eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
#معنویه سؤال: آیا مضاف به معرفه، معرفه است؟ در مثال «غلامُ زیدٍ» اگر زید دارای 10 غلام باشد، این اضافه مفید است یا ؟ پاسخ: برای دریافت پاسخ باید به مقدمه ذیل توجه نمایید: دو گونه است: 1- ، یعنی: اسمائی که از نظر معنایی بر فرد جزئی و معیّنی دلالت می کنند و از نظر لفظی نیز احکام اسم معرفه بر آنها مترتب است. مانند: ضمایر و اسماء إشاره و اسم موصول و علم شخص 2- ، یعنی: اسمائی که از نظر لفظی معرفه شمرده شده و لذا برای مبتدا شدن نیازمند مسوّغ نیستند و صفت آنها هم معرفه می آید، ولی از نظر معنایی با اسم نکره فرقی ندارند و همانند اسم جنس می باشند، مثال این قسم عبارتست از: علم جنس و معرفه به أل جنس ابن مالک درباره علم جنس می گوید: وَ وَضَعُوا لِبَغضِ الأجناسِ عَلَم ** کَعَلَمِ الأشخَاصِ لَفظاً وَ هوَ عَمّ اکنون درباره مضاف به معرفه، در صورتی که دارای افراد متعدد باشد، همانند «غلام زید» در جایی که 10 زید، غلام دارد، باعث تعریف لفظی خواهد بود ولی از نظر معنایی، غلام نکره مخصصه است نه معرفه. شیخ بهایی رحمه الله در تعریف معرفه می فرماید: الإسم إن وضع لشیء بعینه معرفة در https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#معنویه : از دیدگاه در ، آنچه باعث می شود ، در زمان اضافه به معرفه، بگردد، بودنِ آن است نه شدنِ آن. به عقیده وی، در صورتی که ، دارای متعدد باشد، آن به جنس است، یعنی لفظا معرفه است و از لحاظ معنایی فقط تخصیص می خورد. : اقول : « تعریفُ المضافِ بالعهدِ أو الجنسیةِ المقارِنَینِ للإضافةِ کما قالوا ، لا بالمضافِ الیه ؛ ضرورةَ أنَّ «غلام زید» لا یَصِیرُ مُعَرَّفاً بالمضافِ الیه ، لجواز أن یکونَ لِزَیدٍ أَغلِمَةً مُتَعَدِّدَةً... .» در https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
فرق معنایی «» و «» و «بغلامِک» و «بغلامٍ لک»: سؤال: چرا در آیه: «وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُوني‏ بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبيكُمْ » (سوره یوسف؛ آیه59) به جای از ترکیب استفاده نموده است؟ پاسخ: نحویین در فرق: «مررت بغلامك»، و «بغلام لك»، گفته اند: جمله اول در صورتی به کار می رود که مضاف بین متکلم و مخاطب، معهود باشد. ولی جمله دوم به معنای این است که مضاف، برای متکلم معهود و شناخته شده نمی باشد. (الدر المصون) در تفسیر کشف الأسرار؛ و دقائق التأویل و حقائق التنزیل؛ تفسیر أبی السعود و ...درباره علت عدول از به گفته اند: با اینکه یوسف آنان را می شناخت و باید می گفت ولی از ترکیب نکره استفاده کرد، چون هنوز نمی خواست خود را به آنان معرفی کند و اینکه آنان برادر دیگری دارند را از خودشان شنیده بود، پس گویا منظور آیه چنین است: «بأخٍ لكُم قَد سَمِعتُ بِهِ». يعنى نزد من آريد برادرى را كه وصف او شنيدم و شما برایم گفتید. آنچه ذیل این آیه گفتیم، می تواند توضیح بر عبارت باشد که فرمود: تعریف مضاف، به «عهد» یا «جنس» است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
مراد از یا در مقابل یا : 1- در باب می گویند: ( إذ و شبه إذا) می توانند به شوند. 2- در بسیاری از شروح کتاب های درسی و نیز در بیان بسیاری از اساتید، کلماتی نظیر ، ظرف زمان مختص است، در حالی که به تصریح و ؛ ؛ است ولذا می تواند به شود. *اکنون در صدد پاسخ به این سؤال هستیم: «» است یا ؟ : به نظر شارحین صمدیه و تقریباً تمامی اساتید ادبیاتِ حوزه علمیه «یوم» ظرف محدود و مختص است. *استاد ادیب حفظه الله : ظرف محدود و معین مانند یوم و شهر در إسم زمان و مسجد و سوق در إسم مکان. ( فرائد حجتیه/ص147) **سید علی خان کبیر : و نعنی بالمبهم ما دلّ علی قدرٍ من الزمان غیر معیّنٍ کـ: حین ؛ و ساعة (حدائق الندیة/ج1ص482) ***نتیجه این تعریف نیز این است که «یوم» ظرف معیّن و مختص باشد. ولی این شرح و سخن با آنچه در کتاب سیوطی و شرح إبن عقیل می خوانیم تناقض دارد. البهجة المرضیة باب إضافه/ص129 «و ما كـ«اذ» معنى ،أى: فى المعنى و هو:« كل اسم زمان مبهم ماض» كإذ أضف إلى الجملتين جوازا ... نحو:«هذا يومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ» (المائدة) (او در همبن بخش درباره اعراب و بنای او به خاطر اضافه به جمله نیز سخن گفته است) سیوطی در باب النائب عن الفاعل/ص86 نیز تصریح می کند که «یوم» ظرف غیر مختص است: «و قابل للنيابه من ظرف بان كان متصرفا مختصا او غير مختص لكن قيد الفعل بمعمول آخر او من مصدر بان كان متصرفا لغير التوكيد او حرف جر مع مجروره بان لم يكن متعلقا بمحذوف و لا عله بنيابه عن الفاعل حرى اى جدير نحو سير يوم السبت (ظرف مختص) ؛و سير بزيد يوم (ظرف غیر مختص) ؛ و ضرب ضرب شديد(مصدر نوعی نه تأکیدی)» نتیجه:همان طور که معلوم شد، به نظر سیوطی«یوم» مختص نیست، و شرح شارحین صمدیه و اساتید حوزه بر خلاف نظر سیوطی و ابن مالک است. پس باید دوباره به این سؤال پرداخت که: مراد از«مبهم» چیست؟ منظور سیوطی و سید علی خان از عبارت: «ما إفتقر إلی غیره فِي بیان صورة مسمّاه» که در تعریف ظرف مبهم آورده اند چیست؟(البهجة المرضیة باب مفعول فیه ص104)؛حدائق الندیة/ج1ص482) پاسخ: برای وضوح مطلب دو بیان را ذکر می کنیم: الف- میزرا ابوطالب : مراد از «مختص»، همان «محدود» است و ظرف محدود خود دو قسم است:الف- مختص بالمعنی الأخص که در جواب«متی»یا«أینَ»می آید. ب- معدود که در جواب«کم»واقع می شود. و مراد از مبهم ظرفی است که در جواب چیزی واقع نمی شود. (حاشیه میرزا ابوطالب ص172) ب- محمد محیی الدین عبد الحمید :ظرف مختص چهار قسم است: 1- مضاف مانند:یوم الخمیس ،2- ظرفی که موصوف است، مانند: یوم شدید الحرّ ،3- ظرفی که معرفه به«أل» عهد است مانند: الیوم ،4- ظرفی که برای زمان یا مکان خاصی علم است، مانند:رمضان. و مراد از مبهم ظروفی است که از این چهار قسم نباشد،مانند: یوم ، حین ، زمان. (تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص148 نکته:برای توضیح بیشتر می توانید به(محمد محیی الدین عبد الحمید/تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص237)مراجعه کنید.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
عنوان: به و به شامل: تعریف اصطلاحات ؛ معنا و نقش در آیه (بسم الله الرحمن الرحیم): اصطلاح شناسی ( و ): به دو مثال ذیل بنگرید: کتبتُ «علیاً»؛ رأیتُ «علیّاً» در مثال اولی، از «علیاً» خود واژه و عنوان «علی» قصد شده است. یعنی واژ] علی نوشته شده است () ولی در مثال دوم، منظور از «علیاً»، شخص و ذات علی است، یعنی کسی که اسمش علی هست رؤیت شده است. () *با توجه به اینکه به معنای (نام و نشانه) است و واژه نیز یکی از نام های خداست، آیه (بسم الله ...) چگونه معنا می شود؟ آیا می توان واژه اسم را به الله که خودش یکی از نام های خداست اضافه نمود؟ در «» می گوید در پاسخ این سؤال سه نظریه ارائه شده است: فإن قيل: كيف أضيف الاسم إلى اللّه، و اللّه هو الاسم؟ قيل: في ذلك ثلاثة أوجه: أحدها- أنّ الاسم هنا بمعنى التسمية، و التسمية غير الاسم؛ لأن الاسم هو اللازم للمسمّى، و التسمية هو التلفّظ بالاسم. (1- اسم به معنای نام بردن و یادکردن است و الله هم اسم خداست.) و الثاني- أن في الكلام حذف مضاف، تقديره باسم مسمّى اللّه. (2- بین اسم و الله یک واژه حذف شده است: بإسم مسمّی الله) و الثالث- أنّ اسم زيادة؛ و من ذلك قوله: (إلى الحول ثمّ اسم السّلام عليكما) و قول الآخر: داع يناديه باسم الماء أي السلام عليكما، و يناديه بالماء. (3- واژه اسم زائده است همانند زائده بودن واژه اسم در دو شعر فوق) در این مسأله می توان دو نظر دیگر هم مطرح کرد: 4- آنچه رحمة الله علیه در کتاب فرموده اند که: با توجه به روایت (و لله الأسماء الحسنی فأدعوه بها، و نحن الأسماء الحسنی)، مراد از ، سلام الله علیهم و مراد از ، ذات خدای تعالی است. پس وقتی می گوییم به نام الله تعالی یعنی از معصومین کمک می خواهیم که نام و نشانه خداوند در عالم تکوین هستند. 5- مراد از همان لفظ و اسم باشد و مراد از ، مسمّی. پس بسم الله یعنی:بسم مسمّی الله. فرق این نظریه با نظر دوم در این است که در اینجا می گوییم از خود کلمه الله، قصد شده است همانند کلمه علیاً در رأیتُ علیاً که یعنی ذات علی را دیدم نه کلمه علی را. پس نیازی به تقدیر واژه «مسمّی» نمی باشد. در فرصت های بعدی درباره شیء به نفس، سخن خواهیم گفت. إن شاء الله. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB