🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️
بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱
از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه #یا_اباالفضل_العباس بودم💔
همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما...
بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد.....
🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم...
فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️
راوی: مادر شهید مدافع.حرم
مصطفی صدرزاده🌷
#شهید_روز_تاسوعا
شادی روح این شهید صلوات✨
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی صلوات مخصوص امام رضا ( ع ) به مناسبت میلاد روزهای زیارتی امام رضا علیه السلام در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن تا آخر روز شنبه ، 28/ 4 / 99
❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، هدیه به امام رضا علیه السلام و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد صلوات مخصوص امام رضا علیه السلام را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار ثبت مجموعه یا ضامن آهو شود و جمع آن توسط متصدی آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت زیارت امام رضا (ع) و صلوات خاصه امام رضا(ع) در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
⬇️⬇️⬇️❣متن صلوات مخصوص امام رضا علیه السلام ❣
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ وَ قَائِما بِأَمْرِكَ وَ نَاصِرا لِدِينِكَ وَ شَاهِدا عَلَى عِبَادِكَ وَ كَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ .
⭕️ وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی رو دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم: برای من هم بگیر!
چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد!
گفتم: چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم. حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که بهش سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد...
پ_ن: یه زمانی همچین
نمایندههایی داشتیم تو مجلس که حتی حاضر نبودن یک حق کوچک از کسی ضایع کنن...
#شهید_دکترعبدالحمید_دیالمه
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی(ب) چشمانش حرف میزد،اما زبانش نه. گونه هایش پر شد از مرواری
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سی_و_یک
✍ نشستن در یک تاکسی زرد،آن هم در کشوری که کابوسِ حاکمیتش تیشه شد بر ریشه ی زندگیمان٬ناباورانه ترین ممکنِ دنیا بود.
بیچاره پدر که عمرش به مستی و سلامِ بی جوابِ هیلتری در دنیایِ سازمانی اش گذشت و نفهمید که خلق ایران در گیرودارِ روز مرگی فراموششان کرده اند.
خیابان ها هر چند پر از دست اندازهای ماشین افکن اما زیبا بود.
پر از هجوم زندگی،ریتمی از #هالیوود زدگی و سنت گرایی که در ظاهر عجیب مردم و صفِ غری
به نانوایی هایشان کاملا مشهود بود.
حکایتی از کلاغ و تلاش بی فرجام برای طاووس شدن...
چقدر تاسف داشت؛حال این مردم
در ترافیکی بی انتها.
زندانی شدیم،دلهره ای ملس به وجودم چنگ میزد.
پیرمرد راننده سری تکان داد:
- هی یادش بخیر این آدرستون خیلی از خاطرات گذشته رو برام زنده کرد.
چه روزایی بود،الانمو نبین،تو جوونی یه یَلی بودم واسه خودم.
اعلامیه میذاشتیم زیر لباسامو دِ برو که رفتیم.
مامورای ساواک خودشونو میکشتن هم به گرد پامم نمیرسیدن.
آه کشید٬بلند و پر حزن.
- داداشم واسه این انقلاب #شهید شد.
خیلی از رفیقام جون دادن زیر دست و پای اون ساواکی های از خدا بی خبر
به قول نوری گفتنی:
"ما برای آنکه ایران... خانه ی خوبان شود.. رنج دوران برده ایم"
اما آخرش از کل انقلاب سهممون شد همین یه ماشین و کرایه اش که نون زن و بچمونو باهاش میدیم.
اما بازم خدارو شکر راضیم امنیت باشه٬ما به نون خشکم راضی هستیم
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_یک ✍ نشستن در یک تاکسی زرد،آن هم در کشوری که کابوسِ حاکم
خدا.. خدا.. خدا.. که برا تمام زندگیم نقشه داشت و حالا از زبان این پیرمرد آتش میشد و سینه ام را میسوزاند.
باید عادت میکردم خدا وِرد زبان این جماعت ایرانی بود.
بالاخره بعد از ساعتها ترافیک سرسام آور اما پر از مردم شناسی به خانه رسیدیم.
چشمان مادر دو دو میزد،پیرمرد چمدانها را جلوی پایم گذاشت و آدرس خانه را با اسامی جدیدش روی تکه کاغذی نوشت و به دستم داد.
- اینو داشته باش که یه وقت به مشکل نخوری
راستی به ایرون هم خوشی اومدی باباجان😊
ان شاءلله کنگر بخوری و لنگر بندازی
اینجا یه تیکه نون بربریش می ارزه به کل فرنگستون و آدماش
چشمها و لبخنده کنج لبش زیادی مهربان بود٬درست مثل تمام مسلمانان ترسو
در کنار مادر رو به روی خانه ایستادم!
درش بزرگ بود و تیره رنگ.
کلید را به طرف در بردم اما نه،
این گشایش حق مادر بود.
کلید را به دستش دادم
در را باز کرد با صورتی خیس از اشک
و زبانی که قصد شکستنِ طلسمش نبود.
با باز شدن در٬عطری از گذشته بر مشامم خزید.
کهنگی در برگهای مرده ی زیر پایمان هویتشان را فریاد میزدند.
خانه ای عجیب درست شبیه همان فیلمهای ایرانی که گاه مادر در نبود پدر میدید
با حیاتی بزرگ و مدفون در برگهای چندین ساله که محصول درختان بلند و تنومند باغچه ی حاشیه نشینِ دیوارش بود.
و حوضی بزرگ که از علائم حیاتی اش آبی لجن بسته به چشم میخورد و خانه ای بزرگ که بی شباهت به محل تجمع ارواح نبود و میلی برای بازدید داخلش سراغت را نمیگرفت.
نمیدانستم حسم چیست؟نفرت یا علاقه؟
اما هر چه بود٬عقل،ماندن را تأیید نمیکرد...
پیرمرد کنار ماشینش ایستاده بود و با دستمالی قرمز رنگ شیشه هایش را تمیز میکرد
پیرمرد ایستاد
- میخواین برین هتل باباجان؟
با سر تایید کردم
مادر قصد دل کندن نداشت اما من هم قصدی برای ماندن نداشتم.
با گامهایی تند به سراغش رفتم دستش را کشیدم،تکان نمیخورد درست مانند کودکی لج باز کنار گوشش زمزمه کردم
- بیا بریم هتل
این خونه الان قابل سکونت نیست
مُسرانه سرجایش ایستاد.
کلافه شدم
- اگه بیای بریم هتل؛قول میدم خیلی زود کسی رو بیارم تا اینجا رو تمیز کنه،بعد میتونیم اینجا بمونیم.
انگار راضی شد و با قدمهایی سست به سمت ماشین رفت!
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
🌷امروز ۲۴ تیر سالروز تولد آیت الله سیدعلی خامنه ای است
🔹رهبر عزیزمون ۸۱ ساله شدند
ان شاء الله تا ظهور مولا زنده و سربلند باشند
#امام_خامنه_ای
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید زمین تولدت کی رخ داد؟
ما بین دوماهِ مختلف درگیریم
بهتر که نگویی و ندانیم اقا
هر ماه برایتان تولد گیریم.🌹❤
۱۳۱۸/۰۴/۲۴
#امام_خامنه_ای
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
📸 کشف پیکر مطهر چهار شهید دوران دفاع مقدس
🔹️ امروز در جریان تفحص پیکرهای مطهر شهدا ، پیکر مطهر سه شهید دوران دفاع مقدس در منطقه چنگوله و پیکر مطهر یک شهید در منطقه عملیاتی فکه کشف شد.
#شبتون_شهدایی
.ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
•••
از ڪُنجِ این دلِ تاریک خود حسین...
گفتم سلام و این دل من رو براه شد
#صلے_الله_علیک_یااباعبدالله ❤️
ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🕊️بسم رب الشهدا والصدیقین🕊️
الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار🌹
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار🌹
#صبحتون_شهدایی
ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#معرفی_شهدا
💠شهیدان حجت و حمید(امیر) ابراهیمی از شهدای دانشآموزِ شهر ری که در عملیات والفجر ۱ و در یک روز به شهادت رسیدند.🕊🌹
💠پدرشان حاج شریف ابراهیمی میفرمود:
"من به حجت خیلی علاقه داشتم؛ اینقدر زیاد که گاهی اوقات پشت سرش راه میافتادم تا قد و بالایش را نظاره کنم."
از قضا پیکر مطهر حمید بعد از شهادت برمیگردد ولی پیکر حجت در منطقه میماند و خانواده ۱۴ سال چشم انتظارش میمانند ...
💠کتاب زندگینامه این دو برادرِ شهید، توسط اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان استان تهران آماده شده و بزودی روانه بازار نشر خواهد شد
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
🕊️بسم رب الشهدا والصدیقین🕊️
شهید ابوالفضل راه چمنی
🌹💢🌹روزی که قرار بود صیغه محرمیت بخوانیم، بعد از محرم شدن به اتفاق خانوادههایمان رفتیم یک امامزاده زیارت و بعد هم بیرون امامزاده نشستیم با هم صحبت کنیم. من که کنارش نشسته بودم، انگار کر بودم. اصلاً هیچی نمیشنیدم، اما یادم هست خیلی از رهبر صحبت کردند. بعد از عقد از اعتقاداتش گفت و از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت آقاست. شدیداً نسبت به حضرت آقا غیرتی بود. همه میگفتند: «آقا ابوالفضل اصلاً ناراحت نمیشود.» واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت میشد. در باره با مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی شد.
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هدایت شده از <<[Story abovesal]>>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــــــــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــــــــــ
هوا هـوای زیـارت، زیـارت مخصـوص
و من خمار حـرم، بی پیاله ام افسوس ...
۲۳ ذی القعده🖤🌷
روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع)
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
#امام_رضا
#ابو_وصال
#استوری
به ما بپیوندید...😍👇
@abovesale
ـــــــــــــــــــــــــ🌹🕊ـــــــــــــــــــــــــــ
🚨 یک عده جنایتکار
🔹یک عده معدود #جنایتکار، آن جنایتکاری که اگر وجودش محفوظ میماند مثل یک غده سرطانی جامعه را فاسد میکرد، این عده معدود را وقتی که دادگاههای اسلامی حکم به اعدام کرد و اعدام کرد، سر و صدا از اطراف بلند شد: ما را به عنوان هیتلر خواندند!
🔺 ما را به عنوان [دیکتاتور] خواندند. قضیه را میدانند؛ لکن دنبال ایناند که یک چیزی از ما پیدا بکنند یکی را هزار تایش بکنند. و ما باید مراقب باشیم.
📅 امام خمینی(ره) | ۱۲ تیر ۱۳۵۸
ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🍃به نام خدا به یاد خدا و برای خدا 🌹
سلام بر رهروان #شهید_غیرت 💟
25تیرماه سالروز ضربت خوردن #شهید_علی_خلیلی
♥️ بسیاااار نزدیک ...
✨شهدا بهترین قهرمان و الگو هستن برای نسل امروز :)
بیایید یه نیت قشنگ کنیم
🌸و حداقل 5 نفر با #داداش_علی 💓 آشنا کنیم.
هم در فضای مجازی و هم در فضای حقیقی ☺️
همونطور که میدونین اگه تنها یک فدم برای شهدا🌷برداریم؛
شهدا هزاران هزار برابر جبران میکنن 💕
پس بسم الله ... ✋
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
به شهید ابراهیم هادی گفتم:
ابراهیم، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده.
تو راه که میومدی دوتا دختر پشت سرت داشتنداز تو حرف میزدند.
جلسه بعد رفتم تا ابراهیم را دیدم خندم گرفت.
پیراهن بلند پوشیده بود و شلوارگشاد!
و بجای ساک ورزشی لباسها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود.
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیدا شدن شهید مفقودالاثر در منطقه فکه
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_یک ✍ نشستن در یک تاکسی زرد،آن هم در کشوری که کابوسِ حاکم
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سی_و_دوم(الف)
✍در همهمه ی فکری خودم و مادر،راهی هتل شدیم.
ذهنم میدانی جنگ زده بود برای بافتن و رشته کردن.
اینجا هتلهایش هم زیبا بود و من گیج ماندم از آن همه تلاش غولهای قدرت برای سیاه نمایی
پیرمرد راننده لبخند زد،
دربان هتل لبخند زد،
مسئول رزرو لبخند،
کارگر ساده که حامل چمدانها بود لبخند زد،
اینجا جنس لبخند آدمهایش فرق داشت.
اینجا لبریز بود از مسلمانان ترسو...
در اتاقم را محکم بستم و برای اطمینان بیشتر یک صندلی پشت آن قرار دادم.
من حتی از لبخند مسلمان ترسو هم میترسیدم
دانیال همیشه میخندید
بعد از چند ساعت استراحت نافرجام به سراغ متصدی هتل رفتم.
باید چند کارگر برایم پیدا میکرد تا آن خانه ارواح،بازیافت میشد.
چند لغت فارسی را کنار یکدیگر چیدم نمیداستم میتوانم منظورم را برسانم یا نه اما باید تلاشم را میکردم.
متصدی جوانی خوش چهره بود با رنگی آسیایی مقابلش ایستادم
با مهربانی نگاهم کرد.
جملاتِ از پیش تعیین شده را گفتم.
لبخندش پر رنگتر شد احتمالا نوعی تمسخر،مطمئنا کلماتم معنی خاصی را انتقال نداد.
پرسید میتوانم انگلیسی صحبت کنم؟و من میتوانستم.
این ملت با زبان بین الملل هم آشنا بودند یعنی اسلام جلویشان را نمیگرفت کمی عجیب به نظر میرسید...
ماجرای خانه را برایش توضیح دادم و او قول داد تا چند نفر را برای این کار پیدا کند.
فردای آن روز آدرس را به کارگران دادم و به همراه مادر راهی خانه شدم
این خانه و حیاتش اگر زیر خروارها خاک و برگ هم دفن میشد،جای تعجب نبود.
دوری چندین ساله این تبعات را
هم داشت.
دو کارگر نظافت حیات و دو کارگر نظافت داخل خانه را به عهده گرفتند.
وقتی درِچفت شده را به سختی باز کردم مقداری خاک به سمتم هجوم آورد و من ترسیدم.
زنده به گوری کمترینِ لطف این دیار و مردمانش است!
خاطرات کودکی زنده شد.
درست در لابه لای مبلهای تار بسته از عنکبوت و زیر سیگاریِ دفن شده در غبار پدر.
اینجا فقط دانیال میخندید و من می دویدم،او به حماقتم در دلبستگی و من در پی فرار از وابستگی مادر.
با احتیاطی خاص وسایل را زیرو رو میکرد.
گاه لبخند میزد،گاه میگریست.
ادامه دارد ......
🌼جملهای که «سردار سلیمانی» روی دستهای شهید نوشت
✍️تصویری که مشاهده می کنید دست نوشته سردار اسلام حاج قاسم سلیمانی است که در دیدار با خانواده شهید حسین بواس این جمله را روی تصویر شهید نوشت:
بسمه تعالی. فدای این دست هایی که در راه خدا داده شد......
#شبتون_شهدایی
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🕊️بسم رب الشهدا والصدیقین🕊️
میخواستند تسبیحش را بگیرند.
خندید..🌷
گفت: آدم که در میدان جنگ تفنگش را به دیگری نمیدهد..!!🌷
چند ساعت بعد، یکنفر از طرف او برای همه انگشتر آورد..🌷
#ســردار_دلهــا
#صبحتون_شهدابی
ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مال منی و من گـدایت شده ام
دلتنگِ شنیدن صـدایت شده ام
تو رفته ای و هنوز من خوبم، شکر
چیزی نشده، فقط فـدایت شده ام
#شهریار
پ.ن: وداع تلخ و جانگداز دردانه های شهید مدافع حرم #جواد_الله_کرم با پدرشان در معراج الشهدا تهران
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
به بهانه سالروز تولد (شناسنامه ای) رهبر انقلاب اسلامی در ۲۴ تیر ۱۳۱۸ و همزمان با روز زیارتی #امام_رضا(ع) پوستر گرافیکی "حضور" با تصویر امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای در حرم رضوی منتشر شد
ـــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔸ماجرای حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در داخل ضریح مطهر امام رضا (ع) به منظور غبارروبی چه بود؟
آیت الله رئیسی:
🔹 یک بار که حاج قاسم به بارگاه حضرت رضا (ع) مشرف شد همزمان با غبارروبی بود.
🔹 همیشه فقط علما می توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. روزی که حاج قاسم آمده بود بعد از اینکه مراسم این غبار روبی تمام شد، حال ارتباط با حضرت رضا پیدا کرد و اشک می ریخت.
🔹 غبارروبی که تمام شد به ذهنم آمد آقایی که اینجا ایستاده است و برای امام رضا اشک میریزد به حرم اهل بیت عالی خدمت کرده است، نه فقط در مشهد بلکه در منطقه. حاج قاسم سلیمانی خادم واقعی حضرت رضا(ع) است.
🔹 در آن زمان به ذهنم رسید برای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح می آیند با حجت و فلسفه نقض کنم. به دوستان گفتم به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید، حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا طلب و آرزوی شهادت کرد همان جا بود.
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada