#نحو
#أفعل_تفضیل
#تعدیه_أفعل_تفضیل_با_حرف_جر
#تعدیه_به_حرف
منبع: #شرح_الکافیة_الشافیة_إبن_مالک
تعدیۀ «أفعل التفضيل» با حروف جر:
1- اگر اسم تفضیل از فعل متعدی، مشتق شده باشد از سه حال بیرون نیست:
• 1/1. اگر به معنای «حبّ» یا «بغض» باشد، دو حالت دارد:
o الف- اگر اسم مجرور از لحاظ معنایی، «مفعول به» باشد، با واسطۀ «لام»، متعدی می شود.
o ب- اگر اسم مجرور از لحاظ معنایی، «فاعل» باشد، با واسطۀ «إلی»، متعدی می شود.
مثال: «المؤمن أحبّ للّه من نفسه و هو أحبّ إلى اللّه من غيره». (مؤمن، خداوند را بیشتر از خودش، دوست می دارد در حالی که خداوند نیز او را بیشتر از سایرین دوست می دارد.)
• 1/2. اگر از #فعل_متعدی، مشتق شده و به معنای «علم» (دانستن) است، با حرف «باء» متعدی می شود، نظیر: «زيد أعرَفُ بى، و أنا أدرَى بِهِ»
• 1/3. در غیر موارد فوق، با حرف «لام» متعدی می شود، مانند: «هو أطلب للثّأر، و أنفع للجار».
2- اگر اسم تفضیل از #فعل_لازم مشتق شده باشد، با همان حرفی متعدی می شود که فعلش با آن، متعدی می شود، مثل: «هو أزهد فى الدّنيا، و أسرع إلى الخير، و أبعد من الإثم، و أحرص على الحمد، و أجدر بالحلم، و أصد عن الخنا».
تبصره: در باب تعدیه به حرف جر، فعل تعجب نیز حکم اسم تفضیل را دارد. به سان: «ما أحبّ المؤمنَ للّه، و أحبّه إلى اللّه، و ما أعرفه بنفسه، و أقطعه للعوائق، و أغضّه لطرفه و أزهده فى الدّنيا، و أسرعه إلى الخير، و أحرصه عليه، و أجدره به».
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#نقش_صرف_و_نحو_در_اختلاف_فتوا
#مصدر و #صفت_مشبهه و #حمل_مصدر_بر_اسم_ذات
آیا مشرکین و کفار #نجس_العین می باشند؟ یا پاک هستند؟
یکی از آیاتی که گفته شده دال بر نجس بودن مشرکین و کفار است آيه 28 سوره توبه است:
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا- الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا
استدلال به آیۀ فوق در گرو چند اشکال صرفی و نحوی و لغوی است:
#لغت:
نَجَس به معنای پلیدی است یا نجاست اصطلاحی فقهی (گویا این ایه یکی از مثال های عملی و ثمرۀ اثبات حقیقت شرعیه است. برخی فقها این آیه را بر معنای شرعی اصطلاحی اش حمل نموده اند.)
#صرف:
«نَجَس» مصدر است یا صفت مشبهه؟
#نحو:
#قیل: اگر «نَجَس» مصدر باشد،
چون مصدر نمی تواند خبر از اسم ذات باشد، باید «ذو» در تقدیر بگیریم همانند (زیدٌ قیامٌ) یعنی: زیدٌ ذو قیامٍ
پس:
آیه دال بر نجس بودن کفار و مشرکین نیست بلکه دال بر این است که آلوده به نجاسات و پلیدی ها هستند زیرا از نجاسات اجتناب نمی کنند.
اشکال:حمل مصدر بر ذات از باب #مبالغه و بدون تقدیر «ذو» صحیح است مانند: علیٌّ عدلٌ
پس: آیه به نحو مبالغه آمیز دال بر نجس بودن مشرکین و کفار است.
#قیل: صفت مشبهه است.
پس آیه می فهماند که خود مشرکین و کفار «نجس» اند.
اشکال صفت بودن «نجس»:
«نجس» مفرد است و «مشرکون» که مبتداست جمع می باشد، پس خبرش نمی تواند مفرد بیاید و باید آن را مصدر گرفت.
نکته: در معنای مقصود از مشرکون نیز بحث است.
برای مطالعه بیشتر: القواعد الفقهیة ج5 ص333
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABA
البحث النحوي عند الأصوليين .pdf
7.93M
#بررسی_های_تطبیقی
#ادبیات_عربی #نحو
#اصول_فقه
بررسی تطبیقی آرای #ادباء و #اصولیان در مباحث #مشترک بین #ادبیات و #اصول_فقه
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#نحو
#علوم_عقلی
#نقش_علوم_عقلی در #نحو
یکی از مباحث باب #مفعول_له ،
#امکان_تعدد مفعول له است.
برخی مانند #سیوطی تعدد مفعول له را محال دانسته اند. زیرا یک معلول بیشتر از یک علت تامه ندارد.
نتیجه عملی نظر سیوطی در آیه 231
سوره بقره: (وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُوا)
یعنی: «و آنان را براى آزار رساندن و زيان زدن نگه نداريد، برای آنکه به تعدّى و ستم كنيد»
او در #همع_الهوامع می گوید: اگر لتعتدوا متعلق به تمسکوهن باشد، نمی توان ضرارا را حال دانست، زیرا یک فعل دو مفعول له نمی گیرد.
#نظر دوم:
یک فعل می تواند دو یا چند مفعول له داشته باشد و استعمالات قرآن شاهد صحت آن است.
زیرا: منظور از #علت در #باب_مفعول_له چیزی جز #محرک و انگیزه بر انجام فعل نیست، که این هم می تواند علت تامه یا ناقصه باشد.(علوم العربیه)
مثال تعدد مفعول له در قرآن :
سوره انعام
ثُمَّ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ وَتَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ (154)
@DUROUS_ALSHABAB
#نحو
#باء_زائده
#خبر_أنَّ
آیا می دانید، یکی از #مواضع دخول #باء_زائده ، خبر «أنَّ» است؟
البته به شرط اینکه:
جملۀ أنّ با اسم و خبرش ، از نظر معنایی در حکم جملۀ منفی باشند.
مثال #قرآن (سوره أحقاف؛ آیه33):
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ»
الله اسم أنّ و قادر خبر آن است.
دخول باء زائده بر قادر به خاطر این است که أنّ بعد از «أ و لم یروا» آمده و استفهام اقراری یا توبیخی بدین معناست: أ و لیس الله بقادر؟!
منبع:
الأشباه و النظائر سیوطی
مغنی اللبیب ابن هشام
@DUROUS_ALSHABAB
#نحو
#پیش_فرض_ها
#اختلاف_در_ترکیب به خاطر #اختلاف_در_پیش_فرض_ها
#حال
#تمییز
در إعراب «#ذهباً» در مثال زیر اختلاف است:
. لی خاتمٌ ذَهَباً (ذَهَب: طلا - خاتم: انگشتر)
نظریه #مبرد و #ابن_مالك ، و #ابن_هشام در أوضح المسالک: نصبش بنابر #تمییز بودن بهتر است.
#دلیل:
1- اسم منصوب در این مثال #جامد است و 2- #ثابت و ملازم است نا متغیّر و 3- اسمی (خاتمٌ) که از آن رفع ابهام شده است، نکره است.
در حالی که #اصل در حال #مشتق بودن و #منتقله بودن است. و #ذوالحال نیز باید #معرفه باشد.
نظریه #سيبويه : نصبش فقط بنابر #حال بودن صحیح است.
#دلیل:
تمییز رافع ابهام از #ذات یا بعد از #مقدار می آید یا بعد از #شبه_مقدار و لا غیر.
در حالی که خاتم، مقدار یا شبه مقدار نیستند.
@DUROUS_ALSHABAB
#سانسور_علمی در کتاب های درسی #حوزه
نمونه هایی از سانسور
#صرف
#نحو
#بلاغت
#لغت
#منطق
#کلام
#اصول
#تاریخ
قسمت اول:
مقدمه (خاطره)
وقتی درس مطول استاد حجت هاشمی خراسانی می رفتیم، روزی فرمودند: مردم این زمانه برای درس، خواهان مختصر و خلاصه و موجز اند. می گویند عمرمان هدر نرود.
اما سر سفره که می نشینند، خواهان سفره های مطول و رنگین و متنوع اند. گویا عمر را باید بر سر سفره خرج کرد.
@DUROUS_ALSHABAB
#سانسور_علمی در کتاب های درسی #حوزه
قسمت سوم
نمونه هایی از سانسور #نحو
نمونه اول:
غرض ادبا از اتقسیم مستثنی به #مستثنای_متصل_و_منقطع چه بوده است؟
این تقسیم ریشه در مباحث تفسیری و فقهی و اختلاف قرائت های سبعه دارد.
مثلا استثنای ابلیس از ملائکه متصل است یا منقطع؟ سخنان مفسران ادبی ذیل آیات #إلا_إبلیس را ببینید.
استثنای #إلا_خطأ در بحث قتل عمد و خطا و مباحث فقها ذیل این آیه را ببینید.
نمونه دوم:
#اختلاف_لغات_در_اعراب_مثنی
غرض ادبا از ذکر اینکه در اعراب مثنی چند لغت است، چیست؟ برخی طلاب و حتی اساتید اینها را بیهوده می دانند. در حالی که یکی از آن اغراض توجیه اعرابی #إنّ_هذان_لساحران است.
نمونه سوم:
#موضوع_له #أل تعریف
در #أل حرف تعریف، کدام معنا حقیقت و اصل است؟ (یعنی عند عدم القرینه می توان أل را بر آن معنا حمل کرد)
نمونه چهارم:
#نصب_مصدر
گاهی در نصب مصدری اختلاف می شود و برخی آن را حال و برخی آن را مفعول مطلق برای فعل مقدر می دانند. چرا اختلاف دارند؟ آیا هر دو وجه صحیح است؟
@DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از لینک
#دروس_الشباب
کانالی با محوریت علوم اسلامی و دروس حوزوی است.
#نکاتی_کاربردی از علوم
#صرف
#نحو
#بلاغت
#منطق
#اصول_فقه
#فقه
#تفسیر
#ترجمه_قرآن
#کلام
#حدیث
آدرس کانال:
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ارتباط با ادمین:
@Ebn_Ahmad
#امام_صادق
#قرائت_امام_صادق
#نحو
#استدلال علمای #اهل_تسنن به #قرائت_امام_صادق علیه السلام
درباره #اعراب اسم #منقوص، لغت مشهور این است که نصبش به فتحه ظاهر بر یاء است.
لکن لغت صحیح ولی غیر مشهوری نیز وجود دارد که همواره #یاء_اسم_منقوص را ساکن می خواند، در نتیجه اعراب نصبش را به #تقدیر_فتحه می داند.
سؤال: آیا این لغت مختص #ضرورت شعری است؟ یا در #اختیار و #سعهٔ_کلام نیز جایز است؟
نظر #صبان و #دلیل او از این قرار است:
الاحسن جوازه فی السعة بدلیل قراءة جعفر الصادق [علیه السلام ] «من اوسط ما تطعمون أهالیکم» بسکون الیاء.
یعنی:
نظریهٔ بهتر این است که در سعه و اختیار نیز این استعمال جایز است #به_دلیل آنکه حضرت جعفر صادق (علیه السلام) آیه 89 سوره مائده را چنین خوانده است: « مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهَالِيكُمۡ». حضرتش (اهالی) را به سکون یاء خوانده است با اینکه اهالی مفعول به تطعمون بوده و فتح یاء هیچ محذوری ندارد.
لازم به تذکر است که قرائت حفص از عاصم چنین است:
مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِيكُمۡ
لازم است تذکر دهم که ابوحاتم سجستانی نیز این نظریه را تایید نموده است.
زمخشری نیز قرائت امام جعفر صادق (علیه السلام) را در کشاف نقل نموده است.
@DUROUS_ALSHABAB
#نحو
#ترجیح_رأی_ادبی
#کلام
#نقش_آراء_کلامی_و_فلسفی در #ترجیح_رأی_ادبی
#نقش_پیش_فرض_ها
#کاربردی
گاهی اختلاف در پیش فرض های کلامی یا فلسفی باعث می شود ادباء در معنای یک حرف نیز اختلاف کنند.
نمونۀ زیر را ببینید:
سورۀ نحل، آیۀ 32: «ْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»
دربارۀ معنای «باء» جر در این آیه دو نظر است:
1- تعويض (بر عوض و ثمن داخل می شود) مانند: بعتك هذا الثوب بهذا العبد یا: كأفات إحسانه بضعف
2- سببیت
ابن هشام در مغنی می گوید:
معتزله باء را در این آیه به معنای سببیت دانسته اند
ولی این معنا غلط است زیرا:
چیزی که در برابر عوض پرداخت می شود، می تواند مجانی هم پرداخت شود
در حالی که باء سببیت دلالت می کند بر اینکه مجرور باء علت و سبب دخول به بهشت است و معلول (دخول به بهشت) بدون علت (بما...) ممکن نیست و وجود نخواهد یافت.
خوب است اختلاف معتزله و سایرین دربارۀ ثواب بدون عمل خیر را ببینید.
@DUROUS_ALSHABAB
كتاب الاستغناء.pdf
9.51M
#نحو
#استثناء
#کتاب
الاستغناء فی احکام الاستثناءنوشته شهابالدین ادريس بن عبد الرحمن ابن عبد اللّه صنهاجى قرافی(626-682، 684 ق) از عالمان اصول، فقه و علوم عقلی و از بزرگان و مشایخ مذهب مالکی است این اثر توسط محمد عبدالقادر عطا تحقیق شده است.
هرچند که بنیان کتاب بر موضوعی نحوی استوار است با این وجود مسائل متعدد غیر نحوی مرتبط با لغت، صرف، بلاغت، فقه، اصول، کلام، و معانی و بیان و مسائل مختلف آن از جمله مجاز، استعاره، حصر، تقدیم و تاخیر و دیگرمسائل را نیز شامل شده است.
کتاب در یک تمهید و پنجاه و یک باب تنظیم شده است. نویسنده در ارائه موضوعات مختلف کتاب آنها را به مسائل و فوائد تقسیم کرده است و عناوین کوچک بسیاری اعم از فوائد، سؤالات، و تنبیهات را در این اثر گردآوده است. قرافی ضمن اشاره به آرای اصولیان در خصوص استثنا تلاش کرده با تکیه بر کتب و مصادر نحوی مهم، میان نظرات آنان و نحویان در مباحث نحوی هماهنگی ایجاد نماید.
مؤلف به نظرات فقها پیرامون اسثتثنا در آیاتی که متضمن احکام شرعی است توجه کرده و بخشهای پایانی کتاب را به استثنای مورد توجه فقها که در برخی از مباحث فقهی مطرح است، اختصاص داده است.
اثر یاد شده سرشار از آیات قرآنی است که نویسنده
بهعنوان شاهد آورده و در اغلب موارد به شیوه پرسش به توضیح مطالبی پیرامون لفظ، حکم، اعراب آیه و نوع استثایی که آیه متضمن آن است با تکیه بر منابع تفسیری، پرداخته است
@DUROUS_ALSHABAB
#کلام
#نحو
#بدل
نقش پیش فرض های کلامی در علم نحو
کدام اصطلاح دقیق تر است؟ بدل کل از کل؟ یا بدل مطابق؟
اگر چه اصطلاح بدل کل از کل قدیمی تر و رایجتر است
ولی
اطلاق (بدل کل از کل) بر (الله) در آیه زیر و نظیر آن، صحیح نیست :
الٓرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ * ٱللَّهِ ٱلَّذِي... (سوره ابراهیم، آیات1و2)
دلیل:
کل در برابر جزء است
و کاربردش تنها برای چیزهایی صحیح است که دارای اجزاء حقیقی یا فرضی باشند.
و تعالی الله عن ذلک.
نتیجه:
اصطلاح (بدل مطابق) دقیق تر است.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#نحو
#اصول_فقه
#فقه
#قرآن
لفظ « أَوْ »
معانی حرفی از مباحث مهم اصولی است و بحث های مفصلی درباره آن صورت گرفته است.
یکی از این حروف، حرف «أو» است که اساس #واجب_تخییری است.
در روایات نیز به این حرف توجه شده است، چنان که امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید:
«كل شيء في القرآن «أو» فصاحبه بالخيار يختار ما شاء»
یعنی: هرچه در قرآن لفظ «او» دارد، پس صاحب آن مختار است، می تواند هر کدام را که بخواهد انتخاب کند.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB