eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
معنای اگر به ترجمه های قرآن مراجعه کنید خواهید دید که درباره معنای و مشتقات آن، 4 نظریه مطرح است: 1- اگر مثبت باشد، به معنای نزدیک بودن اتصاف اسم به خبر است و اگر منفی باشد به معنای نزدیک نبودن اتصاف اسم به خبر است. 2- به معنای این است که فعل (جمله خبر)، به سختی واقع شده یا می شود. (نظر إبن جنی) 3- معنای «» مثبت و منفی فرق می کند، یعنی: اگر با أدات نفی به کار برود، به معنای اثبات خبر برای اسم است، پس وقتی می گویند: «لم يكد يفعل» یعنی: (خبر، توسط اسم واقع شده است)فمعناه أنه فعله نظیر: (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ) که یهودیان بعد از بهانه تراشی های گوناگون، بالأخره گاوی را که خداوند دستور داده بود، ذبح کردند. و اگر ، موجب و بدون أدات نفی باشد، به معنای آن است که اسم متصف به خبر نگشته و وقوع خبر، منتفی است، پس وقتی می گویند: «كاد يفعل» یعنی: (فعل، انجام نشده است)، نظیر: (وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ) یعنی: (همانا چیزی نمانده بود که تو را گمراه کنند، ولی نتوانستند گمراه کنند و فعل «فتنه» از آنان صادر نشد.) 4- برخی بین مضارع و ماضی منفی فرق گذاشته اند، یعنی: اگر به صورت به کار رود، به معنای نفی خبر از اسم است. مانند: (لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا) یعنی: (در آن تاریکی، نزدیک نیست که دستش را ببیند؛ یعنی: دستش را نمی بیند) و اگر به صورت به کار رود، به معنای وقوع خبر و اثباتش برای اسم خواهد بود. مثل: (فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ) برای توضیح بیشتر می توانید به «» اثر ، مراجعه کنید. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در قرآن برای درک بهتر پیام سابق، به کتب ادبی و ترجمه و تفسیر آیات ذیل مراجعه کنید، خصوصا آیاتی که به شکل یا به کار رفته اند: 1 - من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم [9: 117] 2 - إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني [7: 15] 3 - كادوا يكونون عليه لبدا ... [72: 19] 4 - لقد كدت تركن إليهم شيئا قليلا [17: 74] 5 - إن الساعة آتية أكاد أخفيها [20: 15] 6 - تكاد السموات يتفطرن منه [19: 90] 7 - تكاد السموات يتفطرن من فوقهن [42: 5] 8 - تكاد تميز من الغيظ [67: 8] 9 - يكاد البرق يخطف أبصارهم [2: 20] 10 - يكاد زيتها يضيء [24: 43] 12 - يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم آياتنا [22: 72] 13 - إن كاد ليضلنا عن آلهتنا [25: 42] 14 - إن كادت لتبدي به [28: 10] 15 - وإن كادوا ليفتنونك عن الذي أوحينا إليك [17: 73] 16 - وإن كادوا ليستفزونك من الأرض [17: 76] 17 - تالله إن كدت لتردين [37: 56] 18 - وإن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبصارهم [68: 51] 19 - فذبحوها وما كادوا يفعلون [2: 71] 20 - يتجرعه ولا يكاد يسيغه [14: 17] 21 - ولا يكاد يبين ... [43: 52] 22 - لا يكادون يفقهون حديثا [4: 78] 23 - لا يكادون يفقهون قولا [18: 93] 24 - إذا أخرج يده لم يكد يراها [24: 40] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در آیات ذیل، است: 1 - وعسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لكم [2: 216] 2 - وعسى أن تحبوا شيئا وهو شر لكم [2: 216] 3 - فإن كرهتموهن فعسى أن تكرهوا شيئا ويجعل الله فيه خيرا كثيرا [4: 19] 4 - وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم ب 7: 185] 5 - عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا [17: 79] 6 - لا يسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خير منهم [49: 11] 7 - قل عسى أن يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون [27: 72] 8 - وقل عسى أن يهديني ربي لأقرب من هذا رشدا [18: 24] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() یکی از واژگان پرکاربرد «» است که 32 بار و در 6 ترکیب متفاوت در قرآن به کار رفته است: . أ رَأیتَ (در 5 آیه): [علق: 13]. [ماعون: 1]. [علق: 11]. [کهف: 63]. [فرقان: 43]. . أ فَرَأیتَ(در 3آیه): [شعراء: 205]. [مریم: 77]. [نجم: 33]. . أ رَأیتَکَ(در 1آیه): [إسراء: 62]. . أ رَأيتَكُم (در 2آیه): [أنعام: 40و47]. . أ رَأيتُم(در 14آیه): [أنعام: 46]. [یونس: 50]. [قصص: 71 و72]. [فصلت: 52]. [هود: 28و63 و 88]. [ملک: 28 و30]. [أحقاف:4و 10]. [یونس: 59]. [فاطر: 40]. . أ فَرَأَیتُم(در 7آیه): [جاثیة: 23]. [شعراء: 75]. [واقعة: 58 و63و68و72]. [زمر: 38]. درباره (مرکب از همزه استفهام و رأیت) چند سؤال مطرح است: سؤال اول: آیا «» با «رأیت» فرق دارد؟ سؤال دوم: و نقش در و چیست؟ سؤال سوم: و سایر مشتقات آن، است یا ؟ و اگر متعدی است، یک مفعولی است یا دو مفعولی یا سه مفعولی؟ پاسخ: .... کپی مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() در معنای «أرأیت» 4 نظر است ترین و بهترین بیان درباره أرأیت از الأئمه است که می فرماید: چهار دارد: 1.«رأیت» به معنای «أخبر»، فقط در قالب ماضی مخاطب، و همواره بعد از همزۀ استفهام می¬آید. 2.متکلم، حالت عجیبی را در یک چیز مشاهده کرده و در مقام سؤال از آن است. 3.مُستَخبَرٌ عنه - که از حالت وی سؤال می¬شود-، بعد از «أ رأیت» به شکل اسم منصوب، قرار می¬گیرد. 4. حالت مورد سؤال، در قالب یک جمله، بیان می شود. عبارت شیخ: «أ رأیتَ» به معنای «أ بَصرتَ یا شاهدتَ یا عرفتَ حالَهُ العجیبَ؟ أخبرنی؛...» است. و تنها جایگاه استعمال «أ رأیتَ» ، جایی است که متکلم، حالتی عجیب در یک شیء، مشاهده نموده و در صدد کسب خبر و آگاهی دربارۀ آن حالت عجیب است؛ به همین دلیل باید بعد از «أ رأیتَ» جملۀ استفهامیه¬ای قرار گیرد که حال «مُستَخبَرٌ عنه» را به شکل پرسشی بیان کند. و این جمله یا مذکور است، مانند: «أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً، هَلْ يُهْلَكُ» و: «أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا» ، یا مقدر است، مانند: «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ أَخَّرْتَنِ‏ ..»، که در تقدیر چنین است: أرأيتك هذا المكرَّمَ، لِمَ كَرَّمتَهُ عَلَیَّ؟؛ و البته این جمله (كه مبيّن حالِ مستخبَرٌ عنه است)، مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد، و نظریۀ مفعول دوم بودنِ این جمله غلط است. (شرح الرضي، ج‏4، 162) ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی گرامے باد🇮🇷 سردار دلها، سردار آسمانی شهید سلیمانی (قدس سره): یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و این انقلاب است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 «جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() «أ رأیت» و «أ رأیتک و أ رأیتکم»: همزه حرف استفهام و رأیت فعل و فاعل و «کَ، کما، کم، کِ، کما، کنّ»حرف خطاب است. توضیح: در حدیقه خامسه از کتاب صمدیه ذیل بحث «أن» می گوید: «أن» از ضمایر «أنتَ، أنتما، أنتم، أنتِ، ...» ضمیر است و «تَ، تُما، تُم، تِ ...» حرف خطابی است که مرتبه ضمیر را مشخص می کند. در أرأیتک و سایر مشتقاتش نیز «کَ، کما ...» حرف خطاب است و «تَ» که ضمیر فاعلی ثابت در این فعل است اسم و فاعل می باشد. نظیر دیگر برای این ترکیب، ترکیب «حبذا» است که «ذا» همواره فاعل است. ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() و لزوم«أ رأیت» و «أ رأیتک و مشتقات آن: اول از بزرگانی همچون و و و و و و ... مشهور نحویین «أ رأیتَ» را منقول از «رأی» به معنای «علم» دانسته و لذا آن را دو مفعولی می دانند و پیرو همین نظریه در آیات ذیل، اسم منصوب بعد از «أ رأیت» را مفعول به اول و جمله استفهامی بعدش را مفعول به دوم می دانند: 1- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا (77) أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (78) سوره مریم (الذی مفعول اول و أطلع ... مفعول به دوم) 2- أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (43) سوره فرقان (مَن مفعول به اول و أ فأنت...مفعول به دوم) 3- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى (34) أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى (35) سوره نجم (الذی مفعول اول و أ عنده... مفعول به دوم) 4- قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ (سوره فاطر:40) (شرکاء مفعول به اول و ما ذا خلقوا ... مفعول به دوم) دوم از و ... : به عقیده این گروه، «أ رأیت» منقول از «رأی» به معنای «بصر» (دیدن با چشم) است و لذا متعدی به یک مفعول است . (شرح نظریه در قسمت اول این بحث بیان شد.) فرق دو نظریه فوق: بنابر این نظریه جمله استفهامیه بعد از «أ رأیت» محلی از اعراب ندارد و مستأنفه است. ولی بنابر نظریه مشهور حتی در آیاتی که بعدش جمله استفهامیه ای وجود ندارد باید یک جمله در تقدیر گرفت، ضمن اینکه بنابر نظر مشهور بحث صدارت ادات استفهام و تعلیق از مفعول به دوم فقط مطرح است. به عنوان نمونه به ترکیب آیات ذیل در تفاسیر ادبی نظیر البحر المحیط و کشاف مراجعه کنید: 1- قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا (62) سوره إسراء (مشهور مفعول به دوم را جمله مقدر «لِمَ کَرَّمتَهُ علیَّ» می دانند که به قرینه حذف شده است و البته فهم چرایی تقدیر این جمله از توضیحات شیخ رضی در ویژگی های 4گانه أرأیت در قسمت اول، معلوم شد.) 2- أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) سوره ماعون (زمخشری مفعول به دوم را جمله استفهامیه مقدر «مَن هو؟» می داند.) برای بیشتر پیرامون « » به کتاب ، ج‏4، ص: 88 مراجعه کنید. . .... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
(مناسب و عربی و ) را از سه جهت شماره نموده است: 1- اصل حروف عربی که 29 حرف است 2- فروعی که در قراءت قرآن و اشعار کاربرد دارد و تعداد حروف الفبا را به 35 حرف می رساند 3- حروف دیگری که در برخی از لهجه های عربی تلفظ می شود و تعداد حروف را به 42 می رساند البته هفت حرف اخیر که در این دسته قرار دارند در قرآن و لغت مشهور عرب جایی ندارند. عبارت /ج2ص404: • هذا ، و مخارجها، ومهموسها ومجهورها، وأحوال مجهورها ومهموسها، واختلافها. • الف- فأصل حروف العربية تسعة وعشرون حرفاً: • الهمزة، والألف، والهاء، والعين، والحاء، والغين، والخاء، والكاف، والقاف، والضاد، والجيم، والشين، والياء، واللام، والراء، والنون، والطاء والدال، والتاء، والصاد، والزاي، والسين، والطاء، والذال، والثاء، والفاء، والباء، والميم، والواو. • ب- وتكون خمسةً وثلاثين حرفاً بحروف هن فروعٌ، وأصلها من التسعة والعشرين، • وهي كثيرةٌ يؤخذ بها وتستحسن في قراءة القرآن والأشعار، وهي: • النون الخفيفة، والهمزة التي بين بين، والألف التي تمال إمالة شديدة، والشين التي كالجيم، والصاد التي تكون كالزاي، وألف التفخيم، يعنى بلغة أهل الحجاز، في قولهم: الصلاة والزكاة والحياة. • ج- وتكون اثنين وأربعين حرفاً بحروف • غير مستحسنةٍ ولا كثيرةٍ في لغة من ترتضى عربيته، ولا تستحسن في قراءة القرآن ولا في الشعر؛ وهي: الكاف التي بين الجيم والكاف، والجيم التي كالكاف، والجيم التي كالشين، والضاد الضعيفة، والصاد التي كالسين، والطاء التي كالتاء، والظاء التي كالثاء، والباء التي كالفاء. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
از دیدگاه : ؛ ج‌11، ص: 541 و وصيّتي إلى علماء الدين و إخواني المجتهدين أن لا ينطقوا في الفقه و مسائله و لا يتعرّضوا لدقائقه و جلائله إلّا بعد إتقان العربيّة بأقسامها و استقراء فنون ما تنطق به العرب أو تكتبه بأقلامها توصیه من به علماء دین و برادران تلاشگرم این است که در فقه و مسائل و دقایق آن اظهار نظر نکنند مگر اینکه را بیاموزند و و را به خوبی جستجو کنند. ________________________________________ ، ، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، 11 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
جمله اسمیه سه نوع است: 1-مبتدای وصفی:أ راغِبٌ أنتَ عَن آلِهَتِنا 2- مبتدای إسمی:الحمدُ لِلهِ 3- جمله اسم فعلی: هَیهاتَ مِنَّا الذِّلّةُ نکته: جمهور نحاة«اسم فعل»را داخل در مجموعه أسماء می دانند،نه أفعال. ولی اگر قائل به فعلیّت«اسم فعل»باشیم،نوع سوّم جمله إسمیه،داخل در جمله فعلیه خواهد بود. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در کتاب می گوید : هر حرفی که رافع است حتماً ناصب هم می باشد. مثلا حروف مشبهه به فعل یا حروف مشبهه به لیس یا لا نفی جنس که عمل رفع دارند، عمل نصب هم دارند. پس اگر به حرفی برخوردیم که عمل رفع داشت، باید منصوبش را هم مشخص کنیم. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
آیا«همزه»إستفهام و«إن»شرطیه همواره صدارت طلبند؟ چیست؟ آیا اینکه می گویند: «همزه استفهام تمام التصدیر است» صحیح است؟ باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
از مهم ترين عناوين ادبي که درباره ي قران نوشته شده است مي توان به 9 عنوان اشاره کرد 1.غريب القران-دانشي درباره ي واژه هاي دشوار قران و معناي آن ها که از زمان نزول از خود پيامبر نيز سوال ميشد، يکي ازکتاب هاي کهن در اين باره "غريب القران" تأليف زيد بن علي عليه السلام(زيد بن زند امام سجاد 2.مفردات القران-دانشي است درباره ي واژهاي قران (دشوار و غير دشوار) و بحث هاي واژه شناسي 3.مجاز القران-دانشي است درباره ي اينکه آيا در قران نيز الفاظي در معناي مجازي استعمال شده يا نه؟ و در ذکر آن آيات: مثلاً در آيه ي «يدالله فوق ايديهم(فتح/10)» آيا واژه ي «يد» در معناي اصلي خود بکار رفته يا ااينکه معناي مجازي آن منظور است؟ 4.وجوه و نظاير-دانشي است که در باره ي الفاظي از قران بحث مي کند که به چند معنا در قران استعمال شده است، مثل اينکه لفظ"آخرة" به شش معنا در قران استعمال شده است ، و همچنين بحث از الفاظي که در يک معنا استعمال شده اند 5.معرّب القران-دانشي است که در باره ي الفاظي که عربي نيستند ولي در زبان عربي وارد شده اند و در قران بکار رفته اند، بحث مي کند 6.بديع القران-دانشي که درباره ي بلاغت و فنون بلاغي در قران بحث مي کند 7.صرف القران-دانشي که درباره ي نکات صرفي برخي واژه هاي قراني بحث مي کند(معمولاً در ضمن اعراب القران بحث مي شود) 8.معاني القران-دانشي که درباره ي اعراب قران با محوريت معناي آن و تأکيد بر منظور آيات بحث مي کند و در ذيل هر ترکيبي معناي آن را بيان مي کند مثلاً در ذيل آيه ي "الحمدُالله" مي گويد: و يجوز في الکلان اَن تقول"الحمدَ" بالنصب، تريد احمدُ اللهَ الحمدَ، فاستَغْنَيْتَ عن ذکرِ "اَحْمَدُ"لأنّ حالَ الحمدِ يجب اَن يکون عليها الخَلْقُ ، اِلّا اَنَّ الرفْعَ اَحْسَنُ و اَبْلَغُ في الثناءِ علي الله. ( در اين دانش از اعراب القران نيز بحث مي شود، چون اعراب سبب تغيير معنا است) 9.اعراب القران- دانشي که درباره ي جايگاه و نقش واژه ها و جملات از نظر اعرابي و نقش آنها در بيان معاني مختلف بحث مي کند باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: کتاب هایی که در " و " قران نوشته شده است را مي توان به دسته تقسيم کرد: 1.کتابهايي که تمام آيات قران را ترکيب نموده و نقش اعرابي تمام واژگان قران را در آيه آيه ي آن از اول تا آخر بيان نموده اند؛ همانند : القران الکريم وبيانه/محي الدين درويش،در 10 مجلد- علاوه بر بيان اعراب نکات صرفي آيات در پايان هر چند آيه به بيان وجوه بلاغي آن نيز پرداخته است 2-کتاب هايي که به ترتيب سور قران به بيان وجوه اعرابي آيات مشکل قران پرداخته اند؛ همانند: اعراب القران/مکي ابن ابي طالب، در2 مجلد- که ابن هشام نيز از اين کتاب در مقدمه ي مغني البيب نام برده است. و مانند: /ابن انباري،2مجلد- و کتاب ما مَنَّ به الرحمن/عبدالله بن حسين بن عبدالعکبري ،در2مجلد- و القران/ ابن نحّاس که در 5 مجلد است و در ضمن به بيان و نقد برخي آراء سيبويه نيز پرداخته است. ..... ادامه دارد () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
آیا «همزه»إستفهام و«إن»شرطیه همواره صدارت طلبند؟ آیا اینکه می گویند: «همزه استفهام تمام التصدیر است» صحیح است؟ : خیر. : نمونه ای از صدارت طلب نبودن همیشگی این دو از باب : اگر معنای یا باشد، باید بدل را به همزه استفهام یا إن شرطیه بیاوریم. مثال هایی از : کَیفَ أصبَحتَ أ قویاً أم ضَعِیفاً (أقویا بدل از کیف و ضعیفا عطف بر قویا) مَهما تَصنَع إن خیراً و إن شراً؛تُجزَ بِهِ (إن خیرا بدل از مهما و إن شرا بدل از إن خیرا) إبن مالک می گوید: و بَدَلُ المُضَمَّنِ الهَمزَ یَلِي هَمزاً کَـ«مَن ذا أ سَعِیدٌ أم عَلِيّ» باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: : 3- کتاب هایی که چند سوره ی معین را کلمه به کلمه موردبررسی لغوی و صرفی و نحوی قرار داده اند؛ همانند: اعراب ثلاثین سورة من القران الکریم-یک مجلد- ابن خالویه (این کتاب در لغت نیزمفصّل است) و جرعه ای از ادب قران- سوره ی دهر- ابوالقاسم علی دوست - 1مجلد و زبان قران- 1مجلد -حمید محمدی 4.کتاب هایی که بر طبق موضوعات یا اصطلاحات نحوی درباره ی اعراب القران نوشته شده اند همانند: - اعراب القران/زجّاج/3مجلد - دراسات لأسلوب القران الکریم/محمد عبدالخالق عظیمة/11مجلد (تألیف این کتاب 25 سال طول کشیده است) - مغنی اللبیب/ ابن هشام/2مجلد(ازمقدمه ی کتاب معلوم است که انگیزه ی ابن هشام در تألیف این کتاب بیشتر ترکیب آیات و بحث نحوی صرف و اجتناب از تکرار بوده است) 5.کتاب هایی که نمی توان اسم آن ها را اعراب القران گذاشت بلکه به عنوان کتاب تفسیر شهرت دارند ولی مباحث ادبی و تفسیر ادبی آیات را بیشتر از مباحث تفسیری دیگر مورد توجه قرار داده اند همانند: -البحر المحیط/ابن حیّان اندلسی/8مجلد ،وعجیب اینکه این کتاب با آنکه بعد از زمخشری نوشته شده و بسیارمفصّل تر ودقیق تر از کتاب "کشاف" است، شهرت کشاف را ندارد -الکشاف/زمخشری/4مجلد - مجمع البیان/طبرسی (مباحث ادبی این کتاب از دو کتاب فوق کمتر است) ادامه دارد () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
به معنای : در آیه 4سوره تحریم،خطاب به دو نفر می گوید: «إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا» با اینکه مخاطب این آیه دو نفر از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله می باشند، چرا«»به شکل جمع آمده است؟ : کتاب مشکل إعراب القرآن/ص387: هرگاه درباره عضوی از بدن إنسان سخن گفته شود که تک است و جفت ندارد؛در هنگام تثنیه به لفظ جمع إستعمال می شود. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
به معنای عبارتی از درباره پیام اخیر: جسم الإنسان- و غيره- ذو أعضاء، و أجزاء، و أشياء أخرى تتصل به، - : ما يلازمه و يتصل به دائما، فلا ينفصل عنه فى وقت، ثم يعود إليه فى وقت آخر؛ كالرأس؛ و الأنف، و الظهر، و البطن، و القلب ... - و : ما يتصل به حينا، و ينفصل عنه حينا، و يعود إليه بعد ذلك؛ كالثوب، و الأدوات الجسمية الأخرى و أشباهها ... فإذا كان فى الجسم ‏ء_واحد_لا_يتعدد، و لا ينفصل عنه، كالرأس؛ و القلب- ضممت إليه مثله جاز فيه ثلاثة أوجه: : الجمع: و هو الأكثر. نحو: ما أحسن رءوسكما. و منه قوله تعالى: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما». و إنما عبروا بالجمع مع أن المراد ، لأن التثنية فى الحقيقة جمع لغوى؛ و لأنه مما لا يقع فيه لبس، و لا إشكال؛ فمن المعلوم ألا يكون للإنسان إلا رأس واحد، أو قلب واحد ... : التثنية على الأصل و ظاهر اللفظ؛ نحو: ما أحسن رأسيكما، و أطيب قلبيكما. : الإفراد؛ نحو؛ ما أحسن رأسكما، و أطيب قلبكما. و هذا جائز لوضوح المعنى، إذ كل فرد له شى‏ء واحد من هذا النوع، فلا يشكل، و لا يوقع فى لبس. فجى‏ء باللفظ المفرد، للخفة. أما ما يكون فى الجسد منه ؛ كاليد، و الرجل؛ فإنك إذا ضممته إلى مثله لم يكن فيه إلا التثنية؛ نحو: ما أكرم يديكما، و ما أسرع رجليكما. أما قوله تعالى: «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما ...» فإنه جمع؛ لأن المراد الأيمان: (جمع يمين، أى: اليد اليمنى). با تشکر از محترم بابت ارسال این متن باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: الجدول في إعراب القرآن، ج‏26، ص: 182 الفوائد الأحوال التي لا يكون فيها الفعل إلّا لازما. ورد في هذه الآية قوله تعالى وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي فجاء الفعل «أصلح» لازما لأنه بمعنى (بارك). و قد ذكر النحاة التي يكون فيها و هي: 1- إذا كان على وزن فعل: مثل شرف- ظرف 2- إذا كان على وزن فعل أو فعل، و وصفهما على فعيل، مثل: ذلّ و قوي. 3- أن يكون على وزن أفعل، بمعنى صار ذا، مثل: أحصد الزرع أي صار ذا حصاد. 4- أن يكون على وزن افعللّ مثل: اقشعرّ- اشمأزّ. 5- أن يكون على وزن افعنلل، بأصالة اللامين، مثل احرنجم (اجتمع). 6- أن يكون على وزن (افعنلى)، كاحرنبى الديك، إذا انتفش. 7- أن يكون على وزن انفعل مثل: انطلق و انكسر. 8- أن يضمّن معنى فعل لازم، كقوله تعالى: أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي بمعنى (بارك) كما ورد في هذه الآية التي نحن بصددها. 9- أن يكون رباعيا مزيدا مثل: تدحرج- اطمأنّ. 10- أن يدل على سجيّة، كلؤم و جبن و شجع، أو على عرض (حالة عارضة) كفرح و حزن، أو ما دلّ على طهارة أو دنس مثل طهر و نجس، أو على لون كأحمرّ و أخضر، أو حلية: كدعج- و كحل- و سمن- و هزل. و معنى: إن البغاث بأرضنا يستنسر. أي إن الطير الضعيف يصبح قويا كالنسر. و هذا مثل يضرب للذليل يصير عزيزا. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: 1- ترتیب اهل مشرق (مشهور امروزی نیز همین است) : الالف ، الباء ، التاء ، الثاء ، الجیم ، الحاء ، الخاء ، الدال ، الذال ، الراء ، الزای ، السین ، الشین ، الصاد ، الضاد ، الطاء ، الظاء ، العین ، الغین ، الفاء ، القاف ، الکاف ، اللام ، المیم ، النون ، الواو ، الهاء ، الیاء ، اللاء 2- ترتیب اهل مغرب (أندلس) : الالف ، الباء ، التاء ، الثاء ، الجیم ، الحاء ، الخاء ، الدال ، الذال ، الراء ، الزای ، الطاء ، الظاء ، الکاف ، اللام ، المیم ، النون ، الصاد ، الضاد ، العین ، الغین ، الفاء ، القاف ، السین ، الشین ، الهاء ، الواو ،الیاء .... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
تأثیر صنعت در : استخدام صنعتی ادبی و به معنای آن است که از مرجع ضمیر، یک معنا و از خود ضمیر، معنای دیگری اراده شود؛ به عنوان مثال در بیت زیر إذا نزل السماء بأرض قوم‏ رعيناه و إن كانوا غضابا مراد از «السماء» باران بوده ولی مراد از ضمیر در «رعیناه» «گیاهان» می‌باشد. همچنین نوع دیگری از استخدام در جایی است که در کلام، عامی ذکر و به دنبال آن ضمیری به صورت متصل یا منفصل آورده شود ‏که طبق قرائن خاص، این ضمیر به بعضی از افراد عام برگردد، نه به همه افراد عام؛ برای مثال، در آیه شریفه: ‏‏﴿وَالْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء.. . وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ.. . ﴾؛ «و زنان طلاق داده شده، ‏باید مدت سه پاکی انتظار کشند،... و شوهرانشان اگر سر آشتی دارند، به باز آوردن آنان در این (مدت) ‏سزاوار ترند.» (بقرة آیه۲۲۸) ‏در اين آيه كلمه «المطلقات» جمع داراى الف و لام است، و جمع محلى به «الف و لام» افاده عموم مى‏ كند. ‏پس حكم به عده به مدت سه طهر براى تمام زنان مطلقه است. چه زنان مطلقه‏ اى كه طلاق آنان رجعى باشد، ‏و چه آنانى كه به طلاق بائن مطلّقه شده باشند. امّا ضمير «بعولتهنّ» شامل زنانى مى‏ گردد كه طلاق رجعى ‏گرفته باشند. زيرا در طلاق رجعى است كه حقّ تقدم در رجوع با شوهر است. بنابراين درصورتىكه ضمير ‏‏«بعولتهن» فقط به رجعيات برگردد آيا عام تخصيص خواهد خورد يا خير؟ اگر بگوييم عام تخصيص ‏مى‏ خورد در نتيجه بايد گفت آيه در مقام بيان عده زنانى است كه مطلقه به‏ طلاق رجعى هستند، برخلاف آنجايى كه معتقد به عدم تخصيص عام باشيم كه در آن صورت آيه در مقام ‏بيان عده جميع زنان مطلقه است. بعضى گويند «اصالة العموم» با «اصالة عدم الاستخدام» در تعارض‏اند. زيرا لازمه اجراى «اصل عموم» قول به ‏استخدام است، چون در آن صورت از عموم يعنى مرجع ضمير يك معنى اراده شده، و از ضمير معناى ديگر- ‏همان گونه كه لازمه «اصل عدم استخدام» تخصيص عام است و مراد از «المطلقات» همان رجعيات است. در ‏نتيجه ضمير و مرجع ضمير متحد خواهند بود. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB