eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
دروس الشباب
شهادت ۱۶۰ فلسطینی در بمباران‌های امروز اسرائیل 🔹شبکه الجزیره قطر به نقل از منابع بیمارستانی گزارش د
هر چقدر هم کشته بدهند به اندازه عاشورای کربلای 61 نمی شود. اگر حق را باور داریم و خود را حق می دانیم. باید از جان و مال و فرزند بگذریم. 8 سال جنگ تحمیلی با همین فکر اداره شد.
استدلال خوشدل تهرانی بر اینکه به طور قطع، خواهد بود. توضیح: عدد ابجد کبیر 110 است زیرا: ع 70، ل 30، ی 10 است. و عدد نیز همین است زیرا: ن 50، م 40، ک 20 است. @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی به زودی در همین کانال
در کتاب های درسی نمونه هایی از سانسور قسمت اول: مقدمه (خاطره) وقتی درس مطول استاد حجت هاشمی خراسانی می رفتیم، روزی فرمودند: مردم این زمانه برای درس، خواهان مختصر و خلاصه و موجز اند. می گویند عمرمان هدر نرود. اما سر سفره که می نشینند، خواهان سفره های مطول و رنگین و متنوع اند. گویا عمر را باید بر سر سفره خرج کرد. @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت دوم نمونه هایی از سانسور نمونه نخست: یکی از مباحث صرفی، و اصلی است. کتاب های موجود علاوه بر اینکه معنای برخی اوزان را بیان نمی کند، معنای وضعی و اصلی ابواب و اوزان را هم بیان نمی کند. گویا این بحث در صرف زیادی است. نمونه دوم: و برخی از وزن ها در ابواب و معانی مختلف کاربرد دارد. راههای تشخیص و رفع احتمالات متعدد، چیست؟ نمونه سوم و ادبای عرب از کجا فهمیدند که و غیر منصرف اند؟ در حالی که الف حرکت ظاهری نمی گیرد، چه رسد به جر به کسره! (این نظریه، بی حساب و گزاف نیست. فقط برای ما بیان نمی شود.) نمونه چهارم: می دانیم بر اساس برخی لغات (لهجه های عربی)، گاهی حرف مضارعه مکسور می شود. ولی چرا ادبا اختلاف لهجه ها را نقل می کنند؟ @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت سوم نمونه هایی از سانسور نمونه اول: غرض ادبا از اتقسیم مستثنی به چه بوده است؟ این تقسیم ریشه در مباحث تفسیری و فقهی و اختلاف قرائت های سبعه دارد. مثلا استثنای ابلیس از ملائکه متصل است یا منقطع؟ سخنان مفسران ادبی ذیل آیات را ببینید. استثنای در بحث قتل عمد و خطا و مباحث فقها ذیل این آیه را ببینید. نمونه دوم: غرض ادبا از ذکر اینکه در اعراب مثنی چند لغت است، چیست؟ برخی طلاب و حتی اساتید اینها را بیهوده می دانند. در حالی که یکی از آن اغراض توجیه اعرابی است. نمونه سوم: تعریف در حرف تعریف، کدام معنا حقیقت و اصل است؟ (یعنی عند عدم القرینه می توان أل را بر آن معنا حمل کرد) نمونه چهارم: گاهی در نصب مصدری اختلاف می شود و برخی آن را حال و برخی آن را مفعول مطلق برای فعل مقدر می دانند. چرا اختلاف دارند؟ آیا هر دو وجه صحیح است؟ @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت چهارم نمونه هایی از سانسور نمونه نخست: التأسیس_أولی_من_التأکید قاعده ای که بعد از اتمام کتب بلاغی هم آن را نمی فهمند. مثلا به اختلاف در آیه مراجعه کنید تا بفهمید چه می گویم. نمونه دوم: می دانیم در باب تنازع هم می تواند عامل اول در اسم ظاهر عمل کند و هم عامل دوم یا بعد از آن، در نحو هم فقط می گویند در اینکه کدام یک عمل کند بهتر است بین بصریین و کوفیین اختلاف است. : اغراض بلاغی چیست؟ چرا عرب از این اسلوب استفاده می کند و در کجا عامل اول و در کجا عامل دوم را عمل داده است؟ نمونه سوم: اغراض بلاغی چیست؟ مواضع بلاغی رفع مشغول عنه و مواضع بلاغی نصب آن کدام است؟ نمونه چهارم در استعمال یا یا به معنای دیگر چیست؟ از حقیقت به مجاز چیست؟ @DUROUS_ALSHABAB
(همان معروف در میان ماست که عامه به آن مصطلح الحدیث می گویند.) (اهل سنت) از عجایب حدیث عامه آن است که در مواضع متعدد شهادت به جاعل بودن راویان حدیث خودشان داده اند. در برخی نقل ها خود راوی می گوید من به پیامبر این سخن را نسبت داده ام. یکی از این دروغگویان سفیان ثوری است که بخاری در صحیح ترین کتاب حدیث عامه ( ) در باب التعوّذ من جهد البلاء از او چنین نقل می کند: 6347 - حَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ حَدَّثَنِى سُمَىٌّ عَنْ أَبِى صَالِحٍ عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - يَتَعَوَّذُ مِنْ الْبَلاَءِ ، وَ الشَّقَاءِ ، وَ الْقَضَاءِ ، وَ الأَعْدَاءِ . : الْحَدِيثُ ثَلاَثٌ ، لاَ أَدْرِى أَيَّتُهُنَّ هِىَ . (یعنی: حدیث پیامبر سه مورد بود ولی من یک مورد اضافه کردم ولی نمی دانم کدام یک افزودۀ خودم است.) اگر حوصله کنم، ادامه دارد ..... @DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کتاب های درسی قسمت پنجم نمونه هایی از سانسور نمونه هایی از مباحث منطق که در علوم دیگر مورد استفاده قرار می گیرد ولی از کتب آموزشی جدید حذف شده است: نمونه نخست: رؤوس ثمانیه: علماء در هنگام آموزش هر علمی، هشت مطلب را درباره آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند دانستن این مطالب باعث می شود دانشجو بهتر و با دید صحیح تری آن علم را بیاموزد. به این هشت مطلب " رئوس ثمانیه " یا "موضوعات هشتگانه" می گفتند که عبارتند از: ۱. تعریف علم ۲. موضوع علم ۳. فایده علم ۴. مؤلف علم ۵. ابواب و مباحث علم ۶. جایگاه علم در میان دیگر علوم ۷. غرض و مقصود علم ۸. روش های تعلیم علم نمونه دوم: یا هر علمی سه رکن دارد که آنها را اجزای آن علم نیز می‌نامند: 1. موضوع علم 2. مبادی علم 3. مسائل علم اجزای علوک با رؤوس ثمانیه: مقصود از رئوس ثمانیه، مباحثی است که به عنوان مقدمه و پیش از شروع در هر علم به آن پرداخته می‌شود. اما اجزای علوم، مباحثی است که در متن هر علم به آن پرداخته می‌شود و محتوای فصول و بخش‌‌های هر کتاب و مقاله می‌تواند باشد. نمونه سوم: در برخی از کتب منطقی جدید جهات قضایا را حذف نموده اند و برخی دیگر فقط آنها را تعریف می کنند ولی فایدۀ این بحث و اینکه اگر صغری و کبری در هر یک از اشکال اربعه دارای جهت باشد، آیا می دهد یا خیر؟ و چرا؟ و نتیجه اش دارای چه جهتی خواهد بود؟ اینها حذف شده است. @DUROUS_ALSHABAB
و (معانی سه گانۀ آن در قرآن) (معانی سه گانۀ آن در قرآن) أمّ: مادر، اصل و پايه هر چيزي كه چيزهاى ديگر بآن ضمیمه می شود، معظم چيزها، امّ النجوم يعنى كهكشان (قاموس، مفردات) در حديث آمده: از خمر بپرهيزيد كه آن‏ أُمُ‏ الخبائث است (نهايه). معنوی: «امّ» مشترك معنوى است و معنى جامع آن‏ همان اصل و پايه است. النهايه: استعمال آن در حقيقى، به قدرى شهرت دارد كه احتمال داده مي شود، در «مادر» حقيقت و در معانى ديگر مجاز باشد استعمالات قرآنی: 1- مادر حقيقى‏ «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِ‏ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ» قصص 7 2- اصل و پايه. مثل امّ الكتاب در آيه‏ «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَ‏ أُمُ‏ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» آل عمران: 7 در تفسير الميزان از عيون اخبار صدوق از امام رضا عليه السّلام نقل است كه فرمود: هر كه متشابه قرآن را به محكم آن برگرداند بصراط مستقيم هدايت يافته است سپس حضرت فرمود: در اخبار ما نيز مانند قرآن متشابه هست متشابه آنرا به محكمش برگردانيد، از متشابه آن پيروى نكنيد مبادا گمراه شويد. تسمیه : آيات محكم و واضح الدلاله از آن جهت امّ الكتاب ناميده شده‏اند كه ريشه و پايه‏ى كتابند و آيات متشابه با برگرداندن به آنها، روشن مي شوند. مثلا در يك جا مي خوانيم‏ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» قيامت:23 از اين آيه بنظر مي ايد كه خداوند جسم است و روز جزا بعضى‏ها باو نگاه مي كنند، و در آيه‏ى ديگر مي خوانيم‏ «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» انعام: 103 پس پى مي بريم كه مراد از آيه فوق، معنى ديگرى است زيرا كه اين آيه محكم و صريح‏ است در اينكه چشمها، خدا را درك نميكند. 3- معناى سوم معظم شيئ و مركز آن است. مثل امّ القرى كه به مكّه معظّمه گفته شده‏ «لِتُنْذِرَ أُمَ‏ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها» انعام: 92 «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَ‏ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها» شورى: 7 مكّه معظّمه را از آنجهت امّ القرى گويند كه مركز آبادي هاى حجاز بود مثل مراكز استان ها. راغب و ديگران گفته‏اند: امّ القرى بودن مكّه به جهت آنست كه زمين از زير آن گسترده شده. : جماعتي كه وجه مشترك دارند، أمّ در لغت بمعنى «قصد» است گويند: «أَمَّهُ‏: اى قَصَدَهُ». «آمِّينَ‏ الْبَيْتَ الْحَرامَ» مائده: 2 يعنى قاصدان خانه خدا. بنا بر اين، امّت به كسانى گفته مي شود كه قصد مشترك و نظر مشترك دارند. راغب گويد: امّت هر جماعتى است كه يك چيز مثل دين يا زبان و يا مكان آنها را جمع كند. مثلا در آيه‏ى‏ «كُلَّما دَخَلَتْ‏ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» اعراف: 38 منظور از امت جماعتی است که در كفر و شرك مشترک اند. استعمال برای در آيه‏ «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ‏ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ» نحل: 120، ابراهيم بتنهائى يك‏ أُمَّت‏ شمرده شده، در ترجمۀ آیۀ فوق و علت کاربرد این واژۀ برای آن حضرت علیه السلام اختلاف شده است: برخی گفته‏اند: او امّتى بود كه فقط يك فرد داشت زيرا كه آن روز فقط او موحّد بود. راغب گويد: يعنى او در عبادت خدا در مقام يك جماعت بود گويند: فلانى به تنهائى يك قبيله‏ است. ابن اثير در نهايه نقل مي كند: در باره‏ى قسّ بن ساعده آمده: «يَبْعَثُ يَوْمَ الْقِيمَةِ أُمَّةً وَاحِدَةً». به معنای : در آيه‏ى‏ «وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يوسف: 45، امّت را مدّت معنى كرده‏اند يعنى آنكه از دو نفر زندانى نجات يافته بود و بعد از مدّتى يوسف را ياد آورد ... . راغب گويد: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يعنى بعد از گذشتن اهل يك زمان يا اهل يك دين، يوسف را ياد آورد. @DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از دکتر قدیری ابیانه
🕌 اذان صبح در غزه از جایجای غزه به گوش می‌رسید. (در پخش زنده اخبار) و سپس بمباران مکرر غزه توسط رژیم سفاک صهیونیستی. 🚩 چه نمازی می‌خوانند در حالی که نمی‌دانند آیا زنده نماز خود را به پایان خواهند رساند یا نه و آیا روز دیگری را هم خواهند دید! حال و هوای خاصی دارد چنین نمازی. ✍️ محمد حسن قدیری ابیانه 📆 ۲۱ مهر ۱۴۰۲
در کتاب های درسی قسمت ششم نمونه هایی از سانسور در کتاب های تحقیقی دانش مباحث ای یافت می شود که از کتب آموزشی حذف شده است. مروری بر نمونه های آن: نمونه نخست: در و حذف مباحثی از حقیقت و مجاز که در کشف راه گشاست، گویا طرح مجدد این بحث که طلاب قبل از ورود به دانش اصول در خوانده اند، به خاطر طرح همین مباحثی است که در بلاغی از آنها غفلت شده است. ولی مع الاسف اکنون اینجا نیز سانسور می شود، مثل: 1_ در دوران بین حقیقت و مجاز مشهور، کدام یک مقدم است؟ آیا باز هم اصالة الحقیقة جاری می شود؟ 2_ در دوران بین حمل لفظ بر مصطلح متکلم یا مخاطب، کدام یک مقدم است؟ یادم هست در کتاب الطهاره جواهر الکلام، بر اساس همین نظریه روایتی را تفسیر و اختلاف فقها را حل می کند. 3_ در دوران بین حقیقت لغوی و حقیقت عرفی، کدام حقیقت مقدم است؟ 4_ در دوران بین عرف خاص و عرف عام، کدام یک با اصالة الحقیقة ثابت می شود؟ 5_در تعارض بین تخصیص و مجاز، کدام یک مقدم است؟ 6_ در تعارض بیت مجاز و اشتراک کدام یک مقدم است؟ 7_ در تعارض بین مجاز و اضمار (تقدیر) کدام مقدم است؟ 8_ موضوع له (معنای حقیقی) حروف ادامه دارد.... @DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از لینک
کانالی با محوریت علوم اسلامی و دروس حوزوی است. از علوم آدرس کانال: https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
هدایت شده از هو الله
راهنمای کانال های درسی و علمی و ... : https://eitaa.com/ho110110
علمای به علیه السلام درباره اسم ، لغت مشهور این است که نصبش به فتحه ظاهر بر یاء است. لکن لغت صحیح ولی غیر مشهوری نیز وجود دارد که همواره را ساکن می خواند، در نتیجه اعراب نصبش را به می داند. سؤال: آیا این لغت مختص شعری است؟ یا در و نیز جایز است؟ نظر و او از این قرار است: الاحسن جوازه فی السعة بدلیل قراءة جعفر الصادق [علیه السلام ] «من اوسط ما تطعمون أهالیکم» بسکون الیاء. یعنی: نظریهٔ بهتر این است که در سعه و اختیار نیز این استعمال جایز است آنکه حضرت جعفر صادق (علیه السلام) آیه 89 سوره مائده را چنین خوانده است: « مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهَالِيكُمۡ». حضرتش (اهالی) را به سکون یاء خوانده است با اینکه اهالی مفعول به تطعمون بوده و فتح یاء هیچ محذوری ندارد. لازم به تذکر است که قرائت حفص از عاصم چنین است: مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِيكُمۡ لازم است تذکر دهم که ابوحاتم سجستانی نیز این نظریه را تایید نموده است. زمخشری نیز قرائت امام جعفر صادق (علیه السلام) را در کشاف نقل نموده است. @DUROUS_ALSHABAB
🏴| اللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ 🏴|و غَیْبَةَ وَلِیِّنا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا 🏴|و شِدّةَ الْفِتَنِ بِنا وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا 🏴|فصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ 🏴|و اَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ 🏴|و بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ 🏴|و رَحْمَةٍ مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَ عافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها 🏴|برَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. @DUROUS_ALSHABAB🔳
را بهتر بشناسیم. سؤال: اگر همهٔ مردم غزه کشته شوند، باز هم خواهید گفت: اسرائیل شکست خورده؟ چون ابهتش شکسته شد! دیدم برخی دیشب می گفتند: تا اینجا جنگ را برده است، چون ابهت اسرائیل را شکست. امیدوارم برای جبران بمباران بیمارستان غزه هم و و ابتکاری داشته باشند. پاسخ 1_ دفاع در برابر متجاوز به مال و سرزمین و ناموس، واجب شرعی اس و اختصاصی به حکم عقل ندارد (کتاب و را بخوانید.) 2_در جایی که می دانی سکوت در برابر ظالم غاصب، او را بی پروا تر می کند و منجر به تجاوز به خودت یا ناموست خواهد شد، از تلف شدن جان و مصلحت اندیشی های ترسوهای عالم نما جایی ندارد. 3_ امام خمینی فرمودند: ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است. این سخن عین فرمایش حضرت سلام الله علیها است که در مجلس ابن زیاد گفت: ما رَأیتُ إلا جمیلا (در عاشورا جز زیبایی ندیدم) 4_ امام خمینی: بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود. (البته ترسایان از مرگ، ترسیده تر می شوند. داستان ترس یهود از مرگ، سخن قرآن است.) 5_ اگر و اگر تمام مردم غزه کشته شوند، اند. ولی دو گروه : نخست: غاصبان اسرائیلی صهیونیست دوم: تمام ملت ها و دولت های اسلامی ای که به وظیفه خود عمل نکرده و به کمک غزه نرفتند. @DUROUS_ALSHABAB
(اشکال اربعه): : الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 11 6- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ. : امام صادق (ع) فرمود: هر كه عاقل است دين دارد و هر كه دين دارد بهشت مى‏رود. : مرحوم ملاصدرا در شرح کتاب کافی (شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج‏1 ؛ ص236) در تحلیل روایتی که می خوانید، می گوید: سخن حضرت یک و از بالاترین انواع است. زیرا مراد این است: كل من كان عاقلا كان له دين، و كل من كان له دين دخل الجنة، ينتج: كل من كان عاقلا دخل الجنة. ایشان در ادامه، صغری و کبری را نیز توضیح داده است، جویندگان، به آدرس فوق مراجعه فرمایند. @DUROUS_ALSHABAB
: كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج‏1 ؛ ص29 10. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ‏، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ‏، قَالَ‏: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَجُلًا مُبْتَلىً بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ ، وَ قُلْتُ: هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ‏، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ‏؟!» فَقُلْتُ لَهُ: وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ‏؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «سَلْهُ: هذَا الَّذِي يَأْتِيهِ‏ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ؟ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ: مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ‏» . : عبد اللَّه به سنان گويد: به امام ششم مردى را ياد آور شدم كه نسبت به وضوء و نماز خود گرفتار وسواس بود و گفتم: او مرد عاقلى است، امام فرمود: كدام عقل را دارد كه فرمانبر شيطان است، به آن حضرت گفتم: چطور فرمانبر شيطان است؟ فرمود: از او بپرس، اين وسوسه‏اى كه به او دست مى‏دهد از چيست؟ مسلماً به تو مى‏گويد كه از عمل شيطان است. @DUROUS_ALSHABAB
در گاهی اختلاف در پیش فرض های کلامی یا فلسفی باعث می شود ادباء در معنای یک حرف نیز اختلاف کنند. نمونۀ زیر را ببینید: سورۀ نحل، آیۀ 32: «ْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏» دربارۀ معنای «باء» جر در این آیه دو نظر است: 1- تعويض (بر عوض و ثمن داخل می شود) مانند: بعتك هذا الثوب بهذا العبد یا: كأفات إحسانه بضعف 2- سببیت ابن هشام در مغنی می گوید: معتزله باء را در این آیه به معنای سببیت دانسته اند ولی این معنا غلط است زیرا: چیزی که در برابر عوض پرداخت می شود، می تواند مجانی هم پرداخت شود در حالی که باء سببیت دلالت می کند بر اینکه مجرور باء علت و سبب دخول به بهشت است و معلول (دخول به بهشت) بدون علت (بما...) ممکن نیست و وجود نخواهد یافت. خوب است اختلاف معتزله و سایرین دربارۀ ثواب بدون عمل خیر را ببینید. @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت هفتم نمونه هایی از سانسور نمونه دوم: در دانش مباحثی یافت می شود که علت ورود آنها به علم اصول بر بسیاری از طلاب و اصول پوشیده است، و لذا آنها را از می شمارند. مروری بر نمونه های آن: 1_علت طرح در اصول فقه چیست؟ حتی در فرض پذیرش این که حسن و قبح برخی افعال، عقلی است. باز هم دربارۀ اینکه حسن و قبح کدام افعال را عقل می تواند درک کند؟ این مسأله اختلافی است. لذا می بینید که مثال معروفش عدل و ظلم است. علت طرح این مسأله در اصول فقه: از دیدگاه عامه، مسألۀ از فروع دین است، و یکی از ادلۀ ضرورت نصب امام نیز و قبح عقلی و امتناع صدور قبیح از خداوند است و لذا این مسأله را در اصول فقه مطرح کرده اند. بادآوری می کنم که بین حکم عقل و حسن و قبح عقلی رابطۀ عام و خاص است و نباید با هم خلط شود. 2- یکی از راه های امامیه، اجماع را دلیل مستقل و در عرض و و نمی داند، ولی در أمارات اصول فقه، آن را به طور مستقل و در عرض کتاب و سنت مطرح می کند، زیرا عامه با به و ، را امری می داند و برایش عصمت قائل است. لذا امامیه این بحث را مستقلا مطرح می کند تا به حجیت تعبدی آن بپردازد و آن را نقد کند اگر چه در کتاب های متأخر حذف شده است. @DUROUS_ALSHABAB