eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.9هزار دنبال‌کننده
123 عکس
38 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ مدل تشریع احکام در صدر اسلام ☘️ یکی از مباحثی که نیاز به تحقیق ویژه دارد اسلام در مدت 23 سال توسط میباشد. دقت در این مسئله میتواند کمک شایانی به در امروز بکند. ☘️ شیوه ای که حضرت در پیش گرفتند متفاوت از شیوه ای بود که در دنبال کردند، چرا که در مکه، اسلام ذیل پیش میرفت اما در مدینه اسلام خود متولی حکومت بود لذا شیوه در این دو فضا نیز متفاوت بود. ☘️ در مکه عمده تمرکز بروی و احکام به نحو کلی بود، به خلاف مدینه که احکام به مرور تفصیل داده میشد. در واقع اینگونه نبود که پیامبر احکام را حتی در مدینه از همان ابتدا به صورت کامل و جامع پیاده کرده باشند بلکه با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به احکام الهی صادر شده و بعد پیاده میشدند. ☘️ این شیوه را میتوانید در مورد مسائلی مانند ، و دنبال کنید که حضرت با چه آن را تحقق بخشیدند. اساسا عده ای مسئله و موقت -که برخی را به دشواری انداخته- را در همین بستر تحلیلی تبیین کرده اند. ☘️ (ع) در روایتی که در بحارالانوار ج90، ص6 آورده اند به همین مسئله اشاره کرده و نکات دقیقی را تذکر داده اند: «فَكَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ أَنَّهُ لَمْ يَنْقُلْ قَوْمَهُ فِي أَوَّلِ نُبُوَّتِهِ عَنْ عَادَتِهِمْ حَتَّى اسْتَحْكَمَ الْإِسْلَامُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ حَلَّتِ الشَّرِيعَةُ فِي صُدُورِهِم‏» ☘️ ایشان میفرمایند از دلسوزى و رحمت پیامبر اين بود كه مردم را در همان آغاز نبوّتش، به یکباره از عاداتشان باز نداشت بلکه ابتدا با انجام اموری تلاش کرد اسلام در دل های آنها ریشه دوانده و مستحکم بشود، آنگاه وقتی شیرینی اسلام را چشیدند شروع به تغییر عادات غلطشان میکردند. ☘️ در ادامه همین حدیث، حضرت موارد متعددی از تدریجی بودن احکام مانند ، ، ، ، و... را ذکر میکنند. ☘️ توجه به این اصل مهم در وضع قانون بسیار مهم و اساسی است، اما مسئله ای که اجرای این نکته را (علاوه بر کوتاهی و بی سلیقه گی های دور از عقلانیت برخی مسئولین) بغرنج و صعب کرده، استکباری است. ☘️ در واقع ای دشمن کار را بسیار سخت تر کرده لذا در این سمت نیز نیاز به عقلانیتی بیشتر برای تدوین قانون و اجرای آن داریم. برای عبور از این شرایط بغرنج نیاز به همفکری و تأملات بیشتر و شنیدن از سلایق مختلف هستیم. ☘️ البته اهمیت این نکته نباید بهانه ای بشود برای سو استفاده امروز که پس فعلا مسئله حجاب را شل کنیم تا ببینیم کی فضا محیا میشود چون موضوع آن مقداری متفاوت است. ☘️ در واقع مسئله امروز دارای ابعاد بسیار پیچیده ای است که عدم توجه و ملاحظه هر بُعد و مولفه آن میتواند ما را به یک تصمیم اشتباه برساند لذا در عین اعتقاد راسخ به نکته ای که عرض شد و اینکه باید امروز نیز شدیدا به آن توجه داشت، معتقدم مسئله امروز به دلیل هجمه عجیب دشمن صورت دیگری پیدا کرده است. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 2️⃣ عمار (بخش اول) 🔺یکی از مهمترین تلاش های (ع) خصوصا در ، تربیت یک کادر تشکیلاتی و بواسطه آنها بود، تا بتواند تا آنجا که میشود دین الهی را کند. یکی از عرصه های مهم کنشگری اصحاب، مربوط به مبارزه با ، و ها بود. در یادداشت قبل، کنشگری ابوذر مرور شد و اکنون جناب عمار. 🔺انساب الاشراف نقل میکند: عثمان از بیت المال جواهری را برای خانواده اش برداشت و مردم به او اعتراض کرده و با تندی با او برخورد کردند. خشمگین شده و در خطبه ای گفت: ما نیازمان را از بیت المال برمیداریم، هرچند برخی از این کار خوششان نیاید و هیچ کس هم نمیتواند اعتراض کند. (لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ و إن رَغِمَت انوفُ أقوام) 🔸 به عثمان گفت: چنین نکن چرا که کارت به جاهای باریک میکشد و جلوی تو را خواهند گرفت. (إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ و يُحالُ بَينَكَ و بَينَهُ‌) 🔸 نیز به او گفت: من اولین کسی هستم که این کار تو را نمیپسندم و به آن خواهم کرد. (اشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِك) اینجا بود که عثمان عصبانی شد و دستور داد عمار را حسابی بزنند. 🔺الامامة و السیاسة نقل میکند: عده ای از اصحاب پیامبر جمع شده و شروع به نوشتن یک نامه کردند و در آن به ها، ، بی عدالتی ها و انحرافات عثمان اشاره کردند. 🔹نامه که تمام شد، نویسندگان نامه(ده نفر از اصحاب مانند ، ، و...) به سمت عثمان حرکت کردند تا نامه را به او داده و نسبت به مشی او اعتراض کنند. 🔹نامه به دست عمار بود و در مسیر رسیدن به عثمان، یک به یک از آن اصحاب، خود را از جمع جدا کردند تا آنجا که عمار خود تنها ماند. (وَ الكِتابُ في يَدِ عَمّارٍ، جَعَلوا يَتَسَلَّلونَ عَن عَمّارٍ حَتّى بَقِيَ وَحدَه / نقل دیگر: فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِر) 🔹همه ترسیده بودند و عقب کشیدند و تنها ماند، تا بار دیگر به تنهایی هم که شده، در مقابل بی عدالتی ها فریاد بزند، تا بلکه جان های مرده، بیدار بشوند. عمار وقتی نامه را به عثمان داد، عثمان پرسید: افراد دیگری هم با تو بودند؟ عمار گفت: بله، چند نفری بودند که از تو پراکنده شدند. 🔹عثمان گفت: چه کسانی بودند؟ عمار اطلاعات را لو نداد و گفت به تو نخواهم گفت. عثمان عصبانی شد و گفت: پس تو چگونه کردی که از بین آنها، فقط تو نزد من بیایی؟ در نقل انساب الاشراف آمده که عمار پاسخ داد: چون من از همه آنها نسبت به تو هستم. (لِأَنّي أنصَحُهُم لَك) 🔹اما ، داماد عثمان که از بیت المال های هنگفتی گرفته بود، به عثمان گفت: ای امیر! این بنده سیاه، و را علیه تو گستاخ کرده، اگر او را بکشی، برای دیگران مایه خواهد شد و دیگر کسی علیه تو نخواهد کرد. (إنَّ هذَا العَبدَ الأسوَدَ يَعني عَمّارا قَد جَرَّأَ عَلَيكَ النّاسَ‌ و إنَّكَ إن قَتَلتَهُ نَكَّلتَ بِهِ مَن‌ وَراءَهُ‌) خب طبیعی است که پیشنهاد یک که تا خرخره از بیت المال خورده هم باید این باشد. 🔹عثمان دستور داد تا او را بزنند. در نقل ها دارد که آنقدر عمار را زدند تا آنکه شکمش کرده و شد. دارد که اینجا همسر پیامبر او را به خانه اش برد و از او مراقبت کرد. 🔺تاریخ المدینة نقل میکند: 🔸آنقدر عمار را زدند و بر بیضه های او کوفتند که عمار دچار شد و قادر به نگه داشتن ادرار خویش نبود. عمار در واکنش به این اذیت و آزار آنها گفت: 🔸هر چه میکشم از این است. در صدر اسلام به خاطر اسلام آوردنم، آنگونه من را زدند و امروز نیز به خاطر و عثمان اینچنین من را میزنند که حتی قادر به نگه داشتن ادرارم هم نیستم. 🔺قبیله که هم پیمان عمار بودند، وقتی متوجه ماجرا شدند، خشمگین شده و به عثمان گفتند: بدان! به خدا قسم اگر عمار با این ضربه تو کشته شود، ما مردی بزرگ از را به جای آن خواهیم کرد. عثمان پاسخ داد: شما مرد آن نیستید و هیچ غلطی نخواهید کرد. ➕ ادامه...👇 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول) 🔺#أنساب_الأشراف نقل م
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش دوم) 🔺وقتی ، نامه را خواند، به ، والی کوفه، نامه نوشت كه او را به سوى مدینه و نزد من روانه كن. او نيز چنین کرد. 🔺جالب اینکه سعیدبن عاص، مأموریت بردن جناب کعب به مدینه را به یک داده بود اما این باديه‌نشين، وقتی در مسیر حرکت، نحوه نماز و عبادت كعب را ديد و شیفته او شده و به مقامش پی برد و گفت: ➕ای كاش بهره‌ام از بردن كعب اين بود كه مرا و گناهم آمرزيده شود! 🔺هنگامى كه كعب نزد عثمان رسید، عثمان گفت: آوازه‌اش را شنيدن، بهتر از خود او را ديدن است! كعب، و كم‌سال و لاغر بود. عثمان به كعب رو كرد و گفت: ➕آيا تو می خواهی حق و را به من بیاموزى؟ وقتی تو در صُلب ات بودی و هنوز به دنیا نیامده بودی، من ایمان آورده و قرآن مى‌خواندم‌. 🔺كعب نیز به او گفت: ▫️«حكومت بر مؤمنان، تنها به وسيله به تو رسيد، آن هم آنجا که با خدا بستى تا به عمل كنى و در آن، كوتاهى نكنى. ▫️اگر براى بار دوم با ما مردم مشورت میشد و از ما نظر خواسته میشد، قطعا حکومت را از تو میگرفتیم. ▫️اى عثمان! كتاب خدا براى كسى است كه به او برسد و آن را بخوانَد و ما با تو در خواندن آن، شريك هستيم و هر گاه قارى به آنچه در قرآن است، عمل نكند، قرآنْ‌، حجّتى بر ضدّ او مى‌شود. 🔺عثمان وقتی صلابت و را میبیند، ترجیح میدهد مسیر بحث را عوض کرده لذا یک اعتقادات، از کعب میپرسد و میگوید: به خدا سوگند، گمان نمى‌كنم كه بدانى پروردگارت كجاست، آیا میدانی خدا در چه مکانی است؟ کعب نیز زرنگی و میکند و میگوید: خدا در است! 🔺، داماد عثمان که شخصیت بسیار مرموزی است و بارها علیه اصحاب حضرت امیر برخوردهای مرموزانه انجام داده، در اینجا نیز ورود کرده و به عثمان میگوید: ای عثمان! و صبر تو، مانند اين افراد را علیه تو و برانگيخته است. آنها از صبوری تو، سوءاستفاده کرده اند. 🔺لذا عثمان فرمان داد تا كعب را برهنه كنند و به او بزنند. سپس او را به تبعيد كرد. در مسیر تبعید، به برخوردند که او از کسی که مأمور جابجایی کعب بود، پرسید: چرا با اين مرد، چنين شده و اینگونه برخورد کرده اید؟ آن مأمور گفت: چون او است. آن کدخدا پاسخ داد: مردمى كه اين شخصْ، از اشرار آنان باشد، آن مردم، ! این هم از روشن ضمیری آن کدخدا بوده است. 🔺پس از مدتی، عده ای مانند و ، عثمان را به خاطر تبعید کعب میکنند. عثمان وقتی اعتراضات به تبعید کعب را میبیند، از کارش پشیمان شده و مجبور میشود او را بازگرداند. 🔺وقتی کعب نزد عثمان آمد، عثمان جهت تحت تاثیر قرار دادن توده های مردم، پیراهن خود را بیرون آورده و خطاب به کعب گفت: اى كعب! كن. اما کعب او را میکند. 📌پ.ن: ▫️کعب و جوانانی مثل او، جزو رویش های (ع) و شاگردانش بشمار می آیند. مسیر حق، همانگونه که ریزش هایی دارد، اما رویش هایی هم دارد. ▫️همین جوانانی که در دوره عثمان اینگونه مشغول عدالتخواهی بودند، پس از آن، به مرور، هرکدام تبدیل به یکی از در كوفه شدند. ▫️کسانی که در خط اول سپاه حضرت امیر، در جنگ هاى جمل و صفين و نهروان قرار داشتند و حتى پس از شهادت حضرت، هرگز با معاويه نكردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 ارزش دستگیری ایمانی و معرفتی از دیگران 🔺شخصی با قاتل پدرش که بر او واجب شده بود، نزد (ع) می آید. قاتل، از آن شخص درخواست عفو میکند، تا بدین واسطه خداوند به او ثواب زیاد بدهد، اما گویا آن شخص دلش به راضی نشده بود. 🔺حضرت به آن شخص که خواهان قصاص بود فرمود: اگر این مرد، حقی بر گردن تو دارد، به خاطر آن، از این جنایت و خطایش بگذر و او را ببخش. آن شخص گفت: البته او(قاتل پدرش)، بر گردن من حقی دارد، اما به اندازه ای نیست که از خون پدرم بگذرم. 🔺حضرت فرمود: پس چه میخواهی؟ گفت: قصاص، البته اگر پدرم را بپردازد، او را میبخشم. حضرت پرسید: او چه حقی بر گردن دارد؟ او گفت: این شخص، پروردگار، پیامبر(ص) و ولایت و امیرالمومنین(ع) و دیگر ائمه(ع) را به من آموخته است. (قال: يا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) لَقَّنَنِي تَوْحِيدَ اَللَّهِ و نُبُوَّةَ رَسُولِ اَللَّهِ و إِمَامَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ و اَلْأَئِمَّةِ(ع)) 🔺حضرت فرمود: آیا این نیکی و حقی که او بر گردن تو دارد، معادل خون پدرت نیست؟ به خدا قسم، این حقی که او بر گردن تو دارد، برابر با خون تمام مردم روی زمین است، از اولین تا آخرین، مگر انبیا و ائمه(ع) که اگر کشته شوند، هیچ حقی نمیتواند خونشان را جبران کند. (فَهَذَا لاَ يَفِي بِدَمِ أَبِيكَ؟! بَلَى و اَللَّهِ، هَذَا يَفِيَ بِدِمَاءِ أَهْلِ اَلْأَرْضِ كُلِّهِمْ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ سِوَى [اَلْأَنْبِيَاءِ وَ] اَلْأَئِمَّةِ(ع)) 🔺سپس حضرت به قاتل گفتند: آیا ثواب این کارت را به من میدهی تا من هم در مقابلش دیه تو را بپردازم که از قصاص نجات یابی؟ (أَ فَتَجْعَلُ لِي ثَوَابَ تَلْقِينِكَ لَهُ حَتَّى أَبْذُلَ لَكَ اَلدِّيَةَ فَتَنْجُوَ بِهَا مِنَ اَلْقَتْلِ؟) 🔺قاتل گفت: یا ابن رسول الله، من به این ثواب نیازمندم، درحالیکه شما نیازی به آن ندارید. چون من گرفتار گناهان زیادی هستم. (قال: يا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّه(ص)، أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَيْهَا و أَنْتَ مُسْتَغْنٍ عَنْهَا فَإِنَّ ذُنُوبِي عَظِيمَةٌ) 🔺حضرت به او گفت: پس خود را برای کشته شدن آماده کن، چرا که ظاهرا این نزد تو محبوب تر است از واگذار کردن آن ثوابت. (قال: فَتَسْتَسْلِمُ لِلْقَتْلِ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ نُزُولِكَ عَنْ ثَوَابِ هَذَا اَلتَّلْقِينِ) قاتل نیز به قصاص راضی شد، اما به از بین رفتن آن ثوابش در مقابل نجاتش، رضایت نداد. 🔺سپس حضرت به آن شخص خواهان قصاص گفت: ▫️این شخص، تو و پدرت را از محروم کرد اما اگر بر گناه این شخص صبر کنی و از او بگذری، در همدم پدرت خواهی بود. (قَابِلْ بَيْنَ ذَنْبِهِ هَذَا إِلَيْكَ وَ بَيْنَ تَطَوُّلِهِ عَلَيْكَ، قَتَلَ أَبَاكَ فَحَرَمَهُ لَذَّةَ اَلدُّنْيَا و حَرَمَكَ اَلتَّمَتُّعَ به فيها، عَلَى أَنَّكَ إِنْ صَبَرْتَ و سَلَّمْتَ فَرَفِيقُ أَبِيكَ في اَلْجِنَان) ▫️او را به تو آموخت و در برابر آن، جاویدان خداوند را برای تو ضمانت کرد و تو را از جاویدان نجات داد. بنابراین، نیکی او نسبت به تو، چندین برابر جنایتی است که مرتکب شده است. (و لَقَّنَكَ اَلْإِيمَانَ فَأَوْجَبَ لَكَ به جَنَّةَ اَللَّهِ اَلدَّائِمَةَ و أَنْقَذَكَ مِنْ عَذَابِهِ اَلدَّائِمِ فَإِحْسَانُهُ إِلَيْكَ أَضْعَافُ جِنَايَتِهِ عَلَيْكَ) ▫️پس یا بدین خاطر او را ببخش، تا حدیثی از فضل پیامبر برای شما نقل کنم که از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است. (فَإِمَّا أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ جَزَاءً عَلَى إِحْسَانِهِ إِلَيْكَ! لِأُحَدِّثَكُمَا بِحَدِيثٍ مِنْ فَضْلِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) خَيْرٌ لَكُمَا مِنَ اَلدُّنْيَا بِمَا فِيهَا) ▫️یا اگر نمی‌خواهی از او بگذری، دیه را می‌پردازم تا مصالحه شود، و حدیث را تنها به قاتل خواهم گفت، نه به تو، و آنچه از آن حدیث از دست خواهی داد، برایت بهتر از دنیاست، اگر در آن تأمل کنی. (وَ إِمَّا أَنْ تَأْبَى أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ حَتَّى أَبْذُلَ لَكَ اَلدِّيَةَ لِتُصَالِحَهُ عَلَيْهَا، ثُمَّ أُحَدِّثُهُ بِالْحَدِيثِ دُونَكَ، وَ لَمَا يَفُوتُكَ مِنْ ذَلِكَ اَلْحَدِيثِ خَيْرٌ مِنَ اَلدُّنْيَا بِمَا فِيهَا لَوِ اعْتَبَرْتَ بِهِ) 🔺آن جوان نیز گفت: «یا ابن رسول الله! از او گذشتم و در مقابل، نه دیه میخواهم و نه چیز دیگری، بلکه تنها برای و به‌خاطر خواست شما چنین میکنم. پس آن حدیث را برای ما نقل کن!» (قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ بِلاَ دِيَةٍ، وَ لاَ شَيْءٍ إِلاَّ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ وَ لِمَسْأَلَتِكَ فِي أَمْرِهِ، فَحَدِّثْنَا يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِالْحَدِيثِ) حضرت نیز در ادامه، آن حدیث را برای او خواندند. ➕مطالعه کامل روایت + حدیثی که حضرت برای آن مرد جوان خواندند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9