eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌿🌺🌿🌺 اگر خدا بخواهد... خدا اشرف مخلوقات، پیامبر(ص) را در با سست ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است حفظ می‌کند! خدا فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله ی  که به آن می‌نازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق می‌کند. خدا درخت خشک، می‌شود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا» خدا برادران یوسف او را به ته چاه می اندازند، اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا اما او و مصر میشود. خدا ابراهیم را از آتش سخت نمرود میدهد، قُلْنا يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ ما خطاب كرديم كه اي سرد و براي ابراهيم باش. 📚آیات سوره انبیا، عنکبوت، توبه 🌺🌿 آدرس کانال در پیام رسان http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
☁️🌞☁️ 🔞😱 این فیلم مربوط به یک ساله (۱۸) عمانی است که جسدش بعد از سه (۳) ساعت از قبر به خاطر نبش قبر گردید. . این جوان زیبا که موهای سیاهی چون تاریکی شب داشت بعد از جنگ با رفقایش کشته شده و بعد از سه ساعت دفن از قبرش کشیده شد به این فکر که او به حالت اولی خود باقی خواهد بود ولی عذاب خداوند (ج) سخت است زیرا بعد از کشیدن جسد دیدند که جسدش کاملآ از شدت تغیر نموده، موهایش سفید شده و رنگش سبز شده و کاملآ تغیر نموده بود، وقتی از خانواده اش در باره عملش پرسیدند گفتند و به شنیدن موسیقی زیاد علاقه داشت. قرآن عظیم الشان میفرماید که عذاب خداوند (ج) سیار سخت است یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا ﴿١٧﴾ (ترس و هراس آن) کودکان را پیر می‌سازد . سوه الزمر نخستین چیزیکه در روز قیامت از آن سوال میشویم است. نماز ستون دین است. در حدیث آمده است که: "تارِکُ الصَّلوةِ لا یَکُونُ مِن اُمَّتی"؛ " کسی که نماز نخواند از." "مَحرُوماً مِنَ الجَنَّة"؛ " بر او است." " مالُهُ حَرام، اَولادُهُ حَرام، طَعامُهُ حَرام، لِباسُهُ حَرام، شَرابُهُ حَرام، دابَّتُهُ حَرام، مُجالِسَتُهُ حَرام، وَالنَّظَرُ اِلی وَجهِهِ حَرام، سَلامُهُ حَرام، نَومٌ عَلی جَنبَیهِ حَرام، مُصاحِبَتُهُ حَرام" پیامبر (ص در مورد دو شخصی خبر داد که در قبر عذاب میشوند یکی آنها و دیگرش لباسش را از محافظت نمیکرد زیرا سخن چین سبب دشمنی بین مردم میگردد اگر چه راستگو باشد و کسیکه نماز نمیخواند متوجه پاکی لباسش از بول نمیشود. بناء عذاب سخت برای داده شده است. کسیکه نماز نمیخواند با خداوند (ج) صحبت نمیکند زیرا نماز خواندن سخن گفتن با خداوند (ج) است و کسیکه در تمام عمر با خداوند (ج) سخن نگوید، در حقیقت با خداوند (ج) میکند و در وقت مردن خداوند (ج) بر او میکند و عذاب قبر به سبب غضب خداوند (ج) بر انسان میباشد. خواهران و برادران مسلمان! او یک ۱۸ ساله بود ولی بعد از سه ساعت دفن موهایش سفید شده و حتی نظر کردن به رخسارش وحشتناک است.خداوند متعال (ج) او را عفو نماید.🙏 شما میدانید الفاظ ناجایز بالاخره به انتقال میشود (اذا تکررالکلام علی اللسان استقرفی القلب) هر گاه سخن در زبان زیاد شود در . قبل از اینکه در لابراتوار قبر شویم بیائید قبل از اینکه عین الیقین به مشاهده چشمان دوزخ و عذاب را ببینیم به (علم الیقین) با علم و فهم عذاب خداوند (ج) را بدانیم و از عذابش به خوده خداوند (ج) پناه ببریم. خدایا (ج) ما از به خودت پناه میبریم. جزای بی نمازان: بی نماز مکن که بد کار است *** که خالق از بی نماز بی زار است به اساس ارشادات قرآنی دوزخیان بعد از كافران ومشرکان بی نمازان اند ، قرآن کریم میفرماید: فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٤٠﴾ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿٤١﴾ مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ ﴿٤٢﴾ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿٤٣﴾در باغهای بهشت (از دوزخیان) می‌پرسند. (۴۰) از بزهکاران و گناهکاران (می‌پرسند). (۴۱) چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟ (۴۲) می‌گویند: (در جهان) از زمره‌ی نمازگزاران نبوده‌ایم. (۴۳)😞 درین آیت شریف بیان شده است که از مجرمان پرسیده میشود که چی چیز شما را در دوزخ انداخت، درجواب انان میگویند که ما از جملهء خوانان نبودیم . :?👇 سه جزا در روز قیامت برای انسانبی نماز وكسانیكه درنماز كاهلی وسستی میكنند ونماز را قصدا ترك مینمایند ازطرف خداوند (جل جلاله) چهارده جزا مقرر شده است ۱.پنج جزا در : از زنده گی وی برداشته میشود. نور از اش برداشته میشود. از هیچ عملی برایش اجر داده نمیشود. هر قدر دعا نماید دعایش نمیگردد. دعای بنده گان نیك نیز در حق او نمیشود. ۲.سه جزا هنگام : بی نماز با ذلت وخواری روح میگردد. بی نماز میمیرد. به وقت مرگ چنان تشنه میشود كه اگر تمام دریا های دنیا را بنوشد اش از بین نمیرود. ۳.سه جزا بعد از مرگ درمیان : قبر بی نماز چنان میشود كه استخوان های پهلو هایش بهم . درقبر بی نماز شعله ورمیشود. بروی مسلط میگردد تا او را در هروقت نماز عذا ب کند، ۴.سه جزا در روز : حساب اعمال او به كرفته خواهد شد. حق تعالى بر او به خواهد بود. بی نماز شده در جهنم داخل خواهد شد. کلام آخر:👇 دوستان پس بیایم بگیریم قبل اینکه جهنم رو به چشم خودمون ببینیم اگه سستی و کاهلی در نمازهایمون کردیم حتما قضای نمازهامون رو به جا بیاریم و توبه کنیم. 🙏 همانا تر از چیزی هست که ما فکرش رو بکنیم. http://eitaa.com/join
❤️بِسمِ اللهِ الرَّحمٰـنِ الــرَّحیـم❤️ " " گناه کرد🔒 کلید 🔑: "رَبّنَا ظلمنا أنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسرِينَ" پس مورد و قرار گرفت🌷 ============================ " " بین دشمنانش گیر افتاده بود🔒 کلید🔑: "یا اَلله اِنّی مَغلوب فَانتَصِر" پس گشایش الهی شد و با کشتی اش نجات یافت و نابود شدند🌹 ============================ " " پیر بود و همسرش هم نازا🔒 کلید🔑: "رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ" فرزندش را خدا به او کرد🌻 ============================ " " در شکم ماهی تنها مانده بود🔒 کلید🔑: "لاٰ اِلٰهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی كُنتُ مِنَ الظّٰالِمين" پس از آن مصیبت بزرگ یافت🌼 ============================ " " به مصیبت و بیماری‌های سختی دچار شد🔒 کلید🔑: "یٰا اَلله مَسَّنِيَ الضُّرُّ" پس از درد و رنج یافت🍁 ============================ " " در آتش افکنده شد🔒 کلید🔑:"حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَكيل" پس از نجات یافت💐 ============================ " " یوسف را از دست داده بود🔒 کلید🔑: "إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه" پس بعد سال‌ها یوسف را به او برگرداند🍂 ============================ " " در غار ثور توسط کافران محاصره شده بود🔒 کلید🔑: "لٰا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا" پس بر پیروز شد🌿 ⁉️آیا برای بنده اش نیست⁉️ 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🌼شب اول قبر شیخ ✍شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري، برايش نماز خواندم و يک سوره ياسين قرائت کردم. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم، پرسيدم: آقاي ، اوضاع‌تان در آن طرف چطور است آقاي حائري گفت: وقتی مرا کردند، روحم از بدن خارج شد. کم کم بدنم را از بيرون مي‌ديدم. ناگهان شدم از پايين پاهايم، صداهايي می آید. به زير پاهايم نگاه کردم؛ بياباني بود برهوت و دو نفر بودند که از دور، نزديکم مي‌شدند. تمام وجودشان از بود و مرا به هم نشان مي‌دادند. خیلی ترسیدم و بدنم می لرزید. داشت نفسم بند مي‌آمد... 🔵خدايا به دادم برس در اينجا جز تو کسي را ندارم...ناگهان صدايي از پشت سرم شدم. صدايي آرامش ‌بخش، سرم را که بالا کردم نوري را ديدم که از بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر می رفتند تا اینکه شدند. آقايي بود بسیار نورانی و با عظمت، از من پرسيد: آقاي حائري ترسيدي من هم به حرف آمدم که: بله آقا خیلی ترسيدم، اگر يک ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً ‌ترک مي‌شدم. بعد پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. و آقا که بر لب داشتند و با نگاهی بسیار مهربان به من مي‌نگريستند فرمودند: من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائری شما 38 بار به من آمديد من هم 38 بار به بازديدت خواهم آمد، اين دفعه بود، 37 بار ديگر مانده. 📚گوینده داستان: آيت‌الله العظمي سيد شهاب‌الدين مرعشي نجفي(ره). 👈 کانال مرگ و قیامت 🆔 @nademin
🏴 امام صادق (عليه السلام) : 👌 ما مِن شيءٍ إلاّ و لَهُ كَيْلٌ أو وَزنٌ إلاّ الدُّموعَ ، فإنّ القَطرةَ مِنها تُطْفِئُ بِحارا مِن نارٍ ، و إذا اغْرَوْرَقَتِ العَينُ بمائها لَم يَرْهَقْ وَجهَهُ قَتَرٌ و لا ذِلَّةٌ ، فإذا فاضَتْ حَرَّمَهُ اللّه ُ على النّارِ ، و لَو أنّ باكيا بكى في اُمَّةٍ لَرُحِموا . 👌 إنْ لَم يُجِبْكَ البُكاءُ فَتَباكَ ، فإنْ خَرجَ مِنكَ مِثلُ رأسِ الذُّبابِ فَبَخٍ بَخٍ .  ✍ هر چيزى پيمانه اى يا وزنى دارد مگر اشكها ؛ زيرا قطره اى اشك، درياهايى از را فرو مى نشاند. هرگاه چشم غرق در اشك خود شود، گَرد هيچ و ذلّتى بر چهره آن نمى نشيند. و هرگاه اشكها سرازير شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام مى گرداند. و اگر گرينده اى در ميان امّتى بگريد همه آن امّت مشمول رحمت مى شوند.  ▫️و همچنین امام صادق (عليه السلام) فرمود : ✍ اگر گريه ات نمى آيد خود را به گريه بزن كه اگر از چشمانت به اندازه سر مگسى اشك بيرون آمد زهى به سعادتت. 📖 بحار الأنوار 93/331/14 📖 عدّة الداعي 161 @Dastan1224
📚ويژگیهاى همسايه داوود عليه‏السلام در بهشت‏ روزى داوود عليه‏السلام عرض كرد: خدايا همسايه من در بهشت كيست؟ خداوند به او وحى كرد: او متَّى پدر حضرت يونس است. داوود عليه‏السلام از خداوند اجازه خواست تا به زيارت و ديدار متّى برود. خداوند اجازه داد داوود دست پسرش سليمان عليه‏السلام را كه در آن هنگام خردسال بود گرفت و با هم به ديدن متّى رفتند. پس از ورود به خانه متّى، ديد خانه او بسيار ساده و با حصير ساخته شده است، ولى متّى نبود. از همسر متّى پرسيد: متى كجاست؟ او گفت: براى كندن به بيابان رفته است. داوود و سليمان صبر كردند تا آمد، ديدند پشته‏اى از هيزم بر پشت گرفته است و پس از رسيدن هيزم را به زمين گذاشت و در معرض فروش نهاد و گفت: كيست كه اين مال حلال را به درهمى از حلال از من خريدارى نمايد؟ داوود و عليهماالسلام جلو آمدند و سلام كردند. متى آن‏ها را به خانه برد. مقدارى گندم خريد و آسيا كرد، و در گودالى از سنگ خمير نمود. سپس آن را بر روى نهاد و پخت. آن گاه آن را با آب مقدارى نمك نزد مهمانان گذاشت، و در كنار ايشان نشست و مشغول صحبت شد، تا به آن‏ها سخت نگذرد، و خود دو زانو كنار سفره نشست و هر لقمه‏اى كه به دهان مى‏گذاشت در آغاز آن بسم‏الله مى‏گفت و پس از خوردن آن اَلْحَمْدُلِلَّه را به زبان مى‏آورد. تا اين كه اندكى آب نوشيد و آن گاه گفت: خدا را سپاس میگويم، اى خدا حمد و سپاس از آن تو است كه به من و سلامتى دادى، و مرا دوست خود گردانيدى و آن همه نعمت را كه به من داده‏اى به چه كسى ديگرى دادى؟ زيرا گوش، چشم و دست‏ها و همه اعضايم سالم است، و به من بخشيدى تا به كندن هيزم بپردازم و آن را بياورم و بفروشم، هيزمى را كه در كشت آن زحمتى نكشيده‏ام، كسى را فرستادى تا آن را از من خريدارى كند، و من از بهاى آن گندم را تهيه كنم، كه خودم از آن گندم را نكاشته‏ام، و برايش زحمت نكشيده‏ام، و سنگى را در اختيار نهادى تا گندم را آرد كنم، و آتشى را در اختيار نهادى تا آن را بر افروزم و نان بپزم و آن را بخورم و خود را براى اطاعت تو تقويم كنم، و سپاس مخصوص تو است. آن گاه با صداى بلند و جانسوز گريه كرد. داوود عليه‏السلام به سليمان عليه‏السلام گفت: فرزندم! سزاوار است چنين ‏ اى در بهشت داراى مقام ارجمند، باشد زيرا بنده‏ اى از متّى نديده‏ ام. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Dastan1224
بدترین نوع چه مرگی است⁉️ نه مرگ در قعر نه مرگ در اثر و نه مرگ در عمق ... هیچ کدام سخت ترین و بدترینِ مردن ها نیست. 🔥بدترین نوع مرگ ، مرگِ در حال گناه است. که ما در اندیشه گناه باشیم و موت در پی ما... رسول اکرم صلی الله علیه و آله؛ عجب میدارم از آن کسی که طلب دنیا میکند و مرگ او را طلب میکند تا او را چگونه دریابد. 🔰امام صادق علیه السلام : بنده (گنهکار و) سرگردان کننده را دوست دارد ولی کسی که گناه نمیکند برتر است 🔻در حالی که ما روزانه به دنبال و آرزوهای خود هستیم ممکن است مرگ با آمدنش ما را غافلگیر کند. خدا کند در آن لحظه فکر گناه در سر نداشته باشیم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ @Dastan1224
🟢 تجاوز كننده به حضرت عيسي (ع) از گورستانی گذر مي كردند گوری را ديدند كه از آن شعله ور می شود. حضرت دو ركعت نماز به جاي آوردند و عصا بر گور زدند گور شخص_ را در ميان آتش ديدند. حضرت گفتند: ای مرد چه كرده ای كه به اين گرفتار شدي؟ آن مرد گفت يا روح الله من مردی بودم كه به تجاوز می كردم چون وفات كردم و مرا دفن كردند از حضرت حق خطاب رسيد كه وی را . از آن روز تا كنون مرا می سوزانند. حضرت نگاهی كردند و عظيم الجثّه در گور وی ديدند. پرسيدند: كه با اين مسكين چه مي كنی؟ آن مار گفت: تا وی را دفن كردند از وی غايب نبودم همراه با كه اگر قطره ای از آن به رود نيل و فرات بريزد جمله آب قاتل شود. شخص معذب گفت: يا روح الله از حق تعالی در خواست كن تا بر من رحم نمايد. حضرت نيز از خداوند طلب رحمت نمودند. خطاب رسيد كه هر كس از پس رود ما او را عذابی كنيم كه كس ديگر را چنين عذابی نكرده باشيم. امّا چون تو از ما در خواست رحمت كردی ما او را به تو بخشيديم. حضرت عيسی(ع) به آن مرد گفتند: می خواهی كه با من باشی؟ مرد گفت: يا روح الله عاقبت چه چيز است؟ حضرت فرمودند: عاقبت است. مرد گفت: نمی خواهم زيرا است كه مرده ام امّا هنوز تلخی جان كندن در كام من است. 📚 داستان عارفان ص 214 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ کانال داستان و پند ☀️@Dastan1224