بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_بیست_و_پنجم(ب) - ببخشید که بی اجازه وارد خونت شدیم. تو الان
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_بیست_و_ششم(الف)
✍گرمای عجیبی در سرم احساس میکردم.
دلم فریاد میخواست و یک سیلی محکم
نفسهایم تند و بی نظم شده بود،با صدایی خفه به سمتش هجوم بردم
- گورتو از خونه ی من گم کن بیرون عوضی😡
لبخندهایش پنجه میکشید بر صورتم.دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا برد.
- آروم،مودب باش دختر ایرانی
چقدر از این نسبت متنفر بودم.
فریاد کشیدم
- من ایرانی نیستم
با ابروهایی بالا رفته به عثمان نگاه کرد
- عه مگه نگفتی عاشق یه دختر ایرانی شدی🤚🏻😳✋🏻
عثمان دست پاچه و عصبی لیوان را روی اپن گذاشت و به سمت یان آمد
- ببند دهنتو،بیا بریم بیرون
و او را به سمت در هل داد.
دوست داشتم با دو دستم گلوی عثمان را فشار دهم.
او پست تر از چیزی بود که فکرش را میکردم
یان در حین خروج زورکی ایستاد
- سارا اگه اون زن در حد یه انسان برات مهمه ببرش ایران
راستی این کارتمه هر کمکی از دستم بر بیاد برات انجام میدم و کارت را روی میز گذاشت
این مرد واقعا دیوانه بود عثمان به ضرب از خانه بیرونش کرد
در را بست و به سمتم آمد
سرش پایین بود و صدایش ضعیف
- سارا من عذر...
عصبی بودم،آنقدر زیاد که ضربان قلبم را به بلندی و وضوح میشنیدم:
- گمشو بیرون
دیگر نمیخواستم ببینمش هیچ وقت
دستی به صورتش کشید و از خانه خارج شد
کلافه به سمت حمام رفتم.
آب سرد را باز کردم و با لباسهایم،در مسیر دوش ایستادم.
آنقدر آتش در جانم بود که این سرما به استخوانم نمیرسید سرگردان و عصبی به سمت اتاق مادر رفتم روی سجاده نشسته بود و زل زده به قاب عکس من و دانیال،چیزی زیر لب زمزمه میکرد رو به رویش نشستم.
هیچ وقت به مادری قبولش نداشتم اما یک انسان اره
من از ایران میترسیدم
ترسی آمیخته با نفرت
آن روانشناس دیوانه چه میگفت؟ایران کجای نقشه ی زندگیم بود؟اما دلم به حال این زن میسوخت.
زنی که تک فرزند والدینش بود و از ترس ناپدید شدن منو دانیال توسط شوهرش،نتوانست حتی در مجلسِ ترحیم پدرو مادرش شرکت کند.
یان راست میگفت،در حد یک انسان باید برایش دل میسوزاندم
خیره به چشمانش پرسیدم
- دوست داری بری ایران؟
حوضچه ی صورتش پر از اشک شد.این زن به چه چیزی در آن خاک دلبسته بود؟
پریشان و گیج از خانه بیرون زدم.
شب بود و تاریک
ادامه دارد ......
@khamenei_shohada
📸 آقایان با خودتان خلوت کنید!
امام خمینی(ره):
🔹شما فکر این ملت، فکر این زاغهنشینها، فکر این مردمی که همه چیزشان را دادند و شما را به مسند نشاندند، فکر آنها را بکنید. شب وقتی خلوت میکنید، فکر بکنید که من امروز که کار کردم برای خودم کردم یا برای مردم. امروز که صحبت میکنم برای خودم صحبت میکنم یا برای مصالح کشور. ۲۰شهریور ۱۳۵۹
ـــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
.
.
| شہآدت.. |🍃
بہ خون و تیر و ترڪش نیسٺ..!
آن روز کہ خُـدا را با همہ چیز🙃
و در همہ جا دیدیم و نشآن دادیم،
شہـید شدهایم..♥️
#صبحتون_شهدایی
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
نشون دادن تصویر #امام_خامنه ای
توی شبکه های ماهواره ای بین المللےممنوع است!چرا؟🤔
چون یک دخترآلمانےفقط با دیدن چهره آقا مسلمان شد😍❤️
جانم فدای #رهبری چنین پراقتدار
#رنگرخسارهخبرمیدهدازسردرون😌
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
⚘﷽⚘
تقدیم به مادران صبـــور شهدا:🌷
با قابِ عڪست دوستـی چند سالہ دارد
حجم دلتنگـی اش را فقط عڪس هــا میدانند....😔🌷
می گفت:اوایلی که شهیدشده بود همه می گفتند شهدا زنده اند اما معنی این حرف رو نمی فهمیدم...🌷
یه شب سر دلتنگی خیلی بهش گله کردم باهاش حرف می زدم که چطور🌷 مراقب منی؟ چطور زنده ای اما نیستی؟
با گریه خوابم برد دیدم عباس بال داره هر کجا که من می رفتم همراهم میومد گاهی میومد کنارم کارمو راه می انداخت و میرفت آسمون....🌷
از خواب پریدم و گفتم: "وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتاً بَل أَحياء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ" 🌷
شهادت: عملیات والفجر ۳، مهران
#پاسدارشهیدعباسزمانی🌷
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
😂 @mojezehkhandeh😂
#معجزه_خنده🤣
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 دلش نیامد به مادرش بگوید میخواهد شهید شود
🔹برادر #شهید_جلیل_خادمی از آخرین دیدار با او میگوید، شبی که حتی به مادرش هم نگفت دارد میرود، چون میخواست شهید شود ...
@khamenei_shohada
🌺اولین حضور او در میدان نبرد در شهر کرمانشاه بود که پس از مدتی حضور سر انجام به همراه صد نفر از رزمندگان در تاریخ 18/4/67 در عملیات غرور آفرین مرصاد عازم منطقه شد🍃
🌺 که از آن میان حنیف به عنوان بی سیم چی با تیر مستقیم دشمن شهید شیرین شهادت را نوشید . 🍃
🌺پیکر پاک این شهید عزیز در مزار شهدای منطقه امام زاده هاشم رشت به خاک سپرده شد.🍃
#شهید_حنیف_بهبودی
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌺اولین حضور او در میدان نبرد در شهر کرمانشاه بود که پس از مدتی حضور سر انجام به همراه صد نفر از رزمن
ـــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
#راوی_مادر_شهید
مادر شهید نقل می کند
« وقتی حنیف سر نماز می ایستاد بسیار گریه می کرد تا اینکه روزی متوجه گریستن بیش از حد حنیف شدم خود را به حیاط منزل رساندم
و دستانم را به طرف آسمان بلند کردم و گفتم خدایا فرزندم هر چه که می خواهد به وی عطا کن و وقتی که از خودش پرسیدم،
که پسرم از خدا چه می خواهی که اینقدر ناله می کنی شهید فرمودند مادر جان من از خداوند می خواهم که مرا به هدف والای خود برساند و آن هم #شهادت در راه خدا می باشد
وعاقبت شهادت نصیبش شد
#روحمان_با_یادش_شاد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
📖🕋📖
📖✨همراهان گرامی کانال ، ختم قرآن دسته جمعی هدیه به امام رضا علیه السلام، به مناسبت ماه ذی القعده ماه امام رضا ع در کانال برگزار میشود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن تا جمعه شب 3 / 5 / 99
✅ هدیه به امام رضا علیه السلام و برآورده شدن حاجات افرادی که
سهمی از تلاوت را انجام میدهند داشته
باشیم 🙏
💠رسول الله (ص) فرمودند:
ختم كننده قرآن گويى نبوت را در قلبش جاى داده است اگرچه به وى وحىنمى شود. اويكدعاىمستجاب داردودرختى در بهشتنصيبشمى گردد
بحار
كلينى ج 2
متقى ج1
مجلسى 1403
📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊
🌸تقاضا میشود تعداد جزء درخواستی خود را که تلاوت می نمایید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا در اولین فرصت شماره جزء خدمت شما اعلام گردد ودر حرم امام رضا علیه السلام ثبت شود🥀
⬇️⬇️⬇️⬇️به آیدی زیر پیام دهید جهت شرکت در ختم قران
🆔 @ZZ3362
#معرفی_شهدا
#شهید_عبدالامیر_شاکور
▪️نام پدر : عبدالرضا
▪️تاریخ تولد: 6-7-1345 شمسی
▪️محل تولد: اهواز
▪️ تاریخ شهادت :18-4-1367شمسی
▪️ محل شهادت : خرمشهر
▪️مزار :گلزار شهدا اهواز(خوزستان)
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهدا #شهید_عبدالامیر_شاکور ▪️نام پدر : عبدالرضا ▪️تاریخ تولد: 6-7-1345 شمسی ▪️محل
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
🍃🌺در دوران انقلاب با عکسهای رادیولوژی با مهارت خاصی شعارهای انقلابی را بر دیوارهای کوچه و خیابان می نوشت. پس از سالها که در مسجد علی بن موسی الرضا فعالیت داشت تا اینکه برای پاس شبانه پذیرفته شد و شب های متمادی پاس می داد . نماز شب خواندن یکی از اعمالی بود که هیچ وقت فراموش نمی کرد چه شب ها که از خواب پا می شدم و می دیدم مشغول نماز و راز و نیاز است .
🍃🌺در زمان جنگ تحمیلی به دلیل عشق به امام و ولایت و دفاع از مرز و بوم کشور اسلامی برای دفاع از اسلام سراچا شوق و شور بود که در سال سوم دبیرستان در ثلث دوم درس را رها کرد و گفت می خواهم به جبهه بروم برای من که می دیدم تمام سالهای درس و تحصیلش را با موفقیت طی می کند و حالا می خواهد درس را رها کند سخت بود هرچه مانعش شدم نپذیرفت و می گفت چطور من درس بخوانم در حالی که در جبهه به ما نیاز است .
🍃🌺 او به عنوان بسیجی به خرمشهر اعزام شد و متصدی مینی کاتیوشا شد 5 ماه گذشت به اهواز امد بر اثر گرمای شدید اهواز بیمار شد در بستر بیماری که امیدی به زنده ماندنش نبود گریه میکرد و می گفت چرا در جبهه این وضع برایش بیش نیامد ، چرا در رخت خواب باید بمیرم و از خدا لیاقت شهادت می خواست
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada