آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 1️⃣ ابوذر (بخش اول) 🔺#ابوذر دارای صراحت لهجه ای مختص به خود بود. او هرگا
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
1️⃣ ابوذر (بخش دوم)
🔺خلاصه که عثمان مجبور شد ابوذر را مجدد از شام به مدینه بازگرداند و از آنجا نیز به سوی #ربذه تبعید کند، جایی که دیگر افشاگری های او اثری نبخشد.
عثمان به #مروان دستور داد تا این کار را انجام دهد و به او گفت هیچ کس از مردم نباید به #بدرقه ابوذر بیاید و او باید در #تنهایی تنهایی و #غربت کامل به سوی ربذه تبعید گردد.
🔺اینجا بود که #حضرت_امیر به همراه #حسنین و برادرش #عقيل و #عبداللّه_بن_جعفر و #عمّار ياسر به بدرقه ابوذر آمدند. مروان حضرت امیر را از این کار نهی کرد اما حضرت با تازيانه به او حمله برد و بر ميان دو گوش مركبش زد و فرمود: «دور شو! خداوند، تو را به آتش بيندازد!» و با ابوذر وداع کرد.
چون حضرت خواست بازگردد، ابوذر شروع به #گریه کردن کرد و گفت: خداوند، شما اهلبيت را رحمت كند! اى ابو الحسن! هر گاه شما و فرزندانت را مىبينم، به ياد پيامبر خدا مىافتم.
حضرت امیر نیز به ابوذر دلداری دادند.
🔺مروان از این حرکت حضرت ناراحت شد و به عثمان شکایت کرد. عثمان هم ناراحت شد و گفت حق او را کف دستش میگذاریم. وقتی حضرت نزد عثمان آمد، عثمان گفت مگر نگفته بودم کسی با ابوذر نرود و او را بدرقه نکند؟
🔺حضرت در پاسخ فرمودند:
بله شما این را گفتید اما اگر این فرمان شما، #خلاف_اطاعت_از_خدا و حق بود، آیا باز هم باید از آن تبعیت کرد؟ به خدا سوگند که من از چنین فرمانی که خلاف خواست خداست، اطاعت نمیکنم.
(أ وَ كُلُّ ما أمَرتَنا بِهِ مِن شَيءٍ نَرى طاعَةَ اللّهِ وَ الحَقَّ في خِلافِهِ اتَّبَعنا فيهِ أمرَكَ!!؟ بِاللّهِ لا نَفعَل)
🔺در ادامه بین عثمان و حضرت امیر درگیری ای ایجاد شد و عثمان با ناراحتی صحنه را ترک کرد و فردا مردم را به دور خود جمع کرد و نزد آنها از حضرت امیر شکایت کرد و گفت:
او بر من #عيب مىگيرد و #عيبجويانِ مرا[=#ابوذر و #عمار و...] نيز پشتيبانى مىكند.
(إنَّهُ يَعيبُني و يُظاهِرُ مَن يَعيبُني يُريدُ بِذلِكَ أباذَرٍّ و عَمّارَ بنَ ياسِرٍ و غَيرَهُما)
اما مردم پا در ميانى كرده و میان عثمان و حضرت #صلح ایجاد کردند.
🔺حضرت امیر نیز به عثمان فرمود:
«به خدا سوگند، من جز به خاطر #رضاى_خدا، ابوذر را بدرقه نكردم».
(وَاللّهِ، ما أرَدتُ بِتَشييعِ أبي ذَرٍّ إلّا اللّهَ تَعالى)
📌پ.ن:
1️⃣ سیره ابوذر قطعا باید مشی امروز ما هم باشد. اینکه اگر در جایی #فساد، #تبعیض و هر #ناعدالتی ای دیدیم، با انواع و اقسام روش ها، آن را فریاد بزنیم.
البته که در این مسیر، لحاظ نکات دیگری نیز لازم است. چیزی که هم در سیره حضرت امیر و دیگر معصومین دیده میشود و هم در سیره رهبران انقلاب.
عدم توجه به عواملی مانند #معنویت، #عقلانیت و...، نتیجه عدالت خواهی را گاهی اوقات به ضد خودش تبدیل میکند.
2️⃣ قطعا مدل عدالتخواهی در حاکمیت #طاغوت[=عثمان] و #حاکمیت_دینی[=جمهوری اسلامی] متفاوت است لذا حتما باید به این نکته توجه کرد و به دنبال مدل و چگونگی عدالت خواهی در عصر حاکمیت دینی بود.
البته اصل مسئله عدالتخواهی، هیچ تفاوتی در این دو حاکمیت نمیکند، بلکه مسئله سر #چگونگی و #روش هاست.
3️⃣ همانگونه که حضرت امیر به حمایت از ابوذر پرداختند، امروز نیز هرگاه شخصی به درستی #پرچم_عدالتخواهی را عَلَم کرد و به شیوه صحیح به دنبال تحقق آن بود، وظیفه دیگران #حمایت و #پشتیبانی از اوست.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
2️⃣ عمار (بخش اول)
🔺یکی از مهمترین تلاش های #امیرالمومنین(ع) خصوصا در #عصر_خلفا، تربیت یک کادر تشکیلاتی و #کنشگری بواسطه آنها بود، تا بتواند تا آنجا که میشود دین الهی را #اقامه کند.
یکی از عرصه های مهم کنشگری اصحاب، مربوط به مبارزه با #بی_عدالتی، #فساد و #تبعیض ها بود. در یادداشت قبل، کنشگری ابوذر مرور شد و اکنون جناب عمار.
🔺انساب الاشراف نقل میکند:
عثمان از بیت المال جواهری را برای خانواده اش برداشت و مردم به او اعتراض کرده و با تندی با او برخورد کردند. #عثمان خشمگین شده و در خطبه ای گفت:
ما نیازمان را از بیت المال برمیداریم، هرچند برخی از این کار خوششان نیاید و هیچ کس هم نمیتواند اعتراض کند.
(لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ و إن رَغِمَت انوفُ أقوام)
🔸#حضرت_امیر به عثمان گفت: چنین نکن چرا که کارت به جاهای باریک میکشد و #مردم جلوی تو را خواهند گرفت.
(إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ و يُحالُ بَينَكَ و بَينَهُ)
🔸#عمار نیز به او گفت:
من اولین کسی هستم که این کار تو را نمیپسندم و به آن #اعتراض خواهم کرد. (اشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِك)
اینجا بود که عثمان عصبانی شد و دستور داد عمار را حسابی بزنند.
🔺الامامة و السیاسة نقل میکند:
عده ای از اصحاب پیامبر جمع شده و شروع به نوشتن یک نامه کردند و در آن به #بدعت ها، #فسادها، بی عدالتی ها و انحرافات عثمان اشاره کردند.
🔹نامه که تمام شد، نویسندگان نامه(ده نفر از اصحاب مانند #طلحه، #زبیر، #ابن_مسعود و...) به سمت عثمان حرکت کردند تا نامه را به او داده و نسبت به مشی او اعتراض کنند.
🔹نامه به دست عمار بود و در مسیر رسیدن به عثمان، یک به یک از آن اصحاب، خود را از جمع جدا کردند تا آنجا که عمار خود تنها ماند.
(وَ الكِتابُ في يَدِ عَمّارٍ، جَعَلوا يَتَسَلَّلونَ عَن عَمّارٍ حَتّى بَقِيَ وَحدَه / نقل دیگر: فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِر)
🔹همه ترسیده بودند و عقب کشیدند و تنها #عمار ماند، تا بار دیگر به تنهایی هم که شده، در مقابل بی عدالتی ها فریاد بزند، تا بلکه جان های مرده، بیدار بشوند.
عمار وقتی نامه را به عثمان داد، عثمان پرسید: افراد دیگری هم با تو بودند؟ عمار گفت: بله، چند نفری بودند که از #ترس تو پراکنده شدند.
🔹عثمان گفت: چه کسانی بودند؟ عمار اطلاعات را لو نداد و گفت به تو نخواهم گفت.
عثمان عصبانی شد و گفت: پس تو چگونه #جرئت کردی که از بین آنها، فقط تو نزد من بیایی؟
در نقل انساب الاشراف آمده که عمار پاسخ داد:
چون من از همه آنها نسبت به تو #دلسوزتر هستم.
(لِأَنّي أنصَحُهُم لَك)
🔹اما #مروان، داماد عثمان که از بیت المال #رانت های هنگفتی گرفته بود، به عثمان گفت:
ای امیر! این بنده سیاه، #مردم و #افکار_عمومی را علیه تو گستاخ کرده، اگر او را بکشی، برای دیگران مایه #عبرت خواهد شد و دیگر کسی علیه تو #شورش نخواهد کرد.
(إنَّ هذَا العَبدَ الأسوَدَ يَعني عَمّارا قَد جَرَّأَ عَلَيكَ النّاسَ و إنَّكَ إن قَتَلتَهُ نَكَّلتَ بِهِ مَن وَراءَهُ)
خب طبیعی است که پیشنهاد یک #سرمایه_داری که تا خرخره از بیت المال خورده هم باید این باشد.
🔹عثمان دستور داد تا او را بزنند. در نقل ها دارد که آنقدر عمار را زدند تا آنکه شکمش #ورم کرده و #بیهوش شد. دارد که اینجا #ام_سلمه همسر پیامبر او را به خانه اش برد و از او مراقبت کرد.
🔺تاریخ المدینة نقل میکند:
🔸آنقدر عمار را زدند و بر بیضه های او کوفتند که عمار دچار #فتق شد و قادر به نگه داشتن ادرار خویش نبود. عمار در واکنش به این اذیت و آزار آنها گفت:
🔸هر چه میکشم از این #قریش است. در صدر اسلام به خاطر اسلام آوردنم، آنگونه من را زدند و امروز نیز به خاطر #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر عثمان اینچنین من را میزنند که حتی قادر به نگه داشتن ادرارم هم نیستم.
🔺قبیله #بنی_مغیره که هم پیمان عمار بودند، وقتی متوجه ماجرا شدند، خشمگین شده و به عثمان گفتند: بدان! به خدا قسم اگر عمار با این ضربه تو کشته شود، ما مردی بزرگ از #بنی_امیه را به جای آن #قصاص خواهیم کرد.
عثمان پاسخ داد: شما مرد آن نیستید و هیچ غلطی نخواهید کرد.
➕ ادامه...👇
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
2️⃣ عمار (بخش دوم)
🔺پس از ماجرای قبلی، اتفاق دیگری افتاد که الفتوح نقل میکند:
#عثمان مجدد از دست #عمار عصبانی شد و دید او آدم بشو نیست لذا دستور داد او را نیز مانند #ابوذر به #ربذه تبعید کنند.
🔸عمار نیز به عثمان گفت:
به خدا قسم برای من زندگی با #درندگان محبوب تر از مجاورت با تو است.
(وَاللّهِ إنَّ جِوارَ السِّباعِ لَأَحَبُّ إلَيَّ مِن جَوارِك)
🔸هم پیمانان عمار نزد #حضرت_امیر آمدند و گفتند: ای ابوالحسن! عثمان دستور به تبعید عمار داده و ما میخواهیم با او ملاقات کرده و او را منصرف کنیم چرا که عثمان دفعه قبل عمار را تا حد کشت زد و این بار دوم معلوم نیست با او چه کند و ما نیز میترسیم که کار به جایی بکشد که هر دو پشیمان بشویم یعنی خون او را بریزیم.
🔸حضرت فرمود: من این کار را میکنم پس #عجله نکنید. اگر هم نزد من نمی آمدید، بر من #لازم بود که چنین کنم و عذری برای انجام ندادنش نداشتم.
(أفعَلُ ذلِكَ فَلا تَعجَلوا، فَوَاللّهِ لَو لَم تَأتوني في هذَا لَكانَ ذلِكَ مِنَ الحَقِّ الَّذي لا يَسَعُني تَركُهُ و لا عُذرَ لي فيهِ)
🔸حضرت نزد عثمان رفت و او را از آسیب رساندن به عمار و دیگر اصحاب برحذر داشت و گفت تو ابوذر را آنگونه تبعید کردی تا درگذشت و اکنون با عمار چنین نکن.
🔸عثمان گفت:
ای علی! تو از عمار به #تبعید شدن سزاوارتری! به خدا قسم که امثال عمار و دیگران را تو علیه من میشورانی. #مرد_پشت_پرده ای که این افراد را #راهبری میکند، تو هستی و من باید تو را مجازات کنم.
(لَأَنتَ أحَقُّ بِالمَسيرِ مِنهُ، فَوَاللّهِ ما أفسَدَ عَلَيَّ عَمّارا و غَيرَهُ سِواكَ!)
🔸حضرت امیر پاسخ داد:
ای عثمان! به خدا قسم تو نه میتوانی چنین کاری بکنی و نه دستت به آن میرسد که بخواهی چنین بکنی. سپس حضرت او را #تهدید میکند که اگر میخواهی #امتحان کن تا ببینی چه میشود.
(وَاللّهِ يا عُثمانُ! ما أنتَ بِقادِرٍ عَلى ذلِكَ و لا إلَيهِ بِواصِلٍ، فَرَوِّم ذلِكَ إن شِئت)
🔸بعد حضرت ناظر به اینکه عثمان گفته بود حضرت امیر امثال عمار را راهبری میکند گفت:
به خدا قسم، #علت_اصلی_شورش مردم و امثال عمار علیه تو، فقط #خودت هستی، چون آنها #فسادهای تو را میبینند و چاره ای جز #شورش علیه تو برای تغییر آن نمیبینند.
(أمّا قَولُكَ: إنّي افسِدُهُم عَلَيكَ، فَوَاللّهِ ما يُفسِدُهُم عَلَيكَ إلّا نَفسُكَ؛ لِأَنَّهُم يَرَونَ ما يُنكِرونَ؛ فَلا يَسَعُهُم إلّا تَغييرُ ما يَرَون)
🔸حضرت امیر بعد از این ماجرا نزد عمار میرود و به او میفرماید:
در خانه ات بنشین و از اینجا تکان نخور و #نترس و هیچ جا هم فرار نکن چرا که #خداوند تو را از عثمان و غیر عثمان حفظ میکند و این #مردم و اصحاب هم با تو هستند.
(اجلِس في بَيتِكَ و لا تَبرَح مِنهُ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى مانِعُكَ مِن عُثمانَ و غَيرِ عُثمانَ و هؤُلاءِ المُسلِمونَ مَعَك)
🔸عثمان وقتی دید حضرت امیر و اصحاب و مردم محکم پشت عمار ایستاده اند، عقب کشید و از تبعید او پشیمان شد.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع)
3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول)
🔺#أنساب_الأشراف نقل میکند: گروهى از #قاريان_كوفه که در آن عصر، جزو افراد دارای اعتبار و احترام توده های مردم بودند، نامه ای اعتراضی به #عثمان نوشتند. برخی از نویسندگان نامه عبارتند از:
1. حُجر بن عَدىِّ: از اصحاب پیامبر و یاران خاص امیرالمومنین و از بزرگان کوفه که در جمل، صفین و نهروان نقش بسزایی داشت/ البته از مخالفین صلح امام حسن بود که در نهایت توسط معاویه به شهادت رسید.
2. عمرو بن حَمِق: نقش و وضعیت او نیز همانند جناب حجر است./ او نخستین شخصی بود که پس از شهادت، سَرش شهر به شهر گردانده شد.
3. سليمان بن صُرَد: از شیعیان بزرگ کوفه و از صحابی پیامبر و امیرالمومنین بود./ از مخالفین صلح امام حسن بود/ جزو دعوت کنندگان سیدالشهدا به کوفه بود اما در کربلا حاضر نبود ولی بعدا قیام توابین را به راه انداخت و شهید شد.
4. مُسَيَّب بن نَجْبه: از اصحاب حضرت امیر/ از مخالفین صلح امام حسن/ از رهبران قیام توابین که در نهایت در همین نبرد به شهادت رسید.
5. مَعقِل بن قيس: از اصحاب حضرت امیر و از فرماندهان سپاه ایشان در جمل، صفین و نهروان/ از کسانی که در سپاه امام حسن حضور داشت و در نهایت نیز در همین مسیر به شهادت رسید.
6. عبد اللّه بن طُفَيل: از اصحاب پیامبر و حضرت امیر که در جنگ های سه گانه حضرت نیز حضور داشت که حضرت در یکی از نبردها، برای او دعای خیر کرد.
7. مالك بن حبيب: از اصحاب حضرت امیر که در جنگ صفین، حضرت او را جانشین خود در کوفه قرار داد.
8. يزيد بن قيس: از اصحاب حضرت امیر که توسط ایشان به عنوان والی مدائن، و پس از آن ری، همدان و اصفهان منصوب شد.
9. زيد بن حِصن طايى: از اصحاب حضرت امیر بود که پس از ماجرای صفین، جزو سران خوارج شد و در نهروان توسط سپاه حضرت کشته شد.
10. زياد بن نَضْر: از اصحاب حضرت امیر که در جنگ های سه گانه حضرت، نقش ویژه ای داشت و تا آخر هم ثابت قدم ماند.
11. مسلمة بن عبد القارى: اطلاعات خاصی درباره او در منابع ذکر نشده.
12. كعب بن عبده: از اصحاب متاخر حضرت امیر بود که به همراه مالک بن حبیب، یزید بن قیس به عنوان یاران جدید، در زمره گروه بزرگانی مانند ابوذر، عمار، مقداد و... قرار گرفتند. او در نهایت، توسط عمال معاویه به شهادت رسید.
🔺این اصحاب در نامه اعتراضی خود به عثمان نوشتند:
▫️#سعید_بن_عاص، والی کوفه، درباره گروهى از انسان های با تقوا و درست کار، حرف های غلط و ناصواب میزند و درباره آنها به تو نیز گزارش غلط داده و تو را مجبور کرده تصمیم غلطی درباره آنها بگیری و این تصمیم تو درباره آنها چهره خوبی ندارد.
▫️ما به تو يادآورى كرده و #تذكّر مىدهيم كه #دستورات_خدا را در حقّ امّت پیامبر رعايت کرده و #عدالت را دنبال کنی، چرا كه مىترسيم تباهى و نابودی این امّت، به دست تو باشد؛ چون تو #خویشاوندانت را بر گُرده مردم سوار كرده ای و هرچه قدرت است را به دست آنها داده و از بیت المال آنگونه که میخواهی ولخرجی میکنی.
(إنّا نُذَكِّرُكَ اللّهَ في امَّةِ مُحَمَّدٍ؛ فَقَد خِفنا أن يَكونَ فَسادُ أمرِهِم عَلى يَدَيكَ؛ لِأَنَّكَ قَد حَمَلتَ بَني أبيكَ عَلى رِقابِهِم)
▫️بدان كه تو ياورانى ستمگر و ناراضيانى ستمديده و #مظلوم دارى و هر گاه ستمگران به يارىات بيايند و ناراضيان از تو انتقاد كنند، ميان دو گروه، جدايى مىافتد و عملا در جامعه، #اختلاف كلمه و #افتراق پيش مىآيد.
(وَ اعلَم أنَّ لَكَ ناصِرا ظالِما و ناقِما عَلَيكَ مَظلوما، فَمتى نَصَرَكَ الظّالِمُ و نَقَمَ عَلَيك النّاقِمُ تَبايَنَ الفَريقانِ وَ اختَلَفَتِ الكَلِمَة)
▫️پس ای عثمان بدان! تا وقتی كه خدا را اطاعت كنى و در راه مستقيم باشى، امير ما هستى؛ و بدان که به جز خدا، پناه و به جز از سوى او، راه نجاتى نمىيابى.
🔺جالب اینکه هیچ یک از این اصحاب، نام خود را ذیل این نامه ننوشتند، چرا که خب روشن بود که عثمان با آنها #برخورد_تند و خشن میکرد.
اما جالب تر اینکه #كعب_بن_عبده که یکی از نویسندگان نامه بود، جداگانه نیز نامهاى از سوى خودش نوشت و نامش را در آن آورد.
🔺کعب یک #جوان تازه آشنا شده با #مسلک_علی(ع) بود که شیوه امثال #ابوذر و #عمار را دیده و این مشی را پسندیده بود و این مسیر را حق میدانست، لذا #شجاعت خود را با نوشتن نام خود ذیل نامه، نشان داد.
او مثل ابوذر و عمار معتقد بود باید #فساد درباریان را فریاد زد تا جامعه #بیدار شود، هرچند در این مسیر، دچار سختی هایی هم بشویم که نهایت آن، #شهادت است.
➕ادامه دارد....
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 دو راهبرد جبهه حق برای شکست سیاست جبهه باطل 🔺حضرت به دنبال این است تا جو اجتماعی و فشار سنگین آن
1️⃣ اقدام اول: شکستن جو اجتماعی و فشار حاکم بر مردم؛ با حضور 360 صحابی سرتراشیده و بدون نقاب در شهر
🔰 #کلینی در کافی به نقل از #ابوهيثم_بن_تَيَّهان از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید:
اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود:
▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم #دنیای_شما آباد میشد و هم #آخرت_شما.
▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید.
🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند:
▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان #طالوت، يا به عدد #اهل_بدر، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مىزدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مىبندد و همراهى را بيشتر مىكند.
خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!».
🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر #آغُلى گذشت كه در آن، حدود #سى_گوسفند بود. پس حضرت فرمود:
«به خدا سوگند، اگر من به عدد اين #گوسفندان، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش #دل_مىسوزاندند، اين #پسرِ_مگسخوار را از تختش پايين مىكشيدم».
🔺راوی میگوید چون شب شد، #360_مرد با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت:
▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز #ابوذر، #مقداد، #حُذَيفة بن يمان، #عمّار بن ياسر و پس از آنها #سلمان.
🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت:
«خدايا! این #مردم، مرا #ناتوان كردند، همان گونه كه #بنى_اسرائيل، #هارون را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مىكنيم، مىدانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمىمانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!».
➕(مطالعه کامل روایت)
🔰 این گزارش به طرق مختلف و با ادبیات های متفاوت، در منابع گوناگون نقل شده است. تعداد این افراد، در برخی نقل ها 40 و در برخی 44 و در برخی 360 نفر ذکر شده است. در برخی نقل ها آمده که حضرت به آنها فرمود سرهایتان را بتراشید و در برخی نقل ها هم دارد که فرمود، #نقاب به صورت نزنید. در مورد افرادی که حاضر شدند نیز از سه نفر نقل شده تا 7 نفر.
🔺نکته مهم آن است که چرا حضرت به این 360 بیعت کننده میگوید فردا با سرهای تراشیده و بدون نقاب به میدان شهر بیایید؟ هدف و غرض حضرت چیست؟
پاسخ های متفاوتی میتوان داد، مثلا شاید حضرت خواسته آنها را بیازماید که آیا بیعت شان واقعی است یا نه.
🔺اما در بستری که ترسیم شد، به نظر میرسد یکی از اغراضی که حضرت دنبال میکرد، این بود که حضرت با چنین کاری بتواند جو سنگین و #فشار_اجتماعی را شکسته و #فضای_ترس و ارعاب را کنترل کند،
🔺به این بیان که 360 نفر از اصحاب با من بیعت کرده اند و آنها پنهان نیستند بلکه با سرهای تراشیده و بدون نقاب در شهر شناخته شده اند لذا ای مردم نترسیده و عقب ننشینید و با جانشین به حق پیامبر بیعت کنید، نه غاصبین خلافت.
🔺وقتی 360 نفر سرهایشان را بتراشند، یعنی آنها دیگر در شهر شناخته شده خواهند بود لذا حضور آنها در شهر به دیگران #جرئت ابراز عقیده و نظرشان را خواهد داد که به حق بازگردند.
🔺اما متاسفانه این افراد بیعت کننده با حضرت، از این کار ترسیده و جز عده ای اندک به دعوت حضرت لبیک نمیگویند و نتیجه آن میشود #شکست_طرح_جبهه_حق.
🔺در نقل ها دارد که حضرت همین اتفاق را تا سه روز ادامه دادند اما در هیچ یک از آنها، این افراد با حضرت همراهی نکردند و از ترس، حاضر به حضور نشدند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 گزارش پنجم: نداشتن یاور حتی در حد 30 نفر
🔰 #کلینی در کافی به نقل از #ابوهيثم_بن_تَيَّهان از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید:
اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود:
▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم #دنیای_شما آباد میشد و هم #آخرت_شما.
▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید.
🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند:
▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان #طالوت، يا به عدد #اهل_بدر، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مىزدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مىبندد و همراهى را بيشتر مىكند.
خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!».
🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر #آغُلى گذشت كه در آن، حدود #سى_گوسفند بود. پس حضرت فرمود:
«به خدا سوگند، اگر من به عدد اين #گوسفندان، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش #دل_مىسوزاندند، اين #پسرِ_مگسخوار را از تختش پايين مىكشيدم».
🔺راوی میگوید چون شب شد، #360_مرد با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت:
▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز #ابوذر، #مقداد، #حُذَيفة بن يمان، #عمّار بن ياسر و پس از آنها #سلمان.
🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت:
«خدايا! این #مردم، مرا #ناتوان كردند، همان گونه كه #بنى_اسرائيل، #هارون را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مىكنيم، مىدانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمىمانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!».
➕(مطالعه کامل روایت)
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9