eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهترین کادو تولد که شهادت است نصیبش شد تولد ۴۵/۱۰/۱۱ شهادت ۷۵/۱۰/۱۱ زمینی و شدن و بهتر از آن آسمانی شدنت مبارک سید جان
بصیـــــــــرت
#شهید_جانباز_سید_مجتبی_علمدار مداح دلسوخته اهل بیت که روز تولد و شهادتش یکی شد و در روز تولدش بهتر
🌹شهیدی که بعد از شهادت برای امام حسین(ع) مداحی می کند و فرمود:هر مشکلی بانام زهرا(س) رفع می شود🌹 یکی از همرزمان شهید می گفت: یک شب آقا سید با پیراهن مشکی به خوابم آمد. گفتم: سید چرا مشکی پوشیدی؟؟ گفت: محرم نزدیک است تمام شهدا جمع هستند حضرت امام گفته که باید برای امام حسین(ع) مداحی کنیم... خیلی با او درد و دل کردم گفتم: سید مارا ول کردی و تنها گذاشتی دستت دیگر بر سر ما نیست... گفت: چرا این حرف را میزنی؟ من لحظه به لحظه با شما هستم و دستم روی سر شماست... گفت: هر چی مشکل در این دنیا دارید و هر غم و غصه ای دارید فقط با نام مبارک مادر من رفع می شود... درد داری و حاجت می خواهی؟ عاشورا بخوان عاشورا شما را درمان می دهد و کمک می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.....
هدایت شده از چالش #سین
قابل توجه دوستان فقط امروز فرصت هست که شما دلنوشته،عکس دوست شهید،دوبیتی در وصف حضرت زینب س را برای شرکت در چالش به ادمین های مربوط ارسال کنید اما زمان باقیمانده تا اتمام چالش(7روز)است،که میشود روز شهادت حضرت فاطمه س 🔻🔻🔻🔻🔻 تمام سعی مدیران هر دو کانال رضایت شما و از اون مهمتر ثبت یک خاطره خوب از مشارکت در یک جمع دوستانه و صمیمی می باشد،ان شاءالله . موفق باشید سریع عضو بشید😍😍 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 @chaleshmoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جا دارد در روز (س)اسوه صبر و مقاومت و ایستادگی یادی کنیم از شهدای مدافع حرم و وجانبازان مدافع حرم
و در سحرگاه یازدهم دی سال ۱۳۶۳ در مسیر عزیمت به مقر خود در سپاه بوکان، توسط منافقین به رسیدند. بعید است در این محله قدیمی کسی این سه رفیق را نشناسد، سه رفیقی که نقاط مشترک فراوانی با یکدیگر داشتند تا اینکه آخرین و بزرگترین وجه اشتراکشان شهادت شد.
بصیـــــــــرت
#شهید_حسن_خراسانی #شهید_موسی_مقاری و #شهید_علی_ناسوتی در سحرگاه یازدهم دی سال ۱۳۶۳ در مسیر عزیمت به
آبروی امروزمان همان خون به ناحق روی برف‌ها ریخته امثال این سه رفیق است، پس حفظ و باورش کرده و بارورش کنیم تا در فردای قیامت مشمول شفاعت خیل شهیدان قرار گیریم. بی شک حسن ۲۱ ساله، موسای ۱۹ ساله و علی ۱۸ ساله و ۲۰۰ هزار شهید دیگر که هر کدامشان با صفای باطنی و خلوص نیت خود، مدافع میهن و امنیت ایران سربلند شدند، آرزو و آمال فراوان و بسیاری داشتند، ولی همه آن‌ها را فدای امنیت مردمی کردند که مسئولان امروزی باید برای رفاه و آسایش آنان، غایت اهتمام و مساعی اندیشمندانه خود را به کار بندند.
‍ 🍃🌺🍃 #شهیده_مرضیه_شیروانی روز 26 دی ماه 1360، داوطلب می شود تا تنی چند از مجروحان دفاع مقدّس را که به مقصد دزفول اعزام می کنند همراهی کند. او با وقوف و آگاهی از این که جاده زیر آتش مستقیم دشمن است و هر لحظه امکان دارد ، حادثه ای به وقوع بپیوندد قبل از عزیمت ، غسل شهادت را به جا می آورد و آنگاه رهسپار سفر می شود، تا وظیفه ی خطیر خود را به انجام رساند. باران گلوله و آتش هم چنان ادامه دارد؛ شهیده چون پروانه برگرد جمع مجروحان می گردد . او آرام و قرار ندارد و قامت سفید پوش او در آفتاب می درخشید. ناگهان خمپاره ای درکنار آمبولانس آنها منفجر می شود و خون گرم مرضیّه ، بر سپیدی جامه، جاری می شود . #اولین_پرستار_شهید #روز_پرستار برهمه پرستاران دلسوز شهدای پرستار مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_هشت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 9⃣4⃣ حسین آقایڪ دستش راپشت دست دیگرش میزندوروی مبل مقابلت مینشیند.سرش راتڪان میدهدو درحالیڪ پای چپش ازاسترس میلرزدنگاهش رابه من میدوزد _ بابا؟...توقبول ڪردی❓ سڪوت میڪنم،لب میگزم وســـرم راپایین میندازم _ دخترم؟...ازت سوال ڪردم! توجدن قبول ڪردی❓ توگلویت راصاف میڪنی ودرادامه سوال پدرت ازمن میپرسی _ ریحـــان؟..بگوڪ مشڪلی نداری! دسته ای ازموهای تیره رنگم ڪ جلوی صورتم ریخته است راپشت گوش میدهم وآهسته جواب میدهم _ بله!... حسین اقا دستش رادرهواتڪان میدهد _ بله چیه بابا؟واضح جواب بده دختر! سرم رابالا میگیرم ودرحالیڪه نگاهم راازنگاه پرنفوذ پدرت میدزدم جواب میدهم _ یعنی...بله! قبـــــول ڪردم ڪ علی بره! این حرف من آتشی بودبه جان زهـــــراخانوم تاي ڪدفعه ازجابپرد،ازلبه پنجره روبه حیاط بلندشودو وسط هال بیاید. _ میبینی اقاحسین؟...میبینی!!عروسمـــــون قبول ڪرده! رومیڪندبه سمت قبله ودستهایش را باحالی رنجیده بالامی آورد _ ای خـــــدا من چه گناهی ڪردم اخه! ...ببین بچه دسته گلم حرف ازچی میزنه...😔 علےاصغرڪ تاالان فقط محوبحث مابوددرحالیڪ تمام وجودش سوال شده میپرسد. _ ماماداداچ علی ڪوجا میره؟ پدرت باصدای تقریبا بلندمیگوید _ اا ... بسه خانوم! چراشلوغش میڪنی؟؟...هنوزڪ این وسط صاف صاف واساده... وبعدبه علی اصغر نگاه میڪندوادامه میدهد _هیچ جا باباجون هیچ جا... مـــــادرت هم مابقی حرفش رامیخوردو فقط به اشڪهایش😭 اجازه میدهدتا صورت گردوسفیدش راترڪنند احساس میڪنم من مقصرتمام این ناراحتی ها هستم گرچه دل خودم هنوز به رفتنت راه نمیدهد...ولی زبانم مدام و پیاپی تورا تشـــــویق میڪندڪ برو! توروی زمین روبروی مبلی ڪهپ پدرت روی آن نشسته مینشینی _ پدرمن!ي جواب ساده ڪ اینقدر بحث وناراحتی نداره من فقط خواستم اطلاع بدم ڪ میخوام برم.همه ڪارامم ڪردم و زنمم رضایــــت ڪامل داره... حسین اقا اخم میڪندوبین حرفت میپرد😠 _چی چی میبری و میدوزی شازده؟ ڪجا میرم میرم؟..مگه دخترمردم ڪشڪ؟...اون هیچی مگه جنگ بچه بازیه!...من چه میدونستم بعداز ازدواج زنت ازتومشتــــاق ترمیشه... توحق نداری بری تامنم رضایت ندم پاتو از دراین خونه بیرون نمیزاری بلندمیشود برودڪ توهم پشت سرش بلندمیشوی ودستش رامیگیری _ قربـــــونت برم خودت گفتی زن بگیر برو!...بیا این زن!"وبمن اشاره میڪند"👈 چرا آخه میزنی زیرحرفات باباجون دستش راازدستت بیرون میڪشد _میدونی چیه علی؟ اصن حرفمو الان پس میگیرم..چیزی میتونی بگی؟... این دخترهم عقلشوداده دست تو! ي ذره بفڪردل زنــــت باش همین ڪ گفتم حق نَ داری!! سمت راهرو میرودڪ دیدن چشمهای پرازبغض😢 توصبـــــرم راتمام میڪند.یڪدفعه بلندمیگویم _ باباحسین!؟شماڪ خودت جانبـــــازی...چرااین حرفومیزنی؟... یڪ لحظه میایستد،انگارچیزی دروجودش زنده شد.بعدازچندثانیه دوباره به سمت راهرو میرود... ♻️ ... 💘
4_5938445598490362349.mp3
2.29M
❖✨﷽✨❖ درد و دلِ🌷 🌷 با چقدر سخت است حال عاشقی ڪہ نمی داند محبوبش نیز هـوای او را دارد یا نه ولادت: ۱۱ دی ۱۳۴۵ : ۱۱ دی ۱۳۷۵ 🌹 🥀به یاد جانباز شهید سید مجتبی علمدار اگر حال وهوای دلتون شهدایی شد ما رو هم دعا کنید🙏
بالاخره این عڪس هم ڪامل شد 💔 عڪسِ یادگاری، برای روزهـای بی‌لبخند ما 😔 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم بہ سورهٔ فرقان ظهور مےخواهیم بہ آیہ آیہ‌ے قـــرآن، ظهور مےخواهیم ڪنارٺ اے گل نرگس جهان ما زیباسٺ بس اسٺ این غم و هجران، ظهور مےخواهیم 🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بر خیز و ببین صحنه ایثار بر خیز و ببین نخل گهر بار شهید🌷 گر فکر کنی شهید رفت از برِما کوته نظری، مُرده مپندار🚫شهید http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
خلاصه گزارش عملیات : ▫️نام عملیات : محمد رسول الله ▫️زمان : 12/10/1360 ▫️مدت : 2 روز ▫️مكان : منطقه عمومی شهرهای بیاره و طویله عراق در غرب شهر نوسود ایران ▫️رمز عملیات : لااله الا الله محمد رسول الله ▫️تلفات دشمن : 800 نفر كشته ، زخمی و اسیر ▫️ارگان های عمل كننده : سپاه و ارتش ▫️اهداف عملیات : پس زدن قوای عراق و ضد انقلاب از شهر پاوه و جنوب مریوان به پشت مرز بین المللی @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#عملیات_شناسی خلاصه گزارش عملیات : ▫️نام عملیات : محمد رسول الله ▫️زمان : 12/10/1360 ▫️مدت : 2 ر
🔰 «محمد رسول الله (ص)» در روز ۱۲ دی ماه سال ۶۰ با رمز و ذکر «لا اله الا الله، محمد رسول الله (ص)» در مناطق عملیاتی «مریوان»، «نوسود» و «پاوه» و در ارتفاعات مرزی معروف به «تخت اورامانات» آغاز شد. انسداد دالان‌های ورودی عناصر ضدانقلاب، پاکسازی و تامین امنیت شهرهای مرزی در منطقه اورامانات، تصرف چندین ارتفاع و روستای منطقه و تصرف شهر «طویله» عراق از اهداف این عملیات بود. 🔰در این عملیات رزمندگان از دو محور مریوان و پاوه وارد عمل شدند و با آزادسازی بخشی از ارتفاعات منطقه در محدوده بین نوسود و مریوان و نیز انهدام دشمن، شهر طویله عراق و چند روستا را به تصرف درآوردند. محور مریوان به فرماندهی « »، ماموریت داشت تا ضمن آزادسازی ارتفاعات «شنگادور»، «توالی»(پنج قله)، دره تاریک، جانبازان و «ملقه پشقله»، شهر طویله را تصرف و تامین کند. 🔰محور پاوه نیز به فرماندهی « »، مأموریت پاکسازی شهر نوسود، ارتفاعات کل هرات، سرنی، «شوشمی» و تعدادی از روستاهای منطقه از وجود دشمن و عناصر ضدانقلاب و نیروهای عراقی و ورود به شهر طویله را بر عهده داشت. @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
❇#تقویم_ابراهیم✔ ✍ #امروز 🌹 #چهارشنبه ، مورخ👇 یازدهم(۱۱)، دی(۱۰)، نود و هشت(۹۸)؛ می‌باشد. مصادف با:
❇#تقویم_ابراهیم✔ ✍ #امروز 🌹 #پنج‌شنبه ، مورخ👇 دوازدهم(۱۲)، دی(۱۰)، نود و هشت(۹۸)؛ می‌باشد. مصادف با: ۶جمادی‌الاولی۱۴۴۱ ۲ژانویه۲۰۱۹ 🔸️ذکر امروز: #لا_اله_الا_الله_الملک_الحق_المبین 🔹️حدیث امروز: رستگار نمی‌شوند که خشنودی مخلوق را در مقابل غضب خالق خریدند. #امام_حسین(ع) 🔸️رویداد‌های امروز: تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران روز جهانی معلولین 🔴۷روز تا شهادت حضرت زهرا(س) ۷۵روز 🔵۲۷روز تا شهادت حضرت زهرا(س) ۹۵روز @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
#خاطرات_شهدا #داستان_تفحص به قبرهایی که ردیفی کنده شده بود رسیدیم ،پیکر مطهر را روی زمین گذاشتند ؛و
مجموعه داستانهای تفحص شهدا (قسمت پنجم) داستان حدود یک ربع الی بیست دقیقه گذشته بود ؛ ناگهان تصویری در قاب چشمانم جای گرفت ! آن جوان برگشت با 10-15 نفر که همه با لباسی یک شکل ویک رنگ وچفیه به گردن به ما نزدیک می شدند! او دوباره تاکید می کند :ببینید ! این ها که من نقل می کنم را آقای عابدی که در قید حیات هستن ؛همه را شاهدند! می گفت : آدم اصلا ... (بغض می کند وادامه می دهد..) – "چطور بگم ؟! اصلا نمی شد خیره نگاهشون کرد ،چقدر زیبا بودند ... چقدر زیبا ... !" این گروه که به ما رسیدند ،من به آقای عابدی گفتم :" گویا این پانزده نفر گروه سرودند !!" آقای عابدی گفت:" حالا خوبه ، بذار بیان بهمون کمک کنن" مراسم تشییع شروع شد ۵ 🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
هدایت شده از چالش #سین
در روزهای باقیمانده تا شهادت حضرت فاطمه س میتوانید سین بنرهاتون رو افزایش دهید دیگه بنر نمیگیریم التماس دعا @chaleshmoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_نه
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 0⃣5⃣ بایڪ دست لیوان آب راسمتت میگیرم وبادست دیگر قرص رانزدیڪ دهانت می آورم. _ بیا بخور اینو علـــــی... دستم راڪنار میزنی وسرت رامیگردانی سمت پنجره باز روبه خیابان _ نه نمیخورم...سردرد من بااینا خوب نمیشه _ حالا تو بیا اینو بخور! دست راستت را بالا می آوری و جواب میدهی _ گفتم ڪه نه خانوم!...بزارهمونجا بمونه لیوان و قرص را روی میز تحریرت میگذارم و ڪنارت می ایستم نگاهت به تیر چراغ برق نیم سوز جلوی درخانه تان خیره مانده میدانم مسئله رفتن فڪرت رابشدت مشغول ڪرده😔 ڪافیست پدرت بگوید برو تاتو باسر به میدان جنگ بروی شب از نیمه گذشته وسڪوت تنها چیزیست ڪه ازڪل خانه بگوش میخورد لبه ی پنجره مینشینی یاد همان روز اولی میفتم ڪه همینجا نشسته بودی ومن ... بی اراده لبخنـــــدمیزنم.😄 من هنوز موفق نشده ام تاتورا ببوسم بوسه ای ڪه میدانم سرشاراز پاڪیست پراست از احساس محبت ... بوسه ای ڪه تنها باید روی پیشانی ات بنشیند سرم راڪج میڪنم،به دیوارمیگذارم و نگاهم رابه ریش تقریبا بلندت میدوزم قصد داری دیگر ڪوتاهشان نڪنی تا یک ڪم بیشتر بوی شهادت بگیری البته این تعبیر خودم است میخندم و از سررضایت چشمهایم را میبندم ڪه میپرسی _ چیه؟چرا میخندی ؟...😉 چشمهایم رانیمه بازمیڪنم وباز میبندم شایدحالتم بخاطراین است ڪه یڪدفعه شیـــــرینی بدخلقی های قبلت زیر دندانم رفت _ وا چی شده؟... موهایم را پشت شانه ام میریزم و روبرویت مینشینم.طرف دیگرلبه پنجره.نـــــگاهم میڪنی نگاهت میڪنم... نگاهت را میدزدی و لبخند میزنی قند دردلم آلاسڪا میشود😁 بی اختیار نیم خیز میشوم سمتت وبه صورتت فوت میڪنم. چندتار از موهایت روی پیشانی تڪان میخورد.میخندی وتوهم سمت صورتم فوت میڪنی. نفست رادوســـــت دارم...💖 خنده ات ناگهان محومیشود وغم به چهره ات مینشیند _ ریحــــانه...حلال ڪن منو! جامیخورم،عقب میروم ومیپرسم _ چی شد یهو؟ همانطورڪه باانگشتانت بازی میڪنی جواب میدهی _ تو دلت پره...حقم داری! ولی تاوقتی ڪه این تو...." دستت راروی سینه ات میگذاری درست روی قلبـــــت.." این توسنگینه...منم پام بسته اس... اگر تودلت روخالی ڪنی ... شڪ ندارم اول توثواب شـــــهادت رومیبری ازبس ڪه اذیت شدی تبســم تلخی میڪنم ودستم راروی زانوات میگذارم _ من خیلی وقته تو دلمو خالی ڪردم...خیلی وقته نفســـت را باصدا بیرون میدهی ، ازلبه پنجره بلندمیشوی وچندبار چند قدم به جلو و عقب برمیداری.اخر سر سمت من رو میڪنی و نزدیڪـــم میشوی. باتعجب نگاهت میڪنم. 😦دستت را بالا می آوری و باسرانگشتانت موهای سایه انداخته روی پیشانی ام راڪمی ڪنارمیزنی.خجـــــالت میڪشم و به پاهایت نگاه میڪنم. لحن آرام صدایت دلـــــم را میلرزاند _ چرا خجالت میڪشی؟ چیزی نمیگویم...منیڪه تاچندوقت پیش بدنبال این بودم ڪه ...حالا... خم میشوی سمت صورتم و به چشمهایم زل میزنی. با دودستت دوطرف صورتم را میگیری و لب هایت راروی پیشانی ام میگذاری...آهسته و عمیق!😘 شوڪه چند لحظه بی حرڪت می ایستم و بعددستهایم راروی دستانت میگذارم.صورتت را ڪه عقب میبری دلم را میڪشی.روی محاسنت ازاشــــڪ برق میزند باحالتی خاص التماس میڪنی _ حــــلال ڪن منو! ♻️ ... 💘 @khamenei_shohada
4_5940260630194815941.mp3
8.17M
❖✨﷽✨❖ #دلتنگ_کربلا 🌷 #پشنهاددانلود‌ #بسیارزیبا 🎙 #سیدرضانریمانی 🖌 نماز که میخونم 🔷 از‌دســ‌ت‌نـ‌دیــ‌د👌 #شب_زیارتی_ارباب ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯