فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- خـٰانوادههایشُهداشرمندهایم💔:) -
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌روایتی کوتاه از زندگی شهید علی جمشیدی
شهید علی جمشیدی از خادمین معراج شهدای اهواز در ایام راهیاننور بود که در دفاع از حریم اهل بیت به فیض عظیم شهادت نائل آمد...
#شهیدانه🕊💐
#شهیدعلیجمشیدی🌸
#حیدریون
~حیدࢪیون🍃
••♥️
ما فرزندان مدرسه ای هستیم!
ک در آنجا یاد گرفتیم ، آزاد زندگی کنیم
ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمیکنیم . . 🌱
شهید جهاد مغنیه🌿
~حیدࢪیون🍃
دعای کمیل _ مشهد مقدس 🙂🕊️
التماس دعا...💔
ای دل خسته که بودی و شدی هستی که دنیا دل نداره ولی خدایی داره که تک به تک قلبت رو حس میکنه...🥀🖤
~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 .رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #نود_ونه #تروریستهای🔥 ارتش آزاد میلرزید، چند روزی میشد ا
🍃
📖🍃
.رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #صد
طاقت از دست دادن برادرم راداشتم که با #اشکهایم به🔥 مصطفی التماس میکردم :
«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم 🔥#صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید...
که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :
«کجا میرید؟»
دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش🔥 را نشانم داد :
«اینجا موندنم فایده نداره.»
#مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش🔥 را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر#پَرپَرش🔥 را ببینم که قلبم به تپش افتاد...
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش🔥 را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :
«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
از صدایم تنهایی میبارید و خبر 🔥#زینبیه رگ 🔥غیرتش🔥 را بریده بود...
که از من هم دل برید...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
꧁•♡حیدࢪیون♡•꧂
~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 .رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #صد طاقت از دست دادن برادرم راداشتم که با #اشکهایم به🔥 مصطف
🍃
📖🍃
.رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #صد_ویک
که از من هم دل برید :
«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب🔥 بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون 🔥کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم🔥جا مانده بود که...
دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا🔥 چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر 🔥#شیعه را کرد :
«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا 🔥#ایرانیه!»
و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد؛
او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه🔥 افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل🔥 نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (س)🔥شدم...
تلوزیون 🔥#سوریه🔥فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
꧁•♡حیدࢪیون♡•꧂