💠 جنگ «موته» و عبرت مهم آن برای امروز ما
(بخش دوم)
🔺#واقدی در مغازی نقل میکند:
وقتی سپاهیان عقب نشینی کرده و از موته به مدینه بازگشتند، مسلمانان در استقبال از آنها، به رویشان خاك پاشیده و میگفتند: اى #فرار_کنندگان! از جهاد در راه خدا فرار کردید؟
(فجعل الناس يحثون فى وجوههم التّراب و يقولون: يا فرّار، أ فررتم فى سبيل اللّه؟)
🔺امّا واکنش پیامبر چیز دیگری بود. حضرت میگفت:
اينان از جنگ با کفار فرار نکرده اند، بلكه ان شاالله مجدد حمله و تلافی خواهند کرد.
(فيقول رسول اللّه(ص): ليسوا بفرّار، و لكنهم كرّار إن شاء اللّه!)
🔺اعتراض و سرزنش مردم نسبت به رزمندگانشان به حدی زیاد شد که برخی از آنان به خاطر همین سرزنش مردم، حتی به مسجد هم دیگر نمی آمدند.
«امّ سلمه» به زن «#سلمة_بن_هشام» که یکی از رزمندگان موته بود، گفت:
🔺چرا «سلمه» به نماز جماعت با رسول خدا و مسلمانان حاضر نمیشود؟ او پاسخ داد: به خدا قسم نمیتواند از خانه بيرون آيد، چون هرگاه كه بيرون می آيد، مردم او رو هو کرده و بر سر وى فرياد میزنند:
اى #فرارکنندگان! آیا از جهاد در راه خدا فرار کردید؟! لذا او ناچار در خانه نشسته است و بيرون نمى آيد.
(و لكنه لا يستطيع الخروج، إذا خرج صاحوا به و بأصحابه «يا فرّار، أ فررتم فى سبيل اللّه؟». حتى قعد فى البيت)
🔺ام سلمه این ماجرا را برای پیامبر نقل کرده و حضرت در پاسخ میفرمایند:
آنها در راه خدا #عقب_نشینی کرده اند تا ان شاالله دوباره به جنگ دشمن بروند. لذا به آنها بگویید از خانه خارج شوند.
(فذكرت ذلك أمّ سلمة لرسول اللّه(ص)، فقال رسول اللّه(ص): بل، هم الكرّار فى سبيل اللّه، فليخرج! فخرج.)
🔺واقدی در گزارش دیگری میگوید:
اهالی مدینه به شدت با سپاهیان رفتار بدی داشتند، به حدی که وقتی یکی از سپاهیان به خانه و خانوادهاش بازمیگشت و در میزد، آنها درب خانه را بروی او باز نمیکردند و میگفتند:
چرا با یارانت به مبارزه و جهاد با دشمن نپرداختی و پیش نرفتید؟
(لقيهم أهل المدينة بالشرّ حتى إنّ الرجل لينصرف إلى بيته و أهله، فيدقّ عليهم الباب فيأبون أن يفتحوا له، يقولون: ألا تقدّمت مع أصحابك؟)
🔺بعد میگوید: کسانی که از اصحاب بزرگ پیامبر بودند، از روی #شرم در خانههایشان نشسته و بیرون نمی آمدند تا اینکه پیامبر برای هرکدام از آنها به صورت فردی پیام میفرستاد و میگفت:
شما در راه خدا دلیری کرده و #عقب_نشینی کرده اید و دوباره برآنها خواهید تاخت ان شاالله، لذا از عقب نشینی خود #خجالت نکشید!
(فأما من كان كبيرا من أصحاب رسول اللّه(ص)فجلس فى بيته استحياء حتى جعل النبىّ(ص) يرسل إليهم رجلا رجلا، يقول: أنتم الكرّار فى سبيل اللّه!)
🔺البته در اینکه تصمیم #خالد_بن_ولید به عقب نشینی، یک تصمیم درست بود یا غلط، یک #عقب_نشینی_تاکتیکی بود یا #عقب_نشینی_غیرتاکتیکی، اختلاف است و دو نظر در مسئله وجود دارد:
1️⃣ آیت الله #سبحانی در کتاب فروغ ابدیت و عده دیگری از اندیشمندان، این عقب نشینی را تاکتیکی و امر درست و صحیح و قابل دفاع میدانند
2️⃣ اما علامه #سید_جعفر_مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی و عده دیگری از اندیشمندان، این عقب نشینی را غیر تاکتیکی و خراب کننده طرح پیامبر میدانند.
🔺برای هر دو نظریه میتوان قرائنی پیدا کرد اما فعلا محل بحث ما نیست.
در هر صورت، این عقب نشینی را چه تاکتیکی و چه غیرتاکتیکی بدانیم، مدل مواجهه مردم و پیامبر با سپاهیان درس آموز و به شدت برای امروز ما، #عبرت_انگیز است.
🔺از آنجا كه عقب نشینی با احساسات افتخار آفرين مسلمانان و شهامت ذاتى و اصيل آنان تطبيق نمیكرد، این کار در نظر مسلمانان جلوه خوبى نداشت و يك كار زيبا تلقى نگرديد.
لذا با شعارهای زننده و «#فراری» خواندن آنان، به استقبال سپاهیان رفتند.
🔺البته این برخورد، حاكى از #روح_شهامت و مجاهدتى است كه ايمان به خدا و روز رستاخيز در آنها پديد آورده بود؛
به گونه اى كه كشته شدن در راه خدا را بر چنين عقب نشينى ترجيح میدادند، اما مهم نوع مواجه پیامبر با این مسئله است.
🔺تمام تلاش حضرت این است تا در شرایط موجود، بهترین تصمیم را بگیرد. اگر این سرزنش های مردم ادامه میافت، اساسا روحیه سپاهیان شکسته شده و امیدی به اقدامات آینده نبود
لذا حضرت با تغییر رویکرد، سپاهیان را آماده نبردی بعدی کرد.
پس از آن، هم مکه فتح شد و هم در سال نهم هجری، مجدد سپاهیان اسلام در #جنگ_تبوک به سراغ شام رفته و بدون جنگ، یک #پیروزی_بزرگ را نصیب خود کردند.
🔺عجیب اینکه امروز، عده ای بواسطه از دست رفتن #سوریه، شروع به سرزنش سپاهیان و فرماندهان نظامی کرده اند.
همین قدر عجیب. آن هم در میانه جنگ و مبارزه...
باشد که ما نیز از این کنش پیامبر، برای امروز خود درس و عبرت ها بگیریم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 پیشبرد دین و ظهور، بواسطه فُجّار و کسانی که بهره ای از دین ندارند!
(بخش اول)
🔺«#قُزمان» کسی بود كه نَسَبَش خیلی معلوم نبود و هر گاه ذكرى از او ميشد، رسول خدا(ص) ميفرمود: «إنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی او اهل دوزخ است.
🔺#واقدی نقل میکند: وقتی #جنگ_احد پیش آمد، قُزمان كه از #منافقان بود، از شركت در جنگ احد خوددارى كرد. زنان بنى ظفر وقتی متوجه نرفتن او به جنگ شدند، شروع به #سرزنش كردن او کردند و گفتند:
➕اى قُزمان! مردان همه به جنگ رفتند و تو تنها باقى ماندی؟ آيا از اين رفتار خود #خجالت نمىكشى؟ تو نیستی مگر مانند #زنان، مردان به جنگ رفته اند اما تو در خانه نشسته ای!
(يا قُزمان، قد خرج الرجال و بقيت! يا قزمان، ألا تستحي ممّا صنعت؟ ما أنت إلّا امرأة، خرج قومك فبقيت فى الدار!)
🔺این سرزنش زنان بر او اثر گذاشت و قُزمان كه به #شجاعت هم معروف بود، به خانهاش رفت، شمشير و كمان خود را برداشت و از مدینه به سمت محل جنگ احد خارج شد.
🔺او هنگامى به پيامبر(ص) رسيد كه حضرت مشغول مرتب كردن صفوف مسلمانان بود. قزمان از پشت صف ها آمد و خود را به صف اول رساند.
🔺او نخستين فرد از مسلمانان بود كه به سوی دشمن، تير انداخت، تيرهايى كه او مىانداخت، همچون نيزه بود و همچون شتر نر، نعره مىكشيد. سپس با شمشير شروع به نبردی جانانه و برجسته کرد.
🔺غلاف شمشيرش را شكست و شعار داد:
➕#مرگ بهتر از #فرار است! اى اوسی ها، براى حفظ حيثيت و نژاد خود، جنگ كنيد و چنان كنيد كه من میكنم!
(الموت أحسن من الفرار! يا آل أوس، قاتلوا على الأحساب و اصنعوا مثل ما أصنع!) / (قاتلوا، معشر الأوس، عن أحسابكم فالموت خير من العار و الفرار)
🔺قزمان با شمشير، به نحوی جانانه خود را ميان مشركان رساند و شروع به نبرد کرد، به طورى كه گفتند او كشته شده اما دوباره ظاهر شد، درحالیكه میگفت: من جوانمرد قبيلۀ ظفر هستم!
🔺قزمان هفت هشت نفر از مشرکان را كشت و خود نیز زخم هاى زيادى برداشت و به خاك افتاد. در اين هنگام، قتادة بن نعمان از كنار او گذشت و به او گفت:
#شهادت مبارکت باشد!
(قال: هنيئا لك الشهادة!)
🔺قزمان گفت: اى اباعمرو! به خدا من براى #دين، جنگ نكردم، بلکه تنها به قصد #حفظ_خود جنگ كردم كه قريش بر ما پيروز نشوند و زمين هاى ما را لگدمال نكنند.
(إنى و اللّه ما قاتلت يا أبا عمرو على دين، ما قاتلت إلّا على الحفاظ أن تسير قريش إلينا حتى تطأ سعفنا)
🔺خلاصه زخم ها موجب اذیت و آزار او شده و در نتیجه او دست به #خودکشی زد.
اما #بلاذری، #ابن_هشام و #طبری، اینجای ماجرا را کمی متفاوت نقل کرده اند. براساس این نقل، وقتی او زخمی شد، همراهانش او را به خانههاى بنى ظفر بردند.
🔺مسلمانان اطراف بسترش را گرفتند و به او گفتند:
اى قزمان، امروز #در_راه_خدا، تلاش زيادى كرده و حسابی به #جهاد پرداختی و او را به #بهشت و پاداش الهی بشارت دادند.
🔺قزمان گفت: به چه چيز مرا مژده و بشارت میدهيد؟ به خدا اين فداكارى من، تنها به خاطر دفاع از شرف فاميلى و و #تعصب_قبیلگی و حمایت از قبيلهام بود و اگر به خاطر آن نبود، اصلا به این جنگ نمیرفتم!
(قَالَ: بِمَاذَا أبشر؟ فو الله إنْ قَاتَلْتُ إلَّا عَنْ أَحْسَابِ قَوْمِي، وَلَوْلَا ذَلِكَ مَا قَاتَلْتُ) / (أى جنة؟ و اللّه ما قاتلت إلا حمية لقومى) / (و اللّٰه إن قاتلت إلا حدبا على قومي)
🔺قزمان وقتی ديد زخم هاى بدنش او را اذیت و آزار ميدهد و درد او را شدید فرا گرفت، تيرى از ميان جعبه تيردان خود بيرون كشيد و به وسيلۀ آن، رگى را از بدنش بريد و خود را آسوده ساخته و #خودکشی کرد.
🔺وقتی این ماجرا را برای پیامبر نقل کردند، حضرت فرمود: او اهل #دوزخ است.
همانا خداوند گاهی #دین خود را به وسیله مردی #فاجر تایید کرده و پیش میبرد.
(إنّ اللّه يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر)
(ادامه دارد...)
📚 منابع:
1. المغازی، ج1، ص223
2. انساب الاشراف، ج1، ص281
3. سیره ابن هشام، ج2، ص88
4. تاریخ طبری، ج2، ص531
5. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص182
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 ماجرای جنگ حنین و عفو تاریخی پیامبر
(بخش اول)
🔺پس از #فتح_مکه، یکی از سه دشمن اصلی پیامبر بلکه اصلی ترین آنها یعنی #قریش، شکست خورد. اما همچنان دو دشمن مهم دیگر نیز وجود داشت: 1. طایفه #هوازن 2. طایفه #ثقیف.
🔺هوازنی ها آنگاه که خبر حرکت سپاه اسلام از مدینه به سمت مکه را شنیدند، خود را آماده جنگ کرده بودند. ثقیفی ها نیز در شهر طائف مستقر بودند. پس از فتح مکه، این دو گروه بنای #سرکشی در مقابل اسلام داشتند. به همین جهت، پیامبر پیش از ترک مکه، تصمیم گرفت شورش آنها را نیز آرام کند.
🔺#واقدی نقل میکند: پس از فتح مکه توسط پیامبر، اشراف هوازن و ثقیف، هرکدام بین خودشان جلسه گذاشته و تصمیم به #طغیان گرفتند و میگفتند:
به خدا سوگند! محمد با قومی مبارز و قوی جنگ نکرده تا عیار او مشخص بشود و اکنون ما آماده شده و پیش از اینکه او به سوی ما بیاید، ما به سوی او میرویم.
(و اللّه! ما لاقى محمّد قوما يحسنون القتال، فأجمعوا أمركم فسيروا إليه قبل أن يسير إليكم)
🔺رهبری هوازنی ها در دست #مالک_بن_عوف، یک جوان سی ساله بود که شخصیتی مغرور و #متکبر داشت(كَانَ مُسْبَلا). او به قبیله اش دستور داد تا همه برای نبرد با اسلام حاضر شوند، آن هم با همه دارایی هایشان؛ لذا حتی زنان و کودکان نیز باید حاضر میشدند، به همراه همه شتران، گاوان و گوسفندانشان.
🔺دلیل مالک بن عوف این بود که تنها در این صورت است که همه تا آخرین قطره خونشان از جان، ناموس و مالشان در مقابل مسلمانان، دفاع خواهند کرد و کسی از جنگ #فرار نخواهد کرد. هرچند در میانه جنگ، کار به جایی رسید که خودش پا به فرار گذاشت.
🔺در بین هوازنی ها، پیرمرد دانا و باتجربه ای بود به نام «#درید». او وقتی استراتژی جنگی مالک را دید، تمام تلاشش را کرد تا او را از جنگ به همراه زنان و بچه ها و در این شرایط، باز دارد اما تلاش او بی فایده بود. مالک به او گفت: دانش جنگی تو دیگر کهنه شده و امروز افرادی به مراتب قوی تر و داناتر از تو داریم.
(إنك قد كبرت و كبر علمك، و حدث بعدك من هو أبصر بالحرب منك!)
🔺پیامبر نیز با سپاهی 12 هزار نفره به سمت هوازن حرکت کرد. (10 هزار از مدینه و 2 هزار از مکه) نخستین چیزی که جلب توجه میکرد، #کثرت_سپاهیان اسلام بود. #ابوبکر و برخی دیگر گفتند:
امروز از ناحیه قِلت و کمی جمعیت شکست نخواهیم خورد.
(لا نغلب اليوم من قلّة)
🔺این جمله بر رسول خدا گران و سخت آمد، چرا که هیچگاه نگاه حضرت بر مادیات نبود، بلکه ایشان #عامل_اصلی_پیروزی ها را همیشه #نصرت_الهی میدانست، نه تعداد افراد یا تجهیزات و... .
🔺کثرت سپاهیان اسلام به دلیل حضور #نومسلمانان بود که عمده پس از #صلح_حدیبیه، مسلمان شده بودند. کسانی که تازه مسلمان شده و شناخت درستی از اسلام نداشتند و از حیث روحی نیز دارای آمادگی کافی برای انجام رسالت های اجتماعی نبودند.
🔺در این نبرد، #مردم_مکه نیز سپاه اسلام را همراهی میکردند اما چندان علاقه مند به پیروزی پیامبر نبودند بلکه بیشتر به دلیل دیدن نتیجه جنگ و احتمالا شکست سپاه اسلام و در صورت پیروزی، استفاده از #غنائم_جنگی، سپاه را همراهی میکردند.
🔺این نکته خود مشکلی جدی بود چرا که فقط کافی بود تعدادی از این افراد در میانه جنگ از صحنه فرار کنند تا سپاه اسلام از هم بپاشد که اتفاقا چنین هم شد.
هوازنی ها در تنگه ها مخفی شده و هنگام عبور سپاه اسلام، به صورت #ناگهانی به آنها حمله کردند. طایفه #بنی_سلیم به فرماندهی #خالد بن ولید که پیشران سپاه بود، پا به فرار گذاشت. به دنبال آنها، مابقی نیز فرار کردند.
🔺#عباس_بن_عبدالمطلب میگوید:
در آن لحظه تنها کسی را که من در کنار رسول خدا دیدم، #ابوسفیان_بن_حارث بود که افسار اسب حضرت را در دست داشت. پیامبر وقتی میبیند همه در حال فرارند، دستور داد اینگونه صدا بزنند: «ای اصحاب شجره، ای گروه انصار، بازگردید، من اینجا هستم.»
🔺پیامبر میخواست ماجرای #بیعت_رضوان را به آنها یادآوری کند، چرا که امیدش به #انصار و #مهاجرین بود، نه نومسلمانان. بعد از این، عده ای باز میگردند و در نهایت نیز با #مقاومت مهاجرین و انصار و با #نصرت_الهی، سپاه اسلام پیروز میشود.
🔺پس از پیروزی، برخی مسلمانان به #قتل_کودکان دست میزنند. پیامبر به شدت ناراحت شده و مانع این اتفاق میشود. برخی میگویند: مگر اینها فرزندان مشرکین نیستند؟ حضرت پاسخ میدهد:
➕ حتی بهترین شما نیز #اولاد_مشرکین هستید و الان مسلمان شده اید. این کودکان بر #فطرت پاک به دنیا می آیند و بعدا به تدریج بواسطه پدر و مادرهایشان مسیحی یا یهودی و... میشوند.
(أ و ليس خياركم أولاد المشركين؟ كلّ نسمة تولد على الفطرة حتى يعرب عنها لسانها، فأبواها يهوّدانها أو ينصّرانها)
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9