╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش چهارم
پايگاه تفويض و تسليم بالاتر از جايگاه متوكلان
حالا از اين مرتبه انسان اگر يك كمي لذتش را چشيد و بالاتر رفت به مقام تفويض ميرسد، به مقام تسليم ميرسد. ميگويد من كه هستم كه حالا كاري داشته باشم كه شما را وكيل بگيرم هر چه كردي كردي . اينطور نيست كه بگويد من هستم، خواستهاي دارم و چون خودم نميتوانم آن خواسته را انجام بدهم به شما توكل ميكنم، شما را وكيل ميگيرم كه خواستهٴ مرا انجام بدهيد. لذا مقام #متوكّل نسبت به كسي كه اهل #تفويض و #تسليم است خيلي پايينتر است. گرچه محبوب خداست اما آن محبتي كه نصيب اهل تفويض و تسليم ميشود نصيب اهل #توكل نميشود. هر كسي كه به مقام تسليم و تفويض رسيده است، يقيناً مقام توكل را داراست. ولي كساني كه به مقام توكل رسيدهاند هنوز به مقام تسليم نرسيدهاند. يكوقت انسان پيشنهاد ميدهد به خدا، ميگويد من خواستهاي دارم در اين خواسته به تو تكيه ميكنم تو برايم انجام بده. اين ميشود آدم متوكل. يك وقت ميگويد من #خواستهاي_ندارم هر چه #كردي، كردي. هر چه خواستي، #خواست، #خواست توست. نه اينكه من تو را براي كارهاي خودم وكيل ميگيرم. اين توكل جزء مقامات اولياي متوسط است.
دليل بر محفوظ بودن عبادت و توكل
خب حالا اگر كسي عبادت كرد، و كسي بر خداي سبحان توكل كرد، اين عبادت او و توكل او به هدر ميرود يا همه محفوظ است. فرمود همهٴ اينها محفوظ است چون «و ما ربك بغافل عما تعملون»﴿45﴾ عبادت و شئون عبادت. توكل و شئون توكل، مورد غفلت خداي سبحان نيست . پس هم انسان را وادار ميكند به اينكه خدا را عبادت كند و لا غير و بر خدا توكل كند و لا غير و هم دلگرم و مطمئن است كه خداي سبحان هم عبادتش را و هم توكلش را ميبيند و غفلت ندارد. ذاتي كه «و ما كان ربّك نَسيّاً»﴿46﴾ست اصلاً نسيان در آنجا راه ندارد غفلت و امثال ذلك را آنجا راه نيست. چون اگر خداي سبحان معاذ الله #غفلت كرد، يعني علم شده غفلت و هرگز علم غفلت نميشود كه او عين علم است و اگر او نسيان كند، يعني علم شده فراموشي و علم كه #فراموشي نميشود. انساني كه داراي علم است ممكن است نسيان و غفلت داشته باشد اما يك موجودي كه #عين علم و #عين شهود بود، اصلاً اگر او غفلت كرد، يعني علم شده غفلت. يعني علم شده نسيان. لذا در آنجا فرض ندارد اصلاً.
راه آزمودن استعانت
و اگر كسي خواست ببيند اين «اياك نعبد و اياك نستعين»﴿47﴾ چه ميگويد همان لفظ است كه مفيد حصر است يا به حق غير خدا را عبادت نميكند . حقيقتاً از غير خدا مدد نميگيرد، شئون زندگيش را به عنوان محاسبه بررسي كند. اگر در اين امور زيست خود به غير۸ خدا تكيه نكرد، معلوم ميشود يك نماز درستي خوانده است. در نماز #صادق بود. يك نمازگزار صادقي است. و اگر هر حادثهاي كه پيش آمد اول به فكر غير خداست، آنگاه كه از همهٴ راهها نا اميد شد، تازه به فكر دعا و نيايش ميافتد، اين معلوم ميشود در بين دعا و نيايش هم اگر كسي او را فريب بدهد باز دست از دعا و نيايشش هم برميدارد. او در #نيايش و #دعا هم #صادق نيست. اگر ما گفتيم «اياك نعبد و اياك نستعين»﴿48﴾ ببينيم در اين نماز صادقيم يا نه؟ آن بخش اخلاقياتي كه مرحوم سبزواري در پايان منظومه دارد كه ملاحظه فرموديد ايشان يك بحثي دارند به نام فريدهٴ في الصدق، راستي را تقسيم ميكنند ميگويند #】صدق گاهي در فعل است گاهي در قول.
«الصدق بالقول و بالقصود و الفعل كالوفاء بالعهود»﴿49﴾
آنگاه ميفرمايد:
«يكذب مستعين حق اذ قَري ثم اذا المهم جا غيراً يري»﴿50﴾
آنكه ميگويد «اياك نستعين»﴿51﴾ همين كه حادثهاي پيش آمد اول به فكر غير خداست، آنگاه كه دستش از همه جا تهي شده، از همه جا سر خورده شده، تازه به فكر دعا برميگردد، اين يك نمازگزار دروغي است. دروغگو است. «يكذب مستعين حق اذ قري» وقتي كه ميگويد «اياك نستعين»﴿52﴾ اين شخصي كه ميگويد: «اياك نستعين»﴿53﴾ «ثم اذ المهم جا غيراً يري»﴿54﴾ وقتي يك حادثهٴ مهم پيش آمد غير خدا را ميبيند، اين يك نمازگزار دروغي است. اين هرگز #صادق نيست. چون ميگويد «اياك نستعين»﴿55﴾ و در #مقام و در #فعل همين كه حادثهاي پيش آمد فوراً به غير خدا تكيه ميكند. انسان ببيند در كارها اول چيزي كه به ذهنش برق ميزند خداست يا غير خدا. اگر اولين چيزي كه در ذهنش برق زد #خدا بود، پس كل نظام را اين برق روشن ميكند، وسيلهٴ الهي ميبيند «لله جنود السموات و الارض»﴿56﴾. اگر اولين چيزي كه در ذهنش برق زد قدرت خود يا قبيلهٴ خود يا تمكن خود يا زيد و عمرو بود، اين يك برقي نيست كه مسافر را به مقصد برساند.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش پنجم
در بيانات حضرت امير ﴿سلام الله عليه﴾ آن طوري كه در اين مستدرك نهج البلاغه آمده، اين بيان لطيف هست، همهٴ بيانات حضرت لطيف است، فرمود: «ليس في البرق الخاطف مستمتع لمن يخوض في الظلمة»﴿57﴾ فرمود: اگر يك مسافر شب تاري راه را گم كرده باشد، هوا ابري بود و تاريك و بينور، او هم در بيابان، كسي هم نيست كه راه بلد باشد، در يك همچين هواي ابري گاهي يك برقي ميزند
اين برق يك لحظه است كه فقط جلوي پاي آدم را روشن ميكند، انسانِ راه گم كرده در شب تار كه با آن برق جهنده راه را نميبيند تا به مقصد برسد فرمود: زرق و برق دنيا يك لحظه فقط جلوي آدم را روشن ميكند. فرمود: «ليس في البرق الخاطف مستمتع لمن يخوض في الظلمة»﴿58﴾؛ كسي كه در تاريكي فرو رفته، با اين جهش برق كه يك لحظه است، فقط جلوي پاي آدم را روشن ميكند و فوراً خاموش ميشود، با آن يك لحظه كه انسان راه را نميبيند كه. غير خدا اگر هم نوري داشته باشد، كه ندارد، تازه مثل همان برق بيابان است كه يك #لحظه است. ما بيازماييم ببينيم حوادثي كه پيش ميآيد اوّل #خدا در ذهنمان به عنوان «نور السموات و الارض» برق ميزند، يا #قدرتهاي خودمان.
توصيهٴ امامان ﴿عليهم السلام﴾ به پرهيز از ستم به بيپناهان
چرا گفتند كه #ظلم همهٴ مواردش بد است، اما به كسي كه هيچ پناهي جز #خدا ندارد به او #ستم نكنيد؟ اين در جوامع روايي ما هست. امام باقر ﴿سلام الله عليه﴾ ميفرمايد كه آخرين لحظهاي كه امام سجاد ﴿سلام الله عليه﴾ من را وصيت ميكرد، من را به اين حديث وصيت كرد، گفت پدرم سيدالشهداء ﴿سلام الله عليه﴾ در آخرين لحظهاي كه مرا وصيت ميكرد اين جمله را گفت، فرمود: «اياك و الظلم من لا يجد عليك ناصراً الا الله»﴿59﴾ فرمود: ظلم همهٴ اقسامش بد است، اما آن كسي كه #هيچ پناهگاهي جز خدا ندارد، به او #ستم_نكن. براي اينكه او همين كه ستم بشود اولين كسي كه درذهنش برق ميزند #خداست. به خدا تكيه ميكند. اين چنين نيست كه او به #قدرت خود، به قبيلهٴ خود، به فرزند خود، به بستگان خود #متكي باشد براي حمايت. تا آخرها بگويد يا الله. يك #مظلوم بيپناهي كه هيچ قدرتي ندارد، طبعاً همين كه به او ستم شد، اولين چيزي كه به نام نقطهٴ اميد در جانش برق ميزند قدرت خداي #قهار است. يك انسان اين چنين يقيناً مستجاب الدعوه است. چون دعايش خالص است ديگر. «اياك و الظلم من لا يجد عليك ناصراً الا الله»﴿60﴾ هر دعايي اين چنين بود، يقيناً اثر دارد. در حضور امام امير المؤمنين ﴿سلام الله عليه﴾ از حضرت سؤال كردند بين آسمان و زمين چقدر فاصله هست؟ حضرت گويا به امام حسن (سلام الله عليه) ارجاع داد. حضرت هم يك كودك خردسالي بود. كه اينها در همهٴ #حالات از آن #نور ولايت برخوردارند. اين اهل بيت فرمودند به اينكه بين آسمان و زمين «دعوة المظلوم و مد البصر»﴿61﴾ در آن بيان حضرت امير فرمود اگر #آسمان_ظاهر را ميگويي تا چشمت ميبيند. اگر #آسمان_باطن را ميگويي آه مظلوم. با اين يك جمله هم به ظاهر آسمان اشاره كرد هم به باطن. سائل عرض كرد: «كم بين الارض و السماء؟»﴿62﴾ بين آسمان و زمين چقدر فاصله است؟ حضرت يك جملهٴ كوتاه در جواب فرمود. فرمود: «دعوة المظلوم ومدّ البصر»﴿63﴾؛ يعني اگر آسمان ظاهر را ميگويي تا آن جا كه چشم ميبيند. اگر #غيب_سماوات را ميگويي #آه_مظلوم. زيرا اين #آه_مستقيماً متوجه خداست. اگر كسي جز خدا چيزي طلب نكرد، يقيناً خدا #ناصر اوست.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش ششم
اخلاص شرط قبولي اعمال
مال شريك و همبازدار را خداي سبحان قبول نميكند. لذا فرمود به اينكه آنچه كه مال خداست آن را هم به شركايتان ميدهم. اگر كار را يك قدري براي خدا يك قدري براي شركا انجام دادي همه را خدا به غير خود ميدهد. چون چيزي جز خالص خداي سبحان قبول نميكند.
جهان امكان، سپاهيان حضرت حق
اگر ديد اين چنين باشد كه اين مردم را خدا آفريد، خدا اگر بخواهد مردم كمك ميكنند اگر نخواهد، نه. مثل اينكه يك انسان تشنه از آب گوارا استعانت ميجويد براي رفع عطش. اگر بداند كه اين آب را خداي سبحان آفريد «انزل لكم من السماء ماء فسلكه ينابيع في الارض»﴿64﴾ براي رفع عطش بود. ديدش ديد ابراهيم خليل ﴿سلام الله عليه﴾ خواهد بود، ميگويد: «يطعمني و يسقين»﴿65﴾ اوست كه ساقي من است در حقيقت و همه را او آفريد و او از اين راه دارد من را سيراب ميكند. اگر نه گفت خدا و مردم، اين با #توحيد_سازگار نيست. لذا در قرآن كريم در يك جا به رسولش ﴿صلي الله عليه و آله و سلم﴾ خداي سبحان خطاب ميكند. ميفرمايد به اينكه «حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين»﴿66﴾ در اين راه عظيمي كه پيش گرفتي خدا و مردم كافي. خدا با تو است مردم هم با تواند. فوراً همين معنا را در جاي ديگر تبيين كرد. فرمود اين چنين نيست كه خدا در كنار مردم، مردم در برابر خدا باشند كه #خدا و #مردم. خدا، و برنميدارد، خدا ولا غير. فرمود: «هو الذي ايدك بنصره و بالمؤمنين»﴿67﴾ اگر من گفتهام مردم، مردم را هم من به #دنبال تو راه انداختهام. اگر بخواهم برميگردانم. «هو الذي ايدك بنصره و بالمؤمنين»﴿68﴾ امروز با تو هستند فردا #قلبشان را از تو منصرف ميكنم. اين چنين نيست كه مردم در برابر خدا يك عاملي باشند براي #پيروزي. #بينش_توحيدي اين است كه جهان امكان سپاهيان حقّند، او هر جا بخواهد اين سپاهش را اعزام ميكند و هر جا بخواهد فرمان توقف ميدهد. «هو الذي أيدك بنصره و بالمؤمنين»﴿69﴾ بنابراين انسان اگر خواست بيازمايد كه به حق به واقع ميگويد: «اياك نستعين»﴿70﴾ يا نه، ببيند در #حوادث روز #اولين چيزي كه به #ذهنش برق ميزند چه امريست.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش هفتم
برهان حصر عبادت و استعانت در سورهٴ انعام
در سورهٴ مباركهٴ انعام هم باز مشابه همان آيهٴ قبلي به عنوان اقامهٴ دليل ياد شده است. آيهٴ 102 سورهٴ انعام اين است: «ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شيء فاعبدوه»﴿71﴾ چند تا اسم از اسماي حسني را آورده به عنوان حد وسط. كه عبادت از آن خداست و لا غير چون خداي سبحان داراي اين اسماي حسني است. «ذلكم الله ربكم»﴿72﴾ مگر نه آن است كه انسان بايد در تحت تدبير يك مدبر و مدير كامل باشد، رب شما خداي شماست، الله است. انسان بايد رب خود را عبادت كند و الله رب انسان است، پس الله معبود انسان است. و غير از اين رب و اين اله، اله ديگري نيست، لذا فرمود: «خالق كل شيء»﴿73﴾ هر چي كه شيء بر آن اطلاق بشود؛ خواه ذهني خواه خارجي، خواه دنيائي خواه اخروي، خواه طبيعي، خواه مثالي، خواه عقلي، خواه مافوق عقل. هر چه كه شيء بر او اطلاق ميشود، مخلوق خداست. ممكن نيست چيزي #شيء بر او اطلاق بشود و از #پوشش_خلقت بيرون باشد. «خالق كل شيء»﴿74﴾ از آن عموماتي است كه قابل تخصيص نيست. كه الا فلا كه خدا او را خلق نكرده باشد. «كل ما صدق عليه انه شيء فهو مخلوق لله سبحانه و تعالي». چون خالق كل شيء «فاعبدوه» كه اين لسان، لسان حصر است. دستور عبادت ميدهد آن هم منحصراً در ذات اقدس اله است. «و هو علي كل شيء وكيل». چون «و هو علي كل شيء وكيل» همان «و توكل عليه» كه در سورهٴ هود آمده در اينجا هم هست . مگر نه است كه زمام تمام كارها به دست اوست خب او را وكيل بگيرد. نه به خود تكيه كنيد نه به غير خدا.
لذا اين دعاي معروف كه «لا تكلني الي نفسي طرفة عين»﴿75﴾ اين گوشهاي از #توحيد است. در بيانات ديگر معصومين فرمودند، در دعاها به ما آموختند، خودشان هم عرض ميكردند به خداي سبحان كه «الهي لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك»﴿76﴾ . نه تنها مرا به حال خود من وا مگذار به غير خودت وا نگذار. «لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك». مرا به غير خودت واگذار نكن. شما يك فقيري را به فقير ديگر ميدهيد. اين معنايش آن است كه نخواستي ما را بپروراني . يعني مشمول #لطف تو نيستيم و الا غير تو در جميع شئون هر چه دارد از آن توست. يعني #لطف تو در آن آينه #ظهور كرده، اينطور نيست كه اگر غير تو را ما بشكافيم چيزي براي آن غير بماند. حالا يك درختي كه ميوه ميدهد شما وقتي خوب اين درخت را تحليل بكنيد، چيزي براي درخت ميماند؟ اگر گفته شد به اينكه «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿77﴾ حالا اين درخت را شما تحليل كرديد، چيزي براي درخت ميماند كه از آن جهت وجه الله نباشد؟ آن ريشهاش آن تنهاش آن شاخهاش آن ميوهاش آن پوستش آن گوشتش آن ظاهرش آن باطنش . جايي را شما جستجو ميكنيد در اين درخت بعد از تحليل كه از آن جهت وجه الله نباشد و #آيهٴ_حق نباشد؟ خب چي براي درخت ماند؟ اگر خدا كسي را به غير خود واگذار كرد يعني به هيچ. لذا هيچ ناصري براي انسان نخواهد بود. نه اينكه غير خدا، غير وجه خدا هستند و كار از آنها ساخته نيست. اين تعبير ديگري از آن است كه انسان را بي سرپرست گذاشت. نه اينكه غير خدا يك موجودي هست منتها كار از او ساخته نيست يا كم كار ميكند. اگر مسألهٴ «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿78﴾ است هر چه شما تحليل ميكنيد ميبيند اگر شيء است آيتي از آيات خداوند سبحان است آيت هم كه ممكن نيست بدون ذي الآيه كار انجام بدهد. اگر در اين دعاها ميخوانيم: «لا تكلني الي غيرك» يعني ما را #بي_سرپرست نگذار. نه اينكه غيري هست و كاري از او ساخته است منتها ما نميخواهيم او كار بكند. غيري در كار نيست. پس آنچه كه در پايان سورهٴ هود آمده و در آيهٴ 102 سورهٴ انعام هم آمده بيان چند اسم از اسماي حسناي خداي سبحان است تا حد وسط قرار بگيرند براي #ضرورت_عبادت منحصراً و #ضرورت_توكل و استعانت منحصراً منتها در سورهٴ هود و سورهٴ انعام سخن از توكل است كه تقريباً با مسألهٴ استعانتي كه در آيهٴ سورهٴ فاتحة الكتاب است محل بحث است يك تناسبي دارند
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش هشتم
استعانت، توكل و تفويض
و الا توكل از #استعانت ظاهراً بالاتر است. استعانت اين است كه كار را من ميكنم از شما مدد ميگيرم #توكل اين است كه شما كار مرا انجام بدهيد. #تفويض اين است كه مني نيستم من كيم كه بگويم شما براي من كار انجام بدهيد هر چه #كردي،كردي. هر چه كردي، كردي نه اينكه من كارم اين است و اين را ميخواهم و شما را #وكيل ميكنم كه اين كار را برايم انجام بدهيد. مقام استعانت بعدش توكل، بعد آن مراحل عاليهٴ تسليم و تفويض.
لبهٴ پرتگاه و خطر سقوط از دين
حالا اگر كسي اينچنين نبود، آنطوري كه در سورهٴ حج ياد شده است خداي ناكرده مشمول او خواهد شد. آيهٴ 11 سورهٴ حج اين است: «و من الناس من يعبد الله علي حرف»﴿79﴾؛ حرف يعني طرف اين در وسط جادهٴ دين نيست در صراط مستقيم نيست اين پيادهرو اين لبهٴ صعود همين جاهاي دين راه ميرود. كه اگر نفعي رسيده خب ميماند اگر نفعي نرسيده، فوراً از دين بر ميگردد. حرف يعني طرف . «و من الناس من يعبد الله علي حرف»﴿80﴾؛ يعني بر طرف، اين در اين زاويهٴ دين است، در اين حاشيهٴ دين است. كسي كه در حاشيه راه ميرود و از متن و وسط پرهيز ۹ميكند، ميگويند او #تحاشي دارد. تحاشي دارد يعني هميشه حاشيه ميرود. خب #متن را #رها ميكند ميرود #حاشيه. از صراط مستقيم و از متن دين تحاشي دارد هي خودش را كنار ميكشد. خب كناره كشي با يك #سقوط ميافتد ديگر. با يك #لغزش ميافتد لذا فرمود اين گروه چون توي متن دين نيستند توي صراط مستقيم نيستند، توي حاشيهاند. «و من الناس من يعبد الله علي حرف فإن أصابه خيرٌ اطمأن به و ان أصابته فتنه انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الاخرة»﴿81﴾؛ اگر يك مختصر #آسيبي به او برسد يا #نفعي به او نرسد، بر ميگردد دست از #دين برميدارد. ميگويد اين چه #ديني است.
اين معلوم ميشود دين را براي دنيا خواسته، دين را براي اين خواسته كه دنياي او #تأمين باشد. براي آخرت نخواسته و براي دنياي حسنه نخواست. دنياي حسن نخواست. دنيا خواسته. نميگويد «ربنا اتنا في الدنيا حسنه»﴿82﴾ ميگويد «ربنا اتنا في الدنيا» هر چه شد. اين #در كنار است؛ چون در كنار است اگر نفعي عايدش نشد هم دنيا را از دست ميدهد هم آخرت را كه از دست داده بود. وثنيين حجاز اينچنين بودند، آنها به آخرت معتقد نبودند. آنها فقط بتها را براي سود دنيايي پرستش ميكردند. نه براي اينكه «هؤلاء شفعاؤنا عند الله»﴿83﴾ يوم القيامهاي نبود براي اينها. اينها كه به قيامت معتقد نبودند. مشركين سخن ايشان با ملحدين در نفي معاد يكسان بود. اينها ميگفتند انسان بين ميلاد و موت خلاصه ميشود. بعد از موت خبري نيست. و اگر بتها را ميپرستيدند براي اينكه شفعاء اينها باشند عند الله في الدنيا كه بهرهٴ مادي ببرند نه اينكه شفعاء اينها باشند عند الله تا بهرهٴ أخروي و #معنوي ببرند كه اينها به قيامت معتقد نبودند. حرف اينها اين بود كه «من يحيي العظام و هي رميم»﴿84﴾ ميگفتند «أإذا متنا و كنّا تراباً وعظاماً أإنّا لمبعوثون»﴿85﴾ آن روز در حجاز #ملحد به اين معني كه مادي محض باشد كم بود. هر چه بودند وثنيين و #بت پرستاني بودند كه ميگفتند: #كل نظام را #خدا آفريد ما چون ارتباطي با او نداريم اين بتها را ميپرستيم كه اين بتها وسيلهٴ و #شفاعت باشند، بوسيلهٴ اين #بتها ما از دنيا و در دنيا طرفي ببنديم همين. نه اينكه «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفی»﴿86﴾ به ما #مقام معنوي بدهند چون اينها #قرب الهي به آن معني كه قائل نبودند. يا «هؤلاء شفعاءونا عند الله»﴿87﴾ نه يعني در قيامت از ما شفاعت كنند . اينها به قيامت معتقد نبودند. اينها ميگفتند انسان مثل يك درخت است چند #صباحي سبز است بعد پژمرده ميشود و خاك ميشود و ديگر هيچ.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش نهم
آن دين است و اسلام است كه ميگويد انسان مثل آن طائري است كه در قفس طبيعت است با موت از قفس دنيا به عالم برزخ ميرود. بين اين دو چيز خيلي فرق است.
آنها ميگفتند به اينكه انسان در دنيا زندگي ميكند و لا غير ما بتها را ميپرستيم فقط براي نفع دنياييمان.
در اين كريمه ميفرمايد بعضي از نمازگزارها و عبادت كنندهها اينچنيناند. فقط #عبادت را #وسيله قرار بدهند خدا را وسيله قرار ميدهند كه #نفع_دنياييشان تأمين بشود. لذا اين ادعيه را ميگردند ببينند كدام دعا اگر انسان بخواند روزي او بيشتر ميشود. ديگر به اين فكر نيستند روزي تنها نان و لباس و امثال ذلك نيست. در بحثهاي پارسال بود ظاهراً به عرضتان رسيد كه حضرت امير (سلام الله عليه) آنطور كه در نهج است فرمود: كه اگر خواستيد ببينيد ثروت چقدر عزيز است، چقدر محترم است ببينيد پيش چه كساني است.﴿88﴾ خدا به چه كساني داد. اين را حضرت استدلال كرد فرمود گذشته از آن معارف عقلي اگر خواستيد ببينيد اين چقدر #پيش خدا ميارزد ببينيد كه پيش چه كساني هست خدا به چه كساني داده است . بنابراين انسان اين #كتاب_دعا را ورق #نزند ببيند چي روزي آدم را #زياد ميكند. اگر كتاب دعا را ورق زد كه روزي آدم را زياد بكند، مهمترين رزق، #رزق_توحيد است. آن معارف است كه هيچ #رزقي بالاتر از رزق توحيد نيست . و در كنار او همهٴ #نعم هست.
سؤال...
دنياي حَسَن و غير حَسَن
جواب: آيهٴ كريمه اين است كه مردم را فرمودند چند دسته هستند؛ «فَمِن الناس مَن يقول ربنا ءَاتنا في الدنيا و مالَه في الاخرة من خَلٰاق»﴿89﴾ اين يك. «و منهم من يقول ربنا اتنا في الدنيا حسنة و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار»﴿90﴾ اولئك كذا و كذا و كذا. مردم فرمود دو قسمند؛ بعضي دنياي حسنه ميخواهند يعني #رزق_معتدل_حلال بعضي دنيا ميخواهند هر چه شد. آنكه دنيا ميخواست معلوم ميشود به فكر حلال و حرام نيست. «و ما له في الآخرهٴ من نصيب»﴿91﴾. اما اينكه دنياي حلال ميخواهد از هر دو عالم برخوردار است.
(و الحمد لله رب العالمين
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
🔮🔭
🔭
💎 تقویم نجومی 💎
✴️ یکشنبه 👈18 تیر /سرطان 1402
👈20 ذی الحجه 1444👈9 ژوئیه 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 امام حسین علیه السلام در راه کربلا اتراق در منزل یازدهم " شقوق "
🌹ولادت امام کاظم علیه السلام " به روایتی "
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅عقد و ازدواج
✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن
✅درو و برداشت محصول
✅آغاز به درمان و معالجه
✅جابجایی و نقل وانتقال
✅خرید کردن
✅شروع به کار
✅و مسافرت خوب است
👼 مناسب زایمان و نوزاد فاضل و دانشمند و عمری طولانی دارد
✈️ مسافرت:مسافرت همراه سلامتی و خیر است
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️آغاز به درمان
✳️ختنه اطفال
✳️ارسال جنس
✳️خرید لوازم
✳️آغاز به کار
✳️صید و شکارو دام گذاری
✳️و فصد خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:
مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حافظ قرآن گردد.
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) ۰در این روز از ماه قمری ، ایمنی از بلاست.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث صحت است
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 21 سوره مبارکه "انبیاء " علیهم السلام است.
ام اتخذوا الهه من الارض هم ینشرون ...
و چنین استفاده میشود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت برطرف شود. ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
@taghvimehamsaran
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیا تا میبینن مردم ایران شاد و خوشحالن ناراحت میشن مث بی بی سی!!!🙄
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه عده هم میگن هزینهی این جشن از کجا اومده؟ خب معلومه از کجا اومده!!!😏
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینکه چیزی نیست چند روز دیگه محرم میرسه و میبینید مردم چطوری باز پول خرج میکنن!!!😉
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان همکاری شانگهای بدون برجام و ...!!!🇮🇷
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماله کشی بی بی سی واسه آشوبهای فرانسه!!!🤔
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیترهای ایندیپندنت اگه نشانهی پدر سوختگی نیست پس چیست!!!😕
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
Tafsir E Hamd 23_برش.mp3
4.34M
تفسیر سوره حمد 23
آیت الله جوادی آملی
💜بخش اول
حجم : ۴:۱۸ مگابایت
زمان : ۱۸دقیقه
Tafsir E Hamd 23_برش_1.mp3
4.35M
تفسیر سوره حمد 23
آیت الله جوادی آملی
💜بخش دوم
حجم : ۴:۱۸ مگابایت
زمان : ۱۸دقیقه
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 23
🔵 بخش اول
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم
مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين
اهدنا الصراط المستقيم
ستايش و خواهش در سورهٔ حمد
سورهٴ مباركه حمد به دو قسمت تقسيم ميشود در قسمت اول ستايشي است كه عبد نسبت به مولا دارد در قسمت دوم مسئلتي است كه باز عبد از مولا دارد كه از مولاي خود مسايلي را طلب ميكند و استدعا ميكند.
بخش اول كه تمام شد خلاصهاش حمد و ثنايي بود كه عبد نسبت به مولا داشت . او را به عنوان «الله» بودن به عنوان «رب العالمين» بودن، به عنوان «رحمان» و «رحيم» بودن، به عنوان «مالك يوم الدين»﴿1﴾ بودن، محمود دانست و او را معبود مطلق دانست. و مستعان محض كه هو المعبود و لا معبود سواه و الله المستعان و لا مستعان عداه.
اما بخش دوم مسائلي است كه از خداي سبحان مسئلت ميكند. ميگويد اين چيزها را به من بدهيد. «اهدنا الصراط المستقيم»﴿2﴾
گسترهٴ ضمير «نا» در «اهدنا الصراط المستقيم»
همانطوري كه در نعبد و در نستعين متكلم مع الغير مطرح است نه خود شخص و كل انسانها مطرحند همه عابدند و همه مستعين، در مسئله «إهدنا الصراط المستقيم»﴿3﴾ هم اينچنين است. تنها نمازگزار هدايت خود را از خدا طلب نميكند. هدايت همهٴ انسانها را، بلكه هدايت همهٴ موجودات را مسئلت ميكند.
هدايت تشريعي
مشخص شده است در اين آيه كه انسان از خدا چه ميخواهد. از خدا هدايت راه راهياني را ميخواهد كه آن راهيان از نعمت خاص برخوردارند. همهٴ خصوصيتهاي اين راه را هم مشخص كرده است. در اين كريمه به ما آموخت، فرمود اينچنين بگوييد: بگوييد، اهدنا؛ ما را هدايت كنيد. اين هدايت تشريعي كه بوسيلهٴ وحي بيان ميكند، اين انجام شده است كه «انا هديناه السبيل»﴿4﴾ اين هدايت تشريعي كه تبليغ است و رساندن است اين بيان شد كه خداي سبحان فرمود: ما همگان را هدايت كرديم و اين كتاب آسماني «هدی للناس» است و انسانها را ما به راه بد و خوب آشنا كرديم «وهديناه النجدين»﴿5﴾ يا «انا هديناه السبيل»﴿6﴾ و مانند آن. و بحث دربارهٴ هدايت تشريعي و اقسام هدايت و ضلالت يك بحث مفصلي است كه در اين جزوهٔ «هدايت در قرآن» لابد ملاحظه فرمودهايد.
انسان راه گم كرده «ضالّ» و انسان بي هدف «غاوي»
بحثي كه اينجا طرح ميشود اين است كه گرچه هدايت در برابر ضلالت است اما قرآن كريم گاهي هدايت را در برابر عَمَي و كوري قرار ميدهد. ضلالت و هدايت مال راهند، كسي كه در طريق است يا اين طريق را شناخت و درست طي ميكند يا اين طريق را نشناخت يا بر فرضي كه شناخت درست طي نميكند. ضلالت و هدايت دربارهٴ طريق است يعني راهي يا اين راه را درست طي ميكند، اين مهديست وهدايت شده . يا اين راه را طي نميكند راه را نميشناسد، اين ضالّ است كه ضلالت و هدايت مربوط به طريق است. اما يك هدايتي است دربرابر غوايت نه ضلالت، غَي. انسان بي هدف. غاوي انسان بي مقصد. «و الشعراء يتبعهم الغاون»﴿7﴾. غاوون يعني افراد بيهدف. غاوي غير از ضال است. غوايت غير از ضلالت است غوايت بيهدفي. ضلالت، راه گم كردن. كسي كه هدف دارد منتها راه رسيدن آن هدف را نميداند ميگويند اين گم شده است اين ضال است راه را گم كرد. كسي كه اصلاً نميداند چه بكند، مقصود را نشناخت، مقصد را نميشناسد، او غاوي است بيهدف است. پس هدايت گاهي دربرابر غوايت است. اين مربوط به هدف است. گاهي دربرابر ضلالت است. آن مربوط به طريق است. در اين جا سخن از طريق است هدايتي كه در برابر ضلالت است لذا يكي از گروههايي كه در برابر هدايت شدهها قرار گرفتند، ضاليناند. فعلاً سخن در راه است. نه در هدف. قرآن كريم گر چه هدايت را در برابر ضلالت ميداند نسبت به راه گاهي هم هدايت را در برابر عمي ميداند يعني كوري. معلوم ميشود هدايت يك نور است. اگر هدايت در برابر عمي و كوري است، قهراً خود هدايت نور خواهد بود. آنگاه اهدنا معنايي را ميدهد كه نورنا آن معنا را ميفهماند. اگر از خداي سبحان بخواهيم نورنا ما را روشن كن، همان معنايي را مسئلت ميكنيم كه الان ميگوييم اهدنا.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 23
🔵 بخش دوم
فصلت. فرمود «وأما ثمودُ فهديناهم فاستحبوا العمي علي الهدي»﴿9﴾؛ ما قوم ثمود را راهنمايي كرديم ولي آنها كوري را بر هدايت ترجيح دادند. معلوم ميشود اگر كسي راه را طي نكرد، اين كور است. اين كوري را هم قرآن كريم به دل نسبت ميدهد. ميگويد اينها چشم ظاهرشان بيناست، باطنشان كور است. پس اگر دربارهٴ قوم ثمود فرمود: اينها كوري را بر هدايت ترجيح دادند، اين كوري را هم در سورهٴ حج مشخص كرد كه كوري بصر نيست كوري بصيرت است. معلوم ميشود هدايت نور بصيرت است نه نور ظاهري. چرا چون در سورهٴ فصلت فرمود ما ثمود را هدايت كرديم اينها كوري را بر هدايت ترجيح دادند. در سورهٴ حج ميگويد به اينكه چشمشان كور نيست، دلشان كور است. معلوم ميشود هدايت آن بينش دل است، نه دانش. كسي كه ميداند، هدايت نشد، كسي كه ميبيند، هدايت شده است. چون آن دانش گاهي ممكن است به عمل بنشيند، گاهي ممكن است به عمل ننشيند. آني را قرآن هدايت ميداند كه به عمل بنشيند. آن بينش را هدايت ميداند . كسي كه ببيند نه بفهمد و نه بداند. اگر فرمود «و أمَّا ثمود فهديناهم»﴿10﴾ يعني راه را بوسيلهٴ عقل و نقل به آنها نشان داديم. هم «ان لله علي الناس حجتين»﴿11﴾ دربارهٴ همهٴ انسانهاست. هم به وسيلهٴ صالح (سلام الله عليه) وحي را به آنها رسانديم هم از راه عقل تشخيص زشت و زيبا را به آنها اعطا كرديم. ولي اينها خواستند كور باشند . خودشان كوري را بر هدايت ترجيح دادند. كوري محبوب آنها بود. «فاستحبوا العمي علي الهدي فأخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون»﴿12﴾ اگر كسي كور بود، عذاب ذلت دامنگيرش ميشود. اين عذاب هون ناظر به عذابهاي معنوي است نه عذابهاي جسماني. عذابهاي جسماني را در سورهٴ نساء و امثال نساء دارد كه «كلَّما نَضِجَت جلودُهم بَدَّلناهم جلودا غيرَها ليذوقوا العذاب»﴿13﴾ كه اين عذاب جسماني است. اما عذاب هون يعني موهون ميشوند. رسوا، خوار و ذليل ميشوند. هون يعني خواري و ذلت آن عذاب خوار كننده و ذليل كننده . اين ذلت از آن روح است نه از آن جسم . جسم، ذليل نميشود، جسم ميسوزد، روح خوار ميشود. فرمود كسي كه اينجا كور است در آينده عذاب هون دامنگيرش ميشود. يعني رسوايي و خواري. اما اين كوري؛ مربوط به بصيرت است نه بصر، آن را در سورهٴ حج بيان فرمود كه «لا تعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»﴿14﴾ وقتي احتجاج نپذيري كفار را تبيين ميكند، ميفرمايد اينها كورند اما نه چشم ظاهرشان، بلكه چشم باطنشان كور است. اين در سورهٴ حج است حالا ملاحظه ميفرماييد.
سؤال...
جواب: چون آنها ميبينند ديگه، بعد از فهم . بعد از فهم ميبينند ديگر. چون فهم اگر به عمل بيايد، انسان را بينا ميكند اگر به عمل نيايد، انسان را كور ميكند، با اينكه ميفهمد، كور است.
سؤال...
جواب: چرا ميبيند. ممكن نيست نبيند، منتها كم رنگ و ضعيف ميبيند. كسي كه به عمل افتاد ديد.
سؤال...
جواب: آنها يقيناً ميبينند منتها گاهي از دور ميبينند و گاهي از نزديك . گاهي «كَأنَّ» است، گاهي «أََنّ» است. انساني كه آزمايش شد و لذت گناه را ترك كرده است و سختي اطاعت را تحمل كرده است اين ديد.
سؤال...
جواب: نه حقيقتاً ديد، يعني حساب كرد و ميبيند كه اين پايانش جهنم است. اين را ميبيند. صرف دانستن كافي نيست . اگر دانستن به عمل بنشيند، انسان را بينا ميكند . حالا شواهدش را عرض ميكنيم.
در سورهٴ حج آيهٴ 46 اين است: «أ فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او ءاذان يسمعون بها فانها لا تعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»﴿15﴾ اينها كه به راه نيافتادند نه به خاطر اينكه چشمشان نميبيند، بلكه دلشان نميبيند. ثمود كور باطن بودند نه كور ظاهر. معلوم ميشود هدايت نور باطن است و ضلالت كوري باطن. و اگر خداي سبحان در سورهٴ بقره جريان گناه كتمان كننده شهادت را به دل نسبت ميدهد، ميگويد اگر شاهدي در محكمهٴ عدل حضور پيدا نكرد و شهادت را كتمان كرد، قلب او معصيت ميكند، معلوم ميشود كه قلب اگر بينا باشد اطاعت ميكند، و اگر نابينا باشد معصيت ميكند. فرمود: «و من يكتمها فَإنّه آثمٌ قلبُه»﴿16﴾؛ كسي كه شهادت حق را در محكمهٴ عدل كتمان ميكند، قلبش معصيت ميكند. معلوم ميشود قلب گناه ميكند. دست و پا و اعضاء و جوارح ابزارند. قلبي كه بينا نباشد گناه ميكند، قلبي كه بينا باشد اطاعت ميكند
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 23
🔵 بخش سوم
تكويني بودن هدايت در «اهدنا الصراط المستقيم»
و انسان به وسيلهٴ اين مسئلت كردن «اهدنا الصراط المستقيم»﴿17﴾ از خداي سبحان بينش ميطلبد. يعني خدايا دل را نوراني كن و گرنه آن هدايت عامه به معناي اينكه خداي سبحان بوسيلهٴ وحي احكام را برساند كه به همه رساند. به كفار و مشركين هم رساند چون «هديً للنّاس»﴿18﴾ است. آنرا كه انسان از خدا طلب نميكند كه، آنرا دريافت كرد. اينرا دريافت كرد فهميد ايمان آورد، قرآن را قبول كرد، شروع به نماز كرد . آنرا پس نميخواهد. كه خدايا احكام را براي من بگو چون آن را يافت. اگر احكام به او نميرسيد كه ايمان نميآورد و قرآن را قبول نداشت و وارد نماز نميشد. كسي كه به اينجا رسيده است، پس احكام به او رسيده است تبليغ الهي به او رسيده است او هم فهميد و قبول كرد. از خداي سبحان ميخواهد به اينكه آنچه كه به انسان نور ميدهد، بينش ميدهد و نه دانش او را به ما بده چون دانشش را كه دادي، دانش را دادي. ما فهميديم كه ديني هست و اطاعت ميكنيم و به راه افتاديم اما نوري بده كه اين راه را ترك نكنيم و دو طرفش را هم ببينيم. اين نور خاصيتش اين است كه هم راه را روشن ميكند، هم پرتگاه را نشان ميدهد. طوري روشنمان كن كه هم خود راه را ببينيم و هم پرتگاه را ببينيم.
سؤال...
جواب: بله ديگر بله ما آن بينش را نداريم دانش را داريم، علم را داريم، فهميديم، اما نميبينيم. چه جور ميشود انسان…
سؤال...
سرّ مداومت بر مسئلت هدايت به صراط مستقيم
جواب: هر مرتبهاي كه دارد نسبت به او بيناست هر مرتبهاي كه ندارد نسبت به او نابيناست. ممكن است اين شخص جزء اوحدي از اولياي اله باشد خيلي از اين راهها را هم طي كرده باشد، خيلي از چيزها را ديده باشد اما خيلي از چيزها را هم نميبيند. ميگويد «أرني أنظر اليك»﴿19﴾ يا نور قلوبنا. كه ما تو را ببينيم يا اسماء حسناي تو را ببينيم. هر كسي به هر اندازه كه رسيده است، هم ثبات و دوام و آن اندازهاي كه رسيده است مسئلت ميكند، هم اعطاي مراحلي را كه طي نكرده است درخواست ميكند. ماها هم همينطوريم. ماها به آن اندازهاي كه به ما رسيده است، ادامه و تثبيت آن مراحل را مسئلت ميكنيم و اعطاي بدوي مراحل آينده را هم مسئلت ميكنيم. ميگوييم آنچه را كه دادي حفظ بكن و از ما نگير. «لا تنزع منا صالحا اعطيتناه»﴿20﴾. آنچه را كه دادي و خوب است از ما سلب نكن و آنچه را هم كه ندادي به ما بده. اين زيارتي كه در حرم مطهر حضرت معصومه (عليها سلام) انسان انجام ميدهد، ميگويد به اينكه «فلا تسلب مني ما أنا فيه»﴿21﴾؛ يعني آنچه را كه دادي از ما نگير. اين ولايت را، ايمان را، اين مرحلهاي كه دادي اين را از ما نگير. اين همان درخواست تثبيت موجوديت است و اعطاي آنچه تاكنون ندادي. هر كسي به هر مرحله رسيد نسبت به آن مرحله بيناست، نسبت به مراحلي كه در پيش دارد نابيناست. صرف فهم كافي نيست. چون انسان ميبيند كه مطلبي را ميداند و دست به گناه ميزند اما اگر ببيند آتش است دست به آتش نميزند.
سرّ عصمت مطلق اولياي الهي و مصونيت نسبي ديگران
ما دربارهٴ بعضي از گناهان معصوميم. چرا؟ چون خيلي برايمان روشنند. خب انسان عمداً دستش را به آتش بزند معصيت است ديگر. اين اضرار است و معصيت. يا عمداً بخواهد سم بخورد معصيت است ديگر. نسب به اين گناه ما معصوميم. چرا براي اينكه ميبينيم خطرش را. اينطور نيست كه سم خوردن يك كار مباحي باشد. يك كاري است خلاف شرع. نسبت به اين خلاف شرع ما معصوميم. ولي اولياي الهي همهٴ گناهان را اينچنين ميبينند. لذا معصوم مطلقند. اگر آن بينش پيدا بشود انسان راحت است.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 23
🔵 بخش چهارم
راههاي دستيابي به هدايت تكويني
اگر هدايت در برابر عمي است، پس ما از خداي سبحان بينش طلب ميكنيم. بينش هم جايش قلب است و نه چشم. نه چشم ظاهر . راهش را همانطور در مسئلهٴ «اياك نستعين» خداي سبحان به ما آموخت كه اگر ميخواهيد از معاونت من برخوردار باشيد، نماز فراموشتان نشود، صبر فراموشتان نشود. «استعينوا بالصبر و الصلاة»﴿22﴾ اينجا هم اگر از خداي سبحان مسئلت ميكنيم كه اهدنا، خدا هم فرمود راهش اين است؛ كه «و من يؤمن بالله يهد قلبه»﴿23﴾ شما هم چند صباح مؤمن باشيد تا من آن نور را به دلتان بتابانم. اينچنين نيست كه يك خواهشي باشد بدون راه. ما گفتيم «اياك نستعين» اما فوراً به ما فرمود «واستعينوا بالصبر و الصلاة»﴿24﴾ راه اعانت من صبر و صلاة است اينچنين نيست كه اگر كسي به صبر و صلاة استعانت ميكند، به غير خدا استعانت كرده باشد چون «وابتغوا اليه الوسيله»﴿25﴾ اين وسيلهٔ عون الهي است. به غير كه تكيه نكرد. به وجهي از وجوه الله تكيه كرده است. در اين جا هم وقتي كه ما ميگوييم اهدنا، فرمود اگر بخواهي من هدايت كنم مؤمن باش من آن نور را به قلبت ميدهم «و من يؤمن بالله يهد قلبه»﴿26﴾ و الا آن هدايت عامه به معناي ارائه طريق كه «هديً للناس»﴿27﴾ است. آن نسبت به كافر و منافق و مؤمن علي السواء است كه فرمود: ما هدايت كرديم حتي نسبت به ثمود. اما اينكه ميفرمايد: «و من يؤمن بالله يهد قلبه»﴿28﴾ يعني اگر كسي بعد از فهميدن چند صباحي اين راه را طي كرد آنگاه است كه دلش نور ميگيرد.
شهود ملكوت با نور هدايت
و دل نوراني از گناه منزجر است. مثل اينكه انسان از آتش و سم منزجر است . مگر نه آن است كه خوردن اين لجنهاي تو جدولها حرام است شرعاً اين عقلاً و شرعاً حرام است ما نسبت به اين گناهها معصوميم . چرا چون اين يك امري نيست كه طبع رغبت بكند. انسان وقتي بد بودن اين لجن را مييابد از او منزجز است. باطن گناه همين است اين كه قرآن كريم از غذاي جهنميها ياد ميكند و ميفرمايد به اينكه «ولا طعامٌ إلاّ من غِسلين»﴿29﴾ غسلين همان چرك است ديگر. اين «طعام الاثيم»﴿30﴾، «لايأكله الا الخاطئون»﴿31﴾ غسلين، چرك است. آنگاه به او ميگويند: «هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون»﴿32﴾ نه بما كنتم تعملون يعني اين همان كاري بود كه در دنيا ميكرديد. اين همان است چيز ديگر نيست.
سؤال...
جواب: نه اصولاً ارائهٴ طريق كه شده است. آنها هم افراد نورانياند آنها افراد بينشاند. ما از خداي سبحان مسئلت بكنيم راه پويندگان بينا را به ما بدهد كه ميبينند و ميروند. نه دانندگان كه گاهي ميروند، گاهي ميايستند. آنكه ميبيند، ميرود. منظور آن است كه اگر ما نسبت به اين گناهان اينچنين بينش ميداشتيم كه اين غسلين است خب معصوم بوديم ديگر. اولياي الهي درون گناه را اينچنين ميبينند ولي دست به گناه نميزنند.
سخن حضرت امير ﴿عليه السلام﴾ دربارهٴ باطن رشوه
يك وقتي هم به عرضتان رسيد در همان جريان عقيل كه در نهج البلاغه حضرت امير (سلام الله عليه) شرحش آنجاست. حضرت در قصهٴ عقيل در آن خطبه پايانش يك جرياني نقل ميكند كه شبي يك كسي در زد و آمد منزل و يك چيزي زير لباس داشت و يك بستهاي را گفتم چي گفت حلواي شيرين است گفتم يا صدقه است و يا صله است و يا زكات است اينها كه بر ما حرام است يا «أمختبط أنت»﴿33﴾ اگر به يكي از اين عناوين فقهيه است اينها به ما نميرسد. صدقه و زكات و امثال ذلك. اگر هدف مشمومي داري به عنوان رشوه آوردي تو مختبطي هستي. مگر آدم قي كرده افعي را ميخورد. آن شخص عرض كرد اين حلواي شيرني است. فرمود اگر اين حلواي شيرين را به عنوان صدقه و زكات آوردي كه به ما نميرسد اگر هدف ديگري داري تو مختبطي چون هرگز انسان عاقل حاضر نيست قي كرده افعي را بخورد . فرمود اگر يك چيزي را افعي خورد بعد قي كرد، اين قي كردهاش را انسان به صورت خمير درآورد و نان درست كرد هيچ عاقلي حاضر است او را بخورد. فرمود اين حلواي شيريني كه تو آوردي همان است. اينطور نيست كه حالا حضرت امير خواسته باشد شاعرانه سخن گفته باشد كه معاذ الله. اقرار و مبالغه و امثال ذلك جزء كلمات اينها نيست كه . اين باطنش را ميبيند. اگر شما در ذيل كلمهٴ غسلين مراجعه كنيد، ميبينيد اين غسلين يك چرك خاصي است كه به جهنميها ميدهند. يعني ميگويند اين همان غذايتان است اين چيز ديگري نيست. اينجا كه ديگه جاي چرك نبود كه. ميگويند هماني كه در دنيا به عنوان مال حرام ميخوردي همين است منتها نميديدي. و نميديدي كه داري چي ميخوري.