eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.9هزار دنبال‌کننده
123 عکس
38 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ انقلابیگری به سبک طلحه و زبیر یا امیرالمومنین(ع) 🔰امیرالمومنین(ع) پیش از و هنگام حرکت به سمت بصره، نامه ای به مردم کوفه دارد که بس جای تامل است(=نامه اول نهج البلاغه). حضرت در تحلیل مسئله فروپاشی و قتل او به سه دسته منتقد و روش آنها اشاره میکند: 1️⃣ یک دسته، اند. حضرت میفرماید مدل تعاملی مردم با حکومت، مدل ، و بود. مدام از طرف مردم، حکومت کوبیده میشد. خب طبیعی هم بود چرا که فراوان ظلم ها و بی عدالتی هایی را میدیدند. ▫️اشکالی که مردم به عثمان داشتند عمده به مسئله تقسیم ناعادلانه بیت المال و بخشش بی حساب به اطرافیان و سپردن مناصب به افراد ناصالح برمیگشت. 2️⃣ دسته دیگر بخشی از مانند ، ، و... بودند. حضرت درباره مدل تعاملی آنها با حکومت میفرماید سبک ترین برنامه شان نسبت به عثمان، درباره او و نرم ترین کارشان، بر او بود. ▫️طلحه و زبیر به عنوان دو انقلابی نهضت رسول الله، انقلابیگری شان عمده در جهت ایجاد شورش و ترغیب مردم به کشتن عثمان بود و بهم ریختن جامعه بود، چنانكه زبير مى‌گفت: عثمان را بكشيد كه دين رسول الله را تغيير داده. نقل شده عثمان زمانی که در خانه خود محصور شده بود مى‌گفت: واى بر طلحه! چقدر مراعاتش را کردم و هرچه میخواست بهش دادم اما اكنون او درصدد ريختن خون من برآمده. ▫️اساسا وقتی مردم میدیدند خواص جامعه اینچنین تعاملی با حکومت دارند، آنها نیز تبعیت کرده و حکومت را تحت قرار میدادند. 3️⃣ اما دسته سوم گروهی با محوریت (ع) بودند. مدل تعاملی ای که حضرت با عثمان و حکومت در پیش میگیرد به نحوی است که از طرفی نه مردم را برای ساقط کردن حکومت تشجیع میکند یعنی مدل طلعه و زبیر را پیش نمیگیرد و نمیخواهد جامعه دچار تشنج بشود. و از طرفی اینگونه هم نیست که مدافع حکومت عثمان باشد و بخواهد ظلم هایش را توجیه بکند ▫️بلکه حضرت تلاش میکند به نحوی با حکومت تعامل کند تا به بهترین نحو بتواند مانع ظلم ها و بی عدالتی ها بشود یا حجم آن را کم کند اما بدون ایجاد دودستگی، شورش، تشنج، زدوخورد و... ▫️حضرت در این نامه میفرماید بیشترین تلاش من این بود که حکومت را از دست ندهد، مدام به عثمان توصیه میکردم کاری نکند که مردم از او ناراضی بشوند و سعی میکردم به نحوی تعامل کنم که مردم نیز حس رضایتمندی داشته باشند. ▫️حضرت در ادامه میفرماید اتفاقا برعکس طلحه و زبیر، من به هیچ عنوان به دنبال عثمان نبودم. در واقع حضرت وقتی مبینید در حکومت ظلم ها و بی عدالتی هایی رخ میدهد، تلاش میکند با مشاوره هایش حجم این بی عدالتی ها را کمتر کند، هرچند عثمان در عمل خیلی هم گوش به حرف حضرت نبود. ➕کلید واژه: «أُكْثِرُ اِسْتِعْبَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ» https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
💠 اعتراض جابربن عبدالله انصاری به امام حسن درباره صلح با معاویه 🔺در کتاب (ص306) گزارشی آمده که جابر نقل میکند: اما آنچه از امام مجتبی(ع) دیدم؛ وقتی اصحاب حضرت با ایشان بی‌وفایی کردند و با معاویه صلح کرد، این صلح برای حضرت، سنگین آمد و از جمله آن افراد خود من بودم، که می‌رفتم و به حضرت می‌کردم. 🔺حضرت فرمود: جابر به من اعتراض نکن و مرا نکن، مگر از جدّم نشنیدی که فرمودند: «خدا بواسطه این پسر (یعنی من) بین دو گروه از مسلمین آرامش و برقرار می‌کند». (يا جابر، لا تعذلني، و صدّق رسول اللّه في قوله: «إنّ ابني هذا سيّد، و إنّ اللّه تعالى يصلح به بين فئتين عظيمتين من المسلمين») 🔺جابر میگوید: چرا شنیدم ولی امکان ندارد این قضیه در مورد باشد چرا که او خیلی است و این صلح باعث است. 🔺حضرت دست مبارکش را روی سینه جابر گذاشتند و فرمودند: گویا هنوز در شک و شبهه هستی؟ گفتم: بله. فرمودند: می‌خواهی را به شما نشان دهم و از خود حضرت مقصودش را بشنوی؟ 🔺جابر گوید: از کلام حضرت تعجب کردم، تا حضرت این را فرمودند، یک‌مرتبه دیدم صدائی آمد و زمین شکافته شد، رسول خدا و حضرت امیرالمومنین و جناب جعفر و حمزه از خاک بیرون آمدند. 🔺امام مجتبی عرض کرد: یا رسول الله جابر دارد مرا سرزنش میکند به آنچه که میدانید. پیامبر به جابر فرمودند: 🔺ای جابر، ایمانت درست نمی‌شود مگر امامت باشی و رای و نظری از خودت نداشته باشی و به آنها معترض نباشی. تسلیم پسرم حسن باش که حق، در صلحی است که انجام داده و آنچه انجام داده و دستور من است. (يا جابر، إنّك لا تكون مؤمنا حتّى تكون لأئمتك مسلّما، و لا تكون عليهم برأيك معترضا، سلّم لابني الحسن ما فعل، فإنّ الحقّ فيه، إنّه دفع عن حياة المسلمين الاصطلام بما فعل، و ما كان ما فعله إلّا عن أمر اللّه، و أمري) 🔺اینجاست که دیگر جابر تسلیم شده و میپذیرد. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 فرمان حکومتی امیرالمومنین به حذیفه به عنوان حاکم مدائن 🔺ارشاد القلوب نقل میکند: در اواخر حکومتش، را به عنوان والی انتخاب کرد اما موجب اذیت و گرفتاری اهالی آنجا شد و با آنها کرد لذا مردمان آنجا از او کردند و به همین جهت عثمان او را عزل و ، از نزدیک ترین اصحاب حضرت امیر را والی آنجا قرار داد تا کمی التهابات جامعه بخوابد. 🔺پس از مدتی، این ماجرا ختم به کشته شدن عثمان توسط مردمان معترض شد و مردم با حضرت امیر بیعت کرده و ایشان نیز حکم حذیفه برای مدائن را مجدد امضا کردند و در نامه ای خطاب به ایشان، صادر کردند که در ادامه برخی از موارد آن می آید:👇👇 ▫️از آنان كه مورد تو هستند و از و شان راضی هستی، هرکس که دوست داری را دور و بر خودت جمع کن و از آنها در کارهایت کمک بخواه، چرا که اين برای تو و مولایت آفرین تر است و برای دشمنت خوارکننده تر. (فَاجْمَعْ إِلَيْكَ ثِقَاتِكَ وَ مَنْ أَحْبَبْتَ مِمَّنْ تَرْضَى دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِمْ عَلَى أَعْمَالِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَعَزُّ لَكَ وَ لِوَلِيِّكَ وَ أَكْبَتُ لِعَدُوِّك‏) ▫️و من تو را به فرمان ميدهم و اطاعت الله در و و تو را از مجازات خداوند ميترسانم، در نهان و آشكار و به تو سفارش ميكنم که با با احسان و نیکی رفتار کنی و نسبت به و ستیزه کنندگان سخت بگیری. (إِنِّي آمُرُكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ أُحَذِّرُكَ عِقَابَهُ فِي الْمَغِيبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ أَتَقَدَّمُ إِلَيْكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَى الْمُحْسِنِ وَ الشِّدَّةِ عَلَى الْمُعَانِد) ▫️به تو فرمان میدهم که در ات، با و رفتار کنی و در تعامل با مردم هم بگیر و هم را رعایت کن، چرا که تو نسبت به آن، هستی و خواهی شد. همچنین تو را امر میکنم به ورزیدن با مظلومان و نسبت به مردم. و نیز تا آنجا که میتوانی با مردم به و حَسَن تعامل کن. (آمُرُكَ بِالرِّفْقِ فِي أُمُورِكَ وَ اللِّينِ وَ الْعَدْلِ عَلَى رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ مَسْئُولٌ عَنْ ذَلِكَ وَ إِنْصَافِ الْمَظْلُومِ وَ الْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ مَا اسْتَطَعْتَ) ▫️تو را فرمان میدهم که را بگیری اما مبتنی بر و . نه بیشتر از آنچه که معین کرده ام، از مردم بگیر و نه چیزی از آن فروگذار بلکه همه اش را بگیر. و در شیوه مالیات، از پیش خودت ایجاد نکن. سپس هرچه از مالیات جمع شد، به صورت مساوی و در میان پخش کن. (آمُرُكَ أَنْ تَجْبِيَ خَرَاجَ الْأَرَضِينَ عَلَى الْحَقِّ وَ النَّصَفَةِ وَ لَا تَتَجَاوَزْ مَا قَدِمْتُ بِهِ إِلَيْكَ وَ لَا تَدَعْ مِنْهُ شَيْئاً وَ لَا تَبْتَدِعْ فِيهِ أَمْراً ثُمَّ اقْسِمْهُ بَيْنَ أَهْلِهِ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَدْل‏) ▫️در برابر مردم، و فروتن باش و در مجلس خود، همه را برابر ببین و در ، خویشاوند و بیگانه و دور و نزدیک برای تو یکسان باشد یعنی به ها نده. (وَ اخْفِضْ لِرَعِيَّتِكَ جَنَاحَكَ وَ وَاسِ بَيْنَهُمْ فِي مَجْلِسِكَ وَ لْيَكُنِ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً‏) ▫️میان مردم، به داوری کن و را در بین آنها اقامه کن و از تبعیت نکن. در راه خدا و اجرای احکام او، از و ملامت هیچکس ، چرا که خدا با پرهیزکاران و نیکوکاران است. (وَ احْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ أَقِمْ فِيهِمْ بِالْقِسْطِ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى وَ لَا تَخَفْ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فـ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ») 🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند، نامه دیگری هم برای تو فرستاده ام تا آن را بر مردم منطقه‌ات بخوانى، تا نظر ما را درباره خود و همه مسلمانان بدانند. پس آنان را حاضر كن و آن را براى آنان بخوان و براى ما از كوچك و بزرگشان بگير. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
آیات و روایات اجتماعی
💠 اصلی ترین کارکرد «امر به معروف و نهی از منکر» ➕جناب در کافی[ج5،ص55] به نقل از (ع) میفرماید: 🔺در گروهى به وجود مى‌آيند كه در بين خود از فرقه‌اى پيروى مى‌كنند كه: 1️⃣ 2️⃣ 3️⃣ صرفا اهل انجام عبادات و و داراى حالتى زهدگونه 4️⃣ و تازه به دوران رسيده، و نادان‌اند. عملا بی بهره از خِرد و اند. 🔺 و را واجب نمى‌دانند مگر در صورتى كه از و ضرر در امان باشند. براى اینکه امر به معروف نکنند، برای خود و عذرها میتراشند. 🔺از لغزش و عمل اشتباهشان پیروی میکنند. تاکیدشان بر و و هر عملی است که برای جان و مال شان نداشته باشد. البته اگر همین نماز و روزه هم برای جان و مال شان ضررى داشته باشد، آن را نیز مانند بالاترین و بزرگترین واجبات که رها کردند، ترک میکنند. 🔺امر به معروف و نهى از منكر، و بزرگ است كه دیگر واجبات، تنها بوسیله آن و استوار خواهند شد. 🔺اين‌جاست كه ترک چنین واجبی، توده مردم، تر و خشک و مومن و کافر را با هم دچار غضب و کیفر الهى میکند لذاست که انسان های نیک در سرزمين بدكاران، و کودکان در سرزمين بزرگان، هلاك و نابود خواهند شد، چرا که مردم نسبت به این واجب بودند. 🔺امر به معروف و نهى از منكر، و نیکان است، واجبی است بزرگ كه دیگر واجبات به آن زنده و پابرجا میمانند، بواسطه آن، ایجاد میشود، کنار میرود، حلال میگردد، کنار رفته و زمين آباد مى‌شود، از دشمنان گرفته شده و امورات دين و دنيا به راه درستش كشيده شده و اصلاح میگردد. 🔺پس، اولا با هايتان، منكر و كارهای بد را زشت بدانید، ثانیا با زشتی منکرات را زده و اعتراض کنید و آن را به پیشانی شان بکوبید و در راه خدا از هيچ سرزنش كننده‌اى نترسيد. 🔺اگر پند گرفته و به مسیر حقّ‌ بازگشتند، ديگر با آنها کاری نداشته باشید. اما اگر پند نگرفته و به ظلم و ستم خویش ادامه دادند، همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «راه نكوهش، تنها بر كسانى است كه به مردم ستم کرده و در زمين به ناحق حرکت میکنند.» 🔺در چنين حالتی، عملا با آنها به بپردازید و با دل‌هايتان بر آنان خشم بگيريد، البته بدون اين كه در پى باشيد و يا مالى را به ستم بگيريد يا بخواهيد با ستمگرى و بدون بر آنان پيروز شويد. 🔺خلاصه اين كارها را بكنيد تا به فرمان الهى بازگردند و مشغول اطاعت و فرمانبردارى از او شوند و دست از ظلم و ستم خویش بردارند. 🔺در ادامه حضرت به ماجرای حضرت اشاره میکنند که خداوند به شعیب وحى كرد: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب مى‌كنم، چهل هزار نفر از اشرار این قوم و شصت هزار نفر از بهترين‌هاي این قوم. 🔺شعيب گفت: پروردگار من! عذاب درست اما علت عذاب نیکان قوم من چیست؟ خداوند فرمود: چون تو با معصيت‌كاران كنار آمده و به خاطر خشم و غضب من، خشمگين نشدند و عملا مشی را دنبال کردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول) 🔺#أنساب_الأشراف نقل م
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش دوم) 🔺وقتی ، نامه را خواند، به ، والی کوفه، نامه نوشت كه او را به سوى مدینه و نزد من روانه كن. او نيز چنین کرد. 🔺جالب اینکه سعیدبن عاص، مأموریت بردن جناب کعب به مدینه را به یک داده بود اما این باديه‌نشين، وقتی در مسیر حرکت، نحوه نماز و عبادت كعب را ديد و شیفته او شده و به مقامش پی برد و گفت: ➕ای كاش بهره‌ام از بردن كعب اين بود كه مرا و گناهم آمرزيده شود! 🔺هنگامى كه كعب نزد عثمان رسید، عثمان گفت: آوازه‌اش را شنيدن، بهتر از خود او را ديدن است! كعب، و كم‌سال و لاغر بود. عثمان به كعب رو كرد و گفت: ➕آيا تو می خواهی حق و را به من بیاموزى؟ وقتی تو در صُلب ات بودی و هنوز به دنیا نیامده بودی، من ایمان آورده و قرآن مى‌خواندم‌. 🔺كعب نیز به او گفت: ▫️«حكومت بر مؤمنان، تنها به وسيله به تو رسيد، آن هم آنجا که با خدا بستى تا به عمل كنى و در آن، كوتاهى نكنى. ▫️اگر براى بار دوم با ما مردم مشورت میشد و از ما نظر خواسته میشد، قطعا حکومت را از تو میگرفتیم. ▫️اى عثمان! كتاب خدا براى كسى است كه به او برسد و آن را بخوانَد و ما با تو در خواندن آن، شريك هستيم و هر گاه قارى به آنچه در قرآن است، عمل نكند، قرآنْ‌، حجّتى بر ضدّ او مى‌شود. 🔺عثمان وقتی صلابت و را میبیند، ترجیح میدهد مسیر بحث را عوض کرده لذا یک اعتقادات، از کعب میپرسد و میگوید: به خدا سوگند، گمان نمى‌كنم كه بدانى پروردگارت كجاست، آیا میدانی خدا در چه مکانی است؟ کعب نیز زرنگی و میکند و میگوید: خدا در است! 🔺، داماد عثمان که شخصیت بسیار مرموزی است و بارها علیه اصحاب حضرت امیر برخوردهای مرموزانه انجام داده، در اینجا نیز ورود کرده و به عثمان میگوید: ای عثمان! و صبر تو، مانند اين افراد را علیه تو و برانگيخته است. آنها از صبوری تو، سوءاستفاده کرده اند. 🔺لذا عثمان فرمان داد تا كعب را برهنه كنند و به او بزنند. سپس او را به تبعيد كرد. در مسیر تبعید، به برخوردند که او از کسی که مأمور جابجایی کعب بود، پرسید: چرا با اين مرد، چنين شده و اینگونه برخورد کرده اید؟ آن مأمور گفت: چون او است. آن کدخدا پاسخ داد: مردمى كه اين شخصْ، از اشرار آنان باشد، آن مردم، ! این هم از روشن ضمیری آن کدخدا بوده است. 🔺پس از مدتی، عده ای مانند و ، عثمان را به خاطر تبعید کعب میکنند. عثمان وقتی اعتراضات به تبعید کعب را میبیند، از کارش پشیمان شده و مجبور میشود او را بازگرداند. 🔺وقتی کعب نزد عثمان آمد، عثمان جهت تحت تاثیر قرار دادن توده های مردم، پیراهن خود را بیرون آورده و خطاب به کعب گفت: اى كعب! كن. اما کعب او را میکند. 📌پ.ن: ▫️کعب و جوانانی مثل او، جزو رویش های (ع) و شاگردانش بشمار می آیند. مسیر حق، همانگونه که ریزش هایی دارد، اما رویش هایی هم دارد. ▫️همین جوانانی که در دوره عثمان اینگونه مشغول عدالتخواهی بودند، پس از آن، به مرور، هرکدام تبدیل به یکی از در كوفه شدند. ▫️کسانی که در خط اول سپاه حضرت امیر، در جنگ هاى جمل و صفين و نهروان قرار داشتند و حتى پس از شهادت حضرت، هرگز با معاويه نكردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
2️⃣ راهبرد ایجاد رعب و وحشت 🔺این جوّ و فضای ترس آلود، هم پیش از ماجرای سقیفه و در ماجرای غدیر وجود دارد و هم به نحو بیشتری بعد ادامه پیدا میکند. سوال مهم این است که چه کسانی پشت صحنه این ماجرا هستند؟ 🔺پشت صحنه، گروهی است که در روایات تحت عنوان «» به آنها اشاره شده است. عده ای از اصحاب پیامبر که مخالف به حکومت رسیدن حضرت امیر بودند، دو بار با یکدیگر جلسه گذاشته و هم قسم شده و عهد بستند تا نگذارند حکومت به علی(ع) برسد. 🔺یک بار قبل از غدیر و یک بار بعد از غدیر، اینها حتی به دنبال خود حضرت رسول هم بودند. این هسته، همان هسته مرکزی طراح است. 🔺در غدیر، همه این افراد با حضرت امیر بیعت کردند. از بزرگ تا کوچک، از زن تا مرد. اما پس از ماجرای غدیر، این گروه یک عده از را به انحا مختلف با خود همراه کردند، حتی برخی افراد حاضر در مانند ، خادم پیامبر. 🔺اما همچنان یک عده از ، مخالف آنها بودند. هم که به تازگی در غدیر با حضرت امیر بیعت کرده اند. 🔺اینجاست که این گروه، با استفاده از مجموعه ای از ها به دنبال غصب خلافت است: از مطرح کردن اندیشه گرفته تا و . 🔺یکی از مهمترین حربه هایی که آنها دست روی آن گذاشته و از آن برای رسیدن به هدفشان استفاده میکنند، همین مسئله ایجاد و ارعاب بود تا کسی جرئت نکند با آنها به مخالفت بپردازد. 🔰، همان شیوه ای است که در طول تاریخ از همین روش استفاده کرده: «وَ قٰالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخٰاسِرُون» اگر از پیروی کنید، پدر شما را در خواهیم آورد 🔰 امروز نیز همین شیوه شدیدا دنبال میشود. را خاطرتان هست. یادتان هست چه میگفتند؟ «اگه در های ما شرکت نکنید، مغازه تان را به آتش میکشیم، اگر با ما همراهی نکنید، تحریم تان میکنیم» 🔺خاطرتان هست چه بلایی سر آن آوردند که مثلا چرا به رئیس جمهور وقت یک شکلات تعارف کرده؟ با او کاری کردن که طرف از ترس، به غلط کردن افتاد. 🔺خاطرتان هست در که یک خانم شد، با او چه کردند؟ یا فلان بازیگری که خیلی هم مذهبی نبود اما چون مدالش را به هدیه کرده بود، چگونه او را بایکوت کرده و او را کنار زدند؟ روحانییون را خاطرتان هست؟ هدفشان چه بود؟ هدف شان از چه بود؟ 🔺هدف این بود که فضا و جو جامعه باید به نحوی باشد که اینها دیگر جرئت نکنند اینگونه عمل کنند و باید از ترس، آنگونه که ما میگوییم باشند وگرنه از خانه شان بیرون نیایند. 🔰 این همان شیوه ای است که ، اول بار استفاده کرد: «إِنَّمٰا ذٰلِكُمُ الشَّيْطٰانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيٰاءَهُ فَلاٰ تَخٰافُوهُمْ وَ خٰافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين.» 🔺اين است كه دوستانش را مى‌ترساند. پس اگر مؤمنيد، از آنان ، و از من بترسيد. چرا؟ چون باطل، مثل است. 🔺قرآن میفرماید: ای مومنان اگر شما بترسید و از دین تان برگردید، کسانی خواهند آمد که اینگونه نیستند و نخواهند ترسید: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّٰهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكٰافِرِينَ يُجٰاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ وَ لاٰ يَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ ذٰلِكَ فَضْلُ اللّٰهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشٰاءُ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ‌.» اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هر كس از شما كه از دين خود برگردد، به زودى، خدا گروهى [ديگر] را مى‌آورد كه آنان را دوست مى‌دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان] با ، فروتن، و بر ، محکم و سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‌كنند و از هيچ نمى‌ترسند. اين، فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد، مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نحسی روزگار یا مجازات اعمال؟ 🔺حسن بن مسعود نقل میکند: روزی به محضر (ع) رفتم، در حالی که انگشتم آسیب دیده بود. همچنین یک سوارکار نیز به من برخورد کرده و شانه‌ام آسیب دید. علاوه بر این، بخشی از لباسم نیز در شلوغی جمعیت پاره شده بود. 🔺خطاب به آن روز گفتم: «براستی که روز و هستی! خدا مرا از شرّ تو حفظ کند.» امام هادی(ع) فرمود: ای حسن! تو که با ما رفت و آمد داری، چرا خودت را به گردن یک [=روزگار] می‌اندازی؟! (يَا حَسَنُ! هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِي بِذَنْبِكَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَه؟‏) 🔺حسن میگوید: با این جمله حضرت، عقلم سر جایش آمد و فهمیدم که اشتباه کرده ام. لذا گفتم: ای مولای من! ، خدا مرا ببخشد. 🔺امام فرمود: ای حسن! گناه روزها چيست كه شما هر وقت خود اشتباه کرده و گرفتار میشوید، به روزگار داده و آن را مینامید؟ (يَا حَسَنُ! مَا ذَنْبُ الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِيتُمْ بِأَعْمَالِكُمْ فِيهَا؟) گفتم: برای همیشه از خداوند کرده و این من است. 🔺امام فرمود: ▫️به خدا قسم [این عذرخواهی ظاهری یا این دشنام ها] سودی برای شما ندارد. وقتی کسی یا چیزی که تقصیر و گناهی نکرده را می‌کنید، قطعا خداوند نیز شما را میکند. لذا باید این شیوه را واقعا رها کنید. (وَ اللَّهِ مَا يَنْفَعُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُعَاقِبُكُمْ بِذَمِّهَا عَلَى مَا لَا ذَمَّ عَلَيْهَا فِيهِ) ▫️ای حسن! مگر نمی‌دانی که و و مکافات عمل در دنیا و آخرت، بدست ، اوست که دیر یا زود، جزای اعمال انسان را می‌دهد؟! (أَ مَا عَلِمْتَ يَا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِيبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِي بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلا؟) 🔺عرض کردم: بله مولای من! امام فرمود: دیگر این را تکرار نکن و حوادث ناگوار را به گردن نینداز! و در مورد یعنی حوادث خوب و بدی که در زندگی رخ می‌دهد، نقشی برای نحس بودنِ روزها قائل نشو! (لَا تَعُدْ وَ لَا تَجْعَلْ لِلْأَيَّامِ صُنْعاً فِي حُكْمِ اللَّه‏) 📚 تحف العقول، ج1، ص482. 📌پ.ن1: آیت‌الله (19/10/1373) این مسئله را چنین توضیح میدهند: ▫️«روزها پى‌درپى ميگذرند. همه‌ى روزها هم از لحاظ وضع طبيعى در اين گيتى يكسانند، ولى بعضى از روزها به خاطر كه بسيارى از آن تقديرات هم با رقم زده ميشود، وضع خاصى پيدا ميكنند. ▫️يك روز ميشود روز كه همه‌ى تاريخ و همه‌ى بشريّت، از فيض فداكاريهاى آن روز بهره و سهم ميبرند. روزى به نام عاشورا كه هيچ ستمگرى از آن سود نديده است، خيلى باارزش است. درواقع هميشه ستم‌كشيدگان و ، از خاطره‌ى عاشورا سود و بهره گرفته‌اند؛ امّا چرا چنين شد؟ ▫️چون آن حادثه‌ى عظيم و آن فداكارىِ بزرگ، از شخصِ مطهّر و مقدّس معصوم(عليه السّلام) و همراهان و ياران او تراوش كرد. عاشورا را آنها عاشورا كردند و به آن عظمت بخشيدند... ▫️يك روز هم ميشود روز كه آنجا هم به اراده و ، آن عظمت را پيدا ميكند. ايام گوناگونى در تاريخ، از اين قبيل داريم. البتّه روزهايى هم كه شخصى - يك شخص مؤثّر - در آن روزها اراده‌ى سوئى انجام ميدهد؛ يا يك و جمعيّت، و سستى از خود نشان ميدهد، در تاريخ مشخّص ميشود و ميماند. ▫️اين قِسْم روزها، هستند. مردم غالباً چنين روزهايى را ميكنند، در حالى كه روزها گناهى ندارند. گناه از آنِ كسانى است كه روزها را با يا خودشان مستحقّ كردند. ▫️فرض بفرماييد آن روزى كه در اين كشور يك عدّه نشستند و را بر گُرده‌ى اين ملّت مسلّط كردند، روز و بدى است. نحوست اين روز براى خاطر كارى است كه آن عدّه انجام دادند... كسانى كه آن روز و روزهاى مانند آن را ميشناسند، آنها را ميكنند؛ در حالى كه لعنت متعلّق به كسانى است كه آن كارها را انجام دادند. ▫️روزها كه ندارند... اين جريانات و حركتها، است. همه جاى تاريخ پر از نشانه‌هاى بر نوارِ گذراى ايام و ليالى است. اين، ما را زياد ميكند.» 📌پ.ن2: به صورت تفصیلی به این بحث پرداخته اند. رک: الميزان، ج‏19،ص71، تحت عنوان «كلام في سعادة الأيام و نحوستها و الطيرة و الفأل في فصول‏» 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 پیشبرد دین و ظهور، بواسطه فُجّار و کسانی که بهره ای از دین ندارند! (بخش اول) 🔺«» کسی بود كه نَسَبَش خیلی معلوم نبود و هر گاه ذكرى از او ميشد، رسول خدا(ص) ميفرمود: «إنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی او اهل دوزخ است. 🔺 نقل میکند: وقتی پیش آمد، قُزمان كه از بود، از شركت در جنگ احد خوددارى كرد. زنان بنى ظفر وقتی متوجه نرفتن او به جنگ شدند، شروع به كردن او کردند و گفتند: ➕اى قُزمان! مردان همه به جنگ رفتند و تو تنها باقى ماندی؟ آيا از اين رفتار خود نمى‌كشى‌؟ تو نیستی مگر مانند ، مردان به جنگ رفته اند اما تو در خانه نشسته ای! (يا قُزمان، قد خرج الرجال و بقيت! يا قزمان، ألا تستحي ممّا صنعت؟ ما أنت إلّا امرأة، خرج قومك فبقيت فى الدار!) 🔺این سرزنش زنان بر او اثر گذاشت و قُزمان كه به هم معروف بود، به خانه‌اش رفت، شمشير و كمان خود را برداشت و از مدینه به سمت محل جنگ احد خارج شد. 🔺او هنگامى به پيامبر(ص) رسيد كه حضرت مشغول مرتب كردن صفوف مسلمانان بود. قزمان از پشت صف ها آمد و خود را به صف اول رساند. 🔺او نخستين فرد از مسلمانان بود كه به سوی دشمن، تير انداخت، تيرهايى كه او مى‌انداخت، همچون نيزه بود و همچون شتر نر، نعره مى‌كشيد. سپس با شمشير شروع به نبردی جانانه و برجسته کرد. 🔺غلاف شمشيرش را شكست و شعار داد: ➕ بهتر از است! اى اوسی ها، براى حفظ حيثيت و نژاد خود، جنگ كنيد و چنان كنيد كه من میكنم! (الموت أحسن من الفرار! يا آل أوس، قاتلوا على الأحساب و اصنعوا مثل ما أصنع!) / (قاتلوا، معشر الأوس، عن أحسابكم فالموت خير من العار و الفرار) 🔺قزمان با شمشير، به نحوی جانانه خود را ميان مشركان رساند و شروع به نبرد کرد، به طورى كه گفتند او كشته شده اما دوباره ظاهر شد، درحالیكه میگفت: من جوانمرد قبيلۀ ظفر هستم! 🔺قزمان هفت هشت نفر از مشرکان را كشت و خود نیز زخم هاى زيادى برداشت و به خاك افتاد. در اين هنگام، قتادة بن نعمان از كنار او گذشت و به او گفت: مبارکت باشد! (قال: هنيئا لك الشهادة!) 🔺قزمان گفت: اى اباعمرو! به خدا من براى ، جنگ نكردم، بلکه تنها به قصد جنگ كردم كه قريش بر ما پيروز نشوند و زمين هاى ما را لگدمال نكنند. (إنى و اللّه ما قاتلت يا أبا عمرو على دين، ما قاتلت إلّا على الحفاظ أن تسير قريش إلينا حتى تطأ سعفنا) 🔺خلاصه زخم ها موجب اذیت و آزار او شده و در نتیجه او دست به زد. اما ، و ، اینجای ماجرا را کمی متفاوت نقل کرده اند. براساس این نقل، وقتی او زخمی شد، همراهانش او را به خانه‌هاى بنى ظفر بردند. 🔺مسلمانان اطراف بسترش را گرفتند و به او گفتند: اى قزمان، امروز ، تلاش زيادى كرده و حسابی به پرداختی و او را به و پاداش الهی بشارت دادند. 🔺قزمان گفت: به چه چيز مرا مژده و بشارت میدهيد؟ به خدا اين فداكارى من، تنها به خاطر دفاع از شرف فاميلى و و و حمایت از قبيله‌ام بود و اگر به خاطر آن نبود، اصلا به این جنگ نمیرفتم! (قَالَ: بِمَاذَا أبشر؟ فو الله إنْ قَاتَلْتُ إلَّا عَنْ أَحْسَابِ قَوْمِي، وَلَوْلَا ذَلِكَ مَا قَاتَلْتُ) / (أى جنة‌؟ و اللّه ما قاتلت إلا حمية لقومى) / (و اللّٰه إن قاتلت إلا حدبا على قومي) 🔺قزمان وقتی ديد زخم هاى بدنش او را اذیت و آزار ميدهد و درد او را شدید فرا گرفت، تيرى از ميان جعبه تيردان خود بيرون كشيد و به وسيلۀ آن، رگى را از بدنش بريد و خود را آسوده ساخته و کرد. 🔺وقتی این ماجرا را برای پیامبر نقل کردند، حضرت فرمود: او اهل است. همانا خداوند گاهی خود را به وسیله مردی تایید کرده و پیش میبرد. (إنّ اللّه يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر) (ادامه دارد...) 📚 منابع: 1. المغازی، ج1، ص223 2. انساب الاشراف، ج1، ص281 3. سیره ابن هشام، ج2، ص88 4. تاریخ طبری، ج2، ص531 5. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج1، ص182 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 چرا نباید دیگران را سرزنش کرد؟ 🔰 مرحوم در کافی شریف از امام صادق(ع) نقل میکنند که حضرت میفرماید: اگر مردم ميدانستند كه خداوند مخلوقات را چگونه آفريده، آنگاه هيچ كس ديگرى رو نميكرد. 🔺در ادامه حضرت به تبیین چگونگی خلقت پرداخته و میفرمایند: ▪️ابتدا خداوند 49 جزء آورید و سپس هر جزئی را ده بخش کرد (یعنی جمعا میشه 490 بخش). ▪️آنگاه آن اجزا را ميان مخلوقات پخش كرد. به شخصی یک دهم جزء داد، به دیگری دو دهم و... تا اینکه به شخصی یک جزء کامل داد. ▪️بعد به شخص بعدی یک جزء و یک دهم داد، شخص بعدی یک جزء و دو دهم الی آخر که به عالیترین شخص 49 جزء داد. 🔺در ادامه حضرت نتیجه میگیرند: ➕كسى كه تنها يك دهم جزء را دارد، نميتواند مانند صاحب دو دهم جزء باشد، یعنی باید انتظار از هرشخص، به اندازه دارایی هایش باشد، نه بیشتر. 🔺لذا اگر مردم ميدانستند كه خداوند مخلوقات را چنین آفریده است، آنگاه هيچ كس ديگرى را سرزنش نمیكرد. البته که برای بالفعل شدن ظرفیت هایمان باید و کوشش کرد، نه اینکه دست روی دست گذاشت و گفت حدّ من همین قدر بود. 🔺نکته مهم این روایت، توجه به ، در تعامل با دیگران است، خصوصا برای کسانی که دغدغه دارند. کلید واژه: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ» کافی، ج۲، ص۴۴ 🔰 در روایت دیگری، امام صادق(ع) میفرمایند: ➕شما را چه به اینکه از یکدیگر بجویید و اطرافیان تان را به بهانه های مختلف از خود کنید؟ (کافی، ج2، ص45) 🔺قطعا برخی مؤمنين از بعض ديگر افضل اند و بعضى از بعض ديگر مثلا نمازشان بيشتر و با کیفیت تر است یا بعضى نسبت به بعضی دارای بصیرت بیشتری هستند و این لازمه درجات ایمان است. 🔺اما قرار نیست بالادستی، پایین دستان را طرد کند، بلکه باید توان و استعداد او را درک کرده و با شیبی آرام و ملایم، او را به سمت پله های بالاتر حرکت و رشد بدهد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نحسی روزگار یا مجازات اعمال؟ 🔺حسن بن مسعود نقل میکند: روزی به محضر (ع) رفتم، در حالی که انگشتم آسیب دیده بود. همچنین یک سوارکار نیز به من برخورد کرده و شانه‌ام آسیب دید. علاوه بر این، بخشی از لباسم نیز در شلوغی جمعیت پاره شده بود. 🔺خطاب به آن روز گفتم: «براستی که روز و هستی! خدا مرا از شرّ تو حفظ کند.» امام هادی(ع) فرمود: ای حسن! تو که با ما رفت و آمد داری، چرا خودت را به گردن یک [=روزگار] می‌اندازی؟! (يَا حَسَنُ! هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِي بِذَنْبِكَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَه؟‏) 🔺حسن میگوید: با این جمله حضرت، عقلم سر جایش آمد و فهمیدم که اشتباه کرده ام. لذا گفتم: ای مولای من! ، خدا مرا ببخشد. 🔺امام فرمود: ای حسن! گناه روزها چيست كه شما هر وقت خود اشتباه کرده و گرفتار میشوید، به روزگار داده و آن را مینامید؟ (يَا حَسَنُ! مَا ذَنْبُ الْأَيَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِيتُمْ بِأَعْمَالِكُمْ فِيهَا؟) گفتم: برای همیشه از خداوند کرده و این من است. 🔺امام فرمود: ▫️به خدا قسم [این عذرخواهی ظاهری یا این دشنام ها] سودی برای شما ندارد. وقتی کسی یا چیزی که تقصیر و گناهی نکرده را می‌کنید، قطعا خداوند نیز شما را میکند. لذا باید این شیوه را واقعا رها کنید. (وَ اللَّهِ مَا يَنْفَعُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُعَاقِبُكُمْ بِذَمِّهَا عَلَى مَا لَا ذَمَّ عَلَيْهَا فِيهِ) ▫️ای حسن! مگر نمی‌دانی که و و مکافات عمل در دنیا و آخرت، بدست ، اوست که دیر یا زود، جزای اعمال انسان را می‌دهد؟! (أَ مَا عَلِمْتَ يَا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِيبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِي بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلا؟) 🔺عرض کردم: بله مولای من! امام فرمود: دیگر این را تکرار نکن و حوادث ناگوار را به گردن نینداز! و در مورد یعنی حوادث خوب و بدی که در زندگی رخ می‌دهد، نقشی برای نحس بودنِ روزها قائل نشو! (لَا تَعُدْ وَ لَا تَجْعَلْ لِلْأَيَّامِ صُنْعاً فِي حُكْمِ اللَّه‏) 📚 تحف العقول، ج1، ص482. 📌پ.ن1: آیت‌الله (19/10/1373) این مسئله را چنین توضیح میدهند: ▫️«روزها پى‌درپى ميگذرند. همه‌ى روزها هم از لحاظ وضع طبيعى در اين گيتى يكسانند، ولى بعضى از روزها به خاطر كه بسيارى از آن تقديرات هم با رقم زده ميشود، وضع خاصى پيدا ميكنند. ▫️يك روز ميشود روز كه همه‌ى تاريخ و همه‌ى بشريّت، از فيض فداكاريهاى آن روز بهره و سهم ميبرند. روزى به نام عاشورا كه هيچ ستمگرى از آن سود نديده است، خيلى باارزش است. درواقع هميشه ستم‌كشيدگان و ، از خاطره‌ى عاشورا سود و بهره گرفته‌اند؛ امّا چرا چنين شد؟ ▫️چون آن حادثه‌ى عظيم و آن فداكارىِ بزرگ، از شخصِ مطهّر و مقدّس معصوم(عليه السّلام) و همراهان و ياران او تراوش كرد. عاشورا را آنها عاشورا كردند و به آن عظمت بخشيدند... ▫️يك روز هم ميشود روز كه آنجا هم به اراده و ، آن عظمت را پيدا ميكند. ايام گوناگونى در تاريخ، از اين قبيل داريم. البتّه روزهايى هم كه شخصى - يك شخص مؤثّر - در آن روزها اراده‌ى سوئى انجام ميدهد؛ يا يك و جمعيّت، و سستى از خود نشان ميدهد، در تاريخ مشخّص ميشود و ميماند. ▫️اين قِسْم روزها، هستند. مردم غالباً چنين روزهايى را ميكنند، در حالى كه روزها گناهى ندارند. گناه از آنِ كسانى است كه روزها را با يا خودشان مستحقّ كردند. ▫️فرض بفرماييد آن روزى كه در اين كشور يك عدّه نشستند و را بر گُرده‌ى اين ملّت مسلّط كردند، روز و بدى است. نحوست اين روز براى خاطر كارى است كه آن عدّه انجام دادند... كسانى كه آن روز و روزهاى مانند آن را ميشناسند، آنها را ميكنند؛ در حالى كه لعنت متعلّق به كسانى است كه آن كارها را انجام دادند. ▫️روزها كه ندارند... اين جريانات و حركتها، است. همه جاى تاريخ پر از نشانه‌هاى بر نوارِ گذراى ايام و ليالى است. اين، ما را زياد ميكند.» 📌پ.ن2: به صورت تفصیلی به این بحث پرداخته اند. رک: الميزان، ج‏19،ص71، تحت عنوان «كلام في سعادة الأيام و نحوستها و الطيرة و الفأل في فصول‏» 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9