https://eitaa.com/Allaiii
همسایه جان ۲۹۰ تاییتون مبارک انشاءالله در امارهای بالاتر ببینیمتون💖
هدایت شده از - رایحـہ دلتنگے -
همسایه ها و غیر همسایه ها:)
میشه ۵ تا بامرام ، امام حسینی بفرستید پیش ما؟!
#فور_مرامی
هرکی اومد دمش حسینی 🕊🤝
هدایت شده از - رایحـہ دلتنگے -
هدایت شده از - رایحـہ دلتنگے -
امروز بودم حرم:)
به یاد تمام شما اعضای گلم بودم!🥲🤝
به ویژه کانال های:
بصیرت عمار وار ، نغمه، اشک شوق ، بین الحرمین ، ندای اسلام ، دخترونه ، ریحون ، آسمان ولایت ، عاشقانه حسین ، ملجا ، کوله بار عشق
اگر بصیرت نباشد ،
همان ایمان ممکن است
انسان را به بیراهه بکشاند !
هدایت شده از |°✿مَجنُـونالحُـسِین؏✿°|
بهزودیدرمناظرات:😔🤣
#طنز
┏⊰❥✾✿⊱━━━━━━━━━━┓
@Majnon_al_hossein_313
┗━━━━━━━━━━⊰❥✾✿⊱┛
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
•
•
😂بازم خداروشکر صداوسیما میزگرد نظامی برگزار نمیکنه وگرنه کارشناس های آقای پزشکیان وسط برنامه انتحاری میزدن!!!
#انتخابات
#پزشکیان
『 @jahadesolimanie 』
◉✧بَــصیرَت؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
🎻 رمان نرگس و لاله 🎻 #پارت_22 لاله از خجالت سرش پایین بود و توانایی دیدن ناراحتی مامانش را نداشت ،
🔮 رمان نرگس و لاله 🔮
#پارت_23
هر چند که مامان لاله نفس راحتی کشید ، ولی همچنان از دست لاله عصبانی بود و با اخم به او نگاه میکرد .!
از آن لحظه به بعد هر خانمی زخم زبانی به مامان لاله میزد او می گفت : انتخاب خودش بوده . اگه سوالی دارید از خودش بپرسید🥲
هم سن و سال های لاله دورش را گرفتند. اول کلی به او خندیدند و مسخره اش کردند و مثل مادرهای شان زخم زبان زدند . لاله سکوت کرده بود بعد همه در حالی که به لاله میخندیدند از کنار لاله رفتند👩🦯👩🦯👩🦯
تازه حاضر هم نمی شدند که لاله کنارشان بنشیند یا با آن ها بازی کند.
لاله اولش ناراحت شد😢 اما یادش آمد که اولین بار وقتی نرگس را دید خودش هم همین رفتار را با او داشته 😯 پس شرمنده شد😓
رفتار پر از مهربانی نرگس یادش می آمد ، صبر و حوصله ی نرگس و خوش اخلاقی اش که باعث شد الان لاله مثل نرگس باحجاب باشد 🧕🏻
لاله فکر کرد وقتی نرگس تونست روی من تاثیری داشته باشه شاید من هم بتونم روی دوستام چنین تاثیری داشته باشم ، حتی اگه موفق هم نشم خوبیشم اینه که حداقل به خاطر خوشحالی خدا سعی خودم رو کردم💪🏻😉
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان ⛱ نرگس و لاله ⛱ به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
💜 رمان نرگس و لاله 💜
#پارت_24
پس ناراحتی را کنار گذاشت ، یک نفس عمیق کشید و به طرف بچه های هم سن و سالش رفت🚶♀
از آنها پرسید: چرا از من دوری میکنید؟😕 من که همون لاله همیشگی هستم.
بچه ها گفتند : نه خیرم ، تو عوض شدی😒 قبلا که این شکلی نبودی!
لاله گفت : نه من همون لاله همیشگی هستم ، هم بلدم شعر بخونم هم بدوم ، حرف بزنم بازی کنم🦚اگه باور نمیکنید خب بیایید امتحان کنیم ، مثل همیشه باهم حرف بزنیم و بازی کنیم😉
_بچه ها : آخه قبلا که چادر نداشتی ، چطوری میخوای بدوی ؟ چه جوری میخوای بازی کنی؟
+ لاله : چادر من که خیلی راحته . اگه باور نمیکنید خودتون سر کنید و امتحان کنید😊
بچه ها به هم نگاه کردند👀 بدشان نمی آمد امتحان کنند ؛ چون آن ها هم مثل لاله با چادر آشنایی نداشتند ؛ پس پیشنهاد لاله را قبول کردند😃
❤️(البته چون مجلس مختلط بود و در سالن محل مهمانی خانم ها و آقایان حضور داشتند لاله و دوستانش گوشه ای ایستاده بودند که در محل دید آقایان نبود ؛ چون لاله نمیخواست دیگر در حضور مرد نامحرم بدون چادر باشد .)❤️
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🌅 نرگس و لاله 🌅 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
🥳 رمان نرگس و لاله 🥳
#پارت_25
بچه ها یکی یکی با هیجان چادر لاله را سرشان می کردند و به خودشان نگاه می کردند ، میچرخیدند و می دویدند و خودشان را به همدیگر نشان میدادند🧚♀
آن ها هم حس جدیدی را تجربه می کردند . لاله با افتخار سرش را بالا گرفته بود و هر چه درباره ی چادر و حجاب از نرگس و مادرش یاد گرفته بود برای بچه ها می گفت✍🗣
بچه ها وقتی متوجه اطلاعات لاله درباره ی چادر شدند شروع کردند به کلی سوال پرسیدن🤗
لاله هم با حوصله و خوشحالی یکی یکی سوال ها را جواب می داد 🥳
هر کدام از بچه ها وقتی چادر را سر می کردند بعد از کمی چرخ خوردن و بازی پیش مادرهایشان می رفتند و از آنها میخواستند برای شان چادر بخرد💵
مادر ها وقتی دیدند دختران شان دور لاله جمع شدند و از حجاب به خصوص چادر لاله ، خوش شان آمده بود نگران شدند و به سراغ لاله رفتند 🏃♀🏃♀
لاله را دوره کردند و هر کدام چادر ، روسری یا تیپ و قیافه لاله را مسخره میکردند...🤭
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان ♥️ نرگس و لاله ♥️ به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این بار دروغ پزشکیان توسط دخترش افشا شد!
🔹وقتی خدا بخواد کسی رو رسوا کنه، توسط نزدیکترین کسانش این کار رو میکنه
🔴 بداخلاقی با خانواده و فشار قبر
✍ امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر بدن سعد بن معاذ نماز میت میخواند، نود هزار فرشته به نمازش حاضر شدند که حضرت جبرئیل هم میان آنها بود.
🌱 بعد از نماز ، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل سوال کرد ، به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید و بر بدن او نماز خواندید؟ جبرئیل عرض کرد: بخاطر آنکه سعد در همه حالات چه در راه رفتن و نشستن و خوابیدن و ایستادن، و چه در حالت سواره یا پیاده، دائما سوره #قل_هو_الله احد را تلاوت میکرد، بخاطر همین کار او، خدای متعال به ما فرمود در تشییع او شرکت کرده و بر بدنش نماز بخوانیم. سپس مادر سعد بن معاذ بلند صدا زد: ای سعد! بهشت گوارای تو باد.
🍂 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : چطور این حرف را میزنی درحالیکه هم اکنون سعد بن معاذ فشار قبر دارد.مادر سعد گفت :چرا؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :چون سعد در خانه با خانواده اش بداخلاق بود.
📚 ارشادالقلوب ج١ص١٩٤
#حدیث
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
💠مکروهات مسجد
💬گاهی دیده میشود مردم در مسجد به استراحت میپردازند یا با صدای بلند یکدیگر را صدا میزنند یا به خرید و فروش یا صحبت از امور دنیایی مشغول هستند و...؛ درحالیکه نمیدانند کلیه این امور در مسجد، مکروه است.
💠 این کارها درباره مسجد مکروه است:
🔹 خرید و فروش در مسجد
🔹 سخن گفتن از امور دنیا در مسجد
🔹 خوابیدن در مسجد مگر در حال ناچاری
🔹 فریادزدن در مسجد و صدا را بلند کردن، مگر برای اذان
🔹 عبور از مسجد، به عنوان محل عبور، بدون آنکه در آنجا نماز بخواند
🔹 انداختن آب دهان و بینی در مسجد ( اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است )
🔹 رفتن به مسجد برای کسی که سیر یا پیاز خورده و بوی دهانش مردم را آزار میدهد.
📚 احکام مسجد، ص۵٧
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
✍ هر چه خواستند علیه او گفتند.
هر تهمتی که توانستند زدند و هر دروغی که توانستند گفتند .
مدرک و علم و سابقهاش رو خط خطی کردند.
یه بار وسط برنامه زنده قهر نکرد ، عصبانی نشد ، میکروفون پرت نکرد.
آخر هم گفت:
«اگر مشکلات مردم با تهمت به من حل میشه، عیبی نداره تهمت بزنید.»
روحت شاد #شهید_جمهور...🌷💔
#انتخابات
🌟 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
#تلنگر
✍وقتی داریمیبینی
توی معنویات بیذوقی
و حس وحالش رو نداری
دستو پا بزن از
اون حالت در بیای؛
#صلوات بفرس،
#استغفارڪن
و اِلا یواش یواش شیـطان شما رو با
خودش میبره ! ❤️🩹
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#امام_زمان
#تلنگر
فرق ندارد گودال کوچکی باشی ؛
یا دریایی بزرگ ؛
زلال که باشی ؛ آسمان در تو پیداست...🌊
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#امام_زمان
⚠ در قیامت كسی نمیتواند بخوابد
▫️آیة الله جوادی آملی در توضیح آیه شریفه
فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ (نازعات ۱۴) نکته زیبایی فرمودند:
📖 به تعبير قرآن كريم، يكی از القاب صحنه قيامت «ساهرة» است. "ارض ساهرة" به آن بيابانها و زمینهایی میگويند كه در اثر شدت ترس، كسی خوابش نميبرد،😔❌
👈️چون «سَهَر» يعنی بيداری.❗️
آنهایی كه پنجاه هزار سال معطلند خوابشان نمی برد؛⚠️
⁉️مگر غم میگذارد انسان بخوابد؟!..
مگر انسان متوحش خوابش میبرد؟!
پنجاه هزار سال ناچار است بيداری بكشد!
🍃🌺اما برای مؤمنواقعی اين پنجاههزار سال به اندازه يك نمازواجب است.😌
🌹حضرت فرمود:
«و الذي نفس محمّد بيده» اين روز طولانی برای مؤمن كوتاهتر از نماز واجب است. يكنمازچهارركعتی مگر چقدر وقت ميخواهد؟⁉️
👌 ️آنكه حسابش پاك است خدا با او به عنوان سَرِيعُ الحِساب رفتار مي كند.😍
✍آیت الله جوادی آملی
🌟 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
همه رو بسپار حتّی خودتو!
بچهها داشتن صبح اول وقت میرفتن مدرسه؛ توی دلم گفتم:
🤲 «خدایا! اینا دارن میرن مدرسه، من که بین راه و توی مدرسه کنارشون نیستم، میسپارمشون به خودت؛ خودت مراقبشون باش!»⚠️⚠️
🔰😢یهو به دلم افتاد که: «مگه وقتی کنارشون هستی تو مراقبشون هستی؟! اون موقع هم محافظ اصلی خداست! اون موقع هم تو هیچکاره هستی! تو خودتم یاز به مراقبت داری!»
🥺 استغفار کردم و گفتم:
«خدایا! غلط کردم! اشتباه کردم! همه کاره خودتی! اون وقتم که بچها پیش من هستن، خودت نگهدارشون هستی، حواست به خودِ منم باشه!»
⛔️بله رفقا! تا وقتی فکر کنیم ما کارهای هستیم، خداوند نمیاد وسط؛ هر وقت فهمیدیم که همه کاره خداست و تا اون نخاد ما حتّی روی پاهامون هم نمی تونیم وایسیم، اون وقته که زندگیمون یه جور دیگه میشه!
⚠️این یه جلوه از معنای این ذکر شریفه: «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلّا باللّه» (همه تواناییها فقط از ناحیه خداست).
📚مولا علی (علیه السلام) فرمودن:
❌زیاد بگین: (لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ) و اونو به بچههای کوچیکتون هم یاد بدین!
🌻اینقدر این ذکر باید توی زندگی ما تکرار بشه تا در عین حال که وظیفه داریم همه اقدامات لازم رو بکنیم، بفهمیم که همه کاره خداست! ضمناً خوندن این ذکر شریف، روزی صد بار صبح و صد بار شب، به نیت رفع مشکلات و گرفتاری ها خیلی مفیده.
🔋منبع روایت: دعائم الإسلام، ج2، ص: 352
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#امام_زمان
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
❌گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از؛
1⃣بدى نيّت:
شامل نیت های غیرالهی و شوم.
2⃣بد ذاتى:
یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد.
3⃣نفاق:
یعنی با مردم دوروئی داشته باشد.
4⃣یقین نداشتن به اجابت دعا:
باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا
حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت
برآورده می شود.
5⃣به تأخير انداختن نمازهاى واجب
6⃣تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه
7⃣بدزبانى و ناسزا گفتن
📚بحارالأنوار
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#امام_زمان
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
هدایت شده از مَعارِج .
یه «مرد حسابی داشتی زندگیتو می کردی، نونت نبود؟ آب نبود ؟ چیت کم بود؟ با همون نمایندگی حال میکردی، رئیس جمهوریت واسه چی بود؟» خاصی تو چشماشه😂
تفکر نقاد
@Maarej_255
◉✧بَــصیرَت؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
🥳 رمان نرگس و لاله 🥳 #پارت_25 بچه ها یکی یکی با هیجان چادر لاله را سرشان می کردند و به خودشان نگاه
💜 رمان نرگس و لاله 💜
#پارت_26
هر چند که لاله خیلی ناراحت بود ، ولی سعی میکرد بی ادبی نکند . چون میدانست خدا با ادب ها را دوس دارد😍
مامان لاله از دور داشت صحنه دوره شدن دخترش را می دید . 👀
در ابتدا می خواست جلو برود و دخترش را نجات بدهد ، اما بعد به خودش گفت : بزار کمی اذیت بشه تا از این ریخت زده بشه و چادر رو کنار بزاره🤔
مامان ها هر کدام با طعنه و عصبانیت خطاب به لاله چیزی گفتند : یکی میگفت بی کلاس ، یکی میگفت عقب مونده ، دیگری میگفت : دخترم آدم خوبه پیشرفت کنه نه پسرفت ! یکی دیگر می گفت : نگاش کن توروخدا ، ببین قیافه اش رو ، انگار یه پیرزن 80 ، 90 ساله است ، انگار دختر یه مرد تعصبیه😏
با گفتن این حرف همه خانم ها زدن زیر خنده🥲 و با تمسخر گفتند : آخه بچه بابات مال این حرفاست یا مامانت ؟ نگاهی به تیپ بابا و مامانت بکن . دوباره همه شان زدند زیر خنده...
_ نگاش کن ، نگاش کن چه افتخاری هم به خودش میکنه . آخه به عقب برگشتن و امل بودن این همه افتخار داره؟🙄
لاله که تا آن لحظه سکوت کرده بود با ادب و احترام به آن خانم رو کرد و گفت : خاله جون حجاب عقب افتادگی و بی کلاسی و امل بازی نیست.
من و دوستم نرگس امتحانات نیم فصل اول مدرسه مون رو با موفقیت تموم کردیم .🥰 هر دومون هم داریم برای مسابقه علمی تلاش میکنیم💪🏻 هر دوتامون هم حجاب داریم🧕🏻 اصلا با حجاب بودن چه ربطی به درس خوندن داره؟؟؟؟
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🫐 نرگس و لاله 🫐 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
🍓 رمان نرگس و لاله🍓
#پارت_27
خانم ها خندیدند و گفتند : حالا با التماس مامانش و پول باباش یه ترم نمره ی خوب آورده فکر کرده ماری کوریه .😏
مامان ها دست بچه هایشان را گرفتند و گفتند : تا وقتی لاله بخواد این شکلی باشه حق ندارید حتی باهاش حرف بزنید چه برسه به بازی .
بچه ها لاله را دوست داشتند و به همین خاطر به مامان ها اعتراض کردند🗣یکی از مادرها به دخترش گفت : اگه به حرفم گوش نکنی از پول تو جیبی خبری نیست !
آن یکی مامان به دخترش گفت : اون لباس عروس رو که دوست داشتی برات نمیگیرم☝️
خلاصه مادرها با تهدید بچه هایشان را از کنار لاله بردند ...
لاله بغض کرده بود و تنها یک گوشه از سالن روی یک صندلی نشست👩🦼تمام مدت مهمانی بچه ها را میدید که باهم میگفتند و میخندیدند و بازی میکردند ، لاله دلش آب شده بود ، او هم دوست داشت با دوستانش حرف بزند و بازی کند ؛ اما اجازه نداشت🤧
یک لحظه خواست حجابش را کنار بگذارد پیش بچه ها برود این جوری هم مجبور نبود تنها یک گوشه بنشیند و هم میتوانست با بچه ها حسابی خوش بگذراند😇 ضمنا آخر شب هم وقتی به خانه می رفتند بابا و مامانش دعوایش نمیکردند😃 اما درست لحظه ای که میخواست که این کار را انجام دهد صدای خانمی را از پشت سرش شنید که میگفت...
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🦄 نرگس و لاله 🦄 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
💜 رمان نرگس و لاله 💜
#پارت_28
صدای خانمی را شنید که میگفت : دختر گلم ، ماه آسمون ، چرا تنها نشستی؟🌚
لاله به پشت سر نگاه کرد . صدای یکی از پیش خدمت ها بود که با لبخند به لاله نگاه کرد🤤🌷
لاله وقتی لباس کار آن خانم را دید متوجه شغلش شد و خوشش نیامد با او حرف بزند ؛ آخر پیش خودش فکر میکرد که چون وضعیت مالیشان خوب است پس از بقیه آدمها بهتر است و در شان خودش نمی دید که با یک آدم فقیر هم کلام بشود ؛ 🍃
به همین دلیل پاسخی به سوال خانم پیش خدمت نداد . اما آن خانم با همان لحن مهربان ادامه داد و گفت : خانوم خونما ، تو امروز به من درس بزرگی دادی😉
از لحاظ سن و سال خیلی از من کوچیک تری ؛ اما مثل یه معلم خوب به من درس زندگی دادی😍👏
آهی کشید و گفت : اگه بچه من هم زنده بود شاید الان هم سن تو بود🥺
لاله از حرف های خانم پیش خدمت تعجب کرده بود🤔
با خودش گفت: .....
ادامه دارد ...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🍋 نرگس و لاله 🍋 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr