاجران و انصار نیز بودند.
(فَقامَ رَسولُ اللّهِ ص ذَعِرا مَرعوبا خائِفا مِن شِدَّةِ الرَّمضاءِ و قَدَماهُ تُشوَيانِ... ثُمَّ نادى بِالصَّلاةِ جامِعَةً، فَاجتَمَعَ المُسلِمونَ، و فيمَنِ اجتَمَعَ أبوبَكرٍ و عُمَرُ و عُثمانُ و سائِرُ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ.)
🔺پس از نماز، حضرت به سخنرانى برخاست و مسئله ولایت را ابلاغ فرموده و آن را بر همه مردم، واجب نمودند.
اینجا بود که عده ای شروع کردند به پچ پچ کردن و مخفیانه با یکدیگر زمزمه کردن.
اینجاست که زمزمه های #نفاق آغاز میشود و یک عده شروع کردند به #درگوشی صحبت کردن که نتیجه اش را بعدا در سقیفه میبینیم.
(ثُمَّ قامَ خَطيبا و ذَكَرَ بَعدَهُ الوِلايَةَ، فَأَلزَمَها لِلنّاسِ جَميعا، فَأَعلَمَهُم أمرَ اللّهِ بِذلِكَ، فَقالَ قَومٌ ما قالوا، و تَناجَوا بما أسَرّوا)
هدایت شده از آیات و روایات اجتماعی
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان
🔺#أنساب_الأشراف نقل میکند #عبداللّه_بن_سعد بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی #کاتب_پیامبر بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد.
بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مىكرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مىنوشت. به او «عزيز حكيم» املا مىكرد اما او «عليم حكيم» مىنوشت و مانند اين موارد.
🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مىگويد، مىگويم و مانند آنچه محمّد مىآورد، مىآورم. یعنی به نحوی #ادعای_نبوت کرد.
اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد:
➕«و كيست ستمكارتر از آن كسكه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مىكنم»؟».
🔺عبدالله بن سعد عملا #مرتد شد و به #مكّه فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) #عثمان بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد.
🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين #سگ(عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه #امانش دهم، او را بكشد؟».
#عمر گفت: اگر با چشم به ما اشاره مىكردى، او را مىكشتيم. پيامبر فرمود:
➕من، كسى را با #اشاره نمىكشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید.
➕#کلید_واژه: «قالَ: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ!!»
📌پ.ن:
▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین #نظر_امام و #تصمیم_امام خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به #امام_معصوم است و هم نسبت به امام و #پیشوای_غیرمعصوم.
▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر #حضرت_امیر این نبود که #محمدبن_ابی_بکر والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا #عبدالله_بن_جعفر تصمیمش انتخاب او شد.
یا در #جنگ_احد نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ #حکمیت بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر.
▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است.
#سیره_رهبران_انقلاب این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل #نظر_خواص، به شدت در آن اثرگذار است.
▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند
مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش #معاویه به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به #سوریه، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست.
▫️رهبران انقلاب، نه #معصوم اند و نه #دیکتاتور! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به #نظرات_کارشناسان و نهادهای رسمی و همینطور #مصالح_اجتماعی و #افکار_عمومی نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند.
▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف #قابلیّت_ها، #کارشناسی، #کنشگری و #بلوغ ما سمت و سو پیدا میکند،
بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند.
▫️به عنوان نمونه مسئله #برجام، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی #خواص و #شرایط_اجتماعی ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام #نظر_رهبری نبود اما #تصمیم ایشان بود.
‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر #وعده_صادق2 نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن
فضای مدینه پس از سقیفه، فضای #کودتا است. #شیخ_مفید در کتاب #الجمل، در گزارش مهمی از #ابومخنف نقل میکند:
«كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة»
جماعتى از اعراب براى خريد غذا وارد مدينه شدند. مردم گرفتار مصيبت رحلت پيامبر (ص) بودند و توجهی به این جماعت نداشتند. این جماعت هم سرگرم مسئله بيعت شده و در آن حضور یافتند.
#عمر به آن جماعت پيام فرستاد تا پيش او آيند. چون آمدند، به آنها گفت:
از فرصت استفاده کنید و هرچه بخواهید من به شما میدهم و شما در قبال آن، برای #بیعت با خلیفه پیامبر خدا کمک کنید و به میان مردم بروید و آنها را جمع کنید تا بیعت کنند، و هر کس #امتناع کرد، بر سر و پیشانیاش بزنید.
راوی میگوید: به خدا قسم، دیدم که این اعراب، شالها را محکم به کمر بسته و خود را با لباسهای صنعا پوشانده بودند و چوبها و #چماق ها را در دست گرفته و بیرون رفتند
و به جان مردم افتادند تا آنها را به #زور و #اجبار جمع کرده و برای بیعت بیاورند.
در ادامه جناب شیخ مفید میگوید:
امثال اين اخبار كه در مورد #اجبار_مردم بر بيعت با ابوبكر آمده، بسيار است و اگر بخواهيم همه را بياوريم اين كتاب را گنجايش آن نيست.
(و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب)
چه بسا بتوان این جماعت را همان «#شعبان_بی_مُخ» های این کودتا نامید، همان کسانی که به زور شمشیر مردم را ترسانده و آنها را مجبور به بیعت با ابوبکر کردند.
آیات و روایات اجتماعی
فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن فضای مدینه پس از سقیفه، فضای #کودتا است. #شیخ_مفی
ماجرای تبعید بلال حبشی به شام
شاید برای شما هم سوال باشد که مگر در مدینه آدم خوب کم بود؟ چرا کم اند افرادی که وسط میدان حاضر باشند و عملا از حق امیرالمومنین دفاع کنند؟
در مدینه #آدم_خوب کم نبود، اما چون جوّ حاکم بر مدینه، چنان رعب و وحشتی به خود گرفته بود که حتی وقتی حضرت امیر با زهرای مرضیه شبانه به درب خانه #انصار میروند، حتی برخی از انصار درب خانه خود را هم بروی حضرت باز نمیکنند.
راهبرد #ایجاد_رعب و ترس، کار خودش را کرده بود. البته عوامل دیگری هم بود اما یکی از عوامل مهم، همین بود.
نقل است: #بلال_حبشی از بیعت با #ابوبکر خودداری کرد، از این رو #عمر او را سرزنش کرد و گفت: این گونه پاداش ابوبکر را می دهی که تو را از بردگی آزاد کرد و اکنون تو با او بیعت نمی کنی؟!
بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا بخاطر خدا آزاد ساخته است، مرا به خدا واگذار کند؛ ولی اگر از آزاد کردن من هدفی جز این داشته است، آگاه باش که من همین هستم که می بینی. من با کسی که رسول خدا او را خلیفه قرار نداده است، بیعت نمی کنم؛
اما بیعت آن کسی که رسول خدا او را خلیفه قرار داده است، تا روز رستاخیز بر گردن ماست.
عمر عصبانی شد و به او گفت مدینه را ترک کند، بلال نیز به #شام رفت.
بلال، آنقدر #زیرک است که نمیگذارد، خلفا از #اذان او، سو استفاده کنند. بلال حتی یک اذان هم برای آنها نخواند درحالی که اذان بلال میتوانست برای آنها آبرو کسب کند.
بلال پس از پیامبر، فقط یک بار اذان خوانده و آن هم برای #حضرت_زهرا(س) بوده است.
افرادی مانند بلال در مدینه کم نیستند. کسانی که بسیار افراد خوبی هستند اما به هر دلیل، #توان_میدان_داری برای جمع کردن مردم و عوض کردن فضا را ندارند.
#فضای_ترس_آلود نیز به آن افزوده شده لذا همه غلاف کرده اند.