eitaa logo
برای توجّه
468 دنبال‌کننده
5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
28 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین هدف کانال، نشر خوبیها، واقعیت ها و حقایق، بدون جهت گیری است. 💥حرف حقّ و مطالب متنوع و مفید را نشر دهید. #کپی آزاد @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 16 🔵 بخش سوم سؤال... جواب: ‌اين جملهٴ خبريه است كه ألقيت بداع الانشاء، اكثراً عبادت مي‌كنند، منتها نمي‌فهمند كه دارند خدا را عبادت مي‌كنند و در مسائل تابع‌اند. اگر كسي بخواهد برخلاف نظام حركت كند مقدور نيست. اگر هم كسي بخواهد معصيت كند، ناچار است از راه علل و اسباب عادي معصيت كند. از چشم كمك بگيرد. از گوش كمك بگيرد. از زمين كمك بگيرد. از هوا كمك بگيرد. همه و همه در تحت ربوبيت رب العالمين است. اگر هيچ موجودي نيست مگر اينكه مربوب خدا است و رابطه هر موجودي با خداي سبحان رابطهٴ عبد و مولا است، انسان اين معني را درك كرد، آنگاه مي‌گويد: «اياك نعبد»(14)؛ يعني ما ، نه تنها من و ديگر نمازگزاران، يا نه‌تنها من و همهٔ اعضا و جوارح و جوانح و شؤون و ادراك و كارهاي من و همهٔ قواي ‌من. در بعضي از ادعيه ائمه (عليهم‌السّلام) مي‌گويند به اينكه «سجد لك سمعي و بصري و فؤادي و سوادي و كذا و كذا»(15) اين در دعاي عرفه امام حسين (ع) است كه عرض مي‌كند استخوانهاي من، پوست من، گوشت من، يا بيان امام سجاد (سلام‌الله‌عليه) كه گوشت من، پوست من، شهادت به تو مي‌دهد. اين يك تعبير است. اين نيمه راه است به ما آموختند. اما آنجا كه سخن از «إن كل من في السماوات و الارض الا آتي الرحمن عبدا»(16) است، انسان مي‌گويد من چه در اين جمع مستهلكم و به خودم اجازه نمي‌دهم به تنهايي بگويم اياك اعبد. من كه در اين جمع مستهلكم كه ديگر خصوصيت من هم القاء شده است، بندهٴ توييم. ديگر به غير تمسك نمي‌كند. به غير پناهنده نمي‌شود. و اين انسان مادامي ‌مي‌تواند بگويد «اياك نعبد»(17) كه پيش چيز ديگري و از خداي سبحان غير از خدا چيز ديگري نخواهد. ديگر نگويد من تو را مي‌پرستم براي اينكه جهنم نبري يا بهشت بدهي، كه جهنم و بهشت را كنار بگذارد. اگر جهنم است او هم بنده خدا است و اگر بهشت است آن هم بنده خدا است. ديگر نمي‌گويد من تو را مي‌پرستم كه مرا بهشت ببري. مثل اينكه بهشت در كنار افتاده است، جزء عابدين نيست. يا تو را مي‌پرستم كه مرا از جهنم نجات بدهي، گويا جهنم جزء بندگان نيست. اگر انسان به آن ديد رسيد، دنيا و آخرت را، ‌بهشت و جهنم را، همه و همه را مربوب مي‌بيند و رابطهٴ بهشت و جهنم را با خدا هم رابطهٴ عبد و مولا مي‌داند. مي‌گويد: من كه در اين جمع كثير مستهلك هستم، همه و همه تو را عبادت مي‌كنيم و لا غير. «اياك نعبد»(18 سؤال... جواب: چون همه عبادت مي‌كنند. كسي نيست خدا را عبادت نكند در مسائل تكوين. در مسائل تشريع است كه احياناً كسي به دنبال هوس حركت مي‌كند يا به دنبال بت راه مي‌افتد. و الا در جهان تكوين، خضوعي كه دارد در بحثهاي تكويني گذشت كه أحدي مالك حيات خود، ممات خود، ‌نفع خود، ضرّ خود نيست. «لايملكون لأنفسهم ضرّاً و لا نفعاً و لا يملكون موتا و لا حيوةً و لا نشوراً»(19). سؤال... جواب: (نخضع لديك) اين معنا كه در سورهٔ مريم فرمود كه در روز قيامت ظهور مي‌كند، اين معنا را يك انسان موحد در دنيا مشاهده مي‌كند. در سورهٔ مريم اين چنين فرمود: اصلاً همين كه من مطيع تو هستم و تو را مالك كل مي‌بينم، تشريع است. آيهٔ 93 سورهٔ مريم اين است كه، فرمود: «ان كل من في السموات و الارض الا آتي الرحمن عبداً»(20) همه بنده وار مي‌آيند. اين عبوديت موجودات است در . نه اينكه امروز بنده نيستند و فردا بنده‌اند، فردا مي‌آيند. معلوم مي‌شود امروز هم بنده‌اند. سؤال... جواب: اگر جبر بود كه خدا به ما نسبت نمي‌داد، مي‌گوييم: «اياك نعبد»(21) و اگر چنانچه جبر بود كه مي‌گفتيم به اينكه او دارد عالم را اداره مي‌كند و بس. سؤال... جواب: بحث در است انساني كه معتقد است به اينكه نظام خاضع است در حق، همين است. همين است
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 16 🔵 بخش هفتم آنگاه اين تعبير را دارد كه (والله سبحانه غريمٌ لا يقضيٰ دينه)(37) خداي سبحان آن طلبكاري است كه حقش نمي‌شود. هر چه ما اين نكات را بگوييم باز مي‌بينيم بدهكاريم چون بالاخره يك چيزي براي خود انسان در اين وسط مي‌ماند و اين با سازگار نيست. اگر انسان چيزي براي خود ديد ولو در يك مرحله اين ديگر با توحيد سازگار نيست اين با آن بحث معروف كلام كه آيا جزاء به تفضل است يا استحقاق، خيلي فاصله دارد. ديگر جا براي اين نمي‌ماند كه انسان توهم كند كه ما استحقاق بهشت داريم كه جزا به استحقاق است. آنگاه معلوم مي‌شود كه همه اينها به الهي است ولاغير (والله سبحانه غريم لايقضي دينه) كه اگر كسي حمدي كرد و عبادتي نمود بايد يك حمد ديگر و عبادت ديگر بكند كه اين توفيق را پيدا كرده است. اين است كه خداي سبحان به او داد چون «بل الله يَمُنّ عليكم أن هداكم للأيمان»(38) اين است كه انسان بهترين راهش اين است كه چيزي نكند و طلبكار نباشد و بداند كه طلبكار نيست .اين هستي را كه خدا به او داد اين كه خداي سبحان به او داد قابل حمد و قابل تقدير نيست يعني از انسان مقدور نيست كه بگويد حمد لذا كسي كه به اين پايگاه رسيده است و آن رسول خدا (عليه آلاف التحيه و الثناء) است مي‌گويد «لا احصي ثناء عليك»(39) آن را نداريم كه بر تو ثناي تو را احصا كنيم «انت كما اثنيت علي نفسك»(40)؛ تو بايد خودت را ثنا كني و الا آن قدرت در اختيار ما باشد كه تو را حمد بكنيم آنچنان نيست «لا احصي ثناء عليك، أنت كما اثنيت علي نفسك»(41)؛ اين يك سلسله از بحثها درباره آيهٔ كريمهٔ «اياك نعبد و اياك نستعين»(42) است كسي كه مي‌داند جهان به خداي سبحان مي‌رود اين دارد مي‌كند. كسي كه جهان به طرف خداي سبحان مي‌رود، اين استكبار است كه با عبادت نيست. «الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»(43). سؤال ... جواب: بله هستند اما اين كه اينها تكويناً عبدند، اين توحيد است. اگر كسي باشد مع ذلك عبد است از عبادت كند اين عبد تكويني است و عبد تشريعي نيست. حقيقتش در قيامت ظهور مي‌كند كه بنده‌وار مي‌آيد استكبارش هم در آن روز دامن‌گير اوست. كسي كه بداند جهان در تحت قدرت خداست اين عبادت است كسي كه نداند و بپندارد كه جهان خود ساخته است يا در اختيار ديگران است اين استكبار است «الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»(44) عبادت نه با سازگار است نه با . سؤال... جواب: بله ديگر تشريع معنايش اين است كه انسان معتقد باشد، چون تشريع و شريعت يك ايمان است و يك عمل صالح. ايمان به اينكه خداي سبحان آفريد و «رب العالمين» است، «الرحمن الرحيم»(45) است، «مالك يوم الدين»(46) است، اين ايمان. عمل را هم طبق دستور انجام دهد اين را مي‌گويند تشریع
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 16 🔵 بخش هشتم سؤال... جواب: چرا ديگر، ‌ نعبد اين است كه انسان ببيند همه هستند اين است معناي آن. سؤال ... جواب: ايمان و عمل صالح. عبادت يك بعدش است كه داشته باشد خدا «رب العالمين» است، «الرحمن الرحيم»(47) است، «مالك يوم الدين»(48) است و بر اساس اين ايمان صالح داشته باشد، چون عبد چيزي از خود نيست كه بگويند من قانونم را خودم تنظيم مي‌كنم. اگر يك عبد محض شد، مي‌گويد حيات من وممات من، «لله رب العالمين» است. ديگر نمي‌تواند ديگر نمي‌گويد در اين كارها من تابع خدايم، در آن كارها به نظر خود يا شرق و غرب عمل مي‌كنم. اگر كسي ديد كل را خدا آفريد و كل جهان خاضع است يعني او بايد اداره كند و لاغير همين مي‌شود كامل. اين مي‌شود عبادت تشريعي. سؤال... جواب: إبليس يكون عبدا من عباده سبحانه مقهورٌ و مسخر لديه حيث قال سبحانه و تعالي: «انا جعلنا الشياطين اولياء»(49) حيث قال سبحانه: «انا ارسلنا الشياطين علي الكافرين تَؤزّهم أزّاً»(50) حيث قال سبحانه و تعالي: «فأخرج منها فأنّك رجيم و إنّ عليك لعنتي الي يوم الدين»(51) فهو مربوب فهو عبد، ذليل داخر الا انه لا يفهم انه عبد مربوب داخر كما ان المستكبر لا يفهم و الا ان الله سبحانه تعالي قال: فأخرج منها فان عليك لعنتي الي يوم الدين فخرج وصار رجيماً الي يوم الدين فهو عبد مربوب لا يملك لنفسي نفعاً و لا ضراً و لا موتاً و لا حياهً و لا نشورا الا انه لا يفهم انه عبدٌ مربوب و من لا يفهم فهو ابليس ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين. استكبار با عبادت نيست. كسي كه است اين است. كسي كه بداند او و ديگر موجودات عبد محض هستند و اين است در مي‌كند، اين است. «و الحمد لله رب العالمين
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 18 🔵 بخش هشتم هيچ سببي در سببيّت، مستقل نيست و الا اگر بگويد كل نظام را خداي سبحان آفريد اما در بسياري از موارد بالاخره وسيله‌اي هم لازم است. بله بالاخره وسيله لازم است اما مسبّب وسيله كيست؟‌ اينكه در دعاها به ما آموخته‌اند بگوييم «و قرب فيه وسيلتي اليك من بين الوسائل»(70) يعني تو مسبب اسبابي اينكه كسي بگويد خدا هست ولي هم لازم است اين ولي ديگر در برابر خدا يعني خدا و. اين آن است كه خدا و اين با «اياك نستعين»(71) سازگار نيست. «اياك نستعين»(72) معنايش آن است كه چيزي در جهان نيست مگر اينكه و ستاد . تو كه بخواهي از هر راهي به ما اين مدد را . تو كاري بكن كه با حيثيت ما محفوظ بماند. اين مشكل ما حل بشود اگر اين مشكل حل شد انسان بگويد خدا اين كار را براي ما انجام داده است. آنگاه مي‌شود «اياك نستعين»(73). اين چنين نيست كه ابراهيم خليل (سلام الله عليه) در اصل مسألهٴ توحيد بگويد «وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض»(74) ولي در مسألهٴ آب خوردن و غذا خوردن بگويد من از اين امور عادي استعانت مي‌جويم. نه. اگر نسبت به او مي‌گويد «وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض»(75) نسبت به مسائل عادي هم مي‌گويد به اينكه اوست كه «يطعمني و يسقين»(76) ساقي من اوست، مطعم من اوست. اوست كه اين را برطرف مي‌كند. يك وقتي هم اگر آدم بيراهه رفت ممكن است غذا بخورد و سير نشود. براي اينچنين است و هر چه بخورند باز سير نمي‌شوند. فرمود: اين طعام اثيم كه غسلين مي‌خورند يا طعامي است «ليس لهم طعام الا من ضريع لا يسمن و لا يغني من جوع»(77) اين و تيغ بيابان است. كسي كه امروز كالانعام است، فردا غذاي و خوراك او ضريع است. مي‌خورد اما خب سير نمي‌شود. چون سير شدن است. را انسان از او مي‌خواهد ديگر حتي كه خودش دارد، مگر نه آن است كه «لا حول و لا قوه الا بالله»(78). اين تنها در نماز نيست كه انسان مي‌گويد «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»(79). در كارهاي ديگر هم بحول الله و قوته يقوم و يقعد، بحول الله و بقوته يتكلم و يسمع و يكتب و يجلس و يذهب و يري. اينچنين نيست كه انسان فقط در نماز بگويد بحول الله و قوته اقوم و اقعد، همهٔ كارها اينچنين است. انسان مي‌تواند بگويد كه بحولي اتكلم و در نماز است كه بحول الله، نماز مكتب است كه بيرون را روشن مي‌كند. نه اينكه در نماز كسي كه خواست از سر بردارد براي ركعت بعدي بايستد، اينجاست كه مي‌گويد «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»(80)، نه اين مكتب است تا بداند كل كارهايش اين است. در همهٔ شئون لا يتكلم بحول الله و قوته يتكلم و يكتب و ينام و يستيقضوا. اينكه گفتند در هنگام خواب بخوانيد «بسم الله اموت و احيي»(81) اين معنايش، اين دعاي خواب است. اين دعاي توحيد است. انسان در كل شئون موحد باشد. «بسم الله اموت و احيي»(82). گفتند سر از خواب كه برداشتيد، بگوييد «الحمد الله الذي احياني بعد ما اماتني و اليه النشور»(83) اين پنج ساعتي يا دو ساعتي كه خوابيده بودم مرده بودم و او دوباره مرا زنده كرده است «الحمد الله الذي احياني بعد ما اماتني و اليه النشور»(84). اين دعايي است كه بعد از سر بر داشتن از خواب مستحب است انسان بخواند. ما است، آنگاه است كه بايد بگوييم «اياك نعبد و اياك نستعين»(85). اينطور نيست كه ما تو نماز و عبادت باشد، در مسائل ديگر نه. آنگاه هيچ قانوني از قوانين هيچ مقرراتي هيچ آدابي هيچ سنتي نيست مگر اينكه بايد باشد. انسان از پيش خود نمي‌تواند سنت بگذارد قانون جعل كند،‌ مقررات جعل كند،‌ رسم بگذارد و مانند آن. اگر چيزي هست بايد زير پوشش خطوط كلي، دين امضا كرده باشد. «و الحمد لله رب العالمين»
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 22 🔵 بخش هفتم برهان حصر عبادت و استعانت در سورهٴ انعام در سورهٴ مباركهٴ انعام هم باز مشابه همان آيهٴ قبلي به عنوان اقامهٴ دليل ياد شده است. آيهٴ 102 سورهٴ انعام اين است: «ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شيء فاعبدوه»﴿71﴾ چند تا اسم از اسماي حسني را آورده به عنوان حد وسط. كه عبادت از آن خداست و لا غير چون خداي سبحان داراي اين اسماي حسني است. «ذلكم الله ربكم»﴿72﴾ مگر نه آن است كه انسان بايد در تحت تدبير يك مدبر و مدير كامل باشد، رب شما خداي شماست، الله است. انسان بايد رب خود را عبادت كند و الله رب انسان است، پس الله معبود انسان است. و غير از اين رب و اين اله، اله ديگري نيست، لذا فرمود: «خالق كل شيء»﴿73﴾ هر چي كه شيء بر آن اطلاق بشود؛ خواه ذهني خواه خارجي، خواه دنيائي خواه اخروي، خواه طبيعي، خواه مثالي، خواه عقلي، خواه مافوق عقل. هر چه كه شيء‌ بر او اطلاق مي‌شود، مخلوق خداست. ممكن نيست چيزي بر او اطلاق بشود و از بيرون باشد. «خالق كل شيء»﴿74﴾ از آن عموماتي است كه قابل تخصيص نيست. كه الا فلا كه خدا او را خلق نكرده باشد. «كل ما صدق عليه انه شيء فهو مخلوق لله سبحانه و تعالي». چون خالق كل شيء «فاعبدوه» كه اين لسان، لسان حصر است. دستور عبادت مي‌دهد آن هم منحصراً‌ در ذات اقدس اله است. «و هو علي كل شيء وكيل». چون «و هو علي كل شيء وكيل» همان «و توكل عليه» كه در سورهٴ هود آمده در اينجا هم هست . مگر نه است كه زمام تمام كارها به دست اوست خب او را وكيل بگيرد. نه به خود تكيه كنيد نه به غير خدا. لذا اين دعاي معروف كه «لا تكلني الي نفسي طرفة عين»﴿75﴾ اين گوشه‌اي از است. در بيانات ديگر معصومين فرمودند، در دعاها به ما آموختند، خودشان هم عرض مي‌كردند به خداي سبحان كه «الهي لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك»﴿76﴾ . نه تنها مرا به حال خود من وا مگذار به غير خودت وا نگذار. «لا تكلني الی غيرك و لا تمنعني خيرك». مرا به غير خودت واگذار نكن. شما يك فقيري را به فقير ديگر مي‌دهيد. اين معنايش آن است كه نخواستي ما را بپروراني . يعني مشمول تو نيستيم و الا غير تو در جميع شئون هر چه دارد از آن توست. يعني تو در آن آينه كرده، اينطور نيست كه اگر غير تو را ما بشكافيم چيزي براي آن غير بماند. حالا يك درختي كه ميوه مي‌دهد شما وقتي خوب اين درخت را تحليل بكنيد،‌ چيزي براي درخت مي‌ماند؟‌ اگر گفته شد به اينكه «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿77﴾ حالا اين درخت را شما تحليل كرديد، چيزي براي درخت مي‌ماند كه از آن جهت وجه الله نباشد؟‌ آن ريشه‌اش آن تنه‌اش آن شاخه‌اش آن ميوه‌اش آن پوستش آن گوشتش آن ظاهرش آن باطنش . جايي را شما جستجو مي‌كنيد در اين درخت بعد از تحليل كه از آن جهت وجه الله نباشد و نباشد؟ خب چي براي درخت ماند‌؟‌ اگر خدا كسي را به غير خود واگذار كرد يعني به هيچ. لذا هيچ ناصري براي انسان نخواهد بود. نه اينكه غير خدا، غير وجه خدا هستند و كار از آنها ساخته نيست. اين تعبير ديگري از آن است كه انسان را بي سرپرست گذاشت. نه اينكه غير خدا يك موجودي هست منتها كار از او ساخته نيست يا كم كار مي‌كند. اگر مسألهٴ «فاينما تولوا فثم وجه الله»﴿78﴾ است هر چه شما تحليل مي‌كنيد مي‌بيند اگر شيء است آيتي از آيات خداوند سبحان است آيت هم كه ممكن نيست بدون ذي الآيه كار انجام بدهد. اگر در اين دعا‌ها مي‌خوانيم:‌ «لا تكلني الي غيرك» يعني ما را نگذار. نه اينكه غيري هست و كاري از او ساخته است منتها ما نمي‌خواهيم او كار بكند. غيري در كار نيست. پس آنچه كه در پايان سورهٴ هود آمده و در آيهٴ‌ 102 سورهٴ انعام هم آمده بيان چند اسم از اسماي حسناي خداي سبحان است تا حد وسط قرار بگيرند براي منحصراً‌ و و استعانت منحصراً‌ منتها در سورهٴ هود و سورهٴ انعام سخن از توكل است كه تقريباً با مسألهٴ‌ استعانتي كه در آيهٴ سورهٴ فاتحة الكتاب است محل بحث است يك تناسبي دارند