آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ ▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن 🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جن
📌تذکر:
▫️همین «#نعیم_بن_مسعود» که در اینجا با تطمیع، به عنوان عامل #نفوذی قریش ماموریت داشت تا مسلمانان را دچار ترس و ارعاب کند، تا به جنگ با قریش نروند،
▫️در میانه جنگ احزاب، به صورت پنهانی اسلام آورد و پیامبر به او ماموریت داد تا میان قریش و یهودیان تفرقه اندازد. او نیز چنین کرد و اقدام او، عاملی مهم در شکست قریش و یهود به شمار میرود.
🔰#ابن_هشام نقل میکند: نعيم بن مسعود در میانه جنگ احزاب، نزد پیامبر آمد و گفت:
اى پيامبر خدا! من مسلمان شدهام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند. هر مأموريتى كه بدهید، انجام خواهم داد.
🔸پیامبر نیز به او ماموریت داد تا به ميان دشمن برود و بین آنها #اختلاف انداخته و اتحاد آنها را بشکند. لذا نعیم نزد #یهودیان_بنى_قريظه رفت. او در جاهليت با بنى قريظه رفاقت داشت. به آنان گفت: اى بنى قريظه! شما از دوستى من با خودتان و صميميتى كه با هم داريم، آگاهيد.
🔸گفتند: درست مىگويى. تو نزد ما بىاعتبار نيستى. نعيم به آنها گفت: وضعیت شما با قريش و غطفان، یکسان نیست. آنها از جای دیگری به اینجا آمده اند و اگر در جنگ پیروز نشوید، آنها به سرزمین خود بازمیگردند اما این شما هستید که باید در این منطقه زندگی کنید اما وقتی آنها رفتند، شما با مسلمانان تنها میمانید و از پس آنها بر نخواهید آمد.
🔸پس، در كنار مشركان نجنگيد، مگر آن كه تعدادى از بزرگان و سران آنها را به عنوان #گروگان از آنها بگيريد كه به عنوان #وثيقهاى در دست شما باشند، تا به اتّكاى آن در كنار قريش با محمّد بجنگيد.
بنى قريظه نیز نظر نعیم را پسندیدند.
🔸نعيم سپس نزد #قريش آمد و به ابوسفيان و ديگر سران قريش گفت: شما مىدانيد كه من با شما دوست هستم و مرا با محمّد كارى نيست. موضوعى شنيدهام كه وظيفۀ خود ديدم از باب خيرخواهى، آن را به شما برسانم؛ امّا از من نشنيده بگيريد.
🔸گفتند: باشد. نعيم گفت: بدانيد كه يهوديان از رفتار خود با محمّد پشيمان شدهاند و به او پيغام دادهاند كه: «ما از كردۀ خود، پشيمان شدهايم. آيا اگر تعدادى از اشراف و بزرگان دو قبيلۀ قريش و غطفان را بستانيم و به شما بدهيم تا گردنشان را بزنيد و سپس در كنار شما با باقى ماندۀ آنها بجنگيم تا آن كه ريشهكن شوند، از ما خشنود مىشوى؟» و محمّد به آنها پيغام فرستاده كه: آرى.
🔸بنابراين، اگر يهود از شما خواستند تعدادى از رجال خود را به عنوان گروگان در اختيارشان بگذاريد، حتّى يك نفر را هم نفرستيد.
🔸نعيم سپس نزد #غطفان آمد و گفت: اى غطفانيان! شما ايل و تبار من هستيد و بيشتر از همۀ مردم دوستتان دارم و فكر نمىكنم به من بدگمان باشيد. گفتند: درست است. ما به تو بدگمان نيستيم.
گفت: پس، از من نشنيده بگيريد. گفتند: بسيار خوب! موضوع چيست؟
🔸نعيم، همان سخنانى را كه به قريش گفته بود، به غطفان نيز گفت و از همان چيزى كه قريش را بر حذر داشته بود، آنان را نيز بر حذر داشت.
🔸همین کنش نعیم منجر به اختلاف میان قریش و یهودیان شد.
قریشیان نزد بنى قريظه آمده و گفتند: اسبان و شتران ما از بين رفتهاند لذا فردا صبح، آمادۀ جنگ شويد تا با محمّد پيكار كنيم.
🔸بنى قريظه گفت: فردا شنبه است و ما در اين روز، دست به هيچ كارى نمىزنيم. البته ما زمانى در كنار شما با محمّد مىجنگيم كه تعدادى از بزرگان و رجال خود را به ما گروگان دهيد كه به عنوان وثيقهاى در دست ما باشند. در اين صورت با محمّد مىجنگيم.
🔸قريش و غطفان نیز در واکنش به پاسخ آنها بهم گفتند: به خدا سوگند، حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به بنى قريظه پيغام فرستادند كه: به خدا سوگند، ما حتّى يك نفر از افراد خود را در اختيار شما نمىگذاريم.
🔸بنى قريظه نیز در واکنش به پاسخ قریش بهم گفتند: حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به قریش و غطفان پيغام دادند: به خدا سوگند، تا گروگان در اختيار ما نگذاريد، همراه شما با محمّد نمىجنگيم.
🔸اینجا بود که اتحاد دشمن شکسته شد. قریشیان به سرزمین خود بازگشته و یهودیان نیز خود را کنار کشیدند و خداوند اینچنین مسلمانان را یاری بخشید.
📚 السیرة النبویة، ابن هشام، ج2، ص229
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9