آیات و روایات اجتماعی
💠 حکمرانی به سبک رسول الله 🔺ماجرای #سَمُرَة_بن_جُنْدَب و نخلش، ماجرایی است که تقریبا همه اصولیون د
💠 و اما ماجرا:
🔺جناب سمره درخت خرمايى داشت كه محصول داده بود و مسیر رفتن نزد آن درخت نيز از داخل منزل شخصی مىگذشت، و این تنها مسیر رسیدن به آن درخت بود.
سمره دائم پيش درختش مىرفت بدون اين كه از آن شخص اجازه بگيرد.
🔺آن شخص به سمره گفت: هميشه به طور #ناگهانى به خانه ما مىآيى و ما به نحوی هستیم كه #دوست_نداريم و #اذیت میشویم که تو ناگهانی وارد خانه ما شوى، لذا از این به بعد، هنگام ورود از ما #اجازه بگير.
🔺سمره گفت: براى رفتن نزد درختم تنها همین مسیر وجود دارد و برای آن اجازه نخواهم گرفت چرا که زمین تو در مسیر درخت من است.
آن شخص نزد #پیامبر، از او شکایت کرده و ماجرا را گزارش میدهد و پیامبر نیز سمره را میخواهد و به او میگوید:
🔺فلانی، از تو شکایت کرده و میگوید که تو برای رسیدن به درختت، #بدون_اذن بر او و خانواده اش وارد میشوی و این کار درستی نیست و از این به بعد باید از او اجازه ورود بخواهی اما سمره قبول نمیکند.
🔺حضرت به او میگویند اصلا این درخت را رها کن، در فلان مکان، درخت دیگری به تو میدهم اما او نمیپذیرد.
حضرت میفرمایند دو تا میدهم، اما باز قبول نمیکند. حضرت تا ده درخت پیشنهاد میدهند اما باز قبول نمیکند.
🔺پیامبر میفرمایند ده درخت در مکان بهتری و به اصطلاح امروزی در #بالاشهر به تو میدهم اما او باز نمیپذیرد. حضرت پیشنهاد میدهد که این درخت را ول کن، به جایش یک درخت در #بهشت به تو میدهم اما باز هم راضی نمیشود.
🔺پیامبر به عنوان #حاکم_شهر، بعد از طی این همه مراحل جهت #راضی کردن سمره و نپذیرفتن او، اینجاست که میگوید:
تو شخص #ضرر_زننده و به اصطلاح امروزی انسانی #مریض هستی در حالی که نمیتوان به مومن #زیان زد.
🔺آنگاه حضرت با توجه به #شأن_حاکمیتی خود دستور میدهند آن درخت را از ریشه کنده و جلوی سمره بیاندازند و به او میفرمایند:
«این درختت را بردار و هرجا خواستی بنشان.»
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 ماجرای جنگ حنین و عفو تاریخی پیامبر
(بخش اول)
🔺پس از #فتح_مکه، یکی از سه دشمن اصلی پیامبر بلکه اصلی ترین آنها یعنی #قریش، شکست خورد. اما همچنان دو دشمن مهم دیگر نیز وجود داشت: 1. طایفه #هوازن 2. طایفه #ثقیف.
🔺هوازنی ها آنگاه که خبر حرکت سپاه اسلام از مدینه به سمت مکه را شنیدند، خود را آماده جنگ کرده بودند. ثقیفی ها نیز در شهر طائف مستقر بودند. پس از فتح مکه، این دو گروه بنای #سرکشی در مقابل اسلام داشتند. به همین جهت، پیامبر پیش از ترک مکه، تصمیم گرفت شورش آنها را نیز آرام کند.
🔺#واقدی نقل میکند: پس از فتح مکه توسط پیامبر، اشراف هوازن و ثقیف، هرکدام بین خودشان جلسه گذاشته و تصمیم به #طغیان گرفتند و میگفتند:
به خدا سوگند! محمد با قومی مبارز و قوی جنگ نکرده تا عیار او مشخص بشود و اکنون ما آماده شده و پیش از اینکه او به سوی ما بیاید، ما به سوی او میرویم.
(و اللّه! ما لاقى محمّد قوما يحسنون القتال، فأجمعوا أمركم فسيروا إليه قبل أن يسير إليكم)
🔺رهبری هوازنی ها در دست #مالک_بن_عوف، یک جوان سی ساله بود که شخصیتی مغرور و #متکبر داشت(كَانَ مُسْبَلا). او به قبیله اش دستور داد تا همه برای نبرد با اسلام حاضر شوند، آن هم با همه دارایی هایشان؛ لذا حتی زنان و کودکان نیز باید حاضر میشدند، به همراه همه شتران، گاوان و گوسفندانشان.
🔺دلیل مالک بن عوف این بود که تنها در این صورت است که همه تا آخرین قطره خونشان از جان، ناموس و مالشان در مقابل مسلمانان، دفاع خواهند کرد و کسی از جنگ #فرار نخواهد کرد. هرچند در میانه جنگ، کار به جایی رسید که خودش پا به فرار گذاشت.
🔺در بین هوازنی ها، پیرمرد دانا و باتجربه ای بود به نام «#درید». او وقتی استراتژی جنگی مالک را دید، تمام تلاشش را کرد تا او را از جنگ به همراه زنان و بچه ها و در این شرایط، باز دارد اما تلاش او بی فایده بود. مالک به او گفت: دانش جنگی تو دیگر کهنه شده و امروز افرادی به مراتب قوی تر و داناتر از تو داریم.
(إنك قد كبرت و كبر علمك، و حدث بعدك من هو أبصر بالحرب منك!)
🔺پیامبر نیز با سپاهی 12 هزار نفره به سمت هوازن حرکت کرد. (10 هزار از مدینه و 2 هزار از مکه) نخستین چیزی که جلب توجه میکرد، #کثرت_سپاهیان اسلام بود. #ابوبکر و برخی دیگر گفتند:
امروز از ناحیه قِلت و کمی جمعیت شکست نخواهیم خورد.
(لا نغلب اليوم من قلّة)
🔺این جمله بر رسول خدا گران و سخت آمد، چرا که هیچگاه نگاه حضرت بر مادیات نبود، بلکه ایشان #عامل_اصلی_پیروزی ها را همیشه #نصرت_الهی میدانست، نه تعداد افراد یا تجهیزات و... .
🔺کثرت سپاهیان اسلام به دلیل حضور #نومسلمانان بود که عمده پس از #صلح_حدیبیه، مسلمان شده بودند. کسانی که تازه مسلمان شده و شناخت درستی از اسلام نداشتند و از حیث روحی نیز دارای آمادگی کافی برای انجام رسالت های اجتماعی نبودند.
🔺در این نبرد، #مردم_مکه نیز سپاه اسلام را همراهی میکردند اما چندان علاقه مند به پیروزی پیامبر نبودند بلکه بیشتر به دلیل دیدن نتیجه جنگ و احتمالا شکست سپاه اسلام و در صورت پیروزی، استفاده از #غنائم_جنگی، سپاه را همراهی میکردند.
🔺این نکته خود مشکلی جدی بود چرا که فقط کافی بود تعدادی از این افراد در میانه جنگ از صحنه فرار کنند تا سپاه اسلام از هم بپاشد که اتفاقا چنین هم شد.
هوازنی ها در تنگه ها مخفی شده و هنگام عبور سپاه اسلام، به صورت #ناگهانی به آنها حمله کردند. طایفه #بنی_سلیم به فرماندهی #خالد بن ولید که پیشران سپاه بود، پا به فرار گذاشت. به دنبال آنها، مابقی نیز فرار کردند.
🔺#عباس_بن_عبدالمطلب میگوید:
در آن لحظه تنها کسی را که من در کنار رسول خدا دیدم، #ابوسفیان_بن_حارث بود که افسار اسب حضرت را در دست داشت. پیامبر وقتی میبیند همه در حال فرارند، دستور داد اینگونه صدا بزنند: «ای اصحاب شجره، ای گروه انصار، بازگردید، من اینجا هستم.»
🔺پیامبر میخواست ماجرای #بیعت_رضوان را به آنها یادآوری کند، چرا که امیدش به #انصار و #مهاجرین بود، نه نومسلمانان. بعد از این، عده ای باز میگردند و در نهایت نیز با #مقاومت مهاجرین و انصار و با #نصرت_الهی، سپاه اسلام پیروز میشود.
🔺پس از پیروزی، برخی مسلمانان به #قتل_کودکان دست میزنند. پیامبر به شدت ناراحت شده و مانع این اتفاق میشود. برخی میگویند: مگر اینها فرزندان مشرکین نیستند؟ حضرت پاسخ میدهد:
➕ حتی بهترین شما نیز #اولاد_مشرکین هستید و الان مسلمان شده اید. این کودکان بر #فطرت پاک به دنیا می آیند و بعدا به تدریج بواسطه پدر و مادرهایشان مسیحی یا یهودی و... میشوند.
(أ و ليس خياركم أولاد المشركين؟ كلّ نسمة تولد على الفطرة حتى يعرب عنها لسانها، فأبواها يهوّدانها أو ينصّرانها)
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9