💠 آیا اسلام با خشونت موافق است؟
(بخش دوم)
🔺#خشونت، يعنى كشتن، كتك زدن، زندانى كردن، بداخلاقى كردن، تندى كردن. الآن چند ماه است كه در بعضى از #مطبوعاتِ ما دائم دنبال مىشود كه خشونت خوب است يا بد است؛ يا فلانكس طرفدار خشونت است، فلانكس مخالف خشونت است؛ يا اسلام خشونت را قبول دارد، يا قبول ندارد!
🔺آيا اين مسئله اينقدر مهم و مشكل است؟! يا اینکه پشت سر اين قضيه، نيّتهاى ديگرى است؟! اسلام در بارهى مسألهى خشونت نظر روشن و واضحى دارد.
اسلام استفادهى از خشونت را #اصل قرار نداده؛ اما در مواردى كه خشونت قانونى باشد، آن را نفى هم نكرده است.
🔺ما دوگونه خشونت داريم:
1️⃣ #خشونت_قانونى: يعنى #قانون خشونتى را اعمال مىكند؛ مىنويسد كه اگر فلانكس اين كار را كرد، او را به زندان ببرند. اين خشونت است، اما اين خشونت، بد نيست. اين خشونت در برابر تجاوز به حقوق انسانهاست. اين خشونت در مقابل #آدمِ_بىقانون است. اين خشونت در مقابل #متجاوز است. اگر در مقابل متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زياد خواهد شد. اينجا خشونت لازم است.
2️⃣ #خشونت_غيرقانونى: مثلاً يك نفر بيجا، خودسر، خودرأى، برطبق ميل خود، برخلاف قانون و برخلاف دستور، نسبت به كسى اعمال خشونت مىكند؛ يك سيلى به گوش كسى مىزند. آيا اين خوب است يا بد است؟ معلوم است كه اين بد است.
🔺اسلام دربارهى معاشرت و اخلاق فردى پيامبر مىفرمايد: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ».
پيامبر را به خاطر #نرمش او و به خاطر لِينتش در برخورد با #مردم، ستايش مىكند و مىگويد تو غليظ و #خشن نيستى.
🔺همين قرآن در جاى ديگر به پيامبر مىگويد: «يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ جٰاهِدِ اَلْكُفّٰارَ وَ اَلْمُنٰافِقِينَ وَ اُغْلُظْ عَلَيْهِمْ» ؛ با #كفّار و #منافقان با #خشونت رفتار كن.
همان مادهى غلظ كه در آيهى قبلى بود، در اينجا هم هست؛ منتها آنجا با #مؤمنين است، در معاشرت است، در رفتار فردى است؛ اما اينجا در #اجراى_قانون و ادارهى جامعه و ايجاد نظم است؛ آنجا غلظت بد است؛ اينجا غلظت خوب است. آنجا خشونت بد است؛ اينجا خشونت خوب است.
🔺#پيامبر_اكرم وارد مكّه شد و با مردمى روبهرو گرديد كه سيزده سال او را اذيّت و تكذيب و شكنجه كرده و همهى سختيها را بر سر او درآورده بودند؛ اما به همهى آنها گفت شما #آزاديد؛ از آنها #انتقام نگرفت.
ولى در همان سفر، پيامبر عدّهاى را به نام ذكر كرد و گفت هركجا اينها را يافتيد، #بكُشيد! در ميان آنها، چهار نفر زن و چهار نفر مرد بودند.
🔺اينجا #خشونت لازم بود؛ اما آنجا #نرمش لازم بود. اسلام در مورد تشخيص گناه مىگويد تجسّس نكنيد، دنبال نكنيد، در پى گناه اين و آن نگرديد، بيخودى افراد را متّهم و گناهكار نكنيد؛ اما آنجايى كه گناه ثابت مىشود، مىفرمايد: «وَ لاٰ تَأْخُذْكُمْ بِهِمٰا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اَللّٰهِ» ؛ شما بايستى اين گناهكاران را مجازات كنيد؛ مبادا نسبت به آنها رأفتى احساس كنيد.
🔺اسلام #دين_جامعى است؛ دين يكبعدى نيست. آنجايى كه حكومت اسلام در مقابل #زور و #تجاوز و #اغتشاش و تعدّى از قانون قرار مىگيرد، بايستى با قدرت، با قاطعيت، با خشونت رفتار کرد
و نباید از اسم خشونت ترسيد؛
🔺اما آنجايى كه در مقابل آحاد #مردم و براى كمك به مردم است، نه؛ آنجا رفتار عمومى حكومت اسلامى با مردم خود، با #رفق و #مدارا است؛ «عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم». در سختيهايى كه بر شما وارد مىشود، پيامبر رنج مىبيند.
📝آیت الله خامنه ای، بيانات در خطبههاى نماز جمعهى تهران، 26/1/1379؛ با کمی تلخیص.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 تفاوت دو دستگاه فکری و محاسباتی:
عقلانیت انقلابی | عقلانیت ترسو و محافظه کار
🔰 سوره #احزاب یک ماجرای جالبی را نقل میکند که برای امروز ما درسی بس بزرگ است.
در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل مواجه هستیم، چون اساسا در تحلیل حوادث، افراد دارای دو دستگاه فکری هستند:
🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید #نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از #کفار، بر شما حملهور شدند، پس ما #بادی_تند و #سپاهی_نامرئی از فرشتگان که به چشم نمیدیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود.
[يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)]
🔺به یاد آرید وقتی که در #جنگ_احزاب، لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حملهور شدند و مدینه را با ده هزار نفر محاصره کردند و شما تنها هزار نفر بودید. اینجا بود که چشم ها از شدت #وحشت، #حیران شد و جان ها به لب رسید و شما #گمان_های_بدی به خدا میبردید و سوظن ها به خدا آغاز شد.
[اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)]
🔺اینجا بود که مؤمنان #امتحان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند.
[هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)]
1️⃣ #دستگاه_فکری_منافقین:
▫️آنجا بود که #منافقان و آنان که در دل هایشان #مرض بود، با یکدیگر میگفتند: آن #وعده_نصرت و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، #دروغ و فریبی بیش نبود.
[وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)]
▫️آنجا بود که طایفهای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر #توان_ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید.
[وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا]
▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها #دروغ میگفتند و خانههایشان بیحفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز #فرار_از_جنگ نبود.
خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «#عقلانیت» گذاشته بودند.
[وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)]
▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به #شرک بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند!
درحالیکه آنها قبل از این با خدا #عهد کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند.
[وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)]
2️⃣ #دستگاه_فکری_مومنین:
▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و #صادقانه گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر #ايمان و #تسليم آنان نیز افزود.
[وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)]
▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت #شهادت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
[مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟
▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن
🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جنگ_احد، روبه لشکریان اسلام گفت، یک سال بعد در منطقه #بدر دوباره بیاییم و با هم به نبرد بپردازیم. این رسمی بین اعراب بود و پیامبر نیز پذیرفت.
🔺سال بعد که موعد قرار رسید، پیامبر، لشکری 1500 نفره برای این نبرد آماده کرده بود،
اما ابوسفیان به چند دلیل بنا نداشت به این جنگ برود ولی میخواست فضا به نحوی باشد که از سمت لشکریان اسلام این جنگ لغو بشود، نه از سمت خودشان، چون اگر مسلمانان بیایند و قریش نباشد، مسلمانان را #جسور میکند.
به همین جهت، ابوسفیان #جنگ_نرم و #شناختی را پیوست کار خود کرد.
🔺مثلا هر كس نزد او می آمد و قصد رفتن به مدینه را داشت، ابوسفیان در ظاهر به او میگفت:
▫️ما تصميم داريم با سپاهى بزرگ به جنگ با محمد برويم.
▫️این افراد نیز وقتی به مدینه میرسیدند و مىديدند كه اصحاب پيامبر هم مشغول آماده ساختن خود براى جنگ هستند، مىگفتند:
▫️ما وقتى ابوسفيان را ترك كرديم، مشغول جمع کردن سپاهی عظیم بود و ميان هم پيمانان عرب خود به راه افتاده بود كه آنها را به جنگ با شما بياورد. این دست از خبرها، #ترس و #وحشتی میان مسلمانان ایجاد کرده بود.
🔺از طرفی، با تحریک امثال «#نعیم_بن_مسعود» و #تطمیع عجیب مالی، او را به میان مسلمانان فرستاد تا با #تئوریزه_کردن_اندیشه_ترس و بزرگنمایی قدرت مشرکان مکه، آنان را از این جنگ پشیمان کند.
🔺نعیم بن مسعود سرها را تراشیده و به بهانه #عُمره به مدینه رفت تا ماموریت جدیدش را دنبال کند. او به مسلمانان میگفت:
▫️من تازه از مکه آمده ام، قریش سپاهی بزرگ برای نبرد با شما آمده کرده که شما به هیچ وجه نمیتوانید مقابل آنها #مقاومت کنید.
▫️به نظرم اگر شما همين جا بمانيد و از خانههاى خود بيرون نرويد، به سود خود شماست. آنها دفعۀ قبل به خانه و سرزمين شما آمدند ولى فقط تعداد كمى از شما سالم مانديد و ديديد كه #سران_شما(مانند حمزه) هم كشته شدند و خود محمد هم به سختى زخمى شد، حالا مىخواهيد از شهرتان بيرون رفته و در سرزمين ديگرى با آنها نبرد كنيد؟ این تصمیم شما بسیار عجیب و خطرناک است. به خدا قسم، گمان نمىكنم حتى يك نفر از شما به سلامت بازگردد.
🔺سخنان نعیم، بسيارى از اصحاب پيامبر را #ترساند و حداقل نتیجه آن این بود که نسبت به خروج از مدینه برای جنگ، یک حس اکراه و ناراحتی و #ناخوشی درون مسلمانان ایجاد کرد و به مرور این حس اکراه و ناخوشی، در گفتار مسلمانان نیز هویدا شد و عملا نگاه نعیم را تصدیق کرده و یا هرکه چنین حرفی میزد، او را تایید میکردند.
🔺#منافقان و #يهوديان از این اتفاق بسیار خوشحال بودند. وقتی اين اخبار به اطلاع پیامبر رسيد، حضرت به حدی تحت فشار اجتماعی بودند که میترسیدند کسی همراه ایشان به این جنگ نیاید.
اما تصمیم حضرت، مقاومت در مقابل جریان نفاق بود لذا با سلسله اموری، به تقابل با آنها پرداختند.
🔺پیامبر وقتی شاهد تردید و ترس عده ای از مردم شد، خطاب به مردم تاکید کرد:
حتی اگر یک نفر هم همراهش نباشد، به این جنگ خواهد رفت.
نتیجه این اقدامات، #نصرت_الهی و #قوت_قلب مسلمانان شد.
🔺از #عثمان نقل است كه مىگفت: قبلا در دل هاى ما ترس افكنده بودند، به نحوی كه هيچ كس بنای رفتن به جنگ را نداشت، تا اينكه خداوند چشمان مسلمانان را روشن كرد و ترسى را كه #شيطان در دل ها انداخته بود، بزدود و مسلمان ها بيرون آمدند.
🔺خداوند نیز پیرامون همین حادثه آیه 173 آل عمران را نازل فرمود که عده ای[=نعیم بن مسعود] به دنبال ایجاد ترس در بین مسلمانان بودند اما نتیجه نهایی اقدام آنها، افزایش ایمان مسلمانان و اتکای به خدا بود.
🔺ابوسفیان نیز با اینکه بنای جنگ نداشت، اما در یک #عملیات_فریب، با لشکری دو هزار نفره، از مکه خارج شد تا مسلمانان بدانند که قریش قصد جدی برای جنگ دارد، اما لشکر را به منطقه ای غیر از محل قرار هدایت کرد.
🔺اما در نهایت، وقتی مسلمانان به محل قرار آمدند، خبری از لشکریان قریش نبود لذا این جنگ، بدون درگیری به سود مسلمانان، پایان یافت. قریش بواسطه آن، متهم به ترس و خلفه وعده شد لذا مجبور شدند برای اعاده حیثیت، #جنگ_احزاب را طراحی کنند.
📚 المغازی، واقدی، ص384؛ (مطالعه خلاصه متن)
📌 پ.ن:
آیا «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ کسانی که با استفاده از همین حربه، به دنبال گفتمان سازی و تئوریزه کردن اندیشه ترس و ناامیدی و رخوت و سستی در بین مسلمانان اند.
کسانی که با شعار «#عقلانیت»، ترس خود را توجیه کرده و #طرح_ولیّ را بهم میریزند.
ای کاش از این حوادث عبرت گرفته و دچار #خطاهای_راهبردی، در چنین موقعیت حساسی نشویم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 پیشبرد دین و ظهور، بواسطه فُجّار و کسانی که بهره ای از دین ندارند!
(بخش اول)
🔺«#قُزمان» کسی بود كه نَسَبَش خیلی معلوم نبود و هر گاه ذكرى از او ميشد، رسول خدا(ص) ميفرمود: «إنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی او اهل دوزخ است.
🔺#واقدی نقل میکند: وقتی #جنگ_احد پیش آمد، قُزمان كه از #منافقان بود، از شركت در جنگ احد خوددارى كرد. زنان بنى ظفر وقتی متوجه نرفتن او به جنگ شدند، شروع به #سرزنش كردن او کردند و گفتند:
➕اى قُزمان! مردان همه به جنگ رفتند و تو تنها باقى ماندی؟ آيا از اين رفتار خود #خجالت نمىكشى؟ تو نیستی مگر مانند #زنان، مردان به جنگ رفته اند اما تو در خانه نشسته ای!
(يا قُزمان، قد خرج الرجال و بقيت! يا قزمان، ألا تستحي ممّا صنعت؟ ما أنت إلّا امرأة، خرج قومك فبقيت فى الدار!)
🔺این سرزنش زنان بر او اثر گذاشت و قُزمان كه به #شجاعت هم معروف بود، به خانهاش رفت، شمشير و كمان خود را برداشت و از مدینه به سمت محل جنگ احد خارج شد.
🔺او هنگامى به پيامبر(ص) رسيد كه حضرت مشغول مرتب كردن صفوف مسلمانان بود. قزمان از پشت صف ها آمد و خود را به صف اول رساند.
🔺او نخستين فرد از مسلمانان بود كه به سوی دشمن، تير انداخت، تيرهايى كه او مىانداخت، همچون نيزه بود و همچون شتر نر، نعره مىكشيد. سپس با شمشير شروع به نبردی جانانه و برجسته کرد.
🔺غلاف شمشيرش را شكست و شعار داد:
➕#مرگ بهتر از #فرار است! اى اوسی ها، براى حفظ حيثيت و نژاد خود، جنگ كنيد و چنان كنيد كه من میكنم!
(الموت أحسن من الفرار! يا آل أوس، قاتلوا على الأحساب و اصنعوا مثل ما أصنع!) / (قاتلوا، معشر الأوس، عن أحسابكم فالموت خير من العار و الفرار)
🔺قزمان با شمشير، به نحوی جانانه خود را ميان مشركان رساند و شروع به نبرد کرد، به طورى كه گفتند او كشته شده اما دوباره ظاهر شد، درحالیكه میگفت: من جوانمرد قبيلۀ ظفر هستم!
🔺قزمان هفت هشت نفر از مشرکان را كشت و خود نیز زخم هاى زيادى برداشت و به خاك افتاد. در اين هنگام، قتادة بن نعمان از كنار او گذشت و به او گفت:
#شهادت مبارکت باشد!
(قال: هنيئا لك الشهادة!)
🔺قزمان گفت: اى اباعمرو! به خدا من براى #دين، جنگ نكردم، بلکه تنها به قصد #حفظ_خود جنگ كردم كه قريش بر ما پيروز نشوند و زمين هاى ما را لگدمال نكنند.
(إنى و اللّه ما قاتلت يا أبا عمرو على دين، ما قاتلت إلّا على الحفاظ أن تسير قريش إلينا حتى تطأ سعفنا)
🔺خلاصه زخم ها موجب اذیت و آزار او شده و در نتیجه او دست به #خودکشی زد.
اما #بلاذری، #ابن_هشام و #طبری، اینجای ماجرا را کمی متفاوت نقل کرده اند. براساس این نقل، وقتی او زخمی شد، همراهانش او را به خانههاى بنى ظفر بردند.
🔺مسلمانان اطراف بسترش را گرفتند و به او گفتند:
اى قزمان، امروز #در_راه_خدا، تلاش زيادى كرده و حسابی به #جهاد پرداختی و او را به #بهشت و پاداش الهی بشارت دادند.
🔺قزمان گفت: به چه چيز مرا مژده و بشارت میدهيد؟ به خدا اين فداكارى من، تنها به خاطر دفاع از شرف فاميلى و و #تعصب_قبیلگی و حمایت از قبيلهام بود و اگر به خاطر آن نبود، اصلا به این جنگ نمیرفتم!
(قَالَ: بِمَاذَا أبشر؟ فو الله إنْ قَاتَلْتُ إلَّا عَنْ أَحْسَابِ قَوْمِي، وَلَوْلَا ذَلِكَ مَا قَاتَلْتُ) / (أى جنة؟ و اللّه ما قاتلت إلا حمية لقومى) / (و اللّٰه إن قاتلت إلا حدبا على قومي)
🔺قزمان وقتی ديد زخم هاى بدنش او را اذیت و آزار ميدهد و درد او را شدید فرا گرفت، تيرى از ميان جعبه تيردان خود بيرون كشيد و به وسيلۀ آن، رگى را از بدنش بريد و خود را آسوده ساخته و #خودکشی کرد.
🔺وقتی این ماجرا را برای پیامبر نقل کردند، حضرت فرمود: او اهل #دوزخ است.
همانا خداوند گاهی #دین خود را به وسیله مردی #فاجر تایید کرده و پیش میبرد.
(إنّ اللّه يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر)
(ادامه دارد...)
📚 منابع:
1. المغازی، ج1، ص223
2. انساب الاشراف، ج1، ص281
3. سیره ابن هشام، ج2، ص88
4. تاریخ طبری، ج2، ص531
5. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص182
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 بازخوانی یک تجربه: حمله دسته جمعی «ابرقدرتها» علیه «اسلام»
🔰 در ماجرای #جنگ_احزاب، همه قدرتها، از قریش و برخی قبایل دیگر گرفته تا یهودیان که اتفاقا #یهودیان محرک اصلی آن بودند، همگی جمع شدند تا با یک بسیج عمومی، بتوانند کار اسلام را یکسره کنند، لشکری ده هزار نفره، در مقابل لشکری هزار نفره. یعنی یک به ده.
🔰 وقتی خبر نقض عهد یهودیان بنی قریظه به گوش مسلمانان رسید، آنها را ترس و #وحشت فراگرفت. #منافقان و افراد ضعیف الایمان و مذبذب نیز شروع به تهدید و تمسخر کردند. اما پیامبر در مواجهه با این صحنه، #وعده_نصرت و پیروزی را به مردم میداد. با تمام سختی ها و دشواری ها اما نتیجه این #جنگ_وجودی، همان شد که حضرت گفتند.
🔰 در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل و دستگاه محاسباتی مواجه هستیم: 1. #عقلانیت_انقلابی 2. #عقلانیت_ترسو و محافظه کار.
حال به سراغ روایت قرآن از این ماجرا میرویم:
🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید #نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از #کفار، بر شما حملهور شدند، پس ما #بادی_تند و #سپاهی_نامرئی از فرشتگان که به چشم نمیدیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود.
[يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)]
🔺به یاد آرید وقتی که لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حملهور شده و شما را محاصره کردند. اینجا بود که چشم ها از شدت #وحشت، #حیران شد و جان ها به لب رسید و شما #گمان_های_بدی به خدا میبردید و سوظن ها به خدا آغاز شد.
[اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)]
🔺اینجا بود که مؤمنان #امتحان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند.
[هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)]
1️⃣ #دستگاه_فکری_منافقین:
▫️آنجا بود که #منافقان و آنان که در دل هایشان #مرض بود، با یکدیگر میگفتند: آن #وعده_نصرت و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، #دروغ و فریبی بیش نبود.
[وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)]
▫️آنجا بود که طایفهای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر #توان_ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید.
[وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا]
▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها #دروغ میگفتند و خانههایشان بیحفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز #فرار_از_جنگ نبود.
خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «#عقلانیت» گذاشته بودند.
[وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)]
▫️آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان وارد مدینه شده و به آنها پیشنهاد میدادند که از اسلام دوباره به #شرک بازگردید، جز مدت کمی درنگ نمیکردند و پیشنهاد آنها را میپذیرفتند!
درحالیکه آنها قبل از این با خدا #عهد کرده بودند که به دشمن پشت نکرده و فرار نکنند.
[وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطٰارِهٰا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهٰا وَ مٰا تَلَبَّثُوا بِهٰا إِلاّٰ يَسِيراً (14) وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ الْأَدْبٰارَ وَ كٰانَ عَهْدُ اللّٰهِ مَسْؤُلاً (15)]
2️⃣ #دستگاه_فکری_مومنین:
▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و #صادقانه گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر #ايمان و #تسليم آنان نیز افزود.
[وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)]
▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت #شهادت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
[مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9