eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.9هزار دنبال‌کننده
123 عکس
38 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ماجرای تکفیر و قتل عبدالله بن خباب و زنش، فقط به جرم هم فکر نبودن 🔺 نقل میکنه: عده ای از در حال عبور بودند، به مردى برخوردند كه زنى را بر خرى سوار كرده، شتابان پيش مى‌بُرد. به كنارش رفتند و او را فرا خوانده و به ، هراسانش ساختند. 🔺به او گفتند: تو كيستى‌؟ گفت: من عبد اللّه هستم، فرزند خَبّاب، كه صحابى پيامبر خدا بود. سپس خَم شد تا جامه‌اش را كه هنگام هراساندن او از اندامش بر زمين افتاده بود، بردارد. 🔺به او گفتند: آيا تو را به هراس افكنديم‌؟ گفت: آرى. به او گفتند: تو را بيمى نيست! پس حدیثی از پدرت كه وى از پيامبر شنيده باشد روایت کن؛ اميد كه خداوند، ما را از آن سود دهد. 🔺گفت: پدرم از پيامبر خدا روايت كرد كه آشوبى در پيش است كه در آن، دل ها مى‌ميرد، همانگونه كه بدنش مى‌ميرد. در آن ، آدمى شبانگاه است و صبحگاهان، ؛ و روز را به كفر آغاز مى‌كند و به ايمان پايان مى‌دهد. 🔺به آن مرد گفتند: حال بگو درباره و چه نگاهی دارى‌؟ او آن دو را به نيكى ستود. گفتند: درباره چه مى‌گويى؛ در آغاز خلافتش و در پايانش‌؟ گفت: او هم در آغاز و هم در پايان خلافتش، بر بود. 🔺گفتند: چه مى‌گويى درباره ، پيش و پس از داورى‌؟ گفت: همانا او از شما و در دينش و است. (إنَّهُ أعلَمُ بِاللّهِ مِنكُم، و أشَدُّ تَوَقِّيا عَلى دينِهِ‌، و أنفَذُ بَصيرَةً‌) 🔺وقتی این سخنان را از او شنیدند به او گفتند: همانا تو از پيروى مى‌كنى و افراد را به نامشان و نه به كارهایشان، دنبال میکنی. به خدا سوگند، تو را مى‌كشيم، به گونه‌اى كه هيچ كس را نكشته‌ايم. (إنَّكَ تَتَّبِعُ الهَوى، وتُوالِي الرِّجالَ عَلى أسمائِها لا عَلى أفعالِها، وَاللّه لَنَقتُلَنَّكَ قِتلَةً ما قَتَلناها أحَدا) 🔺بعد آنها را گرفتند و زیر نخلی آوردند. خرمایی از درخت نخل افتاد و یکی از خوارج آن را خورد. دیگری به او گفت چرا بدون اجازه صاحبش و از راه غیر حلال خوردی؟ او هم آن دانه خرما را از دهانش به بیرون پرت کرد. 🔺بعد خوکی را در آنجا دیدند و یکی شان با شمشیر آن را کشت. یکی از خوارج به دوستش گفت: این کار تو، بود. آنگاه صاحب خوک آمد و بهای آن را به او پرداخت کردند. 🔺چون اين كار را از آنها ديد، گفت: اگر در آنچه از شما مى‌بينم، صادقيد، پس مرا از شما بيمى نيست. من و در اسلام، نياورده‌ام؛ و همانا مرا امان داديد و گفتيد كه بيمى بر من نيست. 🔺خوارج او را به پهلو خواباندند و سرش را بريدند؛ و خونش در آب، روان گشت. سپس به سوى ابن خباب آمدند. او گفت: همانا من تنها يك زن هستم. آيا خداى را پروا نمى‌كنيد؟ پس شكمش را دريدند. غیر از او چند زن دیگر را هم کشتند. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش سوم) 🔰 در روایت مهم دیگری که به نقل از ع در سیدبن طاووس آمده و علامه مجلسی هم در آورده اند، ابعاد جدیدی از این ماجرا روشن میشود: 🔺جبرئیل خدمت پیامبر رسیده و میگوید: خداوند میفرماید، الان وقت اعلان (ع) است. (فَهَبَطَ إلَيهِ و قالَ لَهُ‌: حَبيبي مُحَمَّدُ! إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ‌، و يَقولُ لَكَ‌: قُم في هذَا اليَومِ بِوِلايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام؛ لِيَكونَ عَلَما لِاُمَّتِكَ بَعدَكَ‌، يَرجِعونَ إلَيهِ‌، و يَكونُ لَهُم كَأَنتَ‌) 🔺حضرت در پاسخ میفرمایند: جبرئیل! من از این اقدام ، از اینکه بواسطه این اعلان، اصحاب و مردم بهم ریخته و علی را نپذیرند، چرا؟ به خاطر هایی که علی(ع) از آنها ریخته، و این باعث بشود آنها، شان را آشکار کنند. (حَبيبي جَبرَئيلُ‌! إنّي أخافُ تَغَيُّرَ أصحابي لِما قَد وُتِروهُ‌، و أن يُبدوا ما يُضمِرونَ فيهِ‌.) 🔺جبرئيل بالا رفته و پس از اندکی مجدد بازگشته و را برای حضرت میخواند: «اى پيامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن، كه اگر نكنى، پيامش را نرسانده‌اى و خدا تو را از [گزند] مردم، حفظ مى‌كند». 🔺اینجاست که پيامبر، ، ترسان و هراسان برمیخیزد و در حالیكه پاهايشان از شدّت گرما مى‌سوخت، فرمان میدهند تا بستر برای نماز و سپس ابلاغ ولایت آماده شود. در ميان آنان، ، ، و ديگر مهاجران و انصار نیز بودند. (فَقامَ رَسولُ اللّهِ ص ذَعِرا مَرعوبا خائِفا مِن شِدَّةِ الرَّمضاءِ و قَدَماهُ تُشوَيانِ‌... ثُمَّ نادى بِالصَّلاةِ جامِعَةً‌، فَاجتَمَعَ المُسلِمونَ‌، و فيمَنِ اجتَمَعَ أبوبَكرٍ و عُمَرُ و عُثمانُ و سائِرُ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ.) 🔺پس از نماز، حضرت به سخنرانى برخاست و مسئله ولایت را ابلاغ فرموده و آن را بر همه مردم، واجب نمودند. اینجا بود که عده ای شروع کردند به پچ پچ کردن و مخفیانه با یکدیگر زمزمه کردن. اینجاست که زمزمه های آغاز میشود و یک عده شروع کردند به صحبت کردن که نتیجه اش را بعدا در سقیفه میبینیم. (ثُمَّ قامَ خَطيبا و ذَكَرَ بَعدَهُ الوِلايَةَ‌، فَأَلزَمَها لِلنّاسِ جَميعا، فَأَعلَمَهُم أمرَ اللّهِ بِذلِكَ، فَقالَ قَومٌ ما قالوا، و تَناجَوا بما أسَرّوا) 🔰 نسبت به همین ، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت امیر رو ابلاغ کرد، بن یمان از اصحاب برجسته پیامبر چنین گفت: 🔺سوگند به خدا دیدم که برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش اشعری و دست چپش را بر دوش گذارده بود و با این حال راه می‌رفت، می‌گفت: (فَقَالَ حُذَيْفَةُ‌ : فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ مُعَاوِيَةَ‌ قَامَ - وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعٌ يَمِينَهُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ اَلْأَشْعَرِيِّ‌ وَ يَسَارَهُ عَلَى اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ يَمْشِي مُتَمَطِّياً وَ هُوَ يَقُولُ‌:) 🔺معاویه: «ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.» در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد، سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر می‌داشت!» (لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لاَ نُقِرُّ لِعَلِيٍّ‌ بِوَلاَيَتِهِ‌، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى، وَ لٰكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّٰى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطّٰى») 🔺و رسول خدا (ص) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد. (فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ فَيَقْتُلَهُ فَقَالَ‌: لَهُ جَبْرَئِيلُ‌ : لاٰ تُحَرِّكْ بِهِ لِسٰانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‌. فَسَكَتَ عَنْهُ‌.) 📌پ.ن: هر چند این روایت در منابع آمده و ممکن است بخشی از آن را تلقی به قبول نکنیم اما با توجه به شواهد و قرائن تاریخی، این کنش و اطرافیانش طبیعی به نظر میرسد و این موضع او دور از انتظار نبوده و نشان میدهد یک جریانی به دنبال ایجاد در این مسئله بوده اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 جنگ تبوک و جریان سست کننده اراده مردم! (بخش اول) 🔺ابن هشام نقل میکند: وقتی پیامبر دستور داد تا مسلمانان آماده نبرد با رومیان() بشوند، مردم روزگار سختى داشتند، هوای بشدت گرم و خشكسالى یک طرف و رسیدن زمان برداشت محصول ها هم طرف دیگر. 🔺خلاصه براى مردم سخت بود که بخواهند قید محصول خود را زده و خود را به سختی سفر و گرمای بیابان بسپارند و احتمال کشته شدن در جنگ را به جان بخرند. 🔺معمولا رسول خدا(ص) از پیش، جنگی را به صورت عمومی بیان نمیکردند اما در این سفر به خاطر دوری و سختی سفر و کثرت دشمن، هدف خود را اعلان کرده تا مردم كاملا خود را آماده كنند. 🔺عده ای از و برخی از مردم كه اين سفر براى آنها سخت و مشكل بود، از رفتن با رسول خدا(ص) خوددارى كردند. یکی از آن افراد، شخصی بود به نام «». وقتی پیامبر پیشنهاد همراهی با لشکریان را به او داد، او در پاسخ گفت: ➕اى رسول خدا، مرا مورد قرار نده چرا که قومم ميدانند كه من بیش از همه به زنان علاقه دارم لذا میترسم با شما آمده و در آنجا را ببینم و نتوانم خودداری کرده و گرفتار بشوم. 🔺پیامبر وقتی حال بیچارگی او را دید، از او رو گردانید و اجازه داد كه در شهر بماند. اما خدای متعال درباره او آیه 49 توبه را نازل کرد: ▪️«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: ائْذَنْ لِي وَ لَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ» آنها ترس افتادن در فتنه زنان رومی را داشتند، درحالیکه با نرفتن به جهاد، در افتاده بودند. 📍آیات و روایات اجتماعی|عضوشوید📍
💠 گناهان بزرگ «اجتماعی، حکومتی و مدیریتی» که تروخشک را میسوزاند ▪️«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (الأنفال: 25) ▪️بپرهیزید از و كه تنها به ستمكاران شما نمى‌رسد؛ بلكه همه را فرا گرفته و را با هم میسوزاند؛ و بدانيد خداوند سخت كيفر است! 🔺ضرر برخی گناهان، صرفا به گناه کننده نمیرسد بلکه دامن گیر کل جامعه خواهد شد مانند که ضرر آن تنها برای سوراخ کننده نیست بلکه کل کشتی و افراد درون آن غرق خواهند شد. 🔺لذا در مقابل چنین گناهانی نباید کرد بلکه میطلبد. سکوت در مقابل چنین گناهانی، تروخشک را با هم میسوزاند. اساسا امر به معروف و نهی از منکر برای همینجاست. 🔺لذاست که پیامبر(ص) میفرمایند: «إنّ اللّٰهَ لايُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ حتّىٰ يَرَوُا المُنكَرَ بينَ ظَهرانيهِم و هُم قادِرُونَ علىٰ أن يُنكِروهُ‌، فإذا فَعَلُوا ذلكَ عَذَّبَ اللّٰهُ العامَّةَ و الخاصَّة» (الدرّالمنثور، ج3، ص127) خداوند عموم مردم را به كيفر گناه عدّه‌اى خاص عذاب نمى‌دهد، مگر آن كه زشتكارى را در ميان خود ببينند و بتوانند از آن جلوگيرى كنند و نكنند. در اين صورت، خداوند عام و خاصّ را عذاب مى‌كند. 🔺البته گاهی اوقات، این گناهان از سنخ در لایه است. در اینجا نیز همان حکم جاری است. 🔺آیت الله خامنه ای در تبیین این نکته ذیل همین آیه شریفه، اینچنین میگویند:👇 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 «فتح ذهن‌ها»، مقدمه «فتح شهرها» 🔸وقتی رسانه، ذهن ها را تسخیر میکند... 🔺زمانی که کاروان اسیران اهل بیت(ع) را وارد شام کردند، پیرمردی شامی، با دیدگانی سرشار از تعصب و ذهنیتی شکل‌گرفته از تبلیغات مسموم، به امام سجاد(ع) نزدیک شده و با لحنی توهین‌آمیز گفت: ▫️سپاس خدایی را که مردان شما را کشته و نابود کرد؛ و شما را در هم شکست؛ و مردم را از شرّتان آسوده ساخت؛ و را بر شما پیروز گرداند. آنگاه هر چه توانست به اسیران ناسزا و داد. 🔺حضرت با آرامشی پُرصلابت به او فرمود: ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده‌ای؟ گفت: آری. حضرت فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» گفت: آری، خوانده‌ام. امام فرمود: ای پیرمرد! در این آیه شریفه، ما هستیم. 🔺در ادامه نیز حضرت با ارائه آیات متعدد دیگری از قرآن و تأکید بر این که مراد آن آیات، ما اهل بیت هستیم، به پرداخت. پیرمرد پس از شنیدن روشنگری حضرت، متاثر شده و پس مدتی سکوت، با پشیمانی گفت: شما را به خدا قسم! آیا این آیات قرآن در شأن شماست؟ حضرت فرمود: بله. 🔺آنگاه پیرمرد گریست و سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! به درگاهت کردم و سه بار تکرار کرد. خداوندا! بیزاری می‌جویم از دشمن آل محمد و از کشندگان اهل بیت. خدایا! تاکنون قرآن میخواندم اما تا به حال به چنین حقایقی آگاه نبودم. 🔺پیرمرد قسم یاد میکند و میگوید: «به خدا سوگند! من هرگز نمیدانستم که محمد(ص) جز یزید و خویشان او، خویشاوند دیگری هم دارد.» راوی نقل میکند: هفتاد نفر از مشایخ دمشق اینچنین سوگند یاد کردند که ما غیر این نمیدانستیم. 🔺پس از آن، پیرمرد به حضرت گفت: آیا توبه من قبول میشود؟ حضرت فرمود: بله، اگر توبه کنی، خداوند قبول میکند و تو با ما هستی. پیرمرد هم گفت: من توبه کردم. ظاهرا یزید به محض اطلاع از این ماجرا، دستور داد آن پیرمرد را به برسانند. 📚 مطالعه اسناد و منابع 📌پ.ن: ▫️این ماجرا، سندی گویا از سلطه‌ی رسانه‌ای دستگاه اموی بر شام است. یزید و پیشینیان او با جعل روایت، تحریف تاریخ، و انحصار رسانه‌ی دینی (منبر، قاضی، خطبه، کاتب و محدث درباری)، توانستند اهل بیت پیامبر را به عنوان «»، و حکومت غاصب خود را به عنوان «» در اذهان عمومی جا بیندازند. ▫️وقتی پیرمردی دنیادیده، پاک سیرت و قرآن خوان، چنین دیدگاهی درباره یزید و اهل بیت دارد که یزید را امیرالمومنین و اهل بیت را دشمن دین و اهل فتنه میداند و کشته شدن آنها را نعمت میشمارد، دیگر وضعیت بقیه مردم شام روشن است چگونه بوده است. ▫️اساسا قبل از آن‌که یک حکومت بخواهد با زور شمشیر یا لشکر، سرزمینی را تصرف کند، تلاش می‌کند آن جامعه را تصرف کند. به عبارت دیگر، «نبرد واقعی» پیش از «میدان جنگ»، در «میدان ذهن» و باور مردم اتفاق می‌افتد. اگر ذهن‌ها تسخیر شوند، دیگری نیازی به جنگیدن نیست، یا چندان مهم نیست. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9