💠 تفاوت دو دستگاه فکری و محاسباتی:
عقلانیت انقلابی | عقلانیت ترسو و محافظه کار
🔰 سوره #احزاب یک ماجرای جالبی را نقل میکند که برای امروز ما درسی بس بزرگ است.
در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل مواجه هستیم، چون اساسا در تحلیل حوادث، افراد دارای دو دستگاه فکری هستند:
🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید #نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از #کفار، بر شما حملهور شدند، پس ما #بادی_تند و #سپاهی_نامرئی از فرشتگان که به چشم نمیدیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود.
[يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)]
🔺به یاد آرید وقتی که در #جنگ_احزاب، لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حملهور شدند و مدینه را با ده هزار نفر محاصره کردند و شما تنها هزار نفر بودید. اینجا بود که چشم ها از شدت #وحشت، #حیران شد و جان ها به لب رسید و شما #گمان_های_بدی به خدا میبردید و سوظن ها به خدا آغاز شد.
[اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)]
🔺اینجا بود که مؤمنان #امتحان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند.
[هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)]
1️⃣ #دستگاه_فکری_منافقین:
▫️آنجا بود که #منافقان و آنان که در دل هایشان #مرض بود، با یکدیگر میگفتند: آن #وعده_نصرت و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، #دروغ و فریبی بیش نبود.
[وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)]
▫️آنجا بود که طایفهای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر #توان_ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید.
[وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا]
▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها #دروغ میگفتند و خانههایشان بیحفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز #فرار_از_جنگ نبود.
خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «#عقلانیت» گذاشته بودند.
[وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)]
▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به #شرک بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند!
درحالیکه آنها قبل از این با خدا #عهد کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند.
[وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)]
2️⃣ #دستگاه_فکری_مومنین:
▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و #صادقانه گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر #ايمان و #تسليم آنان نیز افزود.
[وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)]
▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت #شهادت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
[مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
پ.ن:
به نظر میرسد براساس داده های موجود، تصمیم فرمانده جديد یعنی خالد، يك تاكتيك خردمندانه اى بود که بواسطه این عقب نشینی تاکتیکی، جان خیلی از رزمندگان حفظ ماند تا در نبردهای بعدی، شام را فتح کنند که همین اتفاق هم افتاد.
اما از آنجا كه عقب نشینی با احساسات افتخار آفرين مسلمانان و شهامت ذاتى و اصيل آنان تطبيق نمیكرد، این کار در نظر مسلمانان جلوه خوبى نداشت و يك كار زيبا تلقى نگرديد.
لذا با شعارهای زننده و «#فراری» خواندن آنان، به استقبالشان رفتند.
رفتار مسلمانان با رزمندگان آنچنان خشونت آميز بود كه بسيارى از شخصيتهايى كه در جنگ شركت كرده بودند، ناچار شدند مدتى در خانه بنشينند و در انظار ظاهر نشوند
و اگر بيرون مى آمدند، مردم با انگشت خود به آنها اشاره كرده و میگفتند:
او از كسانى است كه از جهاد فرار كرده است.
[سيره ابن هشام، ج 2، ص 382]
البته عكس العمل مسلمانان در برابر عقب نشينى خردمندانه رزمندگان، حاكى از #روح_شهامت و مجاهدتى است كه ايمان به خدا و روز رستاخيز در آنها پديد آورده بود؛
به گونه اى كه كشته شدن در راه خدا را بر چنين عقب نشينى ترجيح میدادند، اما چیزی که در آن روز به آن توجه نشد و امروز باید از آن عبرت بگیریم، مسئله #عقلانیت در کنش هاست.
#عقب_نشینی_تاکتیکی، یکی از مصادیق این عقلانیت است که نباید به خاطر آن، رزمندگان میدان را سرزنش کرد.
البته وای به آن روزی که دچار عقب نشینی غیرتاکتیکی بشویم که آن روز، روز عذاب و خشم الهی است.
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟
▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن
🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جنگ_احد، روبه لشکریان اسلام گفت، یک سال بعد در منطقه #بدر دوباره بیاییم و با هم به نبرد بپردازیم. این رسمی بین اعراب بود و پیامبر نیز پذیرفت.
🔺سال بعد که موعد قرار رسید، پیامبر، لشکری 1500 نفره برای این نبرد آماده کرده بود،
اما ابوسفیان به چند دلیل بنا نداشت به این جنگ برود ولی میخواست فضا به نحوی باشد که از سمت لشکریان اسلام این جنگ لغو بشود، نه از سمت خودشان، چون اگر مسلمانان بیایند و قریش نباشد، مسلمانان را #جسور میکند.
به همین جهت، ابوسفیان #جنگ_نرم و #شناختی را پیوست کار خود کرد.
🔺مثلا هر كس نزد او می آمد و قصد رفتن به مدینه را داشت، ابوسفیان در ظاهر به او میگفت:
▫️ما تصميم داريم با سپاهى بزرگ به جنگ با محمد برويم.
▫️این افراد نیز وقتی به مدینه میرسیدند و مىديدند كه اصحاب پيامبر هم مشغول آماده ساختن خود براى جنگ هستند، مىگفتند:
▫️ما وقتى ابوسفيان را ترك كرديم، مشغول جمع کردن سپاهی عظیم بود و ميان هم پيمانان عرب خود به راه افتاده بود كه آنها را به جنگ با شما بياورد. این دست از خبرها، #ترس و #وحشتی میان مسلمانان ایجاد کرده بود.
🔺از طرفی، با تحریک امثال «#نعیم_بن_مسعود» و #تطمیع عجیب مالی، او را به میان مسلمانان فرستاد تا با #تئوریزه_کردن_اندیشه_ترس و بزرگنمایی قدرت مشرکان مکه، آنان را از این جنگ پشیمان کند.
🔺نعیم بن مسعود سرها را تراشیده و به بهانه #عُمره به مدینه رفت تا ماموریت جدیدش را دنبال کند. او به مسلمانان میگفت:
▫️من تازه از مکه آمده ام، قریش سپاهی بزرگ برای نبرد با شما آمده کرده که شما به هیچ وجه نمیتوانید مقابل آنها #مقاومت کنید.
▫️به نظرم اگر شما همين جا بمانيد و از خانههاى خود بيرون نرويد، به سود خود شماست. آنها دفعۀ قبل به خانه و سرزمين شما آمدند ولى فقط تعداد كمى از شما سالم مانديد و ديديد كه #سران_شما(مانند حمزه) هم كشته شدند و خود محمد هم به سختى زخمى شد، حالا مىخواهيد از شهرتان بيرون رفته و در سرزمين ديگرى با آنها نبرد كنيد؟ این تصمیم شما بسیار عجیب و خطرناک است. به خدا قسم، گمان نمىكنم حتى يك نفر از شما به سلامت بازگردد.
🔺سخنان نعیم، بسيارى از اصحاب پيامبر را #ترساند و حداقل نتیجه آن این بود که نسبت به خروج از مدینه برای جنگ، یک حس اکراه و ناراحتی و #ناخوشی درون مسلمانان ایجاد کرد و به مرور این حس اکراه و ناخوشی، در گفتار مسلمانان نیز هویدا شد و عملا نگاه نعیم را تصدیق کرده و یا هرکه چنین حرفی میزد، او را تایید میکردند.
🔺#منافقان و #يهوديان از این اتفاق بسیار خوشحال بودند. وقتی اين اخبار به اطلاع پیامبر رسيد، حضرت به حدی تحت فشار اجتماعی بودند که میترسیدند کسی همراه ایشان به این جنگ نیاید.
اما تصمیم حضرت، مقاومت در مقابل جریان نفاق بود لذا با سلسله اموری، به تقابل با آنها پرداختند.
🔺پیامبر وقتی شاهد تردید و ترس عده ای از مردم شد، خطاب به مردم تاکید کرد:
حتی اگر یک نفر هم همراهش نباشد، به این جنگ خواهد رفت.
نتیجه این اقدامات، #نصرت_الهی و #قوت_قلب مسلمانان شد.
🔺از #عثمان نقل است كه مىگفت: قبلا در دل هاى ما ترس افكنده بودند، به نحوی كه هيچ كس بنای رفتن به جنگ را نداشت، تا اينكه خداوند چشمان مسلمانان را روشن كرد و ترسى را كه #شيطان در دل ها انداخته بود، بزدود و مسلمان ها بيرون آمدند.
🔺خداوند نیز پیرامون همین حادثه آیه 173 آل عمران را نازل فرمود که عده ای[=نعیم بن مسعود] به دنبال ایجاد ترس در بین مسلمانان بودند اما نتیجه نهایی اقدام آنها، افزایش ایمان مسلمانان و اتکای به خدا بود.
🔺ابوسفیان نیز با اینکه بنای جنگ نداشت، اما در یک #عملیات_فریب، با لشکری دو هزار نفره، از مکه خارج شد تا مسلمانان بدانند که قریش قصد جدی برای جنگ دارد، اما لشکر را به منطقه ای غیر از محل قرار هدایت کرد.
🔺اما در نهایت، وقتی مسلمانان به محل قرار آمدند، خبری از لشکریان قریش نبود لذا این جنگ، بدون درگیری به سود مسلمانان، پایان یافت. قریش بواسطه آن، متهم به ترس و خلفه وعده شد لذا مجبور شدند برای اعاده حیثیت، #جنگ_احزاب را طراحی کنند.
📚 المغازی، واقدی، ص384؛ (مطالعه خلاصه متن)
📌 پ.ن:
آیا «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ کسانی که با استفاده از همین حربه، به دنبال گفتمان سازی و تئوریزه کردن اندیشه ترس و ناامیدی و رخوت و سستی در بین مسلمانان اند.
کسانی که با شعار «#عقلانیت»، ترس خود را توجیه کرده و #طرح_ولیّ را بهم میریزند.
ای کاش از این حوادث عبرت گرفته و دچار #خطاهای_راهبردی، در چنین موقعیت حساسی نشویم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
امان از «بی عقلی» در عدم استفاده از «تجربه ها».mp3
زمان:
حجم:
3.52M
💠 امان از «بی عقلی» در عدم استفاده از «تجربه ها»
▪️بیانات مهم امیرالمومنین(ع) درباره ضرورت استفاده از #تجربیات_گذشته
▪️#عقلانیت یعنی استفاده از تجربیات گذشته
▪️انتقاد به شیوه #دولت_چهاردهم در اصرار برای پیمودن مسیر غلط گذشته و مذاکره با امریکا
▪️مسیری که حتی آقای #روحانی هم در اواخر دولتش آن را مضحک و خنده دار میدانست
▪️تاکید #رهبر_انقلاب بر روایت درست #تجربه_برجام برای ثبت در #افکار_عمومی
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
توصیف سیدحسن نصرالله از امـام روح الله الخمـیـنــی #شجاعت .
💠 شجاعت
🔺#امیرالمومنین(ع) در غررالحکم:
➕ «السَّخاءُ و الشَّجاعَةُ غَرائزُ شَريفَةٌ، يَضَعُها اللّٰهُ سبحانَهُ فِيمَن أحَبَّهُ و امتَحَنَه.»
➕ سخاوت و #شجاعت، خصلت هاى والايى هستند كه خداوند آنها را در وجود هركس كه #دوست داشته و او را #آزموده باشد، مىگذارد.
🔺حضرت امام، حقا از همان افرادی بود که خداوند شجاعت را از همان کودکی در عمق جان او کاشته بود، به حدی که این مسئله، زبان زد بین اطرافیانش بود.
🔸از دغدغه پیوستن به #نهضت_جنگل در نوجوانی گرفته تا اسلحه به دست گرفتن برای مقابله با اشرار در همان ایام.
🔸از سیلی محکم به نوچه پهلوی در ورودی #فیضیه گرفته تا برخورد قاطعانه با خود #محمدرضاپهلوی به عنوان نماینده آیت الله #بروجردی و خصوصا پس از شروع نهضت به عنوان رهبر قیام.
🔸از آن شبی که وقتی او را به تهران میبردند، سربازانِ نشسته در کنار او از ترس، لرز گرفته بودند اما روح الله نه، گرفته تا آن روزی که او خود گفت به والله هیچگاه در طول نهضت #نترسیدم.
🔺روح الله حقیقتا #روح_خدا بود و این شجاعت برخواسته از #عقلانیت و #معنویت او بود که توانست انقلاب را پیش ببرد و همه را عاشق و شیدای او کرده بود.
🔺#محمود_گلابدره_ای، ماجرای ذوق زدگی #جلال_آل_احمد از این خصوصیت امام را چنین نقل میکند:
🔹با جلال رفتیم قم. سر یککوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: #غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری می روی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم میروم پیش #خمینی!»
🔹-بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً میگویم». خلاصه توی ماشین منتطر ماندیم. بعد از چند دقیقهای آلاحمد آمد.
🔹دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آن طرفی.
گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد:
«آی! #خمینی [جگر] دارد این هوا!» دستش را به اندازهٔ یک هندوانه باز کرد
و [ادامه داد]: « #مصدق [جگر] دارد این قدر!» و به اندازهٔ یک ارزن را نشان داد...
📚 یادآور [کتاب ماه]، صفحه 74، شماره سوم: شهریور، مهر و آبان ۱۳۸۷. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 جمع بندی و دو عبرت مهم در تعامل امام حسن(ع)
با جریان انقلابی نسبت به ماجرای صلح با معاویه
1️⃣ نکته مهم در ذکر این شخصیت های برجسته از اصحاب، در عدم فهم #طرح_راهبردی امام، بدین جهت بود بتوان از این ماجراها برای امروز #عبرت و #درس ها گرفت.
🔺همه #حُجر را با دلاوری هایش کنار #امیرالمومنین و شهادتش به عشق مولی میشناسند و او را چنین #روایت میکنند، همه #جابر را به زیارت عاشقانه #اربعین میشناسند اما بخش مهم دیگری هم در زندگی این بزرگان هست که به آنها توجه نمیشود و آن، #تعامل_با_ماجرای_صلح امام حسن است.
🔺این شخصیت های برجسته، حقیقتا #انقلابی بودند و به دنبال حق و #عدالت اما حق طلبی شان #بدون_ملاحظه_شرایط بود! دچار #افراط در حق طلبی و عدالت خواهی بودند، #عدالت_خواهی ای که #تک_خطی است و هیچ #انعطاف_پذیر نیست.
🔺پس این آسیب اول برای #جریان_انقلابی ما که متوجه این #عبرت_های_تاریخی باشد، اینکه در عدالتخواهی لازم و ضروری است اما همراه با #عقلانیت و #معنویت.
2️⃣ اما نکته جالب تر و مهمتر، #نوع_تعامل_سیدالشهدا با این جریان است. حضرت، #جریان_انقلابی را از خود نمیراند، #طرد نمیکند، به آنها انواع و اقسام #برچسب ها از #انحرافی و #متحجر و... نمیزند،
درحالی که اگر ما آنجا بودیم چه بسا خیلی راحت، با این جریان انقلابی، با انواع و اقسام برچسب ها به مقابله میپرداختیم.
🔺حضرت با اینکه میداند این جریان دچار #اشتباه شده اما با #رفق و #مدارا و #سعه_صدر بالا با این جریان تعامل کرده و در واقع #مدیریت_بحران میکند.
🔺آن دسته از عبارات سیدالشهدا که به نحوی بوی ناراحتی و #اکراه_از_صلح برادر میدهد، دقیقا در تخاطب با همین جریان است و در همین پازل ترسیم شده معنا میشود
🔺یعنی حضرت برای همراهی و توجیه همین جریان انقلابی، از عباراتی استفاده میکند که این جریان، بیش از این دچار #افراط نشود. پس این دسته عبارات سیدالشهدا به معنای مخالفت با طرح امام حسن نیست بلکه برای مراعات حال امثال حُجر بن عَدی و جریان انقلابی ناراحت از صلح است
🔺لذا وقتی برخی از همین جریان انقلابی نزد سیدالشهدا آمده و با ایشان میخواهند بیعت کنند، حضرت میفرماید: «مَعاذَ اللّٰهِ أن ابايِعَكُم ما كانَ الحَسَنُ حَيّاً!» پناه بر خدا، از اين كه تا زمانی كه حسن زنده است، با شما بيعت كنم! هرگز!
🔺یا وقتی بعد از بیعت امام حسن با معاویه، #قیس_بن_سعد بن عباده در بیعت با معاویه شک کرد و منتظر امر سیدالشهدا ماند، سیدالشهدا به او گفت: «يا قَيسُ، #إنَّهُ_إمامي». وقتی حسن بیعت کرده، وظیفه ماست که ما هم به تبعیت از او بیعت کنیم.
🔺پس سیدالشهدا از طرفی کاملا در چارچوب و #طرح_امام_حسن حرکت میکند و از طرف دیگر، به نحوی با مخالفین انقلابی طرح صلح تعامل میکند که بتواند آنها را مدیریت کرده تا طرح امام خویش را بهم نزنند.
🔺لذا به آنها نمیگوید که شما چقدر نفهم هستید که طرح امام خویش را نمیفهمید، شما چقدر #متحجر و #افراطی هستید بلکه حضرت با #سعه_صدر بالا با آنها همراهی کرده و به دنبال رشد آنها در #نسبت_با_ولایت است
🔺و به آنها میگوید من هم ناراحت هستم که با معاویه صلح کردیم اما چه میشود کرد؟ فعلا چاره ای نداریم و باید #صبر_راهبردی کنیم تا معاویه بمیرد و آنگاه مجدد کار را بررسی کنیم و ببینیم #تکلیف چیست.
🔰 این نوع تعامل و مواجهه با جریانی که میدانیم درحال #اشتباه کردن است، برای امروز ما بسیار لازم و ضروری است...
ای کاش از حسین(ع)، کمی هم راه و روشش را بیاموزیم.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 جهادِ تبیینِ «جدل گونه»، ممنوع! 1️⃣ کلینی در #کافی از امام صادق(ع) نقل میکنند: 🔺كار خود را #برای_
📌پ.ن:
1️⃣ نکته اول: این روایات، در عصر حاکمان جور صادر شده که ناظر به دعوت #اهل_سنت به تشیع و ولایت ائمه معصومین(ع) است.
▫️لذا این نهی یا به دلیل #تقیه صادر شده و یا از این جهت که شیعیان، اصراری بر ترویج اعتقادات خود نداشته و اگر مخاطب نپذیرفت، اصرار و تحکّمی بر آن نداشته باشند، چون کار ختم به جدل میشود.
اما از دل همین روایات، میتوان نکته ای کلی را استخراج کرده و آن را همین امروز نیز استفاده کرد.
▫️اینکه اگر امروز هم بناست «#جهاد_تبیین» کنیم، نباید عقاید خود را بر مردم #تحمیل کرد، نباید بر مطلب حق خود، اصرار بیش از حد ورزید، بلکه وظیفه ما صرفا #ابلاغ و #بیان است. در گام بعد، #گفتگو پیرامون مسئله شکل میگیرد اما هرجا که بویی از #جدل به مشام آمد، باید از بحث کناره گرفت چون در مجادله، #تعقل و تفکر جای خود را به #تعصب میدهد لذا بحث نتیجه ای نخواهد داشت، بلکه نتیجه عکس هم خواهد داد.
2️⃣ نکته دوم: معنای این دسته روایات، ترک جهاد تبیین نیست بلکه در آیات و روایات متعدد دیگری بر این مسئله تاکید شده است.
▫️لذا نباید از این روایات #برداشت_جبرگونه داشت بلکه باید همه آیات و روایات را کنار هم دید و در کنار هم دیگر فهم کرد. سیره خود معصومین(ع) در تبلیغ و ترویج دین، خلاف این برداشت جبرگونه از این دسته روایات است.
▫️یا در روایتی به امام صادق(ع) گفته شد: خاندانی دارم که از من حرف شنوی دارند و سخن حق مرا میپذیرند، آیا آنها را به سوی امامت شما و تشیع دعوت کنم؟ حضرت نیز در پاسخ فرمودند: بله. چون خداوند در قرآن تاکید کرده اند مومنین باید نسبت به وضعیت هدایت خانواده و خاندان خود، اهمیت بدهند.
(قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّٰهِ(ع): إِنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ وَ هُمْ يَسْمَعُونَ مِنِّي، أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلىٰ هٰذَا الْأَمْرِ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ، إِنَّ اللّٰهَ -عَزَّوَجَلَّ - يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا النّٰاسُ وَ الْحِجٰارَةُ»)
3️⃣ نکته سوم: اگر هم بناست #تبلیغ و #دعوتی صورت گیرد، باید #حکیمانه و مبتنی بر #عقلانیت باشد، حتما باید مقتضیات زمانی و مکانی را لحاظ کرد، برخی جاها اساسا نباید تبلیغ کرد، برخی جاها با لحاظ نکاتی تبلیغ کرد، مخاطب را دید و... لذا این نهی معصومین از تبلیغ را نیز باید در همین چارچوب تحلیل کرد.
▫️یعنی اگر اهل بیت از دعوت اهل سنت به تشیع نهی کرده اند، دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد، مانند تقیه یا توجه به اینکه اساسا تبليغ دين، فقط تا آن مرحله ای صحيح است كه حقائق برای مردم تبیین بشود، نه اينكه بخواهیم مردم را به #جبر و #اكراه، به یک آیین و مذهب در آوریم.
حتى #اصرار_كردن در تبليغ و #مجادله و مشاجره و احيانا #دلسوزى_بيجا براى مردم، خارج از برنامه دين است.
▫️چرا که انسان ها بر اساس اراده و اختيارى كه دارند، شخصا بايد تصميم گرفته و از بین دو مسیر کفر و ایمان، یکی را درپیش بگیرند. هيچ فردى حتى پيامبر خدا هم نمیتواند اختیار انسان ها را سلب کرده و در نفوس انسان ها نفوذ كرده و با جبر و اكراه مردم را به سوى ايمان بكشاند. اساسا اراده خداوند بر این است که انسان ها براساس اراده و اختیار خود، مسیر حرکت شان را انتخاب کنند.
▫️بنابراین، سياق اين روايات، درباره اصرار و #پافشارى در تبليغ است، در صورتى كه خود پيغمبر هم چنين وظيفه اى نداشت. پیامبر به شدت برای مردم دلسوزی میکرد، به حدی که نميتوانست گمراهی مردم را ببیند لذا در این راه به شدت به خود سختی میداد، تا آنجا که خداوند به حضرت فرمود:
«لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (الشعراء: 3)» یعنی «گويى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى به خاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند!»
▫️یا در جای دیگری میفرماید: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا (الكهف: 6)» یعنی «گويى مىخواهى، خود را به خاطر اعمال آنها از غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند!»
▫️لذا تاکید خداوند بر این است که ای پیامبر من! بدان كه همه اين مردم مسلمان یا مومن نخواهند شد، آنها را رها كن كه بر تو جز ابلاغ چيزى نيست. خداوند مردم را بهتر ميشناسد، آنكه را شايسته مسلمانى بداند، او را به سراغ تو ميفرستد تا با چند جمله كوتاه تو، دلش روشن بشود و آنكه چنين شايستگى ای ندارد، اگر چه از خويشان نزديكت باشد، اما هر چه به او بگویى و اندرز دهى، در دل سختش تأثير نخواهد کرد.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 بازخوانی یک تجربه: حمله دسته جمعی «ابرقدرتها» علیه «اسلام»
🔰 در ماجرای #جنگ_احزاب، همه قدرتها، از قریش و برخی قبایل دیگر گرفته تا یهودیان که اتفاقا #یهودیان محرک اصلی آن بودند، همگی جمع شدند تا با یک بسیج عمومی، بتوانند کار اسلام را یکسره کنند، لشکری ده هزار نفره، در مقابل لشکری هزار نفره. یعنی یک به ده.
🔰 وقتی خبر نقض عهد یهودیان بنی قریظه به گوش مسلمانان رسید، آنها را ترس و #وحشت فراگرفت. #منافقان و افراد ضعیف الایمان و مذبذب نیز شروع به تهدید و تمسخر کردند. اما پیامبر در مواجهه با این صحنه، #وعده_نصرت و پیروزی را به مردم میداد. با تمام سختی ها و دشواری ها اما نتیجه این #جنگ_وجودی، همان شد که حضرت گفتند.
🔰 در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل و دستگاه محاسباتی مواجه هستیم: 1. #عقلانیت_انقلابی 2. #عقلانیت_ترسو و محافظه کار.
حال به سراغ روایت قرآن از این ماجرا میرویم:
🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید #نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از #کفار، بر شما حملهور شدند، پس ما #بادی_تند و #سپاهی_نامرئی از فرشتگان که به چشم نمیدیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود.
[يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)]
🔺به یاد آرید وقتی که لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حملهور شده و شما را محاصره کردند. اینجا بود که چشم ها از شدت #وحشت، #حیران شد و جان ها به لب رسید و شما #گمان_های_بدی به خدا میبردید و سوظن ها به خدا آغاز شد.
[اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)]
🔺اینجا بود که مؤمنان #امتحان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند.
[هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)]
1️⃣ #دستگاه_فکری_منافقین:
▫️آنجا بود که #منافقان و آنان که در دل هایشان #مرض بود، با یکدیگر میگفتند: آن #وعده_نصرت و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، #دروغ و فریبی بیش نبود.
[وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)]
▫️آنجا بود که طایفهای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر #توان_ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید.
[وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا]
▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها #دروغ میگفتند و خانههایشان بیحفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز #فرار_از_جنگ نبود.
خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «#عقلانیت» گذاشته بودند.
[وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)]
▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به #شرک بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند!
درحالیکه آنها قبل از این با خدا #عهد کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند.
[وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)]
2️⃣ #دستگاه_فکری_مومنین:
▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و #صادقانه گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر #ايمان و #تسليم آنان نیز افزود.
[وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)]
▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت #شهادت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
[مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نقش افکار عمومی و خواص در «تصمیمات امام»
🔺در #جنگ_احزاب، وقتی پیامبر دیدند بیشتر مسلمانان حداقل در ظاهر، از محاصره دشمن #سست و #خسته شده و به تنگ آمده اند، کسی را نزد رهبران #قبیله_غطفان فرستاد و به آنها #پیشنهاد_صلح داد، تا حداقل یک قبیله را از این جنگ جهانی جدا کرده و یک دشمن را از سر خود کم کند.
🔺پیامبر برای اینکه آنها این مسئله را پذیرفته و دست از جنگ بردارند و دیگر با قریش و یهود همکاری نکنند، به آنها پیشنهاد داد: تا چند سال، یک سوم میوه های شهر مدینه را به آنها خواهد داد.
یعنی حضرت یک امتیاز میگرفت و یک امتیاز میداد.
🔺حضرت در ادامه این تصمیم خود را با سعدبن معاذ و سعد بن عبادة که از بزرگان انصار و مدینه بودند به مشورت گذاشت. آنها در مشورت به حضرت گفتند:
اگر این دستوری است که ناچار باید بپذیریم و در این باره از جانب خداوند وحی و دستور رسیده، آن را میپذیریم اما اگر نظر شخصی خود شماست و ناظر به مصلحتی این تصمیم را گرفته اید، ما هم ناظر به این مسئله، نظری داریم.
🔺حضرت فرمود:
خیر، در این مسئله وحی و دستوری از جناب خداوند نیامده بلکه نظر شخصی است چرا که پس از دیدن وضعیت دشمن و وضعیت مردم و نیروهای خودی، برای کم کردن فشار دشمن چنین تصمیمی گرفته ام.
🔺سعدبن معاذ گفت:
ما پیش از اسلام به آنها باج ندادیم، الان که مسلمان شده و اسلام ما را گرامی داشته به آنها باج بدهیم؟ ما به این #خواری تن نمیدهیم و این پیشنهاد را نمیپذیریم و به خدا سوگند، به جز #شمشیر چیزی به آنها نخواهیم داد.
🔺حضرت وقتی حال و هوای شورانگیز آنها را دید، فرمود:
اکنون که نظر شما را ندانستم، دیگر آن پیشنهاد صلح عملی نخواهد شد و شما نیز نظر خود را تغییر ندهید و بدانید که هرگز خدای متعال، پیغمبر خود را خوار نخواهد کرد و او را به خود وانمیگذارد.
(الْآنَ قَدْ عَرَفْتُ مَا عِنْدَكُمْ فَكُونُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَنْ يَخْذُلَ نَبِيَّهُ وَ لَنْ يُسْلِمَهُ حَتَّى يُنْجِزَ لَهُ مَا وَعَدَهُ)
🔺سپس حضرت در ميان مسلمانان بپا خواسته و آنها را به #جهاد و مبارزه دعوت کرده و آنها را دلیر و قوی دل ساخت و به آنها وعده یاری و #نصرت خداوند داد.
📚 الإرشاد، ج1، ص96.
📌پ.ن:
▫️قبلا سبک و #فرآیند_تصمیم_گیری_امام جامعه را توضیح داده بودیم(اینجا بخوانید). در این متن هم صرفا در مقام بیان همین نکته بودیم که امام جامعه در تصمیمات خود، لحاظ موارد متعددی را میکند. این مسئله هم در تحلیل حوادث و هم در کنشگری ها میتواند نقش بسزایی را ایفا کند. خصوصا آنجایی که ولیّ نیاز به #بسط_ید داشته باشد.
▫️اما تطبیق مباحث خیلی کار سختی است، لذا نه بنای این یادداشت این است که بگوید در مسئله #آتش_بس کنونی مسئله ای به رهبر انقلاب تحمیل شده است و نه میتوان به راحتی و بدون اطلاعات چنین حرفی زد بلکه مسئله این است که هوشیاری کافی را در این مسئله داشته باشیم.
▫️به عنوان نمونه میتوان به ماجرای #برجام یا #قطعنامه_598 اشاره کرد. حضرت امام تا دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه هم حرف از مبارزه و جنگ میزد و هر صلحی را خیانت میدانست، اما وقتی واقعیت میدانی که مسئولین برای ایشان تصویر کردند را دیدند، قطعنامه را پذیرفتند.
▫️در واقع امام در مقابل #فشارهای_خارجی محکم ایستاده بود و به هیچ وجه زیر بار زور و #صلح_تحمیلی نمیرفت اما وقتی #وضعیت_داخلی را دید، براساس آن تصمیم گیری کرد. رهبر انقلاب نیز در تصمیمات خود دقیقا به همین سبک پیش میروند، به هیچ وجه صلح تحمیلی که از خارج تحمیل شده باشد را نمیپذیرند اما همیشه وضعیت داخلی یعنی حال و هوای #مردم و #خواص، در تصمیمات ایشان موثر است و اتفاقا این سبک از تصمیم گیری، عین #عقلانیت و #تدبیر است.
▫️حال در این دو صحبت رهبر انقلاب درباره قطعنامه598 دقت کرده و آنها را با یکدیگر جمع کنید:
1️⃣ «قبول قطعنامه هم در پايان كار، در آن شرايط كه امام از آن تعبير كردند به «نوشيدن #جام_زهر»، اين هم #مدبّرانه بود. در آن مقطع، اين كار، كار مدبّرانهاى بود، بايد انجام ميگرفت. اگر مدبّرانه نبود، اگر عاقلانه نبود، امام انجام نميداد. ما از نزديك شاهد بوديم و ميديديم كه چه دارد ميگذرد؛ كار، بسيار #عاقلانه بود.» 31/6/99.
2️⃣ «قطعنامه را هم كه امام قبول كرد، بهخاطر اين فشارها[ی خارجی] نبود. قطعنامه از طرف امام، به خاطر #فهرست_مشكلاتى بود كه #مسئولين آن روزِ امورِ اقتصادى كشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند كه كشور نمىكِشد و نمىتواند جنگ را با اين همه هزينه، ادامه دهد. امام #مجبور شد و قطعنامه را پذيرفت.
پذيرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهديد امريكا نبود، [بلکه] آن، يك #مسألهى_داخلى بود؛ مسألهى ديگرى بود.» 14/3/75.
💢 آیات و روایات اجتماعی|#عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 فاجعهای که با یک «بازنشر» آغاز میشود...
1️⃣ امام علی(ع): در نامه خطاب به #حارِث_هَمْدانيّ میفرمایند:
هر چه را که مىشنوى براى مردم بازگو نكن؛ زيرا همين براى #دروغگويى كافى است.
(و لا تُحَدِّثِ النّاسَ بكُلِّ ما سَمِعتَ بهِ، فكَفىٰ بذلكَ كَذِبا) [نهج البلاغه، نامه69]
2️⃣ پیامبر(ص):
براى #دروغگويى تو همين بس كه هر چه مىشنوى بازگو كنى.
(حَسبُكَ مِن الكذبِ أن تُحَدِّثَ بكُلِّ ما سَمِعت) [تنبیه الخواطر، ج2، ص122]
3️⃣ امام علی(ع):
هر چه را مىشنوى براى مردم بازگو مكن، كه اين نشانۀ #حماقت است.
(لا تُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما تَسمَعُ، فكَفىٰ بذلكَ خُرقا) [غررالحکم]
📌پ.ن:
▫️چقدر در حوادث متعدد اجتماعی، و خصوصا #جنگ_تحمیلی اخیر، شاهد پدیده «#بازنشر_بیضابطه خبر و اطلاعات» بودیم. اساسا برخی کانال ها شکل گرفتند تا هر خبری را که میشنوند، عینا همان را بازنشر دهند، بدون اینکه بدانند منبع این خبر چیست و چه #اثر_اجتماعی ای میتواند به دنبال داشته باشد.
▫️در این منطق، دروغ تنها جعل عمدی واقعیت نیست، بلکه #بازنشر_ناشیانه، بیتأمل و نسنجیده شنیدهها نیز شکلی از #دروغ محسوب میشود. اگر این مسئله تبدیل به امری اجتماعی شود، آنگاه جامعه با انباشت اطلاعات آلوده، تحریفشده، و آمیخته با #شایعه مواجه میشود.
▫️در نتیجه، #افکار_عمومی دچار سردرگمی و بدبینی شده؛ #اعتماد_عمومی، فرومیریزد؛ و #عقلانیت و تدبیر، جای خود را به #هیجانزدگی، قضاوتهای آنی، و #تصمیمات_ناپخته میدهد.
▫️در عصری که هر فرد حکم یک «#رسانه» را دارد، و «#سرعت»، بر «صحت و دقت» پیشی گرفته، این احادیث نه فقط توصیههای اخلاقیاند، بلکه نسخهای راهبردی برای بقای #عقلانیت_اجتماعی هستند؛ تا کنش ما مصداق «#حماقت»ی که حضرت امیر(ع) فرمودند، نشود.
▫️چنین بازنشرهایی، اساسا نه از روی سوء نیت، بلکه از روی «#فقدان_سواد_رسانه»ای و ضعف تحلیل انجام میشود؛ که گاهی همین اشتراکگذاری ساده، تبدیل به «#گفتمان_غالب» شده و جریان عمومی جامعه را از مسیر حقیقت منحرف میکند.
▫️این را بدانیم که گاهی شایعه با یک «#بازنشر_ساده» شروع می شود اما در نهایت ختم به یک «#ترس_جمعی» میشود.
▫️اما، راه #علاج این بیماری اجتماعی چیست؟
1. ترویج «#تفکر_انتقادی» و «#سواد_رسانهای»
2. فرهنگسازی برای «#بازنشر_مسئولانه» اطلاعات
3. و بالاتر از همه، تقویت «#سکوتِ_اندیشمندانه»، در برابر «غوغای نادانی» و «پُرگویی هیجانی».
💢 آیات و روایات اجتماعی|#عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 «حُبّ و بُغضهای قبیلگی»
🔸 دوگانه «تقدیس» و «تخریب»، چگونه انسانها را کر و کور میکند؟
🔺این روایات پیوستی، اشاره به یک «بیماری مُهلک» دارند؛ که اگر در وجود انسان یا جامعه رخنه کند، نتیجه قطعی اش، سقوط و هلاکت خواهد بود. این «سمّ مُهلک» چیزی نیست جز: «حبّ و بغضهای افراطی».
حبّ و بغضها، فینفسه امر بدی نیستند؛ بلکه اساس #زندگی بشر بر مدار همین محبت، علاقه و دلبستگیهاست. بلکه اساسا #دین چیزی نیست جز همین «حبّ و بغضها» (هل الدين الا الحبّ و البغض؟)
🔺اما فاجعه از جایی آغاز میشود که این حبّ و بغضها، مرز «حق» و «عدالت» را درنوردیده و چشم و گوش را میبندند؛ جایی که نه عقل باقی میماند، نه انصاف، نه حقیقت.
1️⃣ سطح فردی:
▫️انسانی که دچار «#عُلقِههای_افراطی» میشود، قوای ادراکی اش معیوب شده و قدرت دیدن واقعیت را از دست میدهد. در نتیجه، انسان تنها مَحاسن محبوبش را میبیند، و اساسا معایب و خطاهای او به چشمش نمی آید، هرکس هم که او را نقد کند، به هیچ وجه نمیپذیرد. اساسا نمیتواند بپذیرد: آنکه دوستش دارد، ممکن است اشتباه کرده باشد.
▫️از سوی دیگر، اگر نسبت به کسی بغض پیدا کند، نه تنها خطاهای او را #بزرگنمایی میکند، بلکه در گفتار و رفتار از دایره حق خارج میشود. اینجاست که حبّ و بغض، عقل را از کار میاندازد، و فرد را به سراشیبی #سقوط میکشاند.
▫️روانشناسان از این پدیده با عنوان «#سوگیری_تأییدی» یاد میکنند؛ یعنی ذهن انسان تنها شواهدی را میبیند که علاقه یا نفرتش را #تأیید کند، و باقی حقایق را #سانسور میکند.
یعنی ذهن انسان در جهت علاقهاش، دادهها را انتخاب میکند، نقصها را نادیده گرفته و انتقاد را طرد میکند.
▫️اینجاست که انسان #بردهی_دلبستگیهایش میشود؛ اسیر ذهنیتی بسته که نه اجازه نقد میدهد، نه ظرفیت پذیرش خطا را دارد.
خروجی چنین وضعی، چیزی نیست جز شکلگیری «#تعصبات_کور»؛ همان تعصباتی که در دوران #جاهلیت، عقل را از میان برداشته و آدمیان را بهخاطر کوچکترین مسأله، به خونریزی و خشونت میکشاند.
2️⃣ سطح اجتماعی–سیاسی:
▫️اگر این سمّ مهلک، از فرد فراتر رفته و در جان یک گروه یا جامعه ریشه بدواند، چنین جامعهای ملاک داوریاش میشود: «حبّ و بغضها»، نه «حق و باطل». در نتیجه «#عقلانیت» را دفن کرده و جای آن را شهوت، هوس، منافع جناحی و #تعلقات_قبیلگی خواهد گرفت.
▫️در چنین جامعهای است که دوگانهی «#تقدیس» و «#تخریب» شکل میگیرد:
مثلا افراد یا گروههایی محبوب میشوند، و چنان در هالهای از #تقدّس قرار میگیرند، که هرگونه نقد به آنها، گناهی نابخشودنی تلقی شده و همه خطاهایشان #تطهیر میشود؛
#نقد_دلسوزانه با انواع و اقسام #برچسبها مواجه شده و فضای گفتوگوی نقادانه جای خود را به تعصبات کورکورانه میدهد.
▫️از سوی دیگر، چشم های آغشته به بغض و نفرت، آنگاه که خطایی از فرد یا گروه مقابل میبینند، راه انصاف را وانهاده و به جای نقد منصفانه، تیغ «#تخریب» برمیکشند. در اینجا، صرفا به «#رفتار_نادرست» حمله نمیشود، بلکه تمامیت آن جریان زیر سوال برده میشود؛ گویی یک لغزش، مجوزی است برای نابود ساختن همه چیز. چنین نفرتی، نه #اصلاحگر است و نه #حقیقتطلب، بلکه صرفاً برآمده از خشم فروخفتهایست که در پی «#انتقام» است، نه در پی «عدالت».
▫️این بیماری، چپ و راست، مذهبی و روشنفکر نمیشناسد، همه در معرض خطرند؛ چه اینکه امروز به عینه شاهد آن هستیم، فقط کافیست کمی با جریانات سیاسی و بازتاب آنها در فضای رسانه و مجازی آشنا باشیم.
آنگاه خواهیم دید که چگونه تعصب کور، مانع از نفوذ سخن حق میشود:
▫️فردی که به مُرادش انتقاد میشود، چنان واکنشی نشان میدهد که گویی به شرافتش توهین شده، اما خودش با کمال قساوت، به مُراد دیگران حمله میکند.
خطای بزرگِ دوست، نادیده گرفته میشود؛ اما لغزش کوچک رقیب، به چماقی برای «#تخریب» بدل میگردد.
▫️خطرناکترین جلوه این بیماری، آنگاه رخ میدهد که دامن یک #مسئول_حکومتی را بگیرد؛ چرا که انحراف او، انحراف یک مسیر و خیانت به یک آرمان بزرگ است.
یک مسئول چه زمانی عدالت را قربانی میکند؟ وقتی که دلبسته #مال و #مقام، #محبوبیت_اجتماعی و یا #تعلقات_حزبی و قبیلهای شود.
▫️در چنین فضایی، چشم بر فسادها بسته شده و گوش از شنیدن فریاد عدالت، کر میشود. اگر هم صدای اعتراضی بلند شود، نه از سر دغدغهٔ #عدالت، بلکه از سر #گلایه است که چرا سهم ما از سفره قدرت اندک بوده و بهرهاش همه به رقیب رسیده است.
‼️یک پیشنهاد مهم:
▫️در این فضای پرآشوب، تنها یک راه نجات باقی میماند: #بازگشت_به_عقلانیت، و گشودن راه نقد درون گفتمانی.
▫️امروز باید کنشگرانی که شجاعانه، جریان خودشان را نقد دلسوزانه میکنند، ارج نهاد، چه چپ باشند، چه راست. این روحیه است که #حقیقتطلبی را بسط میدهد.
➕مطالعه روایات پشتیبان
💢 آیات و روایات اجتماعی|#عضویت👇
@AyatRevayatEjtemai
💠 سوءاستفاده از «دین خدا» برای پیشبرد اراده «غیر خدا»
🔺امام صادق(ع) در وصیتشان به عبدالله بن جندب میفرمایند:
▪️دیرزمانی است که #بازار_جهل، آباد و پر رونق گشته، و بنیانش استوار و محکم شده است و مردم بیش از #عقلانیت، جهل را پسند کرده اند.
(يابنَ جُندَبٍ! قديماً عُمِرَ الجهلُ و قَوِيَ أساسُهُ)
🔺اما راز این مسئله در چیست؟ چه میشود که یک جامعه عقل را وانهاده و جهل را انتخاب میکند؟ حضرت در مقام تبیین علت این مسئله میگویند:
▪️این انحراف، نتیجه آن بود که گروهی دین خدا را #بازیچه خود قرار دادند، چنان بازی گرفتنی که در ظاهر به دین و احکام خدا عمل میکردند، ظاهر مذهبی داشتند اما در عمل اراده دیگری از آن داشتند.
(و ذلك لِاتِّخاذِهِم دِينَ اللّٰهِ لَعباً حتّىٰ لقد كانَ المُتَقرِّبُ مِنهُم إلى اللّٰهِ بعَمَلِهِ يُريدُ سِواه، اولئكَ هُمُ الظالِمون)
📌پ.ن:
▫️در واقع آنها، در ظاهر عامل به #دین_خدا بودند، اما در عمل #اراده_غیرخدا را پیش میبردند، #اراده_شیطان و نفسانیت خود را.
▫️چنین راهبردی، در سطح اجتماعی و بهویژه در عرصه حکمرانی، شبیه به همان مدلی است که #معاویه به شدت دنبال میکرد.
▫️معاویه، بهظاهر مسلمان و خلیفه بود، اما اساسا به دنبال #آبادکردن_جهل بود و به همان اندازه دشمن آگاهی و عقلانیت برای مردم. هدف او، توسعه جهل بود، نه هدایت مردم؛ تا بتواند اندکی بیشتر حکومت کند.
▫️امروز نیز #تمدن_غرب با تمام ادعاهایش، در حال بازتولید همان راه و رسم معاویه است:
#جاهلیتی_مدرن، در پوشش حقوق بشر، توسعه و عقلانیتِ ابزاری.
▫️تمدنی که نفعش در جهل مردم است، چه مردم خودش و چه مردمان دیگر کشورها. چرا؟ تا بتواند اندکی بیشتر حکومت کند لذا با انواع و اقسام روش ها، مثل پرداختن بیش از حد به #امور_شهوانی، مردم را در جهل نگه میدارد.
▫️اما در مقابل، این #جمهوری_اسلامی است که با همه کاستیها، از اساس، بر یک مبنای دیگر بنا شده است:
#عقلانیت_دینی، بلوغ فکری و آگاهی مردم، و مشارکت در سرنوشت خود.
▫️اساسا بقای جمهوری اسلامی، به آگاهی و #بیداری_مردم است، وگرنه قطعا حذف خواهد شد. به خلاف تمدن غرب که بقایش در #جهل_مردم است.
▫️باید مواظب باشیم که از مسیر درست خود منحرف نشویم. خطر امروز برای ما این است که گرفتار همان بیماری #معاویهوار، در لباس جمهوری اسلامی بشویم؛
یعنی استفاده از شعار دین برای پیشبرد منافع و اراده غیرالهی.
‼️نتیجه آنکه:
اگر «دین» به ابزاری در خدمت نفس، دنیا، یا #قدرت بدل شود، نه تنها عقل و آگاهی رشد نمیکند، بلکه جهل، ریا، تزویر، و تحقیر مردمِ دیندار، همچون گذشتهای دور، باز خواهد گشت.
و این، همان خطر همیشگیِ #حکومتِ_دینیِ_بیدین است.
💢 آیات و روایات اجتماعی|#عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9