eitaa logo
از سلطان‌آباد تا آذرباد
88 دنبال‌کننده
108 عکس
2 ویدیو
1 فایل
یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستان شهریوری! اینجا درباره نوشتن و ادبیات حرف می‌زنم، متن‌خوانی شبانه و پادکست‌های روایت هم داریم. ارتباط با ادمین @azarbadirr
مشاهده در ایتا
دانلود
نکته شماره ۱۰۴ بازنویسی به اندازه خود نوشتن مهم است. خوبی بازنویسی در آرامش روانی است که دارید. اکنون می‌دانید که اثرتان را کامل نوشته‌اید و فرصت دارید تا با آسودگی خیال اثرتان را بهبود ببخشید. اما باید به یاد داشته باشید که اثرتان را هوشمندانه بازنویسی کنید. فرقی هم ندارد اثرتان یک داستان کوتاه سه هزار کلمه‌ای است یا یک رمان هفتاد هزار کلمه‌ای. اول از همه به مضمون اثرتان فکر کنید. اثر شما می‌خواهد چه چیزی را به خواننده منتقل کند. اگر لازم شد مضمون تک‌جمله‌ای اثرتان را روی یک کاغذ بنویسید و جلوی دستتان بگذارید تا بدانید هدف اصلی رمانتان چیست. دوم به فرم اثرتان فکر کنید. برای دراماتیزه کردن این مضمون چه کارهایی باید انجام بدهید و چه داستانی قرار است برای مخاطب تعریف کنید. این را هم می‌توانید کنار آن مضمون تک‌جمله‌ای بگذارید تا حواستان جمع شود. سوم اثرتان را اول به شکل کلی ببینید. فصول رمانتان را مجزا بررسی نکنید. بلکه باید هر فصل را در نسبت با فصول قبلی بسنجید. آنچه را نوشته‌اید باید با در نظر گرفتن نوشته‌های قبل و بعدش بازنویسی کنید. چهارم نگاه کلّی به رمان نباید باعث شود از جزئیات غافل شوید. در یک رمان خوب، هر چیزی باید سرجای خودش باشد و چیزی کم یا زیاد نباشد. پنجم در بازنویسی هم بی‌رحمی لازم است هم هم‌دلی. صرف اینکه اثرتان را بی‌رحمانه قلع و قمع کنید منجر به اتفاق خوبی نمی‌شود، با خودتان همدل باشید. برای اثری که نوشته‌اید ارزش قائل شوید اما فکر نکنید کارتان بی‌عیب و نقص است. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۰۵ نویسنده آنگاه به توانمندی می‌رسد که با قدرت و تسلط از میان طیف امکانات و ابزاری که دارد، انتخاب کند و بنویسد. اما برخی اوقات او دچار خشک‌طبعی می‌شود. یعنی مصالح و ابزار داستان‌گویی را دارد و این ابزار و مصالح هستند که بر او تسلط دارند. اینجاست که نویسنده از نوشتن باز می‌ماند. برای اینکه از خشکی دربیایید، در وضعیت رمانتان تغییر ایجاد کنید. می‌توانید یک شخصیت جدید به داستان اضافه کنید. شخصیتی که دوست یا دشمنی قدیمی است و حالا با خودش یک راز جدید آورده است. نیاز نیست درباره‌اش توضیح بدهید، کنش او بیاورید و واکنش دیگران را نشان دهید. می‌توانید یک حادثه طبیعی یا انسانی ایجاد کنید. وقوع یک زلزله، سرمای بی‌سابقه، گرمازدگی، تصادفی ناگهانی، سقوط از بلندی و ده‌ها مورد دیگر می‌تواند شما را از خشکی طبع نجات دهد. زمان و مکان را هم دستکاری کنید. داستان را به چند ساعت جلوتر یا حتی چند ماه جلوتر ببرید، شخصیت را از خانه به بازار و مسجد و کافه و حسینیه بفرستید. حتی‌می‌توانید زاویه دید داستانتان را عوض کنید. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۰۷ گاهی افرادی که تازه وارد دنیای نوشتن می‌شوند، به دنبال یک خلاقیت صددرصد هستند. می‌خواهند چیزی را بنویسند که تا قبل از آن نوشته نشده است. می‌خواهند طرحی نو دراندازند و سقف بشکافند! این دیدگاه غلط اندر غلط است. سال‌ها و قرن‌ها از تاریخچه نوشتن در میان انسان‌ها می‌گذرد. نویسندگان گوناگوان طی این مدت طلوانی هزاران اثر داستانی و ادبی نوشته‌اند و نویسنده امروزی این میراث عظیم را به ارث برده است. درباره هر موضوعی که فکرش را بکنید اثر داستانی نوشته شده است. اینکه ما ندیده‌ایم دلیل نمی‌‎شود وجود ندارد. این میراث عظیم داستانی، گنج بی‌پایانی است که می‌شود از آن استفاده کرد. البته منظورم این نیست که از روی داستان‌های دیگران رونویسی کنیم. نه. بلکه بفهمیم خلاقیت داستانی ابعاد گوناگون دارد و موضوع یکی از آن‌هاست. شخصیت یکی از آن‌هاست، مضمون و زاویه دید و موقعیت هم همینطور. به جای موضوع، روی کیفیت اثرتان وقت بگذارید. روی شخصیتش وقت بگذارید. در نوشتن به کم قانع نشوید و بدانید یک موضوع به ظاهر تکراری، اگر پرداخت خوبی داشته باشد، حتما برای خواننده جذاب است. به دنیای داستان‌های عاشقانه نگاه کنید. صدها و هزاران داستان عاشقانه در بازار کتاب وجود دارد اما عطش مخاطب برای خواندن داستان‌های عاشقانه بکر و خلاقانه هنوز فروکش نکرده است. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
از سلطان‌آباد تا آذرباد
نکته شماره ۱۰۷ گاهی افرادی که تازه وارد دنیای نوشتن می‌شوند، به دنبال یک خلاقیت صددرصد هستند. می‌خوا
نکته شماره ۱۰۸ دسته دیگر نویسندگان تازه‌کار دنیای نویسندگی، پخته‌خوارها هستند. آرمان پخته‌خوارها آسانی است! آنها ذهن جست‌وجوگری دارند که به دنبال پرمخاطب‌ترین و جذاب‌ترین موضوعات روز می‌گردند. آن را پیدا می‌کنند، به ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین شکل ممکن می‌نویسندش و بعد هم منتشر می‌کنند. برای آنها کیفیت و ماندگی در انتهای اهمیت قرار دارد. همین باعث می‌شود در کوتاه‌مدت دیده شوند و بخت به آنها رو کند. اگر کمال‌گراها به میراث ادبی گذشتگانشان کاملاً بیگانه هستند پخته‌خوارها به سراغ جذاب‌ترین بخش‌های این گنجینه می‌روند و آن قسمت‌هایی را راحت‌تر می‌شود فروخت، انتخاب می‌کنند و با کمترین خلاقیت از رویش رونویسی می‌کنند و به دست مخاطب می‌رسانند. البته این دو گروه با هم یک وجه اشتراک دارند. هر دو برای مخاطب و کیفیت نوشتن ارزش درستی قائل نیستند. آنها بیشتر از همه به خودشان فکر می‌کنند و وقتی ازشان می‌پرسی چرا پیچیده یا دم‌دستی می‌نویسی و به مخاطب اهمیت نمی‌دهی، هر دو یک جواب می‌دهند: «من مخاطب خاص خودم را دارم!» از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۰۹ تداعی آزاد اگرچه از اصول مشاوران و روان‌کاوان است اما به درد نویسنده‌ها هم می‌خورد. اگر مدت‌هاست ایده جدیدی به ذهنتان نیامده است از تداعی آزاد استفاده کنید. اول از همه همه چیزهای حواس‌پرت‌کن مثل موبایل و اینترنت را از خودتان دور کنید. بعد بنشینید و بنویسید. می‌توانید از یک اسم شروع کنید. می‌توانید از یک اسم مشهور استفاده کنید یا از یک اسم ساختگی. دائم از خودتان درباره شخصیت سؤال بپرسید و پاسخ‌ها را هم یادداشت کنید. بعد او را درگیر یک مسئله حتی به ظاهر کم‌اهمیت کنید. مثلاً: عباس چاقوساز، او بیست و نه ساله است. شغل خانوادگی آنها چاقوسازی بوده است. آنها در شهر زنجان زندگی می‌کردند اما از ۳۴ سال پیش پدرش به کاشان می‌آید و در آنجا به چاقوسازی‌اش ادامه می‌دهد. در شهر کاشان که به مردمش به آرامی و قالیبافی مشهورند شغل پدر عباس در چشم بوده است. اما عباس مسحور تار و پود قالی شده است. این سحر و جادو از سمت دختری به نام سحر می‌آید که کارش رنگ‌آمیزی دستی نخ‌های قالی برای قالی‌های دستی است. اما ماجرا به همین سادگی نیست. وقتی عباس تصمیم می‌گیرد پا پیش بگذارد با ضربه سخت پدر سحر مواجه می‌شود. عباس درگیر یک ماجرای قدیمی شده است. یک راز قدیمی که فقط پدر سحر از آن خبر دارد و حالا عباس باید تاوانش را بدهد. (این خط داستانی در لحظه نوشته شد و هیچ فکر قبلی‌ای پشتش نیست.) برای تداعی آزاد هیچ محدودیتی نگذارید. شاید یک‌نفس سه چهار هزار کلمه هم نوشتید. نوشته شما می‌تواند شامل طرح کلی داستان، صحنه‌های کلیدی، گفت‌وگوهای پرتنش و خیلی چیزهای دیگر باشد. بعد از چند روزی به سراغش بروید. دقیق تحلیلش کنید و نقاط ضعف و قوتش را بررسی کنید. شاید رمان بعدی‌تان همین چیزی است که در تداعی آزاد به ذهنتان رسیده است. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۰ نوشتن هر قالب داستانی ویژگی‌ها و مهارت‌های خاص خودش را می‌خواهد. نوشتن داستان کوتاه تمرکز بر تک‌خط‌هایی کوتاه از زندگی است حال آنکه نوشتن رمان یعنی حضور شخصیت در یک داستان عمیق و یک بُرش اساسی از زندگی فرد. داستان نوشتن یعنی استفاده از کلمات برای نشان دادن تصاویر و نوشتن فیلمنامه یعنی نوشتن برای تصویربرداری شدن. شما در داستان کوتاه نیاز نیست یک زبان متنوع داشته باشید بلکه باید یاد بگیرید زبانتان گیرا باشد اما در رمان، موقعیت‌های مختلف وجود دارد و هر موقعیت نیاز به زبانی مناسب و گاه متفاوت دارد. شما در رمان نوشتن باید یاد بگیرید از جزئیات به خوبی استفاده کنید اما در فیلمنامه بار اصلی روی حرکت شخصیت‌هاست و نباید از حس و حال ادبی یا جزئیات زیاد استفاده کنید. حال آنکه در نمایشنامه، تمرکز اصلی روی گفت‌وگو است. پس از اگر در یکی از قالب‌های نویسندگی مهارت پیدا کرده‌اید بدین معنا نیست که شما در باقی قالب‌ها هم مهارت دارید. باید برای نوشتن در یک قالب جدید، حتما اصول آن را یاد بگیرید. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @azarbadir
نکته شماره ۱۱۱ شخصیت‌های اصلی رمان برای اینکه جذاب و گیرا باشند، باید پردازش خوبی داشته باشند. پردازش خوب یعنی نشان دادن ادراک عمیق. البته لزومی ندارد این ادراک عمیق مثبت باشد، شخصیت شما می‌تواند نماینده ناهنجاری‌های اخلاقی جامعه باشد ولی باز هم اداراک عمیق داشته باشد. این ادراک عمیق هم باید در صحنه‌های عادی رخ دهد و هم در صحنه‌های منحصر به فرد. بخشی از ادراک شخصیت‌های داستان ناشی از عمق ادراکی نویسنده است. صرف نویسنده بودن باعث نمی‌شود او حتما باهوش باشد. برخی نویسندگان عمیق هستند و برخی سطحی‌نگر. برخی کندذهن هستند و برخی سریع‌الذهن. یکی از عواملی که روی عمق شخصیت نویسنده و به تبع آن شخصیت داستان‌هایش اثر می‌گذارد سن است. بالا رفتن سن و رد شدن از یک محدوده خاص، باعث می‌شود که نویسنده بتواند شخصیتی با ادراک عمیق‌تر خلق کند. چرا که خودش هم در مقام انسان ابعاد شخصیتی خودش را هم کشف می‌کند و هم زیست می‌کند. نوشتن رمان در سن پایین، مخصوصا در سن زیر بیست سال، ضرر بسیاری دارد. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۲ ایده فقط ابتدای داستان است. یک ایده تا تبدیل به طرح نشود قابلیت‌هایش آشکار نمی‌شود. یک ایده را می‌توان به صد طرح داستان تبدیل کرد. پس هیچ ایده‌ای به خودی خود نه بی‌ارزش است نه باارزش. ایده اول باید به شکل یک طرح منسجم دربیاید و بعد به داستان تبدیل شود. همه این مراحل ممکن است روی کیفیت نهایی اثر تأثیر بگذارد. در این میان از بیان ایده‌هایتان برای دیگران نترسید. ایده دزدیدن ندارد. چون ایده است و در ذهن هر کس یک شکل دارد. البته بهتر است ایده‌هایتان را برای متخصصانِ امین و دلسوز بیان کنید تا از آنها برای بررسی همه جوانبش مشورت بگیرید. اما یادتان نرود، همه ایده‌ها تکراری است. زاویه نگاه شما و نوع پرداخت داستانی شما است که ارزش نهایی آن را مشخص می‌کند. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۳ همه مشاغل برای حرفه‌ای شدن جانتان را از تنتان بیرون می‌آورند. شما را در سختی می‌اندازند و کاری می‌کنند که هر روز به رها کردن این شغل فکر کنید. نویسندگی هم جزو مشاغل حرفه‌ای است و حتی سختی‌های بیشتری دارد. در نویسندگی به جایی می‌رسید که احساس می‌کنید هیچ چیز ندارید. شخصیت‌هایتان از مقوا هم مقواتر است، داستانتان از همان خط اول لو رفته است و هیچ منطقی در داستانتان وجود ندارد. نویسنده شدن و چاپ کتابتان یک رؤیای واهی است! اینجاست که نویسنده واقعی از نویسنده‌نما جدا می‌شود. نویسنده واقعی دنبال کیمیاگری نمی‌رود بلکه تلاش می‌کند، تلاش می‌کند و تلاش می‌کند. با سخت‌کوشی و پایداری شخصیت‌های چند بُعدی، داستان پرکشش و پر از تعلیقی می‌آفریند. این سخت‌کوشی را ایمان خودتان به هنرتان تقویت می‌کند و دوباره همین ایمان با سخت‌کوشی بیشتر راسخ‌تر می‌شود. پس هر وقت دچار چالش شدید، عقب ننشینید. بیشتر بخوانید، بیشتر تلاش کنید و بیشتر فکر کنید. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۴ هنگام مطالعه به مسئله نور و گرما توجه کنید. مطالعه در محیط خیلی پرنور یا کم‌نور، بسیار گرم یا بسیار سرد، روی مطالعه‌تان اثر منفی می‌گذارد. اگر محل مطالعه‌تان با نور خورشید روشن می‌شود خیلی خوب است. اما اگر با نور مصنوعی مطالعه می‌کنید سعی کنید ترکیبی از دو نور زرد و سفید باشد. میزان گرما و سرمای یک مکان تا حد زیادی وابسته‌ به طبع خودتان دارد‌. افراد سرمادوست یا گرمادوست دماهای متفاوتی را دمای مناسب می‌دانند. اما بهترین دما برای مطالعه، دمایی است که نه عرقتان را دربیاورد نه شما را دچار رخوت و خواب‌آلودگی کند و نه اعصابتان را تحریک کند. مسئله نور و گرما را جدی بگیرید. مطالعه در نور نامناسب به چشم‌ها آسیب می‌زند و دمای نامناسب هم در درازمدت حس بدی نسبت به مطالعه در ناخودآگاه شما ایجاد می‌کند. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۵ هیچ قرص و دارو و کیمیایی وجود ندارد که اضطراب ما را نسبت به ناآگاهی‌هایمان درباره نویسندگی کم کند و ساعت‌های ملال‌آور ما را وقتی داریم در گرداب مشکلات نوشتنمان غرق می‌شویم کم کند. شما مقصر نیستید، انگشت اتهام را به سمت نویسندگان موفق گذشته و اکنونی بگیرید که با دستاوردهایشان، ظالمانه کار شما را سخت کردند! چرا؟ چون آنها با آفریدن آثار خوب، معیارهایی را وضع و قواعدی را تثبیت کرده‌اند که شما نمی‌توانید به کمتر از آن رضایت بدهید! اما جای نگرانی نیست. آنها نیز مثل شما تحت تأثیر نویسندگان معاصر و گذشته خودشان بودند و حس و حال شما را درک کرده‌اند. اما آنها به جای فکر کردن به اضطراب‌هایشان، راه حل مشکلاتشان را کشف کردند و به شکل اصول و قواعد نگارش درآورده‌اند. البته آنها میراثشان را با خودشان به گور نبردند! بلکه برای شما به ارث گذاشته‌اند. پس کار شما از جهتی آسان‌تر هم هست. شما میراث آشکار نویسندگان را دارید. از آنها استفاده کنید و وقتی که احساس تنگنا کردید بدانید شما هم قرار است قواعد جدیدی را به این میراث بزرگ اضافه کنید و جزو نویسندگانی باشید که آثارشان معیار دیگران خواهد شد! از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir
نکته شماره ۱۱۶ داستان تخیل است و قرار است تأثیر واقعیت را داشته باشد نه رونوشت واقعیت. آنها که دنبال خواندن واقعیت صرف هستند، باید گزارش روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها را بخوانند. با این حال داستان اثر خودش را می‌گذارد. این اثر از افسانه گیلگمش و ایلیاد و اودیسه می‌آید و تا رستم و سهراب و اسفندیار ادامه پیدا کند و اثرش را تا همین امروز می‌گذارد. تا ارباب حلقه‌ها و یوسف سووشون و دیگر شخصیت‌ها داستانی. اما ادبیات داستانی بر اخلاق و آرمان‌‌های ما تأثیر گذاشته است. هنوز که هنوز است انسان از تراژدی رستم و سهراب به فکر فرو می‌رود و با مرگ یوسف سووشون اندوه تمام وجودش را می‌گیرد. این یعنی مخاطب داستان را جدی می‌گیرد. حتی با اینکه می‌داند آن داستان کاملا خیالی است. اگر می‌‌خواهید داستانتان را جدی بگیرند، ماهرانه بنویسید. خلاقیت در نویسندگی و این خلاقیت را ماهرانه نوشتن، کلید موفقیت شماست. مهارت خوب نوشتن را کسب کنید. از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @Azarbadir