در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهیم گفتم: برادر هادی ، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح می دانی بیا وبگیر.
در جواب خیلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟
گفتم: آخر هفته. بعد گفت: سه تا آدرس رو مینویسم. تهران رفتی حقوقم رو دراین خونه ها بده! من هم این کار را انجام دادم. بعد ها فهمیدم هر سه، از خانواده های مستحق و آبرودار بودند.
#ﺷﻬﻴﺪاﺑﺮاﻫﻴﻢ_ﻫﺎﺩﻱ
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
#ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻓﻘﺮا
🎊سالروزتولد🎊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#تلنگرانه
سن عاشقی..!!
💠 جانباز سیدناصر حسینیپور
🔰رزمنده ۱۴ ساله ای را به اسارت گرفته بودند. فرماندهی عراقی وقتی او را دید و متوجه سنش شد، پرسید مگر سن سربازی ۱۸ سال نیست؟
خمینی سن سربازی را پایین آورده؟
رزمنده در جواب عراقی گفت نه، سن سربازی همان ۱۸ سال است، خمینی سن عاشقی را پایین آورده.✅
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌿🥀..
[ همیشه کسی رو براے رفاقت
انتخاب کن ڪہ اونقدر
قلبش بزرگ باشہ ڪہ براے جا گرفتن
توے قبلش لازم نباشہ
خودتو بارها و بارها کوچیڪ کنی..🍃]
یکی مثل : شهید عباس دانشگر 💚
رفاقت با شهدا یه تجربه نابه
یه حسه خاص و معنوی ای داره 😌
❤️😍رفیق شهید ؛شهیدت میکنه
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه طاقت نداری نبین
💔 شهداء شرمندهایم...
#عند_ربهم_یرزقون✅
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
⭕️ هرگاه دیدی سگها و کفتارها شادی میکنند بدان یک #شیر مرده است.
#سردار_محمد_حجازی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
⚜️توسل....
💠شهید محمود کاوه
🔰در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟"
👈 با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم".✅
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شنیدنی
#سردارشهیدمحمودکاوه
7⃣
تعجب کرده بودیم😳.
میگفتیم:این چه ماموریت مهمیه که خود نماینده ی ولی فقیه برای ابلاغش اومده؟
راجع به اهمیت ماموریت زیاد حرف میزد برامان،ولی از خود ماموریت چیزی نمیگفت.
وقت رفتن ،گفت:توی این ماموریت، مسئولیت شمابه عهده ی برادر#کاوه ست.
آن روز یکی از روزهای فروردین سال ۵۹بود.🌳
بین راه،به هر دری زدیم که از#محمود حرف بکشیم،فایده ای نداشت.
شروع کردیم به حدث زدن؛یکی گفت:ما رو می خوان ببرن لبنان.
دیگری گفت:لابد می خوان به مون آموزش چتر بازی بدن،بعدم پیاده مون کنن تو خود بیت المقدس،تا با اسراییلیا بجنگیم.
یکی هم با کلی دلخوشی میگفت:شایدم می خوان بفرستن مون خود آمریکا تا کلک شیطون بزرگ رو بکنیم.
راه آهن تهران🚂،یک اتوبوس منتظرمان بود.
سوار شدیم.از ترافیک آن دور و بر که خلاص شدیم،احساس کردم اتوبوس دارد می رود سمت بالای شهر.🚌
بین راه،#محمود بالاخره مهر دهانش را برداشت.
انگار بیشتر از آن نتوانست طاقت بیاورد.
بغض کرده گفت :بچهها ما داریم می ریم جماران؛نگهبانی قسمتی از بیت حضرت امام رو دادن به ما.
هیچ کس نماند که گریه اش نگیرد.😭
📚ساکنان ملک اعظم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#روایت_حبیب
سردار سلیمانی در اوج سختیها همواره کنار مردمش بود و مانند سیل خوزستان شخصاً در صحنه حضور پیدا میکرد.
البته برای کمک به اقتصاد نیز توانست تا حدی پولهای بلوکهشده کشورمان را به کشور بازگرداند.در این مسیر هم مؤثر بود.
و اگر امروز حضور داشت قطعاً از کادر درمان بهجهت مجاهدتهایشان در خط مقدم مقابله با کرونا تقدیر ویژه میکرد و در این صحنه هم حضور پیدا میکرد.
🎤: سردار محمدعلی حق بین
#یادعزیزشان_باصلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
چہ ڪرده اے تو با دلم
ڪہ #نبض من صداے توست..
چہ ڪرده اے تو با سرم
ڪہ فڪر من هواے توست...
علمدار کمیل تولدت مبارک
#سردارگمنام_شهیدابراهیمهادی❤️
۱ اردی بهشت سالروز تولد
مشهورترین گمنام دفاع مقدس
شهید ابراهیم هادی
🕊روزتون شهدایی🌸
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سخن_عشق 💌
بـه قـول مدافع حرم شـهیدمحمد_بِلباسی
اونقدر خودمونُ رو درگیرِ
القاب و عناوین و پست ها کردیم ؛
که یادمون رفته همه باهم برادریم :)
و باید کنارِ هم ، باری از رویِ
دوشِ مردم برداریم...
حواسمون کجـاست؟
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
چه روز مبارکی است امروز ...
امروز فقط روز تولد تو نیست برادر ، روز تولد همه ماست. همه ماهایی که با ندای ملکوتی تو از پس سی سال فاصله زمانی، با یاد تو جان دوباره گرفته ایم.
باور کردنی نیست که امروز تولد 64 سالگی توست زیرا تو تا ابد برای ما همان قهرمان رشید و دلاور 25 ساله ای که خود را برای رساندن قطره آبی به دوستان تشنه کامت به آب و آتش زده ای و ما آن ناتوان عمر از کف داده در انتظار قطره ای آب.
تو زنده ای تا ابد و ما مرده ایم اگر چه زنده ایم .
ما مردگان زنده را دریاب و در تولدت مبارکت جان دوباره ببخش.
امروز را بیاد تو جشن خواهیم گرفت و ثواب مستحبی ناقابل را، به روح بزرگت هدیه می کنیم، به این امید که به رسم رفاقت از ما بپذیری و نام ما را در خیل دلدادگان و عاشقانت ثبت نمایی.
شفاعتت را از ما دریغ نکن تا روزی همنشینت باشیم و لبخند زیبایت را به نظاره بنشینیم.
ان شاءالله
🌸تولدت مبارک داداش ابراهیم🌸
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#روایت_عشق💌
#شهیدصادق_شیبک🌷
همسرم به چند نکته توجه ویژهای داشت، اول اینکه اعتقاد داشت دعا و عبادت وقتی موثر است که همراه با دلجویی از بندگان خدا و کمک به آنها باشد. همیشه سعی میکرد کمکهای مالی و غیرمالی به نیازمندان داشته باشد.
در کنار نماز اول وقت، در حد ممکن عمل به مستحبات را هم داشت.
دوم اینکه دعا برای تعجیل ظهور امام زمان (عج) ورد زبانش بود. در این باره نیز مطالعات زیادی انجام می داد که کتابها را به عنوان یادگاری برای دخترمان نگه داشتم.
در خصوص علت انجام این سه عمل، میگفت: انجام و فهم این اعمال میتواند به سلامتی روحی و جسمی یک فرد کمک کند.
راوی: همسر شهید
#یادعزیزش_باصلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#روایت_حبیب
یک روز در عراق با (شهید)ابومهدی مهندس نشسته بودیم که (شهید) حاج قاسم سلیمانی آمد به خط.
آن زمان داشتیم روستاهای اطراف موصل را می گرفتیم؛ یعنی آخرین مکان های تحت اشغال داعش.
من به حاج قاسم گفتم: فردا بالاخره موصل هم آزاد میشه، ولی راهکار ما برای مردم چیه؟
حاج قاسم گفت: موتور رو بردار بریم. من جلو نشستم، حاج قاسم هم ترک موتور. به بقیه گفت: ما میریم منطقه رو می بینیم و برمی گردیم...
از رفتن ما حدود یک ساعت گذشته بود و همه نگران شده بودند؛ چون معمولا رفت و برگشت برای شناسایی کمتر از یک ربع طول می کشد. وقتی برگشتیم دیدیم همه، به خصوص ابومهدی، نگران و مضطرب، توی مسیر ایستاده و منتظر بودند. و می گفتند: از چرا این قدر طولانی رفتید؟...
چرا تماس نگرفتید؟...
نگفتید اگر شما رو زنده بگیرن، چه بر سر ما می آد؟!
اگه شهید می شدید، کی می خواست جوابگو باشه؟!
ابومهدی همیشه نگران حاج قاسم بود.
راوی: حاج رضا داوری
#یادعزیزشان_باصلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍️ زنده یاد سردار محمدعلی حق بین:
#حاجقاسم یکی از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس بود و بعد جنگ هم با این شهید نشستوبرخاستهایی داشتم، اما اوج همکاری من حاج قاسم سلیمانی پیرامون ماجرای سوریه و عراق بود.بعد از شکلگیری داعش، یگانهایی از نیروی زمینی سپاه و قرارگاه امام حسین (ع) به عراق و سوریه اعزام شدند و فرماندهی مستقیم یا غیرمستقیم نبرد در جبهه مقاومت با سردار سلیمانی بود
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞استوری
🔹️ و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردندتا مانند مادرشان گمنام و بی مزاربمانند مدیونیم …
۱ اردیبهشت،سالروز تولد شهید جاویدالاثر
#شهید_ابراهیم_هادی
#استوری
#تولد_شهید_هادی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_عشق💌
🎥 شهید حسین بادپا، از روزی تعریف می کند که کنار اروند،خوابش می برد...
تو شهید نمی شوی!!!
#شهید_حسین_بادپا
#یادعزیزشان_باصلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
اهل ورزش بود.
با ورزش پهلوانی یعنی #ورزش_باستانی شروع کرد. در #والیبال و #کشتی بی نظیر بود.
هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.
مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده #بازی_دراز و #گیلان_غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد.
حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند...
#نحوه_شهادت
و سرانجام ابراهیم،
در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است
ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست...
#شهید_ابراهیم_هادی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
حاج عباس رفتار و کردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) تغییر نکرد و او کسی نبود که این القاب را افتخاری برای خود بداند، به همین خاطر هیچ وقت نخواست عنوان کند که فرمانده لشگر است. حاج عباس، بسیجیان را فرماندهان واقعی جنگ میدانست...
اموالی را که در اختیار داشت متعلق به خداوند و تمامی مردم میدانست و معتقد بود که او وظیفه نگهبانی از آنها را بر عهده دارد و اجازه نمیداد بیتالمال حتی یک سر سوزن جابجا شود. تواضع و فروتنی عباس باورنکردنی بود...
#سردارشهید_عباس_کریمی🌷
#سالروز_ولادت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#خاطرات_شهید حاج عباس رفتار و کردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) تغییر نکرد و ا
در جبهه دلم میخواست فرمانده لشگرم، حاج عباس کریمی را از نزدیک ببینم. روزی در سنگر نشسته بودم، سفره کوچکی جلویم باز بود و نان و پنیر میخوردم.
برادری را دیدم که از کنار سنگر میگذشت. گفتم؛ بسمالله، بفرمایید، او هم آمد کنار من نشست و نان خورد. گفتم؛ برادر، فرمانده لشگر را میشناسی؟ گفت؛ چه کارش داری؟ گفتم؛ میخواهم او راببینم. گفت؛ اگر کاری داری بگو، من او را میشناسم. گفتم؛ نه،میخواهم از نزدیک ببینمش.
گفت؛باشد. هر وقت او را دیدم، نشانت میدهم. این برادر بلند شد و رفت و چند لحظه بعد دیدم یکی ازبچههای لشگربه سوی من میدود و میگوید؛ آن برادر که سر سفره بود، فامیلت بود؟ گفتم؛ نه، چطور؟ گفت: مگر او را نمیشناختی؟
گفتم : نه! گفت: او فرمانده لشگر، حاج عباس کریمی است!
📎چهارمین فرماندهٔ لشگر ۲۷ محمدرسولالله(ص)
#سردارشهید_عباس_کریمی🌷
#سالروز_ولادت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#رفیق_شهیدم❤️
دلم ؛
نه برای با تو بودن
که برای چون تو شدن
بیقرار است ...
خنده اش انگار فرق دارد...!
نه با دهان ،که از عمق چشمانش می خندد ..
با تمام وجود و از ته قلبش ..
از عمق چشمانی که پر از مهربانیست
و از ته قلبی که خدا در آن خانه کرده ..
#جاویدالاثر_ابراهیم_هادی🌷
#سالروز_ولادت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#رفیق_شهیدم❤️ دلم ؛ نه برای با تو بودن که برای چون تو شدن بیقرار است ... خنده اش انگار فرق دارد.
#خاطرات_شهدا
عصر یکی از روزها بود. ابراهیم از سرکار به خانه میآمد. وقتی وارد کوچه شد برای یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد. با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت! میخواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیافتد.
چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار تا میخواست از دختر خداحافظی کند، متوجه شد که ابراهیم در حال نزدیک شدن به آنهاست. دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل آن پسر قرار گرفت.
ابراهیم شروع کرد به سلام و علیک کردن و دست دادن. پسر ترسیده بود، اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. قبل از اینکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببین، تو کوچه و محله ما این چیزها سابقه نداشته. من، تو و خانوادهات را کامل میشناسم، تو اگه واقعا این دختر رو میخوای من با پدرت صحبت میکنم که...
جوان پرید تو حرف ابراهیم و گفت: نه، توروخدا به بابام چیزی نگو، من اشتباه کردم، غلط کردم، ببخشید.
ابراهیم گفت: نه! منظورم رو نفهمیدی! ببین، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت میکنم. انشاالله بتونی با این دختر ازدواج کنی، دیگه چی میخوای؟ جوان که سرش را پایین انداخته بود خیلی خجالتزده گفت: بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه. ابراهیم جواب داد: پدرت با من، حاجی رو من میشناسم، آدم منطقی و خوبیه. جوان گفت: نمیدونم چی بگم، هرچی شما بگی. بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
شب بعد از نماز، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد؛ اول از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج را داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند، باید ازدواج کند. در غیر اینصورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد؛ و حالا این بزرگترها هستند که باید جوانها را در این زمینه کمک کنند.
حاجی حرفهای ابراهیم را تایید کرد. اما وقتی حرف از پسرش زده شد اخمهایش رفت تو هم! ابراهیم پرسید: حاجی اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نیفته، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟ حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!
فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد یک ماه از آن قضیه گذشت. ابراهیم وقتی از بازار برمیگشت شب بود. آخر کوچه چراغانی شده بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. رضایت، بخاطر اینکه یک دوستیِ شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده، این ازدواج هنوز هم پابرجاست و این زوج زندگیشان را مدیون برخورد خوب ابراهیم، با این ماجرا میدانند.
📎علمدار کانال کمیل
#جاویدالاثر_ابراهیم_هادی🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۳۶/۲/۱ تهران
●شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ فکه ، عملیات والفجرمقدماتی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin