eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2هزار دنبال‌کننده
813 عکس
225 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز ڪن پنجرھ ࢪا با دمِ صُبـــــح باید ازخانہ‌ۍ دݪ، گَرد پریشانۍ ࢪُفتـ.. @CafeYadgiry🌻
موقع درس خوندن باید چی کنارمون باشه 👩🏻‍🌾 - چند تا برگه چک نویس 📋⿻⇢ - دفتر خلاصه نویسی 📄🌿⿻⇢ - کتاب 📚💛⿻⇢ - کتاب کمک درسی یا کتابکار 📖🦋⿻⇢ - چند تا مداد و خودکار 🖊🍓⿻⇢ - یه لیوان آب 🥛🌸⿻⇢ 📄🧡 . ִ @CafeYadgiry🤍
هر چی سنم بیشتر میشه؛ بیشتر می فهمم که بُرد واقعی با اوناییه که می تونن از چیز های کوچیک زندگی شون لذت ببرن و براش ذوق کنن. از هوای خوب،ابرای تو آسمون،از پیاده روی،از یه لیوان چایی،دیدن فیلم،بوی غذا،کتاب خوندن🌻😻✨ @CafeYadgiry🌹
وایبی که دوست دارم: @CafeYadgiry💚📔
روتین یه دختر موفق چیه؟ ⤦🌸🍓 ↶ روز به روز پیشرفت میکنه توی علم،مهارت،زندگی کردن🦋🌥 ↶ خودشو همونطوری که هست دوست داره و میپذیره🌳🌼 ↶از حقش دفاع میکنه راحت نه میگه🌱🍊 ↶ توی سکوت تلاش میکنه بعد موفقیتش همه رو شوکه میکنه✨🕊 ↶ دوستای واقعی رو پیش خودش نگه میداره📇🌱 ↶همیشه لبخند میزنه،حتی به مشکلاتم میخنده چون خودشو باور داره⛹🏻‍♀🥤 @CafeYadgiry🍊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_258 +رادین.!؟ _هوم. +ای کاش با هتل تسویه میکردیم! _تسویه شده...! سکوت ک
•{🖤🤍}•• ‌ _لا اله الی الله... ‌+زندگیم داره ازهم میپاشه داداش! کلافه باند دور سرشو کشید و بازش کرد... پاشو گذاشت رو گاز که ماشین از جا کنده شد... تقریبا دو ساعت دیگه مونده تا مهمونی! عذابی که این لحظات آخر میکشیدم؛ جونم رو ذره ذره آب میکرد! رادین هم ازمن بدتر بود! اما رو نمیکرد..! _ببینمت تورو !؟ رو کردم سمت رادین... _نبینم استرس داشته باشی ها! +ن..نمیتونم! رو کرد سمت خانوم فهیمی _میشه چنددیقه دیگه دوربین هارو وصل کنید؟ × بله حتما... آرام جان صدام کن بیام ... سری تکون دادم و لبخندی زدم... خانوم فهیمی رفت و رادین زانو زد جلوم و دستامو گرفت! _ آرام تورو به روح مامان و آقاجون ...اگه هنوزم میدونی نمیتونی بگو ! بخدا خطرناکه! لبخندی زدم و سرمو انداختم پایین.. +قبل از دعوای من و حامد.... نفس عمیقی کشیدم.. +امیدم به اون بود! اینکه برگشتم ... زندگیمونو بسازم! برای زندگیمون کلی برنامه داشتم! کلی ایده های جدید! برای بچمون! الان امیدم به توئه رادین! حامدو بزار کنار! آدمی که نون حروم و آدم فروشی بشه کارش...مطمئن باش کارای دیگه هم از دستش برمیاد! بلند شدم و دستی به شالم کشیدم... +مراقب خودت هم خیلی باش! چشمکی زدم : +فقط یه نسخه ازتو وجود داره ! خندید و دستاشو باز کرد.. _فسقلی ! خودمو پرت کردم تو بغلش ... بغض کردم که کلافه گفت: _بخدا اگه گریه کنی میرم کنسلش میکنم ماموریتو!
•{🖤🤍}•• ‌ دستی زیر چشمام کشیدم.. +دنبال بهانه ای ها! خیله خوب... آ ...آ ... بیا... دیگه گریه نمیکنم! _آفرین! +خانوم فهیمی جان؟ با صدازدنای من فهیمی اومد و مشغول وصل کردن دوربینا شد... لباس مجلسی پوشیده و طوسی رنگ تنم بود! طرح لباسه رو پسندیده بودم و خیلی دوسش داشتم... تنها بدی که داشت این بود که تنگ بود برام .. اونم بخاطر تپلی بیش از حدم بود! کلافه شده بودم ازین چاقی بیش ازحد! البته نگران هم بودم! تقریبا دوماه از سقط بچه میگذره... ازاونموقع ب این وضع افتادم! _آقا داوود... لطفا شنود پنج چک بشه! × بله چشم ... چک شد. _خب تموم شد عزیزم! خدا پشت و پناهت! بغلش کردم و لب زدم؛ +فدات شم ممنونم ! دعا کن برام! داوود: آبجی مراقب خودت باش ! ایشاالله بری و با دست پر برگردی! رسول: آره همینکه این میگه ! خندیدم و ممنونی گفتم. باصدای آقامحمد برگشتیم سمت در: _به به...جمعتون جمعه... لبخندی زدم و گفتم: +بله...گلمون کم بود! رسول زیر لب زمزمه کرد: _خلمون کم بود! دستمو گرفتم جلو دهنم تا بیشتر ازین خندم معلوم نشه... نگاهی گذرا به بچه ها انداختم که درحال ترکیدن بودن... _آقارسول چیزی گفتی؟ رسول ترسیده گفت؛ × چی؟ من؟ نه بابا ! گفتم خوش اومدید! _آها... فرشید؛ دروغ میگه آقا گفت خلمون کم بود! زدم زیر خنده که رادین گفت: _آدم فروش بدبخت! با لحن بامزه رادین همه شروع ب خندیدن کردن... خیره شدم به رادین...! چقدر قشنگ میخندید! من دلم برای این خنده هاش تنگ میشد! دلم برای این نطنز بازیاش و غیرتی شدناش تنگ میشد! طاقتشو داشتم؟! معلومه که نه! چون تنها امید و انگیزم برای زندگی همین بود! خیلی آروم از جمع کنار کشیدم وسمت حیاط پشتی که حکم درمانگاه رو برام داشت رفتم... اینجا پراز حس خوب بود! درمان تمام غم و غصه هام! اونقدر که سرسبز بود! حتی با چمن و درختای مصنوعی!
•{🖤🤍}•• ‌ یه چیزی وسط گلوم مثل غده سرطانی گیر کرده بود! نه میتونستم قورتش بدم نه بشکونمش ! ولی من باید خالی میشدم! چون تموم نفسم بند بود به حامد! چرا باید به خودم دروغ میگفتم؟! هی خودمو گول بزنم و بگم نه ! اون آدم الان از ما نیست! اون آدم خلافکاره ! یه حروم خور به تمام معناست! کسی که انگ هرزگی و خیانت رو روی پیشونیم زد! هضم حرفای حامد برام سخت بود! حتی فکر کردن به رفتار وحرفای اخیرش جونمو میگیره! ولی من دلمو باخته بودم! تو این چندروز فکرم درگیر حامد بود! حامدی که حتی یه دفه هم نیومد تا ببینمش! بگم اشتباه کردن همون تجربه ست! ولی گاهی اوقات بعضی اشتباهات دل میشکونه! جبرانش خیلی سخته! ولی بازم دوسش داشتم! دلم برای دیدنش پر میکشید! فکر کنم خدا صدامو شنید که با صدای حامد اشکامو پاک کردم...: _فکر نمیکردم انقدر دوسش داشته باشی ! بلند شدم و روبروش وایستادم... پوزخندی زد و دستاشو تو جیبش کرد... _چه تیپی هم زدی ! +چی داری م...میگی! _حقیقت رو میکوبم تو سرت ! درد میگیره؟ یا تلخه برات دونستنش؟ +بس کن حامد! _اوو! دیرت میشه ؟ برو برو...منتظرته! +کیو میگی ! کی منتظر منه ! _ارسلان ! با شنیدن اسم ارسلان پاهام سست شد... +چرت نگو حامد ! برو کنار میخام رد شم... _چیه؟ دلتنگی امونت نمیده؟ لبمو گاز گرفتم تا اشکام روی صورتم جاری نشن... × اومدی اینجا که چی بشه؟ خیره شدم ب رادین... با اومدنش جرئت حرف زدن پیدا کردم: +لعنت به من که هنوزم دلم گیره ! ولی خودت داری خرابش میکنی حامد! هیچوقت این کاراتو یادم نمیره ! شونمو به شونش زدم و از حیاط اومدم بیرون!...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از یه جایی به بعد دیگه فقط بهشون نگاه کردم. به کاراشون به مسخره بازیاشون حتی دیگه خندمم نگرفت. انگار دیگه برام مهم نبود میخوان چه کاری انجام بدن و چه کاری انجام ندن فقط این برام مهم بود که منو بذارن به حال خودم.این برام مهم بود که منو قاطی کثافت کاریاشون نکنن این برام مهم بود که دیگه روان منو نابود نکنن.بیخیال من بشن،انگار که منی وجود ندارم. ولی باز خودمو ساختم! آره! خودتو بساز ! @CafeYadgiry💘
‌چطور سـاعت خوابم رو کم کنم😳 : ‌⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰ قدم 𝟏 : هر ادمی لازم ب هفت ساعت خوابیدن داره پس زود بخواب و زود بیدار شو🌸  ؛ قدم 𝟐 : برنامه روزانت رو با یه درسی که دوست داری شروع کن🧡 ؛ قدم 𝟑 : گوشی رو موقع خواب بزار پیشت که یهو ساعت از دستت در نره اما یکمی از خودت دورش کن اینطوری بهتره🫐👌🏼 ؛ قدم 𝟒 : قبل خواب برنامه فردات رو مرور کن😺 ؛ قدم 𝟓 : بدون الارم بیدار شو🌱👀 ؛ . ׁ ֢ 🥑🌱 @CafeYadgiry💛
وای قودای من😍. @CafeYadgiry💗
•غذای ملی کشور ها. 🌸🍐. ‌⊱ – – – – – – – – – – – ⊰ •امریکا:همبرگر .🚙👐🏽. •ژاپن:سوشی . 🍪🥛. •ایتالیا:پاستا .🌧📗. •چین :پنکیک داگ . 🥧💙. •هند:چیکن تندروی . 🐻🌿. •فرانسه:کرپ .🍓👩🏽‍🍳. •کانادا:پوتین . 🦋🐤. •ایران:چلوکباب . 📃🌸. 🦴🧃 . ִֶָ 𓂅 @CafeYadgiry🖤
بک‌گراند💚🥺 @CafeYadgiry🍨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا