❇️ انقلابیگری به سبک طلحه و زبیر یا امیرالمومنین(ع)
🔰امیرالمومنین(ع) پیش از #جنگ_جمل و هنگام حرکت به سمت بصره، نامه ای به مردم کوفه دارد که بس جای تامل است(=نامه اول نهج البلاغه).
حضرت در تحلیل مسئله فروپاشی #حکومت_عثمان و قتل او به سه دسته منتقد و روش آنها اشاره میکند:
1️⃣ یک دسته، #عموم_مردم اند. حضرت میفرماید مدل تعاملی مردم با حکومت، مدل #طعنه_زدن، #سرزنش و #عیبجویی بود. مدام از طرف مردم، حکومت کوبیده میشد.
خب طبیعی هم بود چرا که فراوان ظلم ها و بی عدالتی هایی را میدیدند.
▫️اشکالی که مردم به عثمان داشتند عمده به مسئله تقسیم ناعادلانه بیت المال و بخشش بی حساب به اطرافیان و سپردن مناصب به افراد ناصالح برمیگشت.
2️⃣ دسته دیگر بخشی از #خواص مانند #طلحه، #زبیر، #عاشیه و... بودند. حضرت درباره مدل تعاملی آنها با حکومت میفرماید سبک ترین برنامه شان نسبت به عثمان، #تندروی درباره او و نرم ترین کارشان، #فشار_آوردن بر او بود.
▫️طلحه و زبیر به عنوان دو انقلابی نهضت رسول الله، انقلابیگری شان عمده در جهت ایجاد شورش و ترغیب مردم به کشتن عثمان بود و بهم ریختن جامعه بود،
چنانكه زبير مىگفت: عثمان را بكشيد كه دين رسول الله را تغيير داده.
نقل شده عثمان زمانی که در خانه خود محصور شده بود مىگفت: واى بر طلحه! چقدر مراعاتش را کردم و هرچه میخواست بهش دادم اما اكنون او درصدد ريختن خون من برآمده.
▫️اساسا وقتی مردم میدیدند خواص جامعه اینچنین تعاملی با حکومت دارند، آنها نیز تبعیت کرده و حکومت را تحت #فشار_اجتماعی قرار میدادند.
3️⃣ اما دسته سوم گروهی با محوریت #امیرالمومنین(ع) بودند.
مدل تعاملی ای که حضرت با عثمان و حکومت در پیش میگیرد به نحوی است که از طرفی نه مردم را برای ساقط کردن حکومت تشجیع میکند یعنی مدل طلعه و زبیر را پیش نمیگیرد و نمیخواهد جامعه دچار تشنج بشود.
و از طرفی اینگونه هم نیست که مدافع حکومت عثمان باشد و بخواهد ظلم هایش را توجیه بکند
▫️بلکه حضرت تلاش میکند به نحوی با حکومت تعامل کند تا به بهترین نحو بتواند مانع ظلم ها و بی عدالتی ها بشود یا حجم آن را کم کند اما بدون ایجاد دودستگی، شورش، تشنج، زدوخورد و...
▫️حضرت در این نامه میفرماید بیشترین تلاش من این بود که حکومت #رضایت_مردم را از دست ندهد، مدام به عثمان توصیه میکردم کاری نکند که مردم از او ناراضی بشوند و سعی میکردم به نحوی تعامل کنم که مردم نیز حس رضایتمندی داشته باشند.
▫️حضرت در ادامه میفرماید اتفاقا برعکس طلحه و زبیر، من به هیچ عنوان به دنبال #سرزنش عثمان نبودم.
در واقع حضرت وقتی مبینید در حکومت ظلم ها و بی عدالتی هایی رخ میدهد، تلاش میکند با مشاوره هایش حجم این بی عدالتی ها را کمتر کند، هرچند عثمان در عمل خیلی هم گوش به حرف حضرت نبود.
➕کلید واژه: «أُكْثِرُ اِسْتِعْبَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ»
https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
2️⃣ عمار (بخش اول)
🔺یکی از مهمترین تلاش های #امیرالمومنین(ع) خصوصا در #عصر_خلفا، تربیت یک کادر تشکیلاتی و #کنشگری بواسطه آنها بود، تا بتواند تا آنجا که میشود دین الهی را #اقامه کند.
یکی از عرصه های مهم کنشگری اصحاب، مربوط به مبارزه با #بی_عدالتی، #فساد و #تبعیض ها بود. در یادداشت قبل، کنشگری ابوذر مرور شد و اکنون جناب عمار.
🔺انساب الاشراف نقل میکند:
عثمان از بیت المال جواهری را برای خانواده اش برداشت و مردم به او اعتراض کرده و با تندی با او برخورد کردند. #عثمان خشمگین شده و در خطبه ای گفت:
ما نیازمان را از بیت المال برمیداریم، هرچند برخی از این کار خوششان نیاید و هیچ کس هم نمیتواند اعتراض کند.
(لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ و إن رَغِمَت انوفُ أقوام)
🔸#حضرت_امیر به عثمان گفت: چنین نکن چرا که کارت به جاهای باریک میکشد و #مردم جلوی تو را خواهند گرفت.
(إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ و يُحالُ بَينَكَ و بَينَهُ)
🔸#عمار نیز به او گفت:
من اولین کسی هستم که این کار تو را نمیپسندم و به آن #اعتراض خواهم کرد. (اشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِك)
اینجا بود که عثمان عصبانی شد و دستور داد عمار را حسابی بزنند.
🔺الامامة و السیاسة نقل میکند:
عده ای از اصحاب پیامبر جمع شده و شروع به نوشتن یک نامه کردند و در آن به #بدعت ها، #فسادها، بی عدالتی ها و انحرافات عثمان اشاره کردند.
🔹نامه که تمام شد، نویسندگان نامه(ده نفر از اصحاب مانند #طلحه، #زبیر، #ابن_مسعود و...) به سمت عثمان حرکت کردند تا نامه را به او داده و نسبت به مشی او اعتراض کنند.
🔹نامه به دست عمار بود و در مسیر رسیدن به عثمان، یک به یک از آن اصحاب، خود را از جمع جدا کردند تا آنجا که عمار خود تنها ماند.
(وَ الكِتابُ في يَدِ عَمّارٍ، جَعَلوا يَتَسَلَّلونَ عَن عَمّارٍ حَتّى بَقِيَ وَحدَه / نقل دیگر: فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِر)
🔹همه ترسیده بودند و عقب کشیدند و تنها #عمار ماند، تا بار دیگر به تنهایی هم که شده، در مقابل بی عدالتی ها فریاد بزند، تا بلکه جان های مرده، بیدار بشوند.
عمار وقتی نامه را به عثمان داد، عثمان پرسید: افراد دیگری هم با تو بودند؟ عمار گفت: بله، چند نفری بودند که از #ترس تو پراکنده شدند.
🔹عثمان گفت: چه کسانی بودند؟ عمار اطلاعات را لو نداد و گفت به تو نخواهم گفت.
عثمان عصبانی شد و گفت: پس تو چگونه #جرئت کردی که از بین آنها، فقط تو نزد من بیایی؟
در نقل انساب الاشراف آمده که عمار پاسخ داد:
چون من از همه آنها نسبت به تو #دلسوزتر هستم.
(لِأَنّي أنصَحُهُم لَك)
🔹اما #مروان، داماد عثمان که از بیت المال #رانت های هنگفتی گرفته بود، به عثمان گفت:
ای امیر! این بنده سیاه، #مردم و #افکار_عمومی را علیه تو گستاخ کرده، اگر او را بکشی، برای دیگران مایه #عبرت خواهد شد و دیگر کسی علیه تو #شورش نخواهد کرد.
(إنَّ هذَا العَبدَ الأسوَدَ يَعني عَمّارا قَد جَرَّأَ عَلَيكَ النّاسَ و إنَّكَ إن قَتَلتَهُ نَكَّلتَ بِهِ مَن وَراءَهُ)
خب طبیعی است که پیشنهاد یک #سرمایه_داری که تا خرخره از بیت المال خورده هم باید این باشد.
🔹عثمان دستور داد تا او را بزنند. در نقل ها دارد که آنقدر عمار را زدند تا آنکه شکمش #ورم کرده و #بیهوش شد. دارد که اینجا #ام_سلمه همسر پیامبر او را به خانه اش برد و از او مراقبت کرد.
🔺تاریخ المدینة نقل میکند:
🔸آنقدر عمار را زدند و بر بیضه های او کوفتند که عمار دچار #فتق شد و قادر به نگه داشتن ادرار خویش نبود. عمار در واکنش به این اذیت و آزار آنها گفت:
🔸هر چه میکشم از این #قریش است. در صدر اسلام به خاطر اسلام آوردنم، آنگونه من را زدند و امروز نیز به خاطر #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر عثمان اینچنین من را میزنند که حتی قادر به نگه داشتن ادرارم هم نیستم.
🔺قبیله #بنی_مغیره که هم پیمان عمار بودند، وقتی متوجه ماجرا شدند، خشمگین شده و به عثمان گفتند: بدان! به خدا قسم اگر عمار با این ضربه تو کشته شود، ما مردی بزرگ از #بنی_امیه را به جای آن #قصاص خواهیم کرد.
عثمان پاسخ داد: شما مرد آن نیستید و هیچ غلطی نخواهید کرد.
➕ ادامه...👇
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول) 🔺#أنساب_الأشراف نقل م
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش دوم)
🔺وقتی #عثمان، نامه #كعب را خواند، به #سعيد_بن_عاص، والی کوفه، نامه نوشت كه او را به سوى مدینه و نزد من روانه كن. او نيز چنین کرد.
🔺جالب اینکه سعیدبن عاص، مأموریت بردن جناب کعب به مدینه را به یک #باديهنشين داده بود اما این باديهنشين، وقتی در مسیر حرکت، نحوه نماز و عبادت كعب را ديد و شیفته او شده و به مقامش پی برد و گفت:
➕ای كاش بهرهام از بردن كعب اين بود كه مرا #ببخشد و گناهم آمرزيده شود!
🔺هنگامى كه كعب نزد عثمان رسید، عثمان گفت:
آوازهاش را شنيدن، بهتر از خود او را ديدن است! كعب، #جوان و كمسال و لاغر بود.
عثمان به كعب رو كرد و گفت:
➕آيا تو می خواهی حق و #عدالت را به من بیاموزى؟ وقتی تو در صُلب #پدر_مشرک ات بودی و هنوز به دنیا نیامده بودی، من ایمان آورده و قرآن مىخواندم.
🔺كعب نیز به او گفت:
▫️«حكومت بر مؤمنان، تنها به وسيله #شورا به تو رسيد، آن هم آنجا که با خدا #عهد بستى تا به #سيره_پيامبر عمل كنى و در آن، كوتاهى نكنى.
▫️اگر براى بار دوم با ما مردم مشورت میشد و از ما نظر خواسته میشد، قطعا حکومت را از تو میگرفتیم.
▫️اى عثمان! كتاب خدا براى كسى است كه به او برسد و آن را بخوانَد و ما با تو در خواندن آن، شريك هستيم و هر گاه قارى به آنچه در قرآن است، عمل نكند، قرآنْ، حجّتى بر ضدّ او مىشود.
🔺عثمان وقتی صلابت و #منطق_کعب را میبیند، ترجیح میدهد مسیر بحث را عوض کرده لذا یک #سوال_فرعی اعتقادات، از کعب میپرسد و میگوید: به خدا سوگند، گمان نمىكنم كه بدانى پروردگارت كجاست، آیا میدانی خدا در چه مکانی است؟
کعب نیز زرنگی و #زیرکی میکند و میگوید: خدا در #كمين است!
🔺#مروان، داماد عثمان که شخصیت بسیار مرموزی است و بارها علیه اصحاب حضرت امیر برخوردهای مرموزانه انجام داده، در اینجا نیز ورود کرده و به عثمان میگوید:
ای عثمان! #بردبارىِ و صبر تو، مانند اين افراد را علیه تو #گستاخ و برانگيخته است. آنها از صبوری تو، سوءاستفاده کرده اند.
🔺لذا عثمان فرمان داد تا كعب را برهنه كنند و #بيست_تازيانه به او بزنند. سپس او را به #دماوند تبعيد كرد. در مسیر تبعید، به #کدخدایی برخوردند که او از کسی که مأمور جابجایی کعب بود، پرسید: چرا با اين مرد، چنين شده و اینگونه برخورد کرده اید؟ آن مأمور گفت:
چون او #شرور است. آن کدخدا پاسخ داد: مردمى كه اين شخصْ، از اشرار آنان باشد، آن مردم، #بهترينْ_مردماند!
این هم از روشن ضمیری آن کدخدا بوده است.
🔺پس از مدتی، عده ای مانند #طلحه و #زبير، عثمان را به خاطر تبعید کعب #سرزنش میکنند. عثمان وقتی اعتراضات به تبعید کعب را میبیند، از کارش پشیمان شده و مجبور میشود او را بازگرداند.
🔺وقتی کعب نزد عثمان آمد، عثمان جهت تحت تاثیر قرار دادن توده های مردم، پیراهن خود را بیرون آورده و خطاب به کعب گفت:
اى كعب! #قصاص كن. اما کعب او را #عفو میکند.
📌پ.ن:
▫️کعب و جوانانی مثل او، جزو رویش های #مسلک_عدالتخواهی_علی(ع) و شاگردانش بشمار می آیند. مسیر حق، همانگونه که ریزش هایی دارد، اما رویش هایی هم دارد.
▫️همین جوانانی که در دوره عثمان اینگونه مشغول عدالتخواهی بودند، پس از آن، به مرور، هرکدام تبدیل به یکی از #راهبران_نهضت_شيعى در كوفه شدند.
▫️کسانی که در خط اول سپاه حضرت امیر، در جنگ هاى جمل و صفين و نهروان قرار داشتند و حتى پس از شهادت حضرت، هرگز با معاويه #سازش نكردند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 «پشه های سرگردان» نباشیم!
🔰 امیرالمومنین(ع) در #نهج_البلاغه میفرمایند: مردم سه دسته اند:
1️⃣ عالم ربّانی (فَعالِمٌ رَبّانِي)
2️⃣ دانشجوی در مسیر رستگاری (مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة)
3️⃣ پشه های سرگردان (هَمَجٌ رَعاعٌ)
🔺حضرت در توصیف گروه سوم میفرمایند:
پشههاى سرگردان، افرادی اند كه پيرو هر صدايند و با هر بادى، به آن سو رفته و از فروغ دانش، پرتو نگرفته و به استوانهاى محكم، پناه نبردهاند.
(هَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ، يَمِيلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ، لَم يَستَضيئوا بِنورِ عِلمٍ، و لَم يَلجَأُوا إِلى رُكنٍ وَثيق)
🔰 یکی از مصادیق دسته سوم، افرادی اند که بواسطه اشخاص، دین دار شده اند. شاخص و ملاک برای آنها، افرادند، نه حق و حقیقت. #الغیبه_نعمانی به نقل از امام صادق(ع) میفرماید:
▪️کسی که به واسطه افراد و #شخصيتها، به دين روى آورد، به واسطه همان افراد و شخصیت ها نيز از دين بيرون مىرود اما کسی که به واسطه #قرآن و سنّت به دين روى آورد، كوهها از پاى در مىآيند، ولى او ثابت مىماند.
(مَن دَخَلَ في هذَا الدّينِ بِالرِّجالِ، أَخرَجَهُ مِنهُ الرِّجالُ كَما أَدخَلوهُ فيهِ، و مَن دَخَلَ فيه بالكتابِ و السنَّةِ، زالَتِ الجبالُ قبلَ أَن يَزول)
🔰 شیخ طوسی در امالی نقل میکند: در نبرد جَمَل، #حارث_بن_حوط، وقتی طرفین نبرد را میبیند، به حضرت امیر میگوید:
اى اميرمؤمنان! من #طلحه، #زبير و #عايشه را نمیبینم، مگر اینکه بر حق هستند!
(مَا أَرَى طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرَ وَ عَائِشَةَ أَضْحَوْا [اِحْتَجُّوا] إِلاَّ عَلَى حَقٍّ!)
🔺حضرت امیر در پاسخ میفرمایند:
اى حارث! بهراستى كه اگر زير پايت را بنگرى اما به بالاى سرت نگاه نکنی، از حق، #منحرف مىشوى. به راستى كه حق و باطل با افراد شناخته نمىشوند؛ ليكن #حقيقت را با پيروى پيروان حق بشناس، و باطل را با دورى جُستن آنان كه از آن دورى مىجويند.
(إِنَّكَ إِنْ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ جُزْتَ عَنِ الْحَقِّ، إِنَّ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ لَا يُعْرَفَانِ بِالنَّاسِ، وَ لَكِنْ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ، وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ)
🔺حارث گفت: چرا مانند #عبداللّه_بن_عمر و #سعد_بن_مالك نباشم؟ حضرت پاسخ داد:
عبداللّه بن عمر و سعد، از #نصرت_حق دست کشیدند، هرچند #باطل را نيز يارى نرساندند. حالا از كى آن دو، پيشوايان خوبى بودهاند تا از آنان پيروى شود؟!
(إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ وَ سَعْداً أَخْذَلَا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرَا الْبَاطِلَ، مَتَى كَانَا إِمَامَيْنِ فِي الْخَيْرِ فَيُتَّبَعَان؟)
🔰 در گزارش دیگری در #نهج_البلاغه، حارث خطاب به حضرت میگوید:
آيا مىپندارى كه من #اصحاب_جَمَل را بر گمراهى مىبينم؟!
(أتَراني أظُنُّ أصْحابَ الجَملِ كانوا علىٰ ضَلالَةٍ؟!)
🔺حضرت در پاسخ حارث میفرمایند:
مشکل تو این است که #حقّ را نشناخته ای، تا بواسطه آن، #اهل_حق را بشناسى و #باطل را نشناخته ای، تا بواسطه آن باطل گرايان را بشناسى.
(إنّكَ لَم تَعْرِفِ الحقَّ فتَعْرفَ مَن أتاهُ، ولَم تَعْرِفِ الباطِلَ فتَعْرِفَ مَن أتاه)
📌پ.ن: برای اینکه دین را بیاموزیم، قطعا یکی از طرق، رجوع به افراد و اساتید این حوزه است. ولی افراد صرفا #دریچه ای برای فهم حقیقت اند، نه اینکه نقش #استقلالی داشته باشند. نباید در اشخاص متوقف شد.
اما نکته مهم آن است که خیلی ها، اینگونه به مسئله نگاه نمیکنند.
▫️اینکه فلان آقای هم حزبی یا فلان سایت هم فکر حرفی زده، لزوما به این معنا نیست که باید بدون تحقیق پذیرفت، آن هم در عصر امروز که نمیشود به هیچ چیز اعتماد کرد، حتی دو چشم خودمان.
▫️توجه به چند نکته میتواند خیلی کمک کارمان باشد:
اولا اهل #تحقیق باشیم و حرف هیچ کس را بدون تحقیق، صددرصد تلقی به قبول نکنیم.
ثانیا قطعا همه نمیتوانند اهل تحقیق باشند و یا حتی اهل تحقیق نیز نمیتوانند در تمام حیطه ها اهل تحقیق باشند،
پس در رجوع به افراد، به #متخصصین کاربلد و کارکشته، #ثقه و اهل #دقت و #تفکر رجوع کنیم، نه هر کسی که ادعای آن را دارد.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
علی(ع) ثروتمند بود یا فقیر؟.mp3
4.12M
💠 علی(ع) ثروتمند بود یا فقیر؟
🔺#کلینی در کافی به نقل از #ابوبصیر میگوید:
به حضرت امیر(ع) خبر رسيد كه #طلحه و #زبير مىگويند: «على پول و مالی ندارد.»
(أَنَّ طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرَ يَقُولاَنِ: لَيْسَ لِعَلِيٍّ مَالٌ)
🔺اين سخن بر حضرت سخت و گران آمد، لذا به وكيلان خود دستور فرمود كه غلّه های ايشان را جمعآورى كنند. تا اينكه يك سال گذشت.
🔺وكيلان در حالىكه از پول غلّه، صد هزار درهم جمع كرده بودند، نزد آن حضرت آمدند و پولها در مقابل حضرت گذاشته شد.
آنگاه حضرت به دنبال طلحه و زبير فرستاد و آنها آمدند.
🔺حضرت به آن دو فرمود:
به خدا سوگند! اين #ثروت و اموال، از آن من است و هيچكس در آن سهمى ندارد.
(فَقَالَ لَهُمَا: هَذَا اَلْمَالُ وَ اَللَّهِ لِي لَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ شَيْءٌ)
🔺حضرت، نزد طلحه و زبير مورد تصديق بود. لذا آن دو وقتی از نزد حضرت بيرون آمدند، مىگفتند: به راستى علی(ع) #ثروتمند است!
▪️ذکر چند روایت مرتبط دیگر(حضرت امیر / امام حسن)
▪️دوگانه #دنیا و #آخرت/بندگی و زندگی
▪️خوانش #مکتب_امام در مسئله
▪️تاثیر #زمان و #مکان در مسئله
▪️ماجرای امام صادق و سفیان ثوری
▪️توجه به مسئله «#تعلق»، کلید حل مسئله
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9