eitaa logo
بُت شناسی
2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
294 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
💡 تصوف حلولی ▪️در دورهء چهارم تصوف، جنبهء نظری تصوف اهمیت یافت و جنبهء علمی را تحت الشعاع خود قرار داد. از آن پس، صوفیه، اتصّال به خدا را تنها هدف و مقصود صوفی می دانستند و به چیز دیگری اهمیت نمی دادند. ✖️ در این دوره برای نخستین بار، در سخنان بایزید بسطامی و سپس کلام جنید سخن از صحو و سُکر به میان آمد. بایزید، حالت سُکر (مستی) را برتر از صحو می دانست. و بالعکس جنید، حالت صحو را برتر از سُکر می دانست و سُکر را آفت راه تلقی می کرد. در نگرش بایزید و جنید، دو مکتب صوفیان صحو و سُکر ایجاد شد که در تعارض و تقابل با یکدیگر قرار گرفتند. صوفیان سکر در حالت وجد و شورِ خود، سخنانی بر زبان می آوردند که به شطحیات معروف شد. شطح به معنیِ جمله ای غریب، باورنکردنی و فضاحت آمیز! ▪️ شطحیات یک سری اظهارات و ادعا های نامانوس، نا معقول و نامشروع صوفیانه ای بود که بر زبان صوفی جاری می شد و به سادگی با عقل و منطق و دین، قابل تطبیق و تفسیر نبود. ✖️ مصادیق مهمی از شطحیاتِ صوفیان سُکر عبارتند از: ➖ ادعای حلول خدا در صوفی یا اتحاد صوفی با خدا و نهایتاً گفتن " انا الله " ➖ دفاع از ابلیس و احترام به وی ➖ بی اعتنایی به بهشت و دوزخ، پاداش و کفر ➖بی توجهی و سبک شمردن محبت رسول الله صلی الله علیه و آله، اهل بیت علیهم السلام، والدین، فرزند و... در کنار محبت به خدا ➖ عدم تلکف به اوامر و نواهی شرع در گفتار و عمل، نظیر نماز نخواندن، روزه نگرفتن، ترک حج و...! ▪️سخنان غیر شرعی و کفر آمیز صوفیان سکر، از عمده مواردی بود که در پی آن، مخالفت پیروان شریعت را به دنبال داشت. ✖️ نیکلسون می گوید: " اگر اقوالی که شیخ فرید الدین عطار به بایزید بسطامی نسبت می دهد صحیح بدانیم، باید او را در عداد غلات و گزافه گویان معتقد به وحدت وجود، و خواستار رفع تکالیف دینی بپنداریم. " 📚تاریخ تصوف در اسلام، ص ۶۱ 📚کشف المحبوب، ص ۲۳۰ و ۲۳۱ 📚 فلسفه و عرفان، ص ۱۸۲، ۳۸۱ 📚 پیدایش و سیر تصوف، ص ۶۹ @BotShenasi
💡 تصوف حلولی (صحو و سکر) ▫️عامّه مسلمانان و همچنین فقها و متکلّمان در باب این گونه اقوال ، مسامحه و اغماض نشان نمی دادند و کلام بایزید را که سُبْحانی ما أعْظَمَ شَأنی می گفت و قول حلاّج را که بانگ أنا الحق می زد ، دعاوی رعونت آمیز خوانده و به همین سبب ، در تکفیر آن ها تردید نمی کردند . آن چه گاهی خشم و نفرت فقها و اهل ظاهر را نسبت به بایزید بر می انگیخت ، مربوط به همین حال سکر و غلبه این حالت بر وی بود . ▪️عمده مشکل صوفیه را می توان از ناحیه صوفیان سکر دانست . هر چند سخنان شطح آمیز ، پیش از بایزید ، از ابراهیم ادهم و رابعه عدویه نیز نقل شده است ، امّا شطحیات صوفیانه در کلام بایزید ، رنگی بسیار تند یافت چنان که حتّی سخنان حلاّج و شبلی هم تندتر و بی پرواتر از کلمات وی نبود . با وجود آن که حلاّج ، جانش را تقریباً بر سر همین شطحیات خویش نهاد ، امّا به هر حال شطحیات صوفیانه با نام بایزید ، پیوند و ارتباطی خاصّ یافته است . ▫️ سخنان بایزید به گونه ای بود که حتی شیخی صوفی به نام ابن سالم بصری ، آن را متضمّن کفر و در ردیف دعاوی فرعون یا بدتر از آن تلقّی نمود . شطحیاتِ گستاخانه بایزید بعد ها برای کسانی از صوفیه که تندروی و بی پروایی او را فاقد بودند ، اسباب دردسرشد ، و ناچار در تأویل آن ها سعی وافری نمودند ، و حتّی جنید به تأویل بعضی از آن ها پرداخت تا صوفیه را از تهمت های گران برهاند . حلاّج ( م ۳۰۹ ق ) نیز در شمار صوفیان سکر محسوب می شود . وی نخست از شاگردان جنید بود ، امّا در پِی مجادله ای که در موضوع صحو و سکر با جنید داشت ، سرانجام جنید به او گفت : ▫️ به زودی تو را بر سر چوب آویزان می کنند . از این رو ، حلاّج از جنید جدا شد و ارتباطش با صوفیه بغداد قطع شد . به نظر می رسد که اجتناب صوفیه بغداد از ارتباط با حلاّج ، برای عدم گرفتاری و جلو گیری از عواقب سخنانی بود که حلاّج ، بی پرده بیان می کرد . در جریان محاکمه حلاّج ، حتّی صوفیه بغداد و یاران جنید نیز نسبت به وی ، علاقه ای نشان ندادند ، به طوری که وقتی نظر ابومحمّد جریری ، یکی از مشایخِ صوفیه صحو را درباره حلاّج پرسیدند ، پاسخ داد : حلاّج ، کافر است ، و باید او را کشت . در آخرین محاکمه حلاّج ، از میان صوفیان بغداد فقط ابن عطاء آدمی ، مشهور به ابوالعبّاس ، نسبت به وی هم دردی نشان داد . خواجه عبداللّه انصاری ( م۴۱۸ ق ) معروف به 《 شیخ الاسلام 》 در 《 طبقات الصّوفیة 》 می نویسد : ▫️نظر مشایخ صوفیه در مورد حلاّج مختلف است . بیشتر ایشان ، وی را رد می کردند مگر سه نفر از ایشان : ابوالعبّاس عطا ، شیخ ابوعبداللّه خفیف و شیخ ابوالقاسم نصرآبادی . @BotShenasi
💡 تصوف حلولی (صحو و سکر) در میان صوفیه سکر، شطحّیات شبلی حتی گاهی از آنچه بایزید و حلاج نقل شده است، گستاخانه تر است، اما با لحن و گفتاری شاعرانه تر بیان شده است. شبلی می گفت: من و حلاج یک اعتقاد داشتیم، فقط جنون من مایه نجاتم شد، و عقل حلاج او را به هلاکت افکند. بعد از مشکلات و لطماتی که در قرن سوم، صوفیان سکر به ویژه حلاج با آن مواجه شدند، بزرگان صوفیه توصیه کردند که از افشای اسرار، و گفتنِ بی پرده شطحیات خودداری گردد، واگر در بیان ها ضرورتی احساس شود، از رموز و اصطلاحاتی مخصوص استفاده شود تا صوفیه از اعتراض و حمله فقها و علما در امان بمانند. شیوه شبلی در بیان شطحیات، و طریقه حفظ جان خود، حاکی از این تغییر روش و اِعمال تقیّه می باشد. صوفیه تا مدت ها در حالت تقابل صحو و سکر به سر می بردند. اما آن صوفیه ای که در بدو امر تحت عنوان صوفیان صحو به مقابله با صوفیان سکر می پرداختند و حتی به تکفیر آنان حکم می نمودند، مشی خود را عوض نموده، به تدریج در جهت تاویل شطحیات صوفیان گذشته برآمدند تا شطحیات اهل سکر را هم سو با سخنان اهل صحو قلمداد نمایند، و لذا به تبیین و تفسیر و بیان سازش آن سخنان با ظاهر شریعت و تعالیم اسلامی پرداختند. به عنوان مثال هجویری که خود را صوفی صحو، و پیرو جنید می دانست. در " کشف المحجوب "، کتابی دیگر از خود معرفی می کند که در شرح کلمات حلاج نوشته است، و در آن به علوّ کلام حلاج استناد نموده و صحت حالش را ثابت نموده است. بدین ترتیب باب تاویل و توجیه در شطحیات صوفیه سکر باز شد، اما انجام این امر به قواعدی نیاز داشت که صوفیه را به تدوین آنها تشویق می ساخت. نیکلسون در لزوم وجود قواعدی برای فهم شطحیات می نویسد: " فهم معناب حقیقی شطح بر قواعد تاویلی استوار است " اگر کسی از قواعد تاویل در شطحیات آگاه باشد، می تواند به تبیین معنای واقعی شطحیات بپردازد، و تعارضات تصوف و شرع را در دیدگاه خود برطرف کند. ادامه دارد ان شاء الله @BotShenasi