eitaa logo
داستان
68 دنبال‌کننده
36 عکس
7 ویدیو
0 فایل
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
مشاهده در ایتا
دانلود
نزلتي كه حسين نزد او داشت افتادم و دانستم كه دشمنش و حزب شما چگونه به استقبال او مي‌آيد. از اين رو بر خود لازم ديدم كه او را ياري كنم و از حزب او باشم و جانم را براي حفظ جانش فدا سازم؛ چون ديدم كه شما چگونه حق رسول و فرستاده او (مسلم بن عقيل) را ضايع و تباه ساختيد ( ۱۰ ) و به استقبال فرزند پيامبر و خاندان و اهل بيت او و بندگاني از اهالي اين شهر آمده‌ايد تا آنها را به قتل رسانيد، در حالي كه آنها بندگاني عبادت‌پيشه و شب‌زنده‌دار، سحرخيز، و فراوان به ياد خدايند» عزره بن قيس در پاسخ گفت: «هر چه مي‌تواني از خود تعريف كن». (۱۱) .عباس بن علي عليه‌السلام سررسيد و آن شب مهلت خواست. آنها پس از مشورت مهلت دادند و ياران حسين عليه‌السلام بازگشتند.(۱۲ ) 🔸درسي كه مي‌توان گرفت : نكته اينجاست كه ديگران نيز مي‌دانستند، زهير از شيعيان نبوده، اما تأمل در سخنان او، روشن مي‌سازد كه او به خوبي امام و سپس ياران شب‌زنده‌دارش را شناخته، به ديگران مي‌شناساند . 🔻زهير و حمايت از امام حسين در شب عاشورا 🔹پس از سخنان امام حسين عليه‌السلام در شب عاشورا و برداشتن بيعت خود از گردن همگان، عباس بن علي عليه‌السلام و ديگران از اهل بيت عليهم‌السلام و نيز ياران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعيد بن عبدالله» و «زهير» به حمايت از امام از جاي برخاستند و با او تجديد ميثاق كردند. زهير در پاسخ به امام خود اين گونه گفت : ▪️«و الله لوددت اني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتي اقتل علي هذه الف مرة و ان الله عزوجل يدفع بذلك القتل عن نفسك و عن انفس هولاء الفتيان من اهل بيتك؛ (۱۳) به خدا قسم، دوست دارم كه كشته شوم، سپس برانگيخته شوم و تا هزار بار ديگر كشته و زنده شوم تا بدين سبب از جان شما و جوانان اهل بيت شما بلا به دور ماند ». درسي كه مي‌توان گرفت : شناخت حقيقي مقام بلند امامت و ولايت چنان شهامت و رشادت را برمي‌انگيزاند كه فرد، پذيراي هزاران شهادت براي ماندگاري ولي خود خواهد شد . 🔻احتجاج زهير با سپاه كوفه در صبح عاشورا 🔹صبح عاشورا فرارسيد. امام خود بارها با مردم كوفه سخن گفت تا دل‌هاي آماده را به سوي حق متمايل سازد. از اين گذشته، امام عليه‌السلام به اصحاب بزرگ خود نيز دستور مي‌فرمود تا مردم را به حق دعوت كنند و كلام درست را عريان و بي‌پيرايه بگويند. از آن جمله، زهير بود كه غرق در سلاح آماده نبرد بود. و در برابر كوفيان قرار گرفت. زهير خطبه‌اي ايراد كرد و مردم را به ياري پسر دختر پيامبر فراخواند. سپاه ابن‌سعد به او اهانت كردند و عبيدالله بن زياد را مدح و براي او دعا كردند. زهير گفت: «البته فرزند فاطمه عليهاالسلام بر محبت، مودت و ياري سزاوارتر است».شمر - پسر ذي الجوشن - تيري به جانب زهير پرتاب كرد و فرياد برآورد: «ساكت شو!» زهير در پاسخ او گفت: «اي پسر آنكه به پاشنه‌ي پاي خود ادرار مي‌كرد، هرگز چون مني با تو سخن نخواهد گفت؛ چرا كه تو حيواني بيش نيستي. به خدا سوگند، گمان ندارم كه تو به دو آيه از قرآن بتواني حكم كني. پس تو را به ذلت و خواري روز قيامت و عذاب دردناك آن مژده مي‌دهم». شمر گفت: «البته همين ساعت خدا تو و مولايت را خواهد كشت» زهير گفت: «آيا مرا از مرگ مي‌ترساني؟ به خدا سوگند، مرگ با او (حسين) براي من محبوب‌تر از هميشه زيستن با شماهاست». پس از آن به سپاه كوفه روي كرد و با فريادي بلند گفت: «اين شخص سبك و خواركننده و امثال او، شما را در دينتان فريب ندهد. پس به خدا سوگند قومي كه خون ذريه او و اهل بيتش را بريزد، و بجنگد با ياران آنها و كساني كه از او و اهل بيتش دفاع نمي‌كنند به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله نمي‌رسد». ناگهان مردي از ياران حسين عليه‌السلام او را ندا داد و گفت: امام فرموده : ▪️«اقبل، فلعمري لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه و ابلغ في الدعاء، لقد نصحت لهولاء و ابلغت، لو نفع النصح و الابلاغ؛ ▪️بازگرد، به جانم قسم، همان گونه كه مؤمن آل فرعون قومش را نصيحت كرد و در دعوت آنها بسيار تلاش كرد، تو هم دعوت كردي و خيرخواهي نمودي، اگر نصيحت و ابلاغ نفعي داشته باشد!» (۱۴ ) . 🔻خطبه زهير پيش از پيكار 🔸زهير به ميدان آمد و خطبه شگفتي ايراد كرد. او مردم را به ياري پسر دختر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فراخواند و گفت : «اي اهل كوفه! من شما را از عذاب خداوند سخت بيم مي‌دهم. البته حق مسلمان بر برادر مسلمانش اين است كه او را خيرخواهي و نصيحت كند. ما اكنون با هم برادريم و بر يك دين استواريم؛ تا هنگامي كه بين ما و شما شمشيري قرار نگرفته است، شايستگي نصيحت داريد؛ اما هنگامي كه شمشير بين ما واقع شد، ديگر حريمي نگه داشته نمي‌شود و شما امتي هستيد و ما امتي ديگر. آري، خداوند ما و شما را به ذريه پيامبرش محمد صلي الله عليه و آله و سلم امتحان كرد تا ببيند چه مي‌كنيم. ما شما را به ياري آنها فرامي‌خوانيم و به ذليل كردن ستمگري‌هاي عبيدالله ابن زياد دعوت مي‌كنيم. به تحقي
ق، شما در دوران حكومت آن دو (زياد و ابن‌زياد) جز بدي از آن دو نديده‌ايد. آن دو، چشمان شما را در آورده، دست و پاي شما را قطع كرده، شما را مثله كرده و بر شاخه‌هاي خرما آويخته‌اند. بزرگان شما چون حجر بن عدي و يارانش را و هاني بن عروه را كشته‌اند ». ▪️ابومخنف گفت: يزيديان در پاسخ، او را دشنام دادند و با مدح و ثناي عبيدالله ابن زياد و پدرش (زياد بن ابيه) سرسپردگي خويش را به او ابراز داشتند. مردم گفتند: «پيوسته با مولاي تو و تمام كساني كه او با او هستند مي‌جنگيم تا اين كه او و اصحابش را تسليم عبيدالله ابن زياد كنيم» زهير گفت: «عباد الله! ان ولد فاطمه عليهاالسلام احق بالود و النصر من ابن‌سمية؛ بندگان خدا، به حقيقت فرزند فاطمه عليهاالسلام براي عشق ورزيدن و محبت و ياري كردن سزاوارتر از پسر سميه است». (۱۵ ) . 🔺درسي كه مي‌توان گرفت : اين مناظره، به روشني رويارويي حق و باطل را آشكار مي‌سازد و در آن چند نكته نهفته است:  ۱- با گفت و گو بايد از مخاصمه و كشتار جلوگيري كرد؛ چرا كه بسياري از جنگ‌ها و جنگ‌افروزي‌ها زاييده جهالت و ناداني است؛ ۲. تا آتش جنگ به پا نشده و كسي كشته نشده، در ابلاغ و نصيحت بايد به كمال، كوشيد؛  ۳ . اگر سخنان انسان بر منطق استوار باشد، ماندگار و زيبنده اهل تقوا و سداد است؛ ۴. دقت در سخنان زهير اهميت بسيار دارد؛ زيرا كه امام آن را ابلاغ (رسا) و نصح (خيرخواهي) دانسته‌اند؛ )  ۵. دشمن اسلام هماره بي‌منطق است و تنها تهديد مي‌كند و نكاتي كه پيش از اين بر او خوانده شده، ديكتاتورمآبانه درخواست مي‌كند.شيوه مسلمان در دعوتش بايد چنان باشد كه قرآن مي‌گويد : «(ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم باللتي هي احسن ) ( ۱۶ ) ؛ مردم را با بيان حكيمانه و پندي نيكو و بهترين جدال به سوي پروردگارت دعوت كن» البته اگر گروهي به استكبار و سركشي برخاست، مسلمانان بايد بااو بجنگند تا اين كه آن گروه را به جاي خود بنشانند : «(و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلا، فاصلحوا بينها و ان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيي‌ء الي امر الله ) ؛ ( ۱۷) اگر دو دسته از مؤمنان با يكديگر درگير شدند بكوشيد، كه بين آنها صلح برقرار سازيد، و اگر يكي از آن دو ستمكاري را پيش گرفت با او بجنگيد تا به حكم خدا گردن نهد» امام حسين عليه‌السلام و ياران عزيزش از هر مسلمان ديگري خود را به پيروي از قرآن سزاوارتر مي‌ديدند. از اين رو در بيداري آن جنگ‌افروزان تلاش مي‌كردند تا شايد آنها متوجه اشتباه خود و تسليم خداوند شوند، البته چنين نشد و مسلمانان هم امام را ياري نكردند. زهير پسر قين رضي الله عنه از آن معدود بزرگاني بود كه در اين امر كوتاهي نكرد و پيشاپيش سپاه كوفه به ارشاد و بيداري آنها پرداخت . 🔻باخبر شدن زهير از شهادت حسين 🔸امام باقر عليه‌السلام فرمود : «ابراهيم بن سعيد و كان مع زهير بن القين حين صحب الحسين عليه‌السلام كما اخبر قال : قال الحسين عليه‌السلام له: يا زهير، اعلم ان هاهنا مشهدي و يحمل هذا - و اشار الي رأسه من جسده - زحر بن قيس، فيدخل به علي يزيد يرجوا نواله فلا يعطيه شيئا ( ۱۸ ) ؛ ▪️ابراهيم بن سعيد همراه زهير بن قين بود، اين دو امام را همراه شدند. او نقل كرد امام حسين عليه‌السلام به زهير فرمود: بدان كه اين جا محل شهادت من است و زحر بن قيس سرم را - و اشاره به سر مباركش فرمود - از اينجا حمل مي‌كند و به نزد يزيد مي‌رود، به اميد آن كه به او گرده ناني عنايت كند، ولي يزيد به او هيچ عطا نمي‌كند ». 🔻زهير و دفاع از خيمه‌گاه امام 🔹بنا به گزارش ابومخنف از قول حميد بن مسلم: در روز عاشورا شمر با نيزه به خيمه‌هاي امام حمله‌ور شد و آتش خواست تا خيمه‌ها و اهل آن را به آتش كشد . در اين هنگام اهل حرم از خيمه‌ها بيرون دويدند و صداي گريه و شيون اطفال بلند شد. 😭ناگهان امام فرياد برآورد: ▪️«يابن ذي الجوشن! انت تدعوا بالنار لتحرق بيتي علي اهلي؟ حرقك الله بالنار؛ (۱۹)  ▪️اي پسر ذي الجوشن! تو آتش طلب مي‌كني كه خانه (خيمه) مرا در حالي كه اهل من در آن هستند بسوزاني؟ خداوند تو را به آتش بسوزاند» شبث ابن ربعي (فرمانده پياده‌نظام سپاه عمر سعد ) شمر را به سبب نيت پليدش ملامت كرد.(۲۰) .پس از آن زهير با ده نفر از ياران خود بر آنها تاخت و آنها را از خيمه‌ها دور كرد. (۲۱) در اين درگيري زهير «اباعزة ضبائي» و عده‌اي از ياران و خويشان شمر را به هلاكت رسانيد. چون درگيري جدي شد، عده‌اي از مردم نيز به اينها ملحق شدند (۲۲) تا ياري رسانند؛ اما او با همه به مبارزه پرداخت تا بيشتر آنها كشته شدند و زهير با لطف خداوند به سلامت بازگشت. (۲۳ ) ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : خلقت ملائك به گونه‌اي است كه كه تنها حاكم آنها، عقل است و از شهوت، غضب و نفسانيت بهره ندارند؛ در برابر ملائك، حيوانات قرار گرفته‌اند كه تنها غضب، نفسانيت و غزائر بر آنها حاكم است. در هر حال نه ملك از سير و بر
نامه طبيعي خود خارج خواهد شد و نه حيوان كاري برخلاف غريزه يا بر مبناي خرد انجام خواهد داد. تنها انسان است كه نيروي عقل و شهوت در او جمع است. او با انتخاب و اختياري كه خداي تعالي به او ارزاني كرده مي‌تواند از «اسفل السافلين» تا «اعلي عليين» را در پرتو تلاش و لطف خداوندي طي كند . اصحاب امام حسين عليه‌السلام كه به گفته امام تاريخ چنين ياراني به خود نخواهد ديد، پندآموز سالكان راه حق است. 🔻 و نماز امام 🔹زهير به همراه «سعيد بن عبدالله حنفي» به فرمان امام كه فرمود: «پيش روي من بايستيد تا نماز ظهر را به جاي آورم». ✳️سپر جان حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام شد. او تا پايان نماز از امام محافظت كرد . 🔻شعار حماسي زهير 🔸به روايت ابي‌مخنف، شهادت زهير پس از بود. در اين هنگام، آثار شكستگي بر چهره امام عليه‌السلام هويدا شد. زهير كه پس از سليمان (پسر عمويش) عازم ميدان جهاد و نبرد شده بود، دست‌هايش را بر دوش حسين عليه‌السلام نهاد و در قالب اشعاري اذن جهاد خواست. امام فرمود: «من هم به دنبال تو، رسول الله و اميرالمؤمنين را ملاقات خواهم كرد». (۲۴) .او در حين مبارزه اين ابيات را ترنم مي‌كرد: «انا زهير و انا ابن‌القين اذودكم بالسيف عن حسين‌ان حسينا احد السبطين من عترة البر التقي الزين‌ذاك رسول الله غير المين اضربكم و لا اري من شين (۲۵)  من زهير پسر قين هستم، با شمشير خود از حريم حسين دفاع مي‌كنم؛حسين يكي از دو نواده رسول است، از خانداني كه نيكي و تقوا زينت آنهاست؛و اكنون او فرستاده پاك خدا از دو نسل نبوي است، و من شما را مي‌كشم و عيب نمي‌دانم». درباره رزم او گفته‌اند: «و قاتل قتالا شديدا؛ (۲۶) او مبارزه‌اي سنگين را آغاز كرد» بنابر نقل راويان از جمله «محمد بن ابي‌طالب» او صد و بيست نفر از شجاعان كوفه را از دم تيغ گذراند . ( ۲۷ ) درباره شهادت او گفته‌اند: «فشد عليه كثير بن عبدالله الشعبي و مهاجر بن اوس التميمي، فقتلاه؛ (۲۸) دو نفر از سپاهيان ابن‌سعد به نام‌هاي كثير و مهاجر، پس از نبرد سختي او را به شهادت رساندند ». 🔻شهادت و دعاي امام به زهير 🔹امام حسين عليه‌السلام با مشاهده نعش ياور خود، در حالي كه ايستاده بود فرمود : «لا يبعدنك الله يا زهير، و لعن الله قاتليك، لعن الذين مسخوا قردة و خنازير؛ ( ۲۹ ) اي زهير خداوند تو را از رحمت خود دور نسازد، خداوند كشندگان تو را لعنت كند، (چون بني‌اسرائيل) كه به شكل بوزينه‌گان و خوكان درآمدند». 🔻در زيارت ناحيه مقدسه اين گونه آمده است : ▪️«السلام علي زهير بن القين البجلي القائل للحسين عليه‌السلام و قد اذن له الانصراف له:لا والله لا يكون ذلك ابدا اترك ابن رسول الله صلي الله عليه و آله، آله اسيرا في يد الاعداء و انجدنا؟ لا اراني الله ذلك اليوم؛ سلام بر زهير فرزند قين بجلي، آن كه چون امام به او اجازه بازگشت دادند در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند، هرگز فرزند رسول الله را كه درود خدا بر او و آل است، ترك  نخواهم كرد. آيا فرزند رسول را در حالي كه اسير در دست دشمنان است رها كنم و خود را رهايي بخشم؟ خداوند آن روز را بر من نياورد». (۳۰ ) ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : رفتار آدمي نخست به شكل «حال» (۳۱) است. بدين گونه كه براي انجام دادن آن بايد تلاش كرد تا با دقت كامل، به مرحله عمل برسد؛ ولي بر اثر تكرار و ممارست آرام‌آرام انجام دادن آن عمل در شخص به شكل «ملكه» (۳۲) درمي‌آيد. در اين صورت آن رفتار به سادگي و به محض تصميم از شخص سر مي‌زند؛ مثلا كسي كه روزهاي اول رانندگي خود را مي‌گذراند، رفتار رانندگي او «حال» خواهد بود، ولي راننده كهنه‌كار «ملكه» رانندگي را داراست. رفتار آدمي هنگامي كه بر جان و روح او نشست، شكل باطني متناسب با خود را مي‌سازد. شكل واقعي در رفتار و نيات او تجلي مي‌يابد و او را از انسانيت مي‌اندازد و به اشكال متناسب با رفتارش درمي‌آورد. اين نكته بارها در قرآن و روايت و نيز در كشف و شهود اهل عرفان آمده است. (۳۳) آن كه ديگران را بازي مي‌دهد، در واقع چون ميموني است كه خود نمي‌داند و آنكه شهوتراني حرام‌خوار است چون خوكي است كه با كنار رفتن پرده‌ها حقيقت او بر همگان آشكار مي‌شود، چنان كه انسان متكبر در واقع مورچه‌اي است كه به زير دست و پا مي‌رود؛ او در واقع كوچكي است كه احساس بزرگي مي‌كند. امام كه هر چيز ناپيدا بر او عيان و آشكار است و او به واقع «عين الله الناظرة» (چشم بيناي الهي) و «اذنه الواعيه» (گوش شنواي خداوند) است، آن قوم را چون بوزينگان و خوكاني مي‌ديد كه از رحمت خداوند دور افتاده‌اند . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ )  ، ص ۱۶۲ ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۹۱ ( ۳ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۰۷ ( ۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۶-۳۹۷؛ ا
لارشاد، ج۲، ص ۷۲ و ۷۳؛ ابصار العين، ص ۱۶۲ ( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۶. بلنجر از شهرهاي تركستان امروزي و بلاد روم قديم است. (ابصار العين، ص ۱۶۲ ) ( ۶ ) الارشاد، ج ۲، ص ۷۳ ( ۷ ) اذا ادركتم سيد شباب آل محمد فكونوا اشد فرحا بقتالكم معه بما اصبتم اليوم من الغنانم. ابصار العين، ص۱۶۲ ( ۸ ) الارشاد، ج ۲، ص ۷۳؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۲۷۷؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۷ ( ۹ ) طبري، تاريخ، ج ۳، ص ۳۰۷ به نقل از سماوي، ابصار العين، ص ۱۶۲ ( ۱۰ ) اينجا حر نامه ابن‌زياد را دريافت كرده بود و در پاسخ گفت: «نه به خدا قسم قدرت (پذيرش اين پيشنهاد را) ندارم، چرا كه ابن‌زياد جاسوس بر من نهاده است». ابصار العين، ص ۱۶۳ ( ۱۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۹. ابصار العين، ص۱۶۳ ( ۱۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۹ ( ۱۳ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۳۳ ( ۱۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۷ ( ۱۵ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۵۶ ( ۱۶ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۷ ( ۱۷ ) مقتل الحسين مقرم؛ ر ك الارشاد، ج ۲، ص ۹۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۷؛ ابصار العين، ص ۱۶۴ ( ۱۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۴؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۶-۴۲۷ ( ۱۹ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۶ ( ۲۰ ) نحل، آيه ۱۲۵ ( ۲۱ ) حجرات، آيه ۹ ( ۲۲ ) دلائل الامامه، ص ۷۴ ( ۲۳ ) ابصار العين، ص ۱۶۶ ( ۲۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۸-۴۳۹ ( ۲۵ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۹ ( ۲۶ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۹ ( ۲۷ )  ، ص ۱۶۶ ( ۲۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۰۶ ( ۲۹ ) كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۹. مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۰ ( ۳۰ ) مثير الاحزان، ص ۶۵ ( ۳۱ )  مقرم، ص ۳۰۶ ( ۳۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۱ ( ۳۳ ) مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۰؛ بحارالانوار، ج ۴۵:، ص ۲۶ ✅ @DastanD
✅یاران و اصحاب امام 8⃣6⃣   🔹«نافع » پسر «هلال» پسر «جميل» از تيره «مذحج جملي» است.(۱) ✳️او از قاريان قرآن، مردي جنگجو، شجاع و ازنويسندگان حديث به شمار مي‌آمده است. گفته‌اند او از بزرگان «قوم بني‌مراد» (شاخه‌اي از قبيله مذحج) و يمني تبار بوده است. ✳️به سبب علاقه بسيار به امام علي عليه‌السلام، افتخار شركت در سه جنگ صفين، جمل و نهروان را نيز داشته است. او همچنين توفيق يافت در بين راه در «عذيب الهجانات» به امام حسين عليه‌السلام و ياران او ملحق شود.(۲ ) 🔻تجديد بيعت با امام 🔸روز دوم محرم، امام وارد كربلا شد و خطبه‌اي ايراد فرمود؛ ياران امام در حمايت ازآن حضرت، يكي پس از ديگري پيمان بستند، از جمله آنها كه مفصل‌تر از همه سخنگفت نافع بود. نافع در حالي كه بر پاي ايستاده بود اين گونه اباعبدالله الحسين عليه‌السلام را مورد خطاب قرار داد: ✳️«شما مي‌دانيد جدتان رسول خدا صلي الله عليه و آله نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، يا آنها را آن گونه كه خود دوست داشت تحت فرمان خود درآورد. در حالي كه بعضي از آنان از منافقين بودند، به آن حضرت وعده ياري مي‌دادند، و در نهان او را فريب مي‌دادند، او را هنگام برخورد از عسل شرين‌تر ملاقات مي‌كردند، ولي پشت سر از حنظل (ميوه‌اي تلخ مزه چون هندوانه است كه در بيابانهاي حجاز مي‌رويد ) تلخ‌تر بودند، تا اين كه جان مباركش را خداي تعالي به شوي خود برد؛ وضعيت پدرتان علي عليه‌السلام نيز همين گونه بود. قومي براي ياري رسانيدن، گرد او فراهم آمدند، و گروهي عهدشكنان (عايشه، طلحه، زبير) بودند كه به جنگ عليه او برخاستند و عده‌اي ظالمان (معاويه و عمروعاص) و جمعي مارقين و بيرون‌شدگان (خوارج نهروان) بودند تا اين كه اجلش فرا رسيد و به سوي رحمت و رضوان خدا پركشيد. امروز شما نزد ما همان گونه‌ايد. كساني عهد خود شكسته‌اند و از تحت بيعت بيرون شده‌اند. اين به خود آنها زيان مي‌رساند، در حالي كه خداوند بي‌نياز از آن است. پس ما را در حالي كه خود رشد يافته و به سلامت هستيد حركت ده، به سوي غرب يا شرق، هر كدام كه بخواهيد. به خدا سوگند، ما از تقدير خداوندي باكي نداريم و از ملاقات پروردگارمان هيچ كراهتي نداريم. ما بر مبناي نيات و بينش‌هاي خود رفتار مي‌كنيم. ما هر كه شما را دوست دارد دوست مي‌داريم و به او مهر مي‌ورزيم و هر كه با شما دشمني كند، دشمن مي‌داريم»(۳ ). ▪️درسي كه مي‌توان گرفت : تمام سخنان اين مرد خردمندانه است؛ او با استفاده از تاريخ آينده را از پيش مي‌بيند و به صراحت مي‌گويد: بر مبناي بصيرت، به عشق شما گرفتار آمده‌ايم . 🔻پرچمداري نافع در روز هفتم 🔸محاصره امام و يارانش در روز هفتم به اوج شدت خود رسيده بود. 😭آب ذخيره نيز به اتمام رسيده و راه ورود به آب هم بسته شده بود. هر كس به فكر اين تشنگي بود. 😭به طور طبيعي عطش در بين اطفال و زن‌ها بيشتر جلوه مي‌كرد. اين وضعيت بيش از همه عباس عليه‌السلام را مي‌آزرد.(۴).  ▪️طبري گويد: ✳️امام حسين عليه‌السلام چاره‌اي انديشيد و برادرش عباس را صدا زد و به او فرمود كه شبانه به پرچمداري نافع بن هلال با سي سوار و بيست پياده كه هر كدام مشك آبي را حمل مي‌كنند، رو به فرات روند. نافع در جلو آنها در حركت بود «عمر بن حجاج زبيدي» كه مأمور حراست از فرات بود، ▪️فرياد زد: «كيستي؟» ▪️نافع گفت : «از پسر عموهاي تو» ▪️پس گفت: «تو كه هستي؟» ▪️نافع گفت: «نافع بن هلال»، ▪️گفت : «براي چه آمده‌اي؟» ▪️گفت: «آمده‌ايم از اين آب كه ما را منع كرده‌ايد بنوشيم». ▪️😭عمرو گفت: «گوارايت باد، بنوش! ولي براي حسين از اين مبر» ▪️😭نافع گفت : «لا والله، لا اشربي منه قطرة و الحسين و من معه من آله و صحبه عطاشي؛(۵ ) نه به خدا سوگند، قطره‌اي از آن آب نمي‌نوشم در حالي كه حسين و خاندان و ياران همراهش، همه تشنه‌اند». ديگر ياران و دوستان سررسيده بودند، نافع فرياد زد ظرف‌هاي خود را پر كنيد. پس از آن «عمر وبن حجاج» با ياران حسين عليه‌السلام درگير شدند. در اين هنگام برخي، مشك‌هاي آب را پر كردند و برخي چون قمر بني‌هاشم عليه‌السلام و نافع مشغول جنگ شدند تا از ديگر دوستان حمايت كنند و آنها بتوانند آب را سلامت به خيمه‌ها برسانند.(۶) مرداني از دشمن در اين درگيري كشته شدند. ✳️آن شب به لطف خدا و رشادت‌هاي عباس بن علي عليه‌السلام مردانگي نافع و ياران، آب به سلامت به خيمه‌هاي حسيني راه يافت . 🔻نافع در شب عاشورا 🔹نيمه شب عاشورا، امام از خيمه خارج شد تا تپه‌ها و گردنه‌هاي اطراف را بنگرد . در اين هنگام نافع امام را دنبال مي‌كرد. ✳️امام از او پرسيد : ▪️«به چه سبب شما از خيمه بيرون آمدي؟ »  ▪️گفت : «اي فرزند رسول خدا! خروج شما از خيمه‌گاه به طرف سپاه طغيان‌گر، مرا به وحشت انداخت »  ▪️امام فرمود : «من از خيمه بيرون آمدم تا اين كه از اين تپه‌ها و بلندي‌ها و كوتاهي‌ها براي زمان حمله اينها مطلع شوم ».  ✳️سپس آ
ن حضرت روي برگرداند، دست نافع را گرفت و فرمود: «اين (حمله و درگيري) - به خدا سوگند - وعده‌اي تخلف‌ناپذير است». 😭سپس فرمود: «آيا نمي‌خواهي در اين شب تار از بين اين دو كوه بگذري و جان خودت را نجات دهي؟ »  😭نافع خود را به روي قدمهاي امام خود انداخت، بوسه مي‌زد و مي‌گفت : ▪️«ان سيفي بالف و فرسي مثله، فوالله الذي من بك علي لا فارقتك حتي يكلا عن فري و جري؛(۷ )  ▪️شمشيرم به هزار و نيز اسبم به همين گونه مي‌ارزد، پس به آن خدايي كه بر من به حضور در ركاب شما منت نهاد سوگند، هرگز تا هنگامي كه شمشيرم به كار آيد از شما جدا نمي‌شوم ». 🔻نافع و كشف راز 🔹بعد از آن گفت و گو در شب عاشورا بود كه «نافع» مي‌گويد :  ▪️در شب عاشورا هنگامي كه امام وارد خيمه خواهرش زينب شد، من خود شنيدم زينب عليهاالسلام به امام عرض كرد: ✳️«آيا شما نيات يارانتان را آزموده‌ايد؟ مي‌ترسم در هنگام درگيري اينها شما را تسليم دشمن كنند»  ✳️امام در پاسخ فرمود : ▪️«والله لقد بلوتهم فما وجدت فيهم الا الاشوس الا قعس، يستأنسون بالمنية دوني، استيناس الطفل الي محالب امه؛ ✳️▪️به خدا سوگند، اينها را امتحان كرده‌ام پس آنها را چنان يافتم كه مرداني سينه سپر كرده‌اند، به گونه‌اي كه به مرگ زير چشمي مي‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شيرخواره بهت سينه مادرش مأنوس‌اند». 😭نافع مي‌گويد: چون اين گفتار امام را شنيدم به گريه افتادم و نزد حبيب بن مظاهر رفتم و داستان گفت و گوي امام و خواهرش را بازگو كردم(۸ ). ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : نكته اينجاست كه امام در پاسخ خواهر فرمود : من آنها را امتحان كرده‌ام. همه مديران بايد اين درس را فراگيرند كه كارگزار خويش را به بوته امتحان كشيده تا كه در درگيري‌ها خود به خسران مبتلا نگردند، كه اين شيوه الهي را از حسين عليه‌السلام آموخته‌ايم . 🔻مبارزه نافع 🔸طبري گزارش كرده: چون عمرو بن قرظه انصاري به شهادت رسيد، برادرش علي كه در لشكر ابن‌سعد بود، خونش به جوش آمد. به طرف امام حسين عليه‌السلام حمله‌ور شد. نافع بن هلال بر او پيش‌دستي كرد و با شمشير چنان ضربه‌اي بر او زد كه از روي اسب به زمين سقوط كرد. دوستانش او را گرفتند و از معركه خارج كردند، او سپس معالجه شد و حالش خوب شد(۹).   🔸«طبري از ابومخنف» گزارش كرده كه نافع در روز عاشورا اين رجز را بر زبان داشت : «انا الجملي أنا علي دين علي؛ من پسر جملي هستم، دينم دين علي است »( ۱۰).  در پاسخ او «مزاحم بن حريث» گفت: ما بر دين فلاني هستيم»، ▪️نافع گفت: «تو بر دين شيطاني» و با شمشير به او حمله كرد. مزاحم به نافع پشت كرد تا كه خود را از دست او برهاند، اما شمشير نافع بر او پيشي گرفته بود و او را به زمين زد. عمرو بن حجاج فرياد زد: «آيا مي‌دانيد با چه كساني مي‌جنگيد؟ احدي از شما تاب مبارزه با آنها را ندارد».(۱۱ ) درسي كه مي‌توان گرفت : به راستي ياران حسين عليه‌السلام مرداني جوانمرد بودند كه دشمن، خود به قوت ايمان و روح متعال آنها بارها اعتراف كرده بود. نافع بن هلال تيرهاي مسموي را كه نامش را بر سرنيزه‌اش نوشته بود، به طرف دشمن پرتاب كرد.(۱۲ ) در حين پرتاب اين گونه رجز مي‌خواند : «ارمي بها معلمة افواقها و النفس لا ينفعها اشفاقها؛(۱۳ ) مسمومة تجري بها اخفاقها ليملان ارضها رشاقها  تيرهايي پرتاب مي‌كنم كه بر فاق آن نوشته شده است، و نفس را ترس او سودي نبخشد؛ در حالي كه مسموم و مستانه جلو مي‌رود، تا اين كه زمين رزمگاه را پر از تيرهاي لطيف كند.»(۱۴) او با پرتاب تيرهايش، بسياري را زخمي كرد و توانست دوازده نفر را به خاك اندازد هنگامي كه تيرهاي او تمام شد شمشير را بركشيد و به ميان لشكر دشمن رفت. او در حال حمله اين رجز را مي‌خواند :«انا الغلام اليمني الجملي ديني علي حسين و علي‌ان اقتل اليوم فهذا املي فذاك رايي و الاقي عملي؛(۱۵ ) من جوان يمني جملي هستم، كه دينم همان دين حسين و علي است؛آرزوي من است كه امروز كشته شوم. پس آن رأي من است و عملم را خود ملاقات مي‌كنم».براي كشتن او گروهي از سپاه كوفه او را محاصره و عده زيادي او را سنگباران كردند، دسته‌اي ديگر با نيزه به او حمله‌ور شدند تا اين كه بازوان آن بزرگ مرد را شكستند و او را به اسارت گرفتند. (۱۶ ) 🔻شهادت نافع 🔹شمر نافع را دستگير كرد و همراه يارانش به نزد ابن‌سعد برد. وقتي به ابن‌سعد رسيدند، پرسيد چه باعث شد كه چنين به روز خود آوري؟ ✳️نافع گفت: «به خدا قسم، از شما دوازده مرد كشته‌ام - جز كساني كه مجروح ساخته‌ام رحمة الله عليه - و البته هرگز خود را بر اين تلاش ملامت نمي‌كنم، و اگر برايم بازويي باقي مانده بود نمي‌توانستيد مرا اسير سازيد»(۱۷) شمر شمشير خود را بركشيد، ▪️نافع به او گفت: «به خدا قسم اي شمر! اگر تو از مسلمين باشي بر تو سخت خواهد بود كه خدا را ملاقات كني در حالي كه خون‌هاي ما را بر گردن داشته باشي . خدا را قسم و شكر، كه مرگ ما را به دست بدترين خلقش قرار داد»
. پس از آن، شمر قدمي پيش نهاد و نافع را گردن زد.(۱۹) 🔸«نافع» در زيارت ناحيه اين گونه مورد سلام واقع شده است: ▪️«السلام علي نافع بن هلال البجلي المرادي؛(۱۸ )  ▪️سلام بر نافع پسر هلال بجلي مردادي».درسي كه مي‌توان گرفت: آخرين گفتار نافع نشان مي‌دهد كه با عاقبت به خيري و ثابت قدمي به جنت الهي پركشيد . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ )  تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴ ( ۲ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۸۰ ( ۳ ) قال الحسين عليه‌السلام: «ان الله لم يضل اخاك، ولكنه هدي اخاك و اضلك ». الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۵۶۵؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴؛ وقعة الطف، ص۳۲۳؛ ابصار العين، ص ۱۵۶، مقصد ۵ ( ۴ ) بقره، آيه ۲ ( ۵ ) ابصار العين، ص ۱۴۷ ( ۶ ) ابصار العين، ص ۱۴۷ ( ۷ ) «انت تعلم ان جدك رسول الله صلي الله عليه و آله لم يقدر ان يشرب الناس محبته و لا ان يرجوا الي امره ما احب و قد كان منهم منافقون يعدونه بالنصر و يضمرون له الغدر، يلقونه باحلي من العسل و يخلفونه بامر من الحنظل حتي قبضه الله اليه، و ان اباك علينا كان في مثل ذلك فقوم قد اجمعوا علي نصره و قاتلوا معه الناكثين و القاسطين و المارقين و قوم خالفوه حتي اتاه اجله و مضي الي رحمة الله و رضوانه و انت اليوم عندنا في مثل تلك الحالة فمن نكث عهده خلع نيته فلن يضر الا نفسه والله مغن عنه فسربنا راشدا معافي، مشرقا ان شئت و ان شئت مغربا: فوالله ما اشفقنا من قدر الله، و لا كرهنا لقاء ربنا فانا علي نياتنا و بصائرنا، نوالي من والاك و نعادي من عاداك». مقتل الحسين مقرم، ص ۲۲۰ ( ۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۵ ( ۹ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۶؛ ابصار العين، ص ۱۴۸، اين عبارات جمع بين دو نقل از اين دو كتاب است . ( ۱۰ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۶؛ مقتل الحسين ابصار العين، ص ۱۴۸ ( ۱۱ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۶۵ ( ۱۲ ) مقتل الحسين ، ص ۲۶۵ ( ۱۳ )  مقرم، ص ۲۶۵ ( ۱۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴ ( ۱۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵ ( ۱۶ ) ابصار العين، ص ۱۴۹ ( ۱۷ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۱؛ البداية و النهاية، ج ۸، ص ۱۱۹ ( ۱۸ ) البداية و النهاية، ج ۸، ص ۱۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۷ ( ۱۹ )  ، ص ۱۴۹ ✅ @DastanD
✅یاران و اصحاب امام 9⃣6⃣ همداني كوفي 🔹«برير عبدالرحمن انصاري» از نيكان و تابعين امام همام، علي بن ابيطالب عليه‌السلام است. او از بزرگان و قاريان مسجد كوفه و تفسيرنگاري پرهيزگار و از بزرگان و شرافتمندان قبيله همدان و ساكن كوفه بود.(۱) «برير» دايي «ابواسحاق عمرو همداني سبعي» است. ابواسحاق نيز از جمله تابعين (كساني كه پيامبر را با يك واسطه درك كرده‌اند) و از اهل كوفه بوده است. ✳️او چهل سال نماز صبح خود را به وضوي نماز عشاء به جاي مي‌آورد، و هر شب يك ختم قرآن مي‌كرد. ✳️در زمان او كسي عابدتر از او نبوده، و مورد اعتماد امام سجاد عليه‌السلام و اهل حديث نيز بوده است.(۲)  وقتي خبر حركت امام حسين عليه‌السلام از مدينه منوره به مكه معظمه در كوفه پيچيد، برير از كوفه به سوي مكه حركت كرد تا به جمع ياران امام بپيوندد، و تا آخر امام را همراهي نمود.(۳ ) 🔻برير و تجديد عهد با امام حسين 🔸دومين روز محرم الحرام بود، امام و ياران وارد كربلا شدند. آن حضرت خطبه‌اي خواند. پس از آن، ياران يكي پس از ديگري با امام تجديد ميثاق كردند. اما «برير» پس از «زهير» از جاي برخاست و گفت : ▪️«يابن رسول الله! لقد من الله بك علينا ان نقاتل بين يديك، تقطع فيك اعضائنا، ثم يكون جدك شفيعا يوم القيامة؛(۴ ) ▪️اي پسر رسول خدا! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده. در ركاب شما نبرد مي‌كنيم، در راه شما اعضاي بدنمان تكه‌تكه مي‌شود. سپس در روز قيامت جد شما شفيع ما مي‌شود». 🔻شب عاشوراي برير 🔹سخت‌ترين شبي كه بر اهل بيت عليهم‌السلام گذشت شب عاشورا بود؛ اما حالت «برير» در آن شب ديدني بود. ✳️او در آن شب با «عبدالرحمن» مزاح و شوخي مي‌كرد . «عبدالرحمن» به او اشكال گرفت كه اين ساعت، زمان شوخي و بذله‌گويي نيست . «برير» در پاسخ گفت: «اي برادر! قوم و تبار من مي‌دانند كه زماني كه جوان بوده‌ام اهل بذله‌گويي نبوده‌ام، چه رسد به زمان پيري و كهولت سن. اما من واقفم به آن چه به زودي ملاقاتش خواهيم كرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعين حمله اين قوم با آن شمشيرهايشان است، چقدر مايلم آن زمان هم اكنون باشد»(۵ ). 🔻خطبه برير در روز عاشورا 🔹صبح عاشورا پس از خطبه زهير، امام حسين عليه‌السلام به برير اجازه خطابه دادند.(۶) او در حالي كه به سپاه «ابن‌سعد» نزديك مي‌شد، سخن را اين گونه آغاز كرد: ▪️«اي مردم! خداوند، محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مژده‌دهنده و بيم‌دهنده و دعوت‌كننده به سوي خداي تعالي و چراغي روشنگر در ميان ما قرار داد. اين آب فرات كه نوشيدن آن بر حيوانات مباح است، چرا بر فرزند دخت پيامبر منع شده؟ آيا مزد رسالت محمد، اين است؟»(۷)  اين گفتار او اشاره به آيه‌اي از قرآن است كه مودت به اهل البيت مزد رسالت دانسته شده است. در پاسخ او گفتند: «اي برير! زياد حرف مي‌زني! به خدا سوگند كه حسين بايد تشنه باشد، همان گونه كه كساني قبل از او تشنه‌كام بودند». برير اضافه كرد: «اينك بار گران محمد صلي الله عليه و آله بر دوش شما قرار گرفته،(۸) در حالي كه اينها فرزندان، خاندان، حرم و دختران او هستند، پس بگوييد قصد داريد با آنها چه كنيد؟» ▪️گفتند: «مي‌خواهيم امير، عبيدالله ابن‌زياد، بر حسين و خاندانش تسلط يابد و هر چه او خواست انجام شود». برير گفت : «آيا نمي‌پذيريد كه حسين و خاندانش به محلي كه از آنجا آمده‌اند بازگردند؟ اي واي بر شما اهل كوفه! آيا نامه‌هايي را كه روانه كرديد و عهد و پيمان‌هايي كه بستيد و خدا را شاهد گرفتيد، فراموش كرده‌ايد؟ واي بر شما، آيا اهل بيت پيامبرتان را دعوت كرده‌ايد، در حالي كه مي‌پنداشتيد جانتان را بهر آنها خواهيد داد، ولي هنگامي كه آنها رو به شما آمدند آنها را تسليم ابن‌زياد ساختيد و از آب فرات منعشان كرديد؟ با فرزندان پيامبرتان پس از او چه بد برخورد كرديد. شما را چه شده است؟خدا در قيامت شما را سيراب نگرداند، شما بد امتي هستيد ». ▪️از ميان لشكر دشمن كساني گفتند : «اي فلان! ما نمي‌فهميم تو چه مي‌گويي ». ▪️برير در پاسخ گفت : «سپاس خداي را كه بينش مرا بيش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار اين قوم بيزارم، تو خود تيرهايي در بين آنها بيفكن كه تو را در حالي كه تو از آنها غضبناك باشي ملاقات كنند ».سرانجام آن گروه برير را تيرباران كردند و او مجبور به عقب‌نشيني شد.(۹ ) ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : در سخنان برير خطاب به دشمن به نكاتي مي‌توان اشاره كرد: ۱. امام و ياران آن حضرت، هرگز از خيرخواهي مسلمان‌نماها قدمي عقب‌نشيني نكرده‌اند؛ ۲. برير خداپرست است؛ ۳. او به رسول خدا ايمان دارد؛ ۴. مزد رسالت محمد صلي الله عليه و آله را كه محبت و مودت به اهل بيت رسول الله است، ادا كرده است؛ ۵. وصيت پيامبر كه فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانمايه و پرارزش (قرآن و عترت ) را مي‌گذارم، مورد توجه قرار داده است؛ سخن پيامبر درباره اهل بيت عليهم‌السلام مورد اتفاق همه عل
ماي شيعه و سني است. گفتار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اين است : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا لن يفترقا حتي يردا علي الحوض؛ من مي‌روم و در ميان شما دو چيز گرانمايه مي‌گذارم، كه قرآن و عترت من است.زماني كه به اين دو چنگ زنيد هرگز گمراه نمي‌شويد، اين دو هرگز از هم جدا نمي‌شوند تا كه در حوض كوثر به من ملحق شوند ».  ۶ .به مردم راه حل مناسب داده كه اگر از عهد خود پشيمانيد، بگذاريد امام برگردد؛  ۷. آنها را به عنوان انسان متوجه عهد و وفاي پيشين خود كرده است. 🔵و اما برخورد دشمن با برير چگونه بود: ۱. تو زياد سخن مي‌گويي! ۲.حسين بايد تشنه بماند، چون قبل از او كساني تشنه بودند! ۳. خواست ما خواست ابن‌زياد است! ۴. نمي‌فهميم كه تو چه مي‌گويي! ۵. دست آخر انسانهاي بي‌منطق او را تيرباران مي‌كنند؛ يعني از زور در برابر منطق بهره مي‌گيرند . 🔻مباهله و شهادت برير 🔸در روز عاشورا «يزيد بن معقل» فرياد زد: ◾️«اي برير! رفتار خداوند با خودت را چگونه ديدي؟» ◾️برير پاسخ گفت: «جز خوبي از خداوند بر خودم و جز بدي بر توچيزي نديدم» ◾️يزيد گفت: «پيش از اين دروغگو نبودي، امروز دروغ مي‌گويي . آيا به ياد داري روزي را كه در بني‌لوذان با هم قدم مي‌زديم و تو مي‌گفتي معاويه گمراه است و امام هدايت، علي بن ابي‌طالب است» ◾️برير گفت: «آري، و به درستي اين مطلب شهادت مي‌دهم» ◾️يزيد گفت: «و من شهادت مي‌دهم تو از گمراهان هستي». 🔴برير او را به مباهله فراخواند. هر دو، دست به آسمان برداشتند و از خداي سبحان خواستند كه خود، دروغگو را رسوا سازد و او را بكشد و سپس به نبرد پرداختند. برير ضربتي به كلاهخود او زد كه مغزش متلاشي شد و از شدت ضربت برير، شمشير در فرق او گير كرده بود و «برير» تلاش مي‌كرد كه آن را از فرق او بيرون كشد، در آن گيرودار «رضي بن منقذ عبدي» به برير حمله كرد. هر دو دست به گريبان يكديگر داشتند كه برير او را بر زمين افكند و بر سينه او نشست. رضي ياران خود را فراخواند و از آنان كمك طلبيد. «كعب بن جابر عمرو اسدي» از پشت سر به برير حمله كرد. در اين هنگام «عفيف بن زهير» (كه خود از سپاهيان ابن‌سعد بود) فرياد زد: «اين برير بن خضير قاري بزرگي است كه بر ما در مسجد كوفه قرآن تلاوت مي‌كرد» كعب به گفتار منادي اعتنايي نكرد و نيزه خود را به كمر برير كوبيد. در اين حال بود كه برير بر روي سينه رضي افتاد و در حالي كه صورت رضي را به دندان گرفته بود از روي او به زمين افتاد و كعب با شمشير، ضربه‌اي به يار وفادار حسين عليه‌السلام زد، و او را به شهادت رساند. ✳️پس از آن كه كعب به سوي اهل و اعيال خود بازگشت، «نوار » - همسر او - برخورد تندي با شوهرش كرد و گفت: ⚫️«آيا تو بر فرزند فاطمه حمله‌ور شدي و سيد قراء را كشتي؟ عجب كار بزرگي را به انجام رساندي! سوگند به خدا ديگر با تو كلامي سخن نخواهم گفت».(۱۰ ) ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : داستان مسيحيان «نجران» در قرآن شريف اين گونه آمده: پيامبر اسلام به احتجاج برخاست و آخرالامر حاضر به مباهله شدند تا اين كه هر كدام از خداي تعالي بخواهند، حق روشن شود. هنگامي كه پنج تن آل عبا براي مباهله حضور يافتند، علماي مسيح از مباهله با پنج تن آل عبا عليهم‌السلام سر باز زدند و خود را در مخاطره قرار ندادند. در هر حال، يكي از راه‌هاي مجادله با اهل باطل، مباهله است كه مورد تأييد قرآن است .( ۱۱ ) ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) منتهي الآمال، ج ۱، ص ۶۵۴؛ تنقيح المقال، ج ۱، ص۱۲۴ ( ۲ ) مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۵ ( ۳ ) در برخي مقاتل است كه «فجائه الحسين عليه‌السلام، فبكي، و وضع فره؛ امام آمد، بر او گريست و صورت به صورت او نهاد» سپس آمده «ففتح عينيه و راه فتبسم، ثم صار الي ربه» مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۳، پس از اين بود كه «اسلم» چشم خود را باز كرد، و همين كه امام را ديد تبسمي كرد و به سوي پروردگارش شتافت . ( ۴ ) ابصار العين، ص ۹۶ ( ۵ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۵؛ ابصار العين، ص ۱۲۱ ( ۶ ) منتهي الآمال، ج ۱، ص ۶۶۱ ( ۷ )  ، ص ۱۲۱ ( ۸ ) اللهوف، ص ۳۵ ( ۹ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۶۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۲۵ ( ۱۰ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۴ ( ۱۱ ) افجزاء محمد هذا؟ ✅ @DastanD
0⃣7⃣ مولي ابي‌ذر الغفاري 🔹شيخ طوسي رحمه الله جون را از اصحاب امام حسين عليه‌السلام شمرده است.(۱) «جون»(۲) اهل «نوبه» و ✳️غلام سياه‌پوستي بود كه «ابي‌ذر غفاري» آن صحابي باوفاي پيامبر او را از قيد بندگي و بردگي آزاد كرده بود. «جون» از شيعيان امام علي عليه‌السلام شناخته مي‌شد. او پيوسته پس از ابوذر همراه اهل بيت عليهم‌السلام بوده است. زماني در خدمت امام حسن عليه‌السلام و هنگامي با امام حسين عليه‌السلام بود. او امام حسين عليه‌السلام را از مدينه تا مكه و سپس از مكه تا عراق همراهي كرده بود.(۳) گويند جون در ساخت و تعمير سلاح مهارت داشت. ▪️نقل شده جون، در شب عاشورا خيمه ويژه‌اي براي خود برپا ساخته بود تا سلاح ياران حسين عليه‌السلام را تعمير و اصلاح كند. در تاريخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را براي جهاد اين گونه رد فرمود: 🔴«تو از جانب من اذن (كناره‌گيري از جنگ) داري، فقط و فقط تو ما را براي دست‌يابي به عافيت همراهي كرده‌اي. بنابراين، خود را به راه و شيوه ما مبتلا مساز».(۴)  ✳️گفته شده بعد از اين بود كه به خدمت دختر اميرمؤمنان، زينب عليهاالسلام و اطرافيان امام رسيد تا آنها را شفيع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد ميدان رزم شد. 🔸درسي كه مي‌توان گرفت: در راه احياي حق، هر كس بايد از ابزار ممكن كه مورد قبول نيز مي‌باشد، بهره‌مند شود . 🔻شهادت جون  🔹جون در روز عاشورا در مقابل امام حسين عليه‌السلام ايستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را براي ايام عافيت و آسودگي خريداري كرديم ولي الآن خود را گرفتار نكن» 😭جون خود را بر قدم‌هاي امام انداخت و بر آن بوسه مي‌زد و مي‌گفت: 😭«اي فرزند رسول خدا! من براي آسودگي خاطر خويش در گرفتاري از شما كمك مي‌گرفتم، (۵)  😭من خود مي‌دانم كه بوي خوشي ندارم، 😭خويشانم افرادي فرومايه‌اند 😭و رنگم سياه است. اما شما از من از آن نفس بهشت‌گونه‌تان بدميد تا كه خوش بو شوم، شرافت خويشاوندي يابم، و سيمایم سفيد شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اين خون تيره‌ام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند.(۶) او وارد معركه جنگ شد در حالي كه اين رجز را مي‌سرود: ▪️«كيف يري الكفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بني‌محمداذب عنهم باللسان و اليد ارجوا به الجنة يوم الورود؛(۷)  ▪️اي كفار، ضرب شمشير سياه را چگونه مي‌بينيد؟ به شمشير ضربه‌اي از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمايت مي‌كنم، در حالي كه به بهشت در روز قيامت اميدوارم» بعد از آن، بيست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت. محمد بن ابي‌طالب مي‌گويد: ✳️😭«زماني كه جون به زمين خورد، حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بر بالينش آمد و بر حق او اين گونه دعا فرمود: ▪️«اللهم بيض وجهه، و طيب ريحه و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله؛ (۸)  ▫️پروردگارا! سيماي او را سفيد كن، و او را خوش بوي گردان، و با محمد صلي الله عليه و آله محشورش نما، و بين او و محمد، آشنايي برقرار ساز». ✳️علماي ما از امام باقر عليه‌السلام و از پدرشان امام زين‌العابدين عليه‌السلام نقل كرده‌اند: هنگامي كه بني‌اسد براي دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز ديدند كه بوي خوشي - چون مشك - از اندام جون متصاعد است.(۹)  سلام بر جون در زيارت ناحيه اين گونه آمده است: «السلام علي جون بن حوي ابن حرمي مولي ابي‌ذر الغفاري؛ (10)  سلام بر جون غلام ابي‌ذر غفاري». ♻️درسي كه مي‌توان گرفت: شناخت حق و رهروي آن به ظاهر افراد نيست. استجابت دعاي ولي خدا آن قدر با شتاب انجام مي‌پذيرد، به گونه‌اي كه خواندن او در واقع اجابت خداوند است . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص۱۳۸؛ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۸ ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص ۱۲۹ ( ۳ )  ، ص ۲۲۷ و فائده ۱۵ ( ۴ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹ و ۳۴۵؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۳ ( ۵ ) رجال شيخ طوسي، ص ۷۲ ( ۶ ) گاه نام ايشان را «حوي» ضبط كرده‌اند، و ليكن مشهور «جون» است. مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص۲۳۷، ولي مفيد رحمه الله او را جوين مولي ابي‌ذر دانسته است. الارشاد، ج ۲، ص ۹۳ ( ۷ ) ابصار العين، ص ۱۷۶ ( ۸ ) فقال عليه‌السلام: «انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلبا للعافيه، فلا تبتل بطريقنا » ( ۹ ) «يابن رسول الله، انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذلكم » ( ۱۰ ) اللهوف، ص ۴۷؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۳ ✅ @DastanD
1⃣7⃣ شاكري 🔹«عابس » فرزند «أبي‌شبيب» است.(۱) او از اصحاب حديث و از رؤساي قبيله «بني‌شاكر » بود از تيره همدان بود.(۲) قبيله «بنوشاكر» در روزگار صفين شديدا مورد مدح اميرمؤمنان عليه‌السلام قرار گرفتند. 🔸آن حضرت درباره آنها فرمود : «لو تمت عدتهم الفا لعبد الله حق عبادته؛(۳ )  اگر تعداد آنها به هزار مي‌رسيد، خداوند آن گونه كه سزاوار بود پرستش مي‌شد». او از شيعيان ائمه اطهار عليهم‌السلام، ✳️مردي اهل كمال، زهد و ورع بود. بسيار زنده‌دل و شب‌زنده‌دار بود. پاره‌اي از ويژگي‌هاي او را «ابومخنف» در باب كوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است.(۴ ) 🔻حمايت عابس از امام 🔸مسلم بن عقيل بعد از ورود به كوفه، وارد منزل مختار بن ابي‌عبيد گرديدند، و براي مردم نامه‌ي امام حسين عليه‌السلام را خواندند. در اين هنگام عابس بن ابي‌شبيب شاكري از جاي برخاستند و بعد از حمد و ثناي الهي گفتند: من از ديگران سخن نمي‌گويم و نمي‌دانم در دل‌هاي آن‌ها چه مي‌گذرد و از جانب آن‌ها وعده فريبنده نمي‌دهم، به خدا سوگند از چيزي كه تصميم گرفته‌ام سخن مي‌گويم، به خدا سوگند اگر دعوتم كنيد اجابت مي‌كنم و با دشمنانتان خواهم جنگيد، و در راه خدا با شمشيرم مي‌جنگم تا به شهادت برسم».(۵ ) او پس از شهادت شوذب وارد ميدان رزم شد و در برابر امام ايستاد. به آن حضرت سلام كرد و اين گونه گفت: ▪️«اي اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند، بر روي زمين خواه نزديك يا دور، كسي نزد من عزيزتر از شما نيست، و كسي را چون شما دوست ندارم. اگر قدرت داشته باشم كه ظلم را از شما به چيزي كه عزيزتر از جان و خونم باشد دور كنم، چنين خواهم كرد. سلام بر شما اباعبدالله! شهادت مي‌دهم كه بر هدايت شما و هدايت پدرتان استوار هستم ».( ۶ ) درسي كه مي‌توان گرفت: او با زبان و عمل در خدمت امام خود بود و تلاش مي‌كرد تا ادعاي خود را به زينت عمل بيارايد.گونه شهادتش شاهد اين بيان است . 🔻شهادت عابس 🔹«عابس بن شبيب شاكري» پس از بيان اراداتش به مقام ولايت در حالي كه شمشيرش آخته بود و زخمي بزرگ بر پيشاني داشت وارد ميدان رزم شد و با فريادي بلند مبارز طلبيد.(۷) «ربيع بن تميم همداني» مي‌گويد : «همين كه ديدم كسي به ميدان رومي‌آورد، او را شناختم. من عابس را در غزوات و جنگ‌ها ديده بودم. او شجاع‌ترين مردم بود. 🔴فرياد زدم: اي مردم: «هذا اسد الاسود هذا ابن‌شبيب؛ 🔵او شير شيران رزم، پسر شبيب است». سپس گفتم: «مبادا كسي به تنهايي با او درآويزد». پس عابس فرياد مي‌زد: «الا رجل، الا رجل؟؛ آيا مردم رزم نيست، مرد رزم نيست؟ »  هيچ كس به سوي او پاي پيش نمي‌نهاد. در اين ميان فرياد عمر بن سعد بلند شد كه او را سنگباران كنند .از هر طرف سنگ به سوي او پرتاب مي‌شد. ⚫️«عابس» وقتي هجوم ناجوانمردانه دشمن را ديد، ✳️زره از تن به در كرد و پشت‌بند را گشود و به دور انداخت . گوشت و پوست آن مرد دلاور با برخورد سنگ‌ها آسيب ديد، ولي او از مرگ هراسي نداشت. اين بود كه حمله سختي را آغاز كرد و با نبرد قهرمانانه‌اش بيش از بيست نفر از آن ذليلان را به خاك انداخت. سرانجام، طاقتي براي او نمانده بود كه به محاصره دشمن درآمد .( ۸ ) پس او را به شهادت رسانيدند و سر مباركش را از بدن جدا ساختند. پس از شهادتش ديدم كه بزرگ هر گروه مي‌گفت : «من او را كشته‌ام» و ديگري مي‌گفت: «من او را به قتل رسانيده‌ام» هر يك از آن سپاه سنگدل براي فخر و شرف خويش تلاش مي‌كرد تا كشتن او را به خود منسوب كند و سر بريده‌اش را به خود اختصاص دهد. ابن‌سعد به اين نزاع پايان داد و گفت: او را يك نفر نكشته است.(۹) آري، اين سر پس از «عبدالله بن عمير كلبي» و «عمر بن جناده» سومين سري بود كه به سوي امام حسين عليه‌السلام پرتاب مي‌شد.(۱۰) «عابس» در زيارت رجبيه و ناحيه مقدسه اين گونه مورد خطاب امام قرار گرفته است: ▪️«السلام علي عابس بن شبيب الشاكري؛(۱۱)  ◾️سلام بر عابس پسر شاكري ». ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : برهنه شدن عابس در برابر سنگ‌اندازان سزاوار تأمل است. برخورد او گوياي اوج ايمان، معرفت، و يقينش به ساحت مقدس امام و راه مستقيم آن ولي الله الاعظم است. آري هرگاه عشق به اوج كمال رسد، چنان انسان از خود بي‌خود مي‌شود كه همه چيز را خالصانه و بي‌پيرايه بر در دوست مي‌نهد . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۵ ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲ ( ۳ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹ و ۳۴۶ ( ۴ ) طه، آيه ۳۹ ( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳ ( ۶ ) ابصار العين، ص ۱۲۶ ( ۷ )  ، ص ۱۲۷ ( ۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲ ( ۹ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۵ ( ۱۰ ) «قال: «يا اباعبدالله، اما و الله ما أمسي علي ظهر الارض قريب و لا بعيد اعز علي و لا احب الي منك و لو قدرت علي ان ادفع عنك الضميم و القتل بشي‌ء اعز علي من نفسي و دمي لفعلته. السلام عليك يا ا
باعبدالله، اشهد الله اني علي هديك و هدي ابيك» مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲؛ ابصارالعين، ص ۱۳۸؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴ ( ۱۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴ ✅ @DastanD
2⃣7⃣ اسعد شبامي 🔹«حنظله»(۱ ) فرزند «اسعد» كه او فرزند شبام بن عبدالله از قراء و بزرگان شيعه است. او از قبيله همدان بود. حنظله مردي فصيح، بليغ و شجاع بود. او پسري به نام علي داشت كه در تاريخ از او ياد شده است. (۲) ابن‌شهر آشوب از او با نام «حنظله بن عمرو الشيباني» ياد كرده است.(۳) او پس از شهادت «برير» روانه ميدان شد، در حالي كه فريادش بلند بود : «اي قوم! من بر شما از روزي سخت، مثل روز احزاب و مانند حال و روز قوم نوح، عاد، ثمود و كساني كه پس از آنها بودند بيمناكم؛ آري، خداوند قصد ظلم و تعدي به بندگانش را ندارد؛ (۴) و اي قوم! من بر شما از روز تناد و فريادخواهي مي‌ترسم. روزي كه همه روي برگردانيد، براي شما در برابر خداوند پناهي نيست، و هر كس را كه خداوند در بيراهه وانهد، براي او راهنمايي نيست . ( ۵ ) اي قوم! حسين را نكشيد كه شما را خداوند به عذابي ريشه‌كن مي‌سازد، و البته هر كه افترا پيشه كند نوميد گردد ». ( ۶ ) .امام حسين عليه‌السلام در حالي كه او را مخاطب قرار داد، از خداي تعالي بر او پاداش نيك درخواست كرد و فرمود : «اي پسر سعد! خداوند تو را مورد مهرباني قرار دهد. هر آينه، اينها همان زماني كه به حق دعوت كردي و دعوتت را اجابت نكردند و به سوي تو حمله‌ور شدند تا خون تو و يارانت را بريزند سزاوار عذاب گشتند. (ديگر دير شده) چه اينها برادران نيكوكار تو را كشته) و دستشان به خون آنها آلوده شده است ( ۷ ) حنظله گفت : «اي فرزند رسول خدا! شما درست فرمودي. فدايت شوم،(۸) شما از من داناتر و به درك حق سزاوارتريد ».( ۹ ) ✳️درسي كه مي‌توان گرفت : نكته اينجاست كه حنظله، در برابر قومي كه مدعي مسلماني است، ولي از قرآن بي‌خبر است، با تكيه به سه آيه (سوره مباركه غافر، آيات ۳۳، ۳۱،۳۰ و طه ۶۱ ) ديدگاه خود را بيان مي‌كند. شگفت اين كه امام سخن او را اصلاح مي‌كند و بيان مي‌دارد كه اكنون جاي استفاده از اين آيات نيست؛ چرا كه اينها با شروع به خونريزي، ديگر خود را مستحق و سزاوار عذاب خداوند كرده‌اند. اين انذار پيش از اين درگيري نتيجه‌بخش و كارآمد بود؛ ولي الآن براي بازگشت قدري دير شده است. توجه به اين نكته، شعار «ما با همه، در هر حال با لبخند برخورد مي‌كنيم» را رد مي‌كند، آري لبخند و موعظه و پند براي بيداري جاهلان است؛ ولي اگر كسي به حد عناد و لجاجت رسيد و دست به جنايت و ريختن خون اين و آن زد، ديگر روش امام مقابله مناسب است: «(و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة»)؛ (۱۰ ) آنها را بكشيد تا فتنه‌اي باقي نماند ». 🔻شهادت حنظلة 🔸پس از آن «حنظله» از امام پرسيد : «آيا به سوي آخرت شتاب نكنم؟ و به برادرانم ملحق نشوم؟ » ( ۱۱ ) امام فرمود : «حركت كن به خير دنيا و آن چه در آن است، و (بشتاب) به سوي حكومتي كه كهنه نگردد» به او اذن جهاد داده است. او اين گونه با امام خداحافظي كرد: ▪️ «سلام بر تو اي اباعبدالله! درود خداوند بر شما و بر اهل بيت شما، (خداوند) بين ما و شما در بهشتش آشنايي برقرار كند »  ▪️سپس امام فرمود: «آمين، آمين» (۱۲)  و به كارزار پرداخت تا به فوز شهادت دست يافت. (۱۳) . در زيارت ناحيه مقدسه آمده : «السلام علي حنظلة بن اسعد الشبامي؛ (۱۴) درود بر حنظله پسر اسعد شبامي ». ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) اين نكته برير اشاره به بيان نبي اكرم است كه فرمود من از ميان شما مي‌روم اما دو چيز گرانمايه را به امانت مي‌نهم، آن قرآن و اهل بيت من است . ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۸۵ و ۲۸۶؛ نفس المهموم، ص ۱۴۷ ( ۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۱ - ۴۳۳؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۳۰۹ و ۳۱۰؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۵۶۵ ( ۴ ) «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين؛ بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، و جان خودمان و جان خودتان را بخوانيم و سپس مباهله كنيم و هر كس، لعنت خداوند را بر دروغگو قرار دهد». آل عمران، آيه ۶۱ ( ۵ ) شيخ طوسي او را از اصحاب امام حسين عليه‌السلام دانسته است. رجال شيخ طوسي، ص ۷۳ ( ۶ )  ، ص ۱۳۰ ( ۷ ) مناقب آل ابي‌طالب، ج ۴، ص ۱۱۳ ( ۸ ) «يا قوم اني اخاف عليكم مثل يوم الاحزاب مثل دأب قوم نوح و عاد و ثمود، و الذين من بعدهم و ماالله يريد ظلما للعباد .» ( ۹ ) يا قوم اني اخاف عليكم يوم التناد. يوم يولون مدبرين مالكم من الله من عاصم و من يظلل الله فماله من هاد. غافر، آيه ۳۲ - ۳۰ ( ۱۰ ) يا قوم لاتقوا حسينا، فيسحتكم الله بعذاب و قد خاب من افتري طه، آيه ۶۱ ( ۱۱ ) «رحمك الله انهم قد استجيبوا العذاب حين ردوا عليك ما دعوتهم اليه من الحق و نهضوا اليك ليستجيبوك و اصابك، فكيف، فكيف بهم الان و قد قتلوا اخوانك الصالحين .» ( ۱۲ ) «قال: صدقت، جعلت فداك!» تاريخ ا
لامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳ ( ۱۳ ) «قال، صدقت، جعلت فداك! انت افقه مني و احق بذلك». موسوعة كلمات امام حسين عليه‌السلام، ص ۴۵؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۳؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۴؛ بحارالانوار، ۴۵، ص ۲۳؛ بحراني، العوالم، ج ۱۷، ص ۲۶۷ ( ۱۴ ) بقره، آيه ۱۹۳ ✅ @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮آشنایی با یاران سیدالشهداء علیه السلام 1⃣جناب مسلم بن عقیل سفیر امام،زمینه ساز قیام👈اینجا ورود مسلم به کوفه👈اینجا نامه مسلم به امام حسین👈اینجا 2⃣عبدالله بن یقطر حمیری👈اینجا 3⃣سلیمان بن رزین👈اینجا 4⃣قیس بن مسهر صیداوی سفیر امام👈اینجا شهادت قیس👈دانلود 5⃣عبدالرحمن بن عبد رب انصاری خزرجی👈اینجا 2⃣7⃣حنظلة بن سعد👈اینجا ✅ یاران امام حسین علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/2059338177C21ef0f1beb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آثار بسیار عجیب خواندن در 😳 💥به شدت پیشنهاد میشه مشاهده بفرمایید ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 کلیپ داستانی معرفی امام حسین(ع) و کربلا برای کودکان 🦋💛🦋💛🦋💛🦋💛🦋💛🦋 ✅ کانال کودکانه ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ایستگاه کودکانه😍👦🧒👶 https://eitaa.com/joinchat/26149080Cb4d7c15d29 👆👆👆 💌قسمت های بعدی را در این گروه دنبال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بزرگواران و همراهان عزیز 🌺 قصد داریم ختم صلوات بگیریم ✨هدیه به آقا امام حسین علیهم‌السلام و یاران با وفای ابا عبدالله الحسین علیه السلام و به نیت تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)✨ مهلت: تا شام غریبان مولامون امام حسین علیه السلام فقط تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Mahpb6 انشالله ببینیم چه تعداد صلوات میتونیم هدیه کنیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یاد خدای متعال و با عنایت امام زمان دور جدید چله عاشورا رو شروع میکنیم به نیت تعجیل در فرج و حاجتروایی همه شما عزیزان دل همچنین ذخیره ای باشه برای قبر و قیامتمون برای همراهی در این دوره از چله وارد گروه شین 👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله❤️ 🌴 چله زیارت عاشورا دور یازدهم هدیه به همه شهدا ،شهدای کربلا و صدر اسلام و مدافعان حرم و شهدای امنیت و سلامت و خدمت .. ❤️ 🔰 سلامتی و ظهور اقا امام زمان (عج) 🔰 هدیه به چهارده معصوم( ع) 🔰 به روح امامان( ع) 🔰  شهداء صلحاء ،علماء 🔰  گره گشایی مشکلات 🔰  همه بیماران مخصوصاً سفارش شده گروه 🔰  ذخیره قبر و قیامت 🔰 شادی ارواح مومنین و مومنات 🍀عاقبت بخیری و خوشبختی جوون ها 💫 نیت قلبی همه عزیزان شرکت کننده و عاقبت بخیری همه💫 💠 ✨ شروع : اتمام لیست 💠 ✨ پایان به مدت چهل روز ❗️سهم هر نفر یک مرتبه در شب یا روز (( "چله زیارت عاشورا )) به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج و حاجت روایی همه شما دوستان خوبم مخصوصا 👇 ✅خانمها: ۱_خانم نصیری به نیابت از پدرو مادر و برادر ۲_خانم رسولی به نیابت از شهدا و اموات ۳_خانم امامی ۴_خانم رفیعی به نیت هدایت همه جوونها و عاقبت بخیری شان ۵_خانم اسماعیلی ۶_خانم زهرا عسگرزاده به نیت شهید نوید صفری و رد مظالم ۷_ ۸_ ۹_ ۱۰_ ۱۱_ ۱۲_ ۱۳_ ۱۴_ ۱۵_ ۱۶_ التماس دعای ظهور 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️