eitaa logo
بُت شناسی
2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
294 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 نفوذ دشمن در جلسات عزاداری | ✍ ادبیات و یک سری از اعمال که امروزه در جلسات استفاده میشود به هیچ وجه ادبیات و اعمال شیعه نیست. این ادبیات و اعمال مورد استفاده برگرفته از روایات و ایات نیست. ادبیات شعریِ امروزه دقیقا ادبیات دشمنان تشیع است که در جلسات نفوذ پیدا کرده است. استعمال این ادبیات در اشعار بخاطر عدم آگاهی شعرا و مادحین است. این اعمال و ادبیات دشمن امروز گریبان شیعه را گرفته است. در ادبیات شیعه مِی و مستی نداریم! هو کشیدن نداریم! کف زنی نداریم! باده نداریم! ناز چشم و ابرو نداریم! خوشگلی چشم نداریم! کفر گویی نداریم! سوت زدن نداریم! علی پرستی و حسین پرستی نداریم! در ادبیات شیعی شراب نداریم! متاسفانه این ادبیات و اعمال برای دشمنان شیعه یعنی غُلات و صوفیه است که وارد تشیع شده است. سبک اشعاری شیعه تهی از کلمات مِی و شراب و مستی است. استفاده از خوشگلی و چشم و ابرویِ ناز! برای شاهد بازیِ صوفیه است. اینکه در اشعار خطاب به امیرالمومنین علیه السلام میگویند گردن ما را با ذولفقار بزن! دقیقا تفکر صوفیه و صلح کل است. چون هر کس با شمشیر امیرالمومنین علیه السلام زده شود جایگاهش دوزخ است! کسی که معتقد است با زدن گردن او توسط امیرالمومنین علیه السلام به سعادت میرسد بخاطر عدم اگاهی نمیداند که دارد صلح کل صوفیه را تبلیغ میکند! هو کشیدن که ذکر صوفیه است و در مقابل امیرالمومنین علیه السلام، حضرت را هو خطاب کردن و حضرت آن ها را با دود به سزای اعمال خود رساند! کف زنی و سوت زنی که از اعمال صوفیه و جاهلیت است و مذمت قرآن کریم را در این مورد داریم امروزِ در جلسات شاهد هستیم! جلسات اهل بیت علیهم السلام همان حرم معصومین علیهم السلام است و حرم الله است. خداوند مذمت کف زنی و سوت زنی در حرم خود را فرموده است اما ما در حرم الله به مانند جاهلیت کف میزنیم! اشعاری که در مقابل معصومین علیهم السلام خوانده شده است و اشعار دعبل ها و سید حمیری ها ما شاهد می و مستی و شراب و چشم و ابرویِ خوشگل نیستیم. بلکه شاهد بیان ذکر مصیبت معصومین علیهم السلام هستیم. در مناجات با معصومین علیهم السلام در ادعیه نمیبینیم که فرازی باشد بگوید ما مست شماییم! یک جرعه می بده! یا خطاب به آن ذوات مقدسه بگوییم چشم و ابرویِ شما زیباست! چه شده که ادبیات و اعمال دشمنان وارد جلسات مطهر معصومین شده است؟ چیزی غیر از این دو حالت به ذهن حقیر خطور نمیکند، قدرت زیاد دشمن؟ یا سهل انگاری شیعیان؟ باید در مقابل این اعمال و ادبیات ایستاد و مجالس مطهر را از آلودگی پاک کرد. @BotShenasi
🔍 خروجیِ هیئات مذهبی | متاسفانه هیئات مذهبی ما که برای امام حسین علیه السلام است و باید برای تقویت دین استفاده شود، تبدیل به پایگاه نشر فرهنگ و عقاید سقیفه بنی ساعده شده است. ریشهء تصوف در غلو است. ریشهء غلو در سقیفه است. مظهر تمامی پلیدی ها و بدعت ها و ریشه تمامیِ این موارد در سقیفه بنی ساعده است. تبلیغ تصوف همان تبلیغ سقیفه است. تشابه به صوفیه، تشابه به سقیفه است. یعنی جوان سینه زن امام حسین علیه السلام دارد تبلیغ عمر و ابابکر میکند! دارد خودش را شبیه به مریدان ابابکر و عمر میکند! عامل ایجاد تصوف در اسلام ابابکر و عمر هستند. وقتی تو خودت را شبیه به آنها میکنی یعنی تبلیغ ابابکر و عمر میکنید! سبحان الله! امام حسین علیه السلام خون قلبش را داد که خط بطلان بر سقیفه بکشد، در هیئاتی که باید ادامه دهنده تفکرات و منهج امام حسین علیه السلام باشد، مرکز نشر و عقاید سقیفه شده است! عمر نفی عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و گفت: رسول الله (صلی الله علیه و آله) هذیان میگوید، (معاذ الله) حسبنا کتاب الله. امروز جوان شیعهء سینه زن امام حسین علیه السلام در ادامه راه عمر میگوید خدا هذیان میگوید!(معاذ الله) هو امیرالمومنین علیه السلام است! خیلی بد است که جوان شیعه از کانال هیئت مبلغ دشمنان اهل بیت علیهم السلام است. هر کس اشعار می و مستی میخواند، دارد تبلیغ عقاید عمر میکند. هر کس هو میکشد دارد تبلیغ عقاید عمر میکند. هر کس خودش را شبیه صوفیه کند، شبیه عمر شده است. کسانی که دنبال اباحه گری هستند و میگویند جلسات امام حسین علیه السلام حوزه علمیه نیست. ادامه همان سخن عمر است که نفی عترت کرده. نه تنها دنیا و اخرتتان بر باد میرود، در قیامت باید جوابگویِ امام حسین علیه السلام و خداوند هم باشید که چرا مجالسشان را شبیه دشمنانشان کردید. نه تنها منفعتی نبردی، نه تنها ثوابی نکردی، بلکه باید جواب پس بدهی که چرا باعث تهدم اسلام شدی و مجالس اباعبدالله علیه السلام را تبدیل به پایگاه مرکز نشر و آثار صوفیه کردید! به خون سید الشهدا علیه السلام خیانت دارد میشود عده ای جاهل، طرفداری از خائنین میکنند و سنگ دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به سینه میزنند. خائن به خون سینهء میان در و دیوار مانده. راه مجالس و ولایت اهل بیت علیهم السلام را منحرف کردید. اگر راه خودتان را از صوفیه جدا کنید که الحمد الله، اگر بر همین منهج خود علامه پنداری حرکت کنید، در آخرت مشخص میشود که هر چه حسین حسین گفتی پیش خداوند و امام حسین علیه السلام عمر عمر شنیده شده است. @BotShenasi
🔍 | حضور دراویش در صحنه فیلم اخراجی های(۱)، تصوف در تک تک صحنه های ساختهء مسعود ده نمکی مشهود است. @BotShenasi
🔍 تکلیف در مقابل صوفیه | مُتکلّم خبیر مرحوم آیت اللّه شیخ محمدجواد خراسانی : ✍تكليف تو از جهت رفتار و معامله با صوفیان و متشبّهين به اين گروه يعنى صوفى مآبها،از أخبار معلوم است و همه را به طور فهرست ياد ميكنيم: اما آنچه بايد نسبت به ايشان روا دارى و انجام دهى: ۱- إظهار علم در مقابل بدعتهاى ايشان. ۲- تبرّى از ايشان در ظاهر و باطن،يعنى إظهار برائت و بيزارى در ظاهر با إعتقاد قلبى. ۳- إنكار ايشان به قلب و زبان هر دو در هر كجا كه نامشان برده شود. ۴- سبّ و مذمت و عيبگوئى و گفته‏ هاى موهون كننده! ۵- بهتان بر آنها زدن(يا مبهوت و متحير كردن ايشان)! ✍و اما آنچه بايد نكنى و يا نسبت به ايشان ترك كنى: ۱- ميل به ايشان و گفته ‏هاى ايشان. ۲- تشبّه به ايشان. ۳- ملقّب ساختن خود را به لقب‏هاى ايشان. ۴- تأويل گفته ‏هاى ايشان. ۵- همنشينى با ايشان. ۶- مصاحبت و رفاقت با ايشان. ۷- هم غذا شدن با ايشان در خوردن و آشاميدن. ۸- مصافحه با ايشان. ۹- مناكحه با ايشان از آن جهت كه موجب توارث ايشان است از تو. ۱۰- خنديدن و تبسّم بر روى ايشان. ۱۱- إعانت و كمك به ايشان. ۱۲- جاى دادن ايشان يا پناه‏ دادن. ۱۳- رفتن به ديدن ايشان. ۱۴- به ديدار قبور ايشان رفتن. ۱۵- به عيادت مريضشان رفتن. ۱۶- تشييع جنازه ايشان كردن. ۱۷- نماز بر جنازه ايشان گذاردن. ۱۸- بعد از فوت،طلب رحمت بر ايشان كردن! ✍اگر همه شيعه و همه كسانيكه خود را پيرو اهل البيت(علیهم السلام) ميدانند، به اين وظائف عمل ميكردند،بازار صوفيگرى اينگونه رواج نمی يافت و دامنه تصوّف اينقدر توسعه پيدا نميكرد و هرگز يك شعبه ‏اش دو شعبه و دو شعبه‏ اش سه شعبه و همچنين تاكنون كه از حدّ به در رفته،نميشد و همه اينطور عرفا طلب نمی شدند تا اينكه به اسم عرفان از سواد دارها گذشته بيسوادان هم در هر گوشه،حلقه إرشاد و ذكر ساختند و اينطور نميشد كه جشنهاى مولودى براى پيران بدعت‏گذار در مملكت اسلام بگيرند،آنهم با رقص و موسيقى! 📚البدعة و التحرّف؛ص۱۴۵-۱۴۴ @BotShenasi
🔍 لسان الغیب یا صوفیِ شیاد؟ | ✍ حافظ کیست؟ و کتابش چیست؟ اولین ﺑﺤﺚ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻣﻮﺭﺧﻴﻦ ﻳﻌﻨﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﻳﻮﺍﻧﺶ ﻳﻌﻨﻰ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﺶ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﻤﻮﺩ. ✍ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺭﺧﻴﻦ: ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺑﻴﻦ ﻣﺘﺼﻮﻓﻪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺑﻠﻜﻪ ﺟﻬﺎﻝ ﻭ ﻋﻮﺍﻡ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻭ ﺗﺰﺭﻳﻘﺎﺕ ﻭﺟﻬﻪ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺩﺭ ﻧﻔﻮﺱ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻗﺒﺮﺵ ﻣﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﺘﺎﺑﺶ ﻓﺎﻟﻨﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﺯﺑﻮﺭ ﺍﻟﻌﺮﻓﺎﺀ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺣﻖ، ﻭﻟﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻠﻜﻪ ﻳک هزﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ. ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﺴﺘﺒﻌﺪﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻯ ﻃﺒﻊ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﮔﺎﻥ ﺑﺸﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ ﻭ ﺍﻭﺻﻴﺎﺀ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﺍﻭ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪﻩ ﻳﺎ ﻭﺟﻬﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﻠﻰ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﻭﺟﻪ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﻨﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﺑﺰﺭگ ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﺕ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺒﻴﻞ ﺁﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﻧﻔﻴﺴﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ به یاﺩﮔﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻫﻞ ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﻫﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻮﻗﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳن دﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺛﺮ ﻣﻬﻤﻰ ﺑﻠﻜﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻣﻠﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻏﻴﺮ ﻳﻚ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻟﺎﻃﺎﺋﻞ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﺪﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺻﻮﻓﻴﺎﻥ ﺧﺮﺍﺑﺎﺗﻰ ﻣﻔﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺬﺍﻕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﻰ ﺁﻧﻜﻪ ﻋﻠﻤﻰ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﻴﺎﺗﺶ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﺷﻌﺮﻳﺖ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻭ ﺍﺩﺑﺎﺀ ﺑﺪ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﺠﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ (ﻋﺰﻳﺰ ﺑﻰ ﺟﻬﺖ). ﺑﻠﻰ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻬﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻭ ﺗﺬﺭﻳﻘﺎﺕ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻭﺿﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺭﺍ ﺳﻨﺪ ﺻﺤﻴﺤﻰ ﺑﻮﺩﻯ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻜﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺣﺎﻓﻆ ﭼﻨﻴﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭽﻨﺪﻳﻦ ﻗﺮﻥ ﻣﺘﺄﺧﺮ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﮔﺮ ﺑﺴﻨﺪ ﻣﺘﺼﻞ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻓﻆ، ﻧﻘﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺻﻮﻓﻰ ﻭ ﺷﻴﺨﻰ ﻭ ﺳﻨﻰ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺑﺠﺎﺋﻰ ﺑﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﻘﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﻌﻠﻰ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻳﺎ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﺑﻴﺶ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﻭﺟﻬﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺭ ﺗﺮﻗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﺠﺎﺋﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻭ ﻋﺠﺐ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺮﺡ ﻣﻔﺼﻠﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﺭﻳﺦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺴﺘﻨﺪﺵ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻋﺠﺐ ﺗﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺎﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﻴﻨﻬﺎ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﻮﺍﻫﻰ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ، ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﻮﺍﻫﻴﻬﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﺘﺎﺭﻳﺦ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﻨﻬﺎ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ‌ﻫﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻜﻠﻰ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﻭ ﺑﻰ ﺩﻳﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﺣﺎﺷﺎ ﻭ ﻛﻠﺎ، ﺍﻫﻞ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺻﻮﻓﻴﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺳﺎﺳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻭﺿﻊ ﻭ ﺟﻌﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﺧﺮﻗﻪ ﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﺫﻛﺮﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺷﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﺮﺍﻣﺘﻬﺎﺷﺎﻥ ﺟﻌﻠﻰ ﺍﺳﺖ 📚ﺍﻟﺒﺪﻋﺔ ﻭ ﺍﻟﺘﺤﺮﻑ، ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺍﻛﺒﺮﺁﻟﻪ، ﺹ: ۲۶ و ۲۷ @BotShenasi
🔍 آنچه بَدها همه دارند | مُتکلّم خبیر مرحوم آیت اللّه شیخ محمد جواد خراسانی : ✍«حافظ» بطوری که دیوانش حاکی و شاهد است،أهل شراب و غناء و رقص بوده،عشق ورزی با غیر حق مینموده،با سلاطین و اُمراء و وزراء و أهل ثروت و عیّاشها روابط خاص داشته و‌ مدح های خارج از حدّ - بلکه خارج از شرع - از آنها نموده و از پیران تصوّف نیز مدح های غالیانه کرده،که اگر معتقد به این غلوها بوده،خالی از شبههٔ کفر نیست! و اگر نبوده،ناشی از لایبالیگری است! و نیز خود را به نفاق هم معرفی مینماید و إظهار طمع از اهل دنیا بسیار کرده،أشعار بی معنی بسیار گفته، لاف و گزاف بسیار رانده،تعریف و تزکیه از خود بسیار دارد،با أهل زهد و وَرَع و‌ تقویٰ جدّا مخالفت می ورزیده و طعنه میزده! هر یک از اینها،مخالف است با آنکه شخص،مرد خدا باشد؛چه رسد به آنکه همه با هم جمع شود. آنچه بَدها همه دارند،تو تنها داری! 📚رضوان أکبر إله در نقض خرابات و‌ خانقاه؛ص۹۴- ۹۳ @BotShenasi
🔍 تصوف دین دیوانه ها | ✍شرط اصلی تکامل در تصوف،بی عقلی و‌جنون است. عبدالله تستری گوید: به دین مجنونها،به چشم‌ حقارت ننگرید،اینها خلفای انبیاء هستند . 📚 تذکرة الاولیا،۱/۲۳۵ ✍ابي العوجاء كه از زنديقان معروف مي‌باشد. درباره ي مذهب استاد خود حسن بصري مي‌گويد: «استادم آدم ديوانه اي بود. سخنان بي اصل زياد مي‌گفت. گاهي قدري مذهب بود و گاهي جبري مسلك» 📚 حسن بصری کیست، ص ۱ @BotShenasi
🔍 توحید اهل تصوف | هر چيزى را مظهر جمال خدا مى‌دانند، مانند انبياء واوصياء واولياء وامرَدانِ گلرخان، يا مظهر جلال خدا مى‌دانند، مانند كُفّار وفُجّار از قبيل فرعون وهامان وابوجهل وعبدالرحمن ابن ملجم، واهرمن صورتان وشيطان سيرتان،واز اينجاست كه مولوى رومى در مثنوى گفته: چون كه بى‌رنگى اسير رنگ شد موسئى با موسئى در جنگ شد واز زبانِ حضرت امير المؤمنين عليه السلام در مخاطبۀ با ابن ملجم لعين چنين بافته و گفته: غم مخور فردا شفيع تو منم مالك روحم نه مملوك تنم آلت حقّى تو؛فاعلْ دستِ حقّ چون زنم بر آلت حقّ؛طعن ودقّ هيچ بُغضى نيست در جانم زتو زانكه اين را من نمى‌دانم زتو ودر جاى ديگر در مثنوى گفته: سوىِ كُلِّ خود رو؛اى جزء خدا يا مزخرفات بسيار ديگر، واز اينجاست كه محيى الدّين در اوّل فتوحات گفته: سبحان من أظهر الأشياء و هو عينها منزّه باد كسى كه ظاهر ساخته است چيزها را،وحال آنكه خودش عين چيزهاست. هرچند كه شيخ علاء الدولۀ سمنانى با وجود اينكه با او هم مذهب است در اين كلام بر او طعن زده وردّ نموده، و گفته: آيا حيا نمى‌كنى اى شيخ از اين كلام ؟ و راضى هستى كه كسى گويد كه: فضلۀ شيخ عين شيخ است تا آخر كلام پر ملالش. واز قبيل اين كلام، و مؤيّد اين مرام است قول بايَزيد كه ليس في جُبَّتي سِوى اللّه نيست در خرقۀ من غير خدا،كه فضلۀ خود را خداى خود دانسته، مولوى در مثنوى گفته: با مريدانْ؛آن فقيرِ مُحتشم بايَزيد آمد كه نَك يزدان منم گفت مستانه عيان آن ذو فنون لا الهَ الّا أناها فاعبُدون و همچنين مكتوب حلّاجِ لعين؛كه به بعضى از ملاحده ومريدين نوشته به اين عنوان: مِنَ اللّه الى فلان اين كتاب از خداست به سوى فلان كس، و به اين سبب فقها وقضاة واعيان آن زمان از سنيان [ وشيعيان ] كه از آن جمله است شيخ ابوالقاسم ابن روح،كه يكى از نُوّاب وبوّاب اربعۀ حضرت صاحب الزمان عليه وعلى آبائه افضل صلوات الرحمن است؛ فتوى به اباحۀ قتل وخون آن ملعون دادند و او را كشتند،پس به دارش كشيدند وسوختند. 📗 مثنوی ۱/ ۶۸ 📗مثنوی ۱/۱۰۷ 📗 مثنوی ۱/۱۰۵ 📗مثنوی ۶/ ۱۲۸ 📚نفحات الانس ۴۴۸ ، حدیقه الشیعه ۵۶۸ 📚مثنوی ۴/۵۶ 📚مثنوی ۴/ ۵۵ 📚تحفه الاخیار۴۰۸ 📚غیبت شیخ طوسی ۳۴۷، ۲۶۴ تازیخ بغداد ۸/۱۲۴ @BotShenasi
🔍 دفاع شوشتری از فرعون | سهل بن عبداللّه شوشترى گفته: لِلنَفْس سِرٌّ،وما ظَهَرَ ذلك السِرُّ على أحدٍ الّا على فرعون ،حيث قال: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى نفْس را سرّى است،وظاهر نشده است آن سرّ مگر بر فرعون در وقتى كه دعوى خدائى كرد. 📚فضایح الصوفیه ۱۶۴، تنبیه الغافلین۵۹ حلیه الاولیا ۱۰/ ۲۰۸ @BotShenasi
🔍 ابن عربی | ✍محيى الدّين در كتاب فصوص وفتوحات گفته كه: ختم ولايت به من شد. و گفته كه:جميع پيغمبران نزد من حاضر شدند،و هيچكدام از ايشان متكلّم نشدند، سواى هود عليه السلام كه مردى بود ضخيم الجثه وخوش صورت وخوش محاوره،به من گفت كه: مى‌دانى كه پيغمبران چرا حاضر شدند،به تهنيت ختم ولايت تو آمدند؟ ✍و گفته كه: جميع پيغمبران از مشكات خاتم انبياء اقتباس علم مى‌كنند، وجميع اولياء از مشكات خاتم الاولياء اقتباس علم مى‌كنند،وخاتم الأنبياء از مِشكات خاتم الاولياء اقتباس علم مى‌نمايد. و گفته: كُنتُ وَليّاً وآدمُ بَين الماءِ والطّين من ولىّ بودم،وآدم ميان آب وگِل بود. و گفته: خاتم الاولياء افضل است از خاتم الانبياء،وساير انبياء در ولايت،چنانكه خاتم الانبياء افضل است از انبياء،در رسالت ✍و گفته كه:آنچه خاتم الانبياء وساير انبياء به واسطۀ مَلَك دانسته‌اند؛من از خدا بى‌واسطۀ ملك استفاده نموده‌ام. وخود را صاحب نبوّت عامه دانسته، وگفته كه: نبوّتى كه بر محمّد صلى الله عليه و آله ختم شد نبوت تشريع است ونبوّت عامّه باقى است. وگفته كه: اگر نوح جمع مى‌كرد ميان تشبيه وتنزيهِ امّت اجابتِ او مى‌كردند. و به علاوه آنكه فرعون را مؤمن دانسته گفته كه: قوم فرعون در بحر علم غرق شدند. و گفته كه:حق تعالى هارون را يارى نكرد تا آنكه سامرى غالب شده، مردم را گوساله پرست گردانيد،بنابراين بود كه خدا خواست در همه صورت پرستيده شود. ✍در فصوص گفتگوئى كرده كه حاصل معنى آن اين است كه: نصارى كافر نشدند به سبب آنكه عيسى را خدا دانستند، بلكه به سبب آنكه خدا را منحصر در عيسى دانستند كافر شدند،وآيۀ شريفۀ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيح را بر اين معنى حمل نموده. و گفته كه:ابراهيم خطا كرد در خواب خود، و خواست كه اسحاق را ذبح كند، و تعبير خوابش آن بود كه گوسفندى را ذبح نمايد. و گفته كه: عذاب اهل جهنم همين است كه چون آتش را بينند گمان كنند كه ايشان را مى‌سوزد، چنانكه عادت بر آن جارى شده،وچون به آتش رسند بر ايشان سرد وسلامت شود. و گفته كه: لفظ «عذاب» كه در قرآن واقع است مشتق از عذب به معنى شيرينى است. ✍ قيصرى در شرح اين كلام گفته است كه : اهل جهنّم از آتش محفوظند، و بدان تَنعُّم مى‌كنند، و لذّت مى‌برند،و از نعمتهاى بهشت مُتأذّى ومتنفرند، چنانكه«جُعَل»به بوى قاذورات الفت گرفته،واز بوى خوش متنفّر ومتأذى است، و اهل هر مذهب را ناجى دانسته. و جمعى از ايشان صحبت حضرت رسالت، و حشر با آن حضرت را از براى خود عذابى عظيم وعقابى اليم مى‌شمارند، چنان كه محيى الدّين و عبداللّه بلبانى وشيخ بَدَخشانى وجمع ديگر تصريح نموده‌اند كه: دو آيۀ شريفه در اوّل سورۀ بقره: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ تا آخر دو آيه در شأن ايشان نازل شده، و تأويلش را محيى الدّين قريب به اين مضمون نموده، يعنى: به درستى كه كسانى كه كافر شده‌اند، يعنى ستر كرده‌اند محبت خدا را در دلهاى خود ،مُساوى است بر آنها كه بترسانى يا نترسانى آنها را كه ايمان نمى‌آورند به تو،زيراكه تو از اهل بيانى وآنها از اهل عيان، و«ما راءٍ كَمَن سَمِعا» نيست بيننده مانند كسى كه مى‌شنود، مهر نهاده است خدا بر دلهاى آنها كه داخل نمى‌شود در آن غير از حق، و بر گوش‌هاى آنها كه نمى‌شنوند غير از حق، و بر چشم‌هاى آنها پرده‌اى است كه نمى‌بينند غير حق را، و از براى ايشان است عذابى عظيم به سبب صحبت تو با ايشان و حشر ايشان با تو. واز اين قبيل بلكه بدتر است اكثر تأويلاتِ ملّا عبدالرزاق كاشى در تأويلات آياتش. 📚شرح فصوص الحکم ۸۴ 📚شرح فصوص الحکم ۲۴۷ 📚شرح فصوص الحکم ۷۵ و ۷۹ ۸۱ با ضمیمه ۸۴ 📚شرح فصوص الحکم ۷۸، فتوحات مکیه ۲/ ۵۲ و ۵۳ 📚تحفه الاخیار ۳۱۷ 📚شرح فصوص الحکم ص ۷۷ 📚 شرح فصوص الحکم ص۱۲۳ 📚شرح فصوص قیصری ۴۴۰ 📚شرح فصوص الحکم ص ۳۲۵ 📚شرح فصوص الحکم ص ۱۷۰ 📚شرح فصوص الححکم ص۱۹۷ 📚فتوحات مکیه ۱/۱۱۵ 📚نفحات الانس ۴۸۲ @BotShenas
🔍 سران تصوف | ✍حسن بصری در مدینه به دنیا آمد و در بصره ساکن شد. عده ای میگویند: دوسال قبل از مرگ عمر بن خطاب یعنی ۲۱ هجری به دنیا امد. عمر نام آن را حسن گذاشت. داستانهای عجیب دیگری که عطار تذکرة الاولیاء نقل میکند، حکایت از آن دارد که حَسن در زمان رسول خدا به دنیا امد. بسیاری از سلسله های صوفیه، نسبت خرقه های خود را به حسن بصری رسانده و از طریق او به امیرالمومنین علیه السلام و سپس به رسول خدا صلی الله علیه و آله می سانند. ✍ابن عربی میگوید: حسن نزدما از ائمه طریق الهی است و وی از اهل اسرار و اشارات است. نقل است که حسن بصری در اواخر عمر با رابعه عدویه ملاقات کرده است. حسن بصری ازدواج کرده و فرزند داشت. اما دربارهء تشکیل خانواده خود می گفت: خدا چون خیر بنده ای را بخواهد او را به زن و فرزند مبتلا نمیکند. حسن بصری میگفت: فرزند بد چیزی است؛ اگر زنده باشد مرا خسته میکند و اگر بمیرد مرا ناتوان و مصیبت زده خواهد کرد. ✍این سخن به سمعِ حضرت زین العابدین علیه السلام رسید، حضرت فرمود: کَذَبَ وَ اللهِ، نِعمَ الشَّیءُ الوَلَدُ، إنْ عَاشَ فَدَعَّاءُ حَاضِرُ، وَ إِنْ مَاتَ فَشَفِیعٌ سابِقٌ به خدا قسم دروغ گفته است‌. فرزند، خوب چیزی است. اگر زنده باشد دعا کننده ای در کنار ماست، و اگر بمیرد، شفاعت کننده ای است که در مردن بر ما سبقت گرفته است. 📚مبانی عرفان و احوال عارفان ص ۲۳۷ 📚تذکرة الاولیاء ص ۲۹ 📚تذکرة الاولیاء ص ۲۹/ فصل الخطاب ص ۵۴۶ 📚نفحات الانس، ص ۵۵۹ 📚الکواکب الدّرّیّة ج۱، ص ۲۵۵ 📚ارزش میراث صوفیه، ص ۵۳ 📚پیدایش و سیر تصوف ص ۱۲۱ 📚الدعوات، ص ۲۸۵ @BotShenasi
⬅️کاهو فروش و شعار صوفیه ... ✍ در عصر پادشاهی خاندان صفویه که اساس سلطنت و پادشاهی آنان به وسیله صوفیان قزلباش پی ریزی شد، نخست این خاندان همه گونه طرفداری از این گروه میکردند. 🌿 ولی در زمان حکومت شاه سلطان حسین در اصفهان دستور اکید داده شده بود که حتی اگر کسی کاهو را با ضمهٔ کشیده بر روی «هو» بگوید، او را نیز توبیخ و جریمه کنند. 📚تاریخ صوفی و‌ صوفیگری جلد۱ ص ۴۷ @BotShenasi
🔍 تغییر تصوف به تصوف عاشقانه ⬅️صرف نظر از عوامل بیرونی که زمینه های تشکیل تصوّف را تقویت می نمود ، زهد افراطی و برداشت های غلط و انحرافی از متن دین ، عامل اصلی در تکوین این تشکّل در قرن دوم هجری محسوب می شود . صوفیانِ نخستین ، شاخص فکری و اندیشه متمایزی نسبت به بقیه مسلمانان نداشتند ، و تنها ملاک تشخیص آنان ، عبادت و زهد افراطی آن ها بود که در قالب و شهرت پوستین و جامه پشمین بروز می یافت . ➖ امّا به تدریج عنصر و واژه " حبّ" و " عشق الهی " در میان صوفیان قرن دوّم ظهور کرد . یعنی صوفیان اهل زهد ، رفته رفته به سویی حرکت کردند که زهد سرد و خشک و غم انگیز وبی حاصلِ قدیم ، تدریجاً رنگ و بوی ذوق و محبّت یافت . ✍ رابعه عدویه ( م ۱۳۵ الی ۱۸۰ ق ) را عامل عمده این تحوّل معرّفی می کنند . حدیث عشق الهی چیز دیگری بود که رابعه عدویه آن را بر زهد صوفیه افزود . ظهور رابعه و تعالیم او نقطه عطفی در تصوّف بود ، زیرا تصوّف تدریجاً از زهد خشک مبتنی بر خوف و خشیت به معرفت دردآلود مبتنی بر عشق و محبّت گرایش یافت . بدین ترتیب در قرن دوم ،" تصوّف زاهدانه" به تدریج جای خود را به "تصوّف عاشقانه" داد . ➖ وقتی به رابعه گفتند آیا تو ، دوست خدا و دشمن شیطانی ؟ پاسخ داد : خدا را دوست دارم ، امّا دشمن شیطان نیستم . گفتند : چرا ؟ گفت : از محبّت رحمان ، فرصت و رغبتِ عداوت ِ شیطان ندارم . در داستانی دیگر رابعه گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود : آیا مرا دوست داری ؟ گفتم : چه کسی تو را دوست ندارد ؟! امّا محبّت حقّ آن چنان مرا در برگرفته است که برای دوستی و دشمنیِ غیر ، جایی نمانده است . ⬅️ در همین راستا وقتی محبّت به فرزند نمی تواند با محبّت خداوند در قلب ابراهیم ادهم ( م ۱۶۰ ق ) جای گیرد ، وی از خداوند در خواست می کند تا جان فرزندش را بگیرد . بعد ها دیده می شود که با یزید بسطامی ( م ۲۶۱ ق ) می گوید : در دلی که به جز خدا میلی باشد ، شرک باقی است ، و لذا وی حتی بر خلاف آیات الهی ، محبّت به مادر را در کنار محبّت الهی نمی پذیرد .، یا نمی تواند بهشتِ نیکوکاران برای او که اهل محبّت است ، دوست داشتنی باشد . ❌ ابو سعید خراز (م ۲۸۶ ق ) نیز وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند ، و پیامبر از وی می پرسند که آیا مرا دوست داری ؟ پاسخ می دهد : عذر مرا بپذیر که دوستی خدا مرا از دوست داشتن توبازداشته است . بعدها سمنون محبّ نیز همین شیوه را پیش گرفته ، محبّت به فرزندش را مانعی برای محبّت الهی می بیند و لذا از خداوند درخواست می کند که وی را از میان بردارد ، و خداوند درخواست وی را اجابت می فرماید . ➖این زندگی جدید صوفیانه ، یعنی زندگی توأم با عشق و وجد ، به ناچار با تعالیم اسلام برخورد پیدا می کرد ، و لذا موجب افزونی نفرت متشرّعه نسبت به صوفیان شد و بین صوفیان و متشرّعان جدایی افکند . توجّه به معنویّت و باطن عبادات ، و کم توجّهی به ضوابط و ظواهر دین از دیگر شاخص های شناسایی تصوّف عاشقانه در مقایسه با تصوّف زاهدانه محسوب می شود . @BotShenasi
💡متکلم خبیر مرحوم شیخ محمد جواد خراسانی: در شرح روایت زیر چنین میگوید: عن البزنطی انّه قال: قال رجل من أصحابنا للصادق جعفر بن محمّد علیه السّلام: قد ظهر فی هذا الزمان قوم یقال لهم الصوفیة فما تقول فیهم؟ قال علیه السّلام: انّهم أعداؤنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم، و سیکون أقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبّهون بهم و یلقّبون أنفسهم بلقبهم و یأوّلون أقوالهم، ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و انّا منه براء، و من أنکرهم وردّ علیهم کان کمن جاهد الکفّار بین یدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. 📚 سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار مع تطبیق النصوص الوارده فیها علی بحار الانوار - مجلد ۵، صفحه ۱۹۸ ▪️بزنطی میگوید خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﭘﻴﺪ ﺍﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﻮﻓﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﭼﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ میفرمایید؟ ▪️ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﻞ ﺑﻄﺮﻑ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﺎ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﻞ ﻛﻨﻨﺪ (ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺎﻳﻞ ﺑﮕﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ) ﻭ ﺗﺸﺒﻪ ﺑﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭﺭﺯﻧﺪ (ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺸﺎﻥ ﺷﺒﻴﻪ ﺳﺎﺯﻧﺪ) ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻠﻘﺐ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻠﻘﺒﻬﺎﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﺭﻑ، ﻋﺎﺷﻖ، ﻭﻟﻰ، ﺳﺎﻟﻚ، ﻣﺠﺬﻭﺏ، ﻣﺠﻨﻮﻥ و ﺑﻴﺪﻝ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺫﻟﻚ) ﻭ ﺗﺄﻭﻳﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﺸﺎن رﺍ (ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ، ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺮﺍﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ ﻭ ﻣﻰ، ﺑﺎﺩﻩ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﺮﺍﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﻠﺎﻥ ﻓﻠﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻓﻠﺎﻥ ﻓﻠﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ) ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﻞ ﻛﻨﺪ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ (ﻳﺎ ﺑﺘﺸﺒﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻠﻘﺐ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﻠﻘﺒﻬﺎﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺘﺄﻭﻳﻞ ﻛﺮﺩﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ) ﭘﺲ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﻯ ﻭ ﺑﻴﺰﺍﺯ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﻛﺴﻴﻜﻪ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﻨﺪ ﺍﻳﺸﺎﻧﺮﺍ ﻭﺭﺩ ﻛﻨﺪ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺑﺎ ﻛﻔﺎﺭ ﺑﺠﻨﮕﺪ. ▪️ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺷﺮﻳﻒ ﺑﻌﻠﺎﻭﻩ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺴﻪ ﺍﻣﺮ ﻧﻴﺰ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺳﺆﺍﻝ ﺭﺍ ﻭﻯ (ﻗﺪ ﻇﻬﺮ ﻓﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ) ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺂﻧﭽﻪ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍﻯ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﺗﺼﻮﻑ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﻮﺍﺭﻳﺦ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻗﺮﻥ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺍﻭﺍﺋﻞ ﻗﺮﻥ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﭼﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﻤﻌﻨﻰ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺑﺪﻋﺘﻰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺪﻭ ﺣﺪﻭﺛﺶ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺷﻜﺎﺭﻳﺶ ﻣﺪﺗﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺗﺼﻮﻑ ﻟﺎ ﻣﺤﺎﻟﺔ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﺒﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ، ﺩﻭﻡ ﺁﻧﻜﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ (ﺳﻴﻜﻮﻥ ﺍﻗﻮﺍﻡ) ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺂﻧﭽﻪ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺋﻤﻪ علیهم السلام ﻳﻜﻨﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻪ ﺻﻮﻓﻰ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﺗﺸﻴﻊ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﻴﺰ ﺑﺪﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻭﻳﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﭘﻴﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺣﻀﺮﺕ (ﻭ ﻳﺘﺸﺒﻬﻮﻥ ﺑﻬﻢ ) ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺪﺍﻧﭽﻪ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﺻﻮﻓﻰ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﺻﻮﻓﻰ ﻣﺎﺑﻨﺪ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺘﺸﺒﻪ ﺑﺼﻮﻓﻴﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺭﻭﺵ ﻭ ﺧﺘﻮﻣﺎﺕ ﻭ ﺍﺩﻋﻴﻪ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﻥ ﻭ ﻣﻨﺘﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺎﺕ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﻭ ﺗﺄﻭﻳﻠﺎﺕ ﻭ ﺗﺸﺒﻪ ﺑﺎﻟﻘﺎﺏ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺷﺮﻳﻒ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺻﻮﻓﻰ ﻣﺂﺏ‌ﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﺻﻮﻓﻴﺎﻧﻨﺪ. 📚ﺍﻟﺒﺪﻋﺔ ﻭ ﺍﻟﺘﺤﺮﻑ، ﺍﻟﺒﺪﻋﺓﻭﺍﻟﺘﺤﺮﻳﻒ، ﺹ: 113 💡 موارد داخل پرانتز در ترجمه شرح مرحوم خراسانی می باشد. @BotShenasi
مُتکلّم خبیر مرحوم آیت اللّه شیخ محمد جواد خراسانی رحمه الله : آنچه متصوّفه می گویند از باده و مِی و مطرب و پیر مغان و أمثالها،فرضا تسلیم شویم که این اَلفاظ را إصطلاحی است غیر ظاهرِ خودش،اما شکّی نیست که إصطلاحِ متصوّفه است؛ولی شیعه طبق إصطلاح صوفی - که ضالّ و‌ مُضلّ است - چرا سخن بگوید و أشعار خود را پُر از ألفاظ و مُصطلحات آنها بکند؟! 📚یادداشتهایی از مخطوطات؛ص۱۱۷
💡 تصوف حلولی ▪️در دورهء چهارم تصوف، جنبهء نظری تصوف اهمیت یافت و جنبهء علمی را تحت الشعاع خود قرار داد. از آن پس، صوفیه، اتصّال به خدا را تنها هدف و مقصود صوفی می دانستند و به چیز دیگری اهمیت نمی دادند. ✖️ در این دوره برای نخستین بار، در سخنان بایزید بسطامی و سپس کلام جنید سخن از صحو و سُکر به میان آمد. بایزید، حالت سُکر (مستی) را برتر از صحو می دانست. و بالعکس جنید، حالت صحو را برتر از سُکر می دانست و سُکر را آفت راه تلقی می کرد. در نگرش بایزید و جنید، دو مکتب صوفیان صحو و سُکر ایجاد شد که در تعارض و تقابل با یکدیگر قرار گرفتند. صوفیان سکر در حالت وجد و شورِ خود، سخنانی بر زبان می آوردند که به شطحیات معروف شد. شطح به معنیِ جمله ای غریب، باورنکردنی و فضاحت آمیز! ▪️ شطحیات یک سری اظهارات و ادعا های نامانوس، نا معقول و نامشروع صوفیانه ای بود که بر زبان صوفی جاری می شد و به سادگی با عقل و منطق و دین، قابل تطبیق و تفسیر نبود. ✖️ مصادیق مهمی از شطحیاتِ صوفیان سُکر عبارتند از: ➖ ادعای حلول خدا در صوفی یا اتحاد صوفی با خدا و نهایتاً گفتن " انا الله " ➖ دفاع از ابلیس و احترام به وی ➖ بی اعتنایی به بهشت و دوزخ، پاداش و کفر ➖بی توجهی و سبک شمردن محبت رسول الله صلی الله علیه و آله، اهل بیت علیهم السلام، والدین، فرزند و... در کنار محبت به خدا ➖ عدم تلکف به اوامر و نواهی شرع در گفتار و عمل، نظیر نماز نخواندن، روزه نگرفتن، ترک حج و...! ▪️سخنان غیر شرعی و کفر آمیز صوفیان سکر، از عمده مواردی بود که در پی آن، مخالفت پیروان شریعت را به دنبال داشت. ✖️ نیکلسون می گوید: " اگر اقوالی که شیخ فرید الدین عطار به بایزید بسطامی نسبت می دهد صحیح بدانیم، باید او را در عداد غلات و گزافه گویان معتقد به وحدت وجود، و خواستار رفع تکالیف دینی بپنداریم. " 📚تاریخ تصوف در اسلام، ص ۶۱ 📚کشف المحبوب، ص ۲۳۰ و ۲۳۱ 📚 فلسفه و عرفان، ص ۱۸۲، ۳۸۱ 📚 پیدایش و سیر تصوف، ص ۶۹ @BotShenasi
💡 تصوف حلولی عامه مسلمانان و همچنین فقها و متلکمان در باب اینگونه اقوال، مسامحه و اغماض نشان نمی دادند و کلام بایزید را که " سُبحانی ما اعظَمَ شَانی " می گفت و قول حلاج که بانگ " اناالحق" می زد، دعاوی و رعونت آمیز خوانده و به همین سبب، در تکفیر آن ها تردید نمی کردند‌. آن چه گاهی خشم و نفرت فقها و اهل ظاهر را نسبت به بایزید بر می انگیخت، مربوط به همین حال سکر و غلبه این حالت بر وی بود‌. عمده مشکل صوفیه را می توان از ناحیه صوفیان سکر دانست. هر چند سخنان شطح آمیز، پیش از بایزید، از ابراهیم و رابعه عدویه نیز نقل شده است. اما شطحیات صوفیه در کلام بایزید، رنگی بسیار تند یافت چنان که حتی سخنان حلاج و شبلی هم تندتر و بی پرواتر از کلمات وی نبود. با وجود آنکه حلاج، جانش را تقریبا بر سر همین شطحیات خویش نهاد، اما به هر حال شطحیات صوفیانه با نام بایزید، پیوند و ارتباطی خاص یافته است. سخنان بایزید به گونه ای بود که حتی شیخی صوفی به نام ابن سالم بصری، آن را متضمن کفر و در ردیف دعاوی فرعون یا بدتر از آن تلقی نمود. شطحیاتِ گستاخانه بایزید بعد ها برای کسانی از صوفیه که تندروی و بی پروایی او را فاقد بودند، اسباب دردسر شد، و ناچار در تاویل آنها سعی وافری نمودند، و حتی جنید به تاویل بعضی از آنها پرداخت تا صوفیه را از تهمت های گران برهاند. 📚جستجو در تصوف ایران، ص ۴۱ الی ۴۲ 📚درقلمرو وجدان، ص ۳۳۶ 📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۱ @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید احمد نجفی معروف به : هرکس تو عالم مثل مولوی، بایزید و سعید ابوالخیر (شر) و حافظ توحید را فهمید، تکفیرش کردند! قیاس این اشخاص با انبیاء در ادامه سخنانش! @BotShenasi
💡 سید احمد نجفی و تمجید از وحدت وجودی ها ▪️چرا اقای نجفی به جای دعوت مردم به امامین صادقین و دیگر ذوات مقدسه معصومین، مردم را به و و‌ دعوت می کند؟ چرا به اشخاصی که اهل تصوف و وحدت وجود هستند؟ و تکفیرکنندگان آنها را ملامت میکند؟ مولوی مورد شناخت همگان می باشد، بایزید را هم قبلاً گفته ایم. اما سعید ابوالخیر کیست؟ موسس رقص سماع! ▪️ یک‌بار ابوطاهر فرزند در حال سَماع، احرام بست و قصد حج کرد. ابوسعید نیز با وی همراه شد. اما وقتی به خرقان و بسطام رسید، گفت حج من این است که به زیارت قبر و بسطامی بروم و از همان‌جا برگشت و تا آخر عمر حج نرفت. 📚 اسرارالتوحید، تصحیح شفیعی، جلد ۱ ، ص ۱۰۰ ▪️ همچنین وی می‌گفت: «خدا میداند که هرکس را خدا راه مکه پیش روی او نهاد، از راه حق فاصله گرفت. فرسنگ‌ها طیِ طریق کردن برای دیدار خانه‌ای سنگی چه سود؟ هنر آن است که بنشینی و بیت المعمور بر گِرد تو طواف کند.» چنان به رقص سماع اعتقاد داشت که به مریدان گفته بود اگر صدای مؤذن را نیز شنیدید از رقص خود باز نایستید. 📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸ ▪️ مریدان را از سفر حج منع می‌کرد و شریعت را برای کسانی که به مقصد رسیده باشند منتفی می‌دانست. 📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸ ▪️ ابوسعید و خانقاه او، بیشتر پذیرای مردم کوچه و بازار و طبقات محروم و زحمت‌کشان شهری و روستائی بوده. توجه و عنایتی را که وی به این افراد و حتی بدنامترین و رانده‌ترین چهره‌های جامعه داشت، از قبیل جوانِ مَست خراباتی و زن مطربه‌ای که روی گشوده در بازار نیشابور آواز می‌خواند، باید از مهمترین جنبه‌های مردمی اخلاق و اصول انسان دوستی او بدانیم؛ ابوسعیدابوالخیر به صلح‌کل مشهور بود. او همه را به دیدِ برادری و برابری می‌دید و همه مذاهب را محترم می‌شمرد! 📚 اسرارالتوحید، تصحیح شفیعی کدکنی، جلد ۱، ص ٦٢ و ٥٦ ▪️ در پاسخ به سؤالات مردم از تفسیر قرآن، شعر می‌خوانده است. بجای دعا و ذکر و مناجات‌های وارده، شعر می‌خوانده و حتی برای بیماران شعر تجویز می‌کرده و دستور داده جلوی جنازه‌اش بجای قرآن شعر بخوانند و بر لوح قبرش بجای قرآن و ادعیه، شعر بنویسند. 📚 اسرارالتوحید، شفیعی کدکنی، ۱/۱۰۸ اقای نجفی شما را دعوت به این اشخاص کرده است و آنها را توحید فهم میداند! @BotShenasi
28.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 سید احمد نجفی معروف به : من خدام! متاسفانه این شخص که مراد خیلی افراد است، با مبانی اهل بیت علیهم السلام هزاران کیلومتر فاصله دارد! چگونه دلداده شخصی شده اند که توحیدش را از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می گیرند! @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جناب احمدی اصفهانی : هو علی یعنی چه؟ فارسی معنی کن منظورت چیست؟ این اعمال باطل است! امیرالمومنین علیه السلام عبد خداوند است. @BotShenasi
💡 استفتاء از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله ▪️س- آيا اشعار خودمانى كه با الفاظ و عبارات خودمانى و زبان عاميانه براى اهلبيت- عليهم السّلام- مى گويند، صحيح است، يا نه؟ ✅ ج- چنان چه توهين آميز و دون شأن مقامات رفيع آن بزرگواران نباشد، اشكال ندارد. هر چه در سرودن شعر، ادب و حفظ حريم مقام آن بزرگواران رعايت شود، سزاوار است و بايد اشعار در مدايح و مصايب اهل بيت عليهم السّلام- شيوا و رسا بوده و مضامين آن موجب رشد فكرى و اعتلاى معارف دينى و اخلاقى باشد و شاعر، خواننده شعر و مدّاح، همه متعهّد باشند و غرض آنان بسط و نشر معارف اسلامى و بيدارى فطرت پاك انسانى باشد، و از روش هاى اهل بدع و صوفيانه و مجالس وجد و سماع آنها منزّه باشد. البتّه مراتب اشعار و درجات مضامين آنها بر حسب اختلاف سليقه‌ها و ذوق‌ها و معرفت اشخاص و محدوده اطّلاعات آنها تفاوت بسيار دارد. در ارتباط با اين موضوع، مناظره «سيّد حميرى»، آن شاعر بسيار مشهور و تواناى اهل بيت عليهم السّلام-، با «جعفر بن عمان الطائى» بسيار جالب است. «سيّد حميرى» به «جعفر» مى گويد: واى بر تو! آيا درباره آل محمّد- عليهم السّلام- مى گويى: ما بال بيتكم يخرب سقفه وثيابكم من ارذل الاثواب جعفر پرسيد: چه عيبى در اين شعر است؟! 🔎 سيّد گفت: وقتى نمى توانى نيكو مدح بگويى، ساكت باش! آيا آل محمّد- عليهم السّلام- به اين كه: «سقف خانه هايشان خراب، و لباسشان از پست ترين لباس هاست وصف مى شوند؟ ولى من تو را معذور مى دارم؛ كه اين متقضاى علم و طبع محدود توست. من در مدح آنها قصيده اى گفته‌ام كه اين نقص شعر تو را به آن محو كرده ام: اقسم بالله وآلائه والمرء عمّا قاله مسئول ان علىّ بن ابى طالب على التقى والبّر مجبول اين گونه در مدح آل محمّد- عليهم السّلام- گفته مى شود، و شعر تو براى صاحبان انديشه پايين و ضعيف، مناسب است. «جعفر طائى»، «سيد حميرى» را بوسيد، و گفت: «انت والله الرّاس يا ابا هاشم و نحن الاذناب ». ▪️اجمالا آن چه لازم الرّعايه است، اين است كه بايد مدح، با شؤون آن بزرگواران- كه كتاب و سنّت بر آن دلالت دارد- مناسب باشد، و هم چنان كه «سيّد حميرى» گفته است، دون شأن، شرف، كمالات روحى و مقامات معنوى آنها نباشد؛ و از طرف ديگر از غلوّ- كه گاه شاعر و خواننده را تا مرز كفر پرت مى نمايد- پاك و مبرّا باشد. 📚 معارف دين، ج ۱، ص: ۱۱۳ @BotShenasi  
اقطاب صوفیه | حسن بصری روایت شده است که حضرت زین العابدین علیه السلام حسن بصری را در سرزمین منی دید که مردم را موعظه میکند. آن حضرت ایستاد و به او فرمود: " وعظ خود را متوقف کن تا از حالی که داری پرسش کنم. اگر فردا مرگ به سراغت آید، آیا تو از آن چه میان تو و خدای توست، راضی هستی؟ گفت: خیر. فرمود: ایا قصد داری خود را از حالی که هستی به حالی که از آن راضی باشی، برسانی؟ حسن بصری سر به زیر انداخته و پس از مدتی گفت: این سخن را میگوین، اما حقیقتی ندارد. فرمود: ایا امید به پیامبری پس از محمد صلی الله علیه و اله داری؟ که در همراهی با او برایت سابقه ای بماند؟ گفت: نه. فرمود: آیا به سرایی جز این دنیا امید داری که به آن جا بازگردانده شوی و در آن به عمل بپردازی؟ گفت: نه. فرمود: آیا فرد عاقلی را دیده ای که این حال تو را، برای خودش کافی دانسته و به آن رضایت داشته باشد؟ پس تو چگونه با این حال که بدان راضی نیستی، و در فکر تغییر آن هم نیستی، و امید نداری که پیامبری هم بیاید، و سرای دیگری نیز وجود ندارد که در آن عمل شایسته انجام دهی باز هم به موعظه مردم میپردازی؟ " راوی میگوید: وقتی آن حضرت رفت، حسن بصری گفت: این شخص که بود؟ گفتند: علی بن الحسین علیهم السلام پس حسن بصری گفت: اینان از خاندان علم و دانش اند. پس از این ماجرا، دیده نشد که حسن بصری مردم را موعظه کند. 📚 الاحتجاج، ج ۲ ص ۳۱۳_۳۱۴ @BotShenasi
پاسخ استفتاء در موضوع صوفیه توسط مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله مكتوب جنابعالى واصل شد. با تشكّر و تقدير از توجّهات جناب عالى؛ اميد است در تحقيق و بررسى و نيل به حقّ و حقيقت موفّق باشيد و وسيله هدايت و نجات ديگران از شبهه و ضلالت گرديد. راجع به فرقه مذكوره از فِرَق صوفيّه، بسيارى كه اهل اطّلاع از مشارب و برنامه هاى آنها هستند، حسن ظنّى به آنها ندارندو اگر چه به ظاهر يا به واقع به بعضى عقايد حقّه اقرار و اعتراف نمايند، در بعضى موارد ديگر، عقايد آنها را منحرف مى شناسند، و بسيارى ديگر از صوفيّه را از اين‌ها معتدلتر مى دانند. همين موضوع تجزيه دين به طريقت و شريعت و دعواى اجازه خاص از حضرت بقيّة اللّه- ارواح العالمين له الفدا- به قول خودشان در تلقين اذكار و طريقت و لزوم اتّصال علما و به اصطلاح آنها علماى شريعت- به وسائط غير مخدوشه به ايشان، همه دعوايى است كه مخالف اجماع و اتّفاق شيعه بوده و هست. و احدى از علماى كاملين و فقها و محدّثين بارعين از عصر آغاز غيبت كبرى الى زماننا هذا- مثل: «صدوق»، «شيخ مفيد» و «شيخ طوسى»- چنين ادّعايى را نداشته و آن را قطعاً و جزماً مردود مى دانند و بدعتها و فرقه سازيها و ضلالتها از همين دعوى مايه مى گيرد. البتّه هر كس به شهادتين و ولايت ائمّه اثنا عشر- عليهم السّلام- اقرار بنمايد و انكار ضرورى اسلام را نكند، محكوم به اسلام و تشيّع است و كافر تراشى جايز نيست. ولى در برّرسى عقايد صوفيّه بايد به سخنان و بيانات و نوشته‌ها و اشعار اشخاص و به اصطلاح اقطاب ايشان و برنامه هاى اذكار و اوراد و حالات آنها از وجد، سماع، عشق مجازى و جدايى هايى كه با متشرّعه دارند، مراجعه نمود. حتّى بدعت كيفيّت- به قول آنها-، تشرّف و دستوراتى كه مى دهند تا آنجا كشيده مى شود كه به آنها نسبت مى دهند و در هنگام قرائت (إياك نعبد) قصد مرشد يا شكل او را در ذهن حاضر كنند. و سلسله هاى بى اعتبارى كه براى مرشد خود ساخته اند غالباً يا مجهول الحال و يا از غير اهل تشيّع و فاسد العقيده مى باشند. همين شعار «هو ۱۲۱» بر بالاى نوشته‌ها و نامه‌ها در برابر شعار اسلامى و قرآنى (بسم اللّه الرحمن الرحيم چه توجيهى دارد؟ چرا از اين شعار مقدّس مسلمانها اعراض كرده و با اين شعار ساختگى خود را از ديگران جدا نموده اند؟ آنها بايد اين بدعتها و ساير مظاهر، مثل گذاردن شارب را كنار بگذارند، و به ساير مسلمانان و شيعيان بپيوندند. اگر واقعاً پاكدل و منصف باشند خود بهتر مى دانند كه چيزى در صندوقشان نيست و با مقام اقدسى ارتباط ندارند. شخص جنابعالى هم به اين موضوع حتماً رسيده ايد و اين چند نفرى را كه در اين نيم قرن از اين فرقه يكى پس از ديگرى در محلّ شما دعواى قطبيّت و ارشاد داشتند و آن را به ارث به فرزندان خود سپردند، مى شناسيد. حال پس از فوت پير يا مرشد يا قطب آخر كه كسى را نداشتند، عموى او را از وكالت دادگسترى بازداشتند. اين افراد چه رابطه خاصّى با مقام ارفع و اقدس ولي اللّه الأعظم- ارواحنا فداه- مى توانند داشته باشند؟ اگر اين آقاى وكيل دادگسترى و به اصطلاح حقوق خوانده، شجاعت و آزادگى داشته باشد، ختم اين غايله را اعلام و بطلان آن را ابلاغ مى نمود و جمعى را از اشتباه بيرون مى آورد. 📚معارف دين، ج ۱، ص: ۲۵۷، ۲۵۸ @BotShenasi