آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟
▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن
🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جنگ_احد، روبه لشکریان اسلام گفت، یک سال بعد در منطقه #بدر دوباره بیاییم و با هم به نبرد بپردازیم. این رسمی بین اعراب بود و پیامبر نیز پذیرفت.
🔺سال بعد که موعد قرار رسید، پیامبر، لشکری 1500 نفره برای این نبرد آماده کرده بود،
اما ابوسفیان به چند دلیل بنا نداشت به این جنگ برود ولی میخواست فضا به نحوی باشد که از سمت لشکریان اسلام این جنگ لغو بشود، نه از سمت خودشان، چون اگر مسلمانان بیایند و قریش نباشد، مسلمانان را #جسور میکند.
به همین جهت، ابوسفیان #جنگ_نرم و #شناختی را پیوست کار خود کرد.
🔺مثلا هر كس نزد او می آمد و قصد رفتن به مدینه را داشت، ابوسفیان در ظاهر به او میگفت:
▫️ما تصميم داريم با سپاهى بزرگ به جنگ با محمد برويم.
▫️این افراد نیز وقتی به مدینه میرسیدند و مىديدند كه اصحاب پيامبر هم مشغول آماده ساختن خود براى جنگ هستند، مىگفتند:
▫️ما وقتى ابوسفيان را ترك كرديم، مشغول جمع کردن سپاهی عظیم بود و ميان هم پيمانان عرب خود به راه افتاده بود كه آنها را به جنگ با شما بياورد. این دست از خبرها، #ترس و #وحشتی میان مسلمانان ایجاد کرده بود.
🔺از طرفی، با تحریک امثال «#نعیم_بن_مسعود» و #تطمیع عجیب مالی، او را به میان مسلمانان فرستاد تا با #تئوریزه_کردن_اندیشه_ترس و بزرگنمایی قدرت مشرکان مکه، آنان را از این جنگ پشیمان کند.
🔺نعیم بن مسعود سرها را تراشیده و به بهانه #عُمره به مدینه رفت تا ماموریت جدیدش را دنبال کند. او به مسلمانان میگفت:
▫️من تازه از مکه آمده ام، قریش سپاهی بزرگ برای نبرد با شما آمده کرده که شما به هیچ وجه نمیتوانید مقابل آنها #مقاومت کنید.
▫️به نظرم اگر شما همين جا بمانيد و از خانههاى خود بيرون نرويد، به سود خود شماست. آنها دفعۀ قبل به خانه و سرزمين شما آمدند ولى فقط تعداد كمى از شما سالم مانديد و ديديد كه #سران_شما(مانند حمزه) هم كشته شدند و خود محمد هم به سختى زخمى شد، حالا مىخواهيد از شهرتان بيرون رفته و در سرزمين ديگرى با آنها نبرد كنيد؟ این تصمیم شما بسیار عجیب و خطرناک است. به خدا قسم، گمان نمىكنم حتى يك نفر از شما به سلامت بازگردد.
🔺سخنان نعیم، بسيارى از اصحاب پيامبر را #ترساند و حداقل نتیجه آن این بود که نسبت به خروج از مدینه برای جنگ، یک حس اکراه و ناراحتی و #ناخوشی درون مسلمانان ایجاد کرد و به مرور این حس اکراه و ناخوشی، در گفتار مسلمانان نیز هویدا شد و عملا نگاه نعیم را تصدیق کرده و یا هرکه چنین حرفی میزد، او را تایید میکردند.
🔺#منافقان و #يهوديان از این اتفاق بسیار خوشحال بودند. وقتی اين اخبار به اطلاع پیامبر رسيد، حضرت به حدی تحت فشار اجتماعی بودند که میترسیدند کسی همراه ایشان به این جنگ نیاید.
اما تصمیم حضرت، مقاومت در مقابل جریان نفاق بود لذا با سلسله اموری، به تقابل با آنها پرداختند.
🔺پیامبر وقتی شاهد تردید و ترس عده ای از مردم شد، خطاب به مردم تاکید کرد:
حتی اگر یک نفر هم همراهش نباشد، به این جنگ خواهد رفت.
نتیجه این اقدامات، #نصرت_الهی و #قوت_قلب مسلمانان شد.
🔺از #عثمان نقل است كه مىگفت: قبلا در دل هاى ما ترس افكنده بودند، به نحوی كه هيچ كس بنای رفتن به جنگ را نداشت، تا اينكه خداوند چشمان مسلمانان را روشن كرد و ترسى را كه #شيطان در دل ها انداخته بود، بزدود و مسلمان ها بيرون آمدند.
🔺خداوند نیز پیرامون همین حادثه آیه 173 آل عمران را نازل فرمود که عده ای[=نعیم بن مسعود] به دنبال ایجاد ترس در بین مسلمانان بودند اما نتیجه نهایی اقدام آنها، افزایش ایمان مسلمانان و اتکای به خدا بود.
🔺ابوسفیان نیز با اینکه بنای جنگ نداشت، اما در یک #عملیات_فریب، با لشکری دو هزار نفره، از مکه خارج شد تا مسلمانان بدانند که قریش قصد جدی برای جنگ دارد، اما لشکر را به منطقه ای غیر از محل قرار هدایت کرد.
🔺اما در نهایت، وقتی مسلمانان به محل قرار آمدند، خبری از لشکریان قریش نبود لذا این جنگ، بدون درگیری به سود مسلمانان، پایان یافت. قریش بواسطه آن، متهم به ترس و خلفه وعده شد لذا مجبور شدند برای اعاده حیثیت، #جنگ_احزاب را طراحی کنند.
📚 المغازی، واقدی، ص384؛ (مطالعه خلاصه متن)
📌 پ.ن:
آیا «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ کسانی که با استفاده از همین حربه، به دنبال گفتمان سازی و تئوریزه کردن اندیشه ترس و ناامیدی و رخوت و سستی در بین مسلمانان اند.
کسانی که با شعار «#عقلانیت»، ترس خود را توجیه کرده و #طرح_ولیّ را بهم میریزند.
ای کاش از این حوادث عبرت گرفته و دچار #خطاهای_راهبردی، در چنین موقعیت حساسی نشویم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ ▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن 🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جن
📌تذکر:
▫️همین «#نعیم_بن_مسعود» که در اینجا با تطمیع، به عنوان عامل #نفوذی قریش ماموریت داشت تا مسلمانان را دچار ترس و ارعاب کند، تا به جنگ با قریش نروند،
▫️در میانه جنگ احزاب، به صورت پنهانی اسلام آورد و پیامبر به او ماموریت داد تا میان قریش و یهودیان تفرقه اندازد. او نیز چنین کرد و اقدام او، عاملی مهم در شکست قریش و یهود به شمار میرود.
🔰#ابن_هشام نقل میکند: نعيم بن مسعود در میانه جنگ احزاب، نزد پیامبر آمد و گفت:
اى پيامبر خدا! من مسلمان شدهام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند. هر مأموريتى كه بدهید، انجام خواهم داد.
🔸پیامبر نیز به او ماموریت داد تا به ميان دشمن برود و بین آنها #اختلاف انداخته و اتحاد آنها را بشکند. لذا نعیم نزد #یهودیان_بنى_قريظه رفت. او در جاهليت با بنى قريظه رفاقت داشت. به آنان گفت: اى بنى قريظه! شما از دوستى من با خودتان و صميميتى كه با هم داريم، آگاهيد.
🔸گفتند: درست مىگويى. تو نزد ما بىاعتبار نيستى. نعيم به آنها گفت: وضعیت شما با قريش و غطفان، یکسان نیست. آنها از جای دیگری به اینجا آمده اند و اگر در جنگ پیروز نشوید، آنها به سرزمین خود بازمیگردند اما این شما هستید که باید در این منطقه زندگی کنید اما وقتی آنها رفتند، شما با مسلمانان تنها میمانید و از پس آنها بر نخواهید آمد.
🔸پس، در كنار مشركان نجنگيد، مگر آن كه تعدادى از بزرگان و سران آنها را به عنوان #گروگان از آنها بگيريد كه به عنوان #وثيقهاى در دست شما باشند، تا به اتّكاى آن در كنار قريش با محمّد بجنگيد.
بنى قريظه نیز نظر نعیم را پسندیدند.
🔸نعيم سپس نزد #قريش آمد و به ابوسفيان و ديگر سران قريش گفت: شما مىدانيد كه من با شما دوست هستم و مرا با محمّد كارى نيست. موضوعى شنيدهام كه وظيفۀ خود ديدم از باب خيرخواهى، آن را به شما برسانم؛ امّا از من نشنيده بگيريد.
🔸گفتند: باشد. نعيم گفت: بدانيد كه يهوديان از رفتار خود با محمّد پشيمان شدهاند و به او پيغام دادهاند كه: «ما از كردۀ خود، پشيمان شدهايم. آيا اگر تعدادى از اشراف و بزرگان دو قبيلۀ قريش و غطفان را بستانيم و به شما بدهيم تا گردنشان را بزنيد و سپس در كنار شما با باقى ماندۀ آنها بجنگيم تا آن كه ريشهكن شوند، از ما خشنود مىشوى؟» و محمّد به آنها پيغام فرستاده كه: آرى.
🔸بنابراين، اگر يهود از شما خواستند تعدادى از رجال خود را به عنوان گروگان در اختيارشان بگذاريد، حتّى يك نفر را هم نفرستيد.
🔸نعيم سپس نزد #غطفان آمد و گفت: اى غطفانيان! شما ايل و تبار من هستيد و بيشتر از همۀ مردم دوستتان دارم و فكر نمىكنم به من بدگمان باشيد. گفتند: درست است. ما به تو بدگمان نيستيم.
گفت: پس، از من نشنيده بگيريد. گفتند: بسيار خوب! موضوع چيست؟
🔸نعيم، همان سخنانى را كه به قريش گفته بود، به غطفان نيز گفت و از همان چيزى كه قريش را بر حذر داشته بود، آنان را نيز بر حذر داشت.
🔸همین کنش نعیم منجر به اختلاف میان قریش و یهودیان شد.
قریشیان نزد بنى قريظه آمده و گفتند: اسبان و شتران ما از بين رفتهاند لذا فردا صبح، آمادۀ جنگ شويد تا با محمّد پيكار كنيم.
🔸بنى قريظه گفت: فردا شنبه است و ما در اين روز، دست به هيچ كارى نمىزنيم. البته ما زمانى در كنار شما با محمّد مىجنگيم كه تعدادى از بزرگان و رجال خود را به ما گروگان دهيد كه به عنوان وثيقهاى در دست ما باشند. در اين صورت با محمّد مىجنگيم.
🔸قريش و غطفان نیز در واکنش به پاسخ آنها بهم گفتند: به خدا سوگند، حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به بنى قريظه پيغام فرستادند كه: به خدا سوگند، ما حتّى يك نفر از افراد خود را در اختيار شما نمىگذاريم.
🔸بنى قريظه نیز در واکنش به پاسخ قریش بهم گفتند: حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به قریش و غطفان پيغام دادند: به خدا سوگند، تا گروگان در اختيار ما نگذاريد، همراه شما با محمّد نمىجنگيم.
🔸اینجا بود که اتحاد دشمن شکسته شد. قریشیان به سرزمین خود بازگشته و یهودیان نیز خود را کنار کشیدند و خداوند اینچنین مسلمانان را یاری بخشید.
📚 السیرة النبویة، ابن هشام، ج2، ص229
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9